others/content
نسخه قابل چاپ

شعرخوانی سجاد سامانی

من کویری خشکم اما ساحلی بارانی ام
ظاهری ارام دارد باطن طوفانی ام

مثل شمشیر از هراسم دست و پا گم میکنند
خود ولی در دستهایه دیگران زندانی ام

بس که دنبال تو گشتم شهره عالم شدم
سر بلندم کرده خشبختانه سرگردانی ام

میرند لبخند بر چشمان اشک الود شمع
هر که باشد با خبر از گریه پنهانی ام

هیچ دانایی فریب چشمهایت را نخورد
عاقبت کاری به دستم میدهد نادانی ام
....
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی