پِسِّه
ی شورِ لُوِش ماشاءالّا شکّر می
ریزه
غنچه
ی یاقوتِ لعلش، در و گوهر می
ریزه
وختی خورشید چیشش چرخ می
خوره، برق نیگاهش
تو پیاله
ی دل من، شراب کوثر می
ریزه
سِگرَش وختی گرن می
خوره تو هم آقو گلی
سر زخم جیگرم، فلفل و گلپر می
ریزه
قربون قدش برم که عینَهو شیر خدا
حرکتش، آتیش بلا تو عمر کافر می
ریزه
مثِ اسفند رو آتیش، دلُم می
خنده هنوَم
پیری هر چن رو موهای سیام خاکستر می
ریزه
الوِ آه دلُم، اشک چِشُم خاموش نکِرد
ها بَبَم! او تو آتیش از هیمۀ تر می
ریزه
بگمت؟ او حق
پرسِ که تو دنیوُی الکی
عین نرگس پیش پوی گُلوی دیگه زر می
ریزه
اِنگو شمع کافوری هر کی آتیش
بازی کنه
عاقبت آه شاپرک، تو ریشه
ش آذر می
ریزه
شیر خوک خورده او روباهی که هر روز تو محل
بین مرغ و خروسا سیادونه
ی جر می
ریزه
بس که ماس قرقره کرده صب تا شوم، مثِ خیک دوغ
قرقروت وج کره از حلق قلندر می
ریزه
هنوَم پلوخور شیردوشِ گو باز کَلَک
خار کنگر، پیش پای بچّای مظفّر می
ریزه
اَی تو باغی، جُم بخور، هنو اون بی
بُتّه
ی لاتکی
شُرشر اسیدِ کینه پوی صنوبر می
ریزه
پریشو کیَک تو بوق به نفت
خوروی خرفت می
گفت
خرسِ امروز او که نارگیر پیش عنتر می
ریزه
خنگ گوباز دِلُوباز، خیت خیت شد عامو باز
الکی یونجه و جو تو آخِره
ی خر می
ریزه
بی
رودرواسی بگم، وختی «احد» شعر می
خونه
پشمِ کلّه
ی بعضیا «اِنگو بز گر» می
ریزه
هم طور هس که بچّه
ها قربون و صدقش می
کنن
می
دونن نخشه تو شعر از همه بِیْتر می
ریزه