در اندیشهی اجتماعی رهبر انقلاب و در دیدگاهی که ایشان در تحلیل اجتماعی انقلاب اسلامی میپرورانند، «مردم»، مفهوم، نقش و دلالتهای قابل توجهی در مبنا و میدان نظام اجتماعی دارند. ایشان استدلال میکنند که اگر چه انقلاب اسلامی علت موجِده نظام اسلامی است اما بقای آن به واسطهی «انتخابات» ها است.
۱ مسئلهی دیگر اینکه مردم در نظریهای که رهبر انقلاب پیرامون مردمسالاری دینی میپرورانند، علاوه بر انتخابات، واجد نقشهای دیگری نیز هستند. به تعبیری در نظم مدنی پس از انقلاب اسلامی، «مردم» امکانبخش و معنابخش «موفقیت» یا «ناکامی» های اجتماعی هستند.
۲ یادداشت پیش رو میکوشد در حد بضاعت و به مثابه درآمدی بر یک بررسی جامع، شرحی به دست بدهد از اصول کلیای که نقش و معنای «مردم» را مبتنی بر تقریر آیتالله خامنهای از مردمسالاری دینی توضیح میدهد.
مردم در مردمسالاری دینی
در نظریهای که رهبر انقلاب پیرامون مردمسالاری دینی ارائه میدهند، پنج مقولهی مهم و رویکرد منحصر به فرد وجود دارد که دیدگاه ایشان در این زمینه را متمایز میسازد:
اصل اول: معنای واقعی
در دیدگاهی که رهبر انقلاب در مورد مردمسالاری دینی پیش میکشند، مردمسالاری «معنای واقعی دارد، تعارف نیست.»
۳ مردم واجد نقشی اصیل هستند: «هیچ کس در نظام اسلامی نباید مردم، رأی مردم و خواست مردم را انکار کند». این دیدگاه ایشان بر اساس تفسیری است که از خط امام
رحمةاللهعلیه دارند: «امام به معنای واقعی کلمه معتقد به آراء مردم بود».
۴
در برابر این تفسیر ناب انقلاب اسلامی از نقش مردم، دو نگاه و جریان مهم وجود دارد: یکی نگرش متحجرانه و دیگری تفکر متجددانه. این دو «غیر»، در برابر اساس انقلاب اسلامی هم قرار داشتند؛ هر چند وجههی اخیرشان، نه تحجر یا تجددی صریح، که بر اساس نوعی التقاط شکل گرفته و در عین پذیرش اصل انقلاب اسلامی، رگههایی از باورهای متحجرانه و متجددانه را به همراه دارد. صورت کنونی این تقابل در دوگانهی غلط اسلامیت/ جمهوریت پدیدار میشود. از یکسو رگههایی از تحجر، زمینهساز خواستِ اسلامیت منهای جمهوریت است که در آن «مردم» نقش ظاهری دارند.
۵ سوی دیگر این منازعه، جمهوریتِ منهای اسلامیت است که در نهایت منتهی میشود به دموکراسیای که در آن مردم، زینت و بازیگری هستند که به وسیلهی نهادهای هدایتکنندهی دموکراسی به بازی گرفته میشوند و به مثابه پوشش بر روابط سرمایهداری به کار میآیند.
در نقدی بنیادین بر کلیت این دو دیدگاه، رهبر انقلاب تقابل اسلامیت/جمهوریت را یک دعوای ساختگی میدانند: «به هیچوجه موافق نیستم که یک عدّه بگویند اگر فلانطور نباشد، اسلام از بین خواهد رفت؛ یک عدّه هم بگویند اگر فلانطور نباشد، جمهوریت از بین خواهد رفت؛ نه آقا، این حرفها نیست.»
۶ ایشان در این زمینه استدلال میکنند این یک نزاع غیراصیل و ساختگی است و «کسانی» هستند که این رقابت کاذب را به وجود میآورند: «از طرف کسانى سعى شده که بین جمهوریت نظام و اسلامیت، رقابتى به وجود بیاورند. یکجا بعضىها بگویند روى اسلامیت تکیه شد، جمهوریت تضعیف شد؛ یک عده هم بگویند روى جمهوریت تکیه شد، اسلامیت تضعیف شد. اینطورى نیست».
۷ ریشهی این نقد و نگاه رهبر انقلاب در نگرش پیوستهای است که به ماهیت جمهوری اسلامی دارند: «جمهوری اسلامی یک مرکب انضمامی نیست که ترکیبی باشد از چیزی به نام «جمهوری» و چیزی به نام «اسلامی» تا یکی بگوید که من طرفدار جمهوریتم بیشتر، یکی بگوید من طرفدار اسلامیتم بیشتر، این جوری نیست بلکه جمهوری اسلامی یک حقیقت است آن جمهوری است، آن اتکاء به آرای عمومی است که خدا آن را مقرر کرده است».
۸
اصل دوم: نگرش پیوسته
نگاهی که رهبر انقلاب در زمینهی مردمسالاری دینی ارائه میدهند یک نگرش پیوسته است. این نگرش در برابر سه گسستی که همواره در تفسیرهای متعدد از مردمسالاری دینی وجود دارد، معنا پیدا میکند.
اولین گسست «طولی- تاریخی» است. این گسست مردمسالاری دینی را ویژهی دوران پس از انقلاب میداند و براساس برخی تفسیرها میکوشد «جمهوری اسلامی» را محصول نوعی تنازل قلمداد کند. بر اساس نگرشی پیوسته اما مردمسالاری دینی نه فقط صورت «نظام»، که روش «نهضت» انقلاب اسلامی نیز بوده است. مردمسالاری دینی تئوریای است که بر اساس آن انقلاب شد و همین تئوری به صورت پیوسته منتهی به شکلدهی یک نظام شد.
سطح دیگر گسست «عرضی- اجتماعی» است. بر اساس نگرش ناشی از این گسست، مردمسالاری دینی تنها در برخی از نظامهای اجتماعی قابل طرح است. در صورتیکه مبتنی بر نگرش پیوستهی رهبر انقلاب، مردمسالاری دینی الگوی مطلوب در در همهی عرصههاست. جمهوری اسلامی، فراتر از یک نظام سیاست، یک نظام اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است و شکستها و پیروزیهای هر حوزه را میتوان بر اساس تحقق یا عدم تحقق آن تبیین کرد: «هر جائىکه مسئولین کشور توانائىهاى مردم را شناختند و به کار گرفتند، ما موفق شدیم. هر جائىکه ناکامى هست، به خاطر این است که ما نتوانستیم حضور مردم را در آن عرصه تأمین کنیم»
۹
و بالاخره گسستی «عمقی- تحلیلی» است که در آن میان «انقلاب اسلامی» و «نظام جمهوری اسلامی» تفکیک میشود. این تفکیک که زمینهها و پیامدهای خاص خود را دارد، در منظری که رهبر انقلاب از مردمسالاری دینی پیش میکشند جایگاهی ندارد. از دیدگاه ایشان جمهوری اسلامی قابل تقلیل به افراد و مدیران نیست تا برای نقد آنها لازم به تفکیک «جمهوری اسلامی» از «انقلاب اسلامی» باشد. جمهوری اسلامی پیش و بیش از آنکه محصول رفتار مسئولان باشد، مولود انقلاب اسلامی است و نباید با این تفکیک از کانون توجههای نظری و عملی دور بماند.
اصل سوم: نگاه تکاملی
مسئلهی دیگر در این نگاه این است که سطح مرمدسالاری دینی همواره قابل ارتقاء به سطوح بالاتر است. البته این ارتقاء به معنای نفی سطوح گذشته نیست و نباید به این امر بیانجامد: «دامنهی مردمسالاری را میشود گسترش داد، کیفیت داد، میشود هر چیزی را برتر کرد- در این شکی نیست- اما نباید نسبت به جمهوری اسلامی بیانصافی کرد.»
۱۰ بر وفق این نگاه و بر اساس یگانگی جمهوریت و اسلامیت،
۱۱ از یکسو میتوان استدلال کرد «هر چه جمهوریتر اسلامیتر» و «هر چه اسلامیتر جمهوریتر»؛ از سوی دیگر گام برداشتن به مراتب بالاتری از مردسالاری راهی است که همواره باید پیموده شود: «در همهى مسائل گوناگون کشور، مسئولین باید بتوانند با مهارت، با دقت و ابتکار راههائى را براى حضور مردم پیدا کنند... اینجاست که مسئولین باید زمینهها را، مدلها را، فرمولهاى عملى و قابل فهم عموم را، فرمولهاى اعتمادبخش را براى مشارکت مردم فراهم کنند. در هر بخشى میشود این کارها را کرد. هم قوهى مجریه، هم قوهى قضائیه، هم قوهى مقننه به شیوهى خاص خود میتوانند این را تأمین کنند؛ از ابتکار مردم، از فکر مردم، از نیرو و انگیزهى مردم، از نشاط جوانىِ جوانان ما – که قشر عظیم و وسیعى هستند – میتوانند استفاده کنند.»
۱۲
مقولهی تکاملی بودن نقش مردم، وجهی پویا به تفسیر رهبر انقلاب از مردمسالاری دینی بخشیده است. بر اساس استدلالی که این نظریه میپروراند نظام جمهوری اسلامی همواره در مسیر شدن خود به این نظریه نیاز دارد و این نظریه همواره مراحل نیل به ترازهای بالاتر و گستردهتری از مردمسالاری دینی را هموار میسازد.
اصل چهارم: نگرهی جهانی
در منظری که رهبر انقلاب به این نظریه میگشایند، «مردمسالاری دینی» یک الگوی جهانی است که میتواند «در کشورهای گوناگون به اقتضای شرائط، با شیوهها و شکلهای گوناگون تحقق یابد»؛ از همینروی در جریان انقلابهای بیداری اسلامی آن را به مثابه یک «الگوی مطلوب» به «ملتهای انقلاب کرده» پیشنهاد میدهند.
۱۳ ایشان استدلالی در اینباره میپرورانند که بر نقش پیشبرندهی مردم در جامعه و تاریخ استور است : «این مخصوص ما ایرانیها نیست. در هر نقطهای اگر کار دست مردم قرار گرفت و مردم دارای هدف بودند ... سختترین کارها، کارهای نظامی، کارهای امنیّتی، دست مردم وقتی افتاد، صحنه وقتی در اختیار مردم قرار گرفت، پیش خواهد رفت.»
۱۴ این البته بدان معنی نیست که این الگو با همهی مختصات و ویژگیهای خود قابل تعمیم در سایر کشورها است، بلکه منظور، جهتگیری و نگاه کلان این الگو است که هر کشور میتواند مبتنی بر شاخصهای هویتی خود از آن استفاده کند.
اصل پنجم: نگاه عینی- راهبردی
بُعد مهم دیگری که نظریهی رهبر انقلاب در زمینهی مردمسالاری دینی را برجسته میکند، رویکرد عینی و راهبردی ایشان است. دیدگاه رهبر انقلاب به مردمسالاری دینی از یکسو محصول جمعبندی تجربهی عینی انقلاب اسلامی است: «از اوّل انقلاب تا امروز هر وقتی هر کاری را محوّل به مردم کردیم، آن کار پیش رفته است؛ هر کاری را انحصاری در اختیار مسئولان و رؤسا و مانند اینها قرار دادیم، کار متوقّف مانده است. نمیگوییم حالا همیشه هم متوقّف مانده امّا غالباً یا متوقّف یا کُند [شده]؛ اگر متوقّف نمانده است، کُند پیش رفته است. امّا کار دست مردم که افتاد، مردم کار را خوب پیش میبرند.» از سوی دیگر به مثابه راهبردی برای حل مسائل گوناگون مطرح میشود: «ما مسائل حل نشده کم نداریم. در همهی مسائل گوناگون کشور، مسئولین باید بتوانند با مهارت، با دقت، با ابتکار، راههائی را برای حضور مردم پیدا کنند.»
جمهوری اقتصادی
دوازدهمین انتخابات ریاستجمهوری نیز فارغ از نتیجهی حاصل برای کنشگران، در سطحی ساختاری و کلان، نشانهای از پیروزی «مردم» و «نظام» جمهوری اسلامی بود. این تجربهی موفق را میتوان در حل دیگر مسئلههای اجتماعی بهکار برد. بر حسب استدلالی که رهبر انقلاب در سخنان آغازین سال جاری، بار دیگر ارائه کردند، میدان اقتصاد و بنای یک جمهوری اقتصادی یکی از مهمترین عرصههایی است که نیازمند بسط این الگوست: «یکی از کارها، دخالت دادن مردم در کار تولید است؛ مردم باید در کار تولید [دخالت داده بشوند]. ما سیاستهای اصل۴۴ را که چند سال پیش ابلاغ کردیم، همهی کسانیکه در مسائل اقتصادی صاحبنظر بودند گفتند این یک انقلاب در کار سیاسی است؛ خب همین را دنبال کنند. مردم را دخالت بدهند.»
این استدلال رهبر انقلاب بر یک تجربهی تاریخی استوار است، آنجاکه میافزایند: «جمهوری اسلامی در کار جنگ و دفاع از کشور -که معمولاً کار جنگ و دفاع از کشور و دفاع از مرزها کار دولتها است، کار مردم نیست؛ کار ارتشها است، کار دولتها است- با مدیریّت درست و با گزینشهای صحیح توانست مردم را بسیج کند، وارد این میدان کند و جنگ را ببَرد. وقتی مردم در کار دفاع از مرزها وارد میدان شدند -کاری که مربوط به دولتها و مربوط به ارتشها است- توانستند پیش بروند؛ بسیاری از برجستگان نظامی ما، مردمی و بسیجیاند؛ بسیجی بودند و بسیجی هم مبارزه کردند، بسیجی هم شهید شدند؛» بنابراین «کار اقتصاد به طریق اولی [همینطور است]. کار اقتصاد یک کار مردمی است؛ اگر در زمینهی مسائل اقتصادی مردم را در میدان وارد بکنیم و مردم نقشآفرین بشوند در میدان اقتصاد و میدان تولید، یقیناً پیش خواهد رفت.»
۱۵ حالا زمان آن است که الگوی مردمسالاری دینی، با طراحی و پیادهسازی یک جمهوری اقتصادی، به افکار عمومی جهانیان نشان بدهد که انقلاب اسلامی در عرصهی اقتصاد نیز توانمند است.
پینوشتها:
۱. آیتالله خامنهای در سخنرانی اخیرشان، رابطهی انقلاب، نظام و انتخابات را این چنین تبیین میکنند: «اگر این [انتخابات] در نظام جمهوری اسلامی وجود نمیداشت، امروز از نظامی که با آن انقلاب به وجود آمد، خبری باقی نبود، این خیلی مهم است». بیانات مورخ ۹۶/۲/۱۷
۲. رهبر انقلاب در تشریح این مسئله میفرمایند: «هر جایىکه مسئولین کشور توانایىهاى مردم را شناختند و بهکار گرفتند، ما موفق شدیم. هر جایىکه ناکامى هست، بهخاطر این است که ما نتوانستیم حضور مردم را در آن عرصه تأمین کنیم». بیانات مورخ ۲۰/۷/۱۳۹۰
۳. بیانات مورخ ۲۱/۷/۱۳۹۰
۴. بیانات مورخ ۱۴/۲/۱۳۷۸
۵. امام خمینی بر این باور بودند زمینهی بروز این دیدگاه همان تفکر مقدسمآبانهی قبل از انقلاب است. ن. ک به: صحیفه امام، ج ۱۸ ص ۳۶۷
۶. بیانات مورخ ۲۴/۱۱/۱۳۸۲
۷. بیانات مورخ ۱۰/۵/۱۳۸۴
۸. بیانات مورخ ۲۳/۱۲/۱۳۸۰
۹. بیانات مورخ ۲۰/۷/۱۳۹۰
۱۰. بیانات مورخ ۱۳۸۲/۲/۱۷
۱۱. بیانات مورخ ۲۳/۱۲/۱۳۸۰
۱۲. بیانات مورخ ۲۰/۷/۱۳۹۰
۱۳. بیانات مورخ ۲۶/۶/۱۳۹۰
۱۴. بیانات مورخ ۲۹/۱۱/۱۳۹۳
۱۵. بیانات مورخ ۱/۱/۱۳۹۶