یک
ماه ماتم گرمی بازار دارد یا حسین
در محرم عالمی اسرار دارد یا حسین
یا حسین ذکر لیاقت مظهر دلداگی است
رمز ایثار و نشان قدرت و آمادگی است
پور حیدر رهبر آزادی و آزادگی ست
کشور ما رهبری هشیار دارد یا حسین
سید ما دیده بیدار دارد یا حسین
حیدری هستیم و از عشق حسین دم میزنیم
تیشه بر اردوی دشمن جمله با هم میزنیم
بر دهان یاوهگویان مشت محکم میزنیم
تا بداند قدرت بسیار دارد «یا حسین»
کارها با دشمن غدار دارد «یا حسین»
منجی عالم که روزی روز نو خواهد نمود
خرمن ظلم و جنایت را درو خواهد نمود
حکمتان را حضرت مهدی وتو خواهد نمود
با شقاوت چون سر پیکار دارد «یا حسین»
همچون مهدی این حسین سردار دارد یا حسین
دو
سلام من به محرم به ماه دلبر زینب
به اشک سینهزنانش به نزد مادر زینب
سلام من به محرم به غصه و غم مهدی
به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی
سلام ما به محرم به پرچم غم زهرا
به گیسوان سپید و به قامت خم زهرا
سلام ما به محرم به گاهواره اصغر
به اشک خجلت شاه و گلوی پاره اصغر
سلام ما به محرم به دست و مشک ابالفضل
به ناامیدی سقا به سوز اشک ابالفضل
سلام ما به محرم به رنگ محمل زینب
به پاره پاره تن بی سر مقابل زینب
سه
هشتم ماه محرم دل زهرا خون شد
دم به دم محنت اولاد علی افزون شد
لشگر کوفه دل فاطمه را بشکستند
راه دریا به روی عترت طه بستند
شد ز مهریه زهرا علویون محروم
عرش نالید به احوال حسین مظلوم
میزبانان به لب آب نگهبان بودند
میهمانان همه لبتشنه و گریان بودند
روز بگذشت و عیان گشت شب تاسوعا
تا سحر خون جگر خورد در آن شب سقا
روز هشتم سپری گشت به افغان و نوا
روز نهم دگر اهل حرم افتاد ز پا
موقع عصر شد و لحظه غمناک رسید
ناله العطش از خاک به افلاک رسید
در قلب سقایای حسین تاب نماند
مشکها خشک شد و بهر حرم آب نماند
آمد آهسته سکینه سوی خرگاه رباب
دید میگوید الهی جگرم گشته کباب
از عطش کودک مهپیکر من میمیرد
وای بر من که علیاصغر من میمیرد
در پی چاره سکینه ز جگر آه کشید
پابرهنه به سوی خیمه عباس دوید
نگران بود از این مسئله آن دردانه
تا رسید اشکفشان بر در سقاخانه
دست بر سینه نهاد از ادب و بهر سپاس
گفت بنگر به درت آمدهام یا عباس
چهار
در حیرتم که قدرت یک ضربت عمود
سردار را چگونه زمینگیر کرده است
ماه هزار تکه شدی پخش روی خاک
نیزه تو را کنار علقمه تکثیر کرده است
بدجور بین ابروت از هم شکافته
اصلا تمام شکل تو تغییر کرده است
پنج
قربان عاشقی که به گودال قتلگاه
یک سجده رفته و لیک سر از سجده برنداشت
خواندند انبیا همه با او نماز عشق
قربان آن امام جماعت که سر نداشت
خورشید من به ذره خاکی نظاره کن
دنیای بی فروغ مرا پرستاره کن
سوگند میدهم به تن پارهپارهات
پرونده گناه مرا پاره پاره کن