چکیده
این نوشتار میکوشد تا مفهوم آزادی را در هندسه معرفتی اسلام و اندیشه سیاسی آن طرح کند. بر مبنای طبقهبندی شناخته شده اسلام یعنی اعتقادات، اخلاقیات و احکام و به تبع آن اندیشه سیاسی اسلام، سه نوع آزادی اعتقادی، آزادی معنوی و آزادی سیاسی فقهی را گونه شناسی می کند و آنگاه از تعاملات این سه گانه، به تاثیرگذاریهای ششگانه آزادیها بر یکدیگر میپردازد. از خلال چنین بررسی کلگرایانه، آزادی را در یک چارچوب نظری اسلامی بومی طرح میکند و برای پرسشهای مدرن آزادی پاسخی اسلامی تولید و ادبیات آن را روز آمد میکند. در عین حال همه شبهات در باب "آزادی در اسلام" را نه در یک موقعیت تدافعی که در یک موقعیت فعال طرح و تولید پاسخ میکند و نوعی اقناع فکری برای جوانان در بحث آزادی ایجاد میکند. در عین حال سامانمندی یا سیستماتیک بودن بحث آزادی در دستگاه الگوی سه گانه و تعاملات ششگانه میتواند برای سیاستگزاری در بحث آزادی در نظام سیاسی جمهوری اسلامی توانایی داشته باشد.
کلمات کلیدی: آزادی، آزادی در اسلام، آزادی اعتقادی، آزادی معنوی، آزادی سیاسی- فقهی
مقدمه
مسئله آزادی در طول تاریخ همواره یکی از دغدغه های اساسی بشر در زندگی اجتماعی و سیاسی است. هر چند آزادی یکی از آرزوها و رابطههای عاطفی و همزاد بشر بوده است؛ با این همه در طول تاریخ به اشکال مختلف و با موانع گوناگون درونی و بیرونی اعم از هوای نفس یا طاغوتهای داخلی و قدرتهای خارجی از افراد سلب شده است. برخورد تمدن جدید مغرب زمین با جهان اسلام به طرح پرسشهای نوینی در حوزه آزادی انجامیده است و لزوم پاسخگویی به آنها، اولویت بیشتری پیدا کرده است. فراتر از آن ایجاد نظام جمهوری اسلامی در ایران و تجارب عملی چند دهه مملکت داری و موقعیت کشورداری به نوبه خود به طرح پرسشهای جدیدی پرداخته است و نیازمند پردازش نظری است. موقعیت عملی جمهوری اسلامی روزبه روز به میزان گذر عمر آن بر ضمن تحکیم ریشهها و شجره طیبه، آن را با پیچیدگیهای جدیدی میکند و مملکت داری را وارد مراحل پیچیدهتری می کند. بویژه در یک محیط متعاملانه با نظام بینالملل متخاصم و بویژه در ارتباطات با مطالبات غیر قابل جذب برخی از مخالفان و آزادی مخالفت و مخالفان در جمهوری اسلامی، سیاستگذاری کلان و مرحله ای نظام جمهوری اسلامی در ابعاد نظریهپردازی و سیاستگذاری در مسائل و محذورات عینی و تزاحم مفاهیم گوناگون را ضروری میکند. پرسشهای معطوف به آزادی چه از خاستگاه غربی آن و چه از خاستگاه موقعیت آزمون عملی اسلام در جمهوری اسلامی نمیتواند پاسخ خود را از اندیشههای سیاسی غرب مدرن اخذ کند.
پاسخ این پرسشها باید در دستگاه نظری اسلامی به روز شده تولید شود. از این مقدمات کپسولی، مسئله وارگی موضوع متولد میشود و بنابراین پرسش پژوهشی آن است که در دستگاه نظری و میراث غنی و گرانمایه اسلامی اعم از قرآن و سنت و سیره معصومین، مفهوم آزادی، انواع و ابعاد و شاخصهای گوناگون آن چگونه تصویرپردازی میشود؟ آزادی چگونه تولید و چگونه محدود میشود؟ فرضیه یا مدعای پژوهش آن است که آزادی در اسلام معطوف به الگوی سهگانه اعتقادات، اخلاقیات و احکام و تعاملات ششگانه آنها و معطوف به ظرفیت و واقعیت فرد (اعم از نقاط قوت و ضعف) و واقعیتها و ظرفیتهای جامعه (اعم از فرصت یا تهدید) تولید یا محدود میشود و پرسشهای خاص و مسئلهواره روز آزادی در این دستگاه سهگانه به تولید پاسخ و راه حل عملی میرسد. مفروضات. این نوشتار بر مفروضات ذیل استوار است:
1- بر خلاف برخی از مفاهیم که خاستگاه آن در مغرب زمین است آزادی در میراث اسلامی کهن دارای قدمت طولانی است و مفهومی وارداتی از مغرب زمین نیست و در ذات اسلام و متون دینی و سیره معصومین به مثابه اسلام مجسم وجود داشته است.
2- پرداخت نوین از آزادی نیازمند مطالعه اندیشه سیاسی مدرن غرب در باب آزادی است. مطالعه آراء صاحبنظران کانت، لاک، مونتسکیو، بدن، آدام اسمیت، جمیز میلف نوزیک، رولز، برلین و سون اریک لیدمن برای صیقل زدن بحث آزادی و تولید پرسشهای نوین و تحریر محل نزاع مفید است. به دلیل ضیق وقت در این نوشتار این ادبیات مفروض گرفته میشود.
3- اسلام دارای بخشهای سهگانه اعتقادات، اخلاقیات و احکام است. این بخشهای سهگانه متناسب با با ابعاد وجودی انسان یعنی ویژگیهای شناختی، ویژگیهای عاطفی و ویژگیهای رفتاری انسان است. به دلیل محدودیت اثبات آن طبقهبندی و انطباق آن با نیازهای انسان و ادبیات روز دنیا مفروض گرفته میشود.
4- واقعیت دگرگونی ژرف جهان مدرن بویژه بعد از فروپاشی شوروی و دگرگونی در شیوه اطلاعرسانی و ایجاد و گسترش فضای مجازی و تکنولوژی ارتباطات، نحوه مواجهه با مفهوم آزادی فرد و قدرت دولت را بشدت متحول کرده است و صورتبندی جدیدی از بحث آزادی در اسلام را اقتضاء میکند. به تعبیر دیگر یا موضوع آزادی در موضوعشناسی فقهی آن متحول شده است و یا اینکه اصولاً: پرسشهای جدیدی در رابطه فرد، دولت و حکومتکنندگان تولید کرده است و بناچار تولید پاسخ جدید را می طلبد و دست کم نیازمند آن است که منطق اسلام در بحث آزادی به زبان روز دنیا و با ترمینولوژی روز، روزآمد شود.
- مفهوم "آزادی" در درون دستگاه های نظری و جهان بینی گوناگون، دارای معانی متفاوتی می شود. آزادی در دستگاه نظری سوسیالیسم یا دستگاه نظری لیبرالیسم دو معنای کاملاً متفاوت دارد، آزادی در اسلام نیز دارای معانی خاص و نظام ترجیحاتی ویژه است.
تعریف، مفهوم و انواع آزادی
آزادی در اندیشه سیاسی غرب معمولاً به دو نوع آزادی منفی و آزادی مثبت تعریف و تقسیم میشود؛ اما در الگوی سهگانه اندیشه سیاسی اسلام به سه نوع یا سه سطح آزادی میتوان دست یافت.
1. آزادی فکری-کلامی
- این نوع از آزادی از چگونگی رابطه انسان و خداوند تولید میشود و موجودیت مییابد.
- این نوع از آزادی در ادبیات دینی با مفهوم و دوگانه "جبریا اختیار" پیوند خورده است. لازمه آزادی وجود اختیار و اراده آزاد است. در عین حال این وضعیت به آزادی مطلق انسان نمی انجامد.
- انسان از نظر تکوینی آزادی عمل دارد و برخلاف سایر موجودات میتوانند به راههای گوناگونی حرکت کنند. با این همه با توجه پذیرش مفروضات هستیشناسانه و اسلامی انسان مومن، آزادی تکوینی انسان با تشریع و فقه محدود میشود و از این حیث "آزادی مسئولانه" مفهومسازی میشود. انسان آزاد است اما باید پاسخگوی انتخابهای خود در قبال خداوند باشد.
- این نوع از آزادی به طور "غیر مستقیم" بر سیاست اثرگذاری دارد و نه به طور "مستقیم". به طور مثال اگر فردی جبرگرا شود این اعتقاد به جبرگرایی به طور واسطهای رفتار سیاسی فرد را تحتتاثیر قرار میدهد.
- اصل نفی ولایت انسان بر انسان دیگر مگر به اذن الهی، نیز به تولید آزادی کلامی میکند.
ذ با توجه به سنت آزمایش الهی، ضرورت آزادی عمل انسان تبیین میشود. آزمایش الهی دارای مفروضی به نام آزادی است.
- مفاهیم خلافت الهی انسان بر زمین نیز خبر از آزادی عمل انسان و استعداد دوگانه وی برای تحقق یا عدم تحقق عینی آن میدهد.
- نظارت مومنان بر رفتار یکدیگر و امر به معروف و نهی از منکر نیز نشان از آزادی عمل انسانها دارد و اینکه این نظارت میتواند بر رفتارها اثرگذاری داشته باشد.
- آزادی در اندیشه سیاسی اسلام، ارزش مطلق نیست. آزادی بر خلاف مفاهیمی چون عدالت که ارزش مطلق است، یک ارزش نسبی است؛ یعنی آزادی فینفسه هدف نیست، بلکه وسیله است. "آزادی" در ارتباط با مفهوم دیگر نظیر"رشد و کمال" معنا پیدا می کند و آزادی برای رشد و کمال انسان، جامعه، دولت و نظام بینالملل است. بنابراین آزادی که تاثیری منفی بر رشد و کمال داشته باشد، پذیرفته نیست.
2. آزادی اخلاقی- گرایشی یا معنوی
- نوع ویژه آزادی در اندیشه سیاسی اسلام است. این نوع آزادی، آزادی از تعلقات نفسانی، آزادی از امیال و تمنیات نفسانی و آزادی انسان از اسارت و قیود نفسانی خودش است. استاد مطهری آن را با عنوان "آزادی معنوی" مفهومسازی کرده است.
- این نوع آزادی به طور غیر مستقیم بر آزادی سیاسی و رفتار سیاسی تاثیرگذاری دارد. بنابراین بسته به آنکه آزادی معنوی تحقق بیابد یا نیابد و در صورت تحقق فعال یا منفعل باشد، آزادی سیاسی و رفتار سیاسی متحول خواهد شد. در واقع ذخیره مثبت یا ذخیره منفی ناشی از آزادی معنوی، آزادی در سیاست را به دو مسیر متفاوت هدایت میکند.
3. آزادی فقهی- کنشی
- نوع سوم آزادی، آزادی رفتاری است که متعلق آن اعضاء و جوارح انسان است.
- در حالی که نوع اول با فکر رابطه دارد و نوع دوم به عواطف و گرایشهای انسان مرتبط است.
- در حالی که آزادیهای نوع اول و دوم به طور غیر مستقیم تولید آزادی سیاسی می کردند این نوع از آزادی، به طور مستقیم به سیاست و رفتار سیاسی و آزادی سیاسی مربوط است؛ یعنی به طور مستقیم آزادی سیاسی را تولید یا آن را محدود می کند.
- در حالیکه نوع اول آزادی در ادبیات اسلامی با واژه "جبر و اختیار" و نوع دوم آزادی با واژه "نفس و پرستش نفس و شهوت" تداعی میشود. نوع سوم آزادی با واژه "حر و عبد" همداستان و هم سخن میشود.
- در حالیکه مانع آزادی نوع اول، برداشتهای نادرست اعتقادی نظیر اعتقاد به جبر الهی است در آزادی نوع دوم، هوای نفس و تمایلات درونی، مانع آزادی است. در نوع سوم آزادی، موانع و محدودکنندههای آزادی متعدد و عینی و بیرونی می شود که عبارتند از:
- محدود کننده اول روابط فرد با دیگران و مزاحمت دیگر افراد است که آزادی وی را محدود میکنند. این نوع از محدودکننده بین اندیشه سیاسی غرب و اسلام مشترک است.
- محدودکننده دوم، دولت است. دولت میتواند به نوبه خود به حق- با توجه به کارکرد تربیتی خود و یا به ناحق به اقتضای طبع دیکتاتور گونه خود آزادی را محدود کند.
- محدودکننده سوم آزادی، تکالیف شرعی است.
- هرچند انسان دارای آزادی تکوینی است؛ اما انسان مومن از حیث آزادی تشریعی باید در چارچوب تکالیف الهی و شرعی عمل کند. این محدودکننده خود حاوی صورتهای ذیل است:
- محدودیتکنندههای اولیه (ذاتی) فقهی نظیر حرمت ربا، شرب خمر و اسراف که اینگونه محدودکنندهها، ثابت و غیر قابل تغییرند (حکم اولیه).
- محدودکنندههای ثانویه که هنگام تعارض و تزاحم احکام در یک متعلق خارجی بروز می کنند. مانند قاعده "لاضرر". این بخش از محدودیتها، ثابت و همیشگی نیستند.
- محدودکنندههای شرعی در صورتی که متعلق آزادی به زیان فرد باشد. بنابراین در اسلام حتی فرد در ارتباط با خودش هم آزادی عمل ندارد که با خود هر کاری کند و به خود زیان برساند.
تعاملات شش گانه در بحث آزادی
1. تاثیر آزادی اعتقادی بر آزادی اخلاقی
پرسش این است که با فرض سبدهای سهگانه اعتقادات، اخلاقیات و احکام و بازتاب آن بر بحث آزادی، آزادی اعتقادی و اعتقادات کلی و اعتقادات سیاسی:
اولاً: چگونه آزادی اخلاقی و معنوی در سیاست را تولید میکند؟
ثانیاً: چگونه آزادی و اخلاقی و معنوی در سیاست را محدود میکند؟
تولیدکننده آزادی
- اعتقادات توحیدی و خدامحوری می تواند هنجاری اخلاقی تولید کند و این هنجارهای اخلاقی رفتارها را قاعدهمند میکند. به رفتار منصفانه و اخلاقی حتی با مخالفان سیاسی و اعتقادی حکم میکند. "اگر خدا نباشد هر کاری مجاز است".
- اعتقادات در موقعیت حکمت نظری بر اخلاقیات در موقعیت حکمت عملی به صورت سلسله مراتبی اثرگذاری دارد.
- اعتقادات الهی فرد را در تعامل با "مخالفان سیاسی" خود در مقیاس فردی، خوبی و دولتی یا بینالمللی وادار میکند تا مطابق با هنجارهای اخلاق اسلامی عمل کند.
- اعتقاداتی چون حسنظن به خداوند، حسن خلق فرد با مردم را به دنبال دارد و خود ساز و کار تولید کننده آزادی است.
- اعتقادات الهی- اسلامی به فرد وسعت نظر میدهد و اینکه هستی را محدود به این دنیا نکند و اینکه ذره ای از اعمال انسان بدون محاسبه نمیماند، این نوع نگاه، نوعی بستر مساعد اخلاقی برای فرد فراهم میکند و این امر اولاً: تولیدکننده آزادی در خود فرد و آزادسازی درونی اوست. ثانیاً: تولیدکننده آزادی دیگران از سوی او میشود. بویژه اگر این فرد، دولتمرد باشدکه در این صورت در شعاع وسیع تری به رعایت آزادی دیگران میانجامد.
- اعتقاد به آخرت، فرد را از بند تعلق به دنیا میرهاند. این امر موجب میشود در عمل آزادی دیگران را محترم شمارد. زیرا انسان تا زمانی که دوست دار دنیا باشد، اسیر شهوات، خشم و حرص خود باشد، نمیتواند پاسدار آزادی دیگران باشد (مطهری، آزادی معنوی، 1371،ص 26). اعتقاد به معاد، سرچشمه همه آزادیهای واقعی است. او را از اسارت و بندگی هوای نفس میرهاند و راه را برای آراستگی به اخلاق جاودانه و آزادی معنوی فراهم میکند (اسحاقی، 1384، ص 135).
محدود کننده آزادی فرد خاطی یا تولیدکننده آزادی دیگران
اعتقادات الهی، در محورهای توحید، معاد، نبوت موجب شکلگیری ملکه "عدالت" در فرد می شود. ملکه عدالت در فرد، آزادی لجام گسیخته فرد را در شکل خدشهدار کردن آزادی دیگران را مهار میکند. این مهار از سوی یک نیروی قدرتمند درونی است. بنابراین عدالت به مثابه یک ملکه اخلاقی که خود از سرچشمههای معرفتی ناشی میشود، رفتارهای عادلانه و منصفانه معطوف به دیگران و زیردستان تولید میکنند و این نوع "محدودیت آزادی" معطوف به فرد در واقع به گونه تناقصنمایی به "تولید آزادی" برای دیگران میانجامد.
2. تاثیر آزادی اعتقادی بر آزادی رفتاری
آزادی اعتقادی، اعتقادات کلی و یا اعتقادات سیاسی؛
اولاً: چگونه آزادی فقهی، آزادی رفتاری و آزادی سیاسی را تولید میکند؟
ثانیاً: چگونه آزادی فقهی، آزادی رفتاری و آزادی سیاسی را محدود میکند؟
تولیدکننده آزادی رفتاری
- اعتقاد به نفی ولایت انسان بر انسان و نفی عبودیت انسان نسبت به انسان، موجب فضای آزادی برای انسان مومن میشود.
- اعتقاد به توحید افعالی، موجب میشود که فرد مومن در قبال سلطه دیگران به عنوان محدودکننده به مقابله برخیزد.
- در بخش اعتقادات معطوف به آزادی، وظیفه دفاع عقلانی از آزادیهای مشروع انجام میشود. اصالت اصلی آزادی انسان میتواند تمام ابواب فقه را مشروب کند و بر آنها اثرگذاری کند.
- قول به "اختیار" می تواند آزادی فرد را تولید کند. مباحث آزادی به مفهوم هستیشناسانه آن، به نحوی بنیادین به تولید آزادی فردی، اجتماعی و سیاسی میانجامد. این آزادی بدون پیش فرض انسان خودمختار و مسئول نسبت به انتخابهایش وجود نخواهد داشت.
محدودکننده آزادی رفتاری
- اعتقاد به اینکه انسان "ذات نامستقل" است و به طور مستقل نمیتواند به سعادت و خوشبختی دست یابد و محتاج هدایت الهی توسط واسطه پیامبران الهی است و در نتیجه شریعت، آزادی انسان را از این حیث محدود میکند و فرد مومن آزادی عمل مطلق را ندارد.
- اعتقاد به "عدالت" به عنوان یک اصل اعتقادی و به عنوان یک "ارزش مطلق" یعنی در همه زمانها، مکانها و وضعیتها، بر آزادی به عنوان یک "ارزش نسبی" بویژه در هنگامه تزاحم آزادی و عدالت به محدود شدن آزادی به نفع عدالت میانجامد.
- اعتقاد به حق بودن و طرح دوگانه حق و باطل موجب میشود که آزادی دارای پیشفرض حقانیت و حق بودن باشد و بنابراین موجبات محدود کردن آزادی در عرصه باطلها میشود.
- اعتقاد به اصل "آزادی مسئولانه" یعنی مسئولیت انسان در قبال خداوند، موجب محدود شدن آزادی عمل انسان میشود؛ زیرا انسان در هنگام آزادی باید بیندیشد و باید پاسخ گوی اعمال خود باشد.
- اعتقاد به " فطرت اجتماعی" انسان به عنوان یک بحث کلامی و فلسفی و اعتقادی به آنجا میانجامد که فرد باید تن به ضرورت زندگی اجتماعی دهد و این امر موجب می شود که برخلاف آزادی تکوینی و اولیهاش، به ناچار "ارادهاش را با اراده دیگران و فعالیتهای دیگران، همراه و سازگار کند. نتیجه آن میشود که انسان در برابر یک سری از قواعد و قوانین که ارادهها و فعالیتهایش را محدود میکنند، خاضع و تسلیم شود. در واقع همان تکوین و طبیعتی که به وی آزادی اراده و عمل بخشیده است، خود محدود اراده و عمل انسان هم شود و آن آزادی طبیعی اولیه را محدود کند (طباطبائی، ج 4، 1369، ص 117-116).
- اعتقاد به نفی غایت بودن آزادی و نفی ارزش مطلق آزادی و نقش ابزاری آزادی برای نیل به اهداف عالیتر نظیر رشد و کمال و سعادت دنیوی و اخروی و خود به نوعی محدودکننده آزادی است.
- اعتقاد به اصل "سودمندی" آزادی برای انسان، به نوعی آزادی را مشروط می کند. بنابراین در صورت مضر بودن آزادی، فرد حتی نمی تواند در رفتار با خود، آزادی مطلق عملیاتی داشته باشد.
3. تاثیر آزادی اخلاقی (خلقیات) بر آزادی اندیشهای
پرسش این است که اولاً: خلقیات فضیله چگونه آزادی اندیشه ای را تولید میکند؟ یا آن را متأثر میکند؟ ثانیاً: خلقیات رذیله چگونه آزادی اندیشهای را محدود میکند؟
تولید آزادی
1- "تقوا" موجب تاثیرات مبتنی بر آزادی اندیشه میشود و موجب "روشنبینی" و ایجاد قدرت فرقان حق و باطل در فرد میشود. ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا.
2- اخلاص ورزیدن موجب تاثیرات مثبتی بر آزادی تفکر و اندیشه ورزی می شود، "اخلاص در چهل روز موجب جاری شدن حکمت بر زبان مخلص می شود.
3- تهذیب نفس و ورود "علم" به قلب فرد مهذب اخلاقی: لیس العلم بالتعلیم، انما هونور یقذف الله فی قلب من یشاء (امام صادق ع).
4- تهذیب نفس موجب ماندگاری علم و اندیشه ناب در شخص مهذب میشود. و در واقع بستر اخلاقی مساعد، زمینه مثبتی برای آزادگی فکری و اندیشهای و پرورش اندیشههای ناب فراهم میکند.
خلقیات محدودکننده آزادی اندیشه
- تعصبات و خلقیات منفی قبیلهگرایانه و حب و بغضهای نابجا، چشم و گوش فرد را از کارکرد میاندازند و تعطیل میکند. در نتیجه فرد به درستی نمیتواند تفکر و اندیشه کند. "حب الشی یعمی و یصم".
- عدم ورود اندیشههای ناب و اصیل در بستر اخلاقی نامساعد فرد یا جامعه یا عدم ماندگاری آن: لا یدخل الملائکه فیه کلب اوصوره الکلب.
- " اندیشه معطوف به هوس" یا اندیشه غیر قابل احترام به دلیل اتکای غیر فکری آن مشمول آزادی نمیشود. صرفاً اندیشههای حقانی از آزادی برخوردارند و اندیشههای باطلگرا، شایسته احترام و حمایت و آزادی نمیباشند.
این همان تفکیک استاد مطهری بین اندیشه (اعتقاد مبتنی بر تفکر) و عقیده (اعتقادی که مبنای فکری ندارد بلکه مبنای آن وراثت، تقلید، عادت، تعصب، خصومت و هوی و هوس است. اندیشهای که بعضاً نسل به نسل منتقل میشود) قائل میشود. به نظر وی اندیشه فقط میتواند قابل احترام باشد و مشمول آزادی شود. اما عقیده نمیتواند قابل احترام و شایسته حمایت باشد و مشمول آزادی قرار گیرد.
4. تاثیر آزادی اخلاقی بر آزادی سیاسی
آزادی اخلاقی و معنوی یا روحی در قالب مدخل هایی چون تهذیب نفس و مالک نفس شدن، تقوا و خویشتنداری، اخلاص، عبادت، زهد و تمایلات خیرخواهانه می تواند به طور مستقیم بر آزادی سیاسی در دو قالب تولیدکننده یا محدودکننده آزادی فرد تاثیرگذاری داشته باشد.
تولید کننده آزادی
- آزادی معنوی یا روحی از دیرباز در کانون توجه حکیمان و عارفان از جمله حکیمان رواقی یونان و عالمان بودایی و قدیسان مسیحی و عارفان و زاهدان یهودی و مسلمان بوده است. استاد مطهری آن را در حد اعلای خود توصیف کرده است.
- هرچند این نوع از آزادی به نوعی منطق فردگرایانه دارد، با این همه به طور غیر مستقیم بر آزادی سیاسی و اجتماعی اثرگذاری دارد. زیرا فردی که صاحب آزادی معنوی و روحی شده باشد و صاحب روح بلند و همت والا و رهیده از وابستگیهای حقیر باشد، به راحتی می تواند با پرداخت هزینه جان و مال و وقت و اعتبار برای رسیدن به آزادی خود و آزادسازی دیگران اقدام کند و علیه سلبکنندگان آزادی خود و مردم قیام کند.
- تربیت اخلاقی اسلام بر محور احساس کرامت انسان نسبت به خود و دیگران به وجه عام آن و به مقتضای آیه شریفه ولقد کرمنا بنی آدم (17/70) و نیز حس تکریم خاص که یک فرد مومن از آن برخوردار است، مبتنی است. فردی که حامل تکریم و گرامی داشت الهی است، اولاً: این احساس کرامت او را بعدها در آزادی سیاسی مدد میکند تا از حریم آزادی سیاسی به عنوان بخشی لازم از عزت و کرامت خود پاسداری کند و ثانیاً: همین احساس کرامت نسبت به همنوعان و نسبت به مومنان دیگر اعمال می کند و آزادی سیاسی آنان را لگد مال نمیکند (مالک بن نبی،1384، ص 115).
- هنجارهای اخلاقی می تواند اعطاء کننده آزادی به فرد باشد و فرد را از درون آزاد کند. این فرد از درون آزاد شده، دارای ذخیره مثبت و زمینه مساعدی برای اکتساب آزادی بیرونی یا آزادی سیاسی است. وقتی آزادی معنوی در آزادسازی سیاسی و بیرونی اثر گذاری مثبت داشته باشد، میتوان از آن به "آزادی معنوی فعال" یاد کرد.
محدود کننده آزادی فرد
- محدودکنندههای آزادی نسبت به فرد محدودکننده تلقی می شود و نسبت به غیر فرصت برای آزادی تولید میکند.
- آزادیهای سیاسی باید همواره دارای یک "پیوست اخلاقی" باشد. بدون تحقیق آزادی اخلاقی در فرد و جامعه، آزادی سیاسی برای فرد و دیگران زیان آور خواهد بود. به این ترتیب آزادی اخلاقی و آزادی سیاسی مکملساز یکدیگرند.
- آزادی معنوی و ملکه شدن هنجارهای اخلاقی در فرد میتواند به عنوان یک اهرم قوی بازدارنده برای فرد بویژه حاکم در قالب عدم تجاوز به حقوق و آزادی دیگران و عدم ظلم به دیگران عمل کند. در نتیجه دو نقش توامان محدودکننده آن نوع از آزادی فردی که تجاوز به آزادی دیگران است و در عین حال ایجادکننده آزادی برای غیر است، را ایفاء کند.
- آزادی معنوی و روحی می تواند یکی از قویترین ضمانت اجرایی برای پاسداری از حریم آزادی افراد از سوی حکومتکنندگان در مرتبه اول و از سوی حکومتشوندگان در مرتبه دوم باشد.
- آزادی روحی و معنوی، آسیبهای احتمالی کاربرد آزادی سیاسی در عمل را مصونیت میبخشد و نوعی "بیمه" کردن رفتار سیاسی است، آن هم از نوع بازدارندگی و در مرتبه بعدی جبران خسارت احتمالی و اعلام توبه سیاسی از خدشهدار کردن آزادی دیگران.
- آزادی معنوی به معنای آزادی مثبت بر این بهگونهای که از آزادی صرفنظر کند، نیست. بلکه آزادی معنوی خود بسترساز و مشوق فرد و جامعه برای اکتساب آزادی سیاسی است. از اینروست که میتوان از آن به عنوان "آزادی معنوی فعال" و نه "منفعل" یاد کرد. نوعی عرفان اصیل است که فرد را از جامعه دور نمیکند بلکه برعکس او را به مبارزه برای ایجاد مدینه فاضله و رشد سیاسی- الهی میکشاند.
- اخلاقیات اسلامی فرد مومن، نوعی نظارت درونی، کنترل درون یا "خود کنترلی" را به صورت خودکار بر فرد اعمال میکند و او را از دست یازی به آزادی دیگران باز میدارد. حتی ساز و کارهای بیرونی نظیر قوانین رسمی در صورتی کارآمد است که به طور توأمان با سازوکارهای درونی به منظور حفظ آزادی سیاسی دیگران همزمان اعمال شود.
1. تاثیر فقه بر آزادی اعتقادی
در دو سبد 5 و 6 که از تاثیرگذاری "فقه" بر اعتقادات و اخلاقیات حکایت میکند، نکته کلی آن است که زور و اجبار و تحمیل صرفاً در قلمرو ظاهر انسانها می توان اعمال قدرت کرد و اثرگذاری داشت؛ اما زور و اجبار نمیتواند بر باطن اثرگذاری کند و باطن را تصرف کند. باطن هم دو وجه دارد. یکی وجه اخلاقی و دیگر وجه اعتقادی. رفتارها و واقعیتها و بسترهای عینی به عنوان متعلق فقه و احکام چگونه میتواند بر اعتقادات و آزادی اعتقادی اثرگذاری داشته باشد؟
محدودکننده یا تولیدکننده آزادی
احکام فقهی چگونه میتواند به تولید آزادی معطوف به اندیشه و اعتقاد بینجامد؟ چگونه به حفظ اعتقادات مددرسانی میکند؟
1.جهاد ابتدائی.
جهاد ابتدائی یکی از مباحث مناقشهبرانگیز در بحث آزادی است. جهاد به عنوان یک دستور فقهی، تلاش برای رفع موانع ایمان آزاد است؛ یعنی افراد یا حاکمیتهایی مانع رساندن پیام فطرت و توحید و دعوت اسلامی به فرد میشوند، در این وضعیت، جهاد ابتدائی نه به قصد اظهار قولی ظاهری بر اسلام، بلکه به منظور نجات دادن مسلمانان از ساختار شرک آمیز و کفر آمیز است و پس از از بین رفتن این ساختار، مشرکان و کافران مجبور به پذیرش اسلام نمیباشند (سروش، 1381، ص 191 وسید قطب ، 1994، ص 89-88 و 73-71 ).
2.هجرت.
هجرت به عنوان یک دستور فقهی در مواضع مکرر و آیات متعدد قرآن کریم به عنوان ساز و کاری برای بستر مساعد برای اظهار عقاید و آزادی عقیده و اجرای قوانین اسلامی است هجرت از سرزمینی که در آن آزادی اندیشه و عمل وجود ندارد به سرزمینی که در آن آزادی ایمان وجود دارد در کانون توجه است.
3. تقیه. تقیه به عنوان یکی از ساز و کارهای فقه شیعی خود اهرمی است برای حفظ اعتقادات و آزادیسازی اعتقاد است.
4. حرمت نشر و مطالعه کتب ضلال.
این دستور فقهی نیز ساز و کاری جهت حراست از ایمان و اعتقادات است. هر چند به دلیل تحولات ژرف در تکنولوژی ارتباطی برخی به جای "کتب ضاله" از "امواج ضاله"، یاد میکنند (رفیع، ص322). با این همه حرمت کتب ضلال برای حفظ اعتقادات شخصی همچنان میتواند کارساز باشد. به بهانه تسهیلات ارتباطی نمیتوان آن را کفار نهاد. در عین حال یاد به طرح مطالب آنها در محیطهای علمی که توانایی پاسخگویی به آنان را دارند و تولید نقدهای عالمانه پرداخت.
5. ارتداد.
حکم فقهی ارتداد نیز یکی دیگر از ساز و کارهای حفظ اعتقادات و آزادی اعتقادی است.
2. تاثیر رفتار و اقدامات دولتها در شکلگیری اعتقادات خاص
به طور مثال پیدایش اعتقاد به "جبر" در دوره معاویه و امویان یا مسلط شدن این اندیشهها ریشه در واقعیات عینی سیاسی و منافع حاکمان آن زمان داشت. تجارب تاریخی و بازخوردهای آزادی در سیاست عملی نیز به نوبه خود در قبض و بسط آزادیهای سیاسی اثرگذار است. به طور مثال افراط و تفریطها در نحوه کاربرد آزادی سیاسی در دورههای مشروطه و نیز بعضاً در دوره اصلاحات منجر به احتیاطکاریهایی در باب گسترش آزادی شده و میشود.
تاثیر فقه بر اخلاق معطوف به آزادی (آزادی اخلاقی)
عدم تاثیرگذاری فقه بر اخلاق و آزادی اخلاقی. اجبار و زور فقط در قلمرو ظاهر افراد کارساز است که قلمرو فقه است. در حوزه اخلاق و عقاید افراد کارساز نیست. عقیده و ایمان در منطقهای قرار دارد که از دسترس تحمیل و اجبار خارج است. با ابزار نه می توان فکری را به کسی قبولاند و نه میتوان اعتقادی را به او انتقال داد و نه میتواند خلقیات فردی را تغییر داد. این نکتهای است که در تفسیر آیه شریفه لا اکراه فی الدین از سوی علامه طباطبائی (ج 16، ص166) اظهار شده است. "علاقه و مهر و محبت را به زور نمیشود، ایجاد کرد، گرایش باطنی را به زور نمیشود ایجاد کرد (مطهری، جهاد، ص 49). بنابراین باید از این سبد به عنوان عدم تاثیرگذاری فقه بر اخلاق آزادی یاد کرد. با اقدامات ظاهری و تسلط بر ظاهر نمیتوان باطن را تصرف کرد (طباطبائی، تفسیرا المیزان، ج 2، ص 334).
- نفاق و ریا: اثر معکوس و زیانبار کاربرد زور در قالب بروز پدیده "نفاق" یا "ریاکاری" یکی از پیامدهای زور در امور اعتقادی و اخلاقی است. موضوعی که نه تنها به بهبود ساختار سیاسی- اجتماعی و فرهنگی کمک نمیکند، بلکه پیچیدگی برخورد با موضوع را دشوارتر میکند.
- مذمت تشیع فاحشه: در عین حال پیرو آیه شریفه سوره حجرات، مومنان از اینکه قبح امور ناپسند با بیان آزاد و مکرر ریخته شود و این تکرار در دراز مدت خلقیات جامعه را تغییر دهد، به مخالفت برخاسته است.
- واقعیات بحرانی و ظهور آزادی روحی و معنوی: تجربه تاریخی نشان داده است که انسانها همواره در برابر شدائد و بحرانها به درون هجرت میکنند و بستر مساعدی برای پرورش "آزادی روحی" و معنوی فراهم میشود. رواج صوفیگری و ظهور فرق عرفانی در زمان بعد از تهاجم مغول به ایران یکی از مصادیق آن است. هر چند که این آزادی معنوی در دو قالب "فعال" و "غیر فعال" عمل کند و در آزادی سیاسی تاثیر داشته یا نداشته باشد (شیرین بیانی،)
نتیجهگیری:
آزادی در اندیشه سیاسی اسلام، مفهوم، دلالت و منطق ویژه و منحصر خود را دارد. دستگاه نظاممند اندیشه سیاسی اسلام، سه نوع آزادی را در سه قلمرو فکری، عاطفی و رفتاری هم تولید میکند و هم به تعبیری محدود یا ریلگذاری میکند. از خلال تعاملات سهگانه و شش صورتبندی به دست آمده، راهنمایی برای تحقق عینی و عملی آزادی در رفتار سیاسی فراهم میکند. این تعاملات چندگانه بحث آزادی را با واقعیت عینی فرد، جامعه، دولت و نظام بینالملل پیوند میزند، آسیبشناسی میکند و قدرت تولید پاسخ برای پرسشهای جدید در محور آزادی فراهم میکند.
* این مقاله در ضمن بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در چهارمین نشست اندیشههای راهبردی بدین صورت مورد اشاره قرار گرفت: « امروز ما کمبود داریم، ما خلأهای زیادی داریم، شکافهای زیادی وجود دارد؛ و ضمن اینکه منابع داریم، منظومهی فکری نداریم. اینجا در جمع امروز، آقای دکتر برزگر - اگر اشتباه نکنم - به نظرم تنها دوستی بودند که یک منظومه ارائه کردند. ممکن است شما آن منظومه را ناقص بدانید و ناقص باشد؛ حرفی نیست. ما باید برویم به سمت منظومهسازی؛ یعنی قطعات مختلف این پازل را در جای خود بنشانیم، یک ترسیم کامل درست کنیم؛ به این احتیاج داریم.»
منابع:
1. قرآن کریم
2. نهج البلاغه (1382) ترجمه دشتی ، قم، موسسه تحقیقاتی امیر المؤمنین.
3. برزگر ، ابراهیم، (1389) ساختار فهم اندیشه سیاسی در اسلام، دو فصلنامه دانش سیاسی، شمارۀ 12.
4. بیانی، شیرین، (1381) دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران ، نشر دانشگاهی، جلد دوم .
5. سروش، محمد (1381) ، آزادی ، عقل و ایمان ، تهران ، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری.
6. سید قطب (1994) ، معالم فی الطریق، قاهره ، دار الشروق.
7. طباطبایی، محمد حسین (1369) تفسیر المیزان، قم ، دفتر نشر اسلامی.
8. مطهری، مرتضی (1369) جهاد، قم ، صدرا.
9. مطهری، مرتضی (1368) ، آزادی معنوی ، قم ، صدرا.