رهبر انقلاب در سخنرانی ۱۴ خرداد امسال، اشاره داشتند که امام خمینی رحمةاللهعلیه دوگانههای به ظاهر ناهمساز را همگرا کردند. یکی از این دوگانهها، دوگانه معنویت و رأی مردم بود. جمهوری اسلامی به عنوان الگوی حاکمیت مد نظر امامرحمةاللهعلیه چطور توانست این دو مفهوم را در کنار یکدیگر همگرا کند؟
همانطورکه در بیانات رهبر انقلاب هم آمده است، انقلاب اسلامی همواره و در همهجای جهان با نام مبارک امام خمینی
رحمةاللهعلیه همراه است. امام و اندیشههای او که منتج از اسلام ناب محمدی
صلیاللهعلیهوآلهوسلم است، پیامآور ورود تاریخ بشری از یک دوره طولانیمدت سیر قهقرایی توسط فرهنگ و تمدن لیبرالی به یک عصر اسلامی و از یک الگوی توسعه منحط به الگوی اسلامی و ورود به یک تمدن نوین است. امام خمینی
رحمةاللهعلیه و افکار آرمانی او، آشکارکننده ضعفهای مختلف بنیادی تا ساختاری نظام سلطه است؛ یعنی نظامی که در آن انسانیت و عدالت جایی ندارد.
در نظرگاه امام، سیاست، بخشی جداییناپذیر از دیانت است. امام میفرمایند اسلام اصلش دین سیاست است و حکومت فلسفه عملی تمامی فقه است. امام خمینی
رحمةاللهعلیه با ابتنا به مبانی عمیق اسلامی به معرفی حکومت دینی و اصول، شاخصها و اهداف آن پرداختند و در زمان مبارزه با رژیم ستمشاهی برای تشکیل آن تلاش و جهاد کردند. نظام جمهوری اسلامی، مبتنی بر آرمانها و ارزشهای اسلامی و با تکیه بر رأی مستقیم مردم است و این نقش را نه فقط در زمان وقوع انقلاب و پیروزی بر رژیم طاغوت، بلکه در همه مراحل و بهمنظور دستیابی به ارزشها و آرمانهای انقلاب در اهداف داخلی و منطقهای و جهانی موردتوجه قرار میدهد.
در حقیقت، ابتکار حضرت امام در تشکیل نظام مقدس جمهوری اسلامی و به بیان دیگر نظام مردمسالاری دینی که مبتنی بر آموزههای ناب اسلامی و آرمانهای بلند ملت مسلمان ایران است، ارائه یک الگوی حقیقی از مردمسالاری است. ارائه این الگو، در دنیای آکنده از ظلم و جور قدرتهای سلطهگر جهانی که جز به منافع مادی نامشروع خود به چیزی دیگر نمیاندیشند و مفاهیم عدالت، حقوق انسانها و مانند آن را ملعبه سلطهگری خود ساختهاند و همواره از طریق ابزارهای رسانهای و امکانات در دسترس، در حال فریب افکار عمومی در جوامع خود و در سطح جهانی هستند، آشکارکننده ضعفهای نظامهای غربی بهویژه در مفهوم نقش مردم است. آن نظامها خود را مردمسالار میخوانند، اما عمدتاً تسلیم الگوهای استثماری سرمایهداری، فردپرستی افراطی و سلطه و منافع کارتلها و تراستها گردیده و با یک هژمونی گسترده پلیسی به اداره جامعه میپردازند.
رهبر انقلاب، اشاره کردند که امام خمینی رحمةاللهعلیه تلاش داشتند تا طرح جمهوری اسلامی در ذیل فرهنگ و تمدّن و قاموس غربی قرار نگیرد. جمهوریت و مردمسالاری مد نظر امام چه تفاوتی با دیگر نظامهای مدعی مردمسالارانه در غرب دارد؟
الگوی مردمسالاری دینی از سه نظر با مکتبها و نظامهای دیگر متفاوت است؛ در اصول و مبانی، در ارزشها و اهداف و در عملکردها و نتایج. تمدن و هویت غربی که امروزه بر بخشی از جهان حاکم است، از زمان رنسانس آغاز شد. غربیها از آن زمان برداشتهایی خاص از انسان، جامعه، نظام اجتماعی و سیاسی، روابط خارجی و غیره مطرح کردند که در مرکز آن ماتریالیسم یا مادیگرایی قرار داشت. آنها انسان را موجودی صرفاً مادی تعریفکرده و در تعریف اومانیسم یا انسانگرایی، بخش اصلی وجودی بشر -که انسان را از سایر موجودات جدا میکند، یعنی جنبههای غیرمادی- را کنار نهاده و با این برداشت، هدف انسان را فقط تأمین منافع مادی از قبیل قدرت و ثروت و مانند آن دانسته و اهداف معنوی و انسانی مانند انسانیت، نوعدوستی، عدالت و ... را کنار نهاده و در نتیجه اعلام کردند که انسان گرگ انسان است؛ بنابراین، یکی از تفاوتهای اساسی نظام مردمسالاری دینی با نظامهای مادی از قبیل نظام لیبرالی، تفاوت در مبانی و اصول است. در نظام اسلامی، به همه ابعاد وجودی بشر توجه میشود و برخلاف آن نظامها، تأکید بر عقل ابزاری نیست.
طبعاً این دو نوع مبانی و اصول، دو نوع ارزشها و اهداف را معرفی میکند؛ در حالی که بهدلیل کجنهادن خشت اول در نظامهای غربی (ابتنا بر مادیگرایی صرف)، اهداف و ارزشها جنبه خودخواهانه پیداکرده و خود را در برداشت خاصی از مفاهیم مختلف مثل منافع ملی نشان میدهد که دستیابی به آن از هر راهی از جمله کشتار میلیونها انسان بیگناه و کسب حداکثر منافع مادی بهدور از در نظر گرفتن منافع دیگران -بهویژه منافع مظلومان و مستضعفان- در نظر است؛ اما در نظام مردمسالار دینی، رعایت اصول معنوی و ارزشهای عالی موردتوجه است. در این نظام، منافع هیچ ملتی پایمال نمیشود و استعمار در اشکال مختلف آن مطرود است و حتی در دانش و فناوری نیز رعایت اصل عدالت الزامی است.
اما از نظر عملکردها و نتایج نیز بین نظام مردمسالاری دینی و نظامهای مقابل تفاوتها آشکار است. امروزه بسیاری از نخبگان در غرب از عملکردهای سوء تاریخی دولتهای غربی بهویژه بهدلیل مبنا قراردادن نفع مادی و عملکردهای سلطهگرانه آنها شرمگین هستند. برخی از مهمترین آنها میگویند که دموکراسی غربی پروژه ناتمام است و باید از نو آغاز کرد تا دوباره چهره امپریالیستی و غارتگرانه از این نظامها به نمایش گذارده نشود که البته این هم امیدی واهی است، زیرا هر بنایی که بر آن مبانی سست قرار گیرد باز هم به همان سرنوشت دچار خواهد شد.
استعمارگری، مداخله نظامی، سلطه بر ملتها، غارت منابع معدنی و طبیعی کشورها، سلطه از طریق حق وتو، سیطره بر نهادهای سیاسی و مالی بینالمللی، سلطه بر منابع مالی دولتهای دیگر، سلطه رسانهای از جمله رسانههای جدید و سیطره سیاسی و فرهنگی بر کشورها همگی نتیجه افکار و نظامهای غیردینی است که خود را بهناحق مردمسالار میخوانند. آنها تبلیغات خود را بهگونهای ماهرانه تدوین و به پیش میبرند که گویی واقعاً مردمسالارند و بهجز آنان کسی اعتقادی به مردمسالاری ندارد؛ اما واضح است که این خودخواهی است و اینهمه نتایج سوء پیش از همه، ناشی از کج نهادهشدن خشت اول است.
موضوع دیگری که در سخنرانی رهبر انقلاب مورد اشاره قرار گرفت این بود که ذات جمهوری اسلامی مروج نظام و ارزشهایی است که خودبهخود باعث ایجاد دشمنیهایی در اردوگاه کفر میشود. از این منظر دلیل درگیری مستمر جبهه استکبار با جمهوری اسلامی را چگونه تحلیل میکنید؟
دلیل درگیری مستمر نظام سلطه با نظام مردمسالاری دینی در به فعلیترسیدن و تشکیل این نظام و محتوای آن (مردمسالاری دینی) و ترس نظام سلطه از آینده نامطمئن خود نهفته است. نظام سلطه بهدنبال نفعطلبی جهانی و یک نظام خودکامه و یک پروژه با اهداف کوتاهمدت و بلندمدت است. هدف همیشگی آن هموارکردن مسیر جهانی برای سلطه بر جهان است. این نظام از زمان تأسیس همواره سعیکرده حقوق دیگران را انکار و غربمحوری را تبلیغ و با اندیشههای شرقشناسانه، راه غربیها را یگانه راه موفق معرفی نماید تا بدین وسیله وابستگی جهانیان به خود را افزایش داده و از ادامه کسب منافع خود مطمئن باشد.
ظهور انقلاب اسلامی با تشکیل یک نظام مردمسالار مبتنی بر آرمانهای عالی (آرمانهای برخاسته از فطرت بشری)، راه را برای پایان این پروژه هموار کرده است. انسانها در مقابل ایدههای حقیقی و ناب تسلیم میشوند. اکنون مشخص است که غرب با ابزارهای رسانهای قویای که در اختیار دارد، پیام خوب و متعالی ندارد. انقلاب اسلامی با تأکید بر ورود معنویت به نظام اجتماعی سیاسی به چالشگر اصلی در مقابل نظام سلطه بدل گردیده است. امروزه بسیاری در غرب به این اعتقاد گرایش یافتهاند که غرب راه افول در پیش گرفته و وضعی که نظامهای غربی بهدنبال تداوم آن بودند، نخواهد پایید. این نظام که در مسیر تاریخ هر زمان خود را بهگونهای نشان داده است، امروزه دیگر قادر نیست چالشهای کوچک و بزرگ مربوط به خود یا دولتهای بلوک خود را حل نماید.
در مقابل، انقلاب اسلامی از زمان وقوع، ملتها و خواص بسیاری را در جهان در کنار خود یافته و اقتدار آن روزافزون بوده و این اقتدار از دستیابی نظام سلطه به اهدافش ممانعتکرده و برای این نظام چالشهای بزرگ ایجاد کرده است.
با توجه به این واقعیات، میتوان گفت که غربِ دارای اعتمادبهنفس گذشته، دیگر وجود ندارد و این هویت امروزه مجبور است بیشتر برای حفظ موجودیت خود تلاش و تکاپو نماید؛ هرچند بهظاهر سعی در مخفیکردن ضعفها و سستیهای خود دارد.
پیشران نهضت امام خمینی رحمةاللهعلیه از دهه ۴۰ شمسی که قیام آغاز شد، همواره مردم بودند. از آن زمان تاکنون مردم همیشه نقش اساسی در پیشبرد اهداف انقلاب داشتهاند. اتکا و اعتماد به مردم چطور در تمام این سالها حفظ شده است؟
در تاریخ انقلاب اسلامی، محور اصلی مخالفت قدرتها و تلاش دائمی نظام سلطه همواره بر ایجاد تردید و تفرقه در میان مردم و در نتیجه دورکردن آنها از صحنه، استوار بوده است و این امر را سعیکرده به روشهای مختلف از جمله از طریق هجوم به الگوها و ارزشهای منتج از انقلاب انجام دهد؛ یعنی الگوی اجتماعی، سیاسی و ارزشی که همواره منشأ اثر و ایجادکننده تحول بوده است بهویژه که با مدیریت جهادی و نقش مستقیم مردمی همراه است.
اما هرچند این نظام با استفاده از ایادی خود سعی دائمی داشته و دارد که دیدگاه انقلابی را تخطئه و ناکارآمد معرفی کند، همانطور که رهبر انقلاب بهخوبی در بیانیه «گام دوم» انقلاب اسلامی یادآور شدهاند، انقلاب اسلامی کشور را از یک دوره طولانیمدت انحطاط تاریخی نجات داد و همگان شاهد آثار و برکات بزرگ این انقلاب چه در داخل و چه در صحنه بینالمللی هستند و ارزشهای این انقلاب بزرگ هرگز کهنه نمیشوند.
حفظ خصیصه مردمی بودن این نظام از یکطرف، ناشی از اصول و مبانی تفکر اسلامی و جامعیت آن و نقش مستقیم رهبران انقلاب و از طرف دیگر، نهادینهشدن آن در قانون اساسی و سایر قوانین نظام اسلامی است. در این نظام، اصل مردمی بودن، خود را در شکلگیری نظام دینی و همه نهادها و ساختارهای عالی آن و حتی ساختارهای پایینتر مانند شوراهای شهر و روستا نشان میدهد. همچنین، این اصل خود را بهخوبی در همراهی دائمی مردم با نظام در امور مختلف از جمله در حل مشکلات و معضلات و نیز حل فتنههای بیگانگان نشان میدهد.
تجربه و تاریخ تحولات سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون بهخوبی درستی این کلام حضرت امام
رحمةاللهعلیه را نشان میدهد. در این مدت ما شاهد بودهایم که هرگاه معضل و مشکلی حاد نظیر جنگ تحمیلی یا خرابیهای ناشی از آن، ایجاد و تقویت و ارسال عامدانه گروههای تکفیری توسط دشمنان در منطقه و مانند آن پیشآمده، این توجه به وظیفه اسلامی دفاع و حضور مستقیم مردم بوده که مشکل را حل کرده است. نمونه آن، حرکت جهادی حاجقاسم و مدافعان حرم بود که مبتنی بر اخلاص قلبی به مکتب و فداکاری در راه آرمان و مدیریت جهادی و فرماندهی بیریا و مردمی بود. این حضور مردمی در عرصههای مختلف از جمله حضور جوانان در عرصههای علمی نیز بسیار راهگشا بوده است.
در حقیقت، نگرش تکلیفگونه و جهادی مبتنی بر اصل ما میتوانیم در حل مشکلات و سازماندهی و بسیج امکانات ملی و ورود مستقیم مردم که همواره قدرت و توان عظیمی ایجاد میکند، میتواند بهخوبی راه را برای حل نهایی و کامل معضلات باز نماید.
ممنون از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.