حجتالاسلام والمسلمین سیدجعفر مرتضی عاملی از عالمان شیعه اهل لبنان بود، وی در تاریخ اسلام و تشیع و سیرهنگاری اهلبیت (علیهم السلام) تخصص داشته است. ایشان پس از عمری مجاهدت علمی در تاریخ ۴ آبانماه ۱۳۹۸ در بیمارستانی در بیروت دار فانی را وداع گفت. در بخشی از پیام تسلیت حضرت آیتالله خامنهای به مناسبت ارتحال ایشان آمده است: «این عالم بزرگوار با تألیفات وزین و پر حجم و محققانهی خود در تاریخ صدر اسلام که از نگارشی شیوا و قلمی قدرتمند برخوردار است، خدمت بزرگی به دنیای اسلام تقدیم کرده و نیاز فرهنگی مهمّی را برآورده ساخته است.» ۱۳۹۸/۰۸/۰۵
بخش فقه و معارف پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گفتگو با آقای سیدعلی میرشریفی محقق و از شاگردان ایشان، ابعاد شخصیتی و علمی مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سیدجعفر مرتضی را بررسی کرده است.
رهبر انقلاب در پیام خود به مناسبت ارتحال مورخ شهیر جناب استاد سید جعفر مرتضی عاملی از ایشان به عالم خدمتگزار و پر تلاش یاد کردند. با توجه به مراوداتی که با این عالم بزرگوار داشتید تحلیل شما از شخصیت ایشان چیست؟
در مورد استاد سید جعفر عاملی صحبت کردن سخت است، چون مرد بسیار بزرگی بود. از نظر حقیر دو بُعد از شخصیت ایشان بسیار قابل توجه بود. یک بُعد علم و دانش و یک بُعد عمل و اخلاق. از نظر بُعد علم و دانش، ویژگیهای خاصی داشتند؛ یکی اینکه تسلط به زبان عربی داشتند، عرب بودند و به راحتی از متون عربی صحیح استفاده میکردند نه مثل برخی از فارسها که غلط ترجمه میکنند. و دیگر اینکه با این تسلطشان در دامنهی وسیع، تتبع میکردند. ایشان هم متتبع بودند و هم محقق. خوب است اینجا فرق تتبع و تحقیق را یک مقدار بیان کنم.
تتبع یعنی دنبال کردن و جستجو کردن و کسی متتبع است که بسیاری از کتابها را مطالعه میکند اما تحقیق یعنی به حقیقت رسیدن و دست یافتن به آن. متتبع یعنی کسی که به تمام کتابها دسترسی دارد، مطالعه میکند و بررسی میکند اما محقق علاوه بر تتبعش، سره از نا سره جدا میکند. از بین این اقوالی که آمده صحیحش را جدا میکند و به مطلب میرسد. بد نیست که اشاره بکنیم علمای قدیم که همینطور بیخودی به کسی محقق نمیگفتند، چون مرحوم نجم الدین، صاحب جامع الشرایع الاسلام که آمد برای اولین بار فقه شیعه را ترتیب و بررسی کرد، اسمش را گذاشتند «محقق». حدود ۲۰۰ و خردهای سال بعدش به کسی محقق نمیگفتند تا مرحوم کرکی (متوفی ۹۴۰ قمری) ایشان جامع المقاصد در شرح قواعد نوشت که بهترین شرح را بر قواعد نوشت، به ایشان گفتند محقق ثانی. آقا سید جعفر مرتضی عاملی، هم متتبع و هم محقق بود؛ یعنی هم به تمام این متون تاریخی آشنایی داشت، هم اینقدر قدرت داشت که سره را از ناسره جدا کند.
شما از چه زمانی با مرحوم سیدجعفر مرتضی آشنا شدید؟
من از اوایل دههی ۶۰ با ایشان آشنا شدم و وجه آشناییمان همین «الصحیح من سیرة النبی الأعظم» بود که بعد از چاپ نخستین مجلدات به منزل ایشان رفتم و سؤالاتی مطرح بود و ارتباطاتِ ما شکل گرفت. یک خاطرهای دربارهی این کتاب میخواهم بگویم، سالها قبل قرار بود کتاب ایشان کتاب سال جمهوری اسلامی بشود اما یکی از شخصیتهای بزرگ که با ایشان خوب نبود وقتی داوری کرد در ورقهی سفید فقط یک جمله نوشته بود: «ارزشی ندارد»! وزارت ارشاد به ما گفتند که این آقا که این جمله را نوشته شخصیت بزرگی است و باید بروی دو نفر همتراز ایشان در حوزهی علمیه قم پیدا کنی که آنها نظر مثبت بدهند. من دیدم که از آیتالله سید مهدی روحانی و آیتالله میانجی بهتر سراغ ندارم. رفتم پیش این دو نفر و گفتم این بنده خدا دارد حقش پایمال میشود و از بین میرود، شما یک کاری کنید. هر دویشان نوشتند از ویژگیهای این مرد یعنی آقای سید جعفر مرتضی این است که یک مسئله را که بیان میکند، محل تنقیح را بررسی میکند و همهی مطالب را میآورد و بعد این قدرت را دارد که سره را از ناسره جدا کند. این دو تا را که فرستادیم وزرات ارشاد، مانع قبلی برطرف شد و قبول کردند و کتاب سال شد. من به شما بگویم
این کتاب باعث شده که افراد زیادی چشمشان به حقیقت مکتب اهلبیت(علیهمالسّلام) روشن شود. یادم هست که در منزلشان بودم، یک نفر از استرالیا آمده بود. جناب سیدمرتضی گفت این مرد به واسطه «الصحیح من سیرة النبی الأعظم» با مکتب اهلبیت آشنا شده و الان آمده سؤالاتی دارد و میخواهد شیعه شود.
شما به عنوان یک سیرهپژوه مهمترین ویژگی «الصحیح من سیرة النبی الأعظم» را چه میدانید؟
ببینید برخی مطالب خلاف در کتابهای معروف تاریخی مثل سیرهی ابن هشام وجود دارد. ایشان این اشتباهات را که در ذهن همهی ما در حوزهی نجف و قم بسته شده بود، بیمعنی کرد و خدا رحمتش کند این خیلی کار مهمی بود زیرا همهی نجف و قم مطالب سیرهی ابن هشام را وحی مُنزل میدانستند. یعنی جرئت نمیکردند بگویند این درست نیست. اولین بار که یک عالم شیعی آمد و با هزاران دلیل و برهان و با بررسی بقیه منابع، ثابت کرد که ابن هشام در مواردی درست نگفته، جناب سید مرتضی عاملی بود. این مرد اولین کسی بود که توانست این کار را انجام بدهد یعنی تا قبل از سید جعفر جرئت این کار را نداشتند. همه وحی منزل میدانستند و همان دروغها را نقل میکردند. لذا اینکه ما خیلی جاها خودمان هم میگوییم که فلان دروغ به دامنهی شیعه هم راه یافته و در بین شیعیان هم رایج شده، برای همین بود که شیعیان جرئت نمیکردند بگویند غلط است.
برخی مطالب خلاف در کتابهای معروف تاریخی مثل سیرهی ابن هشام وجود دارد. اولین بار که یک عالم شیعی آمد و با هزاران دلیل و برهان و با بررسی بقیه منابع، ثابت کرد که ابن هشام در مواردی درست نگفته، جناب سید مرتضی عاملی بود.
سید جعفر برای اولین بار با آن تتبع عجیب و با آن قدرت جانانهای که داشت، این را ویران کرد، این خیلی کار مهمی است. یکی از کارهای بسیار مهم ایشان همین بود، که رهبر انقلاب هم در پیام خود اشاره داشته، شاید به این خاطر است؛ چون حضرت آیتالله خامنهای در تاریخ خیلی وارد است، آن زمانی که در قم بودند در تاریخ خیلی کار میکردند. لذا گمان میکنم که ایشان این هم به این نکته توجه داشتند.
«الصحیح من سیرة النبی الأعظم» که ۳۵ جلد است، خب نشان دهندهی جایگاه علمی ایشان است. البته موسوعهی امیرالمؤمنین و و امام حسین (علیهماالسّلام) هم دارد.
موسوعهی امام حسین (علیهالسّلام) را در دوران بیماریاش نوشت. یادم هست چند سال قبل، کمرم آسیب دیده بود و در بستر بودم و نمیتوانستم تکان بخورم، ایشان اینجا آمد گفت «من در دوران بیماریام موسوعهی امام حسین (علیهالسّلام) را نوشتم.» این خیلی تکاندهنده است، ما سرمان درد میگیرد کار را تعطیل میکنیم. خب بیماری ایشان سرطان بود و بیماری سختی هم داشت اما گفت من در دوران بیماریام موسوعهی امام حسین (علیهالسّلام) را نوشتم. از ایشان سؤال کردم در موسوعهی امام حسین (علیهالسّلام) به این ماجرای شهید جاوید که بعضی میگویند امام حسین (علیهالسّلام) رفت حکومت تشکیل بدهد هم پرداختید؟ گفت: «نه، من فقط هر چه که بودهاست آوردم. گفتهام این بوده و این نبوده است. من فقط کارم همین بود که خواستم یک واقعیتی از امام حسین (علیهالسّلام) را نشان بدهم، من خواستم آیینهی تمامنمای حقیقت را نشان بدهم، این را بگویم که کربلا این بوده است، این شده و این نشده است.» یادم هست دو سال پیش، یعنی سال ۹۶ به یکی از روستاهای اطراف قم آمدند و مهمان ما بودند، ایشان با حال بیماریشان یا جواب سؤالهای مرا میداد یا کتاب مینوشت. من مات و مبهوت مانده بودم با اینکه اصلاً نمیتوانست بنشیند و پسرانش بالشت آوردند و یک جا به صندلی تکیه داده بود و خودش را نگه میداشت؛ در این حالت یا مینوشت یا جواب مرا میداد، در طول این سه چهار ساعت، مفصلاً شبهات مرا حل کرد.
ایشان از نظر اخلاقی چگونه بودند؟
یادم میآید سال ۶۴ که من رفتم منزلشان، بچه طلبه هم بودم، ولی ایشان خیلی تحویل میگرفت و همین باعث شد من بروم و اشکالاتم را مطرح کنم و این اخلاقش ما را گرفت و در این رفتوآمدها خیلی راهنمایی کرد و خیلی چیزها به ما یاد داد. ما اصلاً کتاب نمیشناختیم، کتابها و روشها را از ایشان یاد گرفتیم. حالا هم چیزی نداریم اما دو سه تا چیز دستوپا شکستهای که داریم، همهاش یادگار ایشان است.
از اخلاق فوقالعادهی ایشان، احترام به پدر بود. ایشان مدتی با پدر و خانوادهشان منزل ما بودند. هر بار که پدرشان میآمد جلوی پدر می ایستاد. حتی اگر در طول روز بارها پدرشان میرفت و میآمد، هربار که پدر میآمد، جلوی پای ایشان میایستاد. حتی اگر پدرش این حالت را نمیدید اما ایشان کار خودش را میکرد و تا پدر نمینشست ایشان هم نمینشست.
پدرشان از علما هم نبودند. درست است؟
در روستا که بودیم، در کوه پسرشان زمین خورد زانویش خراش برداشت و گریه کرد. سید جعفر قرمز شد و ناراحت شد که چرا گریه میکنی؟! تو باید جلوی تیر بروی و جلوی تفنگ بروی! برای یک ذره خراش گریه میکنی؟!
بله از علما نبودند، ولی بعضی امور را وارد بودند. یک کتابی نوشته بودند مثل ملاهای محلی خودمان. مرحوم سید جعفر مرتضی اصرار عجیبی روی «برّ والدین» داشت. حتی یکبار آمد گفت پدرم دلش گرفته و ناخوش احوال است، من هم هماهنگ کردم در روستای ما و مدتی آنجا بودیم. یک خاطره هم بگویم در روستا که بودیم، در کوه پسرشان زمین خورد زانویش خراش برداشت و گریه کرد. سید جعفر قرمز شد و ناراحت شد که چرا گریه میکنی؟! تو باید جلوی تیر بروی و جلوی تفنگ بروی! برای یک ذره خراش گریه میکنی؟!
ایشان با حزب الله لبنان رابطه داشتند و ظاهراً بعضی اعضای خانوادهشان هم عضو حزب الله هستند؟
بله، بچههایشان در حزبالله لبنان حضور جدیای دارند.
رهبر انقلاب در پیام تسلیت میگویند که ایشان با کارهایی که انجام داد یک نیاز فرهنگی مهمی را از جهان اسلام برطرف کرد. این نیاز فرهنگی چه بوده است؟
ایشان یک موسوعه «الصحیح من سیرة النبی الاعظم» دارد. یک موسوعه امیرالمؤمنین و یکی از امام حسین (علیهماالسّلام) دارد و یکی هم «الحیاة السیاسیة» از امام رضا(علیهالسّلام) دارد. یک «الحیاة السیاسیة» امام جواد (علیهالسّلام) دارد و یکی هم برای امام حسن (علیهالسّلام) دارد.
رهبر انقلاب چون خودشان در مورد ائمه کار کردهاند و میدانند که ما از علمای مکتب اهلبیت کتاب جامع درباره سیره پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) نداشتیم. برای اولین بار یک ۳۵ جلدی عربی به دنیای اسلام عرضه کرد که این یک مشکل بزرگ فرهنگی ما را حل کرد.
آقای سید جعفر آن چیزهایی که مورد قبول علمای شیعه است در این موسوعه آورد و این خلأ فرهنگی قبل از این موسوعه وجود داشت. قبلش آن مسائلی بود که عامه برای خودشان میگفتند و ما هم قبول نداشتیم. آقا سید جعفر آمد این خلأ را پر کرد. همین اتفاق درباره امیرالمؤمنین صورت گرفت و به همین صورت درباره زندگی سیاسی امام رضا (علیهالسّلام) و.... مثلاً این موضوع که چرا امام رضا (علیهالسّلام) ولیعهدی را قبول کرد؟ و بقیه ابعاد زندگی زندگی سیاسی امام رضا (علیهالسّلام) را به خوبی آورده است که گرچه کتاب کوچکی است ولی پرمحتواست. ایشان صلح امام حسن (علیهالسّلام) را هم در کتابشان خیلی خوب بیان کردهاند، خب چون حضرت آیتالله خامنهای خودشان کتاب صلح امام حسن (علیهالسّلام) شیخ راضی آلیاسین را ترجمه کردهاند، کاملاً به این چیزها مسلط هستند که چه خلأهایی هست. اینها بود که ایشان با قلم روانش و با این تتبع عجیبی که داشت این خلأ را پر کرد، به خصوص این خلأ که حضرت آقا اشاره دارند اشاره به فرهنگ شیعه دارد.
نگاه سیاسی و اجتماعی ایشان چه در حوزهی حزب الله و شرایط لبنان و چه جمهوری اسلامی ایران چگونه بود؟
ایشان شخصیتی علمی بود و در کارهای سیاسی و اجرایی وارد نمیشد اما با حزبالله خوب بودند و حزبالله هم به ایشان احترام میگذاشتند. در ایران هم اطلاع داشتم که رهبر انقلاب به ایشان عنایت داشتند.
مرحوم سیدجعفر یک دفعه به من گفتند که حضرت آقا فرمودهاند «"الصحیح من سیرة النبی الاعظم" را به انگلیسی ترجمه کنید.» انقلاب را که خیلی خیلی به آن دلبستگی داشت و به امام و حضرت آیتالله خامنهای همینطور بینهایت علاقه داشت و از ته دل قبول داشت. به تشیع و آیندهی آن امید خوبی داشت.