عزاداری دههی اول محرم فرصت مناسبی است برای تبلیغ و انتشار معارف اصیل اسلامی. رهبر انقلاب در اینباره میفرمایند: «در ماه محرم، معارف حسینی و معارف علوی را که همان معارف قرآنی و اسلامی اصیل و صحیح است برای مردم بیان کنید.» حجتالاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان، از آن منبریهای قدیمی است که هم در بیان معارف اسلامی و شیعی، عالم و خبره است، و هم ید طولایی در روضهخوانی سیدالشهداء دارد. با او دربارهی اهداف قیام امام حسین علیهالسلام و همینطور آفتهای هیأتهای امروزی در اقامهی عزای اباعبدالله به گفتوگو نشستیم.
برخی افراد یا جریانها صرفاً تحلیلی دینی از قیام امام حسین علیهالسلام ارائه میدهند. برخی دیگر نیز آن را تنها به یک موضوع سیاسی فروکاستهاند، درحالیکه قیام امام حسین علیهالسلام دارای جنبههای مختلف دینی، سیاسی و اجتماعی است. این جنبهها کدامهاست؟
اهداف و ابعاد قیام را خود حضرت سیدالشهداء
علیهالسلام بیان کردهاند. این روش همهی انبیاء و ائمهی طاهرین بوده است که ابتدا خودشان همهی اهداف قیامشان را بیان میکردند تا مردم در این اهداف، تعقل کنند و با تعقل، راه حق را از باطل تشخیص دهند.
اهداف و ابعاد قیام، در تمام نامههایی که حضرت در شروع کارشان از مدینه به افراد، جمعیتها و شهرهای مختلف نوشتهاند و سخنرانیهایی که از مدینه تا کربلا داشتند، بیان شده است. حتی در وصیتنامهای که نوشتند هم اهداف را بیان کردند که یکی از مهمترین آنها عبارت است از: «خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی». معلوم میشود که حضرت، امت را دچار فساد، برگشته به روزگار جاهلیت قبل از بعثت و منحرف در عمل و کردار دیده است. البته تعداد بسیار کمی در هر دورهای سالم میمانند. در واقع بدنهی امت در اعتقادات، رفتار و کردار و معاشرت و اجتماعیات، دچار فساد شده بودند. همیشه در قرآن و روایات، «فساد» مقابل «صلاح» است و با توجه به اینکه حضرت میگویند: «خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی»، میتوان یک درک جامعهشناسانهی کامل از بیان آن حضرت پیدا کرد.
حضرت به تمام اوضاع جامعهی زمان خودش کاملاً آگاه بوده است. بر هر فقیه و عالمی واجب است که آگاه به اوضاع زمان باشد، و الا در تصمیمگیریها و فتواهایش دچار اشتباه خواهد شد. خود این مطلب نشان میدهد که حضرت میخواهند بگویند هیچ عالمی حق عزلتگزینی ندارد، هیچ فقیه و مرجع تقلیدی حق کنارهگیری از اجتماع را ندارد و حق ندارد بگوید به من چه، من برای خودم عبادت میکنم و خدا و درس و بحثم را دارم. این روش کاملاً غلط و مخالف روش سیدالشهداست. پس حضرت با همین جملهای که خواندم، به ما درس میدهند که همه باید با آگاهی از وضع جامعه، تصمیمگیری کنند. این درس را هم میدهند که عالم و و فقیه حق نشستن در خانه و بیاعتنا بودن نسبتبه اوضاع جامعه را ندارد.
سود عمومی هیئات، یعنی اینکه بتوانند تمام انوار قیام اباعبدالله را از طریق خود به مردم انتقال دهند و در آن روحیه بدمند، کم بوده است. از برخی جنبهها کارکردهای هیئت در گذشته بیشتر بود. علت قوی بودن هیئتها در گذشته این بود که موضوعاتی مانند زنجیرزنی و سینهزنی در مرحلهی سوم هیئت بودند، نه مرحلهی اول. مرحلهی اول، جمع شدن مردم بود.
در ادامه حضرت میفرمایند: «أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ». اینجا امر به معروف فقط امر به معروف گفتاری نیست، بلکه حضرت میخواهند پرچم تمام خوبیها را بلند کنند. در ادامه میفرمایند: «وَ أَنْهَی عَنِ الْمُنْکرِ»؛ یعنی میخواهند علَم همهی زشتیها را سرنگون کنند. پس اگر در هر زمانهای، رهبران و عالمان جامعه با کمک مؤمنان، دستبهدست هم دهند و علم خوبیها را برپا کنند و علم بدیها را سرنگون کنند، حسینی و دنبالهرو ابیعبدالله خواهند بود. سپس میفرمایند: «وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی» : من آمدهام که چراغ نبوت و ولایت را روشن کنم. یعنی حضرت فقط به پیغمبر اشاره نمیکند، بلکه امیرالمؤمنین را هم مدنظر دارد؛ چراکه حضرت میبیند در جامعه، در اثر فساد همهگیر، هم چراغ نبوت و هم چراغ ولایت، به خاموشی گراییده است.
حضرت در نامههای دیگرشان (مثلاً در نامهای که به سران کوفه نوشتند) بهصورت دقیق اوضاع جامعه را بیان میکنند. مثلاً میفرمایند: «أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّیطَان»؛ یعنی جامعه انگار به خودش قبولانده که واجب است من پیرو شیطان باشم. حضرت نفرمودند: «لزموا طاعة أبلیس». ابلیس فرد خاص است. شیطان معنی عام دارد؛ یعنی موجودی که طبع و نیتش این است که همهی مردم را از خدا جدا کند. این کلمهی شیطان، در نامهی حضرت، مصداقش چهکسی است؟ بنیامیه. برای اینکه قرآن کلمهی شیطان را بهصورت جمع هم آورده است: «لِکلِّ نِبِی عَدُوًّا شَیاطِینَ الجن و الانس»؛ یعنی گروه وسیعی که همه شیطان هستند. منظور یزید و حکومت یزید است. در واقع آن ملت چنان بدبخت شد بودند و در جهل فرورفته بودند که طاعت چنین شیطانی را لازم میدانستند. «و ترکوا طاعة الرحمن» : طاعت خدا را زمین گذاشتند و جای خالی خدا را به یزید و بنیامیه دادند. بعد میفرمایند: «و استعصروا الفیء»؛ یعنی تمام اموال مسلمانان را ملکیت خودشان کردند. «وَ شُرْبِ الْخُمُور» : هر نوع شرابی را میخورند و میفروشند. علت دیگری که در آن نامه بیان شده، «أبطل الحدود» است. احکام و حدود الهی را هم به تعطیلی کشیدند؛ حدودی که اگر در جامعه اجرا شود، ریشهی ظلم و فساد را میخشکاند.
البته امام شهید شدند و این اهداف در زمان خودشان تحقق پیدا نکردند، ولی از آن زمان تا امروز، در بدنهی عظیمی از جامعه، این اهداف تحقق پیدا کرده است. هدف قیام، محقق شد. نه در تمام جهان یا یک کشور، ولی بهنوعی این اهداف در جهان در حال پیشرفت و تحقق است. چنانکه قرآن هم خبر داده است: «أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ». تحقق این آیه ریشه در قیام ابیعبدالله دارد.
با توجه به اینکه در ایام عزای سیدالشهداء قرار داریم، هیئات متعددی در داخل و خارج از کشور برای احیای قیام حضرت سیدالشهداء برگزار میشود. هیئتهای ما چقدر باید مطابق همین ابعاد باشند؟
سود عمومی هیئات، یعنی اینکه بتوانند تمام انوار قیام اباعبدالله را از طریق خود به مردم انتقال دهند و در آن روحیه بدمند، کم بوده است. از برخی جنبهها کارکردهای هیئت در گذشته بیشتر بود. علت قوی بودن هیئتها در گذشته این بود که موضوعاتی مانند زنجیرزنی و سینهزنی در مرحلهی سوم هیئت بودند، نه مرحلهی اول. مرحلهی اول، جمع شدن مردم بود. مرحلهی دوم این بود که اکثر هیئات و مساجد در اختیار یک عالم ربانی بودند؛ آدمی که عالم و زاهد و اهل گریه و روضه بود. این عالم ربانی سه کار در منبر میکرد. کار اولش این بود که یک منبر پربار اصولی با محوریت قرآن و روایات میرفت. سود کارش این بود که خودآگاه یا ناخودآگاه، مردم علیه حکومتهای ظالم موضع پیدا میکردند. این منبرهای عالمانه، هم مردم را سختتر به دین گره میزد و هم آنها را علیه ظلم و ظالم بار میآورد.
کار دوم این عالم ربانی، روضه خواندن بود؛ آنهم روضههای صحیح که در کتب معتبر وجود دارند. این دستور ائمهی طاهرین است که دائم برای ابیعبدالله بخوانند. سود این کار چیست؟ طبق روایات متعدد، گریه بر ابیعبدالله، عامل رحمت خدا، شفاعت اهلبیت و مغفرت گناه است. کار سوم آن عالم این بود که بعضی از آنها، از مستمع بیشتر گریه میکردند و این موضوع اثر عجیبی روی مردم داشت. اما متأسفانه الآن مقداری این موضوعات کمرنگ شده است. بیشتر هیئتها فقط به مداحی و سینهزنی و زنجیرزنی اکتفا میکنند و این در مرتبهی اول، ظلم به خودشان است.
من خودم در دههی عاشورا، در جلسههای صبح، بر خودم لازم دانستهاند چند دقیقه مسئلهی شرعی برای مردم گفته شود. برای این کار متخصص میآورم. الآن چند سال است آقای فلاحزاده میآیند. با وجود این همه جمعیت در دههی عاشورا، باید مدیران مساجد و هیئات این فرصت بهشتی را غنیمت بدانند و هم فقه آلمحمد را انتقال دهند تا مردم به حلال و حرام و واجبات واقف شوند و هم اهداف قیام ابیعبدالله را بیان کنند. این کار، کار غیرعالم نیست. مداح خیلی خوب است، باید هم باشد، چون سینهزن مداح میخواهد و به بعد عاطفی و حماسی هیئت میتواند کمک کند، ولی عمدهی مداحان، آگاه به فقه و اهداف عالمانهی گستردهی ابیعبدالله نیستند.
یعنی میفرمایید برای اینکه هیئتهای عزاداری، کارکرد همهجانبهای را که در بخش ابعاد و اهداف قیام سیدالشهداء به آن اشاره شد، داشته باشند، باید بر محوریت یک عالم دینی تشکیل و اداره شوند؟
بله، باید یک عالم، فقیه و خطیب باسواد داشته باشند.
لابهلای فرمایشتان اشاره به برخی از آفتها کردید. بهصورت منسجم چه آسیبهایی ممکن است هر سه عنصر روحانی، مداح و مخاطب را تهدید کند؟
آفت منبر برای هیئات و مساجد، آفت بیسوادی است. کسی که فقط لباس روحانیت را دارد، ولی آگاه به دین نیست، یک ساعت برای مردم چه میخواهد بگوید؟ آنچه میگوید قطعاً سودمند و اثرگذار نیست. آفت مخاطب و جمعیت هیئت یا مسجد این است که نپرسند؛ یعنی سؤال را تعطیل کنند. لازم است که مردم وقتی عالمی را دعوت میکنند، ده دقیقه با او صحبت کنند، دردهایشان را بگویند و راهنمایی بگیرند. آفت مداح هم این است که با تکیه نکردن بر مقاتل صحیح، روضه بخواند.
آفت منبر برای هیئات و مساجد، آفت بیسوادی است. کسی که فقط لباس روحانیت را دارد، ولی آگاه به دین نیست، یک ساعت برای مردم چه میخواهد بگوید؟ آنچه میگوید قطعاً سودمند و اثرگذار نیست. آفت مخاطب و جمعیت هیئت یا مسجد این است که نپرسند؛ یعنی سؤال را تعطیل کنند.
تشکر میکنیم از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید. اگر بهعنوان کلام آخر، خاطرهای از رهبر انقلاب دارید، بفرمایید.
آشنایی من با رهبر انقلاب، از زمانی بود که ایشان مشهد بودند. چون خود ما تهران، جزء ردههای انقلابی بودیم، انقلابیهای شهرها را هم خوب میشناختیم. من گاهی که با رفقا میرفتم مشهد، در نماز یا سخنرانی ایشان شرکت میکردم. آشنایی ما از آن زمان است. بعد هم که آمدند تهران، رفتوآمدمان یک مقدار راحتتر شد. وقتی رئیسجمهور شدند، بازهم من با ایشان رفتوآمد داشتم. زمانی هم که ایشان رهبر انقلاب شدند، دیگر ارتباط ما ارتباطی بهاصطلاح کشوری، سیاسی و مملکتی شد. با موضعگیریهای ایشان در مقابل کشورهای دیگر، بهخصوص در ماجرای میکونوس، وقتی که بسیاری از سفرا از کشور ما رفتند و پشیمان شدند و خواستند برگردند، من عزت اسلام را لمس کردهام. آن زمان ایشان فرمودند اگر سفرا خواستند برگردند، همه را راه میدهیم، غیر از سفیر آلمان که باید آخر از همه بیاید. همین کار کاملاً دشمن را به ذلت نشاند و عزت اسلام را نشان داد. این برای من یک خاطرهی روحی جالب است. خاطرهی بالاتر از آن، وقتی بود که در سخنرانی مشهد فرمودند اسرائیل اگر تکان بخورد، حیفا و تلاویو را با خاک یکسان میکنیم. این سخن بازدارندگی مهمی برای دشمن ایجاد کرد.