وقت وداع، دیده به رویش دچارتر
من بی
قرار بودم و او بی
قرارتر
نام تو را به کوه اگر کنده
ام، خطاست
عشقی و بر کتیبۀ دل ماندگارتر
هر سو که گم شدند، تو را یافتند و باز
از بی
شمار گم
شدگان، بی
شمارتر
عمری مرا هوای غمت پرورانده است
پروردگارتر شو، پرودگارتر
بر من خیالت از همه سو راه بسته است
اندیشه کن به زندگیِ بی
حصارتر
هر چند هم
نشینی ما آب و آتش است
ای کاش می
نشست کمی در کنارتر!