others/content
نسخه قابل چاپ

به مناسبت سالروز درگذشت شاعر فرزانه، قیصر امین‌پور

علت مقبولیت قیصر «حافظانگی» او در شعر انقلاب است

 بی‌شک یکی از اثرگذار‌ترین افراد در زمینه‌ی شعر جوان و نوجوان انقلاب اسلامی، مرحوم قیصر امین‌پور بود. مردی که در جایگاه‌های مختلف مطبوعاتی و دانشگاهی، همواره بر تعالی و رشد نهال جوان ادبیات انقلاب همت داشت.
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار رمضانی جمعی از شاعران در سال ۱۳۹۶ با اشاره به ظهور شاعران صاحب همتی همچون قیصر امین‌پور در دوران پس از پیروزی انقلاب فرمودند: «قبل از انقلاب شعرای خوبی داشتیم... لکن آنچه در میان آن شعرها به درد این ملّت میخورد، زیاد نبود، کم بود؛ چه شعر قدیمی -و به قول آقایان، کلاسیک- و چه شعرهای نو... بعد از انقلاب آن روال به‌هم خورد؛ جوانانی پیدا شدند، افراد صاحب‌همّتی پیدا شدند. همین جوانهایی که بعد بحمدالله جایگاه‌های شعری بالاتری هم پیدا کردند -مثل مرحوم حسینی، مثل همین مرحوم قیصر امین‌پور یا آقای علی معلّم ... و بعضی‌های دیگر که اینها آن جوانهای اوّل کار انقلاب بودند- حقیقتاً خدمت کردند؛ یعنی انقلاب را وارد یک مقوله‌ی جدیدی کردند. امثال اینها واقعاً خدمت کردند؛ تعداد محدودی بودند لکن روزبه‌روز این دایره وسیع‌تر شد.» ۱۳۹۶/۰۳/۲۰
 «امین»؛ بخش شعر و ادب فارسی رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم دکتر قیصر امین‌پور، در گفت‌وگو با آقای مصطفی محدثی از شاعران مشهد، خصوصیات رفتاری و هنری مرحوم قیصر امین‌پور را بررسی کرده است.
 
* شما با قیصر از چه زمانی و کجا آشنا شدید؟ آیا شعرهایش واسطه آشنایی بود یا قبل از معروف شدنش او را می‌شناختید؟
* ما جلسه‌ای شعری در سال‌های ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ در مشهد و در حوزه‌ی هنری شکل دادیم. جوان‌های آن سال‌های شعر خراسان به نوعی همدیگر را پیدا کرده بودیم و سرگروه ما هم طلبه‌ی جوانی بود به نام سیّد عبدالله حسینی که نقش بسیار تأثیرگذاری در شعر انقلابِ جوان مشهد داشت. با ارتباطات خوب و گسترده‌ای که با نهادهای مشهد ــ آستان قدس، استانداری، سازمان تبلیغات ــ داشت، توانست این تشکل‌ها را در واقع راه بیندازد. خودش اولین مسئول گروه شعر حوزه‌ی هنری مشهد تا سال‌های ۱۳۶۸ و ۱۳۶۹ بود که برای کار تبلیغی به آفریقای جنوبی رفت و آن مسئولیت را به من سپرد. من هم تا سال ۱۳۸۰ آن مسئولیت را بر عهده داشتم.

آقای سیّد عبدالله حسینی همان سال‌های ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ رفت‌وآمدهایی به تهران داشت. او ماهی یک‌بار در جلسه‌ی شعر حوزه‌ی هنری تهران شرکت می‌کرد و وقتی برمی‌گشت، شعرهایی که شنیده بود و بحث‌هایی که در جلسه‌ی نقد حوزه‌ی هنری مطرح می‌شد، با شور و اشتیاق فراوان برای ما تعریف می‌کرد و ما هم سراپا گوش بودیم. او آخرین سروده‌های شاعرانی مثل سلمان هراتی، قیصر امین‌پور، سیّدحسن حسینی، نصرالله مردانی، سهیل محمودی، ساعد باقری، قزوه و دیگر دوستان را برای ما می‌خواند. ما در خراسان مطالعه‌مان بد نبود، یعنی دانش شعری و آشنایی‌مان با ادبیات کلاسیک نسبتاً خوب بود. با اساتید برجسته‌ای که در آنجا بودند ــ در ادبیات کلاسیک هم قصیده‌سرایان توانمند و هم غزل‌سرایان برجسته‌ای مثل استاد ذبیح‌الله صاحبکار، احمد کمال‌پور در قصیده و محمد قهرمان در غزل ــ مراوده داشتیم.

چیزی که ما را شیفته‌ی شعرهایی می‌کرد که آقای حسینی از حسن حسینی و به‌ویژه قیصر امین‌پور برایمان می‌خواند، تازگی زبان آن‌ها بود. ما احساس می‌کردیم در میان خودمان تا حدّی این تازگی را کم داریم و همین موضوع خیلی بر ما تأثیر می‌گذاشت. من یادم هست که تحت تأثیر غزل‌های آقای امین‌پور و رباعی‌های آقای حسن حسینی خیلی زود واکنش نشان می‌دادیم، تأثیر می‌پذیرفتیم و به استقبال آن‌ها می‌رفتیم. مثلاً یادم هست وقتی رباعی آقای حسینی را شنیدم:
در پرده‌ی سوز و ساز هم می‌خندیم
با داغ درون گداز هم می‌خندیم
چون لاله‌ی نوشکفته‌ای در باران
از گریه پریم و باز هم می‌خندیم
 
تحت تأثیر آن، من این رباعی را گفتم:
در پرده‌ای از غبار می‌خندیدی
با دیده‌ی اشک‌بار می‌خندیدی
با آن‌که تو را خزان خزان پژمردند
شاداب‌تر از بهار می‌خندیدی
 
یا غزلی از آقای امین‌پور که می‌گفت:
بیا به خانه‌های آلاله‌ها سری بزنیم
ز داغ، با دل خود حرف دیگری بزنیم
 
من هم به استقبالش رفته بودم و سرودم:
بیا به خلوت پروانه‌ها سری بزنیم
سری به خلوت خاموش سنگری بزنیم
 
و در این حال و هوا بود که متأثر می‌شدیم و این کارها را انجام می‌دادیم. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه ما اولین بار ــ عرض کردم دو، سه سالی گذشت ــ در سال ۱۳۶۵ که شاعران جوان خراسان یک شأنی پیدا کرده بودند، نسبتاً آثارمان در تهران شنیده می‌شد و در مجموعه‌هایی که سوره چاپ می‌کرد، از ما هم کارهایی منتشر می‌شد. این امر موجب شد که در اولین ــ نمی‌دانم دقیقاً اولین بود یا نه ــ کنگره‌ی شعر دفاع مقدس که آن زمان به عنوان کنگره‌ی شعر جنگ مطرح بود، در سال ۱۳۶۵ در باشگاه نفت اهواز برگزار شد، بزرگ‌ترین اجتماع شاعران انقلاب بود که من تا آن زمان دیده بودم. ما با اتوبوسی که شهید احمد زارعی از سپاه تهران فرستاده بود، از مشهد راهی اهواز شدیم؛ حدود ده، پانزده نفر از شاعران جوان آن سال‌ها، از جمله سیّدعبدالله حسینی، من، مجید نظافت، غلامعباس ساعی، محمدکاظم کاظمی و تعدادی دیگر، به اضافه‌ی چند استاد دانشگاه مثل شادروان دکتر سیّد حسین فاطمی، در آن کنگره شرکت کردیم.

در آنجا بود که من برای اولین بار در سال ۱۳۶۵ بسیاری از شاعران انقلاب، از جمله حسن حسینی و قیصر امین‌پور، را دیدم. از نزدیک دیدن آن‌ها و حضور در کنگره‌های آن زمان، که ما چهار، پنج شب آنجا بودیم و شب‌ها تا پاسی از شب دور هم می‌نشستیم، شعر می‌خواندیم و صحبت می‌کردیم، امثال ما آنجا از محضر بزرگان بیشتر استفاده می‌کردیم. من همان‌جا شیفته‌ی مشرب معرفتی آقای قیصر امین‌پور شدم و به شدت تحت تأثیر شعر، دانش، نوع نگاه او به انسان، اخلاق لطیف و ملایم و در عین حال سرشار از ذکاوت و هوشمندی‌اش قرار گرفتم. حاضر جوابی‌ها و نگاه دقیق او در ذهن من، همراه با حسن حسینی، تبدیل به یک الگو و چیزهای آرمانی شد، حتی در همان سنین نوجوانی. برگشتیم مشهد و این شیفتگی و پیگیری آثار آن‌ها ادامه داشت. در این فاصله، یکی، دو بار آقای امین‌پور را در خود مشهد دعوت کردیم و با ایشان حشر و نشر داشتیم و چند بار هم ایشان را در کنگره‌های مختلف دیدیم، از جمله در کنگره‌ی شعر دفاع مقدس در اصفهان که برای من بسیار جالب بود. در آنجا ایشان این غزل را خواندند:
اگر دشنه‌ی دوستان گرده‌ایم
سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم
ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم
 
آنجا یادم هست که فرصتی پیش آمد و ایشان را جایی نشاندیم و چند غزل برایشان خواندم. صحبت‌ها و دیدگاه‌های ایشان خیلی راهگشا بود و من از حرف‌های اساسی و بنیادی که می‌زد، هم به لحاظ تکنیکی و هم محتوایی درس می‌گرفتم. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه بیشترین تعامل و مواجهه‌ی من با آقای قیصر امین‌پور در شروع کار من در مجله‌ی شعر رخ داد. من در سال ۱۳۸۰ به تهران کوچ کردم. دوستان حوزه‌ی هنری سابقه‌ی کارم در خراسان را می‌دانستند. من ۱۵ سال در مشهد همزمان هم مسئول گروه شعر حوزه‌ی هنری بودم و هم مسئول کانون شاعران و نویسندگان آموزش و پرورش خراسان که آن زمان هنوز سه استان از هم جدا نشده بود. در آنجا کارهای فراوانی انجام داده بودیم. البته یک گروه بودیم، اما مسئولیت اصلی با من بود. تقریباً همه‌ی شاعرانی که از خراسان برخاسته و اکنون در میانسالی شعر خراسان فعالیت می‌کنند ــ از جمله محمد رمضانی فرخانی، عبدالجواد، عبدالرضای موسوی، آرش شفاعی، عباس چشامی، قاسم رفیعا، انسیه موسویان، زهرا بیدکی و سیّدمحمّد بهشتی و تعدادی از شاعران مهاجر افغانستانی ــ در همان گردونه رشد کردند و بالیدند. البته آقای محمدکاظم کاظمی نقش بسیار محوری داشت و همچنین آقای مرتضی امیری اسفندقه، آقای محمدحسین جعفریان و شهید احمد زارعی هم جزو مجموعه‌ای بودند که با هم این مسیر را با توفیق پیش بردیم.

وقتی به تهران آمدم، مجله‌ی شعر یکی‌دو سالی بود که تعطیل شده بود و حوزه‌ی هنری به تکاپو افتاده بود تا دوباره آن را راه‌اندازی کند. من را دعوت کردند و با هم صحبتی داشتیم. سردبیر قبلی آقای ترکی بودند و به من فرصت سه ماهه‌ای دادند تا طرحی آماده کنم که بتوانیم مجله را دوباره منتشر کنیم. مجله یکی‌دو سال تعطیل بود و در شماره‌های پایانی‌اش بیشتر به انعکاس مطالب مرجع در حوزه‌ی شعر می‌پرداخت تا اینکه نبض شعر امروز جامعه را نشان دهد. در آن شماره‌ها مقالات پژوهشی، آموزشی در حوزه‌ی ادبیات کلاسیک و مواردی از این دست منتشر شده بود. من فکر کردم چگونه می‌توان این مجله را بعد از دو سال تعطیلی به گونه‌ای منتشر کرد که جذابیت داشته باشد. پس مشورت کردم و به این نتیجه رسیدم که با یک ویژه‌نامه برای قیصر امین‌پور، مجله‌ی شعر را در دور جدید راه بیندازیم. طرح را ارائه کردیم و پذیرفته شد. چند ماه طول کشید تا این کار به سامان رسید و سی‌امین شماره‌ی مجله‌ی شعر، ویژه‌نامه‌ی قیصر امین‌پور، در زمستان سال ۱۳۸۱ منتشر شد.

این نقطه‌ی مبارکی بود برای ادامه‌ی تعامل و دوستی من با ایشان. ما چند نفری به بهانه‌ی انتشار این مجله به خانه‌ی ایشان رفتیم. با سیّدحسن حسینی هم مصاحبه‌ی شنیدنی و جذابی پیرامون قیصر امین‌پور انجام دادم. آن مجله بحمدالله با استقبال خوبی مواجه شد. یادم هست که در سال ۱۳۸۶، وقتی آقای امین‌پور به رحمت خدا رفتند، در مراسم چهلم ایشان همان شماره‌ی مجله‌ی شعر، پنج سال بعد، با همان فیلم و زینک سابق دوباره چاپ شد و در تیراژ چند هزار نسخه به عنوان چاپ دوم در آن مراسم توزیع شد.
 
* قیصر از چه سالی به صورت جدّی در ادبیات ما مطرح شد؟
* قیصر به نظر من از همان اولین زمزمه‌های سرودن خودش، به صورت جدی مطرح شد. چون جامع‌المتفاوتی بود، درواقع نگاه متفاوت و مرتبه‌ی وجودی متفاوتی داشت. موجز و مفید حرف می‌زد؛ اگر حرفی برای گفتن نداشت، لب به سخن نمی‌گشود. در شعر هم همین‌گونه بود. هر شعر او یک حرف تازه، یک نگاه تازه و یک فضای نو داشت و از سر ضرورت سروده می‌شد. این جدّیّت مراتب مختلفی داشت و هرچه جلوتر رفتیم، تأثیرگذاری او بیشتر شد. تحصیلات دانشگاهی ایشان نیز نقش مؤثری داشت؛ وقتی استاد دانشگاه شد و پایان‌نامه‌ی «سنت و نوآوری در شعر معاصر» را منتشر کرد، این شئون بر شاعری او افزوده شد و شخصیت تأثیرگذارتری یافت. به نظر من، هم در شعر و هم در نقد، قیصر امین‌پور ترسیم‌کننده‌ی افق بود و تأثیرگذار بود.

* تفاوت قیصر با هم‌نسلانش در چه بود؟
* درباره‌ی تفاوت قیصر با هم‌نسل‌هایش، در مصاحبه‌ای که با آقای حسن حسینی پیرامون قیصر انجام دادم ــ با عنوان «نزدیک‌ترین شعر، نزدیک‌ترین شاعر» ــ یک تفاوتی که در ذهن خودم بین قیصر و حسن حسینی داشتم را صراحتاً با ایشان مطرح کردم. گفتم که «آقای امین‌پور جمال شعر انقلاب است و شما جلال شعر انقلاب». قیصر صبوری، مشرب لطیف و معرفتی داشت و سراسر رحمت و محبت بود، در حالی که حسن حسینی خروش، صلابت و موضع‌گیری‌های صریح و تند در حوزه‌ی شعر انقلاب داشت. همان‌جا آقای حسینی در پاسخ گفت که «بله، ظاهراً چنین است، ولی قیصر هم به موقع جلالی است و هنر او این است که وجه جلالی خودش را می‌تواند در وجودش نگه دارد و بروز ندهد. این هنر قیصر امین‌پور است که با اینکه جلالی‌تر از من هم هست، بروزش بیشتر جمالی است. این نشان‌دهنده‌ی دل بزرگی است که قیصر امین‌پور داشت.»
 
* از هم‌دوره‌ای‌های قیصر کسانی هستند که هم به جهت شعری از او بهتر بودند هم به لحاظ اخلاقی انسان‌های خوبی بودند؛ وجه تمایز قیصر چه بود که از آن‌ها پیشی گرفت و در حافظه ادبی جامعه بیشتر پذیرفته شد؟
* من فکر می‌کنم همان وجهی که مثلاً حافظ در میان قدمای ما دارد، این است که شعر او میانگین و عصاره‌ی وجوه و ارجمندی‌های شعرهای دیگران است. می‌توان گفت آنچه خوبان همه دارند، او یکجا دارد و این وجه در شعر حافظ قابل مشاهده است. هم عشق، هم عرفان، هم حماسه و دیگر عناصر شعر، با ظرفیت‌های زبانی و تکنیک‌هایی که در قصیده و غزل به کار رفته، در شعر او جمع شده است. به نظر من دلیل اینکه قیصر، با وجود شاعرانی که شاید از او شاعرتر باشند، توانسته این مقبولیت را پیدا کند، همین وجه «حافظانگی» او در شعر معاصر و شعر انقلاب است. در شعر قیصر نمی‌توان یک بعد خاص او را برتر دانست؛ مثلاً نمی‌توان گفت قیصر شاعری تصویرگرا، حماسه‌سرا یا سخنور است. هیچ یک از وجوه شعر او به تنهایی برجسته نشده و همه‌ی عناصر در شعر او همزمان حضور دارند. همه این‌ها هست و هیچ‌کدام این‌ها نیست. همین جامعیّت باعث شده که بتواند همه را جذب کند و مقبولیت عام پیدا کند. خلاصه‌ی کلام، وجه حافظانگی قیصر است که او مثل حافظ، مقبولیت عام پیدا کرده است.
 
* به نظر شما کدام بُعد وجودی قیصر ناشناخته مانده؟
* قیصر، به نظر من، هیچ تلاشی نکرد که شناخته شود یا ابعاد وجودی‌اش بررسی شود؛ زندگی و رفتار عادی و ذاتی خودش را داشت و آداب و معاشرت معمول را رعایت می‌کرد. اما هیچ بعد وجودی قیصر به نظر من ناشناخته نمانده است. چه آنهایی که او را دیددند، چه آنهایی که او را ندیدند و فقط آثارش را خواندند؛ وجوه مختلف شخصیت او را دریافت کرده‌اند. به نظر من، قیصر شاعر خوش‌اقبالی بود که در دوران زندگی خود توانست مقبولیت پیدا کند و شناخت چندبعدی از او توسط هم‌نسلان و مخاطبانش به دست آید.
 
* قیصر انسان بهتری بود یا شاعری بهتر؟ ترجیح می‌دادید مردم کدام قیصر را بیشتر بشناسند: قیصری که شاعر است؟ قیصری که استاد دانشگاه است؟ قیصری که انسان خوبی است؟
* واقعاً پاسخ دادن به این سؤال که او انسان بهتری بوده یا شاعری بهتر، برای من دشوار است. بین شعر و انسانیت قیصر نمی‌توان تفکیک قائل شد. این دو چنان درهم ممزوج و درآمیخته‌اند که نمی‌توان قیصر را بدون شعر و شعر را بدون قیصر تصور کرد. به همین دلیل، نمی‌توان این سؤال را پاسخ داد. او هم انسان بهتری بود و هم شاعر بهتری؛ هیچ تفاوتی بین شعر و انسانیت او نبود که بتوان آن‌ها را از هم جدا کرد. قیصری که استاد دانشگاه بود نیز همانند وجوه دیگرش قابل تفکیک نیست. کسانی که در کلاس‌های او حضور داشتند ــ من هم توفیق داشتم یکیدو بار به عنوان مستمع آزاد در کلاس‌های ایشان شرکت کنم ــ می‌توانستند ببینند که نوع تعامل و برخورد او با دانشجویان، بیشتر آموخته از دکتر شفیعی کدکنی بود، او همان وجه انسانی، شاعرانه و استادانه را با هم می‌آمیخت. قیصری که شاعر است، انسانی که هست و استادی‌ای که دارد، هر سه وجه در کلاس و حتی در شعر او، متجلّی می‌شوند. در شعر او، انسان خوب بودن او، دانش و استادی او نمود پیدا می‌کند و در رفتارهای انسانی‌اش نیز آشکار است. به همین دلیل، هر وجهی از قیصر قابل مقایسه و تفکیک از وجه دیگر شخصیتش نیست.

* چرا با وجود این که قیصر درباره عقاید و باورهای خود صریح صحبت کرده همچنان هر دسته عقیدتی سیاسی و ادبی در جامعه ما سعی می‌کند قیصر را مصادره کند؟
* به نظر من، به این دلیل است که قیصر شاعرانه حرف زده، شعار نداده و مواضعش را در محمل شعر روانه‌ی جان و ادراک مخاطب کرده است. همین موضوع موجب شده است که وجه حافظانگی در شعر او مشهود باشد «هر کسی از ظنّ خود شد یار من». به همین دلیل، شعر قیصر در میان همه‌ی اقشار با گرایش‌های مختلف سیاسی و عقیدتی مقبول و مورد احترام است و مرتبه‌ی شاعری او به رسمیت شناخته می‌شود. من تعاریف دکتر شفیعی کدکنی را از زبان خود ایشان درباره‌ی قیصر شنیده‌ام. اندوه و تأثری که در اولین ساعات درگذشت قیصر در جلوی بیمارستان دی شاهد بودم، گریه‌ها و فریادهای دکتر شفیعی کدکنی در سوگ قیصر را نشان می‌دهد. قبل از آن نیز ما بارها به محضر ایشان رفتیم و درباره‌ی قیصر صحبت کردیم و دیدگاه‌هایشان را شنیدیم. حتی شاعرانی مانند شاملو نیز در برخی محافل درباره‌ی او اظهار نظر کردند. پایان‌نامه‌ها و نقل‌قول‌های فراوان از شخصیت‌ها و دیدگاه‌های مختلف درباره‌ی قیصر، نشان‌دهنده‌ی پررنگ بودن شاعرانگی اوست؛ شاعرانگی‌ای که توانسته سایر ابعاد فکری و وجودی او را، علی‌رغم مشخص بودن مواضعش، در پوششی از معرفت و هنر شعر بیان کند و همه را جذب کند.
 
* آیا هنوز صدای قیصر در گوش شما باقی مانده؟ چه می‌گوید؟
* به نظر من، بیشترین صدایی که از قیصر هنوز در گوش من طنین‌انداز است، این است که: مطالعه کنید، از مرتبه‌ای که دارید یا چیزی که به آن رسیدید مخصوصاً در مسیر شعر، راضی نشوید، به افق‌های دوردست نگاه کنید، و تلاش کنید که شعر شما نه تنها شما را از مراتب انسانی‌تان دور نکند، بلکه آن‌ها را ارتقا دهد. هرچه شاعرتر می‌شوید، انسان‌تر نیز باشید و این‌ها با هم ممزوج بشود و با هم پیش بروند. زیرا اگر جز این باشد به رستگاری نخواهیم رسید و به بیراهه رفته‌ایم.
برچسب‌ها: قیصر امین‌پور؛
....
نام پرونده : میراث قیصر
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی