others/content
نسخه قابل چاپ

به مناسبت سالروز درگذشت شاعر فرزانه، قیصر امین‌پور

«قیصر ادبیات انقلاب»

 بی‌شک یکی از اثرگذار‌ترین افراد در زمینه‌ی شعر جوان و نوجوان انقلاب اسلامی، مرحوم قیصر امین‌پور بود. مردی که در جایگاه‌های مختلف مطبوعاتی و دانشگاهی، همواره بر تعالی و رشد نهال جوان ادبیات انقلاب همت داشت.
رهبر انقلاب اسلامی در بخشی از پیام تسلیت به مناسبت درگذشت آقای دکتر قیصر امین‌پور، این‌گونه نگاشتند: «با اندوه و دریغ، خبر تلخ درگذشت شاعر فرزانه‌ی انقلاب دکتر قیصر امین‌پور را دریافت کردم. از دست دادن او برای اینجانب و برای همه‌ی اصحاب شعر و ادب، خسارت‌بار است. او شاعری خلاق و برجسته بود و همچنان به سمت قله‌های این هنر بزرگ پیش میرفت.» ۱۳۸۶/۰۸/۰۹
 «امین»؛ بخش شعر و ادب فارسی رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم دکتر قیصر امین‌پور، در گفت‌وگو با آقای محمود اکرامی‌فر، خصوصیات شعری مرحوم قیصر امین‌پور را بررسی کرده است.
 
* جناب آقای اکرامی شما علاوه بر ادبیات، در حوزه مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی نیز تخصص دارید و قصد داریم این گفت‌وگو را کمی دورتر از چارچوب‌های ادبی پیش ببریم و از منظر جامعه‌شناسی به زیست ادبی زنده‌یاد قیصر امین‌پور نگاه کنیم تا بلکه بتوانیم چشم‌اندازی جدید و البته کمی هم چالش‌برانگیز از این شاعر بزرگ معاصر داشته باشیم. با این پیش‌فرض بفرمایید قیصر به معنایی که امروز می‌شناسیم از کجا و به چه شکلی در جامعه ادبی ما مطرح شد؟
* ببینید، قیصر امین‌پور و دوستانش در آن دوران، درواقع زمانی پا به عرصه‌ی فعالیت‌های ادبی گذاشتند که به نوعی با خلأ شخصیت‌های اثرگذار و شعرهای تأثیرگذار در حوزه‌ی ادبیات انقلاب مواجه بودیم. بعضی از دوستان، درواقع جزو مهاجران ادبیات انقلاب بودند؛ مثل استاد اَوستا، آقای جذبه، آقای شاهرخی، آقای حمید سبزواری و دیگران. اما افرادی مانند قیصر، سلمان هراتی، نصرالله مردانی و دوستانی که امروز حضور دارند، بومی‌های ادبیات انقلاب به شمار می‌آیند؛ یعنی در بطن ادبیات انقلاب به وجود آمدند، شخصیت و شعرشان را در دل آن شکل دادند و دارای هویت خاص بچه‌های انقلاب شدند. به نظر من این اتفاق، رخداد میمون و مبارکی بود که افتاد و مرکز آن هم حوزه‌ی هنری بود.

* چه اسبابی در قیصر کنار هم جمع شدند تا او به عنوان شاعری مطرح در جامعه ما معرفی شود؟
* همان زمانی که آقای قیصر امین‌پور درگذشت، من یادداشتی در روزنامه‌ی جام‌جم نوشتم. ماحصل آن یادداشت این بود که قیصر، انسان خوبی بود، حرف‌های خوبی می‌زد و خوب حرف می‌زد. به عبارت دیگر، شخصیت ایشان در ارتباط با فرم و محتوایی که تقریباً خاص خودش بود، باعث شد که قیصر، «قیصر» شود. ضمن این‌که می‌خواهم جمله‌ای بگویم و آن این است که خودِ کلمه‌ی «قیصر» و هاله‌ی معنایی آن ــ از شخصیت قیصر در تاریخ ادبیات و سینمای ما ــ تا حدی به شهرت، محبوبیت و مطرح شدن ایشان کمک کرد.

* از هم‌نسلان قیصر شاعران بسیاری هستند که اگر از او بهتر نباشد کمتر هم نیستند، اما دست کم در شهرت ادبی، هیچ‌کدام به توفیقی که قیصر به آن دست یافت نرسیدند، دلیل را چه می‌دانید؟
* ببینید، ما فرهنگی داریم که هر کس فوت می‌کند، عزیزتر می‌شود. شاید اگر قیصر امین‌پور یا سلمان هراتی از دنیا نمی‌رفتند، این‌قدر مشهور نمی‌شدند؛ این یک دلیل است. دلیل دیگر این است که این بزرگواران در عصری پا به عرصه‌ی شعر و شاعری گذاشتند که تقریباً همه‌ی امکانات شهرت در یک جا برای بسیاری شاعران فراهم بود. از کتاب اول دبستان تا دانشگاه، و در هر مقطع شعری از این بزرگواران وجود داشت.

البته ظرفیت‌های حوزه‌ی هنری، انتشارات برگ، مجله‌ی سوره و صداوسیما، همگی در این شهرت مؤثر بودند؛ همچنین نشریاتی مانند کیهان بچه‌ها و دیگر رسانه‌ها. این رسانه‌های متعدد و درعین‌حال تشنه‌ی اشعار این بزرگواران، به‌ویژه قیصر، باعث شدند او بزرگ‌تر دیده شود، نه این‌که بزرگ نبود، بلکه بزرگ‌تر دیده شد. در آن زمان، برخلاف امروز که هر انسانی خود یک رسانه است و در عصر «سلف‌مدیا»(۱) زندگی می‌کنیم، رسانه‌های موازی با آموزش‌وپرورش یا صداوسیما وجود نداشت. رسانه‌ها محدود بودند و اتفاقاً این بزرگواران به همه‌ی آن‌ها دسترسی داشتند. از سوم دبستان تا دوره‌ی دکترا، شعر این بزرگان در کتاب‌های درسی دیده می‌شد؛ از نصرالله مردانی و سلمان هراتی گرفته تا آقای قزوه و دیگران.

بنابراین، نباید از توانایی شعری و ماهیت شعری این بزرگان غافل بود، اما به همان نسبت نباید از نقش رسانه‌هایی که در اختیارشان بود یا مشتاق شعرشان بودند، غافل شد. شاید اگر شخص دیگری می‌توانست شعرش را در همه‌ی کتاب‌های درسی بیاورد، اگر کسی دیگر «کیهان بچه‌ها» یا مجله‌ی «سوره» را در اختیار داشت، یا انتشارات برگ از او حمایت می‌کرد، او هم می‌توانست، نه در سطح این بزرگواران، اما در سطحی بالاتر از آن‌چه هست، مطرح شود. به نظر من، شرایط زمانه، وضعیت رسانه‌ای و ویژگی‌های شخصی همگی سبب شدند این افراد بسیار مطرح شوند. با این حال، از زمانی که آن‌ها از میان ما رفته‌اند، به طور طبیعی و مطابق انتظار کم‌کم از شهرتشان کاسته می‌شود. پیش‌تر، از شهرت مرحوم دکتر حسن حسینی کاسته شد؛ اکنون از شهرت نصرالله مردانی هم کاسته شده است و از شهرت قیصر نیز آرام‌آرام کاسته می‌شود. افزون بر این، در دهه‌ی هشتاد و نود، در دانشگاه‌ها شرایطی پدید آمد که برخی از استادان انقلابی، پایان‌نامه‌ها را به سمت شعر آقای امین‌پور و دیگر شاعران انقلاب سوق دادند. تا جایی که گاهی به شوخی می‌گفتند: «آقا، باید دیگر بس کنید از قیصر گفتن در پژوهش‌ها!»

* در میان جامعه منتقدان، کسانی هستند که باور دارند درباره جایگاه ادبی قیصر قدری بزرگنمایی شده و کتاب‌های درسی و توجه‌ رسانه‌ها در به وجود آمدن این جایگاه نقش پررنگی دارند، نظر شما چیست؟
* معتقدم شرایط سیاسی، اجتماعی، رسانه‌ای و ادبیِ موجود، همه دست‌به‌دست هم دادند تا نه فقط قیصر، بلکه شاعران دیگری هم در آن دوران ــ در دهه‌ی شصت و هفتاد ــ بیش از آن‌چه بودند، مطرح شوند. شاید هم اصلاً اقتضا می‌کرد که چنین افرادی با این ویژگی‌ها وجود داشته باشند تا خلأ گروه‌های مرجع ادبی که پس از انقلاب به‌وجود آمده بود، محسوس نباشد و پر شود. شما نمی‌توانید بگویید وقتی شعر شاعری در همه‌ی کتاب‌های درسی هست، همه‌ی رسانه‌ها به او توجه دارند، روزی چند بار در تلویزیون یا رادیو نامش برده می‌شود، این مسئله هیچ تأثیری ندارد. هرکس چنین چیزی را انکار کند، درواقع منکر علم ارتباطات و تأثیر رسانه بر جامعه است، که انکاری علمی و پذیرفتنی نیست. به هر حال، من معتقدم که بله، آقای قیصر امین‌پور شاعر بزرگی بود و قصد ندارم بگویم بزرگ‌نمایی شده است.

* بدون توجه به نظر ما درباره سطح اشعار قیصر، این واقعیت است که جامعه ما با قیصر رابطه عاطفی محکمی داشت، به نظر شما دلیل این پیوند عاطفی چه بود؟
* من هم معتقدم جامعه‌ی ادبی ما با قیصر رابطه‌ی عاطفی عمیقی داشت و دارد، چون یکی از ویژگی‌های شعر او «سهل و ممتنع» بودن است. قیصر با زبان مردم سخن می‌گوید، به‌دنبال پیچیدگی‌های لفظی نیست و بیشتر می‌خواهد حرفش را بزند. از سوی دیگر، شرایط دفاع مقدس، شعرهای مربوط به آن دوره، و کتاب‌هایی که انتشارات برگ و سوره برای این بزرگان چاپ کردند ــ شامل دوبیتی‌ها، رباعی‌ها و اشعار دیگر ــ همگی باعث شدند که آن‌ها مطرح بمانند و در حافظه‌ی فرهنگی مردم جای بگیرند. علاوه بر این، پیوند شعرهای قیصر با ادبیات عامه و غیررسمی نیز تأثیرگذار بود. بعضی از شعرهای او به ادبیات عامه راه یافتند و در ضرب‌المثل‌ها و مناسبت‌های روز تکرار می‌شوند. همه‌ی این عوامل در پررنگ‌تر شدن و بیشتر دیده شدن ایشان کمک کردند.
 
* قیصر در شعر به چه چیزی دست‌یافته بود که مردم با شعر او همراه شدند؟
* ما دو شیوه‌ی انتقال معنا داریم. یک شیوه، «آشنایی‌زدایی» است که در آن شاعر، مخاطب خود را میخکوب می‌کند؛ مخاطب وقتی شعر را می‌شنود، با شگفتی می‌گوید: «عجب تصویری!» اما شیوه‌ی دیگر، «آشنایی» است. در این روش، شاعر از ذهنیت، تجربه‌ها و داشته‌های عامه‌ی مردم بهره می‌گیرد، پیام خود را بر آن سوار می‌کند، آن را نوسازی می‌نماید و سپس به مردم می‌گوید. در نتیجه، مردم با شنیدن شعر چنین شاعری می‌گویند: «جانا سخن از زبان ما می‌گویی!»

قیصر، چه در حوزه‌ی محتوا و چه در زبان، به ذهن و زبان مردم نزدیک‌تر بود و شعرهایش بیشتر در حوزه‌ی «آشنایی» می‌گنجید تا در «آشنایی‌زدایی». به همین دلیل است که وقتی شعرهای قیصر را می‌خوانید، تعجب نمی‌کنید، بلکه افسوس می‌خورید و با خود می‌گویید: «چرا من به این نرسیده بودم!» درواقع، قیصر از مخاطب می‌گیرد، نوسازی و بازسازی می‌کند، به گونه‌ای دیگر بیانش می‌کند و دوباره به مخاطب بازمی‌گرداند. آن جریان «عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن»(۲) در شعرهای قیصر اتفاق می‌افتد. برای روشن‌تر شدن بحث به این بیت از علیرضا قزوه توجه کنید:
داد زد چرا کسی به دادمان نمی رسد؟
دست‌های عاشقانه تا دهان نمی‌رسد!

این تعبیر از یک مصراع وام گرفته از ادبیات شفاهی و گفتاری مردم است. عبارت «چرا کسی به داد ما نمی‌رسد» جمله‌ای است که بسیاری از ما در گرفتاری‌ها می‌گوییم. این گرته‌برداریِ محتوایی از ذهنیت و زبان روزمره‌ی مردم باعث شده که شعر به زبان مردم نزدیک‌تر و در نتیجه، برایشان آشناتر و دل‌پذیرتر شود. مردم با چنین شعری احساس می‌کنند این شاعر از خودِ آن‌هاست. این همان شیوه‌ی آشنایی است که قیصر به‌کار برد و موجب شد مردم بیش از دیگران با شعرش همراه شوند و آن را دوست بدارند. برای نمونه، مضمون «ناگهان چقدر زود دیر می‌شود» را پیش‌تر آقای سایه در یک شعر نیمایی کوتاه آورده بود که شعر معروفی است همان شعر:
نشسته‌ام به در نگاه می‌کنم
دریچه آه می‌کشد
تو از کدام راه می‌رسی؟
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی‌ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
نیامدی و...
دیر شد
 
* قیصر چه چیزی به ادبیات ما اضافه کرد؟
* به هر حال، قیصر توانست در یکی‌دو دهه، «قیصرِ ادبیات انقلاب» باشد و تا حدودی، حکمران بلامنازع شعر معاصر لقب گیرد. او چه در شیوه‌ی آشنایی و چه در مضمون و محتوا، افزوده‌های بسیاری به ادبیات داشت. شعرهای کودکانه و نثرهای زیبای ایشان نشان می‌دهد که قیصر تنها شاعر بزرگسالان نبود، بلکه انسانی جامع‌الاطراف بود. وقتی شرایط برای سرودن شعر بزرگسال فراهم نبود، شعر نو می‌گفت؛ و وقتی امکان شعر نبود، نثر می‌نوشت. به نظر من، او انسانی توانمند و خلاق بود که چه در نثر، چه در شعر کودک و چه در شعر بزرگسال، آثار درخشانی آفرید و ادبیات ما را پربارتر کرد. به بیان دیگر، قیصر از آن دسته شاعرانی بود که «مصرف‌کننده‌ی ادبیات» نبود، بلکه به انباشت و تراکم فرهنگی در حوزه‌ی ادبیات بسیار کمک کرد.

* بسیاری مواقع می‌بینیم که جریانات فکری گوناگون و بعضاً مخالف به دنبال مصادره قیصر به نفع خود هستند چه چیزی در قیصر بود که همه دوست دارند او را تصاحب کنند؟
* قیصر یکی از گروه‌های مرجع ادبی معاصر است. وقتی او به سمتی می‌رفت، انبوهی از طرفداران شعرش نیز همان مسیر را دنبال می‌کردند. «مصادره‌ی قیصر» یعنی مصادره‌ی او و پیروانش؛ یعنی قیصر و اشعارش، قیصر و تأثیراتش. همین باعث می‌شود جریان‌های فکری مختلف، او را از خود بدانند، زیرا مخالفت با قیصر در یک سطح، مخالفت با اندیشه‌ی او و در سطحی دیگر، مخالفت با طرفدارانش است. با توجه به پدیده‌ی فریب «دنبال‌کننده» در فضای مجازی، به نظر من جریان‌های فکری هوشمندانه در پی «مصادره‌ی مطلوب قیصر» هستند؛ یعنی می‌خواهند نه‌تنها قیصر، بلکه طرفداران و ادبیات او را نیز به نام خود ثبت کنند.

* به عنوان نکته پایانی درباره قیصر هر چه را مهم می‌دانید و تمایل دارید بفرمایید.
* باز هم می‌گویم، قیصر آدم بسیار خوبی بود. من حتی زبان بدن قیصر را نیز در شهرت او مؤثر می‌دانم؛ چه زبان بدنش، چه طنین صدایش، چه نحوه‌ی شعرخوانی‌اش؛ همه‌ی این‌ها دل‌نشین و مؤثر بود. موهای مرتب، چهره‌ی آراسته و نحوه‌ی حضورش در جمع نیز جاذبه داشت و در پذیرش سخنانش تأثیر می‌گذاشت. اگر علم ارتباطات را درست معنا کنیم، باید بپذیریم که ظاهر و شیوه‌ی بیان در انتقال پیام بسیار مهم است. من به‌عنوان یک معلم همیشه به شاگردانم می‌گفتم: «دانش‌آموز، حرف معلمی را بهتر گوش می‌دهد که خوش‌تیپ باشد.» قیصر انصافاً انسان خوش‌چهره و خوش‌لباسی بود و همین تیپ، مردم را به او جذب می‌کرد. این از بُعد شخصی. اما از نظر شخصیتی هم قیصر انسان بسیار خوب، شریف، نکته‌سنج و باشخصیتی بود. لذا باز همان جمله‌ی پیشین را تکرار می‌کنم: «آدم خوب، تیپ خوب، حرف خوب و خوب حرف‌زدن»، همراه با شرایط زمانی، رسانه و عوامل دیگر، همه باعث شدند که «قیصر، قیصر شود». حتی خودِ واژه‌ی «قیصر» نیز به کمک شهرتش آمد
 
 خودرسانه‌ای. شخص‌رسانه.
مصراعی از شعر مولوی

برچسب‌ها: قیصر امین‌پور؛
....
نام پرونده : میراث قیصر
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی