موج دوم نابسامانیهای منطقهای از ژانویهی سال ۲۰۱۱ با حرکت بیداری اسلامی در کشورهای شمال آفریقا و منطقهی غرب آسیا آغاز شد. در موج دوم نیز منطقه شاهد سقوط دیکتاتوریهایی بود که برخی نزدیک به نیمقرن بر تحولات منطقهای تأثیرگذار بودند. تفاوت اصلی موج اول و دوم نابسامانیها در منطقهی غرب آسیا را میتوان در منشأ این بههمریختگی و هرجومرج جستوجو کرد. موج اول نابسامانی منشأیی بیرونی داشت، در حالی که موج دوم برآمده از خواست ملتهای مسلمان برای احیای کرامت ازدسترفتهشان بود.
موج سوم نابسامانیها با اوجگیری جریانهای تکفیری از سال ۲۰۱۴ و شعلهور شدن جنگهای طایفهای و مذهبی در منطقهی غرب آسیا آغاز شد. تمایز این موج با امواج قبلی نابسامانیهای سیاسی را در از بین رفتن مرزهای بینالمللی و تغییر در مفهوم سنتی دولت-ملت میتوان دید.
سناتور راند پال، یکی از نامزدهای احتمالی جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری آیندهی آمریکا، معتقد است: «ایران در سراسر منطقه نفوذ و هژمونی دارد.» فرید زکریا، تحلیلگر سیاسی در آمریکا، میگوید: «نفوذ آمریکا در منطقهی غرب آسیا با نفوذ ویژهی ایران قابل مقایسه نیست.»
امواج نابسامانیهای سیاسی در طول پانزده سال گذشته، باعث شده است برخی بازیگران قدیمی که هنوز حضور دارند، نقش خود را از دست بدهند و برخی بازیگران، نقش برجستهای در بازی سیاست در منطقه به دست آورند. نظم و توازن قوا در منطقه به هم خورده است و تلاشها برای زمینهسازی نظمی جایگزین، آغاز شده است. یوشکا فیشر، وزیر خارجهی پیشین آلمان، دربارهی اوضاع نابسامان جهان مینویسد: «جهان دوقطبی جنگ سرد به تاریخ پیوسته است و جورج دبلیو بوش دوران کوتاه تنها ابرقدرت بودن آمریکا را از دست داد. جهانی شدن اقتصاد تاکنون نتوانسته چارچوبی برای حکمرانی جهانی به وجود بیاورد. شاید ما در میانهی فرآیندی پُرهرجومرج هستیم که قرار است به یک نظم جدید بینالمللی منجر شود یا به احتمال زیاد، فقط در ابتدای این فرآیند هستیم.»(۱) مهمترین مؤلفه در نظم آیندهی منطقهی غرب آسیا، که سهم کشورهای منطقه را از کیک قدرت مشخص میکند، «ضریب نفوذ» کشورهاست.
در ادبیات روابط بینالملل، ضریب نفوذ، یکی از مؤلفههای اثرگذاری دولتها قلمداد میشود. در قالب نفوذ، قدرت منطقهای میکوشد سایر دولتها را به ادامهی عمل یا سیاستی وادار نماید که در راستای منافع اوست. استفان شِرم از جمله نظریهپردازانی است که در رابطه با قدرت منطقهای، به مسئلهی نفوذ پرداخته است.(۲) او معتقد است که در کنار منابع قدرت، منابع نقشی و پذیرش منطقهای اعمال قدرت و نفوذ واقعی از سوی قدرت منطقهای، موضوعی است که باید مورد قضاوت قرار گیرد. ایویند استرود از دیگر صاحبنظران سیاسی نیز داشتن نفوذ بالا در امور منطقه را از جمله شرایط قدرت منطقهای میداند.(۳) شاید از همین روست که منطقهی غرب آسیا این روزها شاهد رقابتی جدی برای گسترش شعاع نفوذ میان قدرتهای منطقهای است.
ایران سلطان جدید منطقهی غرب آسیا
کمتر کسی است که در دنیای سیاست، به گسترهی نفوذ ایران در منطقهی غرب آسیا اذعان نداشته باشد. پین هاس اینباری، تحلیلگر مرکز «جورزالم» در اسرائیل، از احتمال تبدیل شدن ایران به یک ابرقدرت سخن میگوید.
(۴) راشل آوراهام، سردبیر «جورزالم آنلاین»، میگوید ایران سلطان جدید خاورمیانه
* است.
(۵) سناتور راند پال، یکی از نامزدهای احتمالی جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری آیندهی آمریکا، معتقد است: «ایران در سراسر منطقه نفوذ و هژمونی دارد.»
(۶) فرید زکریا، تحلیلگر سیاسی در آمریکا، میگوید: «نفوذ آمریکا در منطقهی غرب آسیا با نفوذ ویژهی ایران قابل مقایسه نیست.»
(۷) یوشکا فیشر ایران را «بزرگترین برندهی رقابت برای گسترهی نفوذ در منطقهی غرب آسیا میداند.»
(۸) کیسینجر از «شکلگیری امپراتوری ایران در منطقهی غرب آسیا» میگوید
(۹) و برژینسکی «اعتبار و نفوذ ایران در منطقه را بسیار بیشتر و قویتر از ده سال پیش میداند.» روزنامهی «اکسپرس» فرانسه در رابطه با «نقش کلیدی و مرکزی ایران در منطقهی غرب آسیا» مینویسد:
تحلیلگران اروپایی معتقدند که بهزودی شاهد قدرتنمایی ایران در سراسر منطقهی غرب آسیا خواهیم بود. آنها بههیچوجه بعید نمیدانند که در آیندهای نزدیک، ایدئولوژی ایرانی به یکی از بارزترین ایدئولوژیهای خریدار منطقهای تبدیل شود و ایران صاحب جایگاهی بالا و پُرنفوذ و تأثیرگذار در منطقهی غرب آسیا شود. برای همین، آنها توصیه میکنند که باید خود را برای ایرانی قدرتمند در منطقهی غرب آسیا، آماده کنیم.
«بنبستهای بینالمللی زیادی هماکنون در برابر آمریکا و جهان غرب قرار دارند. تشدید تنشهای بین اسرائیل و فلسطینیان با نتایج غیرقابل پیشبینی، بحران نظامی بین روسیه و اوکراین که غرب از حلوفصل آن عاجز است، همچنین پدیدهی داعش در عراق و سوریه که مقابله با آن برای غرب، بسیار مشکل و پیچیده جلوه میکند، در فهرست این مشکلات و معضلات قرار میگیرند. این در حالی است که ایران در مرکز شناخت تمامی مشکلات کنونی منطقهی غرب آسیا قرار دارد. این موقعیت مرکزی و فوقالعادهی ایران در منطقهی غرب آسیا، نه تنها بهلحاظ وزن غیرقابل انکار ایران در منطقه، نه فقط بهخاطر نقش و نفوذ این کشور بزرگ منطقهی غرب آسیا در چندین درگیری مهم منطقهای، بلکه بهلحاظ موقعیت ژئوپلیتیک خاص و بسیار نادر سرزمین ایران است. در واقع، ایران یکی از معدود کشورهایی است در جهان که در آن، غرب و روسیه میتوانند تلاشهای خود را هماهنگ کنند، با یکدیگر جمع کنند و پیوند بزنند.»(۱۰)
روزنامهی «الحیات» چاپ لندن نیز تصریح دارد: «بسیاری از این نکته غفلت میکنند که هرگونه تحولی در منطقه و هرگونه تغییر موضع خارجی... امکانپذیر نیست، مگر اینکه رضایت ایران جلب شود.»(۱۱)
دامنهی این نفوذ تا کجاست؟
مایکل نایبی اسکویی در پایگاه خبری «استیتسمن» مینویسد: «اکنون ده سال از جنگ آمریکا علیه عراق و سرنگونی صدام حسین، دیکتاتور معدوم آن کشور، میگذرد. نفوذ ایران از غرب افغانستان تا عراق و سوریه و تا جنوب لبنان و در کل منطقهی غرب آسیا افزایش یافته است.»
(۱۲) روزنامهی «الشرقالوسط» در یادداشتی به شعاع ایران در منطقهی غرب آسیا پرداخته و مینویسد: «احزاب دینی شیعی در عراق در رأس قدرتاند و حکومت این کشور را تشکیل میدهند و نفوذ ایران در این کشور، چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ نظامی، بسیار بالاست. شبهنظامیان مطرح در عراق، همگی پشتیبان ایران هستند و دیگر برای همه روشن است که تداوم حرکت سیاسی و ثبات عراق به مواضع ایران بستگی دارد. در لبنان، حزبالله در رأس امور است. قدرت این حزب چنان بالاست که آن را میتوانیم مهمترین جریان نظامی و سیاسی این کشور بدانیم. در حال حاضر، دولت در اختیار این جریان است و در حال حاضر نیز توانسته است از پس رقبای خود برآید. در یمن، الحوثیها به کمک ایران، بازسازی و سازماندهی شدهاند. در بحرین، جنبش الوفاق به ایران بسیار تمایل دارد. همچنین در کویت و عربستان نیز گروههای بسیاری هستند که ایران را ملجأ و منبع قدرت و فکر خود میدانند. اینها نمونههای عیان و قابل مشاهده هستند و از این دست نمونهها در منطقه بسیار وجود دارد.»
(۱۳)
«النهار» دربارهی دامنهی نفوذ ایران در منطقهی غرب آسیا مینویسد: «در عراق میبینیم که ایران حرف اول را میزند و بهخوبی توانسته با نفوذ در این کشور و ادامهی حمایت از متحدانش در رأس قدرت، معادلهای به سود خود در این کشور رقم بزند. در لبنان نیز وضع به همین منوال است. بدون ورود به جزئیات، بسیار روشن است که ایران حمایت معنوی و مادی کامل از حزبالله لبنان میکند و حزبالله نیز در حال حاضر حرف اول و آخر را در لبنان میزند. در سوریه ایران قصد دارد تا آنجا که منافعش ایجاب میکند، تا آخرین لحظه از حکومت اسد حمایت کند و تاکنون نیز ثابت کرده که در این راه، ثابتقدم است. دربارهی یمن نیز کاملاً روشن است که ایران برای نفوذ در این کشور، برنامه دارد و گامبهگام طرحی را پیش میبرد. در مورد مصر نیز ایران برنامهای برای الحاق مصر به جمع کشورهای متحد خود در منطقه دارد. تحلیلگران اروپایی معتقدند که بهزودی شاهد قدرتنمایی ایران در سراسر منطقهی غرب آسیا خواهیم بود. آنها بههیچوجه بعید نمیدانند که در آیندهای نزدیک، ایدئولوژی ایرانی به یکی از بارزترین ایدئولوژیهای خریدار منطقهای تبدیل شود و ایران صاحب جایگاهی بالا و پُرنفوذ و تأثیرگذار در منطقهی غرب آسیا شود. برای همین، آنها توصیه میکنند که باید خود را برای ایرانی قدرتمند در منطقهی غرب آسیا، آماده کنیم و باب مذاکره و همکاری با آن را از هماکنون بگشاییم.»
(۱۴)
اندیشکدهی «امریکن اینتر پرایز» در گزارشی تفصیلی، به نفوذ ایران در عراق، سوریه، لبنان، مصر، فلسطین و افغانستان اشاره کرده و مینویسد: «ایران با اتکا به قدرت نرم خود، در کنار قدرت نظامی و اقتصادی، توانسته از سال ۲۰۰۸ به این سو، دامنهی نفوذ خود در منطقهی غرب آسیا را بهسرعت گسترش دهد.
مجلهی «فارین پالسی» دربارهی نفوذ ایران در یمن در مطلبی تحت عنوان «حوزهی نفوذ ایران به یمن رسید» مینویسد: «جنبش انصارالله تلاش میکند تا الگویی مشابه حزبالله لبنان را در یمن پیاده کند... رخدادهای یمن تأثیراتی فراتر از مرزهای این کشور دارد. بابالمندب یکی از تنگههای کلیدی است که از طریق خلیج عدن، دریای سرخ را به اقیانوس هند متصل میکند. این تنگه اصلیترین مسیر انتقال نفت در جهان و رگ حیاتی کشتیرانی در کانال سوئز است. اگر حوثیها بر بابالمندب و بندر الحدیده، که آن هم یکی از مسیرهای دریایی کلیدی است، تسلط یابند، میتوانند تردد دریایی از کانال سوئز و خلیج فارس را کنترل کنند. این مسئله چشماندازی هشداردهنده برای کسانی است که از افزایش نفوذ ایران در منطقه نگران هستند.»(۱۵)
نفوذ از جنسی متفاوت
با این حال، بایستی تأکید کرد که نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه، نفوذی گفتمانی و از جنسی متفاوت با سلطهطلبی غربی است. حضور و نفوذ جمهوری اسلامی در کشورهای منطقهی غرب آسیا، دارای سه وجه مکمل است. وجه اول، فرهنگ دینی با تأکید بر وحدت شیعه و سنی و پرهیز از طایفهگرایی است که میان ایران و مردم منطقه، نوعی همبستگی را به وجود میآورد. وجه دوم، فرهنگ سیاسی و الگوی مردمسالاری دینی است که بهعنوان الگویی بومی، برای تلفیق دین و دموکراسی و در مقابل الگوی لیبرال-دموکراسی غربی، مطرح شده است. انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ توانست برای اولین بار حکومتی بر مبنای اصول اسلامی بهوجود بیاورد و این یعنی تولد یک پیشاهنگ برای جنبشهای اسلامی که سالها بود دچار رکود و درجازدگی شده بودند. این انقلاب اسلامی ایران بود که به حرکتها و نهضتهای جهان اسلام امید و انسجام، و به باورهای فکری و نظری این جنشها عینیت بخشید.
وجه سوم، استکبارستیزی جمهوری اسلامی ایران در کنار به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی است. گفتمانی که بیشترین طرفدار را در میان تودههای محروم منطقهی غرب آسیا دارد. استکبار از دیدگاه فرهنگ سیاسی اسلام، وجود نوعی سلطهگری و سلطهجویی و بهرهکشی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی توسط اقلیت محدودی زورگو و نفعطلب بر خیل عظیم تودههای محروم است. استکبار میتواند داخلی باشد به همان طریق که یک عده دیکتاتور و زورگو بر ملتهای محروم تحت سلطه خود حاکمیت داشته و آنها را تحت فشار و ظلم قرار دهند. همچین میتوانند بینالمللی باشد، بدین معنا که دولت و یا کشوری، سایر جوامع و ملتها را استثمار و به استضعاف بکشاند. انقلاب کرامت و موج جدید بیداری اسلامی در منطقه گواهی بر نفوذ گفتمان استکبارستیزی در میان ملتهای منطقه است.
این ویژگیهای سهگانه باعث تقویت نفوذ جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه است. مثلثی که ستونهای اصلی قدرت نرم ایران در منطقه غرب آسیا را شکل میدهند. از همین روست که میتوان مدعی شد نفوذ ایران با نفوذ غرب در منطقه متفاوت است. اصولاً غرب بهواسطهی حضور نظامی در منطقه، دارای نفوذ است. پایگاههای آمریکا در کشورهای منطقه، زمینهساز نفوذ در دولتهای آنها شده است. شاید از همین روست که اندیشکدهی «امریکن اینتر پرایز» در گزارشی تفصیلی، به نفوذ ایران در عراق، سوریه، لبنان، مصر، فلسطین و افغانستان اشاره کرده و مینویسد: «ایران با اتکا به قدرت نرم خود، در کنار قدرت نظامی و اقتصادی، توانسته از سال ۲۰۰۸ به این سو، دامنهی نفوذ خود در منطقهی غرب آسیا را بهسرعت گسترش دهد.»(۱۶)
پینوشتها:
1-http://www.project-syndicate.org/commentary/joschka-fischer-wonders-how-global-security-can-be-secured--given-the-decline-of-pax-americana
2- Schirm, Stefan, 2005. Führungsindikatoren und Erklärungsvariablen für die neue internationale Politik Brasiliens, in: Lateinamerika Analysen 11, 107-130.
3- Østerud, Øyvind. 1992. Regional Great Powers. In Regional Great Powers in International Politics, edited by Iver B. Neumann, 1-15. Basingstoke: St. Martin’s Press.
4- http://www.cbn.com/cbnnews/insideisrael/2013/December/Iran-Rising-US-Influence-Wanes-in-the-Mideast/
5- http://foreignpolicyblogs.com/2014/10/03/are-the-iranians-the-new-sultans-of-the-middle-east/
6- http://www.powerlineblog.com/archives/2014/06/rand-paul-lets-obama-off-the-hook-in-the-middle-east.php
7- http://www.washingtonpost.com/opinions/fareed-zakaria-the-fight-against-the-islamic-state-must-include-iran/2014/09/25/e6757500-44e0-11e4-9a15-137aa0153527_story.html
8- http://www.project-syndicate.org/commentary/iran-kurds-middle-east-regional-influence-by-joschka-fischer-2014-11
9- http://www.huffingtonpost.com/2014/09/06/henry-kissinger-iran-isis_n_5777706.html
10- http://www.persian.rfi.fr/%D8%A7%DA%A9%D8%B3%D9%BE%D8%B1%D8%B3-%D9%86%D9%82%D8%B4-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87-20141123/%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C
11- http://www.asremrooz.ir/vdca.6n0k49n6w5k14.html
12- http://www.mystatesman.com/news/news/opinion/us-war-helped-iran/nXTq2
http://irdiplomacy.ir/fa/page/17779/%D9%86%D9%81%D9%88%D8%B0+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86+%D8%AF%D8%B1+%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82%D9%87+%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1+%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html
13- http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1914517
14- http://foreignpolicy.com/2014/10/08/the-iranian-sphere-of-influence-expands-into-yemen/
15- http://www.aei.org/publication/iranian-influence-in-the-levant-egypt-iraq-and-afghanistan/
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* به دلیل دقت در ترجمه، واژه «خاورمیانه» که در نقل قول ها آمده است حفظ شده است.