رهبر انقلاب اسلامی در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکلهای دانشجویی (۱۴۰۰/۰۲/۲۱)، موضوع نیاز به تحوّلخواهی و تحوّلآفرینی را مطرح کردند و فرمودند: «مقصود ما از تحوّل، ایجاد یک حرکت جهشی و جهادی است در همهی بخشهای اداری کشور و بخشهای حکمرانی کشور و همچنین در بخشهایی از سبک زندگی عمومی -که حالا بعد نمونههایی را عرض خواهم کرد- و به طور خلاصه، حفظ و تقویت اصول و خطوط اساسی انقلاب و نوآوری در شیوهها و روشها و کارکردها.» پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در این رابطه گفتوگویی مکتوب با آقای دکتر مصطفی ملکوتیان، دانشیار علوم سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران انجام داده است.
تفاوت تحول انقلابی و ارتجاع چیست؟
ارتجاع بهمعنی بازگشت به وضع پیشین است، درحالیکه تحول بهمعنی تغییر بنیادی و تحول انقلابی بهمعنی تغییرات بنیادی و اساسی به روش انقلابی است. تحول انقلابی نوعی از تحول است که از تدریج و حرکت بطئی و کند بهدور است و حرکتی جهشی و سریع بهسمت اهداف ازپیشتعیینشده است. رهبر انقلاب مقصود و هدف تحول را حفظ و تقویت اصول و خطوط اساسی انقلاب که با نوآوری در شیوهها و روشها همراه است، معرفی کردند.
تحول انقلابی اسلامی با این موارد و مفاهیم همراه است: ۱. برخورداری از یک مجموعهی دولتی و کارگزاران معتقدِ شایسته؛ ۲. برخورداری از اهداف عالی در زمینههای مختلف (سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و علمی)؛ ۳. اعتقاد به توان نیروهای جوان و مؤمن انقلابی در پیشبُرد تحول؛ ۴. داشتن برنامهی تحول (راهبردهای هدفدار و زماندار با تأکید به مدیریت جهادی و انقلابی؛ ۵. شناخت امکانات و نقاط آسیبپذیر دشمن؛ ۶. بسیج همهی امکانات مادی، معنوی و نیروهای انسانی مرتبط.
در حقیقت، تحقق تحول انقلابی در نظام انقلابی ممکن است، زیرا عوامل مختلف از جمله کارگزاران که در دستیابی به اهداف نقش مهمی دارند، باید به حقانیت آنها اعتقاد داشته باشند. نظام انقلابی اسلامی نظامی است که اهداف، قوانین و کارگزاران آن منتج از آرمانهای اسلامی و با آنها همراه باشد. رهبر انقلاب در موضوع هدف تحول میفرمایند: «تحوّل بایستی ما را به وضع اَحسن برساند» ؛ یعنی به تقویت خطوط اساسی انقلاب و روانشدن مسیر حرکت بهسمت آرمانهای اساسی مانند عدالت، استقلال، آزادی و اسلامیشدن جامعه. در درون این آرمانهای اساسی و کلان، برخی آرمانهای خرد مانند پیشرفت علمی، خودکفایی اقتصادی، اقتدار در سیاست خارجی و بیرون نگهداشتن کشور از شبکهی انحصاری قدرتهای مستکبر وجود دارد.
امروزه بزرگترین دشمن نظام انقلابی اسلامی، لیبرالیسم غربی است. این نظام خودستا -که در دولتهای غربی متبلور شده است- با توجه به مبانی مادیگرایانه و اعتقاد به توجیه وسیله توسط هدف، از هر روشی بهره میگیرد و تکیه بر روشهای انقلابی توسط دولتهای دیگر، با منافعش ناسازگار است؛ زیرا هرجایی که انقلاب یا تحول انقلابی رخ میدهد، در واقع این دولتهای غربی هستند که بخشی از داشتهها، نفوذ و هستی خود را از دست میدهند و مدام از نظریهی دولت غیرانقلابی –رفرم– استفاده و روشهای انقلابی را تخطئه میکند.
آنچه برای تداوم منافع دولتهای غربی خوب است، توجه به رفرم و نه روشهای انقلابی در دولتهای دیگر است. بنابراین، آنها سعی میکنند با جهانیکردن علوم انسانیِ اجتماعی و رفتاری غربی و توصیه به بهرهگیری دولتها از نظریههای مرسوم غرب، دولتها را از حرکتهای اصولی و مبتنی بر آرمانهای ملی دور کنند و توسعه بر مبنای ایدههای غربی و مادیگرایی را به آنها تحمیل کنند.
از نظرگاه این نظریهها، اتخاذ روشهای انقلابی و مبتنی بر اصول و معیارهای غیرغربی ممنوع است، زیرا این روشها باعث کسب استقلال و ارتقای آرمانها و ارزشها شده و این امر بهمعنی محدودکردن حیطهی منافع قدرتهای غربی است. آنچه برای این قدرتها در درجهی اوّل اهمیت دارد، ادامهی سلطه بر منابع دولتهای دیگر، حفظ بازارهای اقتصادی خود و دریافت منابع ارزان قیمت اقتصادی (مانند انرژی) و نیز ادامهی سلطه بر نهادهای سیاسی بینالمللی مانند سازمان ملل متحد و نهادهای مالی بینالمللی مانند بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول است، درحالیکه رشد واقعی دولتهای دیگر و طرح آرمانهای عدالتطلبانه توسط آنها از جمله عدالت اقتصادی، علمی و فناوری و سیادت و سروری آنان را در جهان پایان میدهد و با افزایش چالشگران بینالمللی، آیندهشان را تیرهوتاریک میکند.
آنها در واقع خواهان ارتجاع و بازگشت، یعنی از دستدادن یافتهها و دستاوردها توسط رقبا و بهرهگیری رقبا از روشهای غیرانقلابی با بازی در زمین دشمن و همراهی با آنان و عدم بهرهگیری از بسیج امکانات و نیروها برای دستیابی به اهداف هستند.
بهطور خلاصه، اگر دولتها خواستار دستیابی به تحول در راستای آرمانها و اصول و معتقدات خود هستند، این تحول امکانپذیر است و راه آن، عدم اعتماد به نسخههای دولتهای غربی یا نخبگان غربگراست. این تحول از مسیر حرکت انقلابی و راهبردهای مرتبط با آن میگذرد و سایر روشها عملاً به ارتجاع میانجامد، زیرا دشمن یا رقیب با بهرهگیری از تمام وسایل در دسترس مانع موفقیت آنها میشود. اعتماد به غرب، روشهای غربی و نظریههای غربی و نیز اعتماد بهظاهر فریبکارانهی غرب برای کشوری که خواهان پیشرفت همهجانبه است، جز ویرانگری، وقتکشی و عقبگرد نتیجهی دیگری دربر ندارد.
شاخصههای تحول انقلابی اسلامی چیست؟
پیشتر گفتیم که تحول انقلابی اسلامی بر ارکان چندگانهای استوار است. هریک از این ارکان عبارتاند از: دولت و کارگزاران معتقد، اهداف مبتنی بر اصول و ارزشها، اعتقاد به توان نیروهای جوان و مؤمن انقلابی در پیشبُرد تحول، راهبردهای انقلابی و مدیریت جهادی، آگاهی از نقاط قوت و ضعف و اهداف دشمنان و نهایتاً بسیج کامل نیروها و امکانات مورد نیاز تحول باید از شاخصههای مربوط برخوردار باشند.
یک تحول انقلابی موفق به کارگزاران و مجریان معتقد و شایسته نیاز دارد. بدون برخورداری از چنین کارگزارانی تحول انقلابی به موفقیت نمیرسد. این عنصر با تلاش و پشتکار خود باعث عبور تحول انقلابی -که در مسیر راه با سختیها مواجه است یا توسط دولتهای دشمن نامطلوب خواندهشده و با انواع موانع و مشکلات همراه میشود- از گردنههای دشوار و موانع میشود. از سوی دیگر، تحول جهت میخواهد. تحول از مبانی، ارزشها و اهداف خاصی پیروی میکند. میزان دستیابی به تحول به میزان رسیدن به اهداف مرتبط است.
در یک تحول انقلابی اسلامی اهداف تحول میتوانند به اهداف سیاسی (چه در سیاست داخلی و چه در سیاست و روابط خارجی از جمله دفاع همهجانبه از نهضتهای رهاییبخش بهویژه نهضتهای اسلامی و ...)، اهداف فرهنگی اجتماعی (گسترش معنویت و ارزشهای اسلامی، سبک زندگی اسلامی، ارتقای بینش و فرهنگ عمومی و ... )، اهداف اقتصادی (دستیابی به عدالت، رفع فاصلهی طبقاتی، اشتغال بالا، رشد کمی و کیفی تولید داخلی و ...) و اهداف علمی فناوری (دستیابی به پیشرفتهای علمی در علوم انسانی و نظریهپردازیهای بومی اسلامی، پیشرفت در دانشهای برتر و نیز در فناوری و ...) تقسیم شوند.
از سوی دیگر، در امر تحول، نقش نیروهای پیشبرنده بسیار مهم است و همانطور که رهبر انقلاب اشاره کردند، بهکارگیری جوانان و استفاده از خلاقیت، ابتکار و جرئت آنان در مجموعهی وسیع صدها مدیر در دولت در کنار کارآزمودگان، میتواند تحول را بهخوبی به سامان برساند. باید دولتی روی کار بیاید که مسئولان عالیرتبهی آن به توان جوانان مؤمن انقلابی اعتقاد داشته باشند.
منظور از اتخاذ راهبردهای انقلابی مبتنی بر مدیریت جهادی گزینش راهبردهایی است که با کمترین زمان و هزینهی ممکن، شناخت نقاط قوت و آسیبپذیر خودی و دشمن، بسیج و بهصحنهآوردن همهی نیروها و امکانات انسانی و مادی مرتبط و نیز کار و تلاش جهادی مبتنی بر وظیفهی الهی، خدمت به انقلاب و نظام است. بهعبارت دیگر، در این راه باید از هرگونه رخوت و سستی، بهرهگیری از نظریهها و روشهای مرسوم غیرانقلابی و تدریجی و آهستهی هدفدار غربی و در واقع بازی در زمین دشمن دوری جست.
به نظر شما با توجه به ظرفیتهای قانون اساسی و حوزهی اختیارات و مسئولیتها، رئیسجمهور چگونه میتواند تحول را سامان دهد؟
رئیسجمهور و وزرا عملاً از قدرت اجرایی زیادی برخوردارند. آنها از طریق ارائهی لوایح به مجلس که از بودجهنویسی سالانه تا "برنامههای توسعه"را دربر میگیرد، این قدرت را اعمال میکنند. همچنین دولت از قدرت تدوین آئیننامههای اجرایی برخوردار است. بهطورکلی، وزرا در حیطهی عمل ویژهی خود از توان برنامهریزی و اجرای تصمیمات و امکانات انحصاری مربوطه برخوردارند.
حال اگر دولتی معتقد به تحول و دارای نیروهای کافی جوان انقلابی باشد، خواهد توانست به توفیق دست یابد. همانگونه که رهبر انقلاب اشاره کردند، ما نمونههای خوبی را در اینباره در گذشتهی کشور از جمله در پیروزی انقلاب، دفاع مقدس و جهاد سازندگی شاهد بودهایم. امروز کشور از نظر پرورش نیروی انسانی مؤمن، انقلابی، متخصص و دارای اعتمادبهنفس نسبت به دههی اوّل انقلاب دارای شرایط بسیار بهتری است که باید شناسایی و بهکارگرفته شوند.
یکی از رازهای موفقیت برنامههای انقلابی، پشتکار و خستگیناپذیری است که در یک دولت معتقد به جوانان بروز مییابد. البته برای تداوم تحول امر نظارت دائمی مدیران بر زیردستان و حتی نظارت بر مدیران نیز الزامی است. همچنین در امر تحول انقلابی میتوان از روشهای موفق تجربهشدهی سایر کشورهای انقلابی استفاده کرد.
ضرورت تحول در گام دوم انقلاب اسلامی را تشریح کنید.
انقلاب اسلامی تحولاتی بزرگ در زمینههای مختلف در ۴۲ سال گذشته پدید آورد و باعث خروج کشور از یک دورهی طولانی انحطاط تاریخی شد. بااینحال، ما اکنون در میانهی راه قرار داریم. در گام دوم هم باید کمبودها و کاستیها رفع شود و هم به آرمانها و ارزشهای اساسی انقلاب دست یابیم. در واقع در گام دوم انقلاب اسلامی باید بر سرعت حرکت و تحول بیفزاییم تا هم جبران مافات کنیم و هم به افقهای لازم در همهی زمینههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و علمی دست یابیم.
رهبر انقلاب در اینباره نیز میفرمایند: «در کنار پیشرفتها و موفقیتهای فراوان در دهههای اخیر، در زمینههایی دچار عقبماندگی و مشکلات مزمن هستیم که با حرکتهای معمولی علاج نمیشوند و نیاز به تحول و حرکتی فوقالعاده دارند که باید در گام دوم چاره شوند. این عقبماندگیها ناشی از برخی غفلتها، غرضورزیها و فاصلهگرفتنهای تدریجی از خط انقلاب است. به همین علت، بسیاری از ظرفیتها و فرصتها معطل و مغفولمانده و به منافع ملی خسارتزده است: دیوانسالاری، کاغذبازی، مقررات غیرمفید و گاه مضر از جمله مشکلات مدیریتی کشور است، ضمن اینکه در بخش زندگی عمومی مسائلی مانند اسراف، مسابقهی تجملگرایی و اشرافیگری، بالارفتن سن ازدواج و پیری جمعیت از جمله مشکلات جدی است.»
تحول در تحقق عدالت و مبارزه با فساد چگونه محقق می شود؟
پیش از این دربارهی ارکان و شاخصههای تحول انقلابی اسلامی صحبت کردیم و موضوع عدالت و مبارزه با فساد نیز از دایرهی آن بحث خارج نیست؛ یعنی با وجود دولت معتقد به امکانپذیربودن تحول و عنصر منحصربهفرد آن، یعنی جوانان مؤمن انقلابی تحقق عدالت و مبارزه با فساد ممکن میشود.
در موضوع مورد سؤال میتوان به چند مطلب دیگر نیز اشاره کرد؛ یعنی لزوم بهرهگیری از عنصر قانون و اجرای خوب آن که دو مورد از مهمترین عناصر برای دوری از فساد و تحقق عدالت در جامعه هستند. از یکسو باید با شناخت دقیق معضل فساد، راههای تحقق آن را از طریق تصویب قوانین جدید و پُرکردن خلأهای قانونی و نیز حل تعارض قوانین و مانند آن بست و از سوی دیگر، باید فرار از قانون و قانونگریزی و دورزدن قانون جرم نابخشودنی تلقی و این امر به فرهنگ در جامعه تبدیل شود. از دورانهای گذشته، نویسندگان برای توفیق دولتها و نیز حفظ ثبات و تعادل در آنها لزوم توجه به قانون و دوری از قانونشکنی را گوشزد کردهاند. همچنین توجه به امر نظارت که در نوشتههای اندیشمندان متعدد اسلامی مورد تأکید قرارگرفته بسیار مهم است و حکومت باید بر کارگزارانش در همه جا و همه وقت، نظارت عالیه داشته و از کسانی که با قانونگریزی درصدد فساد و گسترش آن در جامعه هستند، مقابله نماید.