others/content
پیوندهای مرتبطعکس دیگرانعکس دیگران
نسخه قابل چاپ

گفت‌وگوی تفصیلی با آقای دکتر سید نصرالله سجادی

ورزش قوی باید در اولویت‌های برنامه توسعه باشد

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اعضای کاروان‌های اعزامی ایران به بازی‌های المپیک و پارالمپیک ۲۰۲۴ پاریس فرمودند: «به ورزش به عنوان یک کار نمایشی نباید نگاه کرد؛ یک کار جدّی است. آقای دنیامالی، وزیر محترم، اینجا خیلی خوب و جامع صحبت کردند؛ ابعاد مختلف تأثیر ورزش، در صحبت‌های ایشان ذکر شد: تأثیر اجتماعی دارد، تأثیر روانی دارد، تأثیر دیپلماسی دارد و یک عمل مهم و اساسی در دیپلماسی عمومی است؛ تأثیرات گوناگونی دارد و مجموعاً کشور را بالا میبرد؛ لذا باید مسئله‌ی ورزش را جدّی گرفت.» ۱۴۰۳/۰۶/۲۷ رهبر انقلاب اسلامی در ادامه توصیه‌ها و نکاتی را به مسئولان در زمینه ارتقای ورزش بیان کردند.
به همین مناسبت رسانه‌ی ‌KHAMENEI.IR در گفت‌وگو با
آقای دکتر سیدنصرالله سجادی، مشاور رئیس کمیته ملی المپیک، به بررسی اقدامات لازم در جهت تحقق «ایران قوی، ورزش قوی» پرداخته است.
 
* یکی از مواردی که رهبر انقلاب اسلامی بر آن تأکید دارند، موضوع «ایران قوی، ورزش قوی» است. ایشان همواره در کنار تأکیدی که بر ورزش همگانی داشتند، بر ورزش قهرمانی نیز تأکید داشتند. بفرمایید ورزش قهرمانی چه اهمیتی دارد و چگونه می‌تواند نقشه کلی ایران قوی را محقق کند؟
* ورزش قهرمانی در سراسر دنیا مقوله‌ای جدا از ورزش همگانی و ورزش حرفه‌ای نیست. به عبارتی بهتر، ما ورزش تربیتی، ورزش همگانی، ورزش قهرمانی و ورزش حرفه‌ای داریم. این‌ها چهار موضوع هستند که با هم ارتباط تنگاتنگ دارند. نمی‌توانیم بگوییم ورزش حرفه‌ای خیلی خوبی داریم، ولی ورزش قهرمانی نداریم. به عبارت دیگر، اگر کسی می‌خواهد مسیر قهرمانی را طی کند، حتماً باید تربیت شود. کارهای بنیادی و اصولی این امر هم در آموزش و پرورش و هم برای بعضی از رشته‌ها قبل از آموزش و پرورش اتفاق می‌افتد. اگر کسی بخواهد ورزش حرفه‌ای را دنبال کند، قطعاً باید از ورزش قهرمانی هم بگذرد. نمی‌توانیم بگوییم که کسی ورزش قهرمانی نکرده و یک‌راست به ورزش حرفه‌ای رفته است. برای این رشته‌های مختلف ورزشی، الگوهای مشخصی وجود دارد. مهم این است که ما تا چه اندازه تصمیم داریم این کار را به سرانجام برسانیم. به این معنی که هر کدام از این‌ها احتیاج به سازوکار خاص دارد. اگر می‌خواهید یک قهرمان حرفه‌ای داشته باشید، مثلاً در رشته‌ی والیبال، باید از یک جمع شاید دویست تا سیصد نفره که شناسایی شدند و خودشان هم علاقه‌مندند، از سنین ده، یازده و دوازده سالگی شروع کنید. به عبارت دیگر، باید از نونهالی به این‌ها توجه کنید. در بسیاری از رشته‌ها باید از نونهالی به ورزشکار توجه کنیم. یا به عبارت دیگر، اگر دنبال استعداد هستیم، استعداد آنجاهاست. حالا اگر پیش آمد، راجع به خود استعداد و استعدادیابی صحبت می‌کنیم. می‌خواهم بگویم که مسیر یک مسیر طولانی است. یک فرآیندی است که باید خوب تعریف شود. یا به عبارتی دیگر، باید با مسائل کشور خودمان بومی‌سازی شود.
 
یک نکته‌ی دیگر این است که آیا ما باید برویم سراغ اینکه همه‌ی رشته‌های ورزشی که وجود دارد، روی ورزش قهرمانی و ورزش حرفه‌ای کار کنیم؟ این بستگی به عوامل زیادی دارد. مثلاً اینکه جمعیت علاقه‌مند آن رشته در کشور وجود داشته باشد. من می‌گویم جمعیت، نه نفرات. دوم، زیرساخت‌های لازم را داشته باشیم. سوم، نیروی انسانی‌ای که بتواند این ورزشکار را تربیت کند، در اختیار داشته باشیم. تجهیزات، وسایل و تکنولوژی هم باید در دسترس باشد. و از همه مهم‌تر اینکه بتوانیم هزینه‌های این امر را تأمین کنیم.

الان در دنیا دو الگو وجود دارد برای اینکه یک ورزشکار برجسته داشته باشند که بتواند در سطح قاره خوب بدرخشد، بالاتر در سطح مسابقات قهرمانی جهان و از آن بالاتر در سطح المپیک. اگر می‌خواهیم به این سمت برویم، دو الگو وجود دارد. البته این برای همه‌ی رشته‌ها صدق نمی‌کند. یکی بحث ورزش تربیت ورزشکار به صورت گلخانه‌ای است و دیگری تربیت ورزشکار به صورت اصولی‌تر که این فرآیند خیلی طولانی‌تری دارد اما الگوی اول، فرآیند کوتاه‌تری دارد. کاری که برخی کشورها می‌کنند، با توجه به امکاناتی که گفتم، این است که بیایند مثلاً بیست تا ورزشکار خوب را انتخاب کنند و روی آن‌ها کار کنند تا یک تیم ملی خوب درست کنند. این می‌شود آن چیزی که گلخانه‌ای نامیده می‌شود. معمولاً شش سال کار می‌کنند تا آن‌ها را به سنی برسانند که بتوانند به تیم ملی راه یابند. البته عدد را من مثال زدم و شاید باید دقیق‌تر باشد. به عبارت دیگر، در بیشتر رشته‌های ورزشی اگر می‌خواهیم گلخانه‌ای کار کنیم، از سن چهارده یا پانزده سال باید شروع کنیم. این به معنای آن نیست که فکر کنیم پس از المپیک، تا المپیک بعدی می‌توانیم یک تیم را درست کنیم. چراکه بالاخره شما یک اسکلت تیم ملی دارید. در رشته‌های تیمی می‌گویم. انفرادی‌اش هم همین است. شما تعدادی قهرمان دارید و نمی‌توانید همه را کنار بگذارید. این‌ها سرمایه‌های شما هستند و نمی‌توانید چهار سال از دوباره شروع کنید و نیرو تربیت کنید.

تمام این‌ها نشان می‌دهد که ما نظامی برای ورزش قهرمانی‌مان تعریف نکردیم و نظامی برای ورزش حرفه‌ای‌مان نداریم. همان‌طور که یک نظام برای استعدادیابی‌مان نداریم. باید نظامی وجود داشته باشد که مشخص کند استعدادیابی در رشته‌های مختلف ورزشی چگونه باید اتفاق بیفتد. همه‌ی این‌ها نیاز به یک عزم دارد. شما در برنامه‌های شش‌گانه‌ای که ما تا حالا داشتیم، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، وقتی نگاه می‌کنید، ورزش در هیچ‌کدام از اولویت‌ها برخوردار نیست. این به معنای آن است که همه‌ی این بیست تا بیست و دو وزارتخانه‌ای که در دولت هستند، وزارت ورزش در آخرین اولویت‌ها قرار دارد، از نظر تأمین منابع، تأمین نیروی انسانی و تأمین توجهی که باید به آن بشود. ما در تبلیغ و شعار خیلی به ورزش توجه می‌کنیم، اما در عمل آن توجه لازم صورت نمی‌گیرد. به نظر من باید ورزش به عنوان یک اولویت قرار بگیرد در برنامه‌هایی که به عنوان برنامه‌ی توسعه در کشور داریم. اگر این کار را کردیم، مثل بسیاری از کشورها می‌توانیم جلو برویم.

چین را مثال می‌زنم. چین وقتی که در بازی‌های آسیایی تهران شرکت کرد، سوم شد. چهار دوره‌ی قبل‌تر هم در بازی‌های آسیایی شرکت کرده و از ۱۹۵۸ در این رقابت‌ها حضور داشته است. چین در بازی‌های آسیایی توکیو، رتبه‌ای نداشته است. یک بار ششم شده، یک بار هشتم و یک بار دوازدهم. آمدند فکر کردند و گفتند ورزش باید به عنوان یک اولویت باشد. همین‌طور که این شعار بسیار خوبی که داده شده، «ایران قوی ورزش قوی می‌خواهد»، آن‌ها در عمل این را پیاده کردند. وقتی نگاه می‌کنید، بعد از بازی‌های آسیایی تهران ۱۹۷۴ و ۱۹۷۸ هم درخشش چندانی نداشتند. اما از ۱۹۸۲ دهلی نو تا امروز همیشه در رتبه‌ی اول قرار گرفته‌اند و هر بار نسبت به دفعه قبل خودش پیشرفت کرده‌اند. این بار چین در بازی‌های آسیایی ۲۰۲۲ هانگژو ۲۰۱ مدال طلا گرفته است. ما در کل شرکت‌مان در بازی‌های آسیایی از ۱۹۵۱ تا ۲۰۲۲، ۱۹۶ مدال طلا گرفتیم. یک دوره این‌گونه بود. یعنی یک تفاوت و اختلاف فاحشی با دیگر کشورها دارد. پایین‌تر از آن ژاپن قرار گرفته با اختلاف زیاد و بعد کره، هند و کشورهای دیگر هستند. بنابراین، بخواهم به صورت خلاصه بگویم، اگر می‌خواهیم ورزش را به صورت علمی نگاه کنیم، باید این نظام‌ها را داشته باشیم و بر اساس آن در برنامه‌های توسعه‌ی کشور از اولویت برخوردار باشد. وقتی که از اولویت برخوردار شد، فرض کنید همان‌طوری که به مسائل کشاورزی توجه می‌شود، به ورزش هم توجه می‌شود. و این هر موقع شروع کنیم، خوب است به اعتقاد من.

ببینید، شما در مسائل اجتماعی و فرهنگی هیچ مقوله‌ای در دنیا ندارید که به اندازه‌ی ورزش توجه عموم مردم، به ویژه جوانان را جلب کند. هیچ رویدادی هنری، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی یا نظامی در دنیا نداریم که به اندازه‌ی مثلاً بازی‌های المپیک بیننده داشته باشد. الان این بازی‌ها نزدیک به چهار میلیارد بیننده دارند و بازی‌های المپیک پاریس را می‌گویم که دویست میلیون نفر این بازی‌ها را دیدند. چه رویدادی این‌قدر بیننده دارد؟ این نشان می‌دهد که علاقه‌مندی در سطح دنیا وجود دارد. در کشور ما هم همین‌طور است. ما رسانه‌ای به عنوان شبکه‌ی ورزش داریم. آیا به همین میزان هم به ورزش توجه کردیم یا فقط مسابقه را پخش می‌کنیم؟ خوب است، اشکالی هم ندارد. کمتر کشوری وجود دارد که شبکه‌ی رادیویی ورزش داشته باشد ولی به ورزش توجه می‌کنند. اگر می‌خواهیم ورزش قوی داشته باشیم، نیاز به برنامه‌ریزی خیلی دقیق‌تر و توجه بیشتری داریم. و باید جزو اولویت‌های برنامه‌های توسعه هم باشد.
 
* احساس می‌شود که برنامه‌ی استعدادیابی شاید منسجم نیست و با تغییر برخی رئیس فدراسیون‌ها یا مسئولین، این دستخوش تغییر می‌شود. بفرمایید برای استعدادیابی در حوزه‌ی ورزش و در رده‌های مختلف ورزشی، نیازمند چه سازوکاری هستیم و این مهم باید چگونه انجام شود؟
* ما استعدادیابی به صورت سازمان‌یافته نداریم چون نظام آن تعریف نشده است. هیچ فدراسیون ورزشی نمی‌تواند بگوید ما استعدادیابی داریم؛ فقط استعدادها را شناسایی می‌کنند. تا چه اندازه ما برنامه داریم برای تربیت این استعدادها، شاید به تعداد انگشتان یک دست نرسد. بیشتر بچه‌هایی که به عنوان استعداد شناخته می‌شوند، مربیان خودشان را دارند. کار مشخصی از طرف فدراسیون یا سازمان مسئول هر رشته برای تربیت این استعدادها انجام نمی‌شود. این بچه‌ها شناخته می‌شوند، برترین‌هایشان می‌آیند تشکیل تیم می‌دهند در قالب یک باشگاه یا تیم یک استان در مسابقات قهرمانی استان شرکت می‌کنند. بعد می‌آیند در مسابقات قهرمانی کشور شرکت می‌کنند، بعد می‌آیند در مسابقات آموزشگاه‌ها شرکت می‌کنند، بهترین‌هایشان می‌آیند در لیگ‌ها شرکت می‌کنند و در مسابقات لیگ شرکت می‌کنند. این بدان معناست که سیری برای تربیت استعداد وجود ندارد و استعدادها به صورت پراکنده هستند. به همین دلیل نمی‌توانیم بگوییم سیستم مشخصی برای تربیت فوتبال‌مان داریم.

در فوتبال، به دلیل دستوری کهAFC  داده بود، فدراسیون فوتبال یک دوره کوتاه برای سرمایه‌گذاری در فوتبال پایه آغاز کرد. مدارس فوتبال به شکل مختصر راه‌اندازی شدند و باشگاه‌ها ملزم به داشتن آکادمی شدند. اما استعدادها باید بستر مناسبی برای تربیت داشته باشند که در بیشتر رشته‌ها این بستر وجود ندارد. برگزاری مسابقات به تنهایی تربیت استعداد نیست.

الان خیلی از رشته‌های ما برای نونهالان هم مسابقه دارند، در مسابقات نونهالان قاره هم شرکت می‌کنند، در مسابقات نونهالان جهان هم شرکت می‌کنند. نوجوانان که قطعاً خیلی زیادی تعداد رشته‌هایمان دارند و جوانان. این بچه‌ای که به اینجا می‌رسد باید این فرآیند تربیت استعداد را طی بکند. این‌ها برای تشکیل یک تیم آماده می‌شوند. برای بعضی از رشته‌ها البته من اطلاع دارم شاید باز آن هم تعدادش خیلی زیاد نیست. آنها مثلاً دیگر خیلی کار بکنند در حد مجموعاً چهار ماه، پنج ماه مجموع روزهایی را در سال این‌ها را در اختیار دارند می‌آورند اردو. این کار یک کار ملی هست. فقط فدراسیون به تنهایی نمی‌تواند چون بچه‌ها در اختیار آموزش و پرورش‌اند. نیاز به یک برنامه‌ی مشترک دارد که عرض کردم باید در آن نظام تعریف بشود. و یک نظارت عالیه باید از طرف وزارت ورزش و جوانان روی این‌ها بشود. چون اولویت اصلی آموزش و پرورش ورزش نیست اگرچه بچه‌ها ورزش را بیشتر دوست دارند و علاقه‌مندند. ولی اولویتش چیز دیگری است. آموزش این بچه‌ها در ورزش به عنوان اولویت، دوباره در آنجا مورد توجه نیست. اگر اولویت بود، مانند سایر دروس به آن اهمیت داده می‌شد. در دوره‌های کوتاهی این وضعیت به وجود آمده است. ما وقتی کشورهای دیگر را مطالعه کردیم، متوجه شدیم که در دبستان، به دلیل سنی که وجود دارد، باید این اتفاق‌ها بیفتد. در این کشورها، بچه‌ها در هفته هر روز تا یک ساعت ورزش دارند. ورزش به این معنی نیست که فقط ساعت درس تربیت بدنی داشته باشند؛ تربیت بدنی درس است و با ورزش فرق دارد. آن‌ها فقط یک توپ نمی‌اندازند جلوی بچه‌ها تا همه دنبالش بدوند. این‌ها باید درس‌های مربوط به حرکات اصولی و پایه را یاد بگیرند.

این مباحث در آموزش و پرورش کتاب‌ شده و منظم گردیده است. یک بار در ابتدای دوره‌ای که سال ۱۳۶۲ تا ۶۴ بوده، یک بار هم در سال ۱۳۸۰ خیلی منظم‌تر ادامه پیدا کرده است. اما متأسفانه این برنامه‌ها بعد از چهار یا پنج سال متوقف شده و اکنون وجود ندارد. اگر بخواهیم به‌طور خلاصه بگوییم که برای استعدادیابی خوب چه کارهایی باید انجام شود، باید بگوییم که این یک کار ملی است و تنها به یک فدراسیون، وزارت ورزش یا آموزش و پرورش ختم نمی‌شود. این نهادها باید با همدیگر یک برنامه منسجم را اجرا کنند.

همچنین نیاز به یک سازمان جدید برای این کار وجود دارد. شما مطمئن باشید که ورزش در کشورهای دیگر، اگر شما می‌بینید که تعداد آن‌ها زیاد نیست و همیشه بین ده تا پانزده کشور در بالای جدول المپیک قرار می‌گیرند، به این دلیل است که آن‌ها حتماً با یک نظام و سازوکار دقیق و علمی پیش می‌روند.

* شما به اهمیت سن نونهالی و مقطع ابتدایی اشاره کردید. ارزیابی‌تان از ورزش و آموزشگاه‌های ورزشی و فعالیت‌های انجام شده در مدارس چیست؟ المپیادهای ورزشی از مدارس را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
* المپیادهای ورزشی باید حاصل تربیت آن تیم‌ها باشند. برگزاری این المپیادها خوب است چون ایجاد انگیزه و شوق در دانش‌آموزان می‌کند. اما باید قبل از آن، ساعت درس تربیت بدنی به درستی برگزار شود تا پایه‌گذار این حرکت‌ها باشد.

* آقای دکتر، یکی از مسائل مهم در ورزش ما مربی است. نظر شما در مورد مربی ایرانی و بومی‌سازی دانش مربی‌گری چیست؟
* مربی به نظر من یکی از ارکان ورزش است و در همه‌ی دنیا همین‌طور است. تربیت مربی به دو صورت انجام می‌شود. برخی کشورها در دانشگاه مربی تربیت می‌کنند و افراد مدرک دانشگاهی مانند لیسانس یا فوق لیسانس مربی‌گری می‌گیرند. اما ما در دانشگاه‌هایمان چنین سیستمی نداریم. مربی‌گری ما عمدتاً مختص فدراسیون‌های ورزشی است و افراد با حرفه‌های مختلف به مربی‌گری مشغول می‌شوند. تنها افرادی که به‌طور حرفه‌ای مربی‌گری می‌کنند، در برخی رشته‌ها کارشان فقط مربی‌گری است و آن‌ها نیز معمولاً از همین جا شروع کرده‌اند. به عبارت دیگر، حرفه‌ای به نام مربی‌گری در سازوکار استخدامی ما تعریف نشده است. در وزارت ورزش و جوانان، پست مربی‌گری وجود ندارد و تنها پست‌هایی مانند کارشناس، کارشناس ارشد و مدیر داریم. بنابراین، باید به تربیت مربی توجه ویژه‌ای شود.

این بدان معنا نیست که مربی‌های خوب نداریم. فدراسیون‌های آسیایی یا کنفدراسیون‌های آسیایی یا فدراسیون‌های بین‌المللی که در تربیت مربی پیشرو هستند، خیلی ساختاریافته هستند. به‌عنوان مثال، AFC در فوتبال، مربی‌ها را در پنج دسته A، B، C، D و E تقسیم‌بندی کرده است. هر کسی که می‌خواهد به رده‌ی بالاتر برود، باید دوره‌های مشخصی را بگذراند، بعضی یک سال، دو سال یا حتی پنج سال مربی‌گری کند تا بتواند به دوره‌ی بعد برود. این فرآیند فقط به گرفتن مدرک محدود نمی‌شود؛ بلکه آموزش توأم با عملیات و کار کردن است.

اگر بخواهیم در رشته‌هایی مانند فوتبال موفق باشیم، باید یک نظام منسجم و خوبی داشته باشیم. در رشته‌های دیگر نیز چنین نظام‌هایی وجود دارد، اما به این اندازه ساختاریافته نیستند. این موضوع به دلیل الزامات فیفا است. فیفا به صراحت می‌گوید که مربیانی که مدرک مربی‌گری A فیفا یا B فیفا را دارند، بر اساس مقررات و قوانین باید مدارک مشخصی را داشته باشند تا بتوانند به عنوان مربی یک تیم ملی یا باشگاهی در سطح قاره فعالیت کنند. در غیر این صورت، نمی‌توانند روی نیمکت بنشینند. این شرایط در بسیاری از رشته‌های ورزشی دیگر نیز وجود دارد و نشان‌دهنده اهمیت مدارک و آموزش‌های معتبر در موفقیت مربیان است.

بنابراین، مربی باید برای خود آن رشته تربیت شود و این نیاز به یک نظام مشخص دارد. در فدراسیون‌ها زحمات زیادی کشیده می‌شود، اما نظام آموزشی محدود به دوره‌های یک ماهه یا سه ماهه است و به توجه و سرمایه‌گذاری بیشتری نیاز دارد تا مربی‌های خوبی تربیت شوند.

ضروری نیست که جمعیت زیادی مربی شوند. درست مانند تیم‌های ملی، مربیانی که می‌توانند به سطح ملی برسند باید برجسته باشند و در طی مسیر خود، مهارت‌های خوبی کسب کنند. همچنین تأکید می‌کنم که باید کارهایمان سازمان‌یافته باشد و سازوکار مناسبی پیدا کنیم.

ما در زمینه کلاس‌های آموزشی در فدراسیون‌هایمان سرمایه‌گذاری کمی نمی‌کنیم، اما برای اینکه مربی‌گری از درجه سه و دو به درجه یک برسد، باید تعداد مربیان کاهش یابد. البته نه به طور افراطی. بسیاری از مربیان تا یک حدی آموزش می‌بینند و سپس به دنبال زندگی‌شان می‌روند. این افراد نمی‌توانند به عنوان مربی حرفه‌ای شناخته شوند. مربی‌گری باید به عنوان یک شغل اصلی در نظر گرفته شود، نه شغل دوم یا سوم.

اکنون بسیاری از مربی‌ها به جز در لیگ‌های حرفه‌ای، شغل‌های دیگری دارند. بیشتر آن‌ها ممکن است معلم باشند، چه در مدارس و چه در دانشگاه‌ها، و برخی نیز در کسب‌وکارهای مختلف مشغولند. این وضعیت باعث می‌شود که تمرکز آن‌ها بر روی مربی‌گری کاهش یابد و نتوانند به خوبی دانش و مهارت‌های لازم را کسب کنند. برای اینکه یک مربی بتواند به خوبی خدمت کند، باید تمام وجودش را وقف مربی‌گری کند و از این طریق بتواند به موفقیت‌های بیشتری دست یابد.
 
* ورزشکاران ایرانی یک تفاوتی که با سایر ورزشکاران دارند و آن توجه به مباحث اخلاقی است. موضوعاتی که هویت‌ساز هستند. ورزشکاران در این زمینه نقش الگویی دارند. لطفاً اهمیت این موضوع را تبیین بفرمایید و اینکه این الگو چگونه باید به نوجوانان و جوانان منتقل شود؟
* ببینید، تربیت توسط یک نهاد به تنهایی اتفاق نمی‌افتد. واضح است که بیشترین تأثیر را می‌تواند بر تربیت فرزندان ما بگذارد، همین بچه‌هایی که به تیم ملی می‌پیوندند. خانه، اولیاء، مدرسه، رسانه و جامعه همه تأثیرگذارند و نمی‌توانیم سهم هر یک را کم یا زیاد کنیم. به نظر من، هر کدام از این نهادها اگر قوی‌تر عمل کنند، توجه نوجوانان و جوانان را بیشتر جلب می‌کنند. گاهی اوقات تأثیر پدر و مادر بسیار زیاد است، یا یک معلم خوب در مدرسه، یا مربی در یک تیم.

اما به نظر من نقش رسانه در این زمینه می‌تواند بسیار قوی باشد. رسانه می‌تواند در انعکاس موارد مثبت کوشا باشد. گاهی اوقات رسانه‌ها صحنه‌هایی را نشان می‌دهند که شاید ضرورت نداشته باشد و بدآموزی ایجاد کند. بچه‌ها ممکن است از دوستان و هم‌بازی‌های خود چیزهای منفی یاد بگیرند و با توجه به گسترش فضای مجازی، این تأثیرات بیشتر شده است.

اگر شما یک جوان را می‌بینید که در میدان ورزشی حرکتی انجام می‌دهد، باید ریشه‌یابی کنیم که این رفتار را از کجا یاد گرفته است. برای جلوگیری از این اتفاقات در تیم‌ها، به نظر من مربی می‌تواند کنترل‌کننده و هدایت‌کننده باشد. اگر ورزشکاری در هر رشته‌ای عملی خلاف انجام دهد، مقصر اصلی مربی و سرپرست تیم است.

ما مربیانی در کشور داریم که به اخلاق معروف هستند، مانند مرحوم دهداری. در تیم‌های ایشان هیچ‌گاه این اتفاقات نمی‌افتاد. مربی تیم ملی بوده و همچنین مربی باشگاه نیز بوده است. خودش زمانی که بازی می‌کرده، همیشه همین‌طور اخلاق‌مدار بوده است. باید به بچه‌هایی که قهرمان می‌شوند، آموزش داده شود که جایگاه خود را بشناسند، چون این‌ها الگو هستند و تأثیر زیادی بر جوانان دارند.

شما بخواهید یا نخواهید، چون مهارت ورزشی‌اش خیلی بالاست، ویژه است و دو میلیون، سه میلیون جوان دنبالش هستند. آن‌هایی که در سطح دنیا مشهورند، شاید بالای صد میلیون نفر دنبال‌کننده دارند. این‌ها می‌توانند تأثیرگذار باشند. حداقل این است که با این بچه‌هایی که به این سن می‌رسند، باید کار شود تا بدانند توجه‌شان باید خیلی بیشتر باشد. زیرا این‌ها دیگر مال خودشان نیستند و متعلق به یک ملت هستند. لذا باید با آن‌ها کار شود.

در کوتاه‌مدت، ما باید از مربی‌هایمان بخواهیم که اینگونه عمل کنند، نه فقط در روز مسابقه، بلکه در تمرینات نیز. احترام به قانون و داور باید در تمرینات نهادینه شود. مربی‌ها باید الگو باشند و رفتارهای مثبت را ترویج کنند.
....
نام پرونده : ایران قوی، ورزش قوی
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی