دیدار دیروز مسؤولان و محققان مرکز اسناد انقلاب اسلامی با رهبر معظم انقلاب بهانهای بود تا ایشان از دغدغهها و مطالباتشان در حوزه تاریخ نگاری انقلاب اسلامی ایران صحبت کنند و تاکید کنند که در حوزه تاریخ نگاری انقلاب اسلامی دچار خلاهای جدی هستیم.
ایشان در بخشی از این دیدار با اشاره به اینکه مردم کشورهای دیگر نیز مخاطب تاریخ انقلاب اسلامی هستند، خاطرنشان کردند: «مردم جهان عمدتاً اطلاعات دقیقی از تاریخ انقلاب اسلامی ایران ندارند در حالیکه در مورد تاریخ انقلاب های دیگر دنیا کتابها و رمان های متعدد و جذابی نوشته و ترجمه شده است.»
در همین رابطه دکتر موسی نجفی در یادداشتی وضعیت تاریخ نگاری انقلاب اسلامی و فعالیتهایی که باید در تقویت و پر کردن خلاهای موجود صورت داد را مورد بررسی قرار دادند:
رهبر معظم انقلاب مدتی است که صریحتر و شفافتر، مطالبات و انتظارات خود را مطرح میکنند و توقعشان از مجموعههای مختلف کشور بالاتر رفته است. در مورد فعالیتهایی که در حوزه تاریخ و ادبیات انقلاب و دفاعمقدس صورت میگیرد نیز این توقعات وجود دارد. ایشان معتقدند که در این عرصه کمکاری و ضعف وجود دارد. باید تصریح کنیم که ایشان احتمالاً منکر این نیستند که کارهای خوبی هم صورت گرفته است بلکه مقصودشان این است که نسبت به عظمت و ارزشهای نهفته در این موضوع، آنطور که باید کار عمیق صورت نگرفته است.
این عظمت و ماهیت را دشمن به خوبی درک کرده است و حجم حملاتش هم بر این اساس گستردهتر از کارهای دفاعی ماست. درواقع آن مقداری که بایستی دفاع کنیم و با نوشتن و گفتن از لحاظ تئوریک جلوی این قضیه بایستیم، این کار انجام نشده و یا کمتر صورت گرفته است. بنابراین این مقوله سه مؤلفه مهم دارد: اولاً نسبت به حجم حملاتی که رخ داده است، کارهای کمی صورت گرفته است؛ ثانیاً موضوع دارای اهمیت و عظمت فوقالعادهای است و ثالثاً توقعات رهبری هم از جامعه علمی کشور بسیار زیاد شده و به خاطر شرایط کشور ایشان از همه انتظار برداشتن گامهای بلندتر و قویتری دارند.
تولیداتمان کافی نبوده است
باید این مسئله را مدنظر داشت که عظمت انقلاب ما نه تنها از انقلاب فرانسه و روسیه کمتر نیست بلکه به مراتب بیشتر است؛ چون فصل جدیدی را در تاریخ بشر گشود. طبیعتاً باید متناسب با آن ادبیات و متونی هم وجود داشته باشد که خلأ آن عیب بزرگی محسوب میشود و باید گفت که این خلأ وجود دارد. این کمکاری نیز ناشی از این است که انقلاب ما عمیقتر از انقلابهای دیگر است. به همین دلیل دشمنان هم برای مقابله با آن عمیقتر فکر و برنامهریزی میکنند، در حالی که ما عمیقتر برنامهریزی نمیکنیم.
از طرفی باید گفت ک
سانی که بتوانند متناسب با ابعاد مختلف و بزرگ این انقلاب از آن دفاع کنند، هنوز تربیت نشدهاند، در حالی که دشمنان ما براساس تجاربشان عمیقتر ضربه میزنند.
البته نباید نوپا بودن نظاممان را نسبت به نظامهای غربی فراموش کرد. بهطور مثال شما وقتی میخواهید در دانشگاهها اقتصاد اسلامی را در مقابل بانکداریهای جدید جهان تبیین کنید، براساس فرمولهای غربی عمل میکنید. اما در قسمت اسلامی چطور؟ یک نظام نوپا وجود دارد که در مدت بیش از سی سال به دنبال تربیت نیرو است. طبیعتاً این کجا و آن کجا؟ انقلاب روسیه و فرانسه نیروهای خود را تربیت کردهاند و برای مدتهای مدیدی است که تولید میکنند. حتی برخی روشنفکران ما ـ هم روشنفکران چپمان و هم راست- از تولیدات آنها استفاده میکنند تا این مولود نوپا و نوبنیاد را زمین بزنند. فراموش نکنیم که انقلاب ما متناسب با خودش تولید نیرو نکرده است و انتظارمان هم این است که هم در حوزه تربیت نیرو و هم تولیدات فکری بتوان تلاش بیشتری را بروز داد.
شخصیتسازیهای دروغین
در مورد ریشه شخصیتسازیهای دروغین تاریخی باید گفت که هر پدیده سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اگر نتواند اصالتها و ارزشهای خود را به منصه ظهور برساند یک خلأ و فقدانهایی ایجاد میشود که دشمنان و فرصتطلبان از آن به نفع خود استفاده میکنند. یعنی هرجا که این انقلاب در اثر ندانمکاری، سوء مدیریت، کمبود کارشناس نتواند به اهداف خودش و به دستاوردهای خودش نزدیک شود، این خلأ توسط دیگران و برخلاف خواستههای ما پُرمیشود. در حوزه تاریخ انقلاب هم همینطور است. شما به هر میزانی که برای شناخت تاریخ پهلوی کمکاری کنید، آنها میآیند و کار خودشان را میکنند؛ یعنی هر زمینهای که بهطور اثباتی ما کمکاری میکنیم یا به علت عظمت موضوع نمیتوانیم از عهده آن بربیاییم، آنها معطل ما نمیشوند و کار خودشان را انجام میدهند. لذا نتیجه آن، تاریخسازی و شخصیتپردازی دروغین تاریخی میشود. البته دلیل توانایی آنها تعداد بیشتر و نیز برخورداری تمرینها و حمایتهای بهتر است.
تحریف چشماندازها
یکی از موضوعات مهمی که امروز در عرصه تاریخنگاری انقلاب در حال وقوع است، صرفاً تحریف وقایع نیست بلکه تحریف چشماندازها و افقهاست؛ یعنی یک انقلابی را میخواهند نشان بدهند که این انقلاب ما نیست و حقیقت دیگری است. وقتی شما چشمانداز، اهداف و زمینهها را مخدوش کنی یعنی اصل انقلاب را خراب کردی! این کار را هم فقط با تاریخ نمیکنند بلکه با همه علوم اسلامی میکنند. حتی با این رشتههای بین رشتهای هم این معامله را انجام میدهند.
این مسئله از دوره مشروطه هم شدت بیشتری پیدا کرد. اگر آقای ادوارد براون میخواست انقلاب مشروطه را در کتاب انقلاب ایران مخدوش کند، خیلی شفاف نوشته بود؛ یعنی یک اثر تاریخی نوشت. امروز فقط تاریخی نمینویسند بلکه از تمامی جبهههای رسانهای، فلسفی، سیاسی و... وارد میشوند تا انقلاب را خراب کنند. لذا این دروغپردازی فقط از زاویه تاریخ نیست، بلکه ملقمهای است که پیچیدگیهای مختلفی دارد. بنابراین باید خودمان را برای مقابله با این پیچیدگیها آماده کنیم؛ اولاً بشناسیم، ثانیاً نقد کنیم، ثالثاً تئوریهای کلان و نظریههای قویتری نسبت به انقلاب در مقابل نظریهپردازیهای آنها ارائه دهیم.