گفتوگو با منصور قصریزاده قاری ممتاز قرآن کریم*
مصطفی غفاری
چکیده گفتوگو را اینجا ببینید
- از سخنان رهبری دربارهی قرآن میتوان یک چشمانداز را به دست آورد و آن فراگیر شدن عمل به قرآن در جامعه است. رشتهی تخصصی شما دربارهی قرآن، یعنی قرائت، در کجای این چشمانداز قرار میگیرد؟
- برای این که بخواهیم به این چشمانداز برسیم، اولین گام همین صحت قرائت قرآن است. یعنی جامعهی ما به این نقطه برسد: کسی نباشد که حداقل روخوانی قرآن را بلد نباشد. پس اولین گام این است که مردم با ظاهر قرآن آشنا شوند. در مرحلهی بعد، با زیباییهای این ظاهر در قالب تجوید و صوت و لحن آشنا بشوند. آنموقع به قول آقا این میشود سَردرِ یک عمارت بسیار زیبا.
بعد از این که فضای روخوانی قرآن فراگیر شد و همه یاد گرفتند و توانستند بخوانند، مرحلهی بعدش این است که زیباییهای قرآن در قالب صوت و لحن و تجوید بروز پیدا تا مردم وقتی این عمارت زیبا را میبینند، بیشتر علاقمند بشوند و بروند درون این عمارت را هم بگردند. این دیگر برمیگردد به شناخت ما از تفسیر و مفاهیم قرآن؛ مباحث قرآنی مثل اخلاق در قرآن، سیاست در قرآن و...
بهترین چیز در فراگیری روخوانی قرآن، عوامل درونی است. افراد باید خودشان این انگیزهها را داشته باشند. این انگیزهها از کجا ریشه میگیرد؟ خانوادهها. باید در خانوادهها کار بشود. کودکان و نوجوانانی که میخواهند متدین و مذهبی بار بیایند، تحت تأثیر عوامل مختلفی در جامعه هستند که از همهاش مهمتر رسانهها هستند که میتوانند در خانوادهها هم تأثیرگذار باشند. رادیو و تلویزیون، رسانههای مکتوب و البته اینترنت و شبکههای داخلی- اینترانت- و هر چیز دیگری که مردم به عنوان رسانه با آن سر و کار دارند، میتوانند مؤثر باشند.
رسانهها میتوانند بمباران فرهنگی مثبتی در زمینهی قرآن راه بیاندازند؛ البته دقیق و حساب شده. باید با ظرافت زیادی مواظب این باشیم که خدای نکرده کارهایمان نتیجهی عکس ندهد. نباید اجازه داد دلزدگی ایجاد بشود. با هنرمندی باید فضای آرام و قشنگی را ایجاد کنیم تا انگیزهی مردم نسبت به مباحث قرآنی و روخوانی و تجوید و مفاهیم بیشتر بشود.
در زمینهی ورزش، صدا و سیما و رسانهها چطور عمل میکنند؟ وقتی یک نفر میرود خارج از کشور و میخواهد مسابقات بینالمللی بدهد، چقدر قبلش آتش تهیه میریزند و ذهن جامعه را آماده میکنند؟ وقتی طرف میرود آنجا، چگونه گزارش زنده و لحظه به لحظه میدهند؟ حالا ببینید این طرف چه خبر است؟ مثلاً آقای محمدپور نفر امسال برگزیدهی جمهوری اسلامی برای حضور در مسابقات بینالمللی مالزی است که یکی از مسابقات مطرح قرآن در جهان است. چند درصد مردم خبر دارند؟ خود من در این مسابقات قبلاً رتبه آوردهام و برای من مهم است که چه کسی میرود و نتیجهاش چه میشود، تازه یکی دو روزی است که متوجه شدهام.
با این وضع ما چهجور میتوانیم این فرهنگ را فراگیر کنیم؟ تمام شبکههای ما ورزش را پوشش میدهند؛ به طنز و کارهای دیگری میپردازند که به گونهای با روحیات دستههای پایینتر سر و کار دارد، همهی اینها هم لازم است، اما در مسئلهی قرآن چه؟ فقط یک شبکهی قرآن داریم.
- از همین فرصت چقدر استفاده میکنیم؟
- الان شبکهی سه موضوع اصلیش ورزش است، اما تمام شبکهها اخبار ورزشی دارند. اخبار قرآنی ما کجا دارد پخش میشود؟ فقط در شبکهی قرآن، آنهم ساعت ده صبح که شاید بینندگانش جزو پایینترین بینندهها باشند از لحاظ درصد؛ وسط روزِ کاری کی مینشیند اخبار قرآنی ببیند؟ در صورتی که اخبار ورزشی در مهمترین بخشهای خبری ما قرار دارد. باید برای قرآن یک حرکت فرهنگی اساسی بکنیم.
این دغدغه در درون مسئولان اجرایی کشور واقعاً ایجاد بشود. مسئولان در محیط کار خودشان بدانند که اگر نیروهاشان قرآنی فکر بکنند، اگر با قرآن آشنا بشوند و اگر از قرآن بهره بگیرند، راندمان کارشان میرود بالا، هدف کارشان اصلاح میشود و زودتر هم میرسند به آنچه میخواهند. مدیری که قرار است انتخاب بشود، باید فکر قرآنی و دغدغهی قرآنی داشته باشد.
در کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم، یکبار از ما دعوت کردند که بیایید ببینیم چهکار کنیم تا بحث قرآن در کشور فراگیر شود؟ گفتم شما در مجلس شورای اسلامی هستید و رأی اعتماد را به وزرا میدهید. مثلاً وقتی میخواهید به وزیر ارشاد رأی بدهید، یکی از معیارهای مهم در انتخاب شما باید این باشد که طرف قرآنی فکر بکند. نه این که حالا قاری قرآن و نفر اول مسابقات قرآن یا حافظ قرآن باشد- اگر باشد که البته خیلی خوب است- اما باید دغدغهی قرآنی داشته باشد. وقتی وزیری میخواهد شرح وظایف کاریش را بگوید که در حیطهی وزارتش میخواهد چه کار کند، یک از اموری که باید برایش برنامه داشته باشد، فرهنگ قرآنی است. مجلس میتواند از وزیر سؤال کند که شما در زمینهی قرآنی میخواهی چه کار کنی؟
طرحهای فرهنگی ما میتواند یک پیوست قرآنی داشته باشد تا جهتگیری کلانی در سیستم ایجاد کند. وزیری که اینجوری است، قاعدتاً در عمل خودش هم اهل دروغ نیست، اهل دغلبازی و کلک نیست. او باید تمام رفتارها و تصمیمگیریهایش را منطبق کند با اصول قرآنی؛ کمکم زیرمجموعهی او و مدیران و معاونان و مشاورانش هم از جنس خودش میشوند. هر کسی که این سبقه و این رنگ را نداشته باشد، ناخودآگاه یا کنار میرود یا همراه میشود.
- با ظاهرگراییها و آسیبهایی که این وسط ممکن است به وجود بیاید چه کار کنیم؟
- این آسیبها به تدریج کم میشود. فرض کنید یک وزیری که بخواهد کاری را در سطح کلان انجام بدهد و تصمیمی بگیرد، میگوید این کاری یا این تصمیم، اینجاش منافات دارد با آن اصل قرآنی؛ چون دغدغهی قرآنی پیدا کرده است. با این استناد، برخی تصمیمها با قانون اساسی ما هم تضاد دارد، چون قانون اساسی میگوید که مبنای ما قرآن کریم است. وقتی هنوز تصمیمی اجرایی نشده، میتوان این آسیبها و اشتباهها را به حداقل رساند. صددرصد نمیشود همه چیز را به دست بیاوریم، چون اینجا عالَم ممکنات است، اما با همان نسبیتی که میدانیم، میگوییم رنگ و لعاب تصمیمها و برنامهها قرآنی میشود.
شما تعجب میکنید وقتی میروید در سیستم بانکی و میبینید که یک آدم بسیار مؤمن مثلاً میخواهد وام بگیرد؛ بانک قرار گذاشته که شما اگر میخواهی از فروش اقساطی خودرو استفاده بکنی، باید این خودرو را بخری. طرف میگوید من قبل از این که این خودرو را بخرم، این چک را میبرم میدهم فلان شرکت خودروساز، او امضاء میکند، بعد شما پولش را به من بدهید. آن مسئول بانک باید بگوید که آقا این حرام است و میشود ربا؛ شما اول باید این ماشین را بخرید و این معامله باید انجام بشود تا این تسهیلات به شما اختصاص پیدا بکند.
در قانون تصریح شده که معملات باید شرعی انجام بشود، ولی مجری قانون به جهت این که اشراف بر قرآن و دین ندارد، به راحتی حرام را مرتکب میشود. اگر شما هم به عنوان مشتری بگویی این کاری که میکنی حرام است، میگوید آقا همه دارند انجام میدهند و چیزی است که فراگیر شده. جاانداختن اشتباه بودنش در جامعه سخت میشود. اگر فرهنگ قرآن و آشنایی با قرآن فراگیر بشود، این دغدغهها هم حل میشود. وقتی تعداد قابل توجهی از مردم این چیزها را از قرآن بدانند، کار آسان میشود.
نباید فکر کنیم اینها ایدهآلیستی فکرکردن است؛ این همان چیزی است که دین به ما یاد داده. اگر مردم با آیات الهی آشنا باشند، خودشان درگیر این ماجراها میشوند. نمیگوییم که همه نماز شب بخوانند، اما میشود هر کسی در حیطهی کار خودش خط قرمزها را رعایت کند.
- متولی رسمی برنامهریزی راجع به قرآن در کشور کیست؟
- نمیدانم.
- یعنی چنین نهادی نداریم؟
- نداریم؛ یک جای خاص و مشخص...
- اگر ارشاد بخواهد متولی این کار باشد...
- ارشاد قرار شده یک معاونت قرآنی راه بیاندازد. نمیدانم راه انداخته یا نه. اینکه فعال شده یا نشده و چقدر موفق بوده را نمیدانم.
- حالا آن معاونت باید چه کند؟ آیا یک طرح جامع قرآنی دارد که تمام مباحث قرآنی را در یک نقشهی راه دیده باشند؟
- باید داشته باشند، ولی من خبر ندارم. چطور مسئول ورزش باید معاون رئیس جمهور باشد، ولی قرآن در حد معاونت یکی از وزارتهاست؟ ورزش مقولهای مربوط به سلامت جامعه است. قرآن هم مهمترین عنصر شکلدهنده به فرهنگ ما باید باشد. سلامت جسمی جامعه و سلامت روحیش هر دو مهم است و سلامت روح شاید مهمتر. جامعهای که از نظر جسمی سالم باشد، ولی فرهنگش خراب باشد، به کجا خواهد رسید؟
- فرض فکر کنید ما میخواهیم یک طرحی بریزیم از این به بعد...
- به نظرم باید یک نهاد متولی قرآن داشته باشیم که به بالاترین سطح مدیریت کشور متصل باشد و بتواند مستقیماً از آنجا اعتباراتش را بگیرید، حرفش را آنجا بزند و مشکلاتش را مطرح و حل کند.
- چه پازلی را باید بچینیم برای این که به آن هدف و چشماندازمان برسیم؟
- اولش همین است که از طریق بالاترین مرجع اجرایی کشور اعمال بشود و با واسطه نباشد. دوم این است که از متخصصان این امر استفاده بشود؛ متخصصان این امر هم شامل همهی دغدغهمندان قرآن میشود؛ حافظان کل قرآن، قاریان قرآن، مفسران، حتی خطاطان هنری و تذهیبکاران و... هر کسی که به گونهای با ظاهر قرآن و باطن آن سر و کار حرفهای دارد، باید از دیدگاههای او استفاده شود. باید طرح جامعی بریزیم تا چیزی از قلم نیافتد. اینها دور هم جمع بشوند و تصمیم بگیرند و حتی برود در مجلس تصویب و بعد اجرایی بشود.
اینجا دیگر بحث جناح و فکر و خط سیاسی نیست. هرکسی که در رابطه با تعالی قرآن فکر و ایدهای دارد، میتواند کمک کند. گاهی شخصی توانایی و مهارت بالایی مثلاً در زمینهی چاپ و نشر قرآن داشته، اما تا حالا به جهت برخی ملاحظات سیاسی به کارش نگرفتهاند. بعد میبینیم همان جای کار میلنگد. باید از اینگونه افراد استفاده بشود، اما مدیریتش بکنند.
- خاطرهی خاصی از قرائت و شرکت در مسابقات به ذهن دارید؟
- سال شصت و نه، مقام دوم کشور در مسابقات بینالمللی را بهدست آوردم و برای شرکت در مسابقات بینالمللی مالزی انتخاب شدم. رفتم، اما مسابقات انجام نشد. همزمان شده بود با جنگ خلیج فارس و کشورهای حوزهی خلیج فارس را حذف کرده بودند، ولی به ما اطلاع نداده بودند.
برای همین به ما گفتند که دوباره سال هفتاد در مرحلهی نهایی مسابقات کشوری شرکت کنید و با برندگان امسال مسابقه بدهید. من هم رفتم مسابقه دادم و دوباره انتخاب شدم برای مسابقات مالزی در سال هفتاد. آنجا هم خدا توفیق داد و اول شدم و بعد از آن هم دیگر شرکت نکردم در مسابقات. سال هفتاد وقتی از مالزی آمده بودم، همراه پدرم خدمت آقا رسیدیم و هدیهای را که آنجا به من داده بودند که قرآنی در یک کاپ نقرهای بود، خدمت ایشان تقدیم کردیم. ایشان سؤالاتی از من کردند در رابطه با آن قرآن و چاپ آن و وضعیت مسابقات و بسیار تشویقم کردند برای ادامهی راه.
*دارنده رتبه نخست مسابقات دانشجویان سراسر کشور در سالهای 65 و 67 و مقام اول مسابقات بینالمللی مالزی در سال 70