خوی توسعهطلبی ناتو یکی از موضوعاتی بود که رهبر انقلاب در دیدار رئیسجمهور روسیه به آن اشاره کردند. ناتو چگونه بوجود آمد و اهداف توسعهطلبانه آن ریشه در چه عواملی دارد و چرا باید گسترش آنرا یک تهدید دانست؟
درمورد ناتو باید عرض کنم که بههرحال این نهاد، بعد از پایان جنگ سرد، از طرف غرب بهعنوان یک نهادی که باید جهانی بشود مورد توجه قرار گرفته بود. بر اساس منطق واقعگرایی که بنیان اصلی اتحادهای نظامی است، این اتحاد باید سال ۱۹۹۱، بعد از فروپاشی شوروی و بعد از انحلال پیمان ورشو پایان مییافت؛ اما کشورهای عضو ناتو آن را وارد فاز جدیدی کردند، سند استراتژیک ناتو را مورد بازبینی قرار دادند و اهدافش را از یک اتحادیه دفاعی صرف، به یک سازمان امنیتی فرامنطقهای و حتی جهانی تبدیل کردند و با این کار، بحث گسترش جغرافیایی، گسترش قلمرو اعضا، گسترش حوزههای مأموریتی و ماهیتی پیدا کرد؛ در نتیجه همه حوزههای امنیتی در شمار اهداف ناتو قرار گرفت و اعضای آن از اتحادیه اروپای غربی به اروپای شرقی گرفته تا حوزه بالتیک، با سازوکارها و ترتیبات فرعی، مثل طرح مشارکت برای صلح یا طرح اقدام برای عضویت و همکاری با کشورهای مختلف، تلاش کردند که ناتو به یک پیمان نظامی جهانی تبدیل بشود و مسیر گسترش را در پیش بگیرد؛ منتها، این مسئله با مانعی به نام روسیه مواجه بود. روسها تا سال ۲۰۰۰ تقریباً گسترش ناتو را پذیرفته بودند. از سال ۲۰۰۳ بهبعد است که دولت روسیه سعی کرد در مقابل این پیمان نظامی بایستد. اولین اقدام نظامی جدیاش هم در مقابله با ناتو سال ۲۰۰۸ در گرجستان، بعد سال ۲۰۱۴ در کریمه و نهایتاً هم جنگ سال ۲۰۲۲ اوکراین بود.
لذا، مسئله این است که غرب، همچنان که سازمان تجارت جهانی یک اتحادیه و نهاد غربی بود، -آنها موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت را به یک سازمان جهانی تبدیل کردند- بهدنبال این رفتند که این اتحاد نظامی که خاص اروپای غربی بود، به یک اتحاد اروپایی و بعد فراتر از اروپا و بعد هم جهانی تبدیل بشود؛ ولی بههرحال با یک مانع بزرگی به اسم روسیه مواجه شدند. از سال ۲۰۰۰ هم که پوتین به قدرت رسید، تلاش کرد که در مقابل این پیمان نظامی بهتدریج بایستد و اقداماتی را انجام بدهد.
هدف اصلی، این بود که ساختارها و سازوکارهای غربی، تبدیل به یک امر جهانی بشود و کل جهان این سازوکارها و این ساختارها را بپذیرند؛ یعنی ساختارها و سازوکارهای سلطه غربی، بهصورت یک نظام بینالمللیِ تکقطبی و مبتنی بر سلطه آمریکا و غرب در بیاید و همچنین سازوکارها و ساختارهای سرمایهداری لیبرال بینالمللی، مورد پذیرش کشورها قرار بگیرد و ناتو آن ابزاری بود که قرار بود در مقابل هر کشوری، اقدام کند که بخواهد برای این گسترش ساختارها و سازوکارها و نهادهای غربی مانعی ایجاد کند و ابزار نظامی سلطه بینالمللی غرب باشد.
این توسعهطلبیها اگر ادامه پیدا میکرد آیا تأثیراتی هم بر امنیت ملی کشور ما میگذاشت؟
بهطور طبیعی، اگر ناتو وارد قفقاز میشد و کشورهای قفقازی که فرایند همکاری با ناتو و عضویت ناتو را از طریق طرحِ اقدام برای عضویت، آغاز کرده بودند و بهطور مشخص، اگر گرجستان و جمهوری آذربایجان وارد ناتو میشدند، دراینصورت، مسائل این کشورها و ایران، تبدیل میشد به مسائل ایران و ناتو و طبعاً پیامدهایی را در بحث حوزه دریای خزر برای ایران بهدنبال داشت. اگر ناتو میتوانست به قفقاز ورود کند، گام بعدی آنها ورود به آسیای مرکزی بود. این اتفاقات برای کشور ما بدون پیامد نبود. از یک جایی، باید جلوی این گرفته میشد و به نظر میآید که بیشتر از همه روسیه مستعد این مقابله بود. کشور بعدی چین است که اگر احیاناً این نفوذ، گسترش پیدا میکرد و به مرزهای چین میرسید به مقابله میپرداخت؛ چون روسها در مراحلی خواستار عضویت در ناتو شدند، در دو مرحله، یکی زمان یلتسین که همان سال اول ریاست جمهوریاش درخواست عضویت را مطرح کرد و یکی هم در زمان پوتین باز عضویت مطرح شد؛ منتها مسئله روسیه و ناتو این بود که آنها میخواستند که اگر روسیه عضو میشود مثل یک عضو کوچک دیگر و عضوی مثل بقیه این اعضا باشد؛ ولی روسها میخواستند در واقع عضوی برابر با آمریکا باشند؛ یعنی از حق وتو و حقوق ویژهای برخوردار باشند. این نه برای آمریکا شدنی بود و نه اینکه یک عضو کوچک بودن، برای روسها امکانپذیر بود.
موضوع دیگری که هم در دیدار رئیسجمهور روسیه و هم در دیدار رئیسجمهور ترکیه از سوی رهبر انقلاب اسلامی مورد تأکید قرار گرفت مخالفت صریح با بسته شدن مرز ایران و ارمنستان و تغییر در ژئوپلیتیک این منطقه بود. اهمیت این گذرگاه زمینی چیست و چرا چنین موضع صریحی در هر دو دیدار مطرح شد؟
همه کشورها نسبت به تحولات ژئوپُلیتیک محیط پیرامونیشان حساسیت دارند و هر تحولی باید با در نظر گرفتن دغدغهها و ملاحظات و منافع امنیتی این کشورها باشد و برای جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک کشور تاریخی و یک کشوری که در این منطقه، لنگرهای ثبات و امنیت برای سدههای متوالی بوده همین حساسیت وجود دارد. هر تحولی در ژئوپُلیتیک منطقه، باید حتماً با درنظرگرفتن ملاحظات و مسائل ایران باشد و نباید بهگونهای رقم بخورد که امنیت و منافع ایران را تحتالشعاع قرار بدهد. ضمن اینکه، هر تغییری در مسائل ژئوپُلیتیک منطقه، نهتنها برای ایران، بلکه برای کل منطقه، آثار زیانباری بهدنبال خواهد داشت. اینکه کشوری یا کشورهایی بخواهند تحولاتی را رقم بزنند که این تحولات، در واقع ثبات و امنیت منطقهای را و ثبات و امنیت را برای ایران مسئلهدار و با چالش مواجه کند، طبیعتاً ایران مخالف آن است. کمااینکه با حمله عراق به کویت و همچنین با حمله آمریکا به عراق و افغانستان مخالفت کرد.
تغییر یکجانبه جغرافیای منطقه، تحتعنوان ایجاد راهگذرهای ارتباطی و حملونقلی، موضوعی است که مخاطرات جدیای را نه تنها در سطح منطقه، بلکه حتی ممکن است در سطح بینالمللی بهدنبال داشته باشد؛ لذا مخالفت با این موضوع حق طبیعی و تاریخی ایران و مسئلهای است که از دغدغهمندی و مسئولیتپذیری جمهوری اسلامی ایران، در قبال ژئوپُلیتیک منطقه برمیخیزد. این اظهارنظر صریح رهبر انقلاب اسلامی، پیامی است به کشورهای منطقه و حتی قدرتهای جهانی که مطلقاً در محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران، دنبال هیچ تغییر و تحولی بهزیان ملتها و بهزیان ثبات و امنیت منطقهای نباشند.
مخالفت با حمله نظامی به سوریه و حفظ تمامیت ارضی این کشور از موضوعات دیگری بود که هم در این دیدار و هم در دیدار با آقای اردوغان مطرح شد. رهبر انقلاب اسلامی مخالفت صریح جمهوری اسلامی با اقدام نظامی در سوریه را مطرح و تأکید کردند که آمریکاییها باید از منطقه شرق فرات بیرون رانده شوند. آقای پوتین هم مواضع دوکشور در این مسائل را کاملاً منطبق با یکدیگر دانست. حفظ ثبات و امنیت سوریه چه تأثیری بر شرایط منطقه خواهد داشت؟
ایران و روسیه از کشورهایی هستند که از دولت رسمی و قانونی سوریه حمایت کردند. همچنین از ثبات و امنیت منطقه، از ثبات و امنیت سوریه و مرزهای سوریه، از حاکمیت ملی و مداخلهنکردن در امور داخلی کشورها و بهطور مشخص در سوریه حمایت کردند و همچنین در کنار سوریه بهعنوان یک دولت رسمی و قانونی بودند و در مقابل گروههای تروریستی و در مقابل دولتهایی قرار گرفتند که به شکل غیرقانونی و بر خلاف اصول مسلّم حقوق بینالمللی، دنبال برهمزدن نظم و امنیت در سوریه بودند. همچنین این دو کشور، یعنی ایران و روسیه از دولت مرکزی و از حاکمیت ملی در سوریه، حمایت کردند و در مراحل مختلف تا امروز، این حمایت کم و بیش ادامه پیدا کرده است. درحالِحاضر به نظر میآید که در سوریه، شرایط برای تثبیت حاکمیت ملی و قانونی کشور فراهم شده و هر اقدامی علیه این حاکمیت ملی و قانونی، در حقیقت محکوم است. چرا که امنیت سوریه و کشورهای منطقه را برهم میزند. درحالِحاضر شرایط برای اعاده حاکمیت ملی سوریه در تمام خاک سوریه فراهم است و آن بخشهایی که در اشغال آمریکاییهاست، باید به قلمرو حاکمیتی دولت سوریه برگردد. مسئله سوریه بهنظر من هیچ راه حلی ندارد جز استقرار حاکمیت ملی در سوریه بهوسیله دولت رسمی و قانونی این کشور و هر توافقی و راه حلی، باید از طریق دولت قانونی سوریه بگذرد. هشدار رهبر انقلاب اسلامی، اشاره دارد به اینکه هر حملهای به سوریه از بیرون، بحران را برای تمام منطقه تشدید میکند. همچنین تداوم اشغال بخشهایی از خاک سوریه از سوی دولتهای خارجی، موضوعی خلاف حقوق بینالملل و خلاف حاکمیت ملی مردم سوریه است و این موضوع بههرحال باید خاتمه یابد.
بخش مهم دیگر این دیدار، به ظرفیتهای تعاملات مشترک بین ایران و روسیه گذشت. بهطور مشخص هم، به تکمیل راهگذر شمال به جنوب و جایگزینی پولهای ملی به جای دلار در تعاملات دوطرفه، اشاراتی شد. دو کشور چه ظرفیت بالقوّهای دارند که میتوانند برای افزایش مشارکت دوجانبه آنها را بالفعل کنند؟
بله ببینید، روابط ایران و روسیه از سال ۱۹۹۱ وارد یک مرحله جدی شد. قبل از آن ما پیام امام خمینی
رحمةاللهعلیه به گورباچف را داشتیم که مقدمهای بود برای شکلگیری روابط که آن قرارداد ده ساله بین دو کشور منعقد شد و از آن زمان تا امروز ادامه داشته است. حجم مبادلات اقتصادی دو کشور در بالاترین سطح خود، حدود چهار میلیارد دلار بوده است. باتوجهبه همسایگی دو کشور، نزدیکی جغرافیایی، همسوییهای سیاسی و حوزههای مشترک منطقهایِ متعدد از افغانستان و آسیای مرکزی و حوزه خزر و قفقاز و خاورمیانه، این رقم خیلی کمی است. توافقات متعددی به عمل آمده و این توافقات، عملی نشدهاند و نتوانستهاند این رقم را افزایش بدهند؛ حتی گاهی، تحتتأثیر تحریمهای خارجی، حجم مبادلات کاهش هم پیدا کرده است. شرایط جدید منجر شده است که روسیه بهطور جدی به سمت همکاریهای دوجانبه بخصوص در زمینه اقتصاد با ایران بیاید. از طرفی آن جریان غربگرا در داخل روسیه، درحالِحاضر توان کارشکنی گذشته را ندارد. نقش اسرائیلیها و یهودیها و لابیهای یهودی در روسیه هم، وضعیت گذشته را ندارد. باتوجهبه اینکه روابط روسیه و رژیم اشغالگر قدس، بر سر بحران اوکراین، کاهش پیدا کرده، شرایط مساعدی فراهم شده است. از طرفی دیگر تحریمهای غرب علیه روسیه، این کشور را در وضعیتی قرار داده که به همکاریهای شرقی، بهطور خیلی جدیتری نیاز دارد. اگر در گذشته روسیه نگاهش به شرق یک نگاه موازنهای بود؛ یعنی موازنه بین شرق و غرب، درحالِحاضر، نگاهش جایگزینی است؛ یعنی میخواهد شرق را مادامی که تحتفشار غرب قرار دارد، جایگزین غرب بکند. دولت جمهوری اسلامی ایران هم سیاست نگاه به شرق را دنبال میکند و تأکید و تمرکزش بر سیاست همسایگی و گسترش روابط با همسایگان است. مجموع این عوامل وضعیت فعلی را به یک دوره مهم برای گسترش روابط ایران و روسیه، در حوزههای دو جانبه -بهویژه در حوزههای اقتصادی- تبدیل کرده است. این موضوع، بهطور ویژه باتوجهبه راهاندازی راهگذر شمال به جنوب مطرح میشود. این راهگذر، اهمیت خیلی زیادی بهلحاظ جغرافیایی، زمان و هزینههای تجارت بین حوزه اوراسیایی و حوزه خلیج فارس و اقیانوس هند پیدا کرده است و تجارت را بسیار بهصرفه میکند. این اولین سالی است که ما شاهد عملیاتی شدن این راهگذر هستیم.
این مسیر حمل و نقل چه کارکردهایی دارد؟
خب، کشتیهایی از بنادر روسیه، بهسمت بنادر ایران آمدند. حجم تجارت از طریق دریای خزر، نسبت به سالهای گذشته بهشدت افزایش پیدا کردهاست. در کنار این، ما آن همکاری توافق تجارت ترجیحی با اتحادیه اقتصادی اوراسیایی را داریم که در سال جاری مجدداً تمدید شده و ارتقا پیدا کرده است و آن پروژه حملونقل ریلی هم که مشکلش اتصال خط رشت - آستارا بود که اگر تکمیل شود در بخش ریلی، خطوط جادهای و دریا، این راهگذر فعالتر از گذشته خواهد شد و ظرفیت حملونقل کالا از حوزه اوراسیایی و بهویژه از راه روسیه به ایران، به کشورهای خلیج فارس و به پاکستان و هند و بقیه کشورهای حوزه اقیانوس هند را چند برابر خواهد کرد. در زمینه انرژی نیز در همین سفر اخیر یک قرارداد مهم چهل میلیارد دلاری، بین طرف ایرانی و روسی، برای سرمایهگذاری و همکاری در حوزه فناوریها و تولید و اقدامات مربوط به حوزه انرژی امضا شد.
این موارد در چارچوب ارتقای همکاری ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیایی انجام شده است. ایران در نشست بعدی سازمان همکاری شانگهای در سمرقند، عضو رسمی این سازمان خواهد شد. هماکنون موضوع عضویت ایران در مجموعه کشورهای بریکس مطرح است و همکاریهای گستردهای در حوزه دریای خزر، بین کشورهای ساحلی دریای خزر شکل گرفته است. مجموع این اتفاقات دیدارهای اخیر و توافقات امضاء شده را به یک نقطه مهمی برای روابط ایران و روسیه تبدیل کرده است.
روابط روسیه و رژیم صهیونیستی پیش از جنگ اوکراین چه وضعیتی داشت و الان با توجه به تحولات جنگ اوکراین در چه وضعیتی قرار دارد؟
بههرحال روابط روسیه و رژیم صهیونیستی از نظر حجم تجارت کالا، ارتباطات سیاسی و تعاملات منطقهای بهویژه حتی در بحران سوریه یک مسئله مهم برای دو طرف بوده است. بیش از یک میلیون نفر یهودی و روستبار در اسرائیل و در سرزمینهای اشغالی حضور دارند و ساکن هستند و بخشی از این جمعیت، همچنان با آن دویستهزار نفر یهودی ساکن در روسیه در تردد و تعامل و تبادل هستند. یهودیها داخل روسیه هم در نظام آموزشی، ساختارهای اداری، بوروکراتیک و حوزههای فنی و صنعتی و تجاری نقش دارند.
این برای هر دو طرف موضوع مهمی است. اما بحران اوکراین مسئلهای شد که اسرائیلیها باید تکلیفشان را مشخص میکردند. ازیکطرف، باتوجهبه تحولات حوزه عربی تحتفشار غربیها بودند و به کمک غربیها بهویژه آمریکا، نیاز داشتند. از طرفی بحث بحران اوکراین برای آنها، یک مسئله تاریخی هم تلقی میشد. آنها منافع خاصی در داخل اوکراین دارند و همین باعث شد که بههرحال دولت روسیه نسبت به اقدامات رژیم صهیونیستی، بهشدت نگران شود و از سیاستهای اسرائیل در سطح رئیسجمهور و وزیران، بهویژه وزیر خارجه علناً انتقاد کند.
کارشناسان و رسانهها نشست اخیر روند آستانه در تهران و دیدارهای رؤسای جمهور ترکیه و روسیه با رهبر انقلاب اسلامی را از نشانههای تغییر در معادلات و ساختارهای بینالمللی تفسیر کردند. شما این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
من فقط به یک اتفاق مهم که در حوزه روابط بینالملل در حال وقوع است اشاره میکنم و آن تحول ساختاری و سیستمی است؛ به این معنا که ساختار نظام بینالملل از آن سلطه غربی که در گذشته بوده بهتدریج فاصله گرفته و به سمت یک سیستم متکثرتر در حرکت است. در این سیستم متکثر، شرق جایگاه ویژهای پیدا کرده است و طبیعتاً همکاریهای ایران و روسیه و چین خیلی میتواند اهمیت داشته باشد. اتفاقات یک سال اخیر، باتوجهبه رویکردهای دولت جدید در ایران، وقوع تحولات اوکراین، مسائل جاری آمریکا و چین و تحولات بین آمریکاییها و کشورهای غربی با کشورهایی مثل اندونزی و استرالیا و نیوزیلند نشان میدهد شرایط جهان به سمت یک قطببندی جدید پیش میرود. در این شرایط سیستمی، طبیعتاً ایران جایگاه مهمی دارد. چرا؟ چون ازیکطرف در مقابل آمریکا و جبهه کشورهای غربی است و از طرفی هم، در تعاملات تجاری و اقتصادی و منطقهای با کشورهای شرقی ارتباطات نزدیکتری دارد. این تحول در روابط ایران و روسیه به نظر من معانی بینالمللی مهمی بهدنبال خواهد داشت و اگر در یک فرایند بلندمدت به آن نگاه کنیم، میتوان گفت یک دوران گذاری است برای شکلگیری یک نظام بینالمللی جدید.