بین دیوار است و در ماهی هلالی رو به پهلو
نازنین از درد می
پیچد به خود پهلو به پهلو
مست و وحشی در هوا، چرخان و چرخان، تازیانه
خطّ سرخی می
کشد هوهو کش از بازو به پهلو
من خدای غیرتم، او دختر نور و نوازش
من کنارش باشم و افتاده باشد او به پهلو؟
می
رسد با چادر دردی که پیچیده
ست دورش
می
رود هر بار دست خستۀ بانو به پهلو
درد پهلوی تو می
دانم که می
پیچد به جانم
سر به روی شانه
ام می
افتد و گیسو به پهلو