دیدار شاعران ۸۹ | شعرخوانی خانم فرشته خدا بنده
دلم گرفته از این گیر و دار یأس و امید
ستارههای سحر سدّ راه من نشوید
دلم گرفته دلم را گرفتهام بروم
نشان کوچهی خورشید را به من بدهید
گذشت دورهی پایان من، مگر نگذشت
رسید لحظهی آغاز من، مگر نرسید
زمانهایست که آیینه نیز صد رنگ است
چگونه میشود از خویشتن دروغ شنید
سوار اسب سپیدم به سمت شهر غزل
ستارههای سحر سدّ راه من نشوید