در «جهاد تبیین» کدام یک از مفاهیم و موضوعات در اولویت قرار دارند؟
کل اسلام عزیز ما نیاز به تبیین دارد. یک روزی نبی گرامی اسلام مبعوث به رسالت شد و بعد سلسله مسائلی را که لازم میدانست، مطرح کرد. در حقیقت، این کار تبیین و بیان دین هست. وقتی دشمنان در درازمدت احساس کنند که این انقلاب بُعد قوی خواهد داشت و افکار عمومی را تحتتأثیر خود قرار خواهد داد، اینها وادار به عکسالعمل میشوند و یکسری مسائل ناحق را در قالب حق مطرح میکنند. اینجا پیامبر علاوه بر آن تبیین ظاهری که در بیان رسالت خود داشته، باید جهاد تبیینی هم داشته باشد تا طراحیها و برنامهریزیهای آنها را خنثی کند و مسائل دین و رسالت بعثت را زلالتر و صافتر و پاکتر برای جامعه مطرح کند. این راجع به آغاز بعثت است. از آغاز بعثت تا زمان ما، پیغمبر میگوید خدا هست، بعد دشمنان میآیند و چیز دیگری را در مقابل خدا مطرح میکنند و سعی میکنند با جلوهدادن آن امر ناحق در مقابل توحید، این اثر حرکت توحیدی را از جامعه بگیرند. پیغمبر ضمن اینکه رسالتش را تبیین میکند، باید مواظب باشد که از ناحیه دشمن چه عکسالعملی نشان داده میشود. هدف آن عکسالعمل این است که آنچه پیغمبر تبیینکرده از بین ببرد. پیغمبر باید همزمان دو کار را انجام دهد تا رسالت تبلیغیاش با موفقیت همراه باشد.
ما الآن از چند جهت نیاز به تبیین داریم؛ یک جهت راجع به اصل مبانی و مسائل دینی است. خیلی از مردم و جهانیان آن شناخت لازم از اسلام را ندارند. بعضیها هم تقصیری ندارند، عدهای آمدند و آنگونه که خودشان خواستند اسلام را برای جامعه تبیین کردهاند. آنهایی که الآن اسلام را اینگونه دریافتهاند شاید با ما هیچگونه دشمنی و عداوتی هم نداشته باشند، اما از ناحیه تبیین اسلام و از طرف کسانی که نگاه اسلامی ما را نداشتند، دچار بدفهمی شدند. یا فهم خودشان را مطرح کردند یا خواستند یک اسلام انحرافی را به دیگران منتقل کنند. ما باید در اینجا «جهاد تبیین» داشته باشیم و روشنگری کنیم. باید به چنین افرادی که الآن دچار این مشکل شدند بگوییم که اسلام واقعی این است. البته گاهی هم خود رقیب ما به جنگ ما آمده و ما هرچه را که مطرح کردیم، آن نقطه مقابلش را مطرح کرده است. ما باید در مقابل آنها هم موضع داشته باشیم و تبیین کنیم.
ما ۴۳ سال قبل در این کشور انقلاب انجام دادیم که این انقلاب یک رسالت و برنامه مخصوص داشت و مخاطب انقلاب هم مردم ما و جهانیان بودند. مردم باید بدانند اسلام این است، این انقلاب ریشه در معارف اسلامی و بعثت و عاشورا دارد. عدهای ممکن است تحتتأثیر افرادی قرارگرفته و فهم دیگری از اسلام داشته باشند. ما باید برای آنها و کسانی که از موضع عناد در مقابل ما ایستادهاند، روشنگری کنیم. ما باید به مردم بگوییم که آنچه آنها میگویند واقعیت نیست. کشورهای مستکبر با رسالههایی که در اختیار دارند، علیه ملت ما جنگ رسانهای و ترکیبی در بعد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی راه انداختند. ما ناگزیریم در «جهاد تبیین» همه این مسائل را به جامعه بگوییم که این کار دشمن است و حقیقت انقلاب ما این است.
در دیدار اعضای مجلس خبرگان در ۱۹ اسفند، این بحث هم مطرح شد که «جهاد تبیین» باید راه پیشرفت و تعالی مادی ملتها را از بیراههها و کجراههها جدا کند. این مسیر باید دارای چه ویژگیهایی باشد؟
ما موقعی موفق میشویم که سیمای حق را آنگونه که هست جلوه دهیم و سیاهنماییها را آنگونه که هست تبیین کنیم تا جامعه راه سعادت خود را پیدا کند. کجفکری و کجرویها، به انحرافکشیدن آحاد جامعه، نرسیدن جامعه به آن سعادت موردنظر و ... همه ناشی از عدم تشخیص راه حق است؛ مثلاً، شخصی حق را اشتباهگرفته و غرضی هم ندارد، چون از اول از اصالت واقعی برخوردار نبوده یا تحتتأثیر یکسری افکاری قرارگرفته و آرامآرام این افکار برای او نهادینه شده و در قالب دشمن ظاهر شده است. اگر ما سعادت این انسان را میخواهیم، باید این افکار را از ذهن او بیرون بیاوریم و او را از دشمن مکتب حق تبدیل به یک دوست کنیم. همان تعبیری که امام صادق
علیهالسلام در زیارت اربعین نسبت به امام حسین
علیهالسلام دارد. امام صادق میفرماید خدایا! حسینبنعلی خون داد تا بندگان تو را از جهالت و نادانی و از حیرت و سرگردانی و گمراهی نجات دهد. زمان امیرالمؤمنین
علیهالسلام یک تبلیغی انجام دادند و گفتند که حضرت اهل نماز و عبادت نیست. بعد که مردم شام شنیدند علی در مسجد کوفه و در حال نماز به شهادت رسیده، ناباورانه گفتند مگر علی هم اهل نماز بوده! دشمن اینچنین روی افکار عمومی کار کرده بود.
در زمان قیام حسینبنعلی
علیهالسلام که ایشان فرزند امیرالمؤمنین
علیهالسلام و فاطمه زهرا
سلاماللهعلیها و فرزند پیغمبر هست و در حقیقت مدافع دین خداست، ایشان را بهعنوان یک خارجی و یزید را بهعنوان جانشین پیغمبر معرفی و مطرح کردند. ببینید چقدر واقعیتها جابهجا شده است. حسینبنعلی
علیهالسلام میخواست با قیامش از روی جهالت و گمراهی مردم و کسانی که سخت تحتتأثیر بودند و به جنگ حسینبنعلی آمدند، پرده بردارد. خیلی از سخنان حسینبنعلی
علیهالسلام در روز عاشورا «جهاد تبیین» بود؛ یعنی نشان داد که دشمنان، شما را تا به اینجا رساندند و اگر حق را میخواهید از زبان من که فرزند پیغمبرم بشنوید. لذا، آن روز نشانههای پیغمبر در بعد اثباتی را نشان داد؛ اینکه جایگاه من یک جایگاه بیان حق و بیان دین است و آنچه به شما یاد دادند، وارونه جلوهدادن اسلام و حقیقت دینی است. در واقع، حسینبنعلی
علیهالسلام میخواست بشریت را نجات دهد و آنها را به سرچشمه سعادت و کمال برساند.
رهبر انقلاب در همین دیدار بحثی در اینباره داشتند که اگر «جهاد تبیین» بهدرستی صورت نگیرد، دنیامداران دین را وسیله هوس و شهوترانی خود قرار میدهند. این گزاره با چه مصادیقی در تاریخ اسلام قابل تبیین است؟
در تاریخ اسلام بهخصوص در دوران خلفای اموی و عباسی، به نام دین بر مردم حکومت کردند. بعضی از کارگزاران دوران معاویه صبح با حالت مستی به نماز میآمدند و بهظاهر نشان میدادند که حاکمشان اهل نماز است و خودشان در پرتوی دین به کامجوییها و لذتهای خود میرسیدند. تا اذان صبح، مشغول شرب خمر و مستی بودند، صبح به حاکم خبر میدادند که امام جماعتی برو مسجد نماز بخوان، بعد او به مسجد میآمد و با حالت مستی نماز دو رکعتی را چهار رکعت میخواند؛ یعنی برای اینکه جامعه علیه چنین زمامداران خودکامهای شورش و اعتراض نکند و مردم احساس کنند که آنها جانشینان پیغمبر هستند، ظاهر اسلام را حفظ میکردند، ولی در حقیقت از دین برای دنیای خود هزینه میکردند؛ یعنی دین را وسیلهای برای دنیایشان قرار میدادند. حضرت علی
علیهالسلام میفرماید: «حَصِّنُوا اَلدِّینَ بِالدُّنْیَا وَ لاَ تُحَصِّنُوا اَلدُّنْیَا بِالدِّینِ»؛ یعنی دنیا را سپر قرار دهید تا دین حفظ شود، نه دین را سپر قرار دهید تا دنیا حفظ شود. اگر احیاناً «جهاد تبیین» از بین برود، عدهای بهجای اینکه دنیا را سپر حفظ دین قرار دهند، دین را سپر حفظ دنیا قرار میدهند و بر گرده مردم مسلط میشوند.