ملت ایران، امّت اسلامی و همهی بشریت امروز بیش از هر زمان دیگر به درسهای پیامبر اعظم
صلیاللهعلیهوآلهوسلم، نیازمند است. «خدای متعال به ما مسلمانان دستور داده است که از پیامبر تبعیت کنیم. این تبعیت، در همه چیز زندگی است. آن بزرگوار، نه فقط در گفتار خود، بلکه در رفتار خود، در هیأت زندگی خود، در چگونگی معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش با دوستان، در معاملهاش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا، در همه چیز اسوه و الگوست.»
(۱۳۷۰/۰۷/۰۵) الگوگیری از پیامبر اعظم
صلیاللهعلیهوآلهوسلم اما مستلزم شناخت شخصیت ایشان و مطالعهی سیرهی پربرکت نبوی است. «خدای متعال در سورهی سراسر حماسه و درس فتح، بعد از آنکه همهی آیات حماسه را بیان میکند، دربارهی پیغمبر و اصحاب پیغمبر میفرماید: «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم». یعنی «به متجاوز امان نمیدهند؛ امّا در میان خود برادرانه رفتار میکنند.»
(۱۳۷۵/۰۶/۲۷) «یعنی ما با دشمنان، با استکبار سرِ آشتی نداریم و با برادران مسلمان بنای بر دشمنی و عداوت نداریم؛ بنای بر دوستی و رفاقت و برادری داریم.»
(۱۳۹۴/۰۵/۲۶) اما دربارهی معنای دقیق واژههای به کار رفته در این آیهی نورانی نکات ظریفی وجود دارد:
۱. «اشداء بر کفار، معنایش این نیست که با کفار دائم در حال جنگند. اشداء، شدت، یعنی استحکام، استواری، خورده نشدن. یک فلزی زنگ میزند، خورده میشود، پوک میشود، از بین میرود؛ یک فلز هم قرنهای متمادی که بگذرد، دچار خوردگی و زنگزدگی و پوسیدگی و پوکی نمیشود. اشداء یعنی این... استحکام یک وقت در میدان جنگ است، یک جور بروز میکند؛ یک وقت در میدان گفتوگوی با دشمن است، یک جور بروز میکند. شما ببینید پیغمبر در جنگهای خود، آنجائی که لازم بود با طرف خود و دشمن خود حرف بزند، چه جوری حرف میزند. سرتا پای نقشهی پیغمبر استحکام است؛ استوار؛ یک ذره خلل نیست. در جنگ احزاب پیغمبر با طرفهای مقابل وارد گفتوگو شد، اما چه گفتوگوئی! تاریخ را بخوانید. اگر جنگ است، با شدت؛ اگر گفتوگو است، با شدت؛ اگر تعامل است، با شدت؛ با استحکام. این معنای اشداء علی الکفار است.»
(۱۳۸۷/۰۵/۰۹) «قرآن دربارهی آهن میگوید: فیه بأس شدید. شدید است یعنی مستحکم است. شدّت در اینجا به معنای ظلم و خونریزی نیست. به معنای استحکام است؛ یعنی این خاکریز نباید شل و نرم باشد؛ این دیوار نباید رخنه داشته باشد.»
(۱۳۷۹/۰۸/۱۱)
۲. «مراد از کفّار هم آن یهودی یا مسیحی نبود که زیر سایه پیغمبر در مدینه زندگی میکرد. همان وقت بودند، مسیحیان و یهودیانی که داخل مدینه زندگی میکردند و پیغمبر و اصحابش با آنها روابط خوبی داشتند. آنها را «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّار» نمیگوید. «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّار» به کفاری میگوید که یا مثل کفّار قریش به طور دائم علیه اسلام و مدینه اسلامی در حال تحرّکات نظامی بودند؛ یا مثل یهودیهای بنیقریظه و خیبر و بقیه مناطق دائم کارشکنی میکردند - بروند این طرف و آن طرف سفر کنند، این گروه و آن گروه را علیه اسلام جمع کنند؛ لشکرکشی کنند، تحریک کنند، شایعه درست کنند - و یا کسانی که در چهرهی مسلمان اما با دل و باطن کافر در داخل مدینه زندگی میکردند و دائم هم یا با کفّار دسته اول و یا با کفّار دسته دوم ارتباط داشتند. «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّار»، یعنی اشدّاء بر این سه دسته.»
(۱۳۷۹/۰۸/۱۱)
۳. هدفی که از "شدت در برابر کفار" بیان شده است، به این سؤال پاسخ میدهد که چرا این اصل مهم در سیرهی پیامبر اکرم مورد اشاره قرار گرفته است: مقابله با نفوذ دشمن. «اَشِدّاء باشید یعنی مثل خاکریزِ نرم نباشید که دشمن از هرجا خواست بتواند در شما نفوذ کند؛ مستحکم باشید.»
(۱۳۹۳/۱۰/۱۹) «دشمن متجاوزِ بالطّبع است؛ طبیعت جهانخواران تجاوز است، جلو آمدن است، تصرّف است، پنجه انداختن است، طبیعت اینها است؛ اگر خاکریز شما قابل نفوذ باشد، نفوذ میکند؛ باید جوری حرکت کنید که او احساس کند نمیتواند نفوذ کند.»
(۱۳۹۴/۰۷/۱۵) «بعضی، از دشمن رودربایستی دارند؛ بعضی، ملاحظهی دشمن را میکنند. ملاحظهی ملت را باید کرد، ملاحظهی خدا را باید کرد، نه ملاحظهی دشمن را. دشمن، دشمن است؛ هرچه ملاحظه کنی و عقب بنشینی، او جلو میآید... . یکی از شاخصها [در انتخابات مجلس] همین است. مردم در هر جای کشور هستند، به این شاخص توجه کنند. آن کسانی که مرزشان با دشمن و دستنشاندگان دشمن مرز کمرنگی است، اینها برای ورود به مجلس اصلح نیستند. کسانی باید باشند که مرز روشنی با دشمن داشته باشند.»
(۱۳۸۶/۱۲/۲۲)
۴. اما «رحماء بینهم، یعنی در بین خودشان که هستند، نه؛ اینجا دیگر خاکریز نرم است، انعطاف وجود دارد؛ اینجا دیگر آن شدت و آن صلابت نیست. اینجا باید دل داد و دل گرفت. اینجا باید با هم با تعاطف رفتار کرد.»
(۱۳۸۷/۰۵/۰۹) «رحماء بینهم یعنی با همدیگر مهربان باشیم، رحیم باشیم، نرم باشیم در مقابل هم.» «ببینید این دستور قرآن است دیگر. چرا عمل نمیکنیم؟ اشکال کار کجاست؟ اشکال کار همین است. اگر دلهایمان را ظرفِ پذیرندهی باران رحمت قرآن و باران هدایت قرآن قرار بدهیم، اگر دل را به قرآن بسپریم، برایمان راحت میشود.»
(۱۳۸۸/۰۵/۳۱)