ما جز با کار جهادی و کار انقلابی نخواهیم توانست این کشور را به سامان برسانیم. در همهی بخشها، کمربسته بودنِ مثل یک جهادگر لازم است؛ این اگر بود، کارها راه میافتد؛ این اگر بود، بنبستها باز میشود، شکافته میشود؛ [یعنی] کار فراوان، پُرحجم و باکیفیّت و مجاهدانه و انقلابی.(۱۳۹۶/۰۲/۱۰)
سابقهی طرح مفهوم مدیریت جهادی و یا انقلابی در ادبیات رهبر انقلاب، سابقهای حداکثر چهار ساله دارد. اگر چه زمینههای صورتبندی و طرح این مفهوم را میتوان با نیاز انقلاب اسلامی و بسط ید تکنوکراتیسم مرتبط دانست۱ اما مصداق آن بازگشت میکند به تجربهای که انقلاب اسلامی در صدر انقلاب اسلامی، در سیاستگذاری و مدیریت مسئلههای اجتماعی داشته است. مدیریت جهادی/ انقلابی که این روزها بر آن تأکید میشود، یک مفهوم فاقد مابه ازاء تاریخی نیست. تجربهی مدیریتی صدر انقلاب اسلامی در نهادهای بیبدیلی که تحت عنوان نهادهای انقلاب اسلامی ایجاد شد، کمک شایانی به درک زوایای این مفهوم خواهد کرد. اگرچه امروزه بیشتر نهادهای انقلاب منحل و یا در نهادهای بروکراتیکِ موجود مضمحل و بعضا به ضد خود تبدیل شدهاند۲ اما تجربهی پیدایش، عملکرد و کارآمدی آنها در صدر انقلاب تجربهای پردامنه و قابل توجه است. بیشک اگر در این سالها فراتر از کلیگوییها در زمینهی علوم انسانی، «تجربههای متراکم انقلاب» بهعنوان یک کار علمی نگریسته و تدوین شده بود۳، امروز برای تشریح این مفهوم چارچوبهای کارآمدتری وجود داشت. به هر روی اگر چه برای به دست دادن یک درک ژرف از مفهوم مدیریت انقلابی/ جهادی و خارج ساختن آن از دایره روزمرگی نیاز است دستکم تجربه اجتماعی انقلاب اسلامی، به دقت ثبت و واکاوی شود؛ اما در تحلیل اجتماعی چالشهای «مدیریت انقلابی/ جهادی»، میتوان چند بستر و ویژگی کلی را به گفتوگو گذاشت.
از یک نظر تاریخ پیشرفت جمهوری اسلامی را میتوان در مصافِ عقلانیت انقلاب اسلامی با عقلانیت تکنوکرات صورتبندی کرد. مدیریت انقلابی/ جهادی، «دیگر» یِ تکنوکراتیسم است و مصاف این دو، در سه ساحت و میدان عمده در جریان بوده و هست: در ساحت فکری و در ساحت اجتماعیِ کلان (نهادی) و خُرد (انسانی).
مصاف در میدان اول، در این سالها خود در سه سطح جاری بوده است: در سطح معرفتی۴، در سطح سیاستی۵ و در سطح برنامهای۶. مصاف تکنوکراتیسم و مدیریت انقلابی در میدان نهادی نیز مصافی چشمگیر است: گاه این مدیریت انقلابی بوده که توانسته خالق نهادهایی بدیع باشد؛ گاه تکنوکراتیسم توانسته خود را در درون نظام نوین پس از انقلاب اسلامی بازتولید کند. گاه نهادهای انقلابی منحل و مضمحل شدهاند و گاه نهادهای مؤثر تکنوکراتیسم در عرصه برنامهریزی، مُهر پایان خوردهاند. علاوه بر سطح نهادی، سطح و سوی دیگر این نبرد فراتر از اندیشهها و نهادها، در میدان انسانها برقرار است. کوششهای فراگیر تکنوکراتیسم برای یارگیری، بسیاری مدیران انقلابی را به دامن خود کشیده و کم نیستند مدیرانی که انقلابی شروع کردند، اما به تعبیر خودشان با واقعیتها مواجه شدند و تکنوکرات شدند.
در تحلیل تکنوکراتیسم از منظر گفتمان انقلاب اسلامی، مهمترین مسئله پیرامون نسبت عدالت و پیشرفت شکل میگیرد. پاسخ تکنوکراتیسم به این پرسش عبارت است از تفوق توسعه بر عدالت. تکنوکرات کسی است که تولید ثروت و توسعه را بر عدالت و توزیع ثروت اولویت دهد. از منظر یک تکنوکرات با انباشت و تکاثر ثروت است که توسعه ممکن میشود و توزیع ثروت، از آنجا که در این روند اختلال ایجاد میکند، به توزیع فقر کمک کرده است. کم نبوده و نیستند مدیرانی که تفکری انقلابی کار خود را آغاز کردند و پس از مدتی به این باورِ محوری تکنوکراتیسم رسیدند. مردان انقلاب اسلامی یکشبه تکنوکرات نشدند اما آرام و گام به گام، میل نظاممند به «تکاثر» را از اولویت «توسعه» بر «عداالت» شروع کردند.
کوششهای نظری رهبر انقلاب برای نقد این اندیشه از نقد «تفوق توسعه بر عدالت» آغاز شد. آنجا که به صراحت ایدهی تقدم توسعه یا تولید ثروت بر عدالت را نقد میکردند.۷ این تلاشها در ادامه به بازسازی مفهوم «الگوی ایرانی-اسلامی پیشرفت» رسید که بر اساس پیشرفت و عدالت توأمان و تفوق عدالت صورت یافته بود. اگر چه مفهوم پیشرفت نیز در تفسیرهایی بر اساس تمایلات تکنوکراتیک، مفهومی فوق و مقدم بر عدالت تبدیل و تصویر میشد و استدلالهای سابق تکنوکراتها (توزیع فقر) بازسازی مجدد و بلکه تکرار میگردید.
به هر حال مبتنی بر تجربهی نهادهای انقلاب اسلامی و بر اساس مصاف مدیریت انقلاب و تکنوکراتیسم، در مفهوم مدیریت انقلابی دستکم واجد سه امر برجسته است:
۱- امر مردمی: در مدیریت انقلابی طراحی پاسخ به مسئلههای گوناگون بر اساس نیروی مردمی انجام میشود. در اینجا امر مردمی در برابر خصوصیسازی و آزادسازی کاپیتالیستی - لیبرالیستی، دولتیسازی سوسیالیستی-کمونیستی و همچنین ایدههای متحجرانهای قرار دارد که انحصار امر اجتماعی را به الیتهای نخبگانی خواستار هستند. شاید ایضاح نظری مراد از «امر مردمی»، به دلیل تراکم بیتوجهیهای تئوریک در اینباره، دشوار یا غیرممکن باشد اما تجربهی متفاوت وقوع امر مردمی در صدر انقلاب و در چارچوب مدنیت انقلابی نهادهایی مانند جهادسازندگی و نهضت سوادآموزی میتواند تا حدود زیادی روشنگر این مفهوم باشد. در توضیحی بیشتر میتوان امر مردمی را بر حسب استدلالی از رهبر انقلاب، یکی از تواناییهای محوری در حل مسئله در نظام جمهوری اسلامی دانست؛ «توانایی تأمین حضور مردمی در عرصه»: «هر جایىکه مسئولین کشور توانایىهاى مردم را شناختند و بهکار گرفتند، ما موفق شدیم. هر جایىکه ناکامى هست، بهخاطر این است که ما نتوانستیم حضور مردم را در آن عرصه تأمین کنیم. ما مسائل حلنشده کم نداریم. در همهى مسائل گوناگون کشور، مسئولین باید بتوانند با مهارت، با دقت و ابتکار راههایى را براى حضور مردم پیدا کنند... اینجاست که مسئولین باید زمینهها را، مدلها را، فرمولهاى عملى و قابل فهم عموم را، فرمولهاى اعتمادبخش را براى مشارکت مردم فراهم کنند.»
۸ مدیر و مدیریت انقلابی/ جهادی شخص و فرایندی است که این توانایی را به شکلی تکاملی در خود پرورانده باشد.
۲- امر انقلابی: مدیریت انقلابی در عین پایبندی به نظم
۹، در جستجوی مسیرهای فراسازمانی برای تحقق خواستههایش است. امام خمینی
رحمةاللهعلیه در پیام تشکیل نهضت سوادآموزی از محدودیتهای بروکراتیک بهعنوان «قرطاس بازی» و «تشریفات اداری» یاد میکنند.
۱۰ مدیریت انقلابی میکوشد «امکان» کلیای که انقلاب اسلامی برای عبور از امر مدرن تدارک کرده را در عرصهی مدیریت محقق ساخته و برای حل مسئلههای اجتماعی از «قفس آهنین بروکراسی مدرن» بیرون بیاید. خروج از این قفس به هر میزان که امکان یابد، میزان و سطح کمّی کنشگری مدیر انقلابی را به نحوی چشمگیر افزایش میدهد.
۳- امر جهادی: جهاد یکی از پردامنهترین مفاهیم در الهیات اجتماعی اسلام است. حسب آموزههای قرآنی، امر جهادی امری بیجهت نبوده و بهشکلی روشن به دو سوی «راه خدا» و «راه مستضعفین» جهتگیری شده است: «
ما لَکُم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِاللَّهِ وَالمُستَضعَفینَ»
۱۱. بنابراین جهاد فقط ناظر به افزایش کمّیِ حجم کارها نیست بلکه امر جهادی بر پایهی توأمان معنویت و عدالت استوار است و در سطح اجتماعی جهتگیریای تام بهسمتوسوی مستضعفین دارد. البته جهتگیری بهسمت مستضعفین با کمک به مستضعفین تفاوت دارد. سرمایهسالارانهترین نظامهای سیاسی-اجتماعی نیز سطحی از حمایت و تأمین اجتماعی از «اقشار آسیبپذیر» را در برنامه دارند. آنچه مهم است جهتگیری سیاستها، برنامه و اقدامات اجرایی به نفع مستضعفین است. با مروری بر کلیه نهادهای انقلاب اسلامی در وضعیت صدر پیدایش خود معنای جهتگیری بهسمتوسوی مستضعفین را بهتر در مییابیم. همچنان که مرور تجربهی جهادسازندگی، بنیاد مستضعفین، نهضت سوادآموزی و دیگر نهادهای مربوطه بدون لحاظ این جهتگیری قابل تصور نیست.
بنابراین اگر چه مفهوم مدیریت انقلابی/ جهادی بیش از تأمل نظری و تدوین تجربی، به واژهای پرکاربرد در ژورنالیسم تبدیل شده اما آنچنانکه مروجان تکنوکراتیسم میگویند نه تنها یک «حرف بیمحتوا» نیست، بلکه تجربهای متراکم و کارآمد است که دست کم سه امر مردمی، انقلابی و جهادی را در درون خود تجلی داده و میپروراند.
پینوشتها:
۱. «مهرنامه، دی و بهمن ۱۳۹۳، شماره ۳۹، ص ۱۳۲.
۲. یکی از مهمترین ویژگی در خصوص نهادهای انقلاب اسلامی این است که از آنجا که نهادهای انقلاب جزئی از بروکراسی ضرورتا موجود نبوده و بر اساس فلسفهای مشخص بهوجود میآیند، در ادامه و در صورت روی دادن نسیان و فراموشی نسبت به آن فلسفهی وجودی، تنها کارآیی خود را از دست نخواهند داد، بلکه دقیقا به ضد خود تبدیل خواهند شد.
هم از این روست که امام خمینی در همان ابتدای تأسیس نهادهای انقلاب به این نکته توجه ویژهای نشان میدهند: «آیا راست است که بنیاد مستضعفین، بنیاد مستکبرین گردیده است؟»(صحیفه امام، ج۱۲، ص ۰۲.) حضرت آیتالله خامنهای در همان سالها در مصاحبهای در تشریح نقش «نهادهای انقلابی در تداوم انقلاب اسلامی» میگویند: «اگر خدای ناکرده [نهادهای انقلاب اسلامی] از هدفهای اصولی خود تخطی کنند و به امور دیگری مشغول بشوند، نه تنها برای انقلاب فایدهای ندارند بلکه در شرایطی به انقلاب صدمه هم میزنند.»
۳. رهبر انقلاب در سخنرانیای در دانشگاه امام حسین(ع) مورخ ۳ خرداد ۱۳۹۵، بر ایدهی «تدوین علمی تجربههای متراکم و شگفتانگیز انقلاب اسلامی» تأکید میکنند.
۴. بهعنوان نمونه در مباحث فکری و مبانی برنامههای ۵ ساله.
۵. بهعنوان نمونه در سیاستهای کلی برنامههای ۵ ساله.
۶. بهعنوان نمونه برنامههای ۵ ساله و تا حدودی بودجههای سنواتی.
۷. برای نمونه «تا صحبت میشود، میگویند: ما میخواهیم خودمان را مثل فلان کشور بسازیم. البته هرکس هم، سلیقه و نظری برای خودش دارد. اگر ما ایران را مثل کشورهای برخوردارِ مادّی ساختیم، اما از عدالت خبری نبود، این هیچ ارزش ندارد.»، «هدف، زیاد داشتن نیست. هدف، عدل است»، «هدف این است که عدالت حاکم شود. آن وقت اگر جامعه ثروتمند هم بشود، این ثروت درست تقسیم خواهد شد. مقصودِ حرکت اسلامی همین است»، «هدف جمهوری اسلامی، تأمین عدالت در جامعه است. مبادا کسانی در گوشه و کنار کشور پیدا شوند و تصوّر کنند که هدف ما عبارت است از افزایش حجم ثروت مادّی!»، ۱۷/۱۰/۱۳۷۱
«گیرم که رشدمان - به تعبیر غلط که گفته میشود نرخ رشد- آمد بالا و فرض بفرمایید درآمد سرانهمان دو برابر و سه برابر شد؛ اما عدالت در جامعه نبود؛ این، کاری نیست که ما باید انجام دهیم؛ این، آن تکلیفی نیست که ما برعهده داریم. تکلیف ما این است که عدالت را در جامعه مستقر کنیم و این هم جز با مبارزه علیه فساد و افزونطلبی انسانهای مفتخوار و سوءاستفادهکن امکانپذیر نیست. بخشی از کار عدالت اینجا تنظیم میشود». ۵/۶/۱۳۸۲
آنهایی که میگویند عدالت توزیع فقر است، مغز و روح حرفشان این است که دنبال عدالت نروید؛ دنبال تولید ثروت بروید تا آنچه تقسیم میشود، ثروت باشد. ۸/۶/۱۳۸۴
۸. بیانات مورخ ۲۰/۷/۱۳۹۰
۹. رهبر انقلاب درباره نسبت نظم و انقلابیگری این چنین استدلال میکنند: «یکی از خطوط اصلی انقلابیگری، نظم است» برای توضیح بیشتر ن. ک به: «درباره اخلاق انقلابیگری»
۱۰. صحیفه امام خمینی، ج جلد ۱۱ - صفحه ۴۴۶
۱۱. سوره نساء، آیه ۷۵.