▬ قضیه: وقتی نخبگان جامعه از سیاستمدار گرفته تا سینماگر از امید بخشیدن به مردم اجتناب میورزند و «سیاهنمایی» را بهعنوان روش نکوهش دیگران و بزرگداشت خویش استعمال میکنند، چنین جامعهای بهرغم داشتن مزیتهای نسبی اقتصاد هجدهم دنیا (مطابق اعلام بانک جهانی)، باز هم نمیتواند درست و حسابی از جای خود بلند شود و به رکود فائقی که آن را به احاطه کرده است مسلط شود.
▬ کاوش اول: در قلب موفقیت اقتصادی یک کشور، یک «فرهنگ بسیجگر ظرفیتها» قرار دارد که در واقع، فرهنگ موفقیت و امیدواری و اعتماد و اخلاق کاری قوی و تأکید بر مسؤولیت است. البته بهطور قطع، منکر دشواریهایی که نیروهای عملکنندهی اقتصادی ما را چه در مقیاس بحران جهانی اقتصاد و چه در بیسابقهترین تحریمهای تاریخ احاطه کردهاند نیستیم ولی رزم اقتصادی را میتوان با امیدواری به ظفر، از سختترین گردنهها به سرانجام رساند یا میتوان با «سیاهنمایی»، در یک قدمی پیروزی به تسلیم کشاند.
بیگمان همانطور که تجربهی ما در طول جنگ تحمیلی و پس از آن نشان میدهد، هر گاه ما در مسیر انقلابی خود به ظرفیتهای ملت اتکا کردیم، گامهای بلندی برداشتیم، و هر گاه دم از موازنهی منفی زدیم، گرفتار عقبگرد شدیم.
▬ کاوش دوم: هر چند که اهداف غایی و محض توسعهی اقتصادی، دو رکن «عدالت» و «کارایی» به مفهوم چفت و بست مستحکم و منصفانهی «عرضه و تقاضا» هستند، ولی «فرهنگ بسیجگر ظرفیتها» علاوه بر آنکه میتواند استراتژی تضمین شدهای برای دستیابی به این دو منظور باشد، بلکه به همراه خود، قناعت بیشتر، فرهنگ ایثار، مصرف منطقیتر، انگیزههای بالا، آزادی مثبت و سازنده و مبتنی بر انصاف، نگرانی و افسردگی و پرخاش اندک، عافیت افزونتر، سلامت و بهداشت روح و جسم بالا، و در یک کلام، «حیات طیبه» را به دنبال خواهد آورد. «فرهنگ بسیجگر ظرفیتها»، چیزی بیش از توسعهی اقتصادی، نحوی توسعهی عمیق و همهجانبهی اجتماعی است.
▬ کاوش سوم: هر چند دوردستی یا زودآمدی تحقق این اهداف برای موطن حساسی مانند ایران میتواند در معرض آسیبهای منطقهای و بینالمللی قرار گیرد و تاکنون نیز چنین بوده است؛ ولی بیگمان همانطور که تجربهی ما در طول جنگ تحمیلی و پس از آن نشان میدهد، هر گاه ما در مسیر انقلابی خود به ظرفیتهای ملت اتکا کردیم، گامهای بلندی برداشتیم، و هر گاه دم از موازنهی منفی زدیم، گرفتار عقبگرد شدیم. حتی در مقطع پیش از انقلاب نیز تجربهی ما از مشروطه تا نهضت ملیشدن صنعت نفت، مستمراً این قاعده را تأیید کرده است؛ این واقعیت را که اتکای مثبت به ظرفیتهای درونی از خلال یک نیروی بسیجگر ظرفیتهای ملت، همواره ثمربخش بوده است.
▬ کاوش چهارم: اصلاحات بلندپروازانه که معمولاً به نام الگوبرداری از «ممالک مترقی» صورت میگرفته، و مآلاً بدبینی به توش و توان داخلی را القاء میکرده است، نه تنها در تجربهی خودمان بلکه در پیشینهی کشورهای موفق دیگر نیز نتیجهبخش نبوده است، حتی ملت را دچار خودباختگی کرده و موتور فرهنگی توسعه را از کار انداخته است. مطابق یک بررسی اخیر که در سال ۲۰۱۵ منتشر شده است، تجربهی سوئد در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، نشانگر همین واقعیت است.
سوئد بهرغم برکنار ماندن از کشمکشهای تاریخی اروپا و جهان، تا پایان دهه ۱۹۷۰، به دلیل عدم انطباق با یک الگوی توسعهی بومی به جایی نرسید، ولی از آن پس توانست با یک سیستم رفاهی و مالیاتی بزرگ متکی بر «فرهنگ نوردیک»، سطح شاخص «بهزیستن اجتماعی» خود را به یکی از بالاترین سطوح در جهان برساند.
▬ کاوش پنجم: سوئد بهرغم برکنار ماندن از کشمکشهای تاریخی اروپا و جهان، تا پایان دهه ۱۹۷۰، به دلیل عدم انطباق با یک الگوی توسعهی بومی به جایی نرسید، ولی از آن پس توانست با یک سیستم رفاهی و مالیاتی بزرگ متکی بر «فرهنگ نوردیک»، سطح شاخص «بهزیستن اجتماعی» خود را به یکی از بالاترین سطوح در جهان برساند. «فرهنگ نوردیک» مانند بسیاری از فرهنگهای دستنخورده و کمتر مدرنزدهی جهان، با سطح بالایی از اعتماد، اخلاق کاری قوی، انسجام اجتماعی و محوریت نهاد خانواده شناخته میشود. اینها مؤلفههای مطلوب یک فضای فرهنگی کسبوکار مطلوب و در عین حال عادلانهاند.
▬ کاوش ششم: هر چند که سوئد با الگوی فرهنگی و بومی توسعه خود، امروز یکی از موفقترین موقعیتهای توسعه را اختیار کرده است، ولی نباید اشتباه کرد و سوئد یا کشورهای اسکاندیناوی را به شیوهای خام بهعنوان الگوی توسعه اختیار نمود، چراکه حاشیهی امن جغرافیایی آنها یک استثناء بزرگ جهانی محسوب میشود، ولی ارائه این مثال به این معناست که مسیر توسعهی ما از مشروطه تاکنون، که مدام متأثر از آوازههای الگوبرداری خام از «ممالک مترقی» و قهر با ظرفیتهای درونی بوده است، قطعاً یکی از منابع اصلی نارسایی برنامههای توسعه در موطن ما محسوب میشود. همچنین توجه به نمونهی سوئد نشان میدهد که اتکای توسعه به منابع فرهنگی درونی، چقدر شتابان و در عین حال همهجانبه میتواند، نه فقط توسعهی اقتصادی، بلکه از آن بیش، «بهزیستن اجتماعی» را به ارمغان آورد.