others/content
نسخه قابل چاپ

| گفت‌وگو |

موانع و چالش‌ها پیرامون وحدت حوزه و دانشگاه

|گفت‌وگو با حجت‌الاسلام دکتر مسعود آذربایجانی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه درباره‌ی اقتضائات، ملزومات و موانع وحدت حوزه و دانشگاه|
 
* در سه دهه‌ی گذشته موضوع وحدت حوزه و دانشگاه از منظرهای مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته؛ ما در این گفت‌وگو می‌خواهیم ارتباط بین این موضوع و تولید علم را مد نظر قرار بدهیم. رهبر معظم انقلاب اولویت اصلی امسال کشور را علم و اقتصاد معرفی کردند. ضمن این‌که پیشرفت علمی و جایگاه علم هم در بیانات ایشان از یک جایگاه بالا و اثرگذار در ارتباط با اقتدار نظام اسلامی برخوردار است. با این توصیفات، به نظر شما وحدت حوزه و دانشگاه چقدر می‌تواند ما را در مسیر تولید علم کمک کند؟
حوزه و دانشگاه، هر دو به عنوان حاملان و مولدان علم هستند؛ یعنی به عنوان یک نهاد تعلیم و تربیت هم علم را در جامعه ترویج می‌دهند و تبلیغ می‌کنند و هم در پژوهش‌های خود مولد علم هستند. اصلاً مسئولیت این دو نهاد در این قسمت است. وحدت این دو نهاد به هم‌گرایی و هم‌افزایی در تولید علم کمک می‌کند و می‌تواند رشد بالنده‌تری برای تولید علم داشته باشد. بنابراین باید به‌جای تضادها و اصطکاک‌ها، وقت خود را در جهت تولید علم و هم‌گرایی و وحدت در جهت بارورکردن علم معطوف می‌کنند.
 
دوم این‌که حوزه با توجه به مسئولیت ذاتی و اصیل خود به عنوان تبیین‌کننده و مدافع دین، می‌تواند جهت‌گیری‌های کلی تولید علم را چه در مبادی و چه در اهداف فراهم کند. حوزه در این عرصه می‌تواند با استفاده از ایمان، فضای علم را گرم‌تر نگه دارد و جنبه‌های انگیزشی بیشتری در تولید علم فراهم کند. بنابراین حوزه می‌تواند تمام زمینه‌های امدادرسانی به دانشگاه را از حیث جهت‌گیری و گرمی‌‌بخشیدن و ایجاد انگیزه و هدف‌گذاری و به خصوص جهات اخروی و ایمانی و دینی را تأمین کند.
صوت: منظور از وحدت حوزه و دانشگاه چیست؟

از آن طرف هم اگر ما نگاهی دانشگاهی‌ به وحدت حوزه و دانشگاه داشته باشیم، کمک دانشگاهیان به حوزویان در این قضیه می‌تواند به تولید علم کمک کند؛ از این نظر که نگاه دانشگاهیان بیشتر جزئی‌نگر و عینی است و آن‌ها با مسائل مربوط به جامعه بیشتر سر و کار دارند. وحدت، تقارن، نزدیکی فکری و همکاری جدی بین این دو قشر می‌تواند به عینی‌تر و ملموس‌ترشدن خدمت‌رسانی به جامعه و نظام اسلامی بینجامد.
 
نکته‌ی آخر این‌که ممکن است ما بگوییم در علوم طبیعی مسئولیت اصلی بیشتر بر عهده‌ی دانشگاه است و در علوم اسلامی و قرآن و حدیث هم حوزه‌ها مسئولیت اصلی را بر عهده دارند، ولی در حقیقت علوم انسانی از دیرباز محل تضارب آرا و مساعی مشترک حوزه و دانشگاه بوده است و کسی نمی‌تواند منکر این قضیه شود. مباحث و مفاهیم اقتصادی و روان‌شناسی و جامعه‌شناسی از دیرباز در حوزه‌ها وجود داشته است. به همین دلیل چون مورد توجه و مساعی مشترک حوزه و دانشگاه است و هر کدام از آن‌ها می‌توانند از زوایایی این مسأله را دنبال کنند، در خصوص علوم انسانی ما می‌توانیم بگوییم که وحدت حوزه و دانشگاه باید در لایه‌های عمیق علم یعنی در مبادی علم نفوذ کند و در مبانی هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی به یک تفاهمی برسند. یا در غایات علم که مثلاً علوم انسانی را در چه حدی به کار ببریم؟ سعادتی که برای جامعه تعریف می‌کنیم، رفاه، معنابخشی زندگی و غایات علم و علوم انسانی چیست؟ پس اگر حوزه و دانشگاه در مبادی و غایات به یک تفاهم و تضارب فکری برسند، در تولید علم حوزه‌ی علوم انسانی می‌توانند تأثیر مضاعفی داشته باشند و با یک انرژی مضاعف این بحث را دنبال کنند.
اولین آسیب، تصورات کلیشه‌ای هر دو گروه نسبت به هم است. ممکن است بعضی از حوزویان بگویند که دانشگاهیان در دین‌داری خود ضعیف هستند یا متدین نیستند. یا دانشگاهیان نسبت به حوزویان، این تصور کلیشه‌ای را داشته باشند که حوزویان عقب‌مانده و متحجر هستند و مسائل روز جهان را نمی‌توانند درک کنند. این موضوع، مانع معرفتی است که نمی‌گذارد این‌ها به هم نزدیک شوند و اعتماد کنند.

* به نظر می‌رسد که اگر در نیم‌قرن گذشته دغدغه‌ی آشتی دو نهاد حوزه و دانشگاه وجود داشته و حضور یک روحانی در دانشگاه یا بالعکس، خیلی در جامعه‌ی علمی ما مأنوس نبوده است، امروز این مسأله برطرف شده و باید افق جدیدی برای وحدت این دو نهاد ترسیم کرد. به نظر شما نظریه‌پردازی درباره‌ی الگوی پیشرفت بومی می‌تواند آن رسالت بزرگ کنونی برای این دو نهاد باشد؟
بله؛ درست است. البته محدود به این مورد نیست، هرچند این موضوع یک کلان‌پروژه است. یعنی این‌که ما بتوانیم نظریه‌پردازی برای تمدن اسلامی را به عنوان یکی از استراتژی‌های مهم برای وحدت حوزه و دانشگاه قرار دهیم. این امر مستلزم یک نگاه درازمدت و آینده‌نگرانه است که آینده‌پژوهشی‌های‌ متناسب با خود را می‌خواهد. ولی مسأله‌ی فراگیرتر که در جامعه‌ی فعلی هم به آن نیاز داریم، این است که در اداره‌ی حکومت هم ما این وحدت حوزه و دانشگاه را حتی در تولید علم و نگاه علمی برای مدیریت جامعه به صورت جدی نیاز داریم. پشتوانه‌ی این وحدت، در حقیقت زیرساخت‌های نظری آن است که باید روز به روز علمی‌تر شود. وضعیت فعلی جامعه‌ی ما به گونه‌ای است که وحدت حوزه و دانشگاه نیاز ضروری در بخش‌های مختلف است، به‌خصوص در زمینه‌ی اخلاق اجتماعی، مشکلات خانواده، طلاق، اعتیاد و بحران‌هایی که ما داریم و کمابیش وجود دارند. من می‌خواهم تأکید کنم که در همه‌ی این‌ها واقعاً دولت باید با تمام وجود دست خود را به سمت حوزه دراز کند و با توجه به تقاضاهایی که وجود دارد، نیازهای خود را اعلام کند و از حوزه بخواهد که راجع به این موضوعات بیندیشد و فکر علمی و دقیق کند و راه حل ارائه دهد.

* همان‌طور که می‌دانید این مسیر با چالش‌هایی نیز همراه بوده و خواهد بود. از دیدگاه شما چه آسیب‌ها و چالش‌هایی فراروی این مسیر قرار دارد؟
اولین آسیبی که به نظر می‌رسد، تصورات کلیشه‌ای است که هر دو گروه نسبت به هم دارند. یعنی حوزویان نسبت به دانشگاهیان هنوز تصور کلیشه‌ای خاصی دارند. مثلاً ممکن است بعضی از حوزویان ما بگویند که دانشگاهیان در دین‌داری خود ضعیف هستند یا متدین نیستند. یا دانشگاهیان نسبت به حوزویان، این تصور کلیشه‌ای را داشته باشند که حوزویان عقب‌مانده و متحجر هستند و مسائل روز جهان را نمی‌توانند درک کنند. این موضوع، مانع معرفتی است؛ یعنی یک نگاه معرفتی که نمی‌گذارد این‌ها به هم نزدیک شوند و اعتماد کنند و همکاری علمی جدی داشته باشند. راه حل آن است که ما با تماس‌های نزدیک این روابط را اصلاح کنیم.
خارجی‌ها، کارشناس‌های اجانب، آن‌هایی که می‌خواستند این مملکت‌ها را غارت کنند، عنایت زیادشان به دو جبهه بود؛ یکی جبهه‌ی روحانیین، یکی جبهه‌ی دانشگاه‌ها... چون این دو قوه‌ی اسلام، قوه‌ی روحانیت و قوه‌ی دانشگاه، می‌توانست در مقابل این‌ها بایستد... شروع کردند تبلیغات به ضد روحانیت که جدا کنند روحانیت را از دانشگاه، و همه را از مردم. (سخنان امام خمینی رحمه‌الله ۱۳۵۸/۴/۶)

آسیب دوم، بحث‌های سیاسی و سیاست‌زدگی است که این نگاه بیشتر در بخشی از اقشار دانشگاهیان وجود دارد که احساس می‌کنند توزیع قدرت و ارکان سیاسی عادلانه نیست و مثلاً حوزویان سهم بیشتری از قدرت دارند. به نظر من این تفکر نیز باید اصلاح شود. واقعیت خارجی را ما وقتی بررسی کنیم، می‌بینیم که حضور دانشگاهیان به موازات حوزویان بوده است و گاهی حتی دانشگاهیان بیشتر از حوزویان بوده‌اند. ما باید حضور کارشناسانه‌ی حوزه و دانشگاه را تقویت کنیم. بحث سهم‌خواهی نیست که ما بگوییم حوزه بیشتر سهم دارد یا دانشگاه!

بحث سوم حزب‌گرایی است که متأسفانه گاهی به این سمت می‌رویم. این آسیب از آن جهت است که برخی حوزویان از یک گروهی دفاع می‌کنند یا گروهی از دانشگاهیان از گروه دیگری دفاع می‌کنند و این موضوع به کل حوزه یا دانشگاه تعمیم ‌پیدا می‌کند. به نظر می‌رسد که این تعمیم دادن‌ها هم غیرمنطقی است. اگر یک استاد حوزه و یک استاد دانشگاه از یک گروه یا یک شخصی دفاع می‌کند، این مورد را ما نباید به همه‌ی حوزه یا دانشگاه تعمیم دهیم. این تعمیم‌های غیرمنطقی می‌تواند به عنوان یک آسیب یا آفت و مانع برای وحدت حوزه و دانشگاه تلقی شود.

آخرین نکته‌ای که آفت محسوب می‌شود، عدم مدارا است؛ یعنی ما در برابر هم، شرح صدر و سعه‌ی‌ صدر نداشته باشیم. بالاخره ما از معصومین علیهم‌السلام که بگذریم، غیر معصوم، غیر معصوم است. این خطا هم ممکن است هم از حوزویان و هم از دانشگاهیان سر بزند. ممکن است یک استاد در دانشگاه یا حوزه صحبت نابجا و خطایی کرد که با ارکان و ضرورت‌های دینی ما سازگار نباشد، ما باید در این موارد با شرح صدر و شکیبایی مواجه شویم و سعی کنیم با بحث‌های منطقی، خطاها را اصلاح کرده و این مسائل را تقلیل دهیم. به هر حال وجود این مسائل باعث تشدید فاصله می‌شود و به وحدت آسیب می‌رساند. دانشگاهیان باید مراقب هم باشند و حوزویان هم‌ همین‌طور. ما هم نباید صحبت‌هایی را که موجب تفرقه و جدایی است مطرح نکنیم. ولی در عین حال اگر هم صحبت‌هایی گفته شد، باید با شرح صدر و شکیبایی تأثیر این صحبت‌ها را کم کنیم.
آخرین نکته‌ای که آفت محسوب می‌شود، عدم مدارا است؛ یعنی ما در برابر هم، شرح صدر و سعه‌ی‌ صدر نداشته باشیم. ممکن است یک استاد در دانشگاه یا حوزه صحبت نابجا و خطایی کرد که با ارکان و ضرورت‌های دینی ما سازگار نباشد، ما باید در این موارد با شرح صدر و شکیبایی مواجه شویم و سعی کنیم با بحث‌های منطقی، خطاها را اصلاح کرده و این مسائل را تقلیل دهیم.

البته من باید به یک نکته تأکید کنم که این عرصه نیز به یک عرضه و تقاضای جدی نیاز دارد. یعنی نباید انتظار ما فقط از علما و دانشمندان باشد، بلکه مسئولین سیاست‌گذار جامعه که در بخش‌های مختلف دولت و قوه‌ی مقننه وجود دارند، باید تقاضای جدی از عالمان علوم اسلامی داشته باشند و مسائل خود را به صورت جدی به آن‌ها عرضه کنند. همان‌طور که در مسائل اقتصادی‌، عرضه و تقاضا با هم رابطه دارد و این‌ها باعث تولید بیشتر می‌شود، در این‌جا هم هرچه تقاضای ما به سمت انتقال مسأله‌ها و مشکلات بومی خودمان به عالمان بیشتر شود، عرضه‌ی علم و تولید علم در این بخش هم متناسب با آن تقاضا خواهد بود.

* با توجه به این‌که شما سال‌ها قائم‌مقام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه بودید، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم توصیه‌هایی از رهبر انقلاب اسلامی در خصوص وحدت حوزه و دانشگاه شنیده‌اید. برداشت شما از نگاه ایشان به این مسأله چیست؟
من دو برداشت را از فرمایشات ایشان دارم؛ یکی این‌که بحث وحدت حوزه و دانشگاه را در ابعاد علمی و در پیشرفت علم در کشور و به‌خصوص در علوم انسانی کراراً مورد تأکید قرار داده‌اند. یعنی این‌که وحدت حوزه و دانشگاه با پیشرفت علم و تحول در علوم انسانی یک پیوند ناگسستنی دارد و گویا دو روی یک سکه هستند که باید یکدیگر را تقویت کنند. نکته‌ی دیگر نگاه استراتژیک به این مسأله است؛ یعنی بحث وحدت حوزه و دانشگاه، گام‌های استراتژیک و راهبردی جامعه است، نه فقط این‌که امسال یک همایش و نشستی داشته باشیم یا گفت‌وگویی کنیم یا به یک سخنرانی اکتفا کنیم. بحث، بحث زیرساختی و راهبردی در جامعه است و باید نهادهای راهبردی جامعه مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی، برنامه‌ریزی جدی و آینده‌نگرانه برای پیشبرد این مهم داشته باشند.
....

لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی