• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1389/06/03

دیدار شاعران ۸۹ | شعرخوانی آقای احد ده بزرگی

پسته‌ی شورِ لُوِش ماشاءالله شکّر می‌ریزه
غنچه یاقوته و لعلش دُر و گوهر می‌ریزه

وقتی خورشید چیشش چرخ می‌خوره برق نیگاش
تو پیاله‌یْ دل من شراب کوثر می‌ریزه

سه‌گِرهَ‌ش وقتی گِرن می‌خوره تو هم آب و گلی
سر زخم جیگَرُم فلفل و گُلپر می‌ریزه

قربون قدش برم که عینهو شیر خدا
حرکتش آتیش بلا تو عمر کافر می‌ریزه

مث اسفند رو آتیش دِلُم می‌خنده هَنوهَم
پیری هر چند رو موهای سیام خاکستر می‌ریزه

اَلُوی آه دِلُم اشک چیشُم خاموش نکرد
ها ببم! اُو تو آتیش از هیمه‌ی تر می‌ریزه

بِگَمت؟ او حق‌پرسته که تو دنیایِ الکی
عین نرگس پیش پُویِ گُلایِ دیگه زر می‌ریزه

اِنگُر شمع کافوری هرکی آتیش‌بازی کنه
عاقبت آه شاپرک تو ریشه‌ش آذر می‌ریزه

شیر خوک خورده او روباهی که هر روز تو محل
بین مرغ و خروسا سیادونِه‌ی جَر می‌ریزه

بس که ماست قِرقِره کِرده صبح تا شوم
مث خیکِ دوق قرقوت وج کره از حلق قَلندَر می‌ریزه

هَنو هم پلوخور شیردوش گوباز کَلَک
خار کَنگَر پیش پُی بَچای مظفر می‌ریزه

ای باقی جنب بخور هنو او بی‌بته‌ی لاتکی
شُرشُر اسید کینه پُی صنوبر می‌ریزه

پری‌شُو کی‌یَک تو بوق به نفت‌خورُی خِرفت می‌گفت
خرسه امروز او که نارگیل پیشِ عنتر می‌ریزه

خِنگ گوباز دلُوباز خیت خیت شد عمو باز
الکی یونجه و جو تو آخورِی خر می‌ریزه

بی‌رودرواسی بگم وقتی احد شعر می‌خونه
پشم کله‌ی بعضیا عینُ بز گر می‌ریزه

همین‌طور هس بچه‌ها قربون صدقش می‌کنن
می‌دونن نقشه تو شعر از همه بِیْتَر می‌ریزه