انقلاب اسلامی از بدو شکلگیری گفتمان، خود را در مقابل غرب قرار داد و از درگیری گفتمانی در درون جهان اسلام پرهیز کرد. انقلاب اسلامی مرزهای هویتی خود را عناصر گفتمانی غرب همچون سکولاریسم، لیبرالیسم، ابتذال فرهنگی و سلطهطلبی قرار داد و اسلام سیاسی، نفی سلطهطلبی، عدالت بینالمللی و... را بهعنوان عناصر اصلی خود در مرزبندی انتخاب کرد. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشتی به قلم آقای عبدالله گنجی؛ کارشناس مسائل سیاسی به بررسی چرایی دوام و بقای انقلاب اسلامی و منحرف نشدن آن، بهرغم همه فشارهای چند بعدی خارجی و نامهربانیها، دگردیسیها و نفاق داخلی پرداخته است.
تفاوت با انقلاب های دیگر
بسیاری از اندیشمندان جهان و خصوصاً جهان غرب وقوع انقلاب اسلامی و چرایی آن را با نظریات مرسوم دربارهی انقلاب
های جهان سنجیدند. به همین دلیل عواملی مانند «مدرنیزاسیون سریع» پهلوی و «گسترش حاشیه
نشینی» و «شکاف اجتماعی» و «فاصلهی شدید طبقاتی» را از عوامل اصلی آن دانستند. چرایی گرایش اندیشمندان به شاخص
های مذکور به این دلیل بود که در انقلاب
های بزرگ جهان، «
انقلاب برای شکم» حرف اول را می
زد.
در رهیافت
های مارکسیستی که مبنای انقلاب
هاست، فرودستان اقتصادی منشأ انقلابند و بارزترین آن را انقلاب روسیه می
دانند. انقلاب اسلامی، انقلاب هیچ قشری نبود، بلکه انقلاب همه اقشار و همه توده
ها بود و هیچ کس نمی
تواند خود را مدعی آن بداند. اما در انقلاب
های دیگر، همچون چین، دهقانان، در روسیه، کارگران و در فرانسه و انگلیس نیز طبقهی محروم اقتصادی به میدان آمدند. انقلاب
های دیگر به زودی دچار انحراف شدند که در بررسی علل آن می
توان به مادی بودن اصل قیام، عدول از اهداف اولیه، تمرکز به تک
حزبی و برآورده نشدن نیازهای اقتصادی اشاره کرد. اگرچه در انقلاب
های مدرن اصل خشونت را یکی از علل پذیرفته شده می
دانند که در چین و روسیه دهها میلیون را به کام مرگ فرستاد اما انقلاب اسلامی کمترین خشونت را داشت و از این نظر نیز در نوع خود منحصر به فرد است.
انقلاب چین در ۱۹۴۹ اتفاق افتاد اما رهبر آن (مائو) در سال ۱۹۶۶ احساس نمود انقلاب کمونیستی چین از اصول اولیه عدول کرده است، بنابراین دست به تصفیه خونین زد و دهها هزار نفر از اعضای حزب را که به اصول اولیه باور نداشتند قتل عام کرد، بهصورتی که پس از مرگ مائو، جانشینان وی خصوصاً دنگ
شیائوپینگ دیگر اصراری بر راه مائو نداشتند. عکس
مائو را در مجامع و مجالس در بالای سر خود نصب می
کردند اما راه خود را می
رفتند و آنچه اکنون در چین ساری و جاری است اندک شباهتی با انقلاب مائو ندارد. در روسیه جانشینان لنین به زودی از اهداف اولیه عدول کردند و با خشونت و گسیل سرباز و اسلحه درصدد سلطه بر جهان برآمدند و با ایجاد خفقان تک
حزبی و نفی مالکیت (بهعنوان یک ویژگی فطری انسان) پس از ۷۰ سال به کار خود پایان دادند و سرزمین
های به هم سنجاق شده پیمان وحدت را پاره کردند و به ۱۵ کشور مستقل تبدیل شدند.
برخی گمان می
کنند که در جهان انقلاب
های زیادی رخ داده است اما براساس قواعد علم سیاست انقلاب در کشوری که مستقل است معنا می
یابد و در کشورهای مستعمره که قیام علیه حضور خارجی
هاست انقلاب معنا ندارد. بنابراین انقلاب
های الجزایر، هند، آمریکا، آمریکای لاتین و... انقلاب محسوب نمی
شود. انقلاب
های اصیل جهان عبارتند از انقلاب انگلیس در قرن ۱۷، انقلاب فرانسه در قرن ۱۸ و انقلاب روسیه و چین و ایران در قرن بیستم. انقلاب روسیه بهکلّی فروپاشید و از ماهیت خود خارج شد. انقلاب چین با رفرم اصلاحات از چارچوب
های کمونیست خارج شد و به سمت سرمایه
داری رفت و انقلاب
های فرانسه و انگلیس در سیر تکاملی لیبرال دموکراسی به سمتی رفتند که صاحبان اصلی انقلاب (کارگران) هیچ نقش و هویت محوری در آن ندارند. اما انقلاب اسلامی ایران هنوز از روح اولیه برخوردار است، در مرزبندی با غیریت، مسئلهی شهادت، رهبری دینی، استکبارستیزی و اولویت
های اجتماعی همچنان بر اصول اولیه تأکید دارد.
در ادامه به چرایی دوام و بقای انقلاب اسلامی و منحرف نشدن آن بهصورت خلاصه خواهیم پرداخت و در بین دهها علل به علل اصلی و جوهری
تر اشاره خواهیم کرد و به این سؤال پاسخ خواهیم داد که چرا انقلاب اسلامی، به
رغم همه فشارهای چند بعدی خارجی و نامهربانی
ها، دگردیسی
ها و نفاق داخلی ماندگار ماند.
علت اول: اهداف قیام
در انقلاب
های دیگر هدف قیام سرنگونی طاغوت است اما آنچه جایگزین می
شود طاغوت دیگر است، چرا که در اهداف تفاوتی وجود ندارد و صرفاً منازعه بر سر افراد است و اهداف همه مادی و دنیوی است. اما در انقلاب اسلامی هدف تعالی انسان و رشد همه
جانبه آن بوده است. تقلیل نهضت و انقلاب به زندگی مادی، هدف غایی انقلاب اسلامی نبود. «انقلاب ما پرتویی از نهضت عاشورا بود» مثال معنایاب برای آن حرکت بزرگ بود. امام دربارهی اهداف قیام و تفاوت آن با انقلاب
های دیگر معتقد است: «در انقلاب
های دیگر طاغوتی می
آید و طاغوت قبلی را برمی
دارد و می
گوید باید من باشم اینها هر دو طاغوت هستند. آن طاغوتی که می
آید و لو اینکه آدم خوبی باشد به یک بُعد از ابعاد انسان توجه دارد و آن بُعد مادی است اما ما قیام لله کردیم. قیام لله برای همه ابعاد انسان است. انسان فقط یک موجودی نیست که فقط بخورد».
بنابراین هدف حکومت در اندیشه اسلامی «هدایت» است. اما در انقلاب
های دیگر صرفاً انتقال قدرت از فرد یا دسته
ای به فرد و دسته
ای دیگر است. عمیق بودن اهداف و منطقی بودن آنان از دلایل عوامل استمرار، ماندگاری و ثبات جمهوری اسلامی است. علاوه بر آن، اصرار جمهوری اسلامی بر اهداف اولیه همچون گسترش اسلام در جهان کفر و بربریت، استقلال سیاسی، حمایت از محرومین و مستضعفین جهان نیز از دلایل ماندگاری و جذابیت
های فرامرزی است.
علت دوم: تأکید بر اصول اولیه
انقلاب اسلامی پس از تبدیل به محصول، خانه
نشین نشد. با پیدایش جمهوری اسلامی بهعنوان یکی از محصولات حقوقی انقلاب اسلامی،
پروسهی انقلاب رها نشد و به اهداف خود ادامه داد. سکون یکی از آفات انقلاب است اما چون شعارهای صدر انقلاب اسلامی و امروز یکی است، هم پیوستگی نسلی اتفاق افتاد و هم جذابیت
های الهام
بخش انقلاب اسلامی را مورد توجه قرار گرفت. در بدو انقلاب، حمایت از ملت مظلوم فلسطین، لبنان، آفریقا، افغانستان، عراق و ... و مبارزه با صهیونیسم و امپریالیسم از اهداف اولیه بوده است و بهرغم فشارها و تطمیع
های زیاد، انقلاب اسلامی هنوز بر این اصول پایبند است و فراتر از حمایت رسانه
ای و سیاسی، فنون عقیدتی و نظامی را به سربازان اسلام آموزش می
دهد.
ساده
زیستی مسئولان و مردمی بودن آنان از دیگر اصول اولیه انقلاب اسلامی بود و این خصیصه در سطوح رهبران حفظ شده است. اولویت دولت جمهوری اسلامی در توجه به محرومین و مستضعفین در داخل کشور به صورت نسبی رعایت می
شود و به همین دلیل همچنان طبقات اصلی
حامی نظام، محرومین و کوخ
نشینان هستند. بسیاری از انقلابیون سابق از مبارزه خسته شدند یا رفاه آنان را گرفتار کرد اما مدیریت اصلی نظام بر اصول اولیه انقلاب تأکید کرد و همین امر باعث شد ملت نیز در صحنه
های مختلف حاضر باشند و جوانان روییده از انقلاب در صحنه
های مورد نیاز انقلاب هویدا گردند. به تعبیر رهبر انقلاب «فتح الفتوح امام تربیت جوانان خداجوی بسیجی بود» و علت این تربیت، تأکید امام بر اصول اولیه بود.
اصرار بر خودکفایی از اصول دیگر انقلاب بود که بهرغم همه فشارها در مدت کوتاه به بسیاری از اهدافی که شعار آن داده شده است دست یافته
ایم و...
علت سوم: غنای ایدئولوژیک
هیچ انقلابی بدون رهبری و ایدئولوژی اتفاق نمی
افتد. اما انقلاب
های دیگر یا پس از پیروزی ایدئولوژی را رها کردند یا مانند انقلاب
های چین و روسیه بر ایدئولوژی
ای تکیه کردند که قابل ماندگاری نبود و در حوزهی مالکیت و آزادی مقابل حقوق الهی بود. ایدئولوژی مارکسیستی عمق و سازگاری نداشت لذا بهزودی به سطح
گرایی گرایید، به صورتی که در چین جانشینان مائو و در روسیه جانشینان لنین و خصوصاً تروتسکی مسیر دیگری را طی نمودند. ایدئولوژی اسلام به جهت الهی بودن و جامعیت توانست وجه پیونددهنده و ملت
ساز ایرانیان باشد. محتوای غنی اسلام از یک طرف پیوند و پشتوانه مردمی انقلاب اسلامی را تقویت و از طرف دیگر با تأکید بر رهیافت
های بومی و درون دینی از التقاط در مسیر انقلاب اسلامی جلوگیری می
کرد. «فقه» و «مصلحت» دو مقوله
ای است که گره
ها و معضلات نظام اسلامی را می
گشاید و روزآمدی در عین تأکید بر اصول را به ارمغان می
آورد. پاسخگویی اسلام به همه نیازهای بشر امروز و پذیرش مؤلفه
های حکومت مدرن در انقلاب اسلامی یکی از دلایل مانایی و انعطاف ایدئولوژیک اسلام بود. پذیرش اقلیت
های دینی در قانون اساسی و پیروی از دین در مشخص کردن مرزهای هویتی اسلام سیاسی و از همه مهم
تر پیوند اعتقادی مردم و حاکمیت از جمله مواردی است که منجر به حفظ جوهره دینی انقلاب اسلامی شد. روشنفکران تلاش کردند تا با ادبیات دینی، سکولاریسم را تئوریزه کنند و با تأویل و تفسیر نسبی
گرا از اسلام از جوهرهی اجتماعی آن بکاهند اما با عدم استقبال اجتماعی مواجه شدند یا از تئوری
پردازی معرفتی دست کشیدند یا تحت فشار اجتماعی جلای وطن کرده و در غرب مستقر شدند.
پیروی اعتقادی مردم از امام، در به قربانگاه فرستادن فرزندان و مسئلهی شهادت از دیگر مواردی بود که قدرت جذب ایدئولوژی اسلام را به نمایش گذاشت و ایستادگی نظام جمهوری اسلامی در مقابل جهانخواران نیز بر غنای دینی حکومت استوار است. نهضت انتظار، نهضت عاشورا و ولایت
فقیه سه مؤلفهی اساسی در غنای دینی و انسجام اسلامی و هویتی ایرانیان است که در بیان و اندیشه امام به خوبی تبیین شد.
علت چهارم: خلوصگرایی، پالایش و رویش
حضرت امام از روز اول پیروزی انقلاب بر منزه بودن انقلاب اسلامی از ملی
گرایی، التقاط و چپ و راست آن روز اصرار داشت. نپذیرفتن شاهپور بختیار و مجاهدین خلق از ابتدا با هدف خلوص
گرایی در اسلام ناب محمدی انجام می
شد. تأیید نکردن حرکت آیت
الله شریعتمداری و بسیاری از روشنفکران با هدف تأیید بر اسلام ذاتی و راستین بود. امام برای هیچ مصلحتی تن به پلشتی سیاسی و ورود اغیار به حوزه حکومتی نداد.
حتی پس از خروج دولت موقت از قدرت از اینکه قدرت را به «گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشتند» سپرده بود، خود را سرزنش می
کرد که البته در جای دیگری (۱۳۶۸/۱/۰۶) تأکید می
کند که آن را هم با «صلاحدید دوستان پذیرفتم.» امام آنقدر به پیراستگی دینی معتقد بود که نسبت به افراد مؤثری همچون دکتر شریعتی سکوت کردند. مرحوم بازرگان را فاقد صلاحیت برای مسئولیت در نظام جمهوری اسلامی دانستند و البته «ایشان را آدم خوبی می
دانستند» اما سلامت فکری برای حضور در حاکمیت مهم بود. امام علاقه
مند به مدیرانی از جنس رجایی و آیتالله خامنهای بودند و بارها از صفا و بی
آلایشی این دو یاد یا تشکر کردند.
از عمده
ترین دلایل عدم انحراف انقلاب اسلامی عبور از رودربایستی
های سیاسی بود. پالایش منافقان در سال ۱۳۶۰، حذف بنی
صدر از قدرت، خروج دولت موقت از حکومت، پالایش جریان مهدی هاشمی و نهایتاً عزل آیت
الله منتظری از جانشینی امام و پالایش نفاق جدید در فتنه ۱۳۸۸ از مواردی است که با تأکید بر خلوص و سلامت انقلاب اسلامی صورت می
گیرد. آلوده نشدن اسلام سیاسی مدنظر امام به التقاط، لیبرالیسم یا سکولاریسم و غرب
گرایی همیشه مدنظر انقلاب اسلامی بوده است و برای این پاکدامنی هزینه
های سنگینی را پرداخت کرده است که البته برخی هزینه
ها چون خون شهیدان بهشتی، باهنر، رجایی و مطهری
انقلاب را بیمه و هزاران هزار را جذب حقانیت انقلاب اسلامی کرد. علاوه بر آن رویش نسل
های متمادی که دل در گرو امام و رهبری و ارزش
های انقلاب اسلامی داشتند، ریزش
ها را جبران کرد. حضرت آیتالله خامنهای رویش
های انقلاب اسلامی را بسیار بیشتر از ریزش
ها می
دانند و این قدرت جذب انقلاب اسلامی است.
علت پنجم: مرزبندی گفتمانی و هویتی با غیریت
نظریه گفتمان معتقد است، رمز پویایی و انسجام و استمرار یک گفتمان، وجود گفتمان غیر است. اصولاً پیدایش یک گفتمان و حیات آن به وجود غیریت بستگی دارد. رقابت گفتمان
ها در متن اجتماعی یا در عرصه بین
المللی موجب پویایی رقبا می
شود. غرب نیز از این قاعده مستثنی نیست. بعد از فروپاشی بلوک شرق و شوروی به عنوان گفتمان رقیب، مجدداً غرب به دنبال رقیبی برای پویایی خود می
گشت، ساموئل هانتینگتون در این خصوص به نظریه
پردازی پرداخت و «جنگ تمدن
ها» را طرح و تمدن اسلامی را نقطه مقابل تمدن غرب معرفی کرد.
انقلاب اسلامی از بدو شکل
گیری گفتمان، خود را در مقابل غرب قرار داد و از درگیری گفتمانی در درون جهان اسلام پرهیز کرد. انقلاب اسلامی مرزهای هویتی خود را عناصر گفتمانی غرب همچون سکولاریسم، لیبرالیسم، ابتذال فرهنگی و سلطه
طلبی قرار داد و اسلام سیاسی، نفی سلطه
طلبی، عدالت بین
المللی و... را بهعنوان عناصر اصلی خود در مرزبندی انتخاب کرد. سازش
ناپذیری اسلام در مقابل نظام سلطه با مرزبندی الهام
گرفته از «قاعده نفی سبیل» محقق شد و حضرت امام غرب با محوریت آمریکا را با ادبیاتی همچون «جباران»، «جهانخواران»، «نظام سلطه»، «جهان کفر و بربریت»، «زالوصفتان»، «مظاهر پست مادیت»، «شیطان بزرگ» و «مستکبران» معنادهی کرد. امام «خروج از سلطه جباران» را برای همه مسلمانان فریاد می
زد و بر «قطع همه رگه
های وابستگی به جهان کفر و بربریت» اصرار داشت و راهبرد خودکفایی را برای خروج از هرگونه وابستگی به عنوان «جهاد خودکفایی» طرح کرد. مرزبندی با اشغالگران قدس، اشغالگران افغانستان(شوروی سابق) و حمایت از جریان مقابل مستکبران را سرلوحهی حرکت سیاسی نظام جمهوری اسلامی قرار داد و اصرار داشت این مرزبندی در تراز جهان اسلام طرح شود و در قالب «برائت از مشترکین» در قامت همهی جهان اسلام به میدان مبارزه با جهانخواران وارد شویم. امام در مقابل اهانت به اسلام مانند ماجرای سلمان رشدی می
ایستاد و تا مرز قطع رابطه اتحادیه اروپا پیش رفت و حکم شرعی اعدام را صادر کرد و با صراحت می
فرمود: کسی گمان نکند ما راه سازش با جهانخواران را نمی
دانیم، امام معتقد بود حقانیت و جذابیت انقلاب اسلامی در پرچمداری جبهه مستضعفان در مقابل مستکبران معنا می
یابد و گفتمان هجومی خود علیه غرب را تا واپسین روزهای حیات حفظ کرد.
علت ششم: غلبه بر رودربایستیهای شخصی
یکی از ویژگی
های انقلاب اسلامی که به پویایی، سلامت و حقانیت آن کمک کرده است گرفتار نشدن در ملاحظات وابستگان خویش است. حضرت امام معتقد بودند: «من با هیچ کس در هیچ مرتبه
ای عقد اخوت نبسته
ام، چارچوب دوستی من با افراد در درستی راه آنان نهفته است» بنابراین آنجا که لازم بود غده
ای را جراحی کند درنگ نمی
کرد. نظام جمهوری اسلامی در مواجهه با متخلفان خودی، اسیر عواطف نخواهد شد البته این سیره را امام برای بعد از خود به یادگار گذاشتند. برخورد امام با آیت
الله منتظری که او را حاصل عمر خود می
دانست، جراحی باند مهدی هاشمی معدوم، ماجرای برخورد با آیتالله شریعتمداری، بنی
صدر، محکومیت معاون اول دولت احمدی
نژاد و فرزندان آیت
الله هاشمی، محصور کردن موسوی، کروبی و ... نشان می
دهد که نظام جمهوری اسلامی آنجا که به حجت برای انحرافی برسد درنگ نخواهد کرد. این برخورد که تا مرز رد صلاحیت آیت
الله هاشمی در انتخابات ۱۳۹۲ پیش رفت نشان می
دهد که نظام هیچ حق و امتیازی برای مؤثرین خود قائل نیست و تا آنجا که متوجه شود از امتیازخواهی و باج
خواهی جلوگیری خواهد کرد. رد صلاحیت افرادی که معتقد به اسلام سیاسی نیستند و مواجهه با نفاق جدید نیز از جمله مواردی است که نظام انجام داده است و حمایت مردمی را نیز همراه خود داشته است.
رهبر انقلاب اسلامی گرفتار نشدن در رودربایستی
های شخصی را یکی از مؤلفه
های ماهیت حقیقی نظام می
دانند و معتقدند اگر رودربایستی
ها در نظام باب شد چیزی از جمهوری اسلامی جز یک اسم باقی نمی
ماند. ۱۳۸۷/۹/۲۴
حضرت امام خمینی برای هموار کردن راه برخورد با متخلفان خصوصاً «متخلفان به اصطلاح از روحانیت» می
فرمودند: «خدا می
داند ذره
ای حق و مصونیت برای خود قائل نیستم. از من هم اگر تخلفی سر زند مهیای مؤاخذه
ام» و می
فرمودند: «مردم برخورد نظام با متخلفان به اصطلاح از روحانیت را دلیل عدالت نظام بدانند که برای هیچ کس حق و مصونیت قائل نیست.»
بهصورت طبیعی برخورد نظام با پدید
آورندگان خویش تلخ است اما اعمال قانون همانقدر که برای انقلابیون چندش
آور است به ارتقای جایگاه مردمی نظام کمک خواهد کرد.
علت هفتم: تربیت نسلهای همتراز انقلاب اسلامی
ابن
خلدون، جامعه
شناس مسلمان معتقد است نسل اول انقلاب
ها به خاطر عصبیت (اداره معطوف به حفظ) با همه وجود از دستاورد خود صیانت می
کند. نسل دوم به سمت رفاه و نسل سوم به سمت هنر، زیبایی، موسیقی و ... می
رود و سرنوشت محتوم چنین حکومت
هایی حدود ۷۰ سال است. طبق وعده
های قرآنی (که مبنای نظرات ابن
خلدون نیز است) قوم
های مختلفی در طول تاریخ آمده
اند و نابود یا هلاک شده
اند.
اگر انقلاب اسلامی بخواهد در این پروسه گرفتار نیاید چه باید کند؟ استمرار روح اسلام انقلابی در کشور شرط صیانت همیشگی است. یکی از مهم
ترین دلایل حفظ، ثبات و استمرار انقلاب اسلامی پیدایش نسل
های همتر
از بعدی بوده است. جنگ تحمیلی توانست این نسل را تربیت کند. به همین دلیل امام مهم
ترین دستاورد جنگ تحمیلی را «استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ» می
داند و آیتالله خامنهای نیز اقدام تربیتی امام در جنگ را «فتح
الفتوح امام» می
داند.
در حال حاضر مهم
ترین خاستگاه تربیت نسل
های بعدی انقلاب احزاب نیستند، بلکه شخص رهبری، بسیج و تشکل
های دانشجویی سه کانون مهم تربیت نسل
های متمادی انقلاب اسلامی هستند. مکتوبات امام، اردوهای به سوی نور، تحولات غزه، فلسطین، لبنان، شهدای هسته
ای و فتنه
های ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ از جمله بزنگاه
های هوشیاری و مطلع تربیت نیروی همتراز بوده است.
تا زمانی که جمهوری اسلامی بر افرادی متکی است که همانند انقلابیون ۱۳۵۸ می
اندیشند، گزندی متوجه آن نخواهد شد. استمرار تفکر امام بین جوانان حزب
اللهی از عوامل مهم در این زمینه است اما اگر انقلاب اسلامی از نیروی همتراز لاغر شود باید منتظر عواقب تلخی باشد. می
توان مدعی بود که انقلاب اسلامی در تولد رویش
های خود موفق بوده است.
رهبر انقلاب در سال ۱۳۸۱ در میدان امام اصفهان اعلام کردند: «امروز جوانان شهادت
طلب بیشتر از صدر انقلاب اسلامی است». بنابراین استمرار تربیت این جوانان و پیوستگی نسلی آنان می
تواند انقلاب اسلامی را بیمه نماید. ایشان در دیدار ۱۳۹۴/۱۰/۲۹ با مردم قم این جوانان روییده از انقلاب را فهمیده
تر از برخی بزرگ
ترها دانستند.
علت هشتم: قدرت بسیجگری اسلام
از مهم
ترین عوامل حفظ و ثبات نظام جمهوری اسلامی ایران قدرت بسیج
گری اسلام در این کشور است. قدرت بسیج
گری باعث می
شود تا نظام سیاسی بحران
های سیاسی-امنیتی و اجتماعی و هجمه
های خارجی را با حضور مردم حل کند. برای فهم این ارزش مهم، کافی است به تاریخ ۲۰۰ساله ایران مراجعه شود. در جنگ
ها، تجزیه کشور، کودتاهای مختلف و آوردن و بردن پادشاهان ایران مردم کجا بودند؟ مردم ایران در آمدن و رفتن پهلوی اول چه نقشی داشتند؟ اگر رضاخان برای آنان دانشگاه، راه
آهن، ارتش منظم و ... ایجاد کرده بود، چرا هنگام اخراج ایشان در شهریور ۱۳۲۰ مردم به میدان دفاع وارد نشدند؟ چرا در کودتای ۱۳۳۲ مردم به حمایت از مصدق به خیابان
ها نریختند؟ اما در نظام جهوری اسلامی، مسئله جنگ، هسته
ای، تروریسم کور، تحریم
های شکننده، انتخابات
مختلف، بحران
هایی همچون فتنه ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ فقط با حضور مردم حل شده است. روشنفکران و ناسیونالیست
ها هیچ موقع نتوانستند ملت ایران را در بحران
های ملی به میدان بیاورند، اما این قدرت اسلام است که این انرژی را در خود دارد و امام خمینی (ره) به خوبی این رهیافت را شناخت و به همین دلیل فرمود «ملت ما بهتر از ملت رسول
الله در حجاز و ملت امیرالمؤمنین
علیهالسلام در کوفه است» آمریکا نیز بههمین علت تاکنون از هرگونه هجمه مستقیم براندازانه ناکام مانده است، چراکه از قدرت بسیج
گری نظام آگاه است.
علت نهم: تفسیر همسو با تاریخ
امام خمینی (ره) انقلاب اسلامی را «پرتوی از نهضت عاشورا» دانستند و صف
بندی انقلاب اسلامی را صف
بندی حسینی-یزیدی معرفی کردند. در جنگ تحمیلی نیز صدام را مصداق یزید معرفی کردند. تجربه تلخ
عاشورا، قیام مختار و از همه دردناک
تر واقعه قیام توابین (قیام خالص و بی
حاصل) موجب شد ملت ایران، انقلاب اسلامی را در عمق تاریخ ریشه
یابی کنند و خروج اسلام تشیع از انقیاد را بعد از ۱۴۰۰سال به نظاره بنشیند. «اسلام رسو
ل
الله»، «اسلام ناب محمدی»، «اسلام سیاسی» با تأکید بر اقدامات سیاسی پیامبر و امیرالمؤمنین
علیهالسلام در دوران حکومت، توسط امام خمینی
رحمهالله بازنمایی شد. بههمین دلیل بود که هزاران هزار خانواده به فرمان امام
رحمهالله و به عشق اسلام فرزندان خود را به قربانگاه فرستادند و به محض شهادت یکی از فرزندان، دیگری را به میدان می
فرستادند و این به دلیل پیوند انقلاب اسلامی و اسلام اصیل بود.
علت دهم: هوشمندی رهبران
تجربهی تاریخی اسلام از یک سو و تجربه کشورهای وابسته در تاریخ معاصر از سوی دیگر به کمک رهبران انقلاب اسلامی آمد و باور به جامعیت و کارآمدی اسلام آنان را بر «تحقق وعده الهی» و توکل استوار کرد. به همین دلیل امام با یقین به نصرت
الهی تصمیم می
گرفت، حرکت می
کرد و همیشه پیروز بود. مهم
ترین هوشمندی رهبران انقلاب اسلامی ارائه تفسیری مستقل از انقلاب اسلامی بود. اصل نه شرقی و نه غربی در بدو پیروزی و مراحل بعدی از جذابیت مثال
زدنی برخوردار بود. تصمیم مستقل برای پایان جنگ، تصمیم مستقل در بحران
های افغانستان، عراق و سوریه و هضم نشدن در تصمیمات نظام سلطه باعث دوری انقلاب اسلامی از پلشتی
های عرفی موجود در جهان شد. همکاری نکردن با آمریکا در مسئله مبارزه با تروریسم اوج این هوشمندی است. صیانت از رأی مردم و برگزاری همهی انتخابات
پس از انقلاب از دیگر شاخص
های هوشمندی است. اشاره امام در هویدا کردن رهبر بعد از خود، از دیگر مؤلفه
های هوشمند در رهبری ایشان است که در گذر زمان ارزش تدبیر امام بیشتر خودنمایی می
کند؛ دوری از زخارف دنیا و بی
اعتنایی رهبران و نزدیکان سببی آنان به دنیا، حقانیت و درستی مسیر آنان در هدایت انسان را گوشزد می
کند و تصویر متفاوت از فلسفه حکومت را به نمایش می
گذارد.
علت یازدهم: کارآمدی
در تعبیر حضرت امام، نظام جمهوری اسلامی «در اکثر زمینه
هایی که شعار داده پیروز شده است و در هیچ زمینه
ای مغلوب و شکست خورده نیست». ارزش کارآمدی نظام جمهوری اسلامی زمانی قابل فهم است که آن را خروجی هشت سال جنگ ویرانگر و ۳۵ سال محاصره اقتصادی حداکثری و ترور رده
های اول انقلاب ببینیم. تحقیر تاریخی ایرانیان از جنگ
های ایران و روس تا پایان پهلوی دوم با انقلاب اسلامی مرتفع شد. تبدیل ایران وابسته به یک کشور مستقل و قدرت منطقه
ای و تولیدات علمی برتر جهان همچون هسته
ای، موشکی، نانو، سلول
های بنیادین، پزشکی، فولاد، سیمان و دهها تولیدات دیگر در کمتر از ۳۵سال از دلایل این کارآمدی است. بدون تردید اگر فشارهای همه
جانبه دشمن نبود به اهداف بالاتری می
رسیدیم، اما با همه مشکلات تاکنون موفق حرکت کرده
ایم. رمز این موفقیت
ها نه در تأسی به الگوهای غربی که در خودباوری است، بهصورتی که هر کجا موفق بوده
ایم، انسان
های انقلابی محور کار بوده
اند. در هسته
ای شهریاری، در موشکی طهرانیمقدم، در سلول
های بنیادی کاظمی آشتیانی و... حضور داشته
اند که جوهرهی
اعتقادی اسلام آنان را مصمم کرده و به پیش برده است. پس از شکست در جنگ
های ایران و روس، به آسیب
شناسی آن پرداختند و علت شکست را برتری تکنولوژیکی طرف مقابل اعلام کردند و برای رفع آن مجدد به سوی غرب دست دراز کردند اما در جنگ تحمیلی کارآمدی ایمان بدون تکنولوژی برتر نظامی به اثبات رسید و در حوزه بازدارندگی نظامی نیز بدون کمک غرب به قلل برتر تکنولوژی نظامی دست یافتیم.
علت دوازدهم: مردمسالاری
چرخش نخبگان کشور در گردونهی قدرت و توسعهی منابع انسانی در این چرخه از دیگر علل ثبات نظام جمهوری اسلامی است. هنر امام این بود که مردم
سالاری را با معرفت بومی همساز و ذیل دین تعریف نمود تا زمینه
ساز تمدنی بومی و نوین گردد. اصرار برای استمرار جمهوریت در کشور و برگزاری انتخابات مختلف (حتی برگزاری انتخابات برای اخذ نظر مردم نسبت به اصل نظام سیاسی در فروردین ۱۳۵۸) از جمله نقاط قوت نظام جمهوری اسلامی است. بدون تردید نبود مردم
سالاری چالش
هایی را می
توانست به همراه داشته باشد و دشمنان را با انگیزه مضاعفی در میدان مبارزه نگه دارد، اما امام راحل در بین همه مدل
های حکومتی، به جمهوری
اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد رسیدند و بر آن اصرار کردند و رأی مردم را به صورت واقعی می
دیدند. از دیدگاه رهبر انقلاب این مردم
سالاری «درون دینی» است و امام آن را از جای دیگری به عاریت نگرفت. بنابراین اندازه
گیری و تفسیر آن با شاخص
ها و نظریات غربی می
تواند موجب انحراف آن گردد. میزان مشارکت مردم در انتخابات مختلف و راهبرد رهبران انقلاب اسلامی در دعوت از مخالفان نظام برای مشارکت سیاسی، از جذابیت
ها و نوگرایی
های مردم
سالاری در ایران است. قدرت بسیج
گری و سرمایه اجتماعی نظام به صورتی است که نخبگان ناهمسو یا منتقد و معترض نیز قدرت تحریم یا ایستادگی در مقابل هجوم مردم به صندوق
های رأی را ندارند.