چکیده
همانطور که می دانیم مبارزات آزادی خواهانه و آزادی بخش مردم مظلوم و مسلمان کشورهای مختلف جهان مانند لیبی، مصر، بحرین و تونس و... که سالهای مدیدی است در زیر سلطه غاصبان و مستکبرین قراردارند امروزه در سطح گسترده ای شروع شده و همچنان ادامه دارد. و دولت جمهوری اسلامی ایران، نیز که از حامیان و پشتیبانان چنین نهضت های آزادیبخش و ضداستعماری در سطح جهان می باشد، این حرکتها را تحت چتر حمایتی رهبری و دولت جمهوری اسلامی ایران قرار داده، تا با نیروی معنوی و مادّی مضاعف، علیه عوامل کفر و ستم و استکبار پیکار کنند. دولت ایران با بکارگرفتن این اصل در سیاست خارجی خود درصدد است که ملتهای مظلوم و تحت ستم را از زیرسلطه ی حکومتهای جائر و جبار در آورد و به آنها یاری رساند تا با آزادی و استقلال تمام سرنوشت خود را رقم زنند و همچنین با این حمایت، ماهیت نوع دوستی و رسالت آزادی بخشی اسلام را نشان دهند و بر عشق و وفاداری آنان به دین خداوند بیفزاید.
اما امروزه این دیدگاه در مورد این حمایتها قوّت دارد که جنبش هایی که در حال حاضر در سطح جهان صورت گرفته و جمهوری اسلامی ایران نیز از آنها حمایت می کند، کاملا جنبه سیاسی داشته و در واقع آنها مدافعان ایران بوده و ایران خاکریز نبرد با آمریکا و اسرائیل را به خارج از مرزهای جغرافیایی خود منتقل داده است. اما نوشتار حاضر درصدد است تا با بررسی و تبیین منابع غنی فقهی و الهام گیری از آرای امام خمینی، اثبات کند که این مواضع و رویکرد حکومت اسلامی، علاوه بر منافع سیاسی که برای دولت اسلامی در بر دارد، همچنین کاملاً برگرفته از ارزشهای دینی و مبانی فقهی ما بوده و علاوه بر جنبه سیاسی به عنوان یک وظیفه شرعی و دینی مطرح می باشد.
کلید واژه ها: حکومت اسلامی، سیاست خارجی، تالیف قلوب، ظلم ستیزی، تولّی و تبرّی، جنبشهای آزادیخواه
طرح بحث
در نگاه اول باید بگوئیم اگر کسی بصیرت سیاسی داشته باشد درک می کند که حمایت دولت ایران از جنبش های آزادی خواهی که در سطح گستردهای امروزه جریان دارد، در وهلهی اول تامین کننده منافع ملی ماست به تعبیری ایران درصدد ایجاد یک کمربند امنیتی در اطراف اسرائیل و آمریکاست که هرگاه آنها بخواهند دست درازی کنند ایران به راحتی میتواند این کمربند را کشیده و هر دو آنها را خفه کند به خاطر همین است که در دنیای سیاست همه می دانند تهدید کردن ایران از سوی اسرائیل و حتی آمریکا مسئله ساده و شدنی نیست که هر وقت هوس کنند به ایران حمله کند. بنابراین این حمایت ها منافع ملی ما را تامین می کند و کسی هم منکر آن نیست. از سویی دیگر این دفاع و حمایت به نفع کل دنیای اسلام و خود این ملتها نیز می باشد، زیرا از یک طرف این حمایتها در سطح جهانی در پیش برد اهدافشان به آنها کمک کرده و از طرف دیگر به عنوان دلگرمی برای این ملتها محسوب می شود. بنابراین تعامل دو سویه ای صورت گرفته که به نفع کل جهان اسلام و ملتهای تحت ظلم است و همه هم متوجه این معادله هستند. اما مطلبی که ما در این نوشتار در پی آن هستیم چیزی فراتر از این حرفهاست، ما در پی آنیم که با یک نگرش اسلامی و دینی وارد این مسئله شده و بگوئیم که حتی اگر این حمایت به نفع دولت ما هم نباشد باز نباید دست از حمایت از این ملتها بر داریم، چون ما مسلمانیم و این حمایت نیز در راستای وظیفه مسلمانی ماست، همچنان که پیامبر خدا(ص) فرمودند:کسی که جهاد نکرده یا آرزوی جهاد نداشته باشد و بمیرد به نوعی در نفاق مرده است. بنابراین این نوشته قبل از این که نگاه سیاسی به مسئله داشته باشد دیدگاه و نگرش عقیدتی نسبت به این موضوع دارد. فلذا این نوشتار درصدد هست تا با تتبع و کاوش در منابع دینی و فقهی و الهام گیری از نظریات خاص حضرت امام خمینی به عنوان معمار انقلاب اسلامی و عالمی آگاه به مسائل به این نتیجه برسد که این حمایتها کاملاً جنبه دینی و قرآنی داشته و از بدو پیدایش دین مقدس اسلام، این امور مورد تائید و تاکید شارع مقدس بوده و در عصر حاضر نیز می باشد. بنابراین در ادامه با مراجعه به منابع غنی و معتبر فقهی به تبیین اصولی خواهیم پرداخت که مبنای دینی و عقیدتی این حمایتها می باشد.
الف: اصل ظلم ستیزی و حمایت از محرومین
واژه ظلم در متون اسلامی بعنوان یک پدیده ضد ارزشی کلیدی در زندگی انسانها یاد شده، و اسلام به مساله ظلم ستیزی و سازش ناپذیری در مقابل دشمن تاکید فراوانی دارد و آن را از مسئولیت اجتناب ناپذیر انسانها معرفی می نماید و می فرماید:«لاتَظلِمون ولاتُظلَمون»
[1] ظلم در لغت به معنی تاریکی و یا شکافی است که در زمین به وجود می آید
.[2] و در اصطلاح فقهی هر دو معنی را در بر می گیرد و شامل هر نوع عملی میشود که به نحوی حقّی را ضایع گرداند، بنابراین محروم کردن ملّتها از استیفای حقوقشان و کشانیدن آنها به راهی که موجب از دست دادن ارزشهایشان میشود، ظلم محسوب می شود.
[3] در دیـدگـاه امـام راحـل، پذیرش و سازش با ظلم و ستم جایی ندارد و بر همین مبنا معمار انقلاب اسلامی این انقلاب عظیم را به گونه ای پی ریزی کرده است که ماهیتاً با منافع و اهداف سلطه گران و ستم پیشگان جهان در تضاد است، لذا هیچ گاه سردمداران کفر و استکبار ظهور انقلاب اسلامی را در جهان تحمل نکرده و با تمام وسایل و امکانات به مقابله با آن بر می خیزند و سعی در نابودی آن دارند و فـرد فـرد مسلمانان موظفند به حقوق و وضعیت کلی مسلمانان و منافع آنان توجه داشته باشند،اگر ستمی بر یکی از کشورهای اسلامی رفت، کشوری اسـلامـی مـورد هـجـوم دشـمـن قـرار گـرفـت، منافع مسلمانان در کشوری به خطر افتاد یا حقوقی از آنان ضایع شد، مسلمانان به حکم دستور دینی خود موظفند به دفاع برخیزند و دشمن را به عقب برانند. و بنابر نظر ایشان اگر دشمن بر بلاد مسلمانان و سرحدّات آن هجوم نماید، واجب است بر جمیع مسلمانان دفاع از آن بـه هـر وسـیـله ای کـه امـکـان داشـتـه بـاشـد از بذل جان و مال. و در این امر احتیاج به اذن حاکم شرع نیست.
[4]
قلمرو اصل ظلم ستیزی و حمایت از محرومین
با توجه به اینکه نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه اش و بازتابی که اعمال دیگران در سرنوشت او دارد و تعهدی که باید در پذیرش مسئولیتهای اجتماعی داشته باشد، ایجاب می کند که وی ناظر و مراقب همه اموری باشد که در اطراف او و جامعه اش اتفاق می افتد و نسبت به این امور هیچ وقت بی توجه نباشد و همچنین توجه به این آموزه های قرآن کریم که همیشه بر ضرورت ظلم زدائی و ظلم ستیزی از جامعه بشری تاکید داشته و برای ظلم هیچ گونه جائی در نظام آفرینش قائل نشده،این وظیفه(ظلم زدائی)را مسئولیت اجتناب ناپذیر انسان دانسته و پذیرش ظلم و تن به ظلم دادن را محکوم کرده است
[5]و همیشه تاکید داشته که استکبار بزرگترین خطر در حیات سیاسی ملتها بوده، که آبادیها را خشک و ویران، و نسل انسانها را تباه می سازد، و با زیر پا گذاشتن حقّ، با زورگوئی، تمامی امکانات و نیروها و ارزشهای بشری را در خدمت هواهای نفسانی و خواسته های شیطانی فرد و یا گروه خاصی قرار می دهد و عامل گمراهی و مانع رشد و آگاهی و سدّ راه حرکتهای رهائی بخش مستضعفان می شوند،
[6] درصدد ابراز این نکته بوده است که از نظر قرآن و اسلام امنیت اطمینان بخش تا زمانیکه شرایط غیرعادلانه بر جهان حاکم بوده و توده های وسیعی از مردم جهان تحت سیطره قدرتهای ظالم و سلطه جو باشند به نحوی که از حقوق اولیه خود و احراز آزادی، استقلال و حاکمیت بر سرنوشتشان محروم هستند، نمی تواند در جهان برقرارگردد، و استکبار در تمامی اشکالش منبع اصلی تشنجات و مناقشات جهانی است که همواره امنیت را به خطر انداخته است.
[7] فلذا بر همه مسلمانان جهان واجب و لازم است که در پیرو این رهنمونها به مبارزه با ظلم و استکبار برخاسته و از مواضع آنها اعلان بیزاری بکنند و در همین راستاست که مردم ایران نیز تحت رهبری بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی به مبارزه با ظلم و قدرتهای زورگوی دنیا پرداخته، و به حمایت از حقوق مظلومین جهان پرداخته است. در حال حاضر هم این اصل(ظلم ستیزی و اعلام حمایت از مظلومان و محرومان جهان) به عنوان یک عامل اساسی و جهت بخش در سیاست خارجی حکومت اسلامی، درآمده است که بر اساس آن، نهضت های آزادی بخش و ضداستعمار و استبداد، در سطح جهانی مورد حمایت جدّی سیاسی-اقتصادی دولت اسلامی قرار می گیرند. به عبارتی یکی از اصول اساسی مکتب توحیدی اسلام، حمایت از مظلومان و ستمدیدگان بدون توجه به نژاد، رنگ و دین است. و بر این اساس، جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می داند و استقلال، آزادی و حق و عدل را از حقوق طبیعی همه مردمان جهان قلمداد می کند. در این حالت، نظام اسلامی با توجه به اصل عدم مداخله در امور دیگر ملتها، با استفاده از ابزار حقوق اسلامی و حقوق بین المللی به یاری آنان شتافته و آنان را مورد حمایت معنوی و مادی خود قرار می دهد.تمامی این موارد به عنوان دفاع از اسلام و حزب الله و تا بر چیده شدن بساط استعمار و بر پا شدن حکومت جهانی واحد اسلام ادامه دارد. در این باره امام عقیده دارند که اساساً اسلام آیین برادری است و در آن نژاد و رنگ مطرح نمی باشد، بلکه اسلام برای تربیت انسان آمده است. آنچه مطرح است، اخوت، دوستی بین مسلمین و رفع اختلافات است، روابط میان ملتها می باید بر اساس مسائل معنوی باشد و در این رابطه بعد مسافت تاثیری ندارد. چه بسا کشورهای همجوار هستند که رابطه معنوی میان آنها نیست.بنابراین، روابط کشورها بر اساس مبانی اسلام خواهد بود، و بر این اساس امام تئوری روابط بین الملل را بر اساس چند محور پی ریزی نمودند که عبارتند از:الف: استفاده مسلمین از تمامی امکانات و وسایل جهت دفاع از ارزشهای الهی در برابر استکبار جهانی، ب: ستیز با مشرکان و کافران و ستمگران در کل شرق و غرب به سرکردگی امریکا، و در جایی در این مورد می فرمایند: من با اطمینان می گوئیم،اسلام ابر قدرتها را به خاک مذلت می نشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یکی پس از دیگری بر طرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد، من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می کنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همه آنها خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم نشست، یا همه آزاد می شویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است می رسیم و دراین باره میفرمایند: خدا به ما تکلیف کرده است که با این مخالفین اسلام و ملت اسلام معارضه کنیم.
[8] تکلیف ما این است که در مقابل ظلم بایستیم،
[9]دفاع از مملکت اسلامی، دفاع از نوامیس مسلمین از واجبات شرعیه الهیه ای است که بر همه ما واجب است.
[10] آنچه از مفاد این فرمایشات امام بر می آید این است که در اندیشه ایشان، گسترش و نفوذ استکبار جایی ندارد و همواره ناعادلانه است، و امام با اندیشه والا و رهنمودهای آزادیبخش خود نمی توانستند چنین الگویی را بپذیرند.بر این اساس ایشان فاصله گیری از فرهنگ سفارشی را مطلوب می دانستند و با آن، دشمنی ایدئولوژیک و همه جانبه داشتند.
ب: اصل تالیف قلوب
تالیف بر گرفته شده از کلمه الفت، و در لغت به معنای جوش و پیوند خوردن و ارتباط پیدا کردن می باشد که منظور از آن پیوند معنوی دو چیز و دو موجود می باشد مانند اینکه قلب دو نفر بواسطه علاقه و محبت به همدیگر الفت پیدا کنند،
[11]همچنانکه در قرآن کریم آمده است:«اذکنتم اعداء فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا»«هنگامی که شما با یکدیگر دشمن بودید، خداوند به وسیله نعمت اسلام، میان دلهای شما تالیف و پیوند قرار داد و همه برادر گشتید»
[12] یا در جای دیگر میفرماید:«لواتفقت ما فی الارض جمعیاً ما الّفت بین قلوبهم ولکن اللّه الّف بین قلوبهم»«ای پیامبر اگر تمام آنچه را در روی زمین است مصرف می کردی نمی توانستی آنچنانکه خداوند بواسطه اسلام میان دلهای مردم الفت و تالیف و پیوند داد، تالیف و پیوند بدهی»
[13]بنابراین معنای تالیف قلوب از نظر لغت، ارتباط پیدا کردن و جوش خوردن دلهاست. در اصطلاح فقهی تالیف قلوب عبارتست: ازحمایت اقتصادی به مسلمین ویا کفّار توسط پیامبر(ص)، امام(ع) و یا ولیّ امر مسلمین به منظور جلب آنان برای جهاد و اسلام و دفاع و کسانیکه بدین طریق مورد حمایت قرار میگیرند را «مولفه قلوبهم» یا «مولفه قلوب» نامیده میشوند، و بدین دلیل به این گروه مولفه القلوب گفته می شود که رهبر و امام مسلمین با پشتیبانی و حمایت مالی جدّی آنان، دلشان را نسبت به اسلام و مسلمین تالیف و پیوند می دهد و آنانرا برای دفاع از اسلام و یا مبارزه علیه دشمنان اسلام تشویق و دلگرم می سازد.
[14] وقتی اسلام حکمی را در جهت حمایت مالی وضع می کند مطمئناً باید معلوم کند که این حمایت از چه منبعی باید مصرف شود، و در این راستا وقتی به موارد مصرف زکات که در قرآن بیان شده مراجعه می کنیم می بینیم که یکی از موارد هشتگانه مصرف زکات، «مولفه قلوب» میباشد، بنابراین بودجه خاصی از منابع درآمد دولت اسلامی(زکات) برای این گروه قرار داده شده تا مورد تشویق و تقویت قرار گرفته و با فراغ بال به جهاد و مبارزه در مقابل مستکبران و کفار بپردازند.
[15]
آیا حکم تالیف قلوب همچنان باقی است؟
قبل از ورود به مباحث دیگر باید ثابت کنیم که حکم تالیف قلوب مختص زمان پیامبر(ص) نبوده و همچنان هم به قوّت خود باقی است و بر فرض باقی بودن آیا در عصر غیبت و در زمان رهبری مرجعیت فقها که الان ما در آن قرار داریم نیز این حکم وجود دارد؟ چون در صورتی که عدم ثبوت آن اثبات شود دیگر بحث از موارد بعدی بی حاصل خواهد بود، بنابراین ابتدا ثبوت و تداوم این اصل و حکم را در عصر خود ثابت کرده و بعد به سراغ مباحث بعدی خواهیم رفت
.
اکثر قریب به یقین فقهای شیعه قائلند که حکم تالیف قلوب بعد از رحلت پیامبر(ص) همچنان بر قوّت خود باقی بوده است، چون نه خود پیامبر تا آخرین لحظه عمر مبارکشان از این کار نهی کرده اند و نه این که آیه ای در نسخ این حکم نازل شده است، بنابراین دلیلی بر نسخ این اصل نیست همچنان که گفته شده: حکم تالیف قلوب بعد از پیامبر باقی است، چون خود پیامبر تا هنگام وفاتش به آن عمل می کرد. حضرت امام خمینی نیز از قائلین به بقای حکم تالیف قلوب بعد از رحلت پیامبر هستند.
[16]
اما در میان فقهای اهل سنت در این زمینه اختلاف وجود دارد، برخی مثل ابوحنیفه قائل شدند که حکم تالیف قلوب، بعد از پیامبر ساقط شده است، و استناد کردند اولاً: به عمل عمر در قطع سهم مولفه قلوبهم، ثانیاً: چون آن وقت مسلمین ضعیف بودند و به آن نیاز داشتند ولی در زمان حاضر دیگر نیازی به آن ندارند.
[17]
اما بقیه مذاهب به اتفاق قائل به بقا این اصل بعد از رحلت پیامبر(ص) شده و در جواب دلایل ابوحنیفه گفته اند: اینکه عمر بعد از رحلت پیامبر(ص) سهم مولفه قلوبهم را قطع کرد و صحابه نیز او را در این نظر نهی و انتقاد نکردند و این دلیل نسخ شدن حکم تالیف قلوب است، باید بگوئیم که
اولاً: عمر احساس کرد که آن قبایل و افرادی که قبلاً سهم تالیف قلوب می گرفتند، دیگر در شرایط جدید نمی توانند جزء مصادیق و مستحقّان این حکم باشند و این مسئله به هیچ وجه به معنای ابطال و یا رفع حکم نیست چون همانطور که میدانیم در طول زمان مصادیق و موارد احکام شرع عوض می شود، اما اصل حکم مرتفع نمی شود،
ثانیاً: نسخ ابطال حکمی است که شارع و خداوند آن را تشریع کرده و ابطال حکم در اختیار کسی است که تشریع حکم نموده است و نه غیر آن، و تشریع کننده حکم، همانا خداوند می باشد که به واسطه پیامبرش انجام داده است و لذا نسخ، فقط در دوران پیامبر(ص) درست می باشد و در دوران صحابه به هیچ وجه صحیح نیست و علاوه بر آن هیچ آیه ای نیز تا وفات پیامبر مبنی بر نسخ این حکم نیامده است و تا آخرین لحظات عمر مبارک ایشان به آن عمل میشده است.
[18]
در جواب دلیل دوم نیز گفته شده: این ادعا که دیگر در این زمان نیازی به تالیف قلوب نمی باشد، یک ادعای نادرست می باشد، زیرا از طرفی این حکم صرفاً به این دلیل نیست که آنها در مقابل به ما کمک کنند چون همچنان که قبلاً هم اشاره شد، یکی دیگر از دلایل تالیف قلوب، ترغیب دیگران به دین اسلام و نجات آن ها از ضلالت و کفر میباشد، از طرف دیگر باید این واقعیت را بپذیریم که اسلام در حال حاضر دچارمظلومیت و غربت شده و ملت های مسلمان از هر سو مورد هجوم قرار گرفته اند، بطوریکه برخی از آنان دچار ذلّت و خود کم بینی شده اند، بنابراین در چنین موقعیتی اسلام بیشترین نیاز را به ایجاد اتحاد کامل در بین مسلمانان دارد، تا آنها رو به سوی جلب حمایتهای دیگر کشورهای غیر مسلمان نیاورند بنابراین قول حقّ بقای این اصل بعد از پیامبر بوده و امام مسلمین با صلاح دید خود می تواند سیاست تالیف قلوب را بکار ببرد.
[19]
اما حال بحث در این است که آیا این حکم در عصر حاضر و غیبت امام(ع) نیز موضوعیت داشته و همچنان بر قوّت خود باقی است؟ در این مورد نیز قول مشهور مبنی بر این است که این اصل مختص زمان حضور امام نبوده و در حال حاضر نیز پابرجاست برای مثال محقّق اردبیلی می نویسد: جهاد دفاعی در زمان غیبت نیز مطرح بوده و بنابر آن واجب است که سهمی از زکات را به عنوان تالیف قلوب برای تقویت مسلمینی که در برابر مشرکین مورد هجمه قرار می گیرند داده شود.
[20] امام خمینی نیز در این مورد می فرمایند: ظاهر این است که حکم تالیف قلوب در زمان ما نیز باقی است.
[21]
در مقابل برخی نیز مانند شیخ طوسی قائلند: چون تالیف قلوب فقط در رابطه با جهاد ابتدایی و از لوازم آن می باشد و در زمان غیبت امام زمان(ع) جهاد ابتدایی جایز نیست و لذا نتیجه گرفته می شود که در زمان غیبت امام، تالیف قلوب جایز نمی باشد.
[22] که در جواب گفته می شود: در دین اسلام جهاد در چند مورد وجود دارد. یک مورد، جهاد ابتدایی است، یعنی اینکه، اسلام اجازه می دهد که مسلمین ولو اینکه سابقه عداوت و دشمنی هم با غیر مسلمانان نداشته باشند به آنها حمله کنند، برای از بین بردن شرک. و شرط این نوع جهاد این است که افراد مجاهد باید بالغ وعاقل و آزاد باشند، و انحصاراً بر مردها واجب است نه بر زنها. در این نوع جهاد است که اذن امام یا منصوب خاص امام شرط است از نظر فقه شیعه این نوع جهاد جز در زمان حضور امام یا کسی که شخصاً از ناحیه امام منصوب شده باشد جایز نیست، یعنی از نظر فقه شیعه الان برای یک نفر حاکم شرعی هم مجاز نیست که دست به اینچنین جنگ ابتدایی بزند. مورد دوم جهاد، آن جایی است که حوزه اسلام مورد حمله دشمن قرار گرفته، یعنی جنبه دفاع دارد، به این معنا که دشمن یا قصد دارد بر بلاد اسلامی استیلاء پیدا کند و همه یا قسمتی از سرزمینهای اسلامی را اشغال کند، یا قصد استیلای بر زمینها را ندارد، بلکه قصد استیلای بر افراد را دارد و می خواهد یک عدّه افرادی را اسیر کند و ببرد، یا حمله کرده و می خواهد اموال مسلمین را به شکلی برباید- یا به شکل شبیخون زدن، یا به شکلی که امروز می آیند منابع و معادن و غیره را می برند که به زور می خواهند بگیرند و ببرند- و یا می خواهد به حریم و حرم مسلمین، به نوامیس مسلمین، به اولاد و ذریه مسلمین تجاوز کند. بالاخره اگر چیزی از مال یا جان یا سرزمین و یا اموری که برای مسلمین محترم است مورد حمله دشمن قرار گیرد، در این جا بر عموم مسلمین اعمّ از زن و مرد، و آزاد و غیر آزاد، واجب است که در این جهاد شرکت کنند(شاید حتی غیر بالغ هم جایز باشد که در این جهاد شرکت کند)، ودر این جهاد اذن امام یا منصوب از ناحیه امام شرط نیست، امام خمینی احکام جهاد دفاعی را با عنوان(دفاع) به بررسی نهاده و آن را به دو قسم تقسیم کرده است: دفاع از کیان اسلام: این قسم از دفاع بر هر زن و مرد مسلمانی واجب است. دفاع از کیان اسلام، دارای گستره ای پردامنه است که از آن جمله است دفاع در برابر یورش نظامی دشمنان یا دست نشاندگان داخلی آنان، دفاع از ارزش ها و اصول اسلامی در برابر یورش فرهنگی بیگانگان، دفاع و موضعگیری درست سیاسی در برابر سیاست های خصمانه دشمنان، دفاع و تلاش در عرصه های اقتصادی برای رهایی از سلطه استعمار، دفاع شخصی: هر انسانی در برابر دشمن محارب، دزد و مانند آن حق دارد از خود، خانواده و دارایی اش دفاع کند.اگر دزد یا مهاجمی به کسی یا خانواده کسی تجاوز کند، واجب است به هر وسیله ممکن، از جان و ناموسش دفاع کند، هر چند منجر به کشته شدن مهاجم گردد. در صورتی که دشمن حمله کند تا شخص یا خانواده اش را بکشد و یا به ناموسش تجاوز کند، دفاع واجب است، هر چند بداند که کشته یا مجروح می شود. امّا در صورتی که مال مورد تجاوز قرار گیرد، دفاع واجب نیست و در صورت احتمال قتل، احتیاط این است که مال را تسلیم کند، چه رسد به این که به کشته شدن یقین کند، بنابراین همچنان که دیدیم کلمه جهاد، فقط به جهاد ابتدایی گفته نمی شود، و جهاد دفاعی نیز جهاد است و در زمان غیبت، جایز می باشد.
[23]
نتیجه اینکه از نظر اکثریت مذاهب اسلامی، تا زمانیکه در روی زمین، غیر مسلمان باقی است، حکم تالیف قلوب هم به قوّت خود باقی است، چون محال است که مسبب ازبین یرود در حالیکه سبب باقی است، به عبارتی تا علت هست معلول نیز هست. و تالیف قلوب هرکسی که موجب شوکت و عظمت اسلام باشد، جایز است و اختصاص به کافر یا مسلمان، فقیر یا غنی ندارد، چنانکه اختصاص به زمان حضورامام زمان ندارد و در همه حال مطرح می باشد.
قلمرو تالیف قلوب
همچنان که گفته شد اسلام قسمتی از زکات را که به عنوان مالیات اسلامی، از مردم مسلمان گرفته می شود را برای حمایت اقتصادی از کسانی که در فقه و تفسیر تحت عنوان مولفه قلوبهم شناخته می شوند اختصاص داده است.اکنون بحث این است که دقیقاً چه کسانی شامل مولفه قلوبهم هستند و به عبارتی حوزه عملکرد اصل تالیف قلوب را می خواهیم مشخص کنیم.
مشهور فقهاء در این مورد قائل به عمومیت این اصل شده وگفته اند که اصل تالیف قلوب یک اصل عام بوده که شامل همه مصادیقش مانند کفار، منافقین، مسلمین ضعیف الایمان، مسلمانان مرزنشین، و... می شود و اختصاص به گروه خاصی ندارد،
[24] برای مثال محقّق حلی می نویسد: مولفه قلوبهم عام بوده و شامل مسلمانان و کفار میشود که برای جلب خاطر این افراد داده می شود،
[25] یا شهیدثانی در این مورد می نویسد: مولفه قلوب هم کفار را شامل می شود که عبارت از کسانی هستند که برای جلب آنان به جهاد و مبارزه، سهمی برایشان قرار داده می شود، و هم مسلمانان را شامل می شود، که البته مسلمانان خود بر چهار دسته تقسیم می شوند، اول آندسته از مسلمانان که به مشرکان و کفار، هم چشم داشته باشند، در این مورد تالیف قلوب می شوند تا کفار هم چشم آنان نیز راغب به اسلام شوند. دوم، آندسته از مسلمین که نیت و ایمانشان ضعیف است و در امر دین متزلزلند، اینان نیز تالیف قلوب می شوند تا شاید ایمانشان تقویت گردد و از تزلزل خارج شوند. و سوم آن دسته از مسلمین که در هم جواری محل جمع آوری زکات باشندو چهارم آن دسته از مسلمین که مرزنشین باشند، آنها نیز تالیف قلوب می شوند تا در دفاع و حراست از مرزها، قویتر و مصمم تر باشند.
[26] نظر و فتوای امام خمینی نیز عمومیت تالیف قلوب بر مسلمانان و غیر مسلمانان بوده و می فرمایند: مولفه قلوبهم آن عدّه از کفار هستند که با تالیف قلوب، قصد می شود که آنان به جهاد و مبارزه ترغیب شوند و یا این که گرایش پیدا کنند به دین اسلام، و همین طور آن عدّه از مسلمانان که عقیده آنان نسبت به اسلام ضعیف است را نیز شامل می شود.
[27]
در میان فقهای اهل سنت نیز اکثریت قائل به عمومیت این اصل بوده و حکم آن را شامل هم مسلمانان و هم کفار میدانند البته به این شرط که، این حمایت اقتصادی به مصلحت اسلام و جامعه اسلامی باشد. برخی در این باره می نویسد: منظور از مولفه القلوب آن کسانی است که در میان عشیره و قبیله خود صاحب نفوذ و مطاع باشد، چنین کسانی تالیف می شوند یا به خاطر این که به اسلام ایمان بیاورند و یا برای ایمان ضعیفشان تقویت گردند و یا عاملان زکات را در برابر بازدارندگان آن حمایت کنند.
[28] قرضاوی در این مورد می نویسد: مولفه قلوبهم اعم از کافر و مسلمان دارای انواع و اقسام ذیل می باشد: اول، دسته ای از آنها کسانی هستند که با عطا و کمک اقتصادی، امید آن می رود که خود و یا قبیله و اقوامشان اسلام بپذیرند و دوم دسته ای هستند که به خاطر دفع شر آنان و وابستگانش، مورد تالیف قرار می گیرند، و دسته سوم گروهی هستند که تازه مسلمان شده اند، اینان به این دلیل مورد حمایت اقتصادی و تالیف قرار می گیرند که در اسلام خود ثابت قدم بمانند، دسته چهارم بزرگان و زعمای مسلمانانی هستند که از کفار، نظیر و چشم داشت داشته باشند که با تالیف قلب آنان، نظیر آنها از کفار نیز به اسلام تمایل پیدا می کنند، دسته پنجم زعما و شخصیت های ضعیف الایمان مسلمین هستند که در میان قوم خود، دارای نفوذ کلام باشند، اینان مورد تالیف قرار می گیرند تا در دین خود استوار شوند و احتمالاً در امور مربوط به جهاد کمک نمایند، دسته ششم مسلمانانی هستند که در مرزهای کشور زندگی می کنند، اینان نیز بدین ططریق مورد حمایت قرار می گیرند تا در مقابل تجاوز احتمالی دشمن، تقویت شوند. و دسته هفتم کسانی هستند که با استفاده از نفوذ کلام خود، در میان بعضی از اقوام که از پرداخت زکات به دولت اسلامی امتناع دارند،را ترغیب به پرداخت زکات نمایند وبدین وسیله زکات را یاری کنند.
[29]
البته برخی از فقها بر خلاف این نظر مشهور، تالیف قلوب را فقط شامل گروه خاصی میدانند برای مثال عدّه ای مثل شیخ مفید و شهید اول تالیف قلوب را فقط شامل کفار می دانند که بدین وسیله آنان نسبت به اسلام خوش بین شده و به همکاری در جهاد و مبارزه جلب شوند،
[30] یا برخی مانند اسکافی و ابن جنید اصل تالیف قلوب را فقط شامل منافقان دانسته و گفته اند تا بدین وسیله آنان دلشان نرم شده و از نفاق خود دست بردارند،
[31] و عدّه ای دیگر مانند صاحب حدائق الناظره قائلند که این اصل فقط شامل حال مسلمانانی است که به توحید خدا و نبوت حضرت محمد(ص) اعتراف دارند، اما دارای ایمانی ضعیف و متزلزل و مضطرب هستند، و با این کار گرایش آنان به اسلام زیادتر می گردد بطوریکه از تزلزل و اضطراب بیرون بیاید و در اثبات نظر خود برخی احادیث از ائمه را نقل کرده اند.
[32]
اما باید بگوئیم که با توجه به قول مشهور که ذکر کردیم هریک از این مواردی که فقهاء قائل شدند یکی از مصادیق «مولفه قلوبهم» بوده و تنها مصداق منحصر به فرد آن نیست. و طبق آرای اکثر مکاتب و مذاهب فقهی اسلام این اصل عمومیت داشته و شامل دسته های مختلف کفار و مسلمین و منافقان میشود و به نظر می رسد ملاک در این اصل این باشد که امام و رهبر هر جامعه اسلامی می تواند در راستای مصلحت دین و مملکت اسلامی، هرکس و یا قبیله و یا دسته ای را تحت عنوان تالیف قلوب به حمایت از آنها بپردازد، و قرار نیست که فقط برای این که مستقیماً در جهاد با کفار دیگر همراه مسلمین باشند بلکه برای دفاع از کیان اسلام و همچنین افزودن به شوکت و عظمت نام آن، می توان به حمایت اقتصادی از گروههای دیگر پرداخت، بنابراین در تالیف قلوب مسلمان بودن و یا فقیر بودن شرط نیست بلکه ملاک اصلی اقتضای مصلحت مملکت اسلامی است، فلذا با توجه به این ملاک کلی دین اسلام و با استفاده از این اصل(تالیف قلوب) متیقن فقهی، در سیاست خارجی دولت اسلامی تمام جنبش ها و نهضت های ضد استعماری و استبدادی را در جهت صدور انقلاب و دفاع از حقوق مظلومین زیر چتر حمایتی خود گرفته و از نظر اقتصادی به حمایت از آنان پرداخت.
کاربرد اصل تالیف قلوب در عصر حاضر
با توجه به تمام مطالبی که گفته شد نتیجه گرفتیم که منظور شارع از تعیین این سهم، همانا متمایل ساختن و گرایش دادن دلها نسبت به دین اسلام و یا تثبیت مومنان در مقام ایمان و یا تقویت ایمان ضعیف الایمانها و کسب یار و هوادار برای اسلام و یا در مصون نگاه داشتن اسلام و دولت آن از شرّ و ضرر احتمالی می باشد. و این منظور شارع، گاه با اعطای کمک اقتصادی به برخی از دولتها و گاهی نیز با حمایت اقتصادی به جمعیت ها و دسته های و قبایل مسلمان و غیر مسلمان عملی می شود که آنها را بدین وسیله نسبت به اسلام خوش بین و متمایل بسازیم و یا بدین وسیله بتوانیم برخی از نیازهای دفاعی خود را تهیه کنیم.لیکن در آئین اسلام هزینه و سهم ویژه ای برای تبلیغ و جلب قلوب دیگران به اسلام، اختصاص داده شده است که همان سهم مولفه القلوب از بودجه هنگفت زکات می باشد.
از آنجائیکه دین اسلام بر فطرت بشری استوار است در بسیاری از نقاط جهان خود به خود رشد کرده است و لیکن به این دلیل که اسلام گرایان کمتر مورد حمایت قرار می گیرند لذا امکان آن بینش و بصیرت ژرف را نسبت به اسلام پیدا نمی کنند و یا آنچه را که از لحاظ مادی به خاطر پذیرفتن این دین و حمایت از آن، از دست داده اند، نمی توانند جبران کنند و بسیاری از جمعیت های اسلامی در ممالک مختلف، سعی در رفع چنین کمبودهایی دارند و لیکن هیچ گونه پشتوانه کمکی ندارند.برای مثال می توان به همین جنبش ها و حرکتهای مردمی که در حال حاضر بین حکومتها و مردم و شخصیت های آن وجود دارد و هر کدام از قدرتهای جهان درصدد سوء استفاده و سعی در به زیر سلطه بردن این ممالک دارند، که در چنین وضعیتی جایز نیست که اسلام در مقابل این فتنه و توطئه، بی موضع و ساکت بماند، بلکه در این میان اسلام باید به یاری این جنبشها ی مردمی جنبیده و با این توطئه ها مقابله کرده و با نشر شریعت خدا در زمین، از سیاست اسلام زدایی که این کشورها در پی آن هستند جلوگیری کرده و در این راه می تواند هزینه هایی را که لازم است از بیت المال تحت عنوان تالیف قلوب مصرف کند، بنابراین در زمان ما یکی از مصادیق مولفه القلوب مسلمانانی هستند که مورد هجوم کفار استعمارگر و رژیم های غاصب قرار گرفته اند و درصدد رهایی از این وضعیت هستند. امام خمینی در راستای احیای این اصل الهی و هویت مسلمین در سراسر جهان است که می فرمایند: من به صراحت اعلام می کنم که جمهوری اسلامی با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می کند. و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم. ما اعلام می کنیم که جمهوری اسلامی برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیب ناپذیر، نیاز سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا می سازد.
[33]
بنابراین اصل تالیف قلوب را هم اکنون می توان در مورد تمام حرکتها و نهضت های آزادی بخش جهان مانند نهضت هایی که در کشورهای فلسطین و لبنان و بحرین و تونس و لیبی و... صورت می گیرد، به کار برد یعنی جمهوری اسلامی ایران با به کار گیری این اصل اسلامی و انقلابی، تمام حرکت های ضد استعمار و ضد ظلم جهان را زیر حمایت خود قرار می دهد. برای مثال امام خمینی در پاسخ به ندای مظلومانه ملت فلسطین فرمودند: اکنون که مسلمانان انقلابی و شجاع فلسطین با همّتی عالی و با آوای الهی از معراجگاه رسول ختمی مرتبت(ص) خروش بر آورده و مسلمانان را به قیام و وحدت دعوت نموده و در مقابل کفر جهانی نهضت نموده اند، با کدام عذر در مقابل خداوند قادر و وجدان بیدار انسانی می توان در این امر اسلامی بی تفاوت بود؟ اکنون که خون جوانان عزیز فلسطین دیوارهای مسجد قدس را رنگین کرده است و در مقابل مطالبه حقّ مشروعشان از مشتی دغلباز، با مسلسل جواب شنیدند، برای مسلمانان غیرتمند عار نیست که به ندای مظلومانه آنان جواب ندهند و همدردی خود را با آنان اظهار نکنند؟ باشد که فریاد همدردی آنان دولتها را بیدار کند که از قدرت عظیم اسلامی استفاده کرده و دست امریکای جهانخوار، این جنایتکار تاریخ را که از آن طرف دریاها به پشتیبانی ستمگران، دست پلید اسرائیل را می فشارد قطع کنند و خود و ملتهای مظلوم جهان را نجات دهند
[34]حضرت امام بعد از آنکه ملتها را به بیداری، حرکت و مبارزه در راه آزادی تمام مستضعفان جهان از دست غاصبان فرا می خوانند، وظیفه اصلی دولتهای اسلامی را در عصر حاضر دفاع از حرکتهای آزادی خواه بیان کرده و حتی ملتها را تشویق به برپایی تظاهرات و اعمال فشار علیه دولتها اومدند.
ج: اصل تولی و تبری
(تولّی) از ریشه(ولی) به معنای پذیرش ولایت است، ولایت، ولی، مولی، و امثال اینها از مادّه «ولی» اشتقاق یافته اند، و به این معناست که آندو چیز چنان در کنار هم قرار بگیرند که فاصله ای در کار نباشد، یعنی اگر دو چیز آن چنان به هم متصل باشند که هیچ چیز دیگر در میان آنها نباشد ماده «ولی» بکار برده می شود. به همین مناسبت این کلمه در مورد قرب و نزدیکی به کار رفته است، اعمّ از قرب مکانی و قرب زمانی، و باز به همین مناسبت در مورد دوستی و یاری، تصدّی امر، تسلّط و از این قبیل معانی استعمال شده است، چون در این ها نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد. تولّی هم از باب تفعّل و به مفهوم پذیرش ولایت می باشد،
[35]که دراصطلاح فقهی عبارتست از این که انسان ولایت خدا و پیامبران، ائمه معصومین و در زمان غیبت نیز فقهای جامع الشرایط را بپذیرد و با هر فرد، جریان و نظامی که خدا دوست و عدالت خواه باشند رابطه دوستی بر قرار کند. تبرّی هم به معنای دوری جستن از شخص یا چیزی و حالت انزجار گرفتن است و در فقه عبارتست از کینه داشتن نسبت به دشمنان خدا، پیامبران و ائمه و مومنان و دوری جستن از آنها. با این که (تولّی و تبرّی) از موضوعات مهم سیاسی اجتماعی و عاطفی اسلام و مبنای تنظیم روابط مسلمانان با دیگران است، در فقه اسلامی به صورتی منسجم از آن ها سخن نرفته است و بیشتر دارای رنگ و بویی قرآنی و سیاسی اجتماعی اند تا رنگ و بویی فقهی. بنابراین روی هم تولّی و تبرّی یعنی انسان از لحاظ عاطفی، قلب خود را از محبّت و علاقه خدا، پیامبران و ائمه و جانشینان به حقّ آنها(فقها جامع الشرایط)و مومنان پر کرده و در عین حال بغض و کینه دشمنان آنها را به دل بگیرد به عبارتی از نظر سیاسی و اجتماعی، سرپرستی، رهبری و دوستی و حکومت الهی را بپذیرد و از حکومت اعدالله و دشمنان اسلام دوری جوید، همچنان که خداوند می فرماید: اللّه ولیّ الّذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النّور و الّذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النّور الی الظلمات...
[36] «خداوند ولی مومنان است وآنان را از ظلمت وتاریکیها به سوی نور خارج میکند، واما اولیای کفار، طاغوت است که آنها را از نور به سوی ظلمت ها میکشانند». رسول گرامی اسلام(ص)نیز درباره اهمیّت تولّی و تبرّی می فرماید:اَوْثَقُ عُرَی الاْیمانِ الْحُبُّ فِی اللّهِ وَالْبُغْضُ فِی اللّهِ وَ تَوالی اَوْلِیاءِ اللّهِ وَالتَّبَرّی مِنْ اَعْداءِ اللّهِ«محکم ترین ریسمان ایمان عبارت است از این که انسان برای خدا دوست بداردوبرای خدا دشمنی کند و با اولیای خدا پیوند برقرار سازد و از دشمنانش دوری گزیند».
قلمرو اصل تولّی و تبرّی
با توجه به مطالبی که در مورد تولّی و تبرّی گفتیم به این نتیجه می رسیم که تولّی و تبرّی دارای دو جنبه عاطفی و سیاسی اجتماعی اند، بدین معنا که انسان از لحاظ عاطفی می باید قلب خود را از محبّت خدا، پیامبران، امامان، جانشینان آنان و مؤمنان پر کند و در همان حال، بغض و کنیه دشمنانشان را به دل گیرد و از لحاظ سیاسی اجتماعی نیز سرپرستی و رهبری حکومت الهی را بپذیرد و از حکومت دشمنان خدا و اسلام دوری جوید. به بیانی دیگر عبارت است از اینکه بر همه مسلمانان جهان به عنوان تشکیل دهندگان جامعه بزرگ و جهانی اسلام، واجب است که نسبت به کفار، منافقان، مستکبرین جهان، اعلام بیزاری کرده و از آنها دوری بجویند و در مقابل، دوستی مظلومان و محرومان و مستضعفان را به دل بگیرند و در سختیها به یاری آنها بشتابند، همچنانکه خداوند در آیه 4 سوره ممتحنه می فرماید:قَدْکَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ«برای شما مومنان، ابراهیم و آنان که او با او بودند الگو و اسوه نیکویی هستند تا به آنها اقتدا کنید، آنان به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما و آن چه می پرستید به کلی بری و بیزاریم، ما مخالف و منکر شما هستیم و همیشه میان ما و شما بغض و کینه و دشمنی حاکم خواهد بود تا آن گاه که به خدای یگانه و بی همتا ایمان بیاورید» و یا در جای دیگری می فرماید: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ
[37]«محمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند نسبت به کفار بسیار سخت گیر و سازش ناپذیرند و لیکن میان خودشان بسی دلنرم و مهربانند» و شالوده ی دین محمد مصطفی(ص) نیز بر همین اصل استوار است، چنان که الله سبحانه می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَی أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ
[38]«ای مومنان یهودیان و مسیحیان را که(در مقابله با شما)دوست و هوادار یکدیگرند، به دوستی نگیرید؛ و هر کس از شما آنان را دوست گیرد، جزو آنان است؛ الله ستمکاران را هدایت نمی کند، اگر چه این آیه در خصوص دوستی با اهل کتاب نازل شده است؛ لیکن در تحریم موالات کفار به طور عام می فرماید:یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء
[39]«ای مومنان دشمن من و دشمن خودتان را دوست مگیرید. بنابراین، خداوند دوستی کفار را هر چند که از نزدیکترین خویشان باشد بر مومن حرام فرموده است:یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْأِیمَانِ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ،
[40]«ای مومنان پدران و برادرانتان را اگر کفر را از ایمان خوشتر دارند، دوست مگیرید، و آنان که از شما ایشان را دوست گیرند آنانند که ستمکارند» نیز می فرماید:لاتَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ
[41]،«قومی نیابی که به الله و روز بازپسین ایمان داشته باشند و با کسانی که با الله و پیامبر او مخالفت می ورزند، دوستی کنند، ولو آن که پدرانشان یا فرزندانشان با برادرانشان یا خویشاوندانشان باشند».
آیات مذکور و آیات متعدد دیگر،
[42] بیانگر چگونگی سیاست تولّی و تبرّیی بوده و شکل عملی و قابل اجرای آن را نشان می دهد و در کل نتیجه این شد که حبّ و بغض و دوستی و دوشمنی، صرفاً باید برای خدا باشد. و به عبارتی نظر اسلام این است که همه شئون سیاست باید خدائی باشد
[43] روشن است که تمام حبّ و بغضها، بر محور ایده آل برتر دور می زند و آن، چیزی است که در زندگی به روی آن تلاش می شود که همان کمال معنوی است و یا حقیقت نظام هستی و انسانی نیز مطابقت دارد و کمال معنوی در سایه سیرالی الله تحقق پذیر است، تلاش درامورات زندگی نیز در جهت سیرالی الله شایسته است. دوستیها و دشمنی ها باید بر این اصل معنوی تنظیم گردد که دوستی خداوند اصل باشد و با دیگران نیز بر این اساس دوستی و دشمنی شود زیرا مقصود از تولّی در فرهنگ اعتقادی اسلام این است: که انسان ولایت خدا، پیامبران، ائمه معصومین و اولیاء الله را قبول کند و در زمان غیبت نیز ولایت فقهای جامع الشرایط و عادل را بپذیرد و با هر فرد و نظامی که دوست خدا، رسول، ائمه و مؤمنان باشند دوست باشند و تبرّی عبارت است از کینه داشتن نسبت به دشمنان خدا، پیامبران، ملائکة الله و ائمه، مؤمنان و دوری جستن از آنان، به همین خاطر دو خط تاریخی حقّ و باطل و توحید و شرک با همدیگر آشتی ناپذیرند و کینه و بغض همیشگی بین آندو جریان خواهد داشت همچنانکه حضرت ابراهیم اسوه و الگوی این ستیز سازش ناپذیر برای همیشه مطرح می باشد. بنابر این آیات سیاست خارجی دولت اسلامی باید بر مبنای عدل و قسط استوار باشد.همچنان که قرآن کریم می فرماید: لقد انزلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیان لیقوم الناس بالقسط«ما انبیا را فرستادیم، به آنها بیّنات و آیات و میزان دادیم تا مردم قیام به قسط کنند»
[44] بنابراین یکی از شاخص های عمده ی حکومت اسلامی برقراری عدالت در سطح دنیا، در مقیاسهای کلان و در ابعاد مختلف است، از جمله: ارتباط بین انسانها باهم، انسان و جامعه، و انسان و خدا و... است.
در متون روایی و حدیثی هم، سخنان و رهنمودهای بسیاری در مورد تولّی و تبرّی و حبّ و بغض برای خدا، از پیامبر و ائمه معصوم وارد شده است که همه درصدد اثبات این مطلب هستند که حبّ و بغض صرفاً باید به انگیزه الهی و خدایی باشد، یعنی انسان باید جریانی را فقط به این دلیل دوست بدارد که خدا دوست دارد و به این دلیل از آن دوری کند که خدا دستور داده است همچنان که امام صادق می فرمایند: من احبّ الله و ابغض لله و اعطی لله و فهو ممن کمل ایمانه،
[45]«هرکسی برای خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد و برای خدا ببخشد، او از دسته مومنانی محسوب می شود که ایمانشان تکمیل شده است» و یا این حدیث از امام باقر(ع) که می فرمایند: «مودّت و دوستی مومنان نسبت به یکدیگر، از بزرگترین شعبه های ایمان است، آگاه باشید که اصفیاءالله و برگزیدگان خدا کسانی هستند که برای خدا دوست می دارند و برای خدا کینه می ورزند و برای خدا نیز بخشش و عطا می کنند»
[46]مسلّم است که برای ایجاد دوستی، خداوند به عنوان کمال و زیبائی مطلق و منزه از هر عیبی معرّفی شده است زیرا او از هر کسی نسبت به بندگانش مهربانتر و نزدیکتر است. دوستی او، شور، عشق و طروات در انسان می آفریند و او را بی قرار و خالص می سازد، آثار دوستی در اعمال و کردارش تجلّی می کند، همه رفتارها رنگ خدایی می گیرند، در منظومه هستی از ارزش والایی برخوردار می گردد بطوریکه فرشتگان به وجود او می بالند. بدین ترتیب، بین انسان و خدا رابطه دوستی ایجاد می شود و خداوند به عنوان یگانه آرزو و هدف تبلور می کند که تنها او را باید دوست داشت و به او عشق ورزید و مشتاق شد، امام صادق(ع) نیز می فرماید: بکل شیء اساس و اساس الاسلام مبنا اهل البیت«هر چیز مبنایی دارد، بنیان اسلام دوستی اهل بیت ما است». بنابراین، تولّی همان دوستی و اطاعت خدا، پیامبران، امامان معصوم و فقهای جامع الشرائط می باشد و تبری نیز بیزاری جستن از دشمنان خدا و ائمه و فقهاست، توّلی و تبرّی با حبّ و بغض، آمیخته با جان و عجین با وجود انسان ها هستند ابعاد و شیوه زندگی انسان، بر پایه حب و بغض استوار است. اگر حبّ و بغض از انسان گرفته شود از حرکت باز می ماند. آنچه مهم است گزینش معیار حبّ و بغض است و کلام ضابطه و قانون باید بر آن حاکم باشد؟ هر کسی باید ارزیابی کند که میل و نفرت خویش را بر پایه چه ارزش هایی استوار سازد؟ قطعاً درستی ملاک، زندگی را در جهت شایسته و صحیح، و باطل بودن آن، انسان را به تباهی سوق می دهد
. پس روشن است که مقبولیت اطاعت و بندگی پروردگار بستگی به اصل تولّی و تبرّی دارد. و ایمان بدون آن ناتمام است. زیرا ایمان جز همان حب خدا، پیامبر و امامان معصوم و بغض و بیزاری از دشمنان آنان نیست. نقش تولی و تبرّی در ایمان همانند دو بال است که در صورت فقدان یکی از آنان، و یا هر دو توانایی رسیدن به هدف سلب می شود و از رسیدن به مقصد باز می ماند.
امام علی(ع) طی دو روایت، ملاکهای اصلی تولّی و تبرّی را بطور کلی آموزش می دهد ایشان در حدیثی می فرمایند:کُونا لِلظّالِمِ خَصْما و لِلْمَظْلومِ عَوْنا،
[47]«دشمن ستمگران و طرفدار مظلومان باشید» و بنابراین اگر ستیزی بین دو جریان صورت بگیرد اسلام طرفدار جریانی است که مظلوم واقع شده است، بنابراین در عصر حاضر که یک درگیری گسترده ای بین رژیم های غاصب و مردم مظلوم و ستم دیده در گرفته است، از آنجائیکه ماهیت این رژیم ها ظلم و ستم می باشد پس ظالم محسوب شده و بر طبق اصل تبرّی، باید از آنها دوری جست و بر طبق اصل تولّی، ممالک مسلمان نشین و دولتهای اسلامی باید حمایت قاطع خود را ازاین حرکتها که در این میان مظلوم واقع شده است اعلام نمایند. همچنان که امام خمینی با صراحت از عزم دولت ایران در دفاع از مظلوان می فرمایند: ملت و دولت و مجلس و ارتش وسایر قوای مسلّح ایران که امروز با وحدت اسلامی و انسجام الهی صف واحد هستند مصمم اند که در مقابل هر قدرت شیطانی و متجاوز به حقوق انسانها بایستند و از مظلومان دفاع نمایند،و تا برگشت قدس و فلسطین به دامن مسلمین،ازقدس عزیز پشتیبانی نمایند.
[48]
امام علی(ع)در تبیین ضابطه دیگر اصل تولّی و تبرّی می فرمایند:«بی شک ولیّ و دوست پیامبر آن کسی است که خدا را کاملاً اطاعت کند هرچه که از لحاظ نژادی و خونی از آنحضرت دور باشد.و نیز همانا دشمن پیامبر آن کسی است که در برابر قوانین الهی عصیان و سرکشی نماید، هر چند که قرابت قومی و خونی بسیار نزدیکی با آن حضرت داشته باشد»
[49]بنابر نظر ایشان روابط دوستانه یک فرد و قوم و یک ملّت با افراد، اقوام و ملل دیگر، بر اساس هم خونی و اشتراک نژادی نمی باشد، بلکه بر اساس هم دینی و اشتراک در عقیده است و لذا از این روایت می توان نادرستی سیاست خارجی برخی از کشورها و رژیم ها را که بر اساس همخونی و ناسیونالیستی استوار است، فهمید. بنابراین سیاست خارجی دولت اسلامی نسبت به ملل و کشورهای مسلمان باید با ملاک میزان نزدیکی آنان به اسلام و میزان تبعیت آنها از قوانین اسلامی تعیین شود.
کاربرد اصل تولّی و تبرّی در عصر حاضر
همانطور که اشاره شد سیاست خارجی اسلام باید بر مبنای عدل و قسط استوار باشد و مسلمانان باید اجرا کننده چنین خطی باشند و ضابطه در تولّی و تبرّی عبارت است از موضع گیری انکاری و منفی حکومت اسلامی و امام مسلمین در مقابل نظامهای کفر و استکبار و جریانهای فکری و سیاسی این چنینی و حمایت از اقوام و ملل مظلوم و ستمدیده عالم و همه پیغمبران الهی و در راس آنها پیامبر گرامی اسلام(ص) به دستور الهی چنین سیاستی داشتند. امام خمینی در این مورد می فرمایند: پیغمبر هم شهید داد، انبیاء هم همین طور، سیره انبیاء بر این معنا بوده است، سیره بزرگان بر این معنا بوده استکه معارضه می کردند با طاغوت...ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد
[50]بنابراین حکومت اسلامی در روابط خارجی خود باید براساس اصل تولّی و تبرّی حرکت کند، یعنی از افراد و جریان ها و حکومت هایی که در مقام توطئه و فنته انگیزی علیه اسلام و جامعه مسلمانانند، تبرّی جوید و کوشش خویش را برای مبارزه با توطئه های آن ها به کار گیرد.امام خمینی در این باره می فرماید: در صورتی که روابط سیاسی دولت های اسلامی با بیگانگان موجب استیلای آنان بر کشورهای مسلمانان یا جان ها و اموالشان شود، یا موجب اسارت سیاسی مسلمانان گردد، بر دولتمردان حرام است که چنین روابط و مناسباتی داشته باشند و پیمان هایشان نیز باطل است، از دیدگاه فقه اسلامی، نه تنها باید از ارتباط سیاسی با دشمنان معاند دوری جست، بلکه از زمامداران مسلمانی که به سود کفّار و بیگانگان گام می نهند و تصمیم هایشان راه تسلط کفّار را هموار میسازد نیز باید دوری جست و آنان را از مقامشان عزل کرد، چنان که امام خمینی می فرماید: اگر بعضی از رؤسای دولت های اسلامی یا نمایندگان مجلس موجب نفوذ سیاسی و اقتصادی بیگانگان بر کشور اسلامی گردند به حدّی که حوزه اسلام یا استقلال مملکت هر چند در آینده مورد تهدید قرار گیرد، چنین افرادی خائنند و باید از مقام خود عزل شوند هر مقامی که باشد و بر امّت اسلامی است که آن ها را اگر چه با مقاومت منفی، همچون ترک معاشرت با آن ها و کناره جویی از آنان و از هر راه ممکن، مجازاتشان کنند و در اخراجشان از تمام امور سیاسی و محروم ساختن از حقوق اجتماعی بکوشند.
بر اساس چنین سیاستی، ملاکها و ارزشهای عقیدتی و مکتبی، نسبت به «مصالح سیاسی» برتری و تقدم خواهند داشت و چنین نظام و انقلابی هرگز از نظر عقیدتی و سیاسی، به انحراف کشیده نخواهد شد و در رابطه با مکرها و توطئه های سیاسی دشمنان و تهاجم فرهنگی و فکری غرب، به استهلاک نخواهد رفت بلکه بر عکس رشد و نمو ذاتی خواهد داشت و رمز تاکید اکید خداوند در قرآن برای اتخاذ چنین شیوه ای در مقابل کفر، ناشی از همین واقعیت است. بنابراین تولّی و تبرّی باید مبنای تنظیم روابط در سیاست خارجی مسلمانان و دولت اسلامی بشود و حکومت اسلامی در روابط خارجی خود دقیقاً بر اساس تولّی و تبرّی باید حرکت کند. و لذا مبنای تمام تصمیمات طراحان و مجریان سیاست خارجی دولت اسلامی باید با معاندان با خدا و اسلام و فتنه انگیزان و توطئه گران و کینه توزان مسلمین، بایکوت سیاسی بشوند و از آنها با همان صراحت سیاسی که اسلام دارد تبرّی بجویند، و بنابراین برخی از مزدوران مستقیم و غیر مستقیم نفوذی خط غرب و آمریکا و همچنین کشورهایی که نسبت به اسلام کینه دارند، رابطه تبرّایی داشته باشیم و شعار تاریخی امام خمینی که فرمودند: نه شرقی و نه غربی، فقط جمهوری اسلامی، ریشه در همین اصل دارد ودر حیطه این انگاره کلی، منافع ایران، جهان اسلام، ملل مستضعف و بالاخره رابطه متقابل با کل کشورها و ملتها، به ترتیب در اولویت سیایت خارجی ایران نمودار گردید. و از طرف دیگر بر مبنای سیاست تولّایی، کشورها و مردم ستمدیده و مظلومی که تحت سلطه کشورهای غاصب قرار گرفتند شایسته برقراری رایطه سیاسی بوده و هرگونه حمایتی از آنها در راستای برقراری عدالت و قسط در جامعه بشری باید انجام بگیرد. همچنانکه امام خمینی این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی بارها اعلام نمودند:که ما درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراطوری بزرگ می گذارند، از آن باکی نداریم و استقبال می کنیم. ما در صدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم، ما تصمیم گرفته ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم، و نظام رسول الله را در جهان ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهای دربند شاهد آن خواهند بود.
[51]
نتیجه گیری
-
در زمینه سیاست خارجی دولت اسلامی می تواند با اتکا بر اصول محکمی مانند، مبارزه با ظلم و حمایت از مظلوم، تالیف قلوب و تولّی و تبرّی که منبعث از آیات و روایات هستند و ریشه در باورهای دینی ما دارند، مسائل مختلف سیاست خارجی حکومت اسلامی را تنظیم و اجرا نموده و به هدف خود که برقراری صلح و امنیت می باشد، نائل گردد.
-
بر مبنای اصل مبارزه با ظلم و حمایت از مظلوم، خدا بر ضرورت ظلم زدائی از جامعه بشری و صحنه فعالیتهای اجتماعی انسانها اشاره داشته وبرای ظلم هیچگونه جائی در نظام آفرینش قائل نمی شود، بنابراین ظلم زدائی از جامعه بشری را مسئولیت اجتناب ناپذیر انسان دانسته است، و از نظر خداوند این ظلم زدائی شامل تمام قلمروهای حیات بشری شده وهیچ استثنائی در آن وجود ندارد و بر این اساس، ظلم ستیزی و حمایت از مظلوم برای استقرار عدالت و گسترش آن جزء غیر قابل تفکیک از مجموعه تلاشهای زندگی اجتماعی هر مسلمانی می باشد.
-
بر طبق اصل تالیف قلوب، حمایت اقتصادی به مسلمین و یا کفار توسط پیامبر(ص)، امام(ع) و یا ولیّ امر مسلمین به منظور جلب آنان برای پذیرش اسلام و دفاع از آن، صورت می گیرد، بنابراین اسلام برای این امر، بودجه خاصی را اختصاص داده است و آن، قسمتی از زکات است که به عنوان مالیات اسلامی، از مردم مسلمان گرفته می شود. کسانی که مورد کمک و حمایت قرار می گیرند «مؤلّفه قلوبهم» یا «مؤلّفه القلوب» نامیده می شوند.و براین اساس مبارزات آزادی بخش محرومین و مظلومین جهان تحت حمایت اقتصادی حکومت اسلامی قرار می گیرد تا بتوانند بر پایه این کمک های مادّی و معنوی بر ستم واستکبار غلبه کنند و همچنین با بکارگیری این اصل درسیاست خارجی دولت اسلامی درپی تحقّق این آرمان میباشد که این حکومت ها را از زیرسلطه حکومتهای و رژیمهای غاصب در آورده و به آنها کمک کند تا درتعیین سرنوشت خود مستقل عمل کنند و ضمناً با این حمایت ماهیت انساندوستی و رسالت آزادی بخشی اسلام را نشان داده و بر محبت و گرایشات آنان به دین خداوند بیفزاید.
-
بر اساس اصل تولّی و تبرّی، سیاست خارجی دولت اسلامی نسبت به ملل و کشورهای مسلمان باید با ملاک و میزان نزدیکی آنان به اسلام و میزان تبعیّتشان از قوانین اسلامی تعیین شود، در رابطه با ملل و کشورهای غیرمسلمان نیز باید دستورالعمل: «کُونا لِلظّالِمِ خَصْما و لِلْمَظْلومِ عَوْنا»، ملاک و مجوّز روابط سیاسی قرار بگیرد. از کشورهایی که دارای خط مشی سیاسی ظالمانه و تجاوزطلبانه و غارتگرانه هستند، با توجه به میزان گرایش های ظالمانه آنها باید «تبرّی» شود و کشورهای مظلوم نیز باید مورد شمول قاعدّه «تولّی» قرار بگیرند و حکومت اسلامی عون و جانبدار آنان باشد. جبهه ای که ستمگران در آنند «جبهه شرّ» و جبهه ای که مظلومان و بیچاره گان در آن قرار دارند «جبهه خیر» است. حکومت هایی که سیاست خارجی خود را متوجه جبهه شرّ می کنند، به تدریج استحاله پیدا کرده و تبدیل به «شرّ» می شوند، امّا تنظیم روابط با مظلومان و جبهه خیر و جانبداری از حقوق پایمال شده آنان، عامل رشد و شکوفایی خودِ کشورِ حمایت کننده در سطح جهانی و صحنه بین المللی خواهد بود.
-
دوستیها و دشمنیها باید بر اساس تولّی و تبرّی تنظیم گردد که دوستی خدا اصل، و دوستی پیامبر و امامان معصوم بر پایه ی دوستی خداوند استوار باشد. تولی عبارت است از دوستی خداوند، امامان معصوم و فقهای جامع الشرایط. تبری عبارت است از بیزاری از دشمنان آنها. و دشمنی با اهل بیت خروج از اطاعت خداوند است چون هدایت بر محور اهل بیت دور می زند لذا دوستی آنان بنیان اسلام معرّفی شده است. تشکیل دهنده ی ایمان نیز تولی و تبری شمرده شده است. علمای شیعه و سنی اتفاق دارند که ایمان بدون دوستی پیامبر(ص) ناتمام است، پس تولی و تبری شرط قبول بندگی و اطاعت است. ایمان بدون تولی و تبری مقبول درگاه حق نیست بنابراین بر همه مسلمانان جهان به عنوان تشکیل دهندگان جامعه بزرگ و جهانی اسلام، واجب است که نسبت به کفار، منافقان، مستکبرین جهان، اعلام بیزاری کرده و از آنها دوری بجویند و در مقابل، دوستی مظلومان و محرومان و مستضعفان را به دل بگیرند و در سختیها به یاری آنها بشتابند، واین اصل باید مبنای تنظیم روابط در سیاست خارجی مسلمانان و دولت اسلامی بشود و حکومت اسلامی در روابط خارجی خود دقیقاً بر اساس تولّی و تبرّی باید حرکت کند. و لذا مبنای تمام تصمیمات طراحان و مجریان سیاست خارجی دولت اسلامی باید با معاندان با خدا و اسلام و فتنه انگیزان و توطئه گران و کینه توزان مسلمین، بایکوت سیاسی بشوند و از آنها با همان صراحت سیاسی که اسلام دارد تبرّی بجویند، و بنابراین برخی از مزدوران مستقیم و غیر مستقیم نفوذی خط غرب و آمریکا و همچنین کشورهایی که نسبت به اسلام کینه دارند، رابطه تبرّایی داشته باشیم، و از طرف دیگر بر مبنای سیاست تولّایی، کشورها و مردم ستمدیده و مظلومی که تحت سلطه کشورهای غاصب قرار گرفتند شایسته برقراری رایطه سیاسی بوده و هرگونه حمایتی از آنها در راستای برقراری عدالت و قسط در جامعه بشری باید انجام بگیرد.
-
از نظر اکثریت مذاهب اسلامی، تا زمانیکه در روی زمین، غیر مسلمان باقی است، حکم تالیف قلوب هم به قوّت خود باقی است، چون محال است که مسبب از بین یرود در حالیکه سبب باقی است، به عبارتی تا علت هست معلول نیز هست. و تالیف قلوب هرکسی که موجب شوکت و عظمت اسلام باشد، جایز است و اختصاص به کافر یا مسلمان، فقیر یا غنی ندارد، چنانکه اختصاص به زمان حضورامام زمان ندارد و در همه حال مطرح می باشد و با استفاده از این اصل(تالیف قلوب) متیقن فقهی، در سیاست خارجی دولت اسلامی تمام جنبش ها و نهضت های ضد استعماری و استبدادی را در جهت صدور انقلاب و دفاع از حقوق مظلومین زیر چتر حمایتی خود گرفته و از نظر اقتصادی به حمایت از آنان پرداخت، بنابراین اصل تالیف قلوب را هم اکنون می توان در مورد تمام حرکتها و نهضت های آزادی بخش جهان مانند نهضت هایی که در کشورهای فلسطین و لبنان، لیبی، بحرین، تونس و مصر صورت می گیرد، به کاربرد یعنی جمهوری اسلامی ایران با به کار گیری این اصل اسلامی و انقلابی، تمام حرکت های ضد استعمار و ضد ظلم جهان را زیر حمایت خود قرار می دهد.
-
ثابت کردیم که سیاست فعلی دولت اسلامی در راستای حمایت از جنبش و حرکت های آزادی خواهانه مظلومین و محرومین جهان، کاملاً ریشه در باورهای دینی ما داشته و حمایت اقتصادی آن بر مبنای سیاست تالیف قلوب و حمایت سیاسی آن بر مبنای اصل مبارزه با ظلم و ستم و حمایت از محرومین، و اصل تولّی و تبرّی انجام میگیرد که هرسه این اصول منبعث از آموزه های قرآنی است که پایه اعتقادات و باورهای اصلی ما را تشکیل می دهد.
-
به نظر می رسد از آنجائیکه ولایت فقیه جامع الشرایط به نیابت از معصوم، و با استفاده از ولایت خود می تواند در صورت صلاح دید خود، در بیت المال تصرف کرده و آن را در موارد مختلف به مصرف برسانند، برای کمک به حرکت ها و جمعیت های متمایل به اسلام و آزادی بخش و یا دولت های غیر مسلمان، به منظور تالیف قلوب جز در مورد زکات که سهم تعیین شده از طرف خداوند به طور منصوص در قرآن مجید می باشد، بطور کلی می تواند از بیت المال در چنین مواردی استفاده کند.
-
با تبیین این فرضیه که حمایت از این جنبشها و حرکتها کاملاً ریشه در ارزشهای اسلامی دارد: اولاً نگاهها و نگرشها نسبت به این قضایا در بین مردم فرق کرده و مِن بعد مردم آنرا به عنوان یک وظیفه شرعی و دینی خود قلمداد خواهند کرد، ثانیاً تمام تلاشهای منافقین و استکبار جهانی در راستای شبهه افکنی و ایجاد تفرقه بین مردم و دولت و همچنین به انزوا کشیدن چنین مسائلی، عقیم خواهد ماند.ان شاءالله
فهرست منابع
-
............. قرآن کریم
-
............ نهج البلاغه
-
ابوالحمد، عبدالحمید، مبانی سیاست، تهران، انتشارات توس، چاپ ششم 1370ش.
-
اردبیلی، احمد، مجمع الفائده و البرهان، قم، موسسه نشر اسلامی، 1413ق.
-
باقر سبزواری، سیدمحمد، ترجمه النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، بی تا.
-
بحرانی، یوسف، الحدائق الناظره فی احکام العتره الطاهر، چاپ سنگی، بی جا، بی تا.
-
برزگر، ابراهیم، مبانی تصمیم گیری سیاسی از دیدگاه امام خمینی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی1373.
-
بیرکی داستانی، علی، سیاست خارجی و روابط بین الملل از دیدگاه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی 1381ش.
-
حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروه الوثقی، نجف، مطبع الاداب، چاپ چهارم 1319ق.
-
حلی، ابوالقاسم نجم الدین جعفربن الحسن، المختصر النافع، تهران، نشر الهام، 1377ش.
-
حنبلی، شیخ مرعی بن یوسف، دلیل الطالب، منشورات المکتب الاسلامی، بی تا.
-
حسینی، سیدابوالقاسم، جهاد و حقوق بین الملل، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1382ش.
-
جبعی عاملی، زین الدین،(شهیدثانی) شرح المعه الدمشقیه، قم، مطبعه آرمان، 1422ق.
-
خمینی، سیدروح الله، تحریرالوسیله، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1390ق.
-
.................، صحیفه امام(مجموعه 22جلدی)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی1378ش.
-
دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، زیر نظر محمدمعین و سیدجعفرشهیدی، 14جلدی، تهران1373ش.
-
راغب اصفهانی، المفردات فی غرائب القرآن، قم، نشرالکتاب، چاپ دوم بی تا.
-
سرخسی، المبسوط، قاهره، مطبعه السعاده، 1324ق.
-
شیخ الاسلام، سیدمحمد، راهنمای مذهب شافعی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم 1358ش.
-
شهیداول، محمدبن مکی، اللمعه الدمشقیه، تهران، نشر الهام، 1377ش.
-
شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، تهران، چاپ آرین، 1361ش.
-
طوسی، شیخ ابوجعفر، النهایه فی مجردالفقه و الفتاوی، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم 1400ق.
-
عراقی، حاج آقاضیاءالدین، شرح تبصره المتعلمین، تحقّیق محمدهادی معرفت، قم، مطبعه مهر، 1398ق.
-
عمیدزنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1373ش.
-
فوزی، یحیی، اندیشه سیاسی امام خمینی، تهران، دفتر نشر معارف1388ش.
-
قرضاوی، یوسف، فقه الزکاه، بیروت، موسسه الرساله، 1397ق.
-
قرطبی، ابوالولیداحمد(ابن رشد)، بدایه المجتهد و نهایه المقتصد، بیروت دارالفکر، بی تا.
-
کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، کتابفروشی اسلامی، بی تا.
-
مغنیه، محمدجواد، فقه الامام جعفرالصادق(ع)، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ دوم1978م.
-
مصباح یزدی، اسلام، سیاست و حکومت، تهران، دفتر مطالعات و بررسیهای سیاسی، 1377ش.
-
نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، قم، مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران، 1382ش.
-
نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، 1981م.
[2] - اصفهانی، راغب ؛ المفردات فی غرائب القرآن، قم، نشرالکتاب،چاپ دوم، بی تا، ص315
.
[3] - عمید زنجانی، عباسعلی؛ فقه سیاسی، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1373،ج3ص420.
[4] - فوزی، یحیی؛ اندیشه سیاسی امام خمینی، تهران، دفتر نشر معارف، 1388، ص206.
[5] - سوره بقره آیات279 و 156- سوره کهف آیه 59- سوره هود آیه113- سوره حدیدآیه25.
[6]- سوره یونس آیه 75- سوره احقاف آیه20- سوره قصص آیه 4- سوره سبا آیه31.
[7] - عمیدزنجانی، عباسعلی؛ فقه سیاسی، تهران، انتشارات امیر کبیر،1373،ج2ص130و133.
[8] - موسوی خمینی، سیدروح الله؛ صحیفه امام(مجموعه 22جلدی)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1378، ج9ص410.
[11] - شکوری، ابوالفضل؛ فقه سیاسی اسلام، تهران، چاپ آرین،1361، ج2ص486.
[12] - سوره آل عمران آیه103.
[14] - اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، قم، موسسه نشر اسلامی،1413،ج8ص159- قرطبی، ابوالولیداحمد(ابن رشد)؛ بدایه المجتهد و نهایه المقتصد، بیروت دارالفکر، بی تا ،ج1ص200- مغنیه، محمدجواد؛ فقه الامام جعفرالصادق(ع)، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ دوم1978،ج2ص90- جبعی عاملی، زین الدین،(شهیدثانی)؛ شرح المعه الدمشقیه، قم، مطبعه آرمان،1422،ج1ص217.
[15] - جبعی عاملی، زین الدین،(شهیدثانی) شرح المعه الدمشقیه، قم، مطبعه آرمان 1422، ج1ص21.
[16] - حلی، ابوالقاسم نجم الدین جعفربن الحسن؛ المختصر النافع، تهران، نشر الهام، 1377،ص70- بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناظره فی احکام العتره الطاهر، چاپ سنگی، بی جا، بی تا، ج5ص37- اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، قم، موسسه نشر اسلامی، 1413، ج8ص159- عراقی، حاج آقاضیاءالدین، شرح تبصره المتعلمین، تحقّیق محمدهادی معرفت، قم، مطبعه مهر، 1398 ،ج3ص127– جبعی عاملی، زین الدین،(شهیدثانی)؛ شرح المعه الدمشقیه، قم، مطبعه آرمان، 1422،ج1ص217.
[17] - قرطبی، ابوالولیداحمد(ابن رشد)؛ بدایه المجتهد و نهایه المقتصد، بیروت دارالفکر، بی تا،ج1ص201.
[18] - قرضاوی، یوسف؛ فقه الزکاه، بیروت، موسسه الرساله،1397،ج2ص598و608.
[20] - اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، قم، موسسه نشر اسلامی،1413،ج8ص158- عراقی، حاج آقاضیاءالدین؛ شرح تبصره المتعلمین، تحقّیق محمدهادی معرفت، قم، مطبعه مهر1398،ج3ص127.
[21] - موسوی خمینی، سیدروح الله؛ تحریرالوسیله، قم، انتشارات اسماعیلیان1390،ص336.
[22] - به نقل از اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، قم، موسسه نشر اسلامی،1413،ج8ص158و159- باقر سبزواری، سیدمحمد؛ ترجمه النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، بی تا،ج1ص124.
[23] - اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، قم، موسسه نشر اسلامی،1413، ج4ص201- بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناظره فی احکام العتره الطاهر، چاپ سنگی، بی جا، بی تا،ج5ص37- حسینی، سیدابوالقاسم؛ جهاد و حقوق بین الملل، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،1382،ص79- سرخسی؛ المبسوط، قاهره، مطبعه السعاده،1324،ج10ص2- نجفی، محمدحسن؛ جواهرالکلام، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ هفتم،1981، ج21ص5و19- جبعی عاملی، زین الدین؛ شرح المعه الدمشقیه، قم، مطبعه آرمان، 1422،ج1ص378.
[24] - بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناظره فی احکام العتره الطاهر، چاپ سنگی، بی جا، بی تا، ج5ص36- جبعی عاملی، زین الدین،(شهیدثانی)؛ شرح المعه الدمشقیه، قم، مطبعه آرمان،1422،ج1ص217.
[25] - حلی، ابوالقاسم نجم الدین جعفربن الحسن؛ المختصر النافع، تهران، نشر الهام،1377،ص70.
[26] - جبعی عاملی، زین الدین،(شهیدثانی)؛ شرح المعه الدمشقیه، قم، مطبعه آرمان،1422،ج1ص217.
[27] - موسوی خمینی، سیدروح الله؛ تحریرالوسیله، قم، انتشارات اسماعیلیان،1390، ج1ص336.
[28] - حنبلی، شیخ مرعی بن یوسف؛ دلیل الطالب، منشورات المکتب الاسلامی، بی تا، ص74.
[29] - قرضاوی، یوسف؛ فقه الزکاه، بیروت، موسسه الرساله، 1397، ج2ص595.
[30] - شهیداول، محمدبن مکیغ اللمعه الدمشقیه، تهران، نشر الهام،1377، ص30.
[31] - به نقل از حکیم، سیدمحسن؛ مستمسک العروه الوثقی، نجف، مطبع الاداب، چاپ چهارم، 1319،ج9ص246.
[32] - بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناظره فی احکام العتره الطاهر، چاپ سنگی، بی جا، بی تا، ج5ص37.
[33] - به نقل از بیرکی داستانی، علی؛ سیاست خارجی و روابط بین الملل از دیدگاه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1381، ص44و45.
[34] - به نقل از بیرکی داستانی، علی؛ سیاست خارجی و روابط بین الملل از دیدگاه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1381، 42.
[35] - شکوری، ابوالفضل؛ فقه سیاسی اسلام، تهران، چاپ آرین،1361،ج2ص519و520.
[41] - سوره مجادله آیه ۲۲.
[42] - سوره مائده آیات56و57، سوره نساء آیه 137.
[43] - مصباح یزدی، اسلام؛ سیاست و حکومت، تهران، دفتر مطالعات و بررسیهای سیاسی، 1377، ص20.
[45] - کلینی، محمدبن یعقوب؛ کافی، کتابفروشی اسلامی، بی تا، ج2ص101.
[47] - نهج البلاغه، نامه47.
[48] - به نقل از بیرکی داستانی، علی؛ سیاست خارجی و روابط بین الملل از دیدگاه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1381، ص50.
[49] - نهج البلاغه،حکمت92.
[50] - به نقل از بیرکی داستانی، علی؛ سیاست خارجی و روابط بین الملل از دیدگاه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1381، ص27.
[51] - به نقل از بیرکی داستانی، علی؛ سیاست خارجی و روابط بین الملل از دیدگاه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1381، ص44و45.
همانطور که می دانیم مبارزات آزادی خواهانه و آزادی بخش مردم مظلوم و مسلمان کشورهای مختلف جهان مانند لیبی، مصر، بحرین و تونس و... که سالهای مدیدی است در زیر سلطه غاصبان و مستکبرین قراردارند امروزه در سطح گسترده ای شروع شده و همچنان ادامه دارد. و دولت جمهوری اسلامی ایران، نیز که از حامیان و پشتیبانان چنین نهضت های آزادیبخش و ضداستعماری در سطح جهان می باشد، این حرکتها را تحت چتر حمایتی رهبری و دولت جمهوری اسلامی ایران قرار داده، تا با نیروی معنوی و مادّی مضاعف، علیه عوامل کفر و ستم و استکبار پیکار کنند. دولت ایران با بکارگرفتن این اصل در سیاست خارجی خود درصدد است که ملتهای مظلوم و تحت ستم را از زیرسلطه ی حکومتهای جائر و جبار در آورد و به آنها یاری رساند تا با آزادی و استقلال تمام سرنوشت خود را رقم زنند و همچنین با این حمایت، ماهیت نوع دوستی و رسالت آزادی بخشی اسلام را نشان دهند و بر عشق و وفاداری آنان به دین خداوند بیفزاید.
اما امروزه این دیدگاه در مورد این حمایتها قوّت دارد که جنبش هایی که در حال حاضر در سطح جهان صورت گرفته و جمهوری اسلامی ایران نیز از آنها حمایت می کند، کاملا جنبه سیاسی داشته و در واقع آنها مدافعان ایران بوده و ایران خاکریز نبرد با آمریکا و اسرائیل را به خارج از مرزهای جغرافیایی خود منتقل داده است. اما نوشتار حاضر درصدد است تا با بررسی و تبیین منابع غنی فقهی و الهام گیری از آرای امام خمینی، اثبات کند که این مواضع و رویکرد حکومت اسلامی، علاوه بر منافع سیاسی که برای دولت اسلامی در بر دارد، همچنین کاملاً برگرفته از ارزشهای دینی و مبانی فقهی ما بوده و علاوه بر جنبه سیاسی به عنوان یک وظیفه شرعی و دینی مطرح می باشد.
کلید واژه ها: حکومت اسلامی، سیاست خارجی، تالیف قلوب، ظلم ستیزی، تولّی و تبرّی، جنبش های آزادی خواه.
طرح بحث
در نگاه اول باید بگوئیم اگر کسی بصیرت سیاسی داشته باشد درک می کند که حمایت دولت ایران از جنبش های آزادی خواهی که در سطح گسترده ای امروزه جریان دارد، در وهله ی اول تامین کننده منافع ملی ماست به تعبیری ایران درصدد ایجاد یک کمربند امنیتی در اطراف اسرائیل و آمریکاست که هرگاه آنها بخواهند دست درازی کنند ایران به راحتی می تواند این کمربند را کشیده و هر دو آنها را خفه کند به خاطر همین است که در دنیای سیاست همه می دانند تهدید کردن ایران از سوی اسرائیل و حتی آمریکا مسئله ساده و شدنی نیست که هر وقت هوس کنند به ایران حمله کند. بنابراین این حمایت ها منافع ملی ما را تامین می کند و کسی هم منکر آن نیست. از سویی دیگر این دفاع و حمایت به نفع کل دنیای اسلام و خود این ملتها نیز می باشد، زیرا از یک طرف این حمایتها در سطح جهانی در پیش برد اهدافشان به آنها کمک کرده و از طرف دیگر به عنوان دلگرمی برای این ملتها محسوب می شود. بنابراین تعامل دو سویه ای صورت گرفته که به نفع کل جهان اسلام و ملتهای تحت ظلم است و همه هم متوجه این معادله هستند. اما مطلبی که ما در این نوشتار در پی آن هستیم چیزی فراتر از این حرفهاست، ما در پی آنیم که با یک نگرش اسلامی و دینی وارد این مسئله شده و بگوئیم که حتی اگر این حمایت به نفع دولت ما هم نباشد باز نباید دست از حمایت از این ملتها بر داریم، چون ما مسلمانیم و این حمایت نیز در راستای وظیفه مسلمانی ماست، همچنان که پیامبر خدا(ص) فرمودند:کسی که جهاد نکرده یا آرزوی جهاد نداشته باشد و بمیرد به نوعی در نفاق مرده است. بنابراین این نوشته قبل از این که نگاه سیاسی به مسئله داشته باشد دیدگاه و نگرش عقیدتی نسبت به این موضوع دارد. فلذا این نوشتار درصدد هست تا با تتبع و کاوش در منابع دینی و فقهی و الهام گیری از نظریات خاص حضرت امام خمینی به عنوان معمار انقلاب اسلامی و عالمی آگاه به مسائل به این نتیجه برسد که این حمایتها کاملاً جنبه دینی و قرآنی داشته و از بدو پیدایش دین مقدس اسلام، این امور مورد تائید و تاکید شارع مقدس بوده و در عصر حاضر نیز می باشد. بنابراین در ادامه با مراجعه به منابع غنی و معتبر فقهی به تبیین اصولی خواهیم پرداخت که مبنای دینی و عقیدتی این حمایتها می باشد.
الف: اصل ظلم ستیزی و حمایت از محرومین
واژه ظلم در متون اسلامی بعنوان یک پدیده ضد ارزشی کلیدی در زندگی انسانها یاد شده، و اسلام به مساله ظلم ستیزی و سازش ناپذیری در مقابل دشمن تاکید فراوانی دارد و آن را از مسئولیت اجتناب ناپذیر انسانها معرفی می نماید و می فرماید:«لاتَظلِمون ولاتُظلَمون»
[1] ظلم در لغت به معنی تاریکی و یا شکافی است که در زمین به وجود می آید
.[2] و در اصطلاح فقهی هر دو معنی را در بر می گیرد و شامل هر نوع عملی میشود که به نحوی حقّی را ضایع گرداند، بنابراین محروم کردن ملّتها از استیفای حقوقشان و کشانیدن آنها به راهی که موجب از دست دادن ارزشهایشان میشود، ظلم محسوب می شود.
[3] در دیـدگـاه امـام راحـل، پذیرش و سازش با ظلم و ستم جایی ندارد و بر همین مبنا معمار انقلاب اسلامی این انقلاب عظیم را به گونه ای پی ریزی کرده است که ماهیتاً با منافع و اهداف سلطه گران و ستم پیشگان جهان در تضاد است، لذا هیچ گاه سردمداران کفر و استکبار ظهور انقلاب اسلامی را در جهان تحمل نکرده و با تمام وسایل و امکانات به مقابله با آن بر می خیزند و سعی در نابودی آن دارند و فـرد فـرد مسلمانان موظفند به حقوق و وضعیت کلی مسلمانان و منافع آنان توجه داشته باشند،اگر ستمی بر یکی از کشورهای اسلامی رفت، کشوری اسـلامـی مـورد هـجـوم دشـمـن قـرار گـرفـت، منافع مسلمانان در کشوری به خطر افتاد یا حقوقی از آنان ضایع شد، مسلمانان به حکم دستور دینی خود موظفند به دفاع برخیزند و دشمن را به عقب برانند. و بنابر نظر ایشان اگر دشمن بر بلاد مسلمانان و سرحدّات آن هجوم نماید، واجب است بر جمیع مسلمانان دفاع از آن بـه هـر وسـیـله ای کـه امـکـان داشـتـه بـاشـد از بذل جان و مال. و در این امر احتیاج به اذن حاکم شرع نیست.
[4]
قلمرو اصل ظلم ستیزی و حمایت از محرومین
با توجه به اینکه نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه اش و بازتابی که اعمال دیگران در سرنوشت او دارد و تعهدی که باید در پذیرش مسئولیتهای اجتماعی داشته باشد، ایجاب می کند که وی ناظر و مراقب همه اموری باشد که در اطراف او و جامعه اش اتفاق می افتد و نسبت به این امور هیچ وقت بی توجه نباشد و همچنین توجه به این آموزه های قرآن کریم که همیشه بر ضرورت ظلم زدائی و ظلم ستیزی از جامعه بشری تاکید داشته و برای ظلم هیچ گونه جائی در نظام آفرینش قائل نشده،این وظیفه(ظلم زدائی)را مسئولیت اجتناب ناپذیر انسان دانسته و پذیرش ظلم و تن به ظلم دادن را محکوم کرده است
[5]و همیشه تاکید داشته که استکبار بزرگترین خطر در حیات سیاسی ملتها بوده، که آبادیها را خشک و ویران، و نسل انسانها را تباه می سازد، و با زیر پا گذاشتن حقّ، با زورگوئی، تمامی امکانات و نیروها و ارزشهای بشری را در خدمت هواهای نفسانی و خواسته های شیطانی فرد و یا گروه خاصی قرار می دهد و عامل گمراهی و مانع رشد و آگاهی و سدّ راه حرکتهای رهائی بخش مستضعفان می شوند،
[6] درصدد ابراز این نکته بوده است که از نظر قرآن و اسلام امنیت اطمینان بخش تا زمانیکه شرایط غیرعادلانه بر جهان حاکم بوده و توده های وسیعی از مردم جهان تحت سیطره قدرتهای ظالم و سلطه جو باشند به نحوی که از حقوق اولیه خود و احراز آزادی، استقلال و حاکمیت بر سرنوشتشان محروم هستند، نمی تواند در جهان برقرارگردد، و استکبار در تمامی اشکالش منبع اصلی تشنجات و مناقشات جهانی است که همواره امنیت را به خطر انداخته است.
[7] فلذا بر همه مسلمانان جهان واجب و لازم است که در پیرو این رهنمونها به مبارزه با ظلم و استکبار برخاسته و از مواضع آنها اعلان بیزاری بکنند و در همین راستاست که مردم ایران نیز تحت رهبری بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی به مبارزه با ظلم و قدرتهای زورگوی دنیا پرداخته، و به حمایت از حقوق مظلومین جهان پرداخته است. در حال حاضر هم این اصل(ظلم ستیزی و اعلام حمایت از مظلومان و محرومان جهان) به عنوان یک عامل اساسی و جهت بخش در سیاست خارجی حکومت اسلامی، درآمده است که بر اساس آن، نهضت های آزادی بخش و ضداستعمار و استبداد، در سطح جهانی مورد حمایت جدّی سیاسی-اقتصادی دولت اسلامی قرار می گیرند. به عبارتی یکی از اصول اساسی مکتب توحیدی اسلام، حمایت از مظلومان و ستمدیدگان بدون توجه به نژاد، رنگ و دین است. و بر این اساس، جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می داند و استقلال، آزادی و حق و عدل را از حقوق طبیعی همه مردمان جهان قلمداد می کند. در این حالت، نظام اسلامی با توجه به اصل عدم مداخله در امور دیگر ملتها، با استفاده از ابزار حقوق اسلامی و حقوق بین المللی به یاری آنان شتافته و آنان را مورد حمایت معنوی و مادی خود قرار می دهد.تمامی این موارد به عنوان دفاع از اسلام و حزب الله و تا بر چیده شدن بساط استعمار و بر پا شدن حکومت جهانی واحد اسلام ادامه دارد. در این باره امام عقیده دارند که اساساً اسلام آیین برادری است و در آن نژاد و رنگ مطرح نمی باشد، بلکه اسلام برای تربیت انسان آمده است. آنچه مطرح است، اخوت، دوستی بین مسلمین و رفع اختلافات است، روابط میان ملتها می باید بر اساس مسائل معنوی باشد و در این رابطه بعد مسافت تاثیری ندارد. چه بسا کشورهای همجوار هستند که رابطه معنوی میان آنها نیست.بنابراین، روابط کشورها بر اساس مبانی اسلام خواهد بود، و بر این اساس امام تئوری روابط بین الملل را بر اساس چند محور پی ریزی نمودند که عبارتند از:الف: استفاده مسلمین از تمامی امکانات و وسایل جهت دفاع از ارزشهای الهی در برابر استکبار جهانی، ب: ستیز با مشرکان و کافران و ستمگران در کل شرق و غرب به سرکردگی امریکا، و در جایی در این مورد می فرمایند: من با اطمینان می گوئیم،اسلام ابر قدرتها را به خاک مذلت می نشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یکی پس از دیگری بر طرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد، من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می کنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همه آنها خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم نشست، یا همه آزاد می شویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است می رسیم و دراین باره میفرمایند: خدا به ما تکلیف کرده است که با این مخالفین اسلام و ملت اسلام معارضه کنیم.
[8] تکلیف ما این است که در مقابل ظلم بایستیم،
[9]دفاع از مملکت اسلامی، دفاع از نوامیس مسلمین از واجبات شرعیه الهیه ای است که بر همه ما واجب است.
[10] آنچه از مفاد این فرمایشات امام بر می آید این است که در اندیشه ایشان، گسترش و نفوذ استکبار جایی ندارد و همواره ناعادلانه است، و امام با اندیشه والا و رهنمودهای آزادیبخش خود نمی توانستند چنین الگویی را بپذیرند.بر این اساس ایشان فاصله گیری از فرهنگ سفارشی را مطلوب می دانستند و با آن، دشمنی ایدئولوژیک و همه جانبه داشتند.
ب: اصل تالیف قلوب
تالیف بر گرفته شده از کلمه الفت، و در لغت به معنای جوش و پیوند خوردن و ارتباط پیدا کردن می باشد که منظور از آن پیوند معنوی دو چیز و دو موجود می باشد مانند اینکه قلب دو نفر بواسطه علاقه و محبت به همدیگر الفت پیدا کنند،
[11]همچنانکه در قرآن کریم آمده است:«اذکنتم اعداء فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا»«هنگامی که شما با یکدیگر دشمن بودید، خداوند به وسیله نعمت اسلام، میان دلهای شما تالیف و پیوند قرار داد و همه برادر گشتید»
[12] یا در جای دیگر میفرماید:«لواتفقت ما فی الارض جمعیاً ما الّفت بین قلوبهم ولکن اللّه الّف بین قلوبهم»«ای پیامبر اگر تمام آنچه را در روی زمین است مصرف می کردی نمی توانستی آنچنانکه خداوند بواسطه اسلام میان دلهای مردم الفت و تالیف و پیوند داد، تالیف و پیوند بدهی»
[13]بنابراین معنای تالیف قلوب از نظر لغت، ارتباط پیدا کردن و جوش خوردن دلهاست. در اصطلاح فقهی تالیف قلوب عبارتست: ازحمایت اقتصادی به مسلمین ویا کفّار توسط پیامبر(ص)، امام(ع) و یا ولیّ امر مسلمین به منظور جلب آنان برای جهاد و اسلام و دفاع و کسانیکه بدین طریق مورد حمایت قرار میگیرند را «مولفه قلوبهم» یا «مولفه قلوب» نامیده میشوند، و بدین دلیل به این گروه مولفه القلوب گفته می شود که رهبر و امام مسلمین با پشتیبانی و حمایت مالی جدّی آنان، دلشان را نسبت به اسلام و مسلمین تالیف و پیوند می دهد و آنانرا برای دفاع از اسلام و یا مبارزه علیه دشمنان اسلام تشویق و دلگرم می سازد.
[14] وقتی اسلام حکمی را در جهت حمایت مالی وضع می کند مطمئناً باید معلوم کند که این حمایت از چه منبعی باید مصرف شود، و در این راستا وقتی به موارد مصرف زکات که در قرآن بیان شده مراجعه می کنیم می بینیم که یکی از موارد هشتگانه مصرف زکات، «مولفه قلوب» میباشد، بنابراین بودجه خاصی از منابع درآمد دولت اسلامی(زکات) برای این گروه قرار داده شده تا مورد تشویق و تقویت قرار گرفته و با فراغ بال به جهاد و مبارزه در مقابل مستکبران و کفار بپردازند.
[15]
آیا حکم تالیف قلوب همچنان باقی است؟
قبل از ورود به مباحث دیگر باید ثابت کنیم که حکم تالیف قلوب مختص زمان پیامبر(ص) نبوده و همچنان هم به قوّت خود باقی است و بر فرض باقی بودن آیا در عصر غیبت و در زمان رهبری مرجعیت فقها که الان ما در آن قرار داریم نیز این حکم وجود دارد؟ چون در صورتی که عدم ثبوت آن اثبات شود دیگر بحث از موارد بعدی بی حاصل خواهد بود، بنابراین ابتدا ثبوت و تداوم این اصل و حکم را در عصر خود ثابت کرده و بعد به سراغ مباحث بعدی خواهیم رفت.
اکثر قریب به یقین فقهای شیعه قائلند که حکم تالیف قلوب بعد از رحلت پیامبر(ص) همچنان بر قوّت خود باقی بوده است، چون نه خود پیامبر تا آخرین لحظه عمر مبارکشان از این کار نهی کرده اند و نه این که آیه ای در نسخ این حکم نازل شده است، بنابراین دلیلی بر نسخ این اصل نیست همچنان که گفته شده: حکم تالیف قلوب بعد از پیامبر باقی است، چون خود پیامبر تا هنگام وفاتش به آن عمل می کرد. حضرت امام خمینی نیز از قائلین به بقای حکم تالیف قلوب بعد از رحلت پیامبر هستند.
[16]
اما در میان فقهای اهل سنت در این زمینه اختلاف وجود دارد، برخی مثل ابوحنیفه قائل شدند که حکم تالیف قلوب، بعد از پیامبر ساقط شده است، و استناد کردند اولاً: به عمل عمر در قطع سهم مولفه قلوبهم، ثانیاً: چون آن وقت مسلمین ضعیف بودند و به آن نیاز داشتند ولی در زمان حاضر دیگر نیازی به آن ندارند.
[17]
اما بقیه مذاهب به اتفاق قائل به بقا این اصل بعد از رحلت پیامبر(ص) شده و در جواب دلایل ابوحنیفه گفته اند: اینکه عمر بعد از رحلت پیامبر(ص) سهم مولفه قلوبهم را قطع کرد و صحابه نیز او را در این نظر نهی و انتقاد نکردند و این دلیل نسخ شدن حکم تالیف قلوب است، باید بگوئیم که اولاً: عمر احساس کرد که آن قبایل و افرادی که قبلاً سهم تالیف قلوب می گرفتند، دیگر در شرایط جدید نمی توانند جزء مصادیق و مستحقّان این حکم باشند و این مسئله به هیچ وجه به معنای ابطال و یا رفع حکم نیست چون همانطور که میدانیم در طول زمان مصادیق و موارد احکام شرع عوض می شود، اما اصل حکم مرتفع نمی شود، ثانیاً: نسخ ابطال حکمی است که شارع و خداوند آن را تشریع کرده و ابطال حکم در اختیار کسی است که تشریع حکم نموده است و نه غیر آن، و تشریع کننده حکم، همانا خداوند می باشد که به واسطه پیامبرش انجام داده است و لذا نسخ، فقط در دوران پیامبر(ص) درست می باشد و در دوران صحابه به هیچ وجه صحیح نیست و علاوه بر آن هیچ آیه ای نیز تا وفات پیامبر مبنی بر نسخ این حکم نیامده است و تا آخرین لحظات عمر مبارک ایشان به آن عمل میشده است.
[18]
در جواب دلیل دوم نیز گفته شده: این ادعا که دیگر در این زمان نیازی به تالیف قلوب نمی باشد، یک ادعای نادرست می باشد، زیرا از طرفی این حکم صرفاً به این دلیل نیست که آنها در مقابل به ما کمک کنند چون همچنان که قبلاً هم اشاره شد، یکی دیگر از دلایل تالیف قلوب، ترغیب دیگران به دین اسلام و نجات آن ها از ضلالت و کفر میباشد، از طرف دیگر باید این واقعیت را بپذیریم که اسلام در حال حاضر دچارمظلومیت و غربت شده و ملت های مسلمان از هر سو مورد هجوم قرار گرفته اند، بطوریکه برخی از آنان دچار ذلّت و خود کم بینی شده اند، بنابراین در چنین موقعیتی اسلام بیشترین نیاز را به ایجاد اتحاد کامل در بین مسلمانان دارد، تا آنها رو به سوی جلب حمایتهای دیگر کشورهای غیر مسلمان نیاورند بنابراین قول حقّ بقای این اصل بعد از پیامبر بوده و امام مسلمین با صلاح دید خود می تواند سیاست تالیف قلوب را بکار ببرد.
[19]
اما حال بحث در این است که آیا این حکم در عصر حاضر و غیبت امام(ع) نیز موضوعیت داشته و همچنان بر قوّت خود باقی است؟ در این مورد نیز قول مشهور مبنی بر این است که این اصل مختص زمان حضور امام نبوده و در حال حاضر نیز پابرجاست برای مثال محقّق اردبیلی می نویسد: جهاد دفاعی در زمان غیبت نیز مطرح بوده و بنابر آن واجب است که سهمی از زکات را به عنوان تالیف قلوب برای تقویت مسلمینی که در برابر مشرکین مورد هجمه قرار می گیرند داده شود.
[20] امام خمینی نیز در این مورد می فرمایند: ظاهر این است که حکم تالیف قلوب در زمان ما نیز باقی است.
[21]
در مقابل برخی نیز مانند شیخ طوسی قائلند: چون تالیف قلوب فقط در رابطه با جهاد ابتدایی و از لوازم آن می باشد و در زمان غیبت امام زمان(ع) جهاد ابتدایی جایز نیست و لذا نتیجه گرفته می شود که در زمان غیبت امام، تالیف قلوب جایز نمی باشد.
[22] که در جواب گفته می شود: در دین اسلام جهاد در چند مورد وجود دارد. یک مورد، جهاد ابتدایی است، یعنی اینکه، اسلام اجازه می دهد که مسلمین ولو اینکه سابقه عداوت و دشمنی هم با غیر مسلمانان نداشته باشند به آنها حمله کنند، برای از بین بردن شرک. و شرط این نوع جهاد این است که افراد مجاهد باید بالغ وعاقل و آزاد باشند، و انحصاراً بر مردها واجب است نه بر زنها. در این نوع جهاد است که اذن امام یا منصوب خاص امام شرط است از نظر فقه شیعه این نوع جهاد جز در زمان حضور امام یا کسی که شخصاً از ناحیه امام منصوب شده باشد جایز نیست، یعنی از نظر فقه شیعه الان برای یک نفر حاکم شرعی هم مجاز نیست که دست به اینچنین جنگ ابتدایی بزند. مورد دوم جهاد، آن جایی است که حوزه اسلام مورد حمله دشمن قرار گرفته، یعنی جنبه دفاع دارد، به این معنا که دشمن یا قصد دارد بر بلاد اسلامی استیلاء پیدا کند و همه یا قسمتی از سرزمینهای اسلامی را اشغال کند، یا قصد استیلای بر زمینها را ندارد، بلکه قصد استیلای بر افراد را دارد و می خواهد یک عدّه افرادی را اسیر کند و ببرد، یا حمله کرده و می خواهد اموال مسلمین را به شکلی برباید- یا به شکل شبیخون زدن، یا به شکلی که امروز می آیند منابع و معادن و غیره را می برند که به زور می خواهند بگیرند و ببرند- و یا می خواهد به حریم و حرم مسلمین، به نوامیس مسلمین، به اولاد و ذریه مسلمین تجاوز کند. بالاخره اگر چیزی از مال یا جان یا سرزمین و یا اموری که برای مسلمین محترم است مورد حمله دشمن قرار گیرد، در این جا بر عموم مسلمین اعمّ از زن و مرد، و آزاد و غیر آزاد، واجب است که در این جهاد شرکت کنند(شاید حتی غیر بالغ هم جایز باشد که در این جهاد شرکت کند)، ودر این جهاد اذن امام یا منصوب از ناحیه امام شرط نیست، امام خمینی احکام جهاد دفاعی را با عنوان(دفاع) به بررسی نهاده و آن را به دو قسم تقسیم کرده است: دفاع از کیان اسلام: این قسم از دفاع بر هر زن و مرد مسلمانی واجب است. دفاع از کیان اسلام، دارای گستره ای پردامنه است که از آن جمله است دفاع در برابر یورش نظامی دشمنان یا دست نشاندگان داخلی آنان، دفاع از ارزش ها و اصول اسلامی در برابر یورش فرهنگی بیگانگان، دفاع و موضعگیری درست سیاسی در برابر سیاست های خصمانه دشمنان، دفاع و تلاش در عرصه های اقتصادی برای رهایی از سلطه استعمار، دفاع شخصی: هر انسانی در برابر دشمن محارب، دزد و مانند آن حق دارد از خود، خانواده و دارایی اش دفاع کند.اگر دزد یا مهاجمی به کسی یا خانواده کسی تجاوز کند، واجب است به هر وسیله ممکن، از جان و ناموسش دفاع کند، هر چند منجر به کشته شدن مهاجم گردد. در صورتی که دشمن حمله کند تا شخص یا خانواده اش را بکشد و یا به ناموسش تجاوز کند، دفاع واجب است، هر چند بداند که کشته یا مجروح می شود. امّا در صورتی که مال مورد تجاوز قرار گیرد، دفاع واجب نیست و در صورت احتمال قتل، احتیاط این است که مال را تسلیم کند، چه رسد به این که به کشته شدن یقین کند، بنابراین همچنان که دیدیم کلمه جهاد، فقط به جهاد ابتدایی گفته نمی شود، و جهاد دفاعی نیز جهاد است و در زمان غیبت، جایز می باشد.
[23]
نتیجه اینکه از نظر اکثریت مذاهب اسلامی، تا زمانیکه در روی زمین، غیر مسلمان باقی است، حکم تالیف قلوب هم به قوّت خود باقی است، چون محال است که مسبب ازبین یرود در حالیکه سبب باقی است، به عبارتی تا علت هست معلول نیز هست. و تالیف قلوب هرکسی که موجب شوکت و عظمت اسلام باشد، جایز است و اختصاص به کافر یا مسلمان، فقیر یا غنی ندارد، چنانکه اختصاص به زمان حضورامام زمان ندارد و در همه حال مطرح می باشد.
قلمرو تالیف قلوب
همچنان که گفته شد اسلام قسمتی از زکات را که به عنوان مالیات اسلامی، از مردم مسلمان گرفته می شود را برای حمایت اقتصادی از کسانی که در فقه و تفسیر تحت عنوان مولفه قلوبهم شناخته می شوند اختصاص داده است.اکنون بحث این است که دقیقاً چه کسانی شامل مولفه قلوبهم هستند و به عبارتی حوزه عملکرد اصل تالیف قلوب را می خواهیم مشخص کنیم.
مشهور فقهاء در این مورد قائل به عمومیت این اصل شده وگفته اند که اصل تالیف قلوب یک اصل عام بوده که شامل همه مصادیقش مانند کفار، منافقین، مسلمین ضعیف الایمان، مسلمانان مرزنشین، و... می شود و اختصاص به گروه خاصی ندارد،
[24] برای مثال محقّق حلی می نویسد: مولفه قلوبهم عام بوده و شامل مسلمانان و کفار میشود که برای جلب خاطر این افراد داده می شود،
[25] یا شهیدثانی در این مورد می نویسد: مولفه قلوب هم کفار را شامل می شود که عبارت از کسانی هستند که برای جلب آنان به جهاد و مبارزه، سهمی برایشان قرار داده می شود، و هم مسلمانان را شامل می شود، که البته مسلمانان خود بر چهار دسته تقسیم می شوند، اول آندسته از مسلمانان که به مشرکان و کفار، هم چشم داشته باشند، در این مورد تالیف قلوب می شوند تا کفار هم چشم آنان نیز راغب به اسلام شوند. دوم، آندسته از مسلمین که نیت و ایمانشان ضعیف است و در امر دین متزلزلند، اینان نیز تالیف قلوب می شوند تا شاید ایمانشان تقویت گردد و از تزلزل خارج شوند. و سوم آن دسته از مسلمین که در هم جواری محل جمع آوری زکات باشندو چهارم آن دسته از مسلمین که مرزنشین باشند، آنها نیز تالیف قلوب می شوند تا در دفاع و حراست از مرزها، قویتر و مصمم تر باشند.
[26] نظر و فتوای امام خمینی نیز عمومیت تالیف قلوب بر مسلمانان و غیر مسلمانان بوده و می فرمایند: مولفه قلوبهم آن عدّه از کفار هستند که با تالیف قلوب، قصد می شود که آنان به جهاد و مبارزه ترغیب شوند و یا این که گرایش پیدا کنند به دین اسلام، و همین طور آن عدّه از مسلمانان که عقیده آنان نسبت به اسلام ضعیف است را نیز شامل می شود.
[27]
در میان فقهای اهل سنت نیز اکثریت قائل به عمومیت این اصل بوده و حکم آن را شامل هم مسلمانان و هم کفار میدانند البته به این شرط که، این حمایت اقتصادی به مصلحت اسلام و جامعه اسلامی باشد. برخی در این باره می نویسد: منظور از مولفه القلوب آن کسانی است که در میان عشیره و قبیله خود صاحب نفوذ و مطاع باشد، چنین کسانی تالیف می شوند یا به خاطر این که به اسلام ایمان بیاورند و یا برای ایمان ضعیفشان تقویت گردند و یا عاملان زکات را در برابر بازدارندگان آن حمایت کنند.
[28] قرضاوی در این مورد می نویسد: مولفه قلوبهم اعم از کافر و مسلمان دارای انواع و اقسام ذیل می باشد: اول، دسته ای از آنها کسانی هستند که با عطا و کمک اقتصادی، امید آن می رود که خود و یا قبیله و اقوامشان اسلام بپذیرند و دوم دسته ای هستند که به خاطر دفع شر آنان و وابستگانش، مورد تالیف قرار می گیرند، و دسته سوم گروهی هستند که تازه مسلمان شده اند، اینان به این دلیل مورد حمایت اقتصادی و تالیف قرار می گیرند که در اسلام خود ثابت قدم بمانند، دسته چهارم بزرگان و زعمای مسلمانانی هستند که از کفار، نظیر و چشم داشت داشته باشند که با تالیف قلب آنان، نظیر آنها از کفار نیز به اسلام تمایل پیدا می کنند، دسته پنجم زعما و شخصیت های ضعیف الایمان مسلمین هستند که در میان قوم خود، دارای نفوذ کلام باشند، اینان مورد تالیف قرار می گیرند تا در دین خود استوار شوند و احتمالاً در امور مربوط به جهاد کمک نمایند، دسته ششم مسلمانانی هستند که در مرزهای کشور زندگی می کنند، اینان نیز بدین ططریق مورد حمایت قرار می گیرند تا در مقابل تجاوز احتمالی دشمن، تقویت شوند. و دسته هفتم کسانی هستند که با استفاده از نفوذ کلام خود، در میان بعضی از اقوام که از پرداخت زکات به دولت اسلامی امتناع دارند،را ترغیب به پرداخت زکات نمایند وبدین وسیله زکات را یاری کنند.
[29]
البته برخی از فقها بر خلاف این نظر مشهور، تالیف قلوب را فقط شامل گروه خاصی میدانند برای مثال عدّه ای مثل شیخ مفید و شهید اول تالیف قلوب را فقط شامل کفار می دانند که بدین وسیله آنان نسبت به اسلام خوش بین شده و به همکاری در جهاد و مبارزه جلب شوند،
[30] یا برخی مانند اسکافی و ابن جنید اصل تالیف قلوب را فقط شامل منافقان دانسته و گفته اند تا بدین وسیله آنان دلشان نرم شده و از نفاق خود دست بردارند،
[31] و عدّه ای دیگر مانند صاحب حدائق الناظره قائلند که این اصل فقط شامل حال مسلمانانی است که به توحید خدا و نبوت حضرت محمد(ص) اعتراف دارند، اما دارای ایمانی ضعیف و متزلزل و مضطرب هستند، و با این کار گرایش آنان به اسلام زیادتر می گردد بطوریکه از تزلزل و اضطراب بیرون بیاید و در اثبات نظر خود برخی احادیث از ائمه را نقل کرده اند.
[32]
اما باید بگوئیم که با توجه به قول مشهور که ذکر کردیم هریک از این مواردی که فقهاء قائل شدند یکی از مصادیق «مولفه قلوبهم» بوده و تنها مصداق منحصر به فرد آن نیست. و طبق آرای اکثر مکاتب و مذاهب فقهی اسلام این اصل عمومیت داشته و شامل دسته های مختلف کفار و مسلمین و منافقان میشود و به نظر می رسد ملاک در این اصل این باشد که امام و رهبر هر جامعه اسلامی می تواند در راستای مصلحت دین و مملکت اسلامی، هرکس و یا قبیله و یا دسته ای را تحت عنوان تالیف قلوب به حمایت از آنها بپردازد، و قرار نیست که فقط برای این که مستقیماً در جهاد با کفار دیگر همراه مسلمین باشند بلکه برای دفاع از کیان اسلام و همچنین افزودن به شوکت و عظمت نام آن، می توان به حمایت اقتصادی از گروههای دیگر پرداخت، بنابراین در تالیف قلوب مسلمان بودن و یا فقیر بودن شرط نیست بلکه ملاک اصلی اقتضای مصلحت مملکت اسلامی است، فلذا با توجه به این ملاک کلی دین اسلام و با استفاده از این اصل(تالیف قلوب) متیقن فقهی، در سیاست خارجی دولت اسلامی تمام جنبش ها و نهضت های ضد استعماری و استبدادی را در جهت صدور انقلاب و دفاع از حقوق مظلومین زیر چتر حمایتی خود گرفته و از نظر اقتصادی به حمایت از آنان پرداخت.
کاربرد اصل تالیف قلوب در عصر حاضر
با توجه به تمام مطالبی که گفته شد نتیجه گرفتیم که منظور شارع از تعیین این سهم، همانا متمایل ساختن و گرایش دادن دلها نسبت به دین اسلام و یا تثبیت مومنان در مقام ایمان و یا تقویت ایمان ضعیف الایمانها و کسب یار و هوادار برای اسلام و یا در مصون نگاه داشتن اسلام و دولت آن از شرّ و ضرر احتمالی می باشد. و این منظور شارع، گاه با اعطای کمک اقتصادی به برخی از دولتها و گاهی نیز با حمایت اقتصادی به جمعیت ها و دسته های و قبایل مسلمان و غیر مسلمان عملی می شود که آنها را بدین وسیله نسبت به اسلام خوش بین و متمایل بسازیم و یا بدین وسیله بتوانیم برخی از نیازهای دفاعی خود را تهیه کنیم.لیکن در آئین اسلام هزینه و سهم ویژه ای برای تبلیغ و جلب قلوب دیگران به اسلام، اختصاص داده شده است که همان سهم مولفه القلوب از بودجه هنگفت زکات می باشد.
از آنجائیکه دین اسلام بر فطرت بشری استوار است در بسیاری از نقاط جهان خود به خود رشد کرده است و لیکن به این دلیل که اسلام گرایان کمتر مورد حمایت قرار می گیرند لذا امکان آن بینش و بصیرت ژرف را نسبت به اسلام پیدا نمی کنند و یا آنچه را که از لحاظ مادی به خاطر پذیرفتن این دین و حمایت از آن، از دست داده اند، نمی توانند جبران کنند و بسیاری از جمعیت های اسلامی در ممالک مختلف، سعی در رفع چنین کمبودهایی دارند و لیکن هیچ گونه پشتوانه کمکی ندارند.برای مثال می توان به همین جنبش ها و حرکتهای مردمی که در حال حاضر بین حکومتها و مردم و شخصیت های آن وجود دارد و هر کدام از قدرتهای جهان درصدد سوء استفاده و سعی در به زیر سلطه بردن این ممالک دارند، که در چنین وضعیتی جایز نیست که اسلام در مقابل این فتنه و توطئه، بی موضع و ساکت بماند، بلکه در این میان اسلام باید به یاری این جنبشها ی مردمی جنبیده و با این توطئه ها مقابله کرده و با نشر شریعت خدا در زمین، از سیاست اسلام زدایی که این کشورها در پی آن هستند جلوگیری کرده و در این راه می تواند هزینه هایی را که لازم است از بیت المال تحت عنوان تالیف قلوب مصرف کند، بنابراین در زمان ما یکی از مصادیق مولفه القلوب مسلمانانی هستند که مورد هجوم کفار استعمارگر و رژیم های غاصب قرار گرفته اند و درصدد رهایی از این وضعیت هستند. امام خمینی در راستای احیای این اصل الهی و هویت مسلمین در سراسر جهان است که می فرمایند: من به صراحت اعلام می کنم که جمهوری اسلامی با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می کند. و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم. ما اعلام می کنیم که جمهوری اسلامی برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیب ناپذیر، نیاز سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا می سازد.
[33]
بنابراین اصل تالیف قلوب را هم اکنون می توان در مورد تمام حرکتها و نهضت های آزادی بخش جهان مانند نهضت هایی که در کشورهای فلسطین و لبنان و بحرین و تونس و لیبی و... صورت می گیرد، به کار برد یعنی جمهوری اسلامی ایران با به کار گیری این اصل اسلامی و انقلابی، تمام حرکت های ضد استعمار و ضد ظلم جهان را زیر حمایت خود قرار می دهد. برای مثال امام خمینی در پاسخ به ندای مظلومانه ملت فلسطین فرمودند: اکنون که مسلمانان انقلابی و شجاع فلسطین با همّتی عالی و با آوای الهی از معراجگاه رسول ختمی مرتبت(ص) خروش بر آورده و مسلمانان را به قیام و وحدت دعوت نموده و در مقابل کفر جهانی نهضت نموده اند، با کدام عذر در مقابل خداوند قادر و وجدان بیدار انسانی می توان در این امر اسلامی بی تفاوت بود؟ اکنون که خون جوانان عزیز فلسطین دیوارهای مسجد قدس را رنگین کرده است و در مقابل مطالبه حقّ مشروعشان از مشتی دغلباز، با مسلسل جواب شنیدند، برای مسلمانان غیرتمند عار نیست که به ندای مظلومانه آنان جواب ندهند و همدردی خود را با آنان اظهار نکنند؟ باشد که فریاد همدردی آنان دولتها را بیدار کند که از قدرت عظیم اسلامی استفاده کرده و دست امریکای جهانخوار، این جنایتکار تاریخ را که از آن طرف دریاها به پشتیبانی ستمگران، دست پلید اسرائیل را می فشارد قطع کنند و خود و ملتهای مظلوم جهان را نجات دهند
[34]حضرت امام بعد از آنکه ملتها را به بیداری، حرکت و مبارزه در راه آزادی تمام مستضعفان جهان از دست غاصبان فرا می خوانند، وظیفه اصلی دولتهای اسلامی را در عصر حاضر دفاع از حرکتهای آزادی خواه بیان کرده و حتی ملتها را تشویق به برپایی تظاهرات و اعمال فشار علیه دولتها اومدند.
ج: اصل تولی و تبری
(تولّی) از ریشه(ولی) به معنای پذیرش ولایت است، ولایت، ولی، مولی، و امثال اینها از مادّه «ولی» اشتقاق یافته اند، و به این معناست که آندو چیز چنان در کنار هم قرار بگیرند که فاصله ای در کار نباشد، یعنی اگر دو چیز آن چنان به هم متصل باشند که هیچ چیز دیگر در میان آنها نباشد ماده «ولی» بکار برده می شود. به همین مناسبت این کلمه در مورد قرب و نزدیکی به کار رفته است، اعمّ از قرب مکانی و قرب زمانی، و باز به همین مناسبت در مورد دوستی و یاری، تصدّی امر، تسلّط و از این قبیل معانی استعمال شده است، چون در این ها نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد. تولّی هم از باب تفعّل و به مفهوم پذیرش ولایت می باشد،
[35]که دراصطلاح فقهی عبارتست از این که انسان ولایت خدا و پیامبران، ائمه معصومین و در زمان غیبت نیز فقهای جامع الشرایط را بپذیرد و با هر فرد، جریان و نظامی که خدا دوست و عدالت خواه باشند رابطه دوستی بر قرار کند. تبرّی هم به معنای دوری جستن از شخص یا چیزی و حالت انزجار گرفتن است و در فقه عبارتست از کینه داشتن نسبت به دشمنان خدا، پیامبران و ائمه و مومنان و دوری جستن از آنها. با این که (تولّی و تبرّی) از موضوعات مهم سیاسی اجتماعی و عاطفی اسلام و مبنای تنظیم روابط مسلمانان با دیگران است، در فقه اسلامی به صورتی منسجم از آن ها سخن نرفته است و بیشتر دارای رنگ و بویی قرآنی و سیاسی اجتماعی اند تا رنگ و بویی فقهی. بنابراین روی هم تولّی و تبرّی یعنی انسان از لحاظ عاطفی، قلب خود را از محبّت و علاقه خدا، پیامبران و ائمه و جانشینان به حقّ آنها(فقها جامع الشرایط)و مومنان پر کرده و در عین حال بغض و کینه دشمنان آنها را به دل بگیرد به عبارتی از نظر سیاسی و اجتماعی، سرپرستی، رهبری و دوستی و حکومت الهی را بپذیرد و از حکومت اعدالله و دشمنان اسلام دوری جوید، همچنان که خداوند می فرماید: اللّه ولیّ الّذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النّور و الّذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النّور الی الظلمات...
[36] «خداوند ولی مومنان است وآنان را از ظلمت وتاریکیها به سوی نور خارج میکند، واما اولیای کفار، طاغوت است که آنها را از نور به سوی ظلمت ها میکشانند». رسول گرامی اسلام(ص)نیز درباره اهمیّت تولّی و تبرّی می فرماید:اَوْثَقُ عُرَی الاْیمانِ الْحُبُّ فِی اللّهِ وَالْبُغْضُ فِی اللّهِ وَ تَوالی اَوْلِیاءِ اللّهِ وَالتَّبَرّی مِنْ اَعْداءِ اللّهِ«محکم ترین ریسمان ایمان عبارت است از این که انسان برای خدا دوست بداردوبرای خدا دشمنی کند و با اولیای خدا پیوند برقرار سازد و از دشمنانش دوری گزیند».
قلمرو اصل تولّی و تبرّی
با توجه به مطالبی که در مورد تولّی و تبرّی گفتیم به این نتیجه می رسیم که تولّی و تبرّی دارای دو جنبه عاطفی و سیاسی اجتماعی اند، بدین معنا که انسان از لحاظ عاطفی می باید قلب خود را از محبّت خدا، پیامبران، امامان، جانشینان آنان و مؤمنان پر کند و در همان حال، بغض و کنیه دشمنانشان را به دل گیرد و از لحاظ سیاسی اجتماعی نیز سرپرستی و رهبری حکومت الهی را بپذیرد و از حکومت دشمنان خدا و اسلام دوری جوید. به بیانی دیگر عبارت است از اینکه بر همه مسلمانان جهان به عنوان تشکیل دهندگان جامعه بزرگ و جهانی اسلام، واجب است که نسبت به کفار، منافقان، مستکبرین جهان، اعلام بیزاری کرده و از آنها دوری بجویند و در مقابل، دوستی مظلومان و محرومان و مستضعفان را به دل بگیرند و در سختیها به یاری آنها بشتابند، همچنانکه خداوند در آیه 4 سوره ممتحنه می فرماید:قَدْکَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ«برای شما مومنان، ابراهیم و آنان که او با او بودند الگو و اسوه نیکویی هستند تا به آنها اقتدا کنید، آنان به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما و آن چه می پرستید به کلی بری و بیزاریم، ما مخالف و منکر شما هستیم و همیشه میان ما و شما بغض و کینه و دشمنی حاکم خواهد بود تا آن گاه که به خدای یگانه و بی همتا ایمان بیاورید» و یا در جای دیگری می فرماید: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ
[37]«محمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند نسبت به کفار بسیار سخت گیر و سازش ناپذیرند و لیکن میان خودشان بسی دلنرم و مهربانند» و شالوده ی دین محمد مصطفی(ص) نیز بر همین اصل استوار است، چنان که الله سبحانه می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَی أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ
[38]«ای مومنان یهودیان و مسیحیان را که(در مقابله با شما)دوست و هوادار یکدیگرند، به دوستی نگیرید؛ و هر کس از شما آنان را دوست گیرد، جزو آنان است؛ الله ستمکاران را هدایت نمی کند، اگر چه این آیه در خصوص دوستی با اهل کتاب نازل شده است؛ لیکن در تحریم موالات کفار به طور عام می فرماید:یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء
[39]«ای مومنان دشمن من و دشمن خودتان را دوست مگیرید. بنابراین، خداوند دوستی کفار را هر چند که از نزدیکترین خویشان باشد بر مومن حرام فرموده است:یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْأِیمَانِ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ،
[40]«ای مومنان پدران و برادرانتان را اگر کفر را از ایمان خوشتر دارند، دوست مگیرید، و آنان که از شما ایشان را دوست گیرند آنانند که ستمکارند» نیز می فرماید:لاتَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ
[41]،«قومی نیابی که به الله و روز بازپسین ایمان داشته باشند و با کسانی که با الله و پیامبر او مخالفت می ورزند، دوستی کنند، ولو آن که پدرانشان یا فرزندانشان با برادرانشان یا خویشاوندانشان باشند».
آیات مذکور و آیات متعدد دیگر،
[42] بیانگر چگونگی سیاست تولّی و تبرّیی بوده و شکل عملی و قابل اجرای آن را نشان می دهد و در کل نتیجه این شد که حبّ و بغض و دوستی و دوشمنی، صرفاً باید برای خدا باشد. و به عبارتی نظر اسلام این است که همه شئون سیاست باید خدائی باشد
[43] روشن است که تمام حبّ و بغضها، بر محور ایده آل برتر دور می زند و آن، چیزی است که در زندگی به روی آن تلاش می شود که همان کمال معنوی است و یا حقیقت نظام هستی و انسانی نیز مطابقت دارد و کمال معنوی در سایه سیرالی الله تحقق پذیر است، تلاش درامورات زندگی نیز در جهت سیرالی الله شایسته است. دوستیها و دشمنی ها باید بر این اصل معنوی تنظیم گردد که دوستی خداوند اصل باشد و با دیگران نیز بر این اساس دوستی و دشمنی شود زیرا مقصود از تولّی در فرهنگ اعتقادی اسلام این است: که انسان ولایت خدا، پیامبران، ائمه معصومین و اولیاء الله را قبول کند و در زمان غیبت نیز ولایت فقهای جامع الشرایط و عادل را بپذیرد و با هر فرد و نظامی که دوست خدا، رسول، ائمه و مؤمنان باشند دوست باشند و تبرّی عبارت است از کینه داشتن نسبت به دشمنان خدا، پیامبران، ملائکة الله و ائمه، مؤمنان و دوری جستن از آنان، به همین خاطر دو خط تاریخی حقّ و باطل و توحید و شرک با همدیگر آشتی ناپذیرند و کینه و بغض همیشگی بین آندو جریان خواهد داشت همچنانکه حضرت ابراهیم اسوه و الگوی این ستیز سازش ناپذیر برای همیشه مطرح می باشد. بنابر این آیات سیاست خارجی دولت اسلامی باید بر مبنای عدل و قسط استوار باشد.همچنان که قرآن کریم می فرماید: لقد انزلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیان لیقوم الناس بالقسط«ما انبیا را فرستادیم، به آنها بیّنات و آیات و میزان دادیم تا مردم قیام به قسط کنند»
[44] بنابراین یکی از شاخص های عمده ی حکومت اسلامی برقراری عدالت در سطح دنیا، در مقیاسهای کلان و در ابعاد مختلف است، از جمله: ارتباط بین انسانها باهم، انسان و جامعه، و انسان و خدا و... است.
در متون روایی و حدیثی هم، سخنان و رهنمودهای بسیاری در مورد تولّی و تبرّی و حبّ و بغض برای خدا، از پیامبر و ائمه معصوم وارد شده است که همه درصدد اثبات این مطلب هستند که حبّ و بغض صرفاً باید به انگیزه الهی و خدایی باشد، یعنی انسان باید جریانی را فقط به این دلیل دوست بدارد که خدا دوست دارد و به این دلیل از آن دوری کند که خدا دستور داده است همچنان که امام صادق می فرمایند: من احبّ الله و ابغض لله و اعطی لله و فهو ممن کمل ایمانه،
[45]«هرکسی برای خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد و برای خدا ببخشد، او از دسته مومنانی محسوب می شود که ایمانشان تکمیل شده است» و یا این حدیث از امام باقر(ع) که می فرمایند: «مودّت و دوستی مومنان نسبت به یکدیگر، از بزرگترین شعبه های ایمان است، آگاه باشید که اصفیاءالله و برگزیدگان خدا کسانی هستند که برای خدا دوست می دارند و برای خدا کینه می ورزند و برای خدا نیز بخشش و عطا می کنند»
[46]مسلّم است که برای ایجاد دوستی، خداوند به عنوان کمال و زیبائی مطلق و منزه از هر عیبی معرّفی شده است زیرا او از هر کسی نسبت به بندگانش مهربانتر و نزدیکتر است. دوستی او، شور، عشق و طروات در انسان می آفریند و او را بی قرار و خالص می سازد، آثار دوستی در اعمال و کردارش تجلّی می کند، همه رفتارها رنگ خدایی می گیرند، در منظومه هستی از ارزش والایی برخوردار می گردد بطوریکه فرشتگان به وجود او می بالند. بدین ترتیب، بین انسان و خدا رابطه دوستی ایجاد می شود و خداوند به عنوان یگانه آرزو و هدف تبلور می کند که تنها او را باید دوست داشت و به او عشق ورزید و مشتاق شد، امام صادق(ع) نیز می فرماید: بکل شیء اساس و اساس الاسلام مبنا اهل البیت«هر چیز مبنایی دارد، بنیان اسلام دوستی اهل بیت ما است». بنابراین، تولّی همان دوستی و اطاعت خدا، پیامبران، امامان معصوم و فقهای جامع الشرائط می باشد و تبری نیز بیزاری جستن از دشمنان خدا و ائمه و فقهاست، توّلی و تبرّی با حبّ و بغض، آمیخته با جان و عجین با وجود انسان ها هستند ابعاد و شیوه زندگی انسان، بر پایه حب و بغض استوار است. اگر حبّ و بغض از انسان گرفته شود از حرکت باز می ماند. آنچه مهم است گزینش معیار حبّ و بغض است و کلام ضابطه و قانون باید بر آن حاکم باشد؟ هر کسی باید ارزیابی کند که میل و نفرت خویش را بر پایه چه ارزش هایی استوار سازد؟ قطعاً درستی ملاک، زندگی را در جهت شایسته و صحیح، و باطل بودن آن، انسان را به تباهی سوق می دهد
. پس روشن است که مقبولیت اطاعت و بندگی پروردگار بستگی به اصل تولّی و تبرّی دارد. و ایمان بدون آن ناتمام است. زیرا ایمان جز همان حب خدا، پیامبر و امامان معصوم و بغض و بیزاری از دشمنان آنان نیست. نقش تولی و تبرّی در ایمان همانند دو بال است که در صورت فقدان یکی از آنان، و یا هر دو توانایی رسیدن به هدف سلب می شود و از رسیدن به مقصد باز می ماند.
امام علی(ع) طی دو روایت، ملاکهای اصلی تولّی و تبرّی را بطور کلی آموزش می دهد ایشان در حدیثی می فرمایند:کُونا لِلظّالِمِ خَصْما و لِلْمَظْلومِ عَوْنا،
[47]«دشمن ستمگران و طرفدار مظلومان باشید» و بنابراین اگر ستیزی بین دو جریان صورت بگیرد اسلام طرفدار جریانی است که مظلوم واقع شده است، بنابراین در عصر حاضر که یک درگیری گسترده ای بین رژیم های غاصب و مردم مظلوم و ستم دیده در گرفته است، از آنجائیکه ماهیت این رژیم ها ظلم و ستم می باشد پس ظالم محسوب شده و بر طبق اصل تبرّی، باید از آنها دوری جست و بر طبق اصل تولّی، ممالک مسلمان نشین و دولتهای اسلامی باید حمایت قاطع خود را ازاین حرکتها که در این میان مظلوم واقع شده است اعلام نمایند. همچنان که امام خمینی با صراحت از عزم دولت ایران در دفاع از مظلوان می فرمایند: ملت و دولت و مجلس و ارتش وسایر قوای مسلّح ایران که امروز با وحدت اسلامی و انسجام الهی صف واحد هستند مصمم اند که در مقابل هر قدرت شیطانی و متجاوز به حقوق انسانها بایستند و از مظلومان دفاع نمایند،و تا برگشت قدس و فلسطین به دامن مسلمین،ازقدس عزیز پشتیبانی نمایند.
[48]
امام علی(ع)در تبیین ضابطه دیگر اصل تولّی و تبرّی می فرمایند:«بی شک ولیّ و دوست پیامبر آن کسی است که خدا را کاملاً اطاعت کند هرچه که از لحاظ نژادی و خونی از آنحضرت دور باشد.و نیز همانا دشمن پیامبر آن کسی است که در برابر قوانین الهی عصیان و سرکشی نماید، هر چند که قرابت قومی و خونی بسیار نزدیکی با آن حضرت داشته باشد»
[49]بنابر نظر ایشان روابط دوستانه یک فرد و قوم و یک ملّت با افراد، اقوام و ملل دیگر، بر اساس هم خونی و اشتراک نژادی نمی باشد، بلکه بر اساس هم دینی و اشتراک در عقیده است و لذا از این روایت می توان نادرستی سیاست خارجی برخی از کشورها و رژیم ها را که بر اساس همخونی و ناسیونالیستی استوار است، فهمید. بنابراین سیاست خارجی دولت اسلامی نسبت به ملل و کشورهای مسلمان باید با ملاک میزان نزدیکی آنان به اسلام و میزان تبعیت آنها از قوانین اسلامی تعیین شود.
کاربرد اصل تولّی و تبرّی در عصر حاضر
همانطور که اشاره شد سیاست خارجی اسلام باید بر مبنای عدل و قسط استوار باشد و مسلمانان باید اجرا کننده چنین خطی باشند و ضابطه در تولّی و تبرّی عبارت است از موضع گیری انکاری و منفی حکومت اسلامی و امام مسلمین در مقابل نظامهای کفر و استکبار و جریانهای فکری و سیاسی این چنینی و حمایت از اقوام و ملل مظلوم و ستمدیده عالم و همه پیغمبران الهی و در راس آنها پیامبر گرامی اسلام(ص) به دستور الهی چنین سیاستی داشتند. امام خمینی در این مورد می فرمایند: پیغمبر هم شهید داد، انبیاء هم همین طور، سیره انبیاء بر این معنا بوده است، سیره بزرگان بر این معنا بوده استکه معارضه می کردند با طاغوت...ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد
[50]بنابراین حکومت اسلامی در روابط خارجی خود باید براساس اصل تولّی و تبرّی حرکت کند، یعنی از افراد و جریان ها و حکومت هایی که در مقام توطئه و فنته انگیزی علیه اسلام و جامعه مسلمانانند، تبرّی جوید و کوشش خویش را برای مبارزه با توطئه های آن ها به کار گیرد.امام خمینی در این باره می فرماید: در صورتی که روابط سیاسی دولت های اسلامی با بیگانگان موجب استیلای آنان بر کشورهای مسلمانان یا جان ها و اموالشان شود، یا موجب اسارت سیاسی مسلمانان گردد، بر دولتمردان حرام است که چنین روابط و مناسباتی داشته باشند و پیمان هایشان نیز باطل است، از دیدگاه فقه اسلامی، نه تنها باید از ارتباط سیاسی با دشمنان معاند دوری جست، بلکه از زمامداران مسلمانی که به سود کفّار و بیگانگان گام می نهند و تصمیم هایشان راه تسلط کفّار را هموار میسازد نیز باید دوری جست و آنان را از مقامشان عزل کرد، چنان که امام خمینی می فرماید: اگر بعضی از رؤسای دولت های اسلامی یا نمایندگان مجلس موجب نفوذ سیاسی و اقتصادی بیگانگان بر کشور اسلامی گردند به حدّی که حوزه اسلام یا استقلال مملکت هر چند در آینده مورد تهدید قرار گیرد، چنین افرادی خائنند و باید از مقام خود عزل شوند هر مقامی که باشد و بر امّت اسلامی است که آن ها را اگر چه با مقاومت منفی، همچون ترک معاشرت با آن ها و کناره جویی از آنان و از هر راه ممکن، مجازاتشان کنند و در اخراجشان از تمام امور سیاسی و محروم ساختن از حقوق اجتماعی بکوشند.
بر اساس چنین سیاستی، ملاکها و ارزشهای عقیدتی و مکتبی، نسبت به «مصالح سیاسی» برتری و تقدم خواهند داشت و چنین نظام و انقلابی هرگز از نظر عقیدتی و سیاسی، به انحراف کشیده نخواهد شد و در رابطه با مکرها و توطئه های سیاسی دشمنان و تهاجم فرهنگی و فکری غرب، به استهلاک نخواهد رفت بلکه بر عکس رشد و نمو ذاتی خواهد داشت و رمز تاکید اکید خداوند در قرآن برای اتخاذ چنین شیوه ای در مقابل کفر، ناشی از همین واقعیت است. بنابراین تولّی و تبرّی باید مبنای تنظیم روابط در سیاست خارجی مسلمانان و دولت اسلامی بشود و حکومت اسلامی در روابط خارجی خود دقیقاً بر اساس تولّی و تبرّی باید حرکت کند. و لذا مبنای تمام تصمیمات طراحان و مجریان سیاست خارجی دولت اسلامی باید با معاندان با خدا و اسلام و فتنه انگیزان و توطئه گران و کینه توزان مسلمین، بایکوت سیاسی بشوند و از آنها با همان صراحت سیاسی که اسلام دارد تبرّی بجویند، و بنابراین برخی از مزدوران مستقیم و غیر مستقیم نفوذی خط غرب و آمریکا و همچنین کشورهایی که نسبت به اسلام کینه دارند، رابطه تبرّایی داشته باشیم و شعار تاریخی امام خمینی که فرمودند: نه شرقی و نه غربی، فقط جمهوری اسلامی، ریشه در همین اصل دارد ودر حیطه این انگاره کلی، منافع ایران، جهان اسلام، ملل مستضعف و بالاخره رابطه متقابل با کل کشورها و ملتها، به ترتیب در اولویت سیایت خارجی ایران نمودار گردید. و از طرف دیگر بر مبنای سیاست تولّایی، کشورها و مردم ستمدیده و مظلومی که تحت سلطه کشورهای غاصب قرار گرفتند شایسته برقراری رایطه سیاسی بوده و هرگونه حمایتی از آنها در راستای برقراری عدالت و قسط در جامعه بشری باید انجام بگیرد. همچنانکه امام خمینی این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی بارها اعلام نمودند:که ما درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراطوری بزرگ می گذارند، از آن باکی نداریم و استقبال می کنیم. ما در صدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم، ما تصمیم گرفته ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم، و نظام رسول الله را در جهان ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهای دربند شاهد آن خواهند بود.
[51]
نتیجه گیری