1388/06/14
دیدار شاعران ۸۸ | شعرخوانی آقای مهدی مظاهری

وقت وداع، دیده به رویش دچارتر
من بیقرار بودم و او بیقرارتر
نام تو را به کوه اگر کندهام، خطاست
عشقی و بر کتیبۀ دل ماندگارتر
هر سو که گم شدند، تو را یافتند و باز
از بیشمار گمشدگان، بیشمارتر
عمری مرا هوای غمت پرورانده است
پروردگارتر شو، پرودگارتر
بر من خیالت از همه سو راه بسته است
اندیشه کن به زندگیِ بیحصارتر
هر چند همنشینی ما آب و آتش است
ای کاش مینشست کمی در کنارتر!
