دیدار شاعران ۸۹ | شعرخوانی آقای هادی حسنی
تمام غصهی ما بال و پر نداشتن است
ز رمز و راز پریدن خبر نداشتن است
در این قفس متولد شدیم و میمیریم
طبیعت قفس عمر در نداشتن است
چگونه لاله دلش خون نباشد از غم عشق
که شرط داغ ندیدن جگر نداشتن است
طبیب حاذق بیمار زندگی مرگ است
علاج دردسر عمر سر نداشتن است
فقط نصیب شهیدان سرسپردهی توست
سعادتی که سزای سپر نداشتن است