اعتراضات مردمی در کشورهای غربی هر روز موج تازهای پیدا میکند. این حرکت، سرمداران نظام سلطه را بیش از پیش نگران کرده است؛ چرا که آنها تا کنون در پی موجسواری از قیام ملتهای مسلمان خاورمیانه بودند، اما امروز باید بحرانهای داخلی خود را مدیریت کنند. شیخ عبدالکریم پاز، امام جمعهی بوینسآیرس و مدیر شبکهی تلویزیونی «نور» در آرژانتین به بررسی این موضوع پرداخته است.
این روزها جهان غرب با تحولات تازهای روبهرو است و اعتراضات مردمی در این کشورها رو به گسترش است. تحلیل شما از این رویدادها چیست؟
واقعیت این است که سیستم حاکم بر اروپا و آمریکا، نوعی بحران را در دنیای کنونی و در کشورهای خودشان ایجاد کرده است. غرب امروز با یک بحران واقعی و عمیق در حوزههای گوناگون مواجه است که نهتنها حوزههای سیاسی و اقتصادی غرب را در برگرفته، در حیطههای تمدنی، فرهنگی و ایدئولوژی نیز نمود یافته است.
سیستم حاکم بر غرب از نظر اقتصادی، زیستمحیطی و روانی به هم ریخته و از نظر اعتقادی دچار شک و نسبیت شده است. امروزه ما شاهد پایمال شدن محیط و حریم خانوادگی در جهان هستیم. اوضاع بهتآوری پدید آمده است. حاکمان غربی آنقدر به مادیات تکیه کردهاند که تنها مسائل مادی را ارزش میپندارند، اما از آنجا که این حالت دوام ندارد، بالاخره روزی خواهد رسید که این بحران سر باز میکند. ما اکنون شاهد نهضتی در اروپا و آمریکا هستیم و شمار زیادی تظاهرات بسیار بزرگ در این کشورها روی داده است. از این رو من معتقدم که سیستم حاکم بر غرب روزهای پایانی خودش را طی میکند.
به بحران سیاسی و اقتصادی در غرب اشاره کردید و آن را از معضلات فراروی سیستم حاکم بر غرب دانستید. اگر ممکن است این بحران را بیشتر تشریح کنید.
سیستم اقتصادی غرب اینگونه است که در آن، پول و امکانات و قدرت در دستان یک اقلیتی متمرکز میشود و به نظرم یکی از دلایل بحران اقتصادی غرب همین است. اینها الان به بنبست رسیدهاند و صبر مردم رو به پایان است. امروز آمریکا بدهکارترین کشور دنیا است و مردمش دیگر تحمل این وضعیت را ندارند. علاوه بر مردم، کشورهای متحمل بدهیهای آمریکا نیز دیگر این وضعیت را تحمل نمیکنند. بحران اقتصادی آمریکا در حدی است که کشورهای آمریکای لاتین برای رهایی از تبعات آن، یک سیستم اقتصادی داخلی برای خود تنظیم کردهاند. مثلاً کشورهای آرژانتین و بولیوی و برخی کشورهای دیگر، دلار را کنار گذاشتهاند و با پول خودشان معامله میکنند. این مسأله نشانهی بیاعتمادی آنها به نظام اقتصادی آمریکا است، زیرا مردم همواره برای حفظ سرمایهی خود عزم جدی دارند. پس مشخص است که الان در این کشورها چنین تردیدی وجود دارد که ممکن است ارزش دلار خیلی پایین بیاید. بنابراین افرادی که به دنبال انباشت ثروت هستند، به دنبال ارز باثبات دیگری هستند.
از طرف دیگر، این کشورها با بحران سیاسی هم مواجهاند. آنها ادعای دموکراسی و دفاع از حقوق مردم را دارند، اما خود مردم نادرست بودن این ادعا را از نزدیک لمس کردهاند. دموکراسی غربی یک دموکراسی حقیقی نیست، بلکه تنها یک ادعا است که یک گروه اقلیت در پشت پردهی آن بازی میکند. به عنوان نمونه، قانون «حق وتو» در سازمان ملل قطعاً خلاف دموکراسی است. این مسأله که دیگر امر روشنی است. یعنی طبق نظر امام راحل
رحمهالله این قانون مانند قانون جنگل است که هرکسی قدرت بیشتری دارد، حق بیشتری هم دارد. پس این که کسی چیزی را ادعا کند و خودش در عمل به گونهی دیگری رفتار کند، بالاخره او را به بنبست خواهد رساند.
تفاوت زمان کنونی با گذشته در این است که ارتباطات در دنیای امروز افزایش چشمگیری پیدا کرده است. ارتباطات سریعتر صورت میگیرد. اینترنت، رسانهها و مسافرت افراد به دیگر سرزمینها، همگی باعث افزایش اطلاعات مردم و تودهها و ایجاد حرکت در آنها میشود. حتی ما امروز شاهد یارگیری مردم کشورها از یکدیگر علیه سیستم غربی هستیم. یعنی امروز کشورها جرأت پیدا کردهاند تا حرفشان را بیان کنند. این مسئله هر روز هم گسترش پیدا میکند.
البته بنده رأس این تحول جهانی را جمهوری اسلامی میدانم و این مسأله خیلی روشن است. به این علت که خود آمریکاییها و غربیها میگویند که ایران تهدید اصلی برای سیستم ما است. نتانیاهو وقتی به سازمان ملل آمد، گفت که مشکل کنونی ما غزه نیست، بلکه مشکل ما ایران است که در پشت پردهی ماجرای غزه است. این حرف خود آنها است و نیازی به تحلیل ندارد.
بحران اقتصادی غرب بسیار خطرناک است؛ ما روزبهروز شاهد انتقال ثروت از اکثریت به اقلیت هستیم. در این وضعیت، اکثریت مردم از سیستم بیرون میمانند. چنین سیستمی رو به نابودی است.
ریشهی اصلی این بحران را در چه میدانید؟
عامل ایجاد این بحران همان «نگاه اومانیستی» و «تفکر سکولار» است. دنیای غرب از نظر اخلاقی و اعتقادی به بنبست رسیده است. در بعد اقتصادی هم با مشکلات روشنی روبهرو است. این بحران بسیار خطرناک است، زیرا روزبهروز شاهد انتقال ثروت از اکثریت به یک اقلیت هستیم. در این وضعیت، اکثریت مردم از سیستم بیرون میمانند. چنین سیستمی هم دوام نخواهد داشت و رو به نابودی است.
حقیقت این است که بشر را نمیتوان در چارچوب مادی محدود کرد. ما انسانها در چارچوب مادی قانع نمیشویم، بلکه حتماً به خدای مطلق احتیاج داریم. امروز اما اثری از این توجه به خداوند در سیستم حاکم بر آمریکا و غرب مشاهده نمیشود. وقتی که ما از دست و پا زدن در دنیای مادی سیر نمیشویم، پس یعنی به یک حیات ماورایی نیاز داریم و این همان مسئلهای است که در سیستم فعلی غرب دیده نشده است.
لذتهای دنیوی نمیتواند در ما رشد روحی و معنوی ایجاد کند. جهتگیری سیستمهای غربی بیشتر اینگونه است که افراد را در لذتهای دنیوی متمرکز کنند. مثلاً رویکرد شبکههای تلویزیونی خصوصی غربی به سمت نمایش همجنسبازی و رفتارهای جنسی پیش میرود. این رویکرد در درازمدت با واکنش منفی مردم مواجه میشود. یکی از نمونههای چنین واکنشی، راهاندازی سه شبکهی جدید تلویزیونی با همکاری برخی دانشگاهها و مجموعههای فرهنگی و با رویکرد سالمسازی برنامهها است که با استقبال خوب مردم نیز مواجه شده است.
از نگاه شما تحولات خاورمیانه تا چه اندازه بر تحولات اخیر غرب اثر گذاشته است؟
عصر کنونی، عصر ارتباطات است و دیگر نمیتوان مردم را چشم و گوش بسته نگاه داشت. این بیداری قطعاً فراگیر خواهد شد. به طور حتم تحولات خاورمیانه بر مردم جهان تأثیر خواهد گذاشت. خاورمیانه یکی از محورهای سلطهی جهانی و بلکه کلید این سلطه است. یعنی اگر کشوری بر خاورمیانه تسلط پیدا کرد، بر کل جهان مسلط خواهد شد.
خاورمیانه، محل بعثت انبیاء
علیهمالسلام و مرکز ادیان بزرگ جهان است. دین عاملی است که میتواند نفوذ زیادی در مردم دنیا داشته باشد. دین حتی در سیستم سکولار هم یک امر جدی و تأثیرگذار است وغربیها نمیتوانند آن را از بین ببرند.
امروز سیاستمداران غربی نگران بیداری مردم منطقه هستند. آنها نگران هستند که توجه مردم منطقه به نکات اصلی تعالیم انبیاء
علیهمالسلام جلب شود، زیرا میدانند که توجه به این نکات، عامل شکست آنها است. به نظرم در این وضعیت که روزی نیست که رسانهها به خاورمیانه و فلسطین نپردازند، مسلمانان و مسیحیان میتوانند فضای کنونی را بشکنند و تجمع برگزار کنند، اندیشهورزی کنند و نظر خود را ابراز کنند. البته سیستم استکباری میکوشد که این اتفاق رخ ندهد. آنها تلاش بسیاری میکنند که بین ادیان و مذاهب اختلاف بیفکنند، اما من فکر میکنم که با همین بیداری، پیام انبیاء
علیهمالسلام در حال ظاهر شدن است.
به نظر شما در شرایط حساس کنونی چه وظیفهای بر عهدهی تشکلهای اسلامی و مسلمانان است؟
به نظرم باید با استفاده از رسانهها زمینهی توسعهی بیداری را فراهم آورد. تا همین چندی پیش تقریباً 90درصد رسانهها در آرژانتین در دست شرکتهای خصوصی بود؛ شرکتهای خصوصی قدرتمندی که صهیونیستها نفوذ زیادی در آنها دارند. اخیراً اما بسیاری از رسانهها از دست صهیونیستها خارج شده است. ما باید چنین رویکردی را دنبال کنیم. البته این نکته را هم باید بگویم که میزان و جنس بیداری در کشورهای مختلف میتواند متفاوت باشد، اما به طور کلی این بیداری در سطح جهان رو به افزایش است.
من امیدوارم که با شکلگیری پل ارتباطی مردم کشورهای غربی با جهان اسلام، آنها بهتدریج از تفکر سکولار نیز فاصله بگیرند، زیرا قرار نیست که ما هرچیزی را تجربه کنیم تا به درستی یا نادرستی آن پی ببریم؛ همانطور که معقول نیست کسی دستش را در پریز برق ببرد تا ببیند که چه اتفاقی میافتد. به نظرم در این شرایط مسلمانان باید نقش ویژهی خود را بهخوبی ایفا کنند.