رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان نظام و میهمانان بیست و هشتمین کنفرانس بینالمللى وحدت اسلامى فرمودند: «ما سیاست خارجی خودمان را مبتنی کردیم بر دوستی و برادری و ارتباط با همهی کشورهای مسلمان و کشورهای منطقه از همسایه و غیر همسایه؛ این سیاست ما است؛ ما همینجور هم عمل کردیم، همینجور هم در آینده عمل خواهیم کرد.» دربارهی این موضوع و چرایی گفتمانسازی وحدت با حجتالاسلام دکتر مهدی علیزاده موسوی به گفتوگو نشستیم. دکتر علیزاده موسوی دارای دکترای علوم سیاسی است و در حال حاضر رئیس پژوهشکدهی حج و زیارت است.
برخی معتقدند که ما باید در زمینهی وحدت، گفتمانسازی و الگوسازی کنیم؛ بهویژه اینکه وحدت اسلامی یک مسئلهی مأخوذ از سیرهی اهلبیت علیهمالسلام و مبانی قرآنی ماست. نخستین پرسش این است که دیدگاه شما برای اینکه وحدت را بهعنوان یک گفتمان و الگو به جهان اسلام عرضه کنیم، چیست؟
در ابتدای بحث، باید ببینیم که اساساً «تقریب» یک راهبرد است یا یک راهکار؟ تفاوت بین راهبرد و راهکار در این است که راهبرد در حقیقت آن سیاست کلانی است که بهعنوان یک اصل و یک هدف در نظر گرفته میشود و راهکار، راههای رسیدن به آن هدف اصلی است؛ یعنی آن تاکتیکها و روشهایی که به کار گرفته میشود.
به نظر میرسد که ما باید به تقریب در سطح راهبرد نگاه کنیم؛ یعنی یکی از اهداف و آرمانها و سیاستهای کلان جهان اسلام، مسئلهی تقریب است؛ چیزی که در سیرهی اهلبیت علیهمالسلام هم بوده است و سایر ادیان هم به آن رسیدهاند. زمانی شاهد درگیریهای شدید بین پروتستانها و کاتولیکها بودید، اما امروز میبینید که این درگیریها بهشدت کاهش یافته است و آنها به دنبال گفتمان هستند، چون در دنیای متکثر امروز، این همگرایی است که میتواند اندیشهی کلان را بهجایی برساند. نه تنها در حوزهی اندیشه، بلکه در حوزههای دیگر مانند سیاست و اقتصاد هم همینطور است. شما میبینید که جهان امروز بهشدت دنبال همگرایی است. گروههایی که به وجود میآید و مجامع مشترکالمنافعی که ایجاد میشود، همه در راستای این واقعیت است.
در گفتمان تقریب، این است که باید به دشمنشناسی توجه داشته باشیم؛ یعنی این نکته را مدنظر قرار دهیم که همواره یکی از اصول اساسی دشمن برای مقابله با اسلام، ایجاد نفاق و تفرقه است. همان مقدار که به ارباب مذاهب خوشبین هستند، به دشمن بدبین باشند.
نکتهی بعدی این است که اسلام کاملاً از ظرفیتهای وحدتسازی برخوردار است. ما کلیدواژههایی در آموزههای اسلامی داریم که این کلیدواژهها خیلی ما را به بحث وحدت نزدیک میکند. کلیدواژهی «امت»، مرزهای جغرافیایی را درمینوردد، بحثی از جغرافیا ندارد و صرفاً نگاهش ایدئولوژیک است که تا هرجا اندیشهی اسلامی وجود دارد، مرزهای اسلام گسترده است. این نشاندهندهی این واقعیت است که در بحث وحدت، مباحثی مانند قومیت، جنسیت، نژاد و مذهب، کنار میرود و آن «دال مرکزی» گفتمان، دین است که آموزههای دینی را تشکیل میدهد. بنابراین به نظر میرسد که واقعاً اگر مذاهب اسلامی با توجه به اشتراکات اساسی که دارند، با هم همراه شوند، مسلماً زمینههای وحدت و تقریب به وجود خواهد آمد و اگر بهعنوان یک راهبرد اساسی به این مسئله نگاه شود، مسلماً شاهد برونرفت از وضعیت ضعف و انحطاط در جهان اسلام خواهیم بود.
اگر بخواهیم این اصل را بهصورت الگو مطرح کنیم، این الگو چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
اولین مسئلهای که وجود دارد این است که ما اصول مشترکی را تعریف کنیم که مورد قبول تمامی مذاهب اسلامی باشد؛ یعنی قدر مشترکی داشته باشیم و آن قدر مشترک هم باید اینقدر قدرت داشته باشد که بتواند حلقهی وصل مذاهب اسلامی باشد. به نظرم میرسد که این قدر مشترک واقعاً در تمام مذاهب وجود دارد. توحید، نبوت، معاد و قرآن، مواردی هستند که آن بنیه و قدر مشترک را بین مذاهب به وجود میآورند و آنها را به هم متصل میکنند. بنابراین اولین اصل، وجود قدر مشترک است که بحمدالله در مذاهب وجود دارد.
دومین مسئله، تحمل مخالف است. به این معنا که واقعاً مذاهب اسلامی باید تمام تلاششان این باشد که یکدیگر را تحمل کنند. این تحمل آرای مختلف، در مبانی دینی ما وجود دارد. این واقعیت در دین ما مطرح است که کسی که اظهار اسلام کرد، دیگر نمیتوان او را غیرمسلمان دانست. علاوه بر مبانی قرآنی، در سیرهی پیامبر و اهلبیت نیز این روحیه دیده میشود. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در دورهی خلافت خلفا، علیرغم اینکه بنا بر نظر شیعه خلافت در ائمهی اهلبیت علیهمالسلام باید متمرکز شود، با آنها همراهی کردند. برای مثال، در دوران خلیفهی دوم، مشورتهایی به او میدادند.
این نشاندهندهی آن است که حفظ اصل اسلام مهمتر از وجود اختلافات است. همین سیره را شما در ارباب مذاهب هم میبینید. برای مثال، وقتی ابوالحسن اشعری داشت از دنیا میرفت، ظاهر سرخسی میگوید همه را جمع کرد و گفت: «اشهدوا انی لن اکفر احد من قبل هذه القبله»؛ شاهد باشید من هیچیک از اهل قبله را تکفیر نکردم. یا خود احمدبنحنبل پشت سر جهمیه نماز میخواند، در حالی که قائل به این بود که جهمیه عقاید کفرآمیز دارد. گفتند چرا نماز میخوانی، گفت: «لانهم اهل القبله».
نکتهی سوم این است که بحث تقریب نباید منجر به کوتاه آمدن از عقاید و اندیشههای مذاهب شود. وقتی ما میگوییم تقریب، به معنای چشمپوشی از آموزهها و انگارهها نیست. واقعیت این است که فرهنگ گفتوگو باید در جامعه اصل باشد. یکی از ویژگیهای تقریب این است که در حوزههای علمی باید این مباحث مطرح و پیرامون آنها بحث شود و دلایل ارائه گردد. شیعه قائل به نظریهی نصب است، باید عقاید خودش را تبیین کند و آنها قائل به نظریهی انتخاب هستند، باید آنها هم در محافل مختلف نظریاتشان را بگویند.
شما میبینید که چهرههای بزرگی از اسلام مانند مرحوم سید شرفالدین، کتاب «المراجعات» را دارد، اما از آن طرف کتابی دارد به نام «تألیف الامه». کل کتاب «المراجعات» مربوط به دیدگاهها و عقاید اختلافآمیز است؛ یعنی آمده دیدگاههای شیعه را نسبت به سایرین تبیین کرده است. البته از طرف دیگر میگوید علیرغم اینکه ما این حرفها را داریم، باید دنبال الفت بین امت باشیم؛ یعنی باید امت را به هم نزدیک کنیم و شرایط این الفت را به وجود بیاوریم.
در ذیل همین نکته، حفظ حرمت و مقدسات مذاهب قرار میگیرد. ما باید در اندیشهی تقریب، بهشدت به دنبال فرهنگسازی باشیم که به هیچ عنوان به مقدسات مذاهب توهین نشود. به این معنا که اگر انسان اعتقادش بر این باشد که برحق است، در عرصهی علمی باید آن را ثابت کند. اهلبیت علیهمالسلام هم سیرهشان این نبود که از طریق اهانت به مقدسات وارد شوند. واقعیت این است هنگامی که فضا، فضای آشفتهای شود، جز اینکه شکافهای مذهبی را عمیق کند، هیچ فایدهای ندارد. شما میدانید جریانهای افراطی و تکفیری هم معمولاً «شکافزی» هستند؛ یعنی در میان شکافهای مذهبی به وجود میآیند. نمونههایش را هم داریم. امروز در پاکستان میبینید بعضی از فرقههای مختلف همدیگر را تکفیر میکنند. فرقههایی داریم که حتی خودشان در ظل یک مذهب هستند، مانند مذهب حنفی، بریلوی و دیوبندی، ولی گاه میبینید بعضی علمای دیوبندی، بریلویها را تکفیر میکنند و برعکس. پس اصل اساسی این است که به مقدسات احترام بگذاریم.
جمهوری اسلامی، خود را موظف به حمایت از مسلمانان در هرجای دنیا میداند. لذا از ابتدای پیروزی انقلاب، جمهوری اسلامی پیشتاز در حمایت از مسلمانها و بهطور کلی مظلومان جهان بوده است. اینها اصول اساسی در حوزهی ایجاد تقریب است.
نکتهی چهارم این است که علاوه بر تعامل مذهبی، باید بین علمای اسلام، تعامل عاطفی هم به وجود بیاید؛ یعنی عالم یک مذهب احساس نکند بهصورت تحدی و مقابله با یک عالم دیگری میخواهد برخورد کند و ذهن خودش را بهگونهای ببندد که دارد به میدان جنگ میرود. به عبارت دیگر، ما دو واژه داریم: پرسش و شبهه. چیزی که در گفتمان تقریب وجود دارد این است که شبهه را به پرسش تبدیل کنیم. هدف شبهه، تخریب است و میخواهد عقاید طرف مقابل را تخریب کند و به دنبال پاسخ منطقی نیست که شما یک پاسخ منطقی بدهید و مشکل را حل کنید، بلکه وقتی شبهه را جواب میدهید، از راه دیگری ورود پیدا میکند. این در حالی است که هدف از پرسش، استفهام و طلب فهم است. اگر ارباب مذاهب آن ابهاماتی را که نسبت به مذاهب دارند در قالب پرسش مطرح کنند و بهجای خردهگیری، واقعاً به دنبال این تفاهم باشند، مسلماً فضای بسیار مناسبی به وجود خواهد آمد.
نکتهی آخر و پنجم در گفتمان تقریب، این است که باید به دشمنشناسی توجه داشته باشیم؛ یعنی این نکته را مدنظر قرار دهیم که همواره یکی از اصول اساسی دشمن برای مقابله با اسلام، ایجاد نفاق و تفرقه است. همان مقدار که به ارباب مذاهب خوشبین هستند، به دشمن بدبین باشند. به این توجه کنند که دشمن هیچگاه به دنبال مصالح نیست و همیشه به دنبال تخریب است. یکی از مهمترین راههای تخریب این است که الفت و فرهنگ گفتوگو را از جامعه بیرون ببرند.
ما یک مفهوم داریم به نام بیداری اسلامی و یک مفهوم داریم به معنای هوشیاری اسلامی. بیداری اسلامی از درون است؛ یعنی میآید از درون احیا میکند. هوشیاری اسلامی نسبت به بیرون جهان اسلام است؛ یعنی نگاهمان را نسبت به بیرون سامان بدهیم.
استحضار دارید که ما با موانعی جدی هم در این مسیر مواجه بودهایم و فضای سنگین رسانهای در این زمینه وجود دارد. شاید ثانیهای نباشد که مطلبی در یکی از رسانههای منطقهای یا بینالمللی علیه ایران مطرح نشود.
بله، اینها هم هست. بحث صدور انقلاب از ابتدا، از سوی دشمنان بهعنوان صدور تشیع مطرح شد، اما در طول زمان، دستگاههای مسئول میتوانستند بهتر عمل کنند. مواضعی که حضرت امام و مقام معظم رهبری اتخاذ کردهاند، بهنوعی قلوب مسلمانان جهان را بهسوی اندیشه و گفتمان تقریب جذب کرده است. مثلاً در دیدار شرکتکنندگان در «
کنگرهی جهانی جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام» با رهبر معظم انقلاب، وقتی جلسه تمام شد، آنقدر علمای خارج از کشور نسبت به ایشان ابراز علاقه و ارادت کردند که برای من خیلی جذاب بود چگونه علمایی که از سایر مذاهب هستند، اینگونه ابراز ارادت میکنند. این موضوع نشان میدهد که آنها مقام معظم رهبری را فراتر از یک مذهب قبول کردهاند؛ یعنی بهعنوان یک رهبر اسلامی ایشان پذیرفتهاند و حتی بعضی از آنها معتقد بودند که امروز به یک رهبر واحد در جهان اسلام نیازمندیم و خود آنها از حیث مصداق هم میگفتند که آن رهبر واحد از نظر ما، مقام معظم رهبری است که میتواند تمام جهان را رهبری و هدایت کند.
گزارش تصویری: دیدار شرکتکنندگان در کنگرهی جریانهای تکفیری از دیدگاه علمای اسلام
چیزی که رهبری به آن اشاره داشتند، این واقعیت است که یکسری اصول در گفتمان وحدت در جمهوری اسلامی حاکم است و یکی از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی و دیپلماسی وحدت در جمهوری اسلامی، دفاع از مظلوم است. نکتهی بعد آنکه جمهوری اسلامی، خود را موظف به حمایت از مسلمانان در هرجای دنیا میداند. لذا میبینید که وقتی در میانمار هم اتفاقی میافتد، جمهوری اسلامی پیشقدم میشود. در قضیهی فلسطین هم همینطور است. از سویی دیگر، در مقابلهی با غرب، این جمهوری اسلامی است که پیشقدم بوده است. اگر توجه کنیم، از ابتدای پیروزی انقلاب، جمهوری اسلامی پیشتاز در حمایت از مسلمانها و بهطور کلی مظلومان جهان بوده است. اینها اصول اساسی در حوزهی ایجاد تقریب است.
در همان جلسه که اشاره کردید، آقا گفتند: «جمهوری اسلامی ایران به لطف و فضل الهی، اسیر محدودیتها و اختلافهای مذهبی نشده است و همانگونه که به حزبالله شیعه در لبنان کمک میکند، به حماس و جهاد اسلامی و دیگر گروههای اهل سنت در فلسطین نیز کمک میکند و به این کمکها ادامه خواهد داد.» و این تعابیر، تکبیر حاضران را به دنبال داشت.
اگر خاطرتان باشد، در آن جلسه، حضرت آقا چندین شاهد ارائه کردند مبنی بر اینکه جریانهای اختلافی امروز ریشه در اقدامات بیگانگان دارد و در الگوی جمهوری اسلامی ایران، شیعه و سنی تفاوتی ندارند. بنابراین بهعنوان شاهدی که نشان دهد این الگو، فراتر از نگاه مذهبی عمل میکند، اشاره کردند که ما همزمان از حزبالله و جهاد و فلسطینیها حمایت میکنیم. همچنین اگر شما نگاه کنید، در عراق در استانهای موصل، نینوا، صلاحالدین و الانبار، شیعه کم داریم و اکثریت با اهل سنت است، اما جمهوری اسلامی نسبت به مردم آن منطقه احساس مسئولیت میکند. همچنین اکثر کردها جزء اهل سنتاند، اما میبینید وقتی در شهر کوبانی آن اتفاقات افتاد، جمهوری اسلامی مواضع سیاسی جدی گرفت.
وقتی صحبتهای رهبر انقلاب تمام شد، بارها به من گفتند که این سخنان را ترجمه کنید تا ما در کشورهای خودمان ارائه دهیم و دیگران بدانند فردی رهبری جهان اسلام را برعهده دارد که نگاه فراگیر دارد و افقی را میبیند که دیگران ندیدهاند.
اگر به حوزهی بیداری اسلامی نگاه کنید، حرکت مصر یک حرکت شیعی نبود و در واقع یک حرکت اسلامی محسوب میشد، اما جمهوری اسلامی موضع گرفت. در تونس هم همینطور بود. در تمامی کشورهای اسلامی، یکی از حامیان بزرگ بیداری اسلامی، جمهوری اسلامی ایران بود و در این مسائل، رویکرد مذهبی نداشت. در بین کشورهایی که در زمرهی جریان بیداری اسلامی قرار دارند، فقط بحرین دارای اکثریت شیعی است، اما جمهوری اسلامی به همان مقدار که نسبت به بحرین موضع گرفت، نسبت به لیبی، تونس و جاهای دیگر موضعگیری کرد. این یعنی جمهوری اسلامی بدون توجه به مسائل مذهبی، به دنبال آرمانهای اسلامی است.
اگر دقت کنید، مراجع شیعه هم همین نگاه را دارند. همانطور که مشاهده کردید، در کنگرهی «جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، که به ابتکار مرجعیت شیعه در قم برگزار شد، بیش از سیصد میهمان، که بیش از هفتاد درصد آنها از اهل سنت بودند، در شهری مانند قم که عاصمهی شیعه است، حضور یافتند. لذا نگاه مراجع شیعه هم دروندینی و فرامذهبی است.
در چند سال اخیر، جریاناتی پیش آمده است که سایر مذاهب هم به آن رسیدهاند و یکی از این موارد، حضور جریانهای تکفیری است. بعد از حضور اینهاست که کشورهای اسلامی به این نتیجه رسیدهاند که باید همگرایی و وحدت را به وجود بیاورند تا جریانهای افراطی و تکفیری را کنار بزنند. بهعنوان مثال، جریان بوکوحرام در نیجریه، اهل سنت این کشور را میکشند. الشباب در سومالی اهل سنت را میکشد. در تونس، الشریعه و در الجزایر، انصار السنه نیز همینطور عمل میکنند. تمامی اینها در حقیقت نشاندهندهی این واقعیت است که امروز وحدت بهعنوان یک اصل ضروری برای تمام مذاهب اسلامی مطرح است.
جنابعالی دبیر کنگرهی جهانی جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام بودید و در روز دیدار شرکتکنندگان این کنگره با رهبر انقلاب هم حضور داشتید و گزارش کوتاهی ارائه دادید. از حالوهوای آن دیدار و جلسه برایمان بگویید.
اختتامیهی کنگره حوالی ساعت یازده شب تمام شد و ما فردا صبح با آقا دیدار داشتیم. شبانه مهمانها را بردیم تهران؛ یعنی حدود یازده و نیم یا دوازده شب به سمت تهران راه افتادیم. من از بعضی میهمانان میپرسیدیم که شما خسته یا ناراحت نیستید که این موقع شب میروید تهران؟ آنها با اشتیاق میگفتند که اساساً یکی از اهداف ما از سفر به ایران، دیدار با حضرت آقا بوده است؛ یعنی نگاه کاریزماتیکی به آقا دارند.
اینها تا برسند تهران و در هتل مستقر شوند، حدود ساعت دو سه نیمهشب بود و ساعت هفت صبح دوباره راه افتادند و با شور و اشتیاق عجیبی، برای دیدار با آقا حضور پیدا کردند. در سالنی هم که ما حضور پیدا کردیم، تسابقی برای نشستن در ردیفهای جلو وجود داشت. من از بعضی از آنها میپرسیدم که شما چرا میخواهید ردیف جلو بنشینید؟ میگفتند میخواهیم به آقا نزدیکتر باشیم. نکتهی دیگر اینکه صحبتهای آقا را بعد از جلسه ارزیابی کردم. آنها میگفتند چکیده و عصارهی کنگره را که شامل بیش از هزار مقاله بود، در سخنرانی ایشان دیدیم. ایشان راهکار ارائه دادند و شواهدی در خصوص وابستگی این جریانها به خارج از کشور بیان کردند. در رصدی که من انجام دادم، حاضرین میگفتند ایشان بهجای اینکه به شاخوبرگ بپردازند، به ریشه توجه کردند و گفتند ای علمای اسلام! از ریشه غافل نشوید و اگر بدانید که آبشخور این حرکات در دنیای اسلام از کجاست، بسیار بهتر میتوانید به این مباحث ورود پیدا کنید.
وقتی صحبتهای ایشان تمام شد، بارها به من گفتند که این سخنان را ترجمه کنید تا ما در کشورهای خودمان ارائه دهیم و دیگران بدانند فردی رهبری جهان اسلام را برعهده دارد که نگاه فراگیر دارد و افقی را میبیند که دیگران ندیدهاند. من هم در این کنگره ندیدم کسی به این دیدگاهها به این شکل اشاره نماید و اینگونه دستهبندی کند.
نکتهی جالب آخر این بود که بین آنها افرادی سلفی بودند و همانطور که میدانید، مسئلهی تبرک برای ایشان مطرح نیست، در حالی که بسیاری از آنها دنبال چفیهی آقا بودند. بعد هم بین خودشان اختلاف بود که چه کسی چفیهی ایشان را بگیرد.