سرمایهی اجتماعی یکی از مفاهیم علوم اجتماعی است که جمعهای هویتدار به دنبال افزایش و بهسازی آن هستند. نحوهی پیوند بین مردم و حکومت و یا در ادبیات دینی رابطهی امام و امت از جمله مؤلفههای مهم این مقوله است. حجتالاسلام سعید مهدوی کنی، رئیس دانشکدهی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیهالسلام سرمایهی اجتماعی و رویکرد دینی به آن را بررسی میکند.
یکی از مفاهیمی که در تحلیل مسائل اجتماعی و سیاسی مورد استفادهی جامعهشناسان قرار میگیرد، مفهوم «سرمایه اجتماعی» است. این مفهوم به چه معناست؟
سرمایهی اجتماعی عبارت است از مجموعهی داراییهای جامعه و ویژگیها و امکاناتی که پیوندهای یک نظام اجتماعی را حفظ میکند. به عبارت دیگر، آدمها با داشتن مجموعهای از امکانات، انگیزهها و روابط در کنار هم جمع میشوند و در بین خود روابط سازمانی و تشکیلاتی را ایجاد میکنند. این تشکیلات و سازمان و روابط در طول زمان انباشته میشود و نهایتاً یک جامعهی روبه تکامل را شکل میدهد.
هر قدر که این روابط دارای همگرایی بیشتر، منظمتر، کمبحرانتر و کممسئلهتر باشد، جامعه تداوم و کارآمدی و توانایی بیشتری دارد و ارزشهای انسانی در آن راحتتر و با موانع کمتری امکان بروز و ظهور و رشد خواهد داشت. در نتیجه، این جوامع دارای نوعی همبستگی و ارتباط با هم هستند و میتوانند امکانات بیشتری را برای پیشرفت فردی اعضای خود ارائه کنند. سرمایهی اجتماعی عامل ایجاد پیوند و نظم در جامعه است که به سازماندهی و تشکیل نهادهای موجود در جامعه میپردازد.
در جامعهای که چنین سرمایهای بیشتر بازتولید میشود، امکان یک زندگی اجتماعیتر و انسانیتر در کنار فرصتهایی برای ابراز وجود و رشد جامعه و فرد پدید میآید. در چنین جامعهای پیوندها وسیع و عمیق هستند و تعارضات کمتر است و انسانها جایگاه خود را میشناسند. در نتیجه جامعه یک حرکت ارگانیک مانند بدن موجودات زنده دارد و دقیق کار میکند. هر کسی احساس آزادی و فراغ میکند و فرصت رشد و تعالی فردی هم برای همگان به وجود خواهد آمد. این سرمایهی اجتماعی است که در جامعه چنین فرصتی را فراهم میکند.
ولایت فقیه در کشور ما هم تواناییهای یک حکومت ملی مرکزی قدرتمند را دارد که وفاق را به معنای همبستگی اجتماعی در میان پاره فرهنگهای مختلف ایجاد میکند و هم یک باور و اعتقاد را که برادری و همبستگی اجتماعی را پدید میآورد. بنابراین ولایت فقیه این هر دو را با هم و در کنار هم گرد آورده است.
چگونه میتوان این سرمایهی اجتماعی را ایجاد و افزایش داد؟
این سرمایه بهتدریج و از طریق تجربهی زندگی بدست میآید و در اشکال مختلف زندگی مردم ظاهر میشود. آن نوعی از سرمایهی اجتماعی امکان تداوم دارد که در خود آن، امکان بازتولیدش و نظارت بر آن تعبیه شده باشد. سرمایهی اجتماعی برای تداوم، نیازمند نظارت رسمی و غیر رسمی اجتماعی است و این دو با هم تعامل دارند.
از یکسو نظام هدایتی و حمایتی جامعه از این سرمایه برای تقویت خود بهره میبرد و از سوی دیگر جامعه با توانی که از هدایت و حمایت این نهادها بدست آورده است به سوی رشد و انتظام بیشتر این سرمایه حرکت میکند.
در رویکرد دینی، سرمایهی اجتماعی چه معنا و مفهومی مییابد. آیا تفاوتی با مفهوم رایج آن دارد؟
بر اساس دیدگاه دینی، ما معتقدیم که سرمایهی اجتماعی در بلندمدت تا وقتی تداوم دارد و نظم آن پا برجاست که منطبق با فطرت انسانی و نگرش الهی باشد. زیرا اگر اینچنین نباشد، طبیعتاً تعارضها یکبهیک خود را نشان خواهد داد و بهتدریج سرمایهای که مستلزم روابط میان مردم و انتظام چنین روابطی است، با منافع و واقعیتهای زندگی اجتماعی و طبیعی مردم درمیافتد. در نتیجه خود مردم آن جامعه تیشه به ریشهی این سرمایه میزنند و به جای کمک به کارآمدی این سرمایه و ایجاد وفاق و تعالی، نوعی توقف و تعارض و فساد در جامعه شکل میگیرد.
ما معتقدیم نظام کفر و نظام بتپرستی و جاهلیت دقیقاً چنین وضعیتی دارد و لذا قابل تداوم نیست. اینگونه نظامها درست است که سرمایهای دارند و در مقاطعی برای تداوم خود تلاشهایی میکنند، اما دوامی نخواهند داشت، زیرا با واقعیت حرکت تاریخی بشر و کل عالم تطابق ندارند.
سرمایهی تولید شده در جامعهی اسلامی تا حد زیادی حاصل زندگی مؤمنانهی مردم است. لذا این سرمایه منتسب به دین الهی و فطرت خدایی است و به همین جهت باید حفظ شود و تداوم پیدا کند، در پارهای موارد هم باید به مسیر صحیح هدایت شود. برای لزوم اعمال چنین نظارتها و اصلاحاتی مثالی میزنم.
در بسیاری از جوامع، سرمایهی اجتماعی همان پیوندهای خونی و قرابتهای جغرافیایی و روابط حاصل از تعاملات و قراردادهایی است که بین آنها در طول تاریخ به علت مجاورت برقرار شده، ولی اگر به همین سرمایه با نگرش الهی نگاه نشود، تبدیل به تعصبات قومی و قبیلهای میشود و در درازمدت موجبات اضمحلال آن جامعه را فراهم میکند؛ یعنی همان چیزی که آن جامعه را به وجود آورده است موجب جنگها و دعواها و در نهایت پوسیدن آن جامعه میشود.
البته بر این مسئله میبایست تلاش فریبکاران و سلطهجویانی را افزود که سعی میکنند از آن بخشی از سرمایهی اجتماعی حمایت کنند که بی عدالتیها را تداوم بخشیده و منافع آنها را تضمین نماید. به همین جهت یک چرخهی حرکتی را از دورهی ظهور و سقوط در عموم جوامع میبینیم زیرا بسیاری از این جوامع با فرهنگ و سرمایهی جاهلی شکل گرفتهاند.
وقتی حاکمیت الهی بر حراست و حفظ سرمایهی اجتماعی نظارت و دقت دارد، طبعاً بخشی از این سرمایه که موجب رشد و اعتلای جامعه است، رشد میکند و بخشی از آن که موجب اضمحلال است کنترل خواهد شد و به این ترتیب شما یک انباشت سالم در جامعه دارید. در جامعهی ولایی این فرصت و تضمین برای جامعه وجود دارد که دائماً پالایش و تقویت و حفاظت از بخشی از سرمایهی اجتماعی که موجب سلامتی آن است، صورت گیرد.
مردم به طور معمول نیازمند تذکر و تجسم هستند و درک مفاهیم ذهنی برای عموم مردم که گرفتاریهای روزمرهی خود را دارند کمتر ملموس است و در صورت لمس هم با گذر زمان کمرنگ میشود و این حرکتها فرصتی است برای یادآوری آن پیشینه و سرمایه و این امر با حضور و استقبال و شعار ظاهر میشود.
با این حساب آیا میتوان سرمایههای اجتماعی و به طور کلی هر گونه روابط اجتماعی را امری مطلوب تلقی کرد؟
خیر، بخش زیادی از سرمایههای تولید شده در جوامع ناشی از جهل بشر است. سرمایهی اجتماعی از نظر اسلام یک امر مطلقاً پسندیده نیست؛ بلکه آنچه که برای صلاح و اصلاح نسلهای بعدی به کار میآید باید باقی بماند. در واقع هر جامعهای باید سرمایهاش را پالایش کند و در مسیر صحیح توسعه دهد و این امر اتفاق نمیافتد مگر بر پایهی یک بینش الهی. سرمایهی اجتماعی برای حفظ و تداوم و صحت و سلامت باید ضمانت داشته باشد که آن ضمانت، قانون و حاکم الهی است.
باتوجه به این که کشور ما از اقوام گوناگونی تشکیل شده است؛ آیا این مسئله میتواند به عنوان یک سرمایه اجتماعی سازنده تلقی میشود؟
در جامعهای که ما زندگی میکنیم مانند بسیاری از کشورهای دیگر، قطعات مختلفی وجود دارد که در طول تاریخ دور هم گرد آمدهاند. ما امروز هرکدام از این قطعات را در درون مرزهای سیاسی ایران میشناسیم که دارای پارهفرهنگ خاصی هستند که این قطعات در سرزمین ایران، به دلیل پیوندهای تاریخی و اسلامی با هم ربط پیدا میکنند.
اگر این تجربه و نماد در جمهوری اسلامی با محوریت دین منطبق شود، ضامن یک نوع فرهنگ برادری و موجد یک نوع سرمایهی اجتماعی است که با توجه به تفاوتهای جغرافیایی و یا خونی، نوعی وفاق عمیق و راسخ را بهوجود میآورد که هم تجربهی عینی و پیشینهی تاریخی مردم را در عقبهی خود دارد و هم ارزشهای ذهنی و فطری و الهی را.
یکی از ارکان نظریات سیاسی شیعه، ارتباط امام و امت میباشد که در نظریهی ولایت فقیه هم ظهور پیدا میکند. جایگاه این ارتباط در مجموعهی سرمایههای اجتماعی کشور ما چیست؟
ولایت فقیه در کشور ما هم تواناییهای یک حکومت ملی مرکزی قدرتمند را دارد که وفاق را به معنای همبستگی اجتماعی در میان پاره فرهنگهای مختلف ایجاد میکند و هم یک باور و اعتقاد را که برادری و همبستگی اجتماعی را پدید میآورد. بنابراین ولایت فقیه این هر دو را با هم و در کنار هم گرد آورده است.
مردم، تبلور وصف اسلامی-ایرانی را در وجود رهبرشان میبینند و مجدداً با این آرمان که در قالب جمهوری اسلامی تجسم یافته، بیعت میکنند. حضور ایشان و سایر مسئولین در جمع مردم بسیار مفید است. مردم با دیدن چنین نمادی یاد این واقعیتها میافتند، نمادی که طول و عرض جغرافیایی و تاریخی و ابعاد ذهنی و معنوی و الهی را پیوند میزند.
حضور ولی فقیه و تجدید بیعت مردم در جای جای این سرزمین با ایشان، در واقع بازتولید و عینیکردن دو وجه سرمایهی اجتماعی است؛ یعنی سرمایههای اجتماعی که از یکسو حاصل تجربیات تاریخی مشترک اقوام گوناگون مجاور در محدودهی جغرافیای وسیعی به نام ایران که همبستگی ملی را پدید آورده و از سوی دیگر و مهمتر، شخص رهبر انقلاب مصداقاً با عنایتی که خدا به ایشان کرده است هم تجسم بخش زیبا و بزرگ و شیرین آن سرمایهی اجتماعی ایرانی و هم تجسمبخش وجه دینی، یعنی مرجعیت و ولایت هستند و در نتیجه سرمایهی اجتماعی مضاعف و پیوند خوردهای بدست میآید که هم حاصل پالایش است و هم تقویت و بازتولید حاصل از ایمانی مشترک که برادری را میان آنها پدید آورده است، به خواست خداوند متعال نوید بخش گسترش این همبستگی به سایر ملل تا حصول امت واحده است.
مردم به طور معمول نیازمند تذکر و تجسم هستند و درک مفاهیم ذهنی برای عموم مردم که گرفتاریهای روزمرهی خود را دارند کمتر ملموس است و در صورت لمس هم با گذر زمان کمرنگ میشود و این حرکتها فرصتی است برای یادآوری آن پیشینه و سرمایه و این امر با حضور و استقبال و شعار ظاهر میشود. تجسم عینی جمعیت که به نمایش در میآید به یک تصویر دائمی و ماندگار و هویتساز تبدیل میشود و این سفرها را به آیینی جمعی برای بازتولید سرمایهی اجتماعی متناسب با اقتضائات زمانه بدل مینماید و فرصت ایفای نقش هدایتی و حمایتی مؤثر را در فرایند بازتولید، بیش از پیش برای رهبری فراهم میکند. امید این است که با هدایت و نظارت نظام ولایی، آن پالایش سرمایهی اجتماعی که در بالا ذکر شد، هرچه زودتر تکمیل شده و جنبههای مثبت این سرمایه تقویت و حمایت گردد.