مساله نوشت افزار و جایگاه آن در فرهنگسازی و هویتسازی دانش آموزان به قدری هست که رهبر معظّم انقلاب از آن به عنوان یک کالای حیاتی یاد می کنند. «نوشتافزار، در شمار کالاهای حیاتی برای امروز و فردای هر کشور است. تولید با کیفیت آن نیز برای کشور تولید کننده، مایهی افتخار است. از این که مجموعههائی در کشور ما بر این اقدام افتخارآفرین همت گماشته و گامهای موفقیتآمیز برداشتهاند، خرسندم و پایداری آنان در این راه را از خداوند متعال مسألت میکنم.» ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگو با محمد یقینی مدیر عامل و عضو هیئت مدیره مجموعه ایران نوشت به تحلیل وضعیت صنعت نوشتافزار و تولید داخلی آن و ابعاد تاثیر آن بر فرهنگ و هویت جامعه پرداخته است.
تاکیدات رهبر معظّم انقلاب در رابطه با بحث نوشتافزار این بود که این کالا جزو کالاهای حیاتی برای کشور است. دلیل این حیاتی بودن چیست و تولید نوشتافزار داخلی بعد از انقلاب چه چالشها و فراز و نشیبهایی را طی کرده است؟
قید حیاتی بودن منوط به مفهومی است که به بحث هویتی نوشتافزار اشاره میکند. قبل از پیام رهبر انقلاب، همیشه میگفتیم نوشتافزار از دو جنبه اهمیت دارد که یک اهمیت جنبه فرهنگی است که شامل بحث محتوا میشود و دیگری جنبه اقتصادی است؛ ولی یک اهمیت سومی هم دارد که از این دو مهمتر است و از جمع آن دو ایجاد میشود. مؤلفه سوم که بهخاطر ارتباطش با کودک و نوجوان، نوشتافزار را دارای بُعد جدیدی از اهمیت میکند که بحث هویتی بودنش است و مثال آن در کشور ژاپن رخ داده است. به عبارت بهتر نوشتافزار میتواند بُعد هویتسازی هم داشته باشد.
از نظر حجم تولید، دو قطب تولید نوشتافزار در دنیا داریم که چین و هند هستند؛ اما از نظر تولید نوشتافزار فناورانه، دو قطب در دنیا داریم که آلمان و ژاپن هستند. سندهای این مسئله را که چرا باید ژاپن در نوشتافزار سرمایهگذاری کند، بررسی کردیم و به این نکته برخوردیم که بهخاطر هویتساز بودن نوشتافزار سند تنظیم کردند.
وقتی دانشآموزی سر کلاس اول ابتدایی حاضر میشود نوشتافزار اولین محصولی است که وقتی معلم میخواهد از هویت جمعی، هویت ملی و آرمانهای اجتماعی حرف بزند و افتخار، عزت و رشد یک کشور را مثال بزند، در دسترس دانشآموز است و میفهمد متعلق به خودش بوده و با آن درگیر میشود. وقتی نوشتافزار در دست دانشآموز قرار میگیرد، اگر ساخت یک کشور خارجی باشد
نمیتواند برای او هویت ایجاد کند. وقتی میتواند برای دانشآموز هویت ایجاد کند که نوشتافزارش هم وطنی باشد و زمانی که معلم درباره مفاهیم اجتماعی صحبت میکند، اولین مثال همین انواع نوشتافزار داخلی است؛ یعنی نوشتافزار بُعد جدیدی، غیر از فضای فرهنگی و اجتماعی به نام بُعد هویتی را درگیر میکند و باعث ایجاد هویت در دانشآموز میشود، مخصوصاً دانشآموز پایههای اول.
این نکته اساسی است که رهبر معظّم انقلاب حس میکنند و در پیامشان به نکتهای -بُعد هویتی- اشاره کردند که کمتر در صحبتها و رسانهها به آن دقت و بر آن تمرکز میکردیم. کمتر از صد سال پیش که نوشتافزار وارد کشور شد، یعنی دهههای ۲۰ و ۳۰ شمسی که اولین نوشتافزارهای شکل گرفته، خودکار بوده و وارد کشور شد -غیر از یک دهه گذشته- یا واردات کامل داشتیم یا تولیدات کم و خیلی اندکی داشتیم. مثلاً در دورهای تراش، دورهای پاککن، دورهای مداد، خمیر بازی آریا که ۶۰ سال پیش شروع کرده و دورهای خودکار داشتیم و مهمترین محصولمان خودکار بیک بود که در داخل تولید میشد؛ اما هم از نظر میزان تولید و هم از نظر کیفیت تولید، تولید نوشتافزار هیچوقت به میزانی نبوده که بتوان در داخل کشور اسم آن را صنعت نوشتافزار گذاشت.
سهم تولید داخل از کل بازار در بهترین حالت بین ۱۰ تا ۱۵درصد در نوسان بوده است ولی اتفاقی از دهه گذشته رخ داد و مفهوم تولید داخل یک ارزش و هنجار اجتماعی شد که رهبر انقلاب در رأس این ماجرا بودند و تاکید روی تولید ملی داشتند. دو سه تولیدکننده فعال حوزه نوشتافزار دغدغهای پیدا کردند که نوشتافزارهایمان محتوای ایرانی ندارد و میزان تولید هم بسیار کم است و شروع به تولید نوشتافزار با طرحهای ایرانی کردند.
به پشتوانه بیانات رهبر معظم انقلاب و پشتوانه اجتماعی فضای تولیدی که در دهه ۹۰ شکل گرفت، کمکم یک جریان مردمی ایجاد شد که منشأ آن دولتی نبود و مجموعههای مردمی و خصوصی هدفی را تعیین کردند که باید نوشتافزار کشور را هم از نظر محتوا و هم از نظر هویتی کاملاً ایرانی تولید کنند. کار را شروع کرده و یارگیری کرده و تشکیلات ایجاد کردند و یک جریان رسانهای به وجود آوردند. حتی نسبت به تغییر ذائقه بعضی فروشگاهها در بازار که ترجیحشان بر فروش محتوای خارجی بود و نیازی به محتوای ایرانی نمیدیدند، محکم ایستادند و در جاهایی نمایشگاههای نوشتافزار را برای جلب ذائقه مردم ایجاد کردند.
در ابتدای کار برای تولیدکنندهها این سوال مطرح بود که این مسیر به نتیجه میرسد یا
نه؟ اما وقتی استقبال مردم را دیدند باعث شد به مسیر ادامه دهند و این جریان، خود را در دهه ۹۰ تقویت کرد و تولیدکنندههای بیشتری به این جریان اضافه شدند. بسیاری از کسانی که در داخل کشور محصولاتشان را طراحی میکردند ولی تولیدشان را در چین یا کشورهای خارجی انجام میدادند، تولیدشان را به داخل کشور آوردند و تولیدکنندهها تا ۱۰ برابر رشد کردند. بسیاری از کارخانههای قدیمی نوشتافزار که برندهای نامآشنایی هستند و در دهههای قبل نیروی انسانی قابل توجهی هم نداشتند و مجموعههای کوچکی بودند اما الان حدود ۱۰ مجموعه ۱۰۰۰ نفری در حوزه نوشتافزار از نظر حجم کارخانه داریم و همه به دلیل اتفاقاتی است که در این دهه رخ داده است. در دهه گذشته، سهم نوشتافزار ایرانی از حدود ۱۰ تا ۱۵درصد رشد کرد و به رشدش ادامه داد؛ اکنون بیش از ۶۰ درصد بازار نوشتافزار دانشآموزی ایرانی شده و اتفاق ویژهای است که رخ داده است.
بلحاظ تولیدات با رویکرد فرهنگی، در ابتدای دهه ۹۰ سهم نوشتافزار با محتوای ایرانی کاملاً صفر بود و هیچ نوشتافزاری با طرحهای ایرانی در مسیر عادی عرضه نوشتافزار در کشور نداشتیم اما بهواسطه همین جریانی که شروع شد، الان بیش از ۱۰۰ مجموعه متمرکز و متعهد تولیدکننده شدهاند. قانون اجراشونده قوی در حوزه محتوای نوشتافزار نداریم. هر اتفاقی که میافتد بیشتر جنبه متعهدانه، ارزشی و اخلاقی خود تولیدکنندههاست که برخی رعایت میکنند و خود را متعهد به اندیشه، تربیت و فکر بچهها میدانند و بعضیها نه. بیش از ۱۰۰ مجموعه در این زمینه متمرکزند و تولیدات را شروع کردند. سهم محتوای ایرانی که در ابتدای دهه ۹۰ صفر، محتوای معارض حدود ۶۰ -۷۰درصد و محتوای خنثی یا بدون بار حدود ۳۰درصد بود، اکنون حدود ۱۰درصد محتوای ایرانی، بومی و سالم، حدود ۵۰ تا ۶۰درصد محتوای خنثی و حدود ۳۰ تا۴۰درصد محتوای معارض یا ناسالم داریم.
میزان واردات در سال گذشته به چه صورت بوده است؟ اگر نکتهای درباره بار فرهنگی و اقتصادی این موضوع دارید بیان کنید؟
داستان اقتصادی نوشتافزار یک نکته دیگر دارد که بحث اشتغالزایی آن است. نوشتافزار از صنایعی است که نسبت به سرمایه موردنیازش، اشتغالزایی بسیار بالایی دارد. اگر بخواهیم یک پتروشیمی یا یک کارخانه پیچیده تاسیس کنیم، میلیاردها دلار سرمایهگذاری نیاز دارد تا چند هزار نفر به سر کار بروند؛ اما برای نوشتافزار بعضاً با سرمایههای خیلی محدود ۱۰-۲۰میلیارد تومان میشود خطوطی ایجاد کرد که حداقل برای ۱۰۰نفر اشتغال ایجاد کند؛ چون صنعت اشتغالزایی است و میزان نیاز ما به نیروی کار تقریباً اندازه نیاز بازار به نوشتافزار است.
در سال جاری اگر حدود ۲۵۰۰۰میلیارد تومان بازار نوشتافزار دانشآموزی را در نظر بگیریم که بیشترین سهم بازار را دارد به میزان ۶۰درصد تولید داخلی که حدود ۱۳تا ۱۴هزار میلیارد تومان در داخل تولید و عرضه میشود. همین میزان تولید حدود ۵۰هزار نفر میزان اشتغال در این حوزه است که نسبت تولید به نسبت اشتغال یا سرمایهای که در این صنعت است، سهم بالایی است. این یک نکته اساسی است که هر قدر بتوانیم در این حوزه سرمایهگذاری کنیم، فارغ از قضیههای اقتصادی و فرهنگی میزان اشتغال خوبی هم دارد.
نکته دیگر این است که الان تولیدکنندهها بهشدت در این قضیه بهواسطه فضایی که ایجاد شده و استقبالی که ازسوی مردم وجود دارد، رشد خوبی داشتهاند و توانستند هر روز کیفیتشان را افزایش دهند، قیمتشان را رقابتیتر کنند و محصولاتشان با نامهای تجاری مشهور دنیا قابل رقابت است که نکته بسیار ویژهای است و یک سبد متنوع از نوشتافزار ایرانی میبینیم؛ از محصولات اقتصادی و ارزانقیمت گرفته تا محصولات بسیار باکیفیت و قابل رقابت با نمادهای تجاری دنیا و الان در محصولات با کیفیت مشابه به نسبت محصولات خارجی، قیمت محصولات ایرانی نصف الی یکسوم است.
این اتفاق ما را بهسمت مقوله صادرات میکشاند؛ یعنی انتهای رشدمان در صنعت نوشتافزار شاید با توجه به قضیه صرفه اقتصادی که در تولید محصولات نوشتافزار وجود دارد بیشتر از ۸۰درصد منطقی نیست. زمانی میتوانیم بگوییم در تولید نوشتافزار به خودکفایی رسیدهایم که به ۸۰درصد رسیده باشیم. دلیل اینکه
نمیتوانیم بگوییم صددرصد، این است که عالم نوشتافزار عالم متنوعی است و تولید برخی از محصولات بهصرفه نیست. یک محصول نفیس و اشرافی محسوب میشود یا محصولاتی هستند که در کل دنیا شاید دو یا سه کارخانه تولید میکنند و تولیدشان منطق ندارد. زمانی که به ۸۰ درصد برسیم عملاً صنعتمان خودکفاست و میتوانیم به رشد صنعت ادامه دهیم به شرط اینکه وارد مقوله صادرات شویم.
اکنون در منطقه بهجز ایران و ترکیه کشور تولیدکننده نوشتافزار نداریم و نوشتافزار ایرانی از نظر کیفیت، بستهبندی، مواد اولیه و فناوری یک سروگردن از نوشتافزارهای ترکیه بهتر است؛ درصورتیکه سهم میزان صادرات ترکیه نسبت به میزان تولیدش، بسیار بیشتر از ماست و این نشان میدهد که ما میتوانیم روی صادرات حساب کنیم. البته باید گفت مزیتهای صادراتیمان سه ـ چهار سال است که ایجاد شده و شاید تا شش ـ هفت سال پیش مزیت صادراتی نداشتیم؛ ولی الان در محصولاتی مثل خودکار، مداد، پاککن، محصولات کاغذی، محصولات تَلقی، کیف و جامدادی مزیتهای صادراتی داریم و نهتنها در این محصولات در داخل کشور تقریبا خودکفاییم و به مرز ۸۰درصد رسیدیم، بلکه مازاد تولید هم داریم؛ یعنی ظرفیت کارخانهها بیش از میزان تقاضای بازار است.
وقتی این روند رشد میتواند ادامه پیدا کند که تولیدکننده از بازار داخل بهسمت بازارهای بینالمللی مخصوصاً کشورهای همسایه برود که مزیتهای حملونقل، قیمت و کیفیت داریم و میتوانیم با محصولات چینی و هندی حداقل در کشورهای همسایه و منطقه رقابت کنیم. این باعث میشود با ۸۰درصدی که در تولید نوشتافزار داریم، با صادرات میزان تولید را هم افزایش دهیم؛ مثلاً الان سهم صادرات کل دنیا حدود ۲۷-۲۸ میلیون دلار است، که ما میتوانیم با هدفگذاری درست از حدود سه میلیون دلار فعلی تولید نوشتافزار به سهم ۲۰میلیونی، طی چهار ـ پنج سال آینده برسانیم و قطب تولید نوشتافزار منطقه شویم.
عدهای در داخل درحال تولید نوشتافزار هستند، ولی شاهد سنگاندازیهایی هم بودهاند. درباره این سنگاندازیها و اهدافی که پشت آن است توضیح دهید؟ آیا بعد از تذکر رهبر انقلاب در این حوزه اتفاق و تغییری رخ داد یا نه؟
این سنگاندازیها بیشتر از اینکه عامدانه باشد از مشکل فرهنگی فکری مسئولان ریشه میگیرد؛ یعنی قضیه مردمیسازی اقتصاد در فکر مدیران اشتباه شکل گرفته است. بنا بر تاکید رهبر معظم انقلاب؛ اقتصاد و مدیریت اقتصادی در داخل کشور دو مفهوم دارد؛ حمایت از گروهها و کسبوکارهای سالم اقتصادی در مقابل جلوگیری و مانع ایجاد کردن در مقابل کسبوکارهای ناسالم اقتصادی. ایشان بچههای نوشتافزار را مثال زدند که باید چنین و چنان کنند و باید از آنها حمایت کرد و حمایت از آنها دشوار نیست و با اندک کمکی سرعت پیدا میکنند.
از این گروهها در کشور زیاد است، بعضیها سنگاندازی میکنند، برخیها نادیده میگیرند و به گوش وزیر
نمیرسد. ما که مصداق شدیم و رهبر انقلاب از این جریان اسم بردند، بعد از این جلسه گفتیم وظیفهمان است و ایشان از خودشان خرج کردند و ما وظیفه داریم این قضیه را پیگیری کنیم. بنابراین با تکتک وزارتخانههایی که با این حوزه مرتبط بودند شروع به نامهنگاری کردیم و گفتیم در حوزه شما این مسائل را داریم و مصداقاً و مشخصاً برنامه دادیم. شاید حدود ۱۰ مجموعه، دستگاه، سازمان و وزارتخانه شدند که در هیچکدامشان اتفاقی رخ نداد و به نتیجهای نرسید؛ به جز جلسهای که با آقای ستّاری معاون علمی ـ فناوری رئیس جمهور وقت داشتیم و سایر مجموعههای دولتی توجهی نداشتند.
در ستاد اجرایی فرمان امام (ره) هم با کمک آقای مخبر بود که توانستیم موضوعی را در خیریّه نوشتافزار جلو ببریم که یک دستگاه حاکمیتی است و نه دولتی و دستگاههای دولتی که مخاطب بیانات رهبر انقلاب بودند، اصلاً حرف را متوجه نشدند بهخاطر اینکه به مفهوم اقتصاد مردمی اعتقاد ندارند.
در دولت کنونی که مردمیسازی جزو شعارش بوده، تلاشمان را بسیار بیشتر کردیم که این قضیه شعار دولت است و باید استقبال کند از یک مجموعه مردمی یا یک جریان که خودش بلدِ راهِ خودش است، مسائلش را میداند و در حوزه خودش توسعهگری میکند و این گروه در این حوزه تخصصی بخشی از بار را از روی دوش دولت برمیدارد.
ما یک مجموعه مستقل در حوزه نوشتافزار نیستیم، مثل سازمان نوشتافزار در وزارت ارشاد و میتوانیم این جریان را جذب و مجموعه تولید نوشتافزار ایرانی را وزارتخانه نوشتافزار کشور کنیم. دولت فعلی حداقل در صحبت و فهم مسئله، بسیار بهتر بود و مثلاً در ساختار رسمی وزارت صمت برای اولینبار موضوع نوشتافزار مطرح شد و در وزارت ارشاد گفتوگوهای زیادی انجام شد.
برای اولینبار در وزارت صمت سند رشد و توسعه نوشتافزار تدوین و رونمایی شد. در برخی سازمانهای حاکمیتی مثل صداوسیما در دوره تحول، اتفاق ویژهتری افتاد و کار بسیار ویژهتری نسبت به ادوار گذشتهاش انجام شد. با مجموعه معاونت علمی گفتوگوهای بهتر و عمیقتر صورت گرفت و یک کارگروه تخصصی نوشتافزار شکل گرفت و در کل فرآیندهایی شروع شد؛ اما به نسبت وضعیت مطلوب هنوز فاصله بسیار زیاد است و نکته اساسی آزاردهنده سرعت است؛ یعنی سرعت پیشرفت و پیگیری مسائل هنوز بسیار کم است. در دولت فعلی فهم قضیه بسیار بهتر است، ولی سرعت جلو رفتن همچنان کُند است و عملیاتی شدن وعدهها و برنامهها هنوز هم بسیار سخت صورت میگیرد، یعنی قضیه مردمیسازی دولت همچنان جای کار دارد.
یکی از نکاتی که در مدیران دولتی نسبت به جریان مردمی وجود دارد این است که خیلی سخت اعتماد میکنند؛ مثلاً این جریان که رهبر انقلاب مصداقاً از آن حمایت میکنند و پیام دادند و لطف و عنایت داشتند بسیار بهسختی کار جلو میرود، چه برسد به بقیه مجموعههایی که بسیار بهتر، سالمتر و قویتر از ما هستند، ولی ممکن است این مصداق را نداشته باشند یا رهبری در جریان مجموعهشان نباشند و کارشان بهسختی جلو میرود. مجموعه مردمی نه قدرت لابی دارد و نه بحث ضوابط سیاسی در آن است و اگر مدیر بخواهد کار کند، کار میکند و اگر نخواهد آن مجموعه دستش به جایی بند نیست و نه تعهدی، نه قراردادی، نه تفاهمنامهای و نه قدرت سیاسی دارد و این مسئله نیاز به فرهنگ دارد که در برابر مجموعه دولتی بتواند خود را متعهد و متمرکز نگه دارد بدون اینکه بخواهد کاری را که با آن تعامل میکند یا از او مطالبه میشود انجام دهد.
اگر نیازهای داخلی را با نوشتافزار داخلی تامین کنیم چه ماحصلی در حوزه فرهنگی دارد؟
موضوع فرهنگی در حوزه نوشتافزار یک مقوله بسیار تخصصی و خاص است. این ادبیات را در دنیا بررسی کردیم و دیدیم در دنیا در کارهای فرهنگی بیشتر از ما تولیدات دارند و برای این حوزه یک ادبیات آکادمیک و تعاریفی وجود دارد و شاخصهایی در یونسکو هست و اندازهگیری میشود به نام صنعت صنایع فرهنگی نمادمحور یا شخصیتمحور.
در این صنعت به منظور عرضه و فروش بهتر کالا و خدمات؛ محصولاتی که با مفاهیم، نمادها یا شخصیتهایی که از یک محصول رسانهای دیگری معروف و شناخته شدند و در ذهن مخاطب زنده شدند، استفاده میکند. مثلاً حدود ۱۴حوزه محصول و ۸حوزه خدمات دارد که یکی از این ۱۴حوزه، نوشتافزار بوده و پوشاک، کتاب، اسباببازی و... است و بیمارستانها و رستورانهای شخصیتمحور دارد. یک ادبیات مخصوص دارد و جزو صنایع فرهنگی نمادمحور است. سهم آن از تولید ناخالص ملی کشورها، مخصوصاً کشورهای پیشرفته از دو سه درصد به سمت ۲۰درصد حرکت میکند و یک فراصنعت محسوب میشود.
اصولی بر صنعت نوشتافزار حاکم است؛ اینکه باید یک مفهوم یا شخصیتی از یک محصول رسانهای مثل پویانمایی، بازی و حتی کتاب، شخصیتی را معروف یا شناخته کنند و در ذهن مخاطب زنده شود. در آن محصول یا خدمات از این شخصیت و محتوا استفاده میشود و نهتنها اقتصاد آن تولیدکننده محتوا تامین میشود، بلکه اثرگذاری آن شخصیت و محتوا چند برابر و تثبیت میشود. مثلاً کودکی که پویانمایی مثل بتمن را دیده که از یک پویانمایی یا کتاب کودک برای او آشنا شده و شخصیت را میشناسد، وقتی تصویرش را روی نوشتافزار میبیند و آن را میخرد صرفاً بهخاطر کیفیت کاغذش نخریده و بهخاطر تصویر رویش آن را خریده است. وقتی آن را میخرد در واقع به تولیدکننده محتوا کمک کرده است. کودکی که نوشتافزار را میخرد اثر استفاده از آن در ذهنش چند برابر میشود و چند ماه با آن سروکار دارد، برایش نقش الگو داشته و دوستش دارد و سبک زندگی او را میسازد؛ چون به کالای فیزیکی تبدیل شده که وارد زندگیاش شده و با آن زندگی میکند؛ یعنی اثر آن شخصیت و محتوا وارد زندگیاش میشود؛ بنابراین این صنعت، صنعت عجیب و غریب و مهمی هم از نظر فرهنگی و هم از نظر اقتصادی است و هر دو بُعد آن دارای اهمیت است.
اتفاقی که الان شاهدیم این است که صنعت تولیدات فرهنگی نمادمحور بومی خود را هنوز نتوانستیم به طور کامل ایجاد کنیم؛ یعنی اگر از نظر تولید نوشتافزار توانستیم خود را به جایی برسانیم که اسمش را صنعت نوشتافزار بگذاریم، چیزی که دهه پیش نبوده و الان هست، ولی از نظر صنعت، به صنایع فرهنگی کودک و نوجوان شخصیتمحور بومی نرسیدیم. به همین خاطر است که سهم محتوای بومی بیش از ۱۰درصد نشده و رشدش اصلاً قابل مقایسه با میزان تولید نیست.
وقتی چرخهای داشته باشیم که تولیدکنندگان محتوا به یک تعداد خوب، باکیفیت، متنوع و البته خصوصی و مردمی رسیده باشند، شخصیتهایشان در یک فرآیند تجاریسازی وارد شود و به محصول و خدمات تبدیل شود، این چرخه یک چرخه کاملاً اقتصادی است؛ یعنی لزوماً با کمک دولتی ممکن است و در جاهایی باید حمایت و تقویت شود و چیزهایی شکل بگیرد؛ اما ادامهدار بودنش به این شرط است که کاملاً اقتصادی باشد.
وضعیت کنونی ما این است که در جبهه معارض قانون حقِتکثیر نداریم و تولیدکنندههایی که خودشان را متعهد به فکر و اندیشه کودک
نمیدانند از هر شخصیتی که معروف است و بچهها میشناسند بهخاطر فقدان این قانون، بهراحتی و رایگان دریافت کرده و در محصولاتشان استفاده میکنند. این امر موجب میشود صنعت فرهنگی بومی ما شکل نگیرد؛ یعنی نه در حوزه نوشتافزار، بلکه در حوزه پوشاک، اسباببازی و حوزههای گوناگون کودک و نوجوان که اهمیت راهبردی هویتی دارد، این موضوع شکل نمیگیرد.
این مسئله به یک برنامهریزی خاص و یک سند حاکمیتی در سطح کلان نیاز دارد؛ چون مسئله اصلاً محدود به یک وزارتخانه و حتی صرفاً دولت نیست و موضوع سرمایهگذاری ملی است. یعنی میتواند به صنعتی تبدیل شود که صنایع فرهنگی کشورهای منطقه را پوشش دهد. ولی از نظر داخل یک نکته اساسی وجود دارد که باید به یک برنامه و سند جامع برسیم که چطور با برنامهریزی بتوانیم در حوزه ایجابی مجموعه اقداماتی را به ثمر برسانیم. یعنی در نبود قانون حقِتکثیر باید جایگزینهای داخلی ایجاد شود و برای رشد و تقویت چرخه تولید، شخصیت پردازیها و بهکارگیریاش ازسوی تولیدکنندهها موارد تقویت گرایانه و حمایتگر ایجاد کنیم؛ مثل صداوسیما که میتواند نقش اساسی ایفا کند؛ چون هم خودش تولیدکننده محتوا و هم تبلیغکننده محصول است.
رهبر انقلاب به بحث شخصیتپردازی اشاره داشتند و گفتند به این موضوع نیاز مُبرم داریم. درباره شخصیتپردازی و نسبتش را با مقوله نوشتافزار توضیح دهید و فرآیند شخصیتپردازی چقدر طول میکشد که بهطور واقعی شکل بگیرد و جا بیفتد؟
صنعت تولیدات فرهنگی کودک و نوجوان نمادمحور است و در فرآیند تولیدش باید سرمایهگذاری جدی و در سطح تشخیص مصلحت نظام سند تدوین شود. وقتی از موضوع شخصیتپردازی صحبت میکنیم صحبت از الگوپردازی هم هست و هر دو به یک اندازه هستند. وقتی رهبر انقلاب میگویند چرا بچهها رونالدو را میشناسند و آشتیانی و غیره را
نمیشناسند و چرا فلان شهید در مدارس الگو
نمیشود و بچهها
نمیشناسند و این شخصیتها باید الگو شود، همه این بیانات در این حوزه، چندین سخنرانی در یک دهه گذشته را شامل شده و همگی وارد قضیه صنایع فرهنگی کودک و نوجوان میشوند. اگر بتوانیم نگاه صنعتی به این قضیه داشته و برای آن برنامه داشته باشیم و همزمان کار سلبی و ایجابی انجام شود میتوانیم به صنعت شخصیتپردازی خودمان برسیم.
تبلیغات و اطلاعات بازار نوشتافزار داخلی درحالحاضر چه وضعی دارد و باید و نبایدهای این حوزه چیست؟
مجموعه نوشتافزار به نسبت صنایع موادغذایی صنعت کوچکتری است و مجموعههای متوسط و کوچک به شمار میروند و ۲۰، ۵۰ یا ۱۰۰ نیرو دارند، چندان امکان تبلیغات تلویزیونی حجیم را نداشته و حتی شاید بزرگترین مجموعهها هم بهسختی و در شرایط بسیار خاص به سمت تبلیغات تلویزیونی میروند. نکته اساسی این است که داستان ذائقهسازی نوشتافزار ایرانی بهخاطر وجود توسعهگری در این حوزه نسبتاً خوب انجام میشود؛ یعنی مجموع فعالان نوشتافزار ایرانی روی این قضیه متمرکزند، بهعنوان یک توسعهگر مردمی و یک حلقه میانی هستند و این قضیه را به نمایندگی از همه تولیدکنندهها پیگیری میکنند.
ذائقهسازی صورت گرفته به نسبت نوشتافزار ایرانی روند مثبتی داشته و وضعیت نسبتاً مطلوبی دارد؛ اما تبلیغات نمادمحور نیست. رهبر انقلاب نگاه ویژهای به نمایشگاههای نوشتافزار ایرانی یا همان ایراننوشت داشتند که از سال اول این جریان شروع شد و گزارش این نمایشگاهها را خدمتشان میفرستادیم؛ این خود نکتهای است که به تقویت جریان بسیار کمک کرد و همین امر نمایشگاهها یک عملیات رسانهای برای تقویت جریان بود.
سالهای اول چند مجموعه تولیدی آمدند و تولید را شروع کردند، محصولاتشان را به بازار عرضه کردند و گفتند مسیر عادی این است که جنس را به بُنکدار و عمدهفروش بدهند و وقتی خواستند آن را به توزیعکنندهها بدهند، توزیعکنندهها پس زدند و گفتند چرا باید از این محصولات استفاده کنیم وقتی میتوانیم محصول خارجی بفروشیم و کار بسیار گره خورد و تولیدکنندهها میگفتند آیا مردم اینها را میخواهند یا
نمیخواهند و میتوانیم مسیر را ادامه دهیم یا نه؟ نمایشگاه ایراننوشت از اینجا شروع شد و گفتند نمایشگاه میزنیم تا تولیدکنندهها مستقیم بیایند و مردم را دعوت میکنیم تا از نزدیک شاهد تولیداتمان باشند. یا این نمایشگاه مورد استقبال مردم قرار میگیرد و میخرند و بازخورد خوبی پیدا میکند یا کلا قضیه شکست خورده است.
اتفاقی که افتاد همه تولیدکنندهها را به نسبت پیشبینی حداقل خودشان شگفتزده کرد؛ یعنی نکتهای در ذهن همه جاانداخت که نوشتافزار ایرانی با محتوای ایرانی خواهان دارد و مردم میخواهند. نکته این بود که قبلاً کسی به آنها عرضه نکرده بود و این اتفاق باعث شد که جریان نوشتافزار ایرانی ایجاد شود و به گونهای شکل گرفت که تولیدکنندهها به سراغ مردم رفتند و یک عملیات رسانهای رخ داد.
مردم در سراسر کشور به سراغ مغازهدارها رفتند و گفتند نوشتافزار ایرانی میخواهیم و آنها به سراغ بازار رفتند و به بازار گفتند نوشتافزار ایرانی میخواهیم و کمکم در صنعت هم تولیدکنندهها رشد کردند و هم واردکنندهها بهسمت ایرانی کردن محصولاتشان رفتند؛ این اتفاقات کنار هم موجب شد با این عملیات رسانهای چرخهای شکل بگیرد و این باعث شد نمایشگاه ایراننوشت جزو پرچمداران قضیه و جریان شد و امسال برای اولینبار اتفاق ویژهای افتاد؛ همزمان با نمایشگاه ایراننوشت تهران که یک نمایشگاه ملی بود، نمایشگاه ایراننوشت در چند استان یعنی شهرهای شیراز، مشهد، اصفهان، یزد، قم و تبریز با همان مدل مردمی برگزار شد.
نیروهای مردمی که در استان فعال بودند بهکارگیری شدند و نمایشگاه ایراننوشت استانی را برپا کردند. هدف نمایشگاه ایراننوشت معرفی است و هدف فروش ندارد. هدفمان این است که تیم ملی نوشتافزار کشور در این نمایشگاهها به مردم معرفی شود و آخرین دستاوردها و محصولاتشان عرضه شود تا مردم ببینند و اگر به فروشگاه یا محل عرضه نوشتافزار برای خرید میروند نوشتافزار ایرانی در ذهنشان پررنگ، قابل دفاع و قابل رقابت باشد.