چه الزاماتی از لحاظ مالی در مورد ازدواج وجود دارد؟ در بحثهای اسلامی از نظر مالی باید چه اقداماتی انجام شود تا یک ازدواج سالم و موفق صورت بگیرد؟
ازدواج اساساً یک پیمان انسانی-الهی است و اصطلاحاً جنبهی نرمافزاری و ویژگیهای خلقی و انسانی در آن بسیار پررنگتر از اموری است که زمینهی آن را فراهم میکند، اما گریزی هم از مسائل مادی و عادی نیست. اگرچه سر انسان در آسمان است، ولی بالاخره پایش در زمین است و باید با اقتضائات طبیعی و مادی نیز هماهنگ باشد. برای ازدواج سه اصل کلی داریم که توجه به این اصول میتواند از جمله در مسألهی اقتصادی راهنما باشد و ما را از مسائل حاشیهای و فرعی برهاند.
اصل اول این است که خداوند پشتیبان زندگی خانوادگی است؛ به تعبیر قرآن کریم «یُغنِهِم اللّهُ مِن فَضلِهِ». لذا در روایات داریم اگر کسی صرفاً به دلیل فقر ازدواج نکند، به خدا سوءظن برده و باید در مورد ایمانش تجدید نظر کند. خداوند حتماً زندگیهای مشترک را با «رزق من حیث لایحتسب» خودش پشتیبانی میکند. پس بنیاد اقتصادی زندگی مشترک باید بر اساس توکل و اعتماد به خدا باشد، مگر در شرایط استثناء که به آنها اشاره خواهم کرد.
در روایات داریم اگر کسی صرفاً به دلیل فقر ازدواج نکند، به خدا سوءظن برده و باید در مورد ایمانش تجدید نظر کند.
اصل دوم این است که در مسائل زندگی و مخصوصاً در اوایل زندگی، قاعده و مبنا را بر قناعت و ساختن و کنارآمدن و سخت نگرفتن بگذارند و نیز وارد نشدن به بازیهای عبث و بیفایدهی چشم و همچشمی. اگر یکی از دو طرف یا هر دو طرف یا خانوادههایشان، مخصوصاً در اوایل زندگی در مورد تشریفات و مراسم و جزئیات، مته به خشخاش بگذارند، زندگی را از آغاز به انحراف بردهاند. پس اصل بر قناعت (به معنی درست کلمهاش) و البته تلاش و فراهم کردن امکانات بیشتر (مثلاً خانهی بزرگ، مرکب مناسب و ...) است. اینها نهتنها هیچ مانعی ندارد، بلکه سفارش هم شده است.
اصل سوم در مسائل اقتصادی این است که همواره باید توجه کنیم که مدیریت اقتصادی زندگی یعنی تلاش برای به دست آوردن. مرد به عنوان کسی که نفقه بر عهدهاش است، باید تمام توان خود را به کار بگیرد. معنی دقیق آیهی «لایُکَلّفُ اللهُ نفساً الاّ وُسعَها» این است که «از همهی وسع و توان خودت باید استفاده کنی تا تکلیفت را انجام بدهی.». معمولا مرد اگر تلاشگر خوبی باشد، در خانمها و زندگی مشترک اعتراض و ایراد و دلخوری وجود نخواهد داشت. معمولاً خانمها و فرزندان همین که شاهد تلاش و زحمت واقعی مرد باشند، دیگر سخت نمیگیرند. غر زدن، گلایهمندی و توقعات وقتی مطرح میشود که گمان میکنند در برنامهریزی پدر یا همسر خانواده خلأیی وجود دارد و خلأها تبدیل میشود به طرح توقعات و مسائلی که ممکن است خدای ناکرده مشکلات بعدی را به وجود بیاورد.
این سه اصل در مورد اصول ساماندهی فضای اقتصادی زندگی خانوادگی است. اگر به آنها توجه شود، زندگی در مسیر بهرهمندی پیش میرود یا این که واقعاً نیازشان برطرف خواهد شد. یعنی مثلاً اگر نیاز به خانه دارند، برطرف میشود، اگر نیاز به ماشین دارند، برایشان فراهم میشود یا بینیاز میشوند. فرض کنید فاصلهی بین محل کار و منزل ممکن است آنقدر کم شود که اصلاً نیازی به وسیله نداشته باشند. یا برای اجارهی منزل نیاز است که ماهانه به فرد پول برسد، اما اگر خانهدار شود، دیگر نیازی به اجاره نخواهد داشت.
اگر افراد واقعاً به این اصول عمل کنند، یا نیازشان به اقتضائات زندگی مادی برطرف میشود یا از آن بینیاز میشوند. زندگی این افراد آرامش دارد. البته آرامش منافاتی با سختی ندارد، اما آرامش که باشد، تلخی به هیچ وجه نیست.
مهریه، جهیزیه، ولیمه، عروسی و ... چه جایگاهی در مباحث اسلامی دارند؟
اگر بحث ازدواج متمکنها و متمولین با همدیگر است، چون تمکن دارند (البته فرض ما هم این است که مالشان را از راه حلال کسب کردهاند)، شاید منع آنچنانی نباشد و جامعه هم سرزنش نکند؛ فقط خط قرمز این است که تبرّج، خودنمایی و تفاخر نداشته باشند. نوع مهریه، ولیمه و برگزاری مراسم طوری نباشد که جامعه را دچار احساس ناکامی کند. یعنی به رخ کشیدن نباشد.
مهریه سوپاپ اطمینان برای بحث طلاق و جدایی نیست. مهریه، دِین زن است بر عهدهی مرد. مثل چکی است که انسان کشیده و باید ببیند آیا امکان پرداخت و برگرداندنش را دارد یا نه؟
اما اگر ثروتمند نیستند، برای برگزاری مراسم عروسی و ولیمه و ... واقعاً به زحمت میافتند. گاهی حتی وام و قرض میگیرند که این کار اصلاً سفارش نشده است. مثلاً پیغمبر صلواتاللهعلیهوآله در مورد مهریه فرمودهاند «برکت در مهریهی کم است.» مهریه سوپاپ اطمینان برای بحث طلاق و جدایی نیست. مهریه، دِین زن است بر عهدهی مرد. مثل چکی است که انسان کشیده و باید ببیند آیا امکان پرداخت و برگرداندنش را دارد یا نه؟ اگر دارد، هر چه سبکتر بگیرند و شرایط تشکیل زندگی را با مدارا آسان کنند (مخصوصاً خانوادهی عروس)، پایههای زندگی مشترکشان محکمتر میشود.
هر چقدر که میخواهند، در شناخت، در رفتوآمد، در آشنایی طرفین و در ویژگیهای آنها سخت بگیرند، اما اگر در شرایط تشکیل زندگی، متراژ خانه و مهریه و ... سخت بگیرند، بنای زندگی را ناخواسته بر پی و بنیان ضعیفی قرار دادهاند. تجربه و تحلیل و توصیههای دینی میگوید که انسان هر چه میتواند، باید در این مرحله آسان بگیرد.
به نظرتان مشکلات مالی چه هنگامی میتواند مانع ازدواج باشد؟ آیا در اسلام سفارش شده که شما تا زمانی که فلان مشکل را داری (مثلاً اگر کار نداری) نمیتوانی ازدواج کنی؟! یا مثلاً اگر طرف سربازی نرفته، بعد ازدواج میکند و دخترخانم را منتظر میگذارد یا دچار مشکلات مالی میشود. به نظر شما آیا باید این مشکلات رفع شود و بعد ازدواج صورت بگیرد؟
قرآن میفرماید «فَلیَستَعفِف الَّذینَ لایَجِدوُنَ نِکاحاً» کسانی که امکان ازدواج ندارند، باید عفت بورزند و فعلاً خویشتنداری کنند. یک اصل داریم که اگر آن مشکلات مالی، غیر قابل حل هستند و مانع زندگی میشوند، فعلاً عفت بورزند. مثلاً طرف واقعاً در فقر مطلق به سر میبرد، بلکه بدهکاری هم دارد. البته مثالهای دیگر مثل سربازی، محل زندگی، تحصیل، داشتن خواهر و برادر بزرگتر اصلاً مانع ازدواج نیست. ضمن این که با بعضی اشخاص نباید ازدواج کرد که بحثش مفصل است؛ مثلاً کسانی که اصلاً با هم تفاهم خانوادگی و شخصیتی ندارند و صرفاً علاقهای بینشان شکل گرفته، یا کسانی که بیماریهای ژنتیکی جنسی دارند، یا معتاد به مواد افیونی (مخصوصاً از نوع جدیدش) هستند، یا عادت به شرابخواری و میگساری دارند. وصلت با اینها برای خانوادههای متدین و مخصوصاً کسانی که در این فضاها نیستند، بسیار ممنوع است.
در مورد مسألهی اقتصادی اگر امکان تأمین زندگی مختصری را دارند، مثلاً میتوانند با کمک بزرگترها خانهای اجاره کنند و ...، نباید از ازدواج طفره بروند. بعضیها حقوق دارند، اما میگویند باید شغل ثابت یا خانهی شخصی داشته باشیم. این یعنی مسئولیتگریزی و عدم تکلیف به زندگی.
در مورد مسألهی اقتصادی اگر امکان تأمین زندگی مختصری را دارند، نباید از ازدواج طفره بروند. بعضیها حقوق دارند، اما میگویند باید شغل ثابت یا خانهی شخصی داشته باشیم. این یعنی مسئولیتگریزی و عدم تکلیف به زندگی.
اولاً اگر همسر اهل مدارایی داشته باشند، چرخهی زندگی که بچرخد، مشکلات اقتصادی روزبهروز کمتر میشود. ثانیاً آیا مجردی و مجرد ماندن اشکالات و مشکلاتی ندارد؟ بالاخره عاقل همیشه باید هزینه و فایده را در نظر بگیرد. جوانی که زمان ازدواجش رسیده است، اگر ازدواج کند، حتماً دشواریها و مسئولیتهایی به سراغش خواهد آمد. اساساً رشد در تحمل درست رنجهای بهموقع است، اما اگر ازدواج نکند، آیا در مجردی از این رنجها و مشکلات خبری نیست؟ یعنی آدمی که ازدواج نمیکند، حقیقتاً آیا دیگر رنجی نخواهد داشت؟ نه! مشکلات آن طرف را هم باید دید؛ هزاران مشکل روانی، درونی، ذهنی و بعد از مدتی، عدم امکان تشکیل زندگی. یادمان باشد هر وقت که تلاش میکنیم مشکلات واقعی و طبیعی را حل کنیم، هر چه جلوتر میرویم، اتفاق بهتری برای خودمان میافتد.
اما مشکلات غیر طبیعی، رنجهایی که خودمان ساختهایم و مشکلاتی که با عدم اقدام بهموقع ایجاد کردهایم، آن رنجها را یا حل نمیکنیم یا ظاهراً حل میکنیم! به قول حاجآقا مجتبی تهرانی (که خدا رحمتشان کند) «رج هست، ولی کج هست». یعنی طرف ممکن است به یک امکانی رسیده باشد، ولی آن امکان در برآیند و مجموعاً او را جلو نبرده است. مثل ورزشکاری که با دوپینگ به کاپ و مدال میرسد، ولی بهزودی آبرویش خواهد رفت؛ مدالش را میگیرند و از میادین ورزشی محرومش میکنند. افرادی که سراغ رنجهای نامبارک میروند (مثل رنجهای مجردی که شرایط ازدواج را دارد)، در واقع دچار تخیل راحت بودن است. بهزودی معلوم خواهد شد چنین کسی اگر هم آرامشی داشته باشد، متأسفانه آرامش قبل از طوفان است.
اگر والدین عروس یا داماد بر انجام مراسمهای پرخرج، پرهزینه یا غیر ضروری اصرار داشته باشند، زوج جوان چگونه باید این موضوع را حل کنند؟
بعضیها بیشتر از سر عادت و چشم و همچشمی به این موضوع اصرار میکنند. بعضیها هم گمان میکنند این اصرار، به نفع زندگی است. اگر داماد یا خانوادهی او امکان تأمین آن شرایط را دارد (به شرط این که از اسراف و تفاخر دور باشد) مانعی ندارد؛ بالاخره شأنشان اقتضا میکند. اما اگر چنین امکان مالی و اقتصادی ندارند، به نظرم باید توضیح بدهند و تبیین کنند که به نفع زندگی مشترکشان است که چنین مراسمی برگزار نکنند و اینقدر هزینه نکنند. اگر زندگی از اول بر پایهی مدارا باشد، زندگی محکمتری خواهند داشت.
بعضی از زوجهای جوان به دلیل شرایطی که همسرشان و خانوادهی آنها گذاشتند، از اول زندگی گرفتار قرض و وام شدند و زندگیشان آنچنان که باید، سرپا و برقرار نشد. مثل دوندهای که از آغاز به پای خودش یک وزنه بسته باشد، از اول شتاب نمیگیرد و از خیلیها جا میماند. تبعات آن تصمیم اشتباه اول (این که امکانات مادی نداشتند، اما به انجام بعضی تشریفات غیر ضروری تن دادند) تا سالها بر زندگیشان سایه خواهد انداخت.
معیارهای اصلی و فرعی اسلام برای ازدواج کدامند؟
دو دسته معیار داریم؛ معیارهای ثابت که نمیشود در آنها ارفاق کرد و معیارهای متغیر. معیارهای ثابت سه سرفصل دارد؛ اول محبت بین دختر و پسر است. البته منظور عشقهای آتشین و افلاطونی نیست. منظور، تمایل و کشش دختر و پسر نسبت به هم است که میخواهند در زندگی مشترک قرار بگیرند. باید به هم حس مثبتی داشته باشند و این حس در اثر شناختها و برخوردهای بعدی رشد کند.
در روایت هست که معصوم علیهالسّلام به شخصی فرمود: «دخترت را به یک شخص متدین بده؛ اگر دوستش داشته باشد، خوشبختش میکند و اگر دوستش نداشته باشد، اذیتش نمیکند.»
دوم این که طرف مقابلشان متدین و هنجارگرا باشد. تدین بحث بسیار مهمی است. در روایت هست که معصوم علیهالسّلام به شخصی فرمود: «دخترت را به یک شخص متدین بده؛ اگر دوستش داشته باشد، خوشبختش میکند و اگر دوستش نداشته باشد، اذیتش نمیکند.» یعنی انسان متدین بر اساس دینش باید منصف، مهربان و مسئولیتپذیر باشد. البته تدین هم توضیح دارد؛ چطور قابل شناخت است؟ چه ویژگیهایی سبب میشود بگوییم «ایشان متدین است یا حداقل از حد نصابی از تدین برخوردار است که میشود زندگی مشترکی با او تشکیل داد؟»
سومین معیار ثابت، خوشبرخوردی و خوشاخلاقی است که از دو عنوان مسئولیتپذیری و مهربانی نشأت میگیرد. یعنی آدمی که خوشبرخورد است، میداند با دیگران چگونه ارتباط برقرار کند. اولاً مسئولیتپذیر و ثانیاً انسان اهل محبتی باشد. در واقع ابراز احساسات کند و این خیلی در خوشبرخوردی مؤثر است. هر کدام از این سه اگر نباشد، اساساً بنای زندگی مشترک، بنای پرمخاطره و پر از تزلزلی است.
اما معیارهای متغیر کدامند؟ مثلاً بحث تناسب سنی، تحصیلات، تعداد فرزندان خانواده، شغل والدین، رشتهی تحصیلی، قد و وزن، چاقی و لاغری و ... معیارهایی هستند که متناسب با هر کسی متفاوتند. مثلاً نمیتوانیم بگوییم کسی خوشبخت است که همسرش حتماً تحصیلات عالی داشته باشد. ای بسا که نه! چون این طرف تحصیلات عالیه ندارد، طرف مقابل هم نیازی به تحصیلات عالیه ندارد؛ یا مثلاً خوشبخت کسی است که همسرش بلندقد یا کوتاهقد باشد. اینها بستگی به شرایط طرف مقابل و تناسبات طرفینی دارد.
وضعیت اقتصادی امروز جامعه مشخصاً نسبت به گذشته سختتر شده است. برخی این را بهانه میکنند که ازدواج را به تعویق بیندازند. توصیهی شما به این افراد چیست؟
برداشت من این است که امروز شرایط اقتصادی بدتر نشده، توقعات ما بیشتر شده. یعنی ثروت و داراییهای ما نسبت به ۵ سال یا ۱۰ سال پیش بیشتر است. حتی فقیرهای ما امکاناتشان بیشتر شده، ولی احساس فقرشان هم گسترش پیدا کرده. متأسفانه مصرفگرایی همهی ما را نسبت به آن چه که داریم، تقریباً ناراضی کرده. احساس فقر از خود فقر گستردهتر و کشندهتر است، آزارش هم بیشتر است. البته حتماً همیشه کسانی بودهاند که وضع مالیشان سقوط کرده و بدتر شده، ولی آنها استثناء هستند و درصدشان زیاد نیست. پس فکر میکنم ما بیش از آن که فقیرتر شده باشیم، احساس فقرمان بیشتر شده؛ آن هم در اثر تقویت روحیهی مصرفگرایی. مصرفگراتر شدهایم و به همین دلیل، قدرت انتخاب ما ضعیفتر و تردیدهای ما بیشتر شده.
متأسفانه مصرفگرایی همهی ما را نسبت به آن چه که داریم، تقریباً ناراضی کرده. احساس فقر از خود فقر گستردهتر و کشندهتر است، آزارش هم بیشتر است.
اما در این شرایط چه باید بکنیم؟ اولاً اگر مشکل این است، باید این مسأله را در خودمان حل کنیم. یعنی بدانیم واقعاً با امکانات متعارف مادی هم میتوانیم خوشبخت شویم. خوشبختی اتفاقی است که بیش از مهارتهای ارتباطی، از روحیه و توان اندیشه ناشی میشود و نه الزاماً از امکانات. باید این جنبه را در خودمان تقویت کنیم.
ثانیاً توصیه میکنم خانوادهها (مخصوصاً دختر و پسرها که اوایل ازدواج و زندگیشان هست) راجع به توقعاتشان، شفاف و متواضع گفتوگو کنند، ولی به معنی تحکم و تحمیل نباشد؛ نه از طرف دختر به پسر و نه از طرف پسر به دختر. مثلاً اگر دخترخانم توقعاتی در مورد محل زندگی و نوع لباس و مسکن و تغذیه دارد، باید شفاف بگوید، منتها این توقع، پشتش اعتراض نیست و صرفاً اطلاعرسانی است. طرف مقابل هم باید با شفافیت و صداقت بگوید «من این کار را به این دلیل برای شما انجام میدهم» یا «آن کار فعلاً در قدرت من نیست.» به تعبیر حضرت علی علیهالسّلام نگذاریم ابهامی که محل تخمریزی شیطان است، فضای زندگی را به تلخکامی و سوءتفاهم بکشاند. به نظر من باید شفاف و صادقانه و البته غیر متوقع بیان شود؛ یعنی اگر تأمین نشد، نباید طرف مقابل گلایه کند. بنابراین زن و شوهر مخصوصاً اوایل زندگی باید زیاد با هم حرف بزنند.
نکتهی سوم که در احساس خوشبختی، علیرغم مشکلات و کمبودها خیلی مؤثر است، بحث تقویت معنویت است. در دنیا ثابت شده در خانوادههایی که معنویت و نیایش و عبادت وجود دارد، میزان رضایتمندی افزایش پیدا میکند، اما اگر خدای ناکرده معنویت نباشد و یکی از دو طرف یا هر دو طرف، اهل عبادت، نماز، روزه و بندگی نباشند، به همان میزان مجال میدهند که سختیها و مشکلات، پررنگتر و تلختر به چشم بیایند و ذائقهها را تلخ کنند.
یک راهکار عملیاتی بفرمایید برای مقابلهی زوجین با خرجهای اضافی ازدواج (خصوصاً در جهیزیه) که ناشی از چشم و همچشمی است.
باید ببینند آیا به تربیت خانوادگیشان برمیگردد یا نه؟ بعضی از خانوادهها کلاً ولخرج بار میآیند؛ بیدلیل و بادلیل خرج میکنند. اگر واقعاً از جنس ولخرجی خانوادگی و تربیتی خانوادگی نباشد، قابل علاج است، اما اگر از آن جنس باشد، قبل از عقد باید شرط و شروط جدی با هم بگذارند. جنگ اول به از صلح آخر. مخصوصاً که آقا خیلی واضح، جدی، صادقانه و دوستانه به خانم بگوید که «خسیس نیستم، تنبل هم نیستم. هم خدا انشاءاللّه به ما کرامت و کریمی میدهد، هم تلاش میکنیم، ولی بالاخره ممکن است گاهی نتوانیم پول کافی برای خرجهای لازم به دست بیاوریم.» این را باید پیش از ازدواج تعیین و مشخص کنند.
خانوادهها و مخصوصاً دختر و پسرها که اوایل ازدواج و زندگیشان هست، راجع به توقعاتشان، شفاف و متواضع گفتوگو کنند، ولی به معنی تحکم و تحمیل نباشد
نکتهی بعد این است که واقعاً خرج اضافی را گناه و مصداق اسراف بدانیم. اگر چیزی مورد نیاز ما نیست و دلیل عقلی و دینی برای تأمینش نداریم، بدانیم که تأمینش گناه است و این بَرج خدای ناکرده وبال دنیا و آخرتمان میشود. یعنی نگاه اعتقادی به این مسأله و تقویت بُعد معرفتی میتواند در کاهش خرجهای اضافی کمک زیادی کند.
نکتهی پایانی هم نشست و برخاست با کسانی است که وضع مالیشان از ما پایینتر است و به اندازهی ما امکان مادی ندارند. نشست و برخاست با آنها خیال ولخرجی و لذت بازاردرمانی را از ذهن و دل ما بیرون میکند.
در پایان نیز اگر نکتهای دارید، بفرمایید.
توصیه میکنم که کتاب «یادت باشد...» را در این مورد بخوانند. این کتاب به نوعی بازتاب سبک زندگی اسلامی برای زوجهای جوان است و شرح احوال شهید سیاهکالی از زبان همسر ایشان است که حقیقتاً یک زندگی شیرین، شاد، پرهیجان و پر از عشق و محبت و در عین حال خیلی ساده و بیتکلف داشتهاند. فکر میکنم خوب است این کتاب را به زوجهای جوان هدیه بدهیم.