چکیده
این مقاله به بحث دربارهی موضوع علم اقتصاد اسلامی و گسترهی آن میپردازد. در اینباره سه نظریه وجود دارد: موضوع علم اقتصاد اسلامی همچون علم اقتصاد متعارف، پدیدههای اقتصادی است؛ موضوع آن رفتارهای اقتصادی مسلمانها در جامعهی اسلامی است؛ موضوع آن رفتارهای اقتصادی انسانها در جامعهی انسانی است. نظریهی سوم معتقد است که علم اقتصاد اسلامی علمی جهانشمول و مشتمل بر قانونهای علمی عامی است که این علم را بر تبیین رفتارهای انسان با صرفنظر از باورها و ارزشهای وی، قادر میسازد. این مقاله با تحلیل نظریههای پیش گفته به این نتیجه میرسد که، علم اقتصاد جهانشمول امکان تحقق ندارد و علم اقتصاد را به دو وجه میتوان به اسلام منتسب کرد: از راه موضوع و از راه مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی. اگر موضوع علم، رفتارهای انسانهای مسلمان در جامعهی اسلامی باشد حتی اگر روش وصف و تبیین و پیشبینی یکسان باشد، نتیجهها فرق میکند؛ زیرا اصول مذهب اقتصادی اسلام و انگیزههای فرد مسلمان و اخلاق و حقوق اسلامی با سرمایهداری متفاوت است. اگر موضوع آن رفتارهای اقتصادی انسانهای مسلمان در جامعهی اسلامی نباشد وجه انتساب آن به اسلام باید انتساب روش این علم به اسلام باشد. روش علم اقتصاد بر مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی مکتب سرمایهداری مبتنی است که با این مبانی در مکتب اسلام متفاوت است. اگر بتوان روشی متفاوت با علم اقتصاد متعارف ارائه کرد که مبتنی بر مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی اسلام باشد میتوان مدعی بود که علم اقتصاد اسلامی جهانشمول است.
واژگان کلیدی: موضوع علم، اقتصاد اسلامی، رفتار اقتصادی مسلمان، معرفتشناسی، هستیشناسی.
مقدمه
موضوع علم مقولهای است که در آن از حالات، اوصاف و معروضات آن بحث میشود و اصلیترین ملاک تمایز و تشخیص علوم است. از اینرو تعیین چیستی موضوع را علم ضرورت دارد. در مقاله میکوشیم نظرهای گوناگون دربارهی موضوع علم اقتصاد اسلامی را نقد و بررسی کنیم. شایان ذکر است علم اقتصاد اسلامی در دو اصطلاح به کار میرود؛ در یک اصطلاح در جایگاه یک دانش(knowledge) مفهوم عامی دارد که شامل مذهب و نظام اقتصادی اسلام نیز میشود. در اصطلاح دیگر مفهوم خاصی در برابر مذهب و نظام دارد. مقصود از علم اقتصاد اسلامی در این مقاله اصطلاح دوم است. در این اصطلاح علم اقتصاد اسلامی در یک نگاه تطبیقی با علم اقتصاد متعارف، علمی است که به وصف و تبیین و پیشبینی واقع خارجی میپردازد.
پیشینه
علم اقتصاد متعارف از بدو پیدایش تاکنون دو دوره را پشتسر گذاشته است. ریمون بار میگوید: در گذشته یک دریافت ماشینی و اندامواری بر اقتصاد غلبه داشته است. ... امروز دریافت انسانی از علم اقتصاد است که بهرغم نوعی ادامهی حیات مفاهیم گذشته جای خود را باز کرده است(بار، 1375: 1، 80). به تناسب این تغییر، موضوع علم اقتصاد نیز از پدیدههای اقتصادی به رفتارهای اقتصادی تغییر یافته است. امروزه اقتصاددانان رفتارهای اقتصادی انسان و جامعه را موضوع علم اقتصاد میدانند و این علم را جزو علوم انسانی یا اجتماعی میشمارند.[1] اقتصاددانان مسلمان به چند گروه تقسیم میشوند: برخی از تعبیرهایی مانند اصول اقتصاد اسلامی(به طور نمونه ر.ک: قری، 1423؛ عوده، 1426)، نظام اقتصادی اسلام(به طور نمونه ر.ک: فتحی احمد و عسال، 1413) و مانند آن استفاده کردهاند. برخی دیگر اصطلاح علم را به کار برده اما مقصودشان معنای عامی است که شامل مذهب و نظام اقتصادی نیز میشود(به طور نمونه ر.ک: یسری احمد، 2003 : 18ـ 17). تعدادی از اقتصاددانان مسلمان دربارهی علم اقتصاد اسلامی به معنای خاص آن یعنی علمی که به وصف و تبیین و پیشبینی واقع خارجی میپردازد، به بحث و اظهارنظر پرداختهاند. گروه اخیر به سه دسته تقسیم میشوند:
الف. برخی چون شوقفنجری(شوقیفنجری، 1997: 61) و جنیدل(جنیدل، ،1406: 27) و نجار(نجار، 144: 34ـ 33) بر این باورند که موضوع علم اقتصاد پدیدههای اقتصادی است.
ب. برخی بر این باورند که موضوع علم اقتصاد اسلامی پدیدهها یا رفتارهای اقتصادی مسلمان در جامعهی اسلامی از دیدگاه خرد و کلان است، از اینرو بر این باورند که تا وقتی رفتارها براساس آموزههای اسلام شکل نگرفته و مذهب اقتصادی اسلام پیاده نشده است نمیتوان از علم اقتصاد اسلامی به طور دقیق سخن گفت. شهید صدر نخستین کسی است که از این مطلب دفاع کرده و میگوید: «اسلام مذهب اقتصادی دارد نه علم اقتصاد». از کلمات شهید صدر استفاده میشود که موضوع علم اقتصاد به طور کلی، رفتارها و پدیدههای اقتصادی تحققیافته است و تا وقتی مذهب اقتصادی اسلام تحقق نیافته، نمیتوان از علم اقتصاد اسلامی بهطور قطع سخن گفت(صدر، 1408، 338 ـ 331). برخی اقتصاددانان دیگر چون محمد مهلهل نظر شهید صدر را با ضمیمه کردن برخی مطالب تکمیلی، تأیید میکنند(مهلهل، 1423: 33ـ 5).
ج. برخی دیگر چون شوقی دنیا، منذر قحف و أنس زرقا بر این باورند که موضوع آن پدیدهها و رفتارهای انسان و جامعهی انسانی است.
ساختار و روش
ساختار مقاله بدین ترتیب است که ابتدا هر یک از نظریههای سهگانهی پیشگفته دربارهی موضوع علم اقتصاد اسلامی تبیین و نقد و بررسی خواهد شد. روش بحث تحلیلی است، در این مقاله به بررسی آیهها و روایتهای مورد استناد پرداختهایم و سرانجام فرضیهی مورد نظر خود را تحت عنوان نظریهی مختار و ارائه و اثبات کردهایم.
فرضیه
علم اقتصاد اسلامی با روشی جهانشمول مبتنی بر مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی خود میتواند به وصف و تبیین و پیشبینی دربارهی رفتارهای اقتصادی مسلمانها و غیرمسلمانها در جامعههای اسلامی و غیراسلامی بپردازد و به این معنا موضوع آن انسان و جامعهی انسانی است، اما این به معنای داشتن قانونهای عامی که بتوان به وسیلهی آنها رفتارهای اقتصادی انسان را با صرفنظر از بینشها و ارزشهای وی تبیین کرد، نیست. علم اقتصاد اسلامی با این روش قادر است جامعههای اسلامی و غیراسلامی را مطالعه کند، اما نتایج مطالعه در این دو جامعه با یکدیگر متفاوت خواهد بود.
بررسی نظریهها
نظریهی نخست: موضوع علم اقتصاد پدیدههای اقتصادی است.
فنجری در اینباره میگوید: علم اقتصاد به تحقیق دربارهی پدیدههای اقتصادی میپردازد به این هدف که قانونهای حاکم بر آنها را استخراج کند. ... علم اقتصاد چهرهی نظری دارد و ربطی به اخلاق و سیاست و جهتگیریهای سیاسی دولت یا درک جامعه از مفهوم عدالت به ویژه در نزد دو مذهب سرمایهداری و سوسیالیستی ندارد... . قانونهای اقتصادی قاعدهها و حقیقتهای علمی هستند که دین و جنسیت نمیشناسند. این قانونهای جهانی هستند و ملتها و قومهای گوناگون مختلف به تبع اختلافی که در مفهومهای اجتماعیه دارند در این قانونها اختلاف نمیکنند. اما کیفیت به کارگیری این قانونها و قاعدههای اقتصادی و راه تأثیرگذاری در آنها و استفادهی از آنها وظیفهی مذهب اقتصادی به حسب اهداف آن مذهب است.(شوقیفنجری، 1997: 61) جنیدل و نجار نیز همین مطالب را به همین صورت نقل و تأیید کردهاند(ر.ک: جنیدل، 1406: 27؛ نجار، 1424: 34 ـ 33) به نظر میرسد آنان تحتتأثیر کسانی که دریافتی ماشینوار و مکانیکی از اقتصاد دارند قرار گرفته و تصور میکنند پدیدههای اقتصادی و قانونهای حاکم بر آنها با رفتارهای اقتصادی انسانها ارتباطی ندارد. پدیدههای اقتصادی همچون بیکاری، تورم، رکود، رونق و... در سطح کلان و کاهش یا افزایش قیمت یا تولید یک کالا در سطح خرد، همگی نتیجهی رفتارهای دولت و مردم در یک نظام اقتصادی هستند. این رفتارها نیز از بینشها و ارزشهای حاکم بر آحاد مردم و دولتمردان متأثر است. همچنین قانونهای اقتصادی که در علم اقتصاد از آنها بحث میشود و به صورت معادلهها و رابطههای ریاضی بیان میشود؛ اغلب از بینشها و ارزشهای مکتبی متأثر هستند. این رابطهها در مجموع، چهار قسمتند(ر.ک: همتی، بیتا: 17ـ 19؛ فریدون تفضلی، 1376: 16ـ 19؛ بار، 1375: 1، 69ـ 71):
1. رابطههای تعریفی: این رابطهها که به صورت اتحادهای ریاضی نشان داده میشوند، بیانگر یک رابطه مسلم و پذیرفته شدهاند که براساس یک تعریف مورد قبول نوشته میشود. این رابطههای ریاضی، بیانکننده رفتارهای دیکته شده یک نظام رفتاری معین است و به طور کامل از ساختار نظام اقتصادی تأثیر میپذیرد؛
2. رابطههای رفتاری: این رابطهها، عمل یا عکسالعمل گروههای عامل اقتصادی را در برابر تغییر متغییرها مینمایاند و به صورت توابع ریاضی بیان میشود؛
3. رابطههای نهادی: این رابطهها براساس قانونها و مقررات یک جامعه پدید میآیند و به صورت معادلههای ریاضی نوشته میشوند. به طور مثال، معادله (t.y=O=T) که مالیات را تابعی از درآمد نشان میدهد، منعکسکننده قانون مالیات در نظام اقتصادی است؛
4. رابطههای فنی: این نوع رابطهها، بیانگر رابطه بین تولید و عاملهای تولید است و به سطح و نوع فنآوری موجود بستگی دارد. در میان این رابطهها فقط رابطههای فنی هستند که میتوان گفت نسبت به بینشها و ارزشها خنثی هستند. بقیهی رابطهها و معادلهها به نوعی از بینشها و ارزشها، حقوق و اخلاق حاکم بر یک نظام اقتصادی تأثیر میپذیرند. به همین علت است که اقتصاددانان متأخر غرب علم اقتصاد را جزو علوم اجتماعی میشمارند و موضوع آن را رفتارهای انسانها در سطح خرد و کلان قرار میدهند. بر این اساس این نظریه را نمیتوان پذیرفت.
نظریهی دوم: موضوع علم اقتصاد اسلامی، رفتار اقتصادی مسلمانها در جامعهی اسلامی است.
از کلمات شهید صدر درباره علم اقتصاد این نظریه استفاده میشود. وی در تعریف علم اقتصاد مینویسد: معلمی است که به تفسیر زندگی اقتصادی و حوادث و پدیدههای آن و ربط این حوادث و پدیدهها به عوامل کلی حاکم بر آنها میپردازد»(صدر، 1408: 28و 337). وی بر این باور است که تفسیر علمی حوادث اقتصادی از دو راه امکانپذیر است:
الف. جمعآوری حوادث اقتصادی از راه تجربه واقعی زندگی و تنظیم علمی آنها به گونهای که سبب کشف قانونهای حاکم بر این حوادث در محدوده آن زندگی واقعی و شرایط ویژه آن شود؛
ب. شروع در بحث علمی از مسلمات معینی که ابتدا فرض تحقق آنها میشود و در پرتو آن فروض توجیه اقتصادی و کیفیت جریان حوادث استنتاج میشود.
راه نخست برای تحقق علم اقتصاد اسلامی متوقف به آن است که مذهب اقتصادی اسلام در عالم واقع تحقق یابد و راه دوم برای توضیح برخی حقایق زندگی اقتصادی در جامعه اسلامی مفید است، اما اینگونه تفسیرها تا زمانی که با تجربههای جمعآوری شده از واقع خارجی آزمون نشود نمیتواند مولد علم اقتصاد اسلامی به صورت عام و دقیق آن شود؛ زیرا بسیاری موارد بین زندگی واقعی و تفسیرهایی که براساس فروض صورت میگیرد تفاوت وجود دارد. افزون بر این عنصر روحی و فکری در جامعه اسلامی اثر فراوانی در زندگی اقتصادی دارد و این عنصر حدود تعریف شده و شکل معینی ندارد تا بتوان آن را فرض کرد و بر اساس آن نظریهپردازی علمی کرد. بنابراین تا وقتی که مذهب اقتصادی اسلام با همه اصول، مشخصات و اجزایش در متن زندگی پیاده نشود، و وقایع و تجربههای اقتصادی آن جامعه به صورت منظم مورد بررسی قرار نگیرد، امکان ندارد علم اقتصاد اسلامی به معنای حقیقی آن متولد شود(همان: 334ـ 331). از تعریفی که دیگر اقتصاددانان مسلمان از علم اقتصاد کردهاند نیز استفاده میشود که این نظریه را مسلم پنداشتهاند، بنابراین بر آن استدلال نکردهاند.[2]
با قبول این فرض که علم اقتصاد به وصف، تبیین و پیشبینی پدیدهها و رفتارهای اقتصادی در عالم واقع میپردازد، کلام شهید صدر را بررسی میکنیم. وی، یگانه راه انتساب علم اقتصاد به اسلام را در این میداند که موضوع بررسیهای اقتصادی، رفتارها و پدیدهها در جامعهی اسلامی باشد و جامعهی اسلامی نیز به نظر وی جامعهای است که در آن مذهب اقتصادی اسلام با تمام شرایط و اجزایش تحقق یافته است. به نظر میرسد وی روش علم اقتصاد متعارف در وصف، تبیین و پیشبینی را بدون هیچگونه ملاحظهای پذیرفتهاند. همچنین نقش جهانبینیهای متفاوت در علم در نظر گرفته نشده است. این در حالی است که روش علم اقتصاد متعارف بر اصالت ماده، اصالت فرد، اصالت تجربه و نگاه نومینالیستی به مفهومهای کلی مبتنی است. در این علم نقش عاملهای مجرد و غیرمادی در پدیدهها و رفتارها نفی میشود و به انسان به صورت موجود مادی که در پی حداکثر کردن لذت و سود است نگریسته میشود. در کنار تجربهی بشری به عقل بهای لازم داده نمیشود و وحی نیز در جایگاه ابزار یا منبع معرفت در نظر گرفته نمیشود. در علم اقتصاد متعارف، مفهومهای کلی ساختههای ذهنی هستند که واقعیت خارجی ندارند از اینرو باید از راه آزمون تجربی با خارج تطبیق شوند.
مبانی جهانشناختی و معرفتشناختی علم اقتصاد متعارف با مبانی اسلامی متفاوت است و این تفاوت باعث اختلاف در روش وصف و تبیین و پیشبینی میشود. بنابراین، حتی اگر جامعه اسلامی نباشد و یک جامعهی سرمایهداری باشد و بخواهیم با مبانی معرفتشناختی و جهانشناختی اسلامی به وصف و تبیین و پیشبینی بپردازیم نتیجهها به مقدار فراوانی متفاوت میشود. به همین علت است که پیشبینیهای اندیشهوران اسلامی مانند امام خمینی(ره) با پیشبینیهای رهبران سرمایهداری به کلی متفاوت است. امام خمینی(ره) این نظام را رو به زوال میبیند در حالی که آنها به جهانی شدن میاندیشند. از اینرو، میتوان به علم اقتصاد اسلامی به صورت علمی که در آن با مبانی بینشی اسلام دربارهی معرفت، هستی و انسان، به وصف، تبیین و پیشبینی رفتارها و پدیدههای اقتصادی میپردازد اندیشید.
نظریهی سوم: موضوع علم اقتصاد اسلامی رفتارهای اقتصادی انسانها در جامعهی انسانی است.
براساس این نظریه موضوع علم اقتصاد اسلامی انسان و جامعهی انسانی است. در این نظریه این علم، علمی جهانشمول تلقی میشود که قادر است رفتار اقتصادی انسان در سطح خرد، و جامعهی انسانی در سطح کلان را تحلیل کند. این نظریه اخیراً به وسیله برخی از اقتصاددانان مسلمان مطرح و بر آن استدلال شده است. در ادامه به نقد و بررسی نظریهها و استدلالهای آنان خواهیم پرداخت.
1. نظر شوقی دنیا
شوقیدنیا در مقالهی «نظریهپردازی در اقتصاد اسلامی» این پرسش را مطرح میکند که آیا موضوع علم اقتصاد اسلامی، رفتار اقتصادی مسلمان است یا رفتار اقتصادی انسان به طور عام؟ به عبارت دیگر، آیا موضوع علم اقتصاد اسلامی صرفاً پدیده اقتصادی است یا پدیده اقتصادی موجود در جامعه اسلامی؟ وی در پاسخ به این پرسش این نظر که «موضوع اقتصاد اسلامی انسان است نه انسان مسلمان»، را تقویت کرده و سه علت بر آن اقامه میکند: 1. همانطور که قرآن کریم تصریح کرده که کتاب هدایت برای مسلمانان است، جهانی بودن خود را نیز به صراحت ابراز کرده و هدایتش متوجه همه مردم است و همه آنان به هدایت دعوت شدهاند و سنتهای الهی در جهان هستی و در رفتار آفریدهها از جمله انسان، بدون استثنا جاری است. 2. در آیههای بسیاری، رهنمودهای اقتصادی عام که به مسلمانان اختصاص ندارد، یافت میشود. 3. قرآن کریم و سنت مطهر پیامبر(ص) به تعریف، تفسیر و ارزیابی رفتار اقتصادی غیرمسلمانان میپردازد. ایشان سپس این اشکال را مطرح میکنند که با پذیرش تفاوت فرهنگها، ارزشها و باورها و تأثیر آنها بر رفتارهای اقتصادی، چگونه ادعا کنیم که اقتصاد اسلامی برای همه انسانهاست؟ و در پاسخ میگوید: این اشکال بر این مبتنی است که رهنمودهای اقتصاد اسلامی از مردم و فرهنگ خاصی ناشی شده و بخواهیم آن را به همه مردم تسری دهیم؛ در حالی که این رهنمودها اصولاً از سوی انسانها ـ هر که باشند ـ نیامده؛ بلکه از سوی خداوند، آفریدگار همه انسانها و فرهنگها آمده است و در نتیجه، تمام مردم در برابر آن یکسانند و همه مخاطب آن هستند. هر کس آن را دریابد و بدان عمل کند، به همان اندازه برایش سودمند واقع میشود و هر کس بر آن بشورد و با آن به ستیز برخیزد، دچار خسران خواهد شد. آیا سفارش به عدم اسراف فقط برای مسلمان مفید است؟ آیا فقط اسرافکار مسلمان، سرزنش میشود؟(ر.ک: شوقیدنیا، 1382: 134ـ 132).
به نظر میرسد این استدلالها کافی نیست. در پاسخ به استدلال نخست باید گفت: شکی نیست که قرآن کریم الگوهای مطلوب و راهبردهای دستیابی به آنها را برای همه بیان کرده است و همهی مردم مخاطبند، اما این بدان معنا نیست که هر کس با هر عقیده و ارزشی که به آن معتقد است با حفظ باورهایش مخاطب است. بلکه این به معنای تخطئه باورها و ارزشهای نادرست و تأیید باورها و ارزشهای درست است. در حقیقت قرآن کریم به همهی مردم سفارش میکند که دست از باورها، ارزشها و رفتارهای نادرست بردارند و به ارزشها و باورها درست ملتزم شوند و رفتارهای متناسب با آنها را الگوی خود قرار دهند. آیا نهی از اسراف درباره فردی که به مکتب سرمایهداری باور دارد و سعادت فرد را در لذت هر چه بیشترش از این دنیای مادی میبیند بدون تخطئه باورها و ارزشهای وی معنا دارد؟ بیتردید فردی که به بینشها و ارزشهای سرمایهداری باور دارد اسراف در مصرف را الگوی مطلوب میبیند. همچنین فردی که سعادت خود را در بیشینه کردن نفع شخصی میبیند و انفاق به دیگران را ارزش نمیپندارد، نمیتواند مصداق این آیهی کریمه باشد: «وَ لا تَجًعل یَدَکَ مَغلولَهٌ إلی عنقک و لا تَبًسُطُهَا کل البَسًط فتَعُدَ مَلَوما مَحًسُورا». در استدلال دوم، آیههایی را که وی به آن استدلال میکند بر مقصودش دلالتی ندارد. ما این آیهها را همراه با آیههای دیگری که زرقا و قحف به آن استدلال میکنند در پایان این مبحث بررسی میکنیم. استدلال سوم نیز صحیح نیست. البته این یک واقعیت است که در قرآن کریم و منابع روایی رفتار دو گروه از انسانها تبیین شده است: الف. رفتار کفار، مشرکان و دنیاپرستان که باورها و ارزشهای غلط دارند و رفتار مؤمنان و آخرتگرایان که باورهای درست دارند. در قرآن کریم باورها، ارزشها و قاعدههای رفتاری هر دو گروه بیان شده و همراه با آن رفتار آخرتگرایان تأیید و رفتار دنیاپرستان تقبیح شده است. اما در قرآن کریم اصول عامی که با آن بتوان رفتار هر دو گروه را تحلیل کرد وجود ندارد و به نظر میرسد در این مقاله بین این دو مطلب خلط شده است. پاسخ وی به اشکالی که مطرح میکنند نیز کافی نیست. اگر درواقع باورها، فرهنگها و ارزشها در رفتارهای اقتصادی دخیل باشند باید در رهنمودهای خداوند نیز در نظر گرفته شوند و چنان که در پاسخ به استدلال نخست گفتیم در رهنمودهای خداوند باورها و ارزشهای درست مورد نظر است و اینکه در اینکه در این رهنمودها خطاب به صورت عام است به معنای تخطئهی باورها و ارزشهای نادرست است.
2. نظر انس زرقا
انس زرقا نیز بر این باور است که وظیفهی علم اقتصاد اسلامی شامل تفسیر واقع اقتصادی در جامعهی اسلامی و غیراسلامی است. ایشان در مقالهی «روششناسی علم اقتصاد اسلامی»[3] در بحث گسترهی اقتصاد میگوید: «برای بحث درباره این موضوع، پرسشهای ذیل را ملاحظه کنید: گستره اقتصاد اسلامی چیست؟ آیا گستره آن به مطالعه و تحلیل روابط در جامعه آرمانی اسلامی محدود است یا به همه جوامع اقتصادی هر جا که باشند(چه درون و چه بیرون از فضای اسلامی) نظر خواهد داشت؟»(زرقا، 1992: 123). «به نظر من، یگانه پاسخ درست این است که اقتصاد اسلامی، پدیدههای اقتصادی را در سراسر جامعه بشری اعم از اسلامی یا غیراسلامی مطالعه میکند. این بحث میتواند از سوی قرآن و سنت پشتیبانی شود»(همان). در این مقاله استدلال وی چنین است که «قرآن و سنت توجه ما را به رابطهها و متغیرهایی جلب میکند که به رفتار مسلمانان محدود نشده و با رفتار تمام انسانها ارتباط دارد؛ به طور نمونه، تمایل انسانها به مقدار بسیار فراوان ثروت، به صورت گرایش عمومی بشر که به مسلمانان منحصر نیست، بیان شده است»(همان).
ایشان در مقالهی «اسلامی کردن علم اقتصاد» در مقام استدلال بر این نظر میگوید: «مثالهای ارائه شده از قرآن و سنت در مورد مقولههای وصفی بر صحت گفتههایم دلالت دارد؛ زیرا شدت حب ثروتخواهی به وسیلهی مردم و تأثیر ثروت فراوان بر تمایل انسان به طغیان و ارتباط متقابل توابع مطلوبیت افراد، همگی مقولههای وصفی عام از حیات اقتصادی در هر جامعه، اعم از مسلمان و غیرمسلمان است؛ البته برخی از متغیرها در یک جامعه پنهان و در جامعهای دیگر ظاهر هستند. همچنین هر جامعه ممکن است مؤسسههای اقتصادی ویژهای داشته باشد که در جامعهی دیگر وجود ندارد؛ اما این اختلاف سبب نمیشود که هر جامعهای علم خاص به خود داشته باشد؛ بلکه این علم مشمول و عموم لازم برای در بر گرفتن تمام این حالات خاص را دارد. به عبارتی دیگر، این قول که علم اقتصاد اسلامی علمی شامل و جهانی است، با وجود برخی از ویژگیها در موضوعات مورد مطالعه منافاتی ندارد؛ به طور مثال، در علم اقتصاد اسلامی، برخی از مطالعات یافت میشوند که عادتاً در علم اقتصاد غربی مورد مطالعه قرار نمیگیرند؛ مانند زکات و حج؛ اما این بدان معنا نیست که مبادی وصفی و ارزشی عام علم اقتصاد اسلامی بر همه جوامع انطباق نداشته باشند»(زرقا، 1383: 141).
3. نظر منذر قحف
منذر قحف نیز با این نظریه موافق است. وی در مقالهی «اقتصاد اسلامی، تعریف و روش»[4] در بخش نخست آن تحت عنوان «یک تعریف اسلامی از علم اقتصاد» میگوید: «از دیدگاه اسلام علم اقتصاد جهانشمول وجود دارد و عبارت است از: «مطالعهی رفتار فردی و اجتماعی بشر در ارتباط با استفاده از منابع در جهت تأمین اهداف مادی بشر»(قحف، 1385: 167). به عقیدهی وی، این علم مشتمل بر قانونهای جهانشمولی است که بر تمام مردان و زنان با اختلافهای موقعیتی قابل تطبیق است: «قلمرو این علم عبارتست از: رفتار بشر با همهی جوانب آن و تحت هر نوع از ارزشهای اخلاقی و مذهبی و در داخل تمام چارچوبهای اجتماعی، سیاسی و قانونی. نظریههای اقتصادی باید بتوانند رفتار مؤمنان و غیرمؤمنان را در جهت پیگیری هدفهای مادی توضیح دهند»(همان: 169). از کلمات وی بر این ادعا دو علت میتوان اقامه کرد: علت نخست، علم العمران ابنخلدون است. خلاصهی تقریر وی از این علت چنین است: ابنخلدون یک علم رفتاری جدید و بیسابقه را اختراع کرد که آن را علم تمدن بشریت و جامعه انسانی مینامید. اینخلدون این علم را به صورت علم مطالعهی تمدن بشر و جامعهی انسانی از منظر «تبیین اوضاع و احوالی که برای جامعههای بشری به گونهای که برای تمام بشریت به کار رود، را هدف قرار داده است. ابنخلدون هیچ نیازی به منحصر کردن این علم فقط به جامعههای اسلامی یا به مسلمانان احساس نکرد، چون این مطلب از کلیت علم جدیدش و قدرت تحلیلی آن برای توضیح رفتار تمام افراد بشر میکاست.
هدف علم جدید ابنخلدون به دست آوردن قانونهای جهانی است، قانونهایی که میتواند برای آزمون تاریخ و جدا کردن داستانهای راست آن از داستانهای دروغش مورد استفاده قرار بگیرد. بدیی است ابنخلدون، به علت داشتن چنین نگرش فراگیر، هرگز غیراسلامی شمرده نمیشود. علم جدیدش دربارهی مدنیت بشر «علمالعمران» یک نظام اسلامی بود نه یک نظام سنتی. بنابراین، ما پیشینهای از یک علم رفتاری داریم که با پدیدهای جهانشمول سر و کار دارد. علمی که مسلمانان ناچار نبودند آن را در یک جامعه مسلمان با یک نظام اسلامی محدود کنند. چرا ما اقتصاددانان اسلامی نتوانیم درباره یک مفهوم جهانی از علم اقتصاد نیز بیندیشیم؟ در واقع «علمالعمران» ابنخلدون در ذکر مواردی از اجتماعی کردن بشر که در قلمرو دانش اختراعی وی میباشد، میگوید: «... آنچه که مردم از درآمد، معاش، علوم، مهارتها(و صنایع) و غیره دارند حاصل کار و کوشش آنهاست». بنابراین علم اقتصاد به عنوان بخشی از مطالعهی تمدن و جامعهی بشر باید چنین تعریف شود: «مطالعهی رفتار فردی و اجتماعی بشر در ارتباط با استفاده از منابع در جهت تأمین اهداف مادی بشر»(ر.ک: همان: 166).
دربارهی استدلال نخست باید گفت: ابنخلدون درصدد تأسیس علمی بود که موضوع آن اجتماع بشری و هدف آن شناخت ماهیت حوادث و وقایع اجتماعی و کشف قانونمندیهای آن و مسایل آن عوارض ذاتی اجتماع انسانی است؛ مانند: آغاز پیدایش جامعهها و دولتها و همزمانی ملتهای نخستین و اسباب تحولها و تزلزلها در نسلها و ملتهای گذشته و آنچه در این جامعهها رخ میدهد مانند دولت و ملت، عزت و ذلت، کثرت و قلت، علم و صناعت، شهر و دهکده و درآمد و هزینه و... . با این وجود باید دو مطلب را بررسی کرد: نخست اینکه وی چقدر در این امر کامیاب بوده است؟ به هر حال ابنخلدون نیز با همهی نبوغی که داشته، در شرایط زمان و مکان خود محصور بوده است. افزون بر این با بینشها و ارزشهای خاص خود به امور نگریسته و تحلیل کرده است. امروز که حدود شش قرن از ابنخلدون فاصله گرفتیم وقتی به نظرهایش مراجعه میکنیم در عین شگفتی از قدرت تفکر و گسترهی اطلاعات وی درباره علوم زمان خود و در عین اقرار به اینکه مؤسس این علم سالها جلوتر از زمان خود بوده است، با این وجود بطان بسیاری از نظرهایش امروزه برای ما ثابت شده است. به طور مثال وی در باب پنجم از کتاب نخست در فصل اول میگوید: «خداوند دو سنگ معدنی را که عبارت از زر و سیم است، برای قیمت هر محصولی آفریده است و آنها اغلب ذخیره و مایهی کسب جهانیان هستند و اگر هم در برخی از اوقات مواد دیگری بجز زر و سیم میاندوزند باز هم به قصد به دست آوردن آن دو است؛ زیرا هر ثروتی به جز زر و سیم در معرض نوسانهای بازار و رکود آن واقع میشود اما زر و سیم از این ماجرا دور هستند. بنابراین زر و سیم اصل و اساس همهی کسبها و به منزلهی مایهی کسب و اندوخته است»(ابنخلدون، 1375: 2، 755 و756).
بیتردید این نظر ابنخلدون مختص زمانی است که پول رایج طلا و نقره بوده و در زمان ما که پول اعتباری رائج است و رابطهی آن با طلا و نقره قطع شده بطلان این نظر بدیهی است. موارد دیگر مانند: «رابطهی بین مقام و ثروت مثبت است»(همان:770). «رابطهی بین فروتنی و چاپلوسی و خوشبختی و افزایش روزی مثبت است»(همان: 771). «کشاورزی وسیلهی دهنشینان مستضعف و بادیهنشین سلامتطلب است»(همان: 780). البته ابنخلدون در تحقیق خود به قانونهایی نیز دست یافته که اعتبار آنها هنوز پا برجاست. به طور مثال میتوان به قانونهای ذیل اشاره کرد: هرگاه به علت نقصان عمران و اجتماع، کارها فقدان پذیرد یا تقلیل یابد، خدا از میان رفتن محصول و کسب را در آن اجتماع اعلام خواهد فرمود»(همان: 757). «تنزل قیمتها به پیشهوران زیان میرساند»(همان: 784). «صنایع در پرتو تکامل و توسعهی اجتماع شهرنشینی تکمیل میشود»(همان: 793). بنابراین ابنخلدون نیز با اینکه در پی قانونهای جهانشمول حاکم بر جامعه بوده است اما در بسیاری از موارد به این قانونها دست نیافته و به خطا رفته است. باید بررسی شود که سرچشمه این خطاها چیست و آیا بشر میتواند بدون وحی از این خطاها مصون بماند؟ مطلب دوم این است که چه مقدار کار ابنخلدون مستند به اسلام است؟ نباید فراموش شود که ما فقط در پی آن نیستیم که اثبات کنیم چنین علم جهانشمولی وجود دارد؛ بلکه میخواهیم اثبات کنیم که قانونهای این علم از دل آموزههای اسلام استنباط میشود. از اینرو است که نویسنده محترم این بحث را تحت دو عنوان «یک تعریف اسلامی از علم اقتصاد» و «روش اسلامی علم اقتصاد» طرح میکند.
ابنخلدون برای اثبات قانونهای جهانشمول حاکم بر جوامع از دو روش در طول هم استفاده میکند: تحت استدلال عقلی و دوم استناد به شواهد تاریخی. البته در برخی موارد در ضمن این دو روش از آیهها و روایتها نیز برای تأیید استفاده میکند. وی نمیخواسته تعریفی اسلامی از علمالعمران ارائه دهد یا روش اسلامی علمالعمران را معرفی کند؛ بلکه میخواسته علمی را تأسیس کند که در تشخیص صحت و سقم گزارههای تاریخی مفید است. دلیل دوم منذر قحف، وجود اصول موضوعه وصفی جهانشمول در کتاب سنت است. علم اقتصاد سنتی بر اصول موضوعه وصفی مشتمل است که حاوی هیچگونه قضاوت ارزشی نیستند. همچنین اسلام اینگونه اصول موضوعه را بیان کرده است. قرآن و سنت جملههای اثباتی متعددی درباره رفتار اقتصادی انسان دارد. وی در این مقاله(همان: 171) و مقالهی «دین و اقتصاد»(همو، 1384: 162) به آیهها و روایتهای تمسک میکند. شوقی دنیا و انس زرقا نیز به برخی از این آیهها استدلال کردهاند. در اینجا لازم است مجموع آیهها و روایتهایی که به آن استناد شده آورده و دلالتهای آنها را بررسی کنیم.
آیهها و روایتهای مورد استناد
آیههای مورد استناد عبارتند از:
1. «إنَّ الانسانَ خُلقَ هَلَوعاً. اِذا مَسَّهُ الشَّر جَزُوعا وَ إذا مَسَّهُ الخیرٌ مَنُوعا»(معارج(70)، 21ـ 19). «همانا بشر بسیار ناشکیبا آفریده شده است؛ وقتی شری به وی رسد ناراحت شود و وقتی خیری(یا کامیابی) به وی رسد بخل ورزد».
2.«وَ أحْضرِتِ الانفُسُ الشُّحَ»(نساء (4)، 128). «بخل در نفوس بشر غلبه دارد».
3. «إنَّهُ کانَ ظَلُومٌا جَهُولا»(احزاب(33)، 72). «وی(انسان) همانا ظالم و جاهل بود»
4. «زُیِّن للنَّاسِ حُبُ الشَهواتِ منَ النَساءِ و البَنینَ و القناطِیرِ المُقَنطره مِنَ الذَهَب و الفضَه و الخَیَّلِ المُسوَمَه و الأنعَامِ و الحَرًثِ ذِلکَ مَتَاعُ الحیَاه الدُنیا و اللهُ عِندهُ حُسنُ الَآبِ»(آلعمران(3)، 14). «در چشمان مردم عشق شهوت به زنان، فرزندان و گنجهای جمعآوری شده از طلا و نقره ... زینت شده است».
5. وَ إنَهُ لِحُبَّ الخیرِ لَشدیدُ(عادیات(100)،8). «و محققاً این انسان مال و ثروت را شدیدا دوست میدارد». دو آیهی اخیر دلالت بر تمایل نامحدود انسان به ثروت میکنند. همچنین دلالت دارند که مردان و زنان مقدار بیشتر(از اشیا و ثروت مادی) را بر مقدار کمتر ترجیح میدهند.
6. «وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً رَجَلَیْنِ أحَدُهما أبًکمُ لایَقدرُ علی شَیء وَ هُوَ عَلی مَولاه أینَما یُوجههُ لایَاتِ بخیر هَلْ یَستوی هوَ وَ مَن یَامر بالعَدل و هُوَ عَلی صراط مُستقیم»(نحل(16)، 76). «و خداوند مثالی برای دو مرد زده(و میزند) که یکی از ایشان گنگ و قادر بر چیزی نباشد، و سر بار صاحبش باشد، اگر صاحبش وی را متوجه هر کاری کند عمل خوبی انجام نمیدهد، آیا یک چنین انسانی با آن کسی که امر به عدالت میکند و بر راه راست است، یکسانند؟». از این دو آیه دو مطلب را میتوان استفاده کرد: یکی اینکه؛ کسی که قوای ادراکیاش بهطور تقریبی تعطیل است نمیتواند امور خود را تدبیر کند چه رسد به اینکه دیگران را تدبیر کند. دوم اینکه؛ کسی که قوای ادراکی وی کامل است و حقایق را آنطور که هست میفهمد و در رفتار خود اعتدال ورزیده و از افراط و تفریط پرهیز میکند و در صراط مستقیم قرار دارد بر هدایت دیگران قادر است.
7. «یَمًحقُ اللهُ الرَبا و یُربی الصَدقاتِ وَ اللهُ لا یُحبُ کُل کَفار أثیم»(بقره(2)، 276). «خدا(برکت) ربا را نابود میکند و صدقهها را پرورش میدهد. خدا هر شخص تبهکار ناسپاس را دوست ندارد». این آیه بیانگر رابطه مثبت بین مشکلهای اقتصادی و رواج عملیات ربا است.
8. «وَ إذا قِیلَ لَهُم أنفقُوا مِمّا رزَقَکُمُ اللهَ قالَ الذینَ کَفرُوا للذِین آمَنُوا أنطعمُ مَن لَو یَشاء اللهَ أطْعَمَهُ أن أنتمً إلا فی ضَلالٍ مُبین»(یس(36)،47). «و هنگامی که به وی گفته میشود: از آن رزق و روزی که خدا به شما داده(در راه خدا) انفاق کنید افرادی که کافر شد به اشخاصی که ایمان آوردهاند میگویند: آیا جا دارد ما آن کسی را اطعام کنیم که اگر خدا میخواست(میتوانست) وی را اطعام کند؟ شما(مؤمنان) در یک گمراهی آشکاری هستید». این آیه دلالت دارد بر اینکه کفار از انفاق سر باز میزنند.
9. «وَ لَوْ بَسَطَ اللهُ الرِّزُقَ لِعِبادِه لَبغَوا فی الارًضِ وَ لکِن یُنزَّل بِقَدَر مَا یَشاءُ إنهُ بِعبادِهِ خبِیرُ بَصیرٌ»(شوری(42)، 27). «و اگر خدا روزی بندگانش را وسعت دهد، به طور قطع در زمین سر به عصیان برمیدارند؛ اما آنچه را بخواهد به اندازهای(که مصلحت است) فرو میفرستد. به راستی که وی به(حال) بندگانش آگاه بینا است».
10. «کلاَّ إن الانسان لیَطغی أن رءاهُ اسّتَغنی» (علق(96)، 6ـ 7). «حقاً که انسان سرکشی میکند، همین که خود را بینیاز پندارند». این دو آیه، اثر افزایش اساسی در ثروت و درآمد را بر رفتار انسانی بیان میکنند.
11. وَلا تَتَمَنَّوا مَا فَضَّلَ اللهُ بهِ بَعضکُم عَلی بَعضٍ للرجالِ نَصیبٌ مما اکتسَبُوا وَ للنساء نصیبٌ مما اکّتسَبنْ و سَلُوالله من فَضله إن الله کانَ بکل شیء علیما»(نساء(4)، 32). «آن فزونی و برتری را که خدا برخی از شما را بر بعض دیگر داده است آرزو نکنید. مردان از آنچه که کسب کردهاند بهرهای دارند، و زنان نیز از آنچه که کسب کردهاند سهمی خواهند داشت، و از فضل خدا بخواهید، زیرا خدا به طور یقین بر هر چیزی دانا است».
12. وَ لا تَمدنَّ عَینکَ إلی ما مَتعنا به أزواجا منهُم زَهرَه الحیوه الدُنیا لِنفتنهُم فیه و رزقُ ربکَ خیر وَ أبقی»(طه(20)، 131). «مبادا چشمان خود را به نعمتهای مادی که به گروههایی از آنان دادهایم متوجه کنی! که مادیات دنیوی چون شکوفه به زودی از بین میروند، ما این مادیات را در اختیار اینان نهادهایم که امتحانشان کنیم و رزق و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر خواهد بود». آنچه از دو آیهی شریفه اخیر استنباط میشود، این است که تقاضای افراد برای کالاها، از آنچه نزد دیگران میبینید، اثر میپذیرد.
13. «وَ ان تُؤمنُوا و تتقُوا یُؤتکمُ أجورُکمً و لا یَسلکُم أمْوالکُم. أن یَسْلْکُم اَموالَکُم. اِن یَسلکُمُوها فیُحفیکم تبخلوا وَ یخرج أضغانکم»(محمد(47)، 36ـ 37). «و اگر ایمان بیاورید و پرهیزگاری کنید خدا پاداشهایتان را خواهد داد، و از شما اموالتان را نمیطلبد. اگر از شما مالی طلبد و به اصرار هم طلبد، آنگاه بخل میورزید و کینههای نهفتهتان را آشکار میسازد».
14. «خُذِ العَفوَ وَ أمُر بالعُرفِ و أعرضُ عَنِ الجاهِلِین»(اعراف(7)، 19). «مازاد را أخذ کن و به نیکی فرمان ده و از جاهلان اعراض کن».
15. «وَ یَسئلونک ما ذا یُنفقونَ قلِ الفوَ. کذالک یُبَینِ اللهَ لکمُ الایاتِ لعَلکم تتفَکَرون»(بقره(2)، 219). «و از تو میپرسند، چه چیز انفاق کنند؟ بگو: آنچه افزون آید. خدا آیهها را اینچنین برای شما بیان میکند، باشد که در کار دنیا و آخرت بیاندیشیم». در سه آیهی اخیر، مقولهی وصفی به صورت این گزاره قابل تبیین است: آنچه میتوان از مردم به صورت رایگان گرفت، دارای حدود معینی است؛ به گونهای که اگر از آن حدود تجاوز کنیم، سبب بروز و ظهور کینههای پنهان آنها میشود.
16. «وَ مَن أعرضَ عَن ذِکری فإنَ له مَعیشهٌ ضَنکاً و نحشره یَومَ القیمَهِ أعمی»(طه(20)، 124). «و هرکس که از یاد من اعراض کند، زندگیش تنگ شود و در روز قیامت نابینا محشورش سازیم».
17. وَ لو أن أهلَ القری ءامنوا وَ اتَّقوا لَفَتَحنا عَلیهم بَرکات من السماء و الارضِ وَ لکن کَذْبُوا فَأخذناهم بِما کانوا یَکسبُون»(اعراف(7)، 96). «اگر مردم قریهها ایمان آورده و پرهیزگاری پیشه کرده بودند برکات آسمان و زمین را به رویشان میگشودیم، اما پیامبران را به دروغگویی نسبت دادند. ما نیز به کیفر کردارشان مؤاخذهشان کردیم». دو آیهی اخیر بیانگر رابطهی مثبت بین مشکلها و فقدان ایمان هستند.
روایتهایی که به آن استناد شده است عبارتند از:
1. «لو أن لابن آدم واد من ذهب لا بتغی ثانیاً، و لو أن له وادیان لا بتغی ثالثاً». «اگر فرزند آدم، صحرایی پر از طلا داشته باشد، دومی را آرزو میکند و اگر دومی را داشته باشد، سومی را آرزو میکند(این روایت را ترمذی نقل کرده، بخاری و مسلم نیز همین مضمون را نقل کردهاند)». از این روایت استفاده میشود که انسان از تملک مال دنیا سیر نمیشود و مضمون روایت شبیه مضمون آیه «إنه لحُب الخیرِ لشدیدُ» میشود(بنابراین که خیر به معنای مال باشد).
2. «خط رسولالله(ص) خطأ مربعاً و خط خطاً من الواسط خارجاً منه و خطّ خططاً صغاراً إلی هذا الذی فیالوسط فی جانبه الذی فی الوسط. فقال: هذا الانسان و هذا أجله محیط به، و هذا الذی خارج أمله، و هذه الخطط الصغار الاعراض فإن أخطاه هذا نهشه هذا». «رسولخدا(ص) ابتدا خط مربعی کشید، و خطی از وسط به خارج آن کشید و خطوط کوچکی را به خطی که در وسط بود و به دو جانب آن وصل کرد و فرمود: «این انسان است و این اجلی است که محیط بر وی است، و این خطی که خارج است، آرزوی اوست، و این خطهای کوچک حوادثند. اگر یکی خطا کند، دیگری او وی میگیرد»(این روایت را بخاری و ترمذی نقل کردهاند). از این روایت استفاده میشود که انسان در افق بلندمدت برنامهریزی میکند و رفتارهای خود را بر این اساس پیریزی میکند.
3. در حدیثی از مسلم چنین نقل شده: «به کسانی که وضعیت بدتری از شما دارند، نظر کنید و به آنانی که وضعیت مساعدتری دارند، ننگرید. شما با انجام چنین عملی، بهطور احتمال احساس نارضایتی کمتری درباره نعمتهای الهی دارید». این روایت دلالت بر وابستگی متقابل بین سطح رضایت فرد و موقعیت نسبی وی، هنگامی که خود را بین همتایانش تصور میکند، دارد.
4. «با دروا بالاعمال... هل تنظرون الا... فقر منسیاً او غنی مطغیاً...».[5] «به اعمال صالحه مبادرت ورزید... آیا به جز فقری که سبب فراموشی است یا غنایی که باعث طغیان است، چیزی میبینید». این گزارهها، مقولههای وصفی اقتصادی هستند که افزایش ثروت را با میل به طغیان ارتباط میدهند.
5. «لو ان لابن ادم وادیین من المال لاحب ان یکون معها ثالث ...».[6] «اگر فرزند آدم، به اندازه دو وادی مال داشته باشد، دوست دارد بر این دو، وادی سومی افزوده شود». این روایت دلالت دارد بر اینکه انسان بهطور نامحدود ثروت را دوست دارد.
6. پیامبر(ص) میفرماید: «به کسی که پایینتر از شما(از جهت سطح زندگی) است بنگرید، و به بالاتر از خود نگاه نکنید؛ زیرا این کار برای آنکه نعمت خدا را کوچک نشمارید؛ شایستهتر است(به روایت مسلم)». از این حدیث نبوی نتیجه میشود که رضایتخاطر مصرفکننده از آنچه دارد، در اثر مقایسهی خود با دیگران، یا به عبارتی وضعیت نسبیاش، اثر میگیرد. به عقیدهی منذر قحف، أنس زرقا و شوقی دنیا این جملهها و جملههای اثباتی مشابه مبتنی بر وحی با طبیعتی که دارند، فراخور بشریتاند و میتوانند رفتار بشر را با روشی جهانشمول با قطعنظر از دین، فرهنگ، سطح توسعه، نژاد و غیره توضیح دهند.
نقد و بررسی
بهطور کلی علم اقتصاد نمیتواند جهانشمول باشد؛ زیرا علم اقتصاد علمی است که به وصف، تبیین و پیشبینی رفتارهای اقتصادی میپردازد. وصف مقدمهی تبیین و پیشبینی نتیجهی آن است و تبیین رفتارهای انسان با صرفنظر از جهانبینی و ارزشهای وی عقلاً ممکن نیست. «تبیین»، عبارت از بیان چگونگی رابطههای میان پدیدههای اجتماعی و روشن کردن این نکته است که چگونه پدیدههای اجتماعی بر دیگر اثر میگذارند و باعث بروز یا تغییر یکدیگر میشوند(ر.ک: کامران و نیکخلق؛ 1384: 147؛ ساروخانی، 1378: 1، 511 ـ 508؛ لیتل، 1373: 15ـ 1). جان استوارت میل در تعریف تبیین میگوید: «یک واقعه را وقتی میتوان تبیین شده دانست که علت بروز آن نشان داده شود»(همان). بر این اساس در علم اقتصاد نیز در جایگاه یکی از شاخههای علوم اجتماعی تبیین رفتارها و پدیدههای اقتصادی ناشی از آنها، به مفهوم شناخت علت بروز آنها و چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر است. علت رفتارها عاملهایی است که به انگیزه و ارادهی افراد مؤثر است و بینشها و ارزشهایی که افراد به آن معتقدند عمدهترین عوامل مؤثر بر رفتارهاست. بر این اساس، رفتارهای اقتصادی، بدون توجه به بینشها و ارزشهایی که در وراء آنها نهفته است، قابل تبیین نیست و چون بینشها و ارزشها در جامعههای گوناگون متفاوتند، بهطور کلی عقلی ممکن نیست به مجموعه قواعد واحدی برای تبیین آنها دست یافت. علم اقتصاد اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نیست. بر این اساس اگر مقصود از جهانشمول بودن علم اقتصاد اسلامی آن است که این علم بر قانونهای علمی جهانشمولی مشتمل است که به وسیلهی آن قانونها میتوان رفتارهای انسان(اعم از اینکه مسلمان باشد یا کافر) را تحلیل کرد، در این صورت باید گفت چنین چیزی بهطور عقلی ممکن نیست. آیهها و روایتهایی که در اینباره مورد استناد قرار گرفته نیز دلالتشان تمام نیست زیرا این نصوص بر دو قسمند:
الف. برخی از آنها درباره همه انسانها نیست بنابراین، جهانشمول نیستند. یعنی فقط درباره انسانهای غیرمومن که شهوت را بر عقل حاکم کردهاند صادق است نه همه انسانها. برای نمونه، این آیه مبارکه ذیل: «همانا بشر حریص آفریده شده است؛ وقتی شری به وی رسد ناراحت شود و وقتی خیری(یا کامیابی) به وی رسد بخل ورزد»(معارج(70)، 21ـ 19). دربارهی انسانهای غیرمؤمن است بنابراین در ادامهی آیهها نمازگذاران استثنا میشوند.[7] البته اصل اینکه انسان هلوع و حریص آفریده شده است با توضیحی که در چند سطر بعد از مرحوم علامه طباطبایی نقل خواهیم کرد، مطلب صحیحی است. همچنین این آیه کریمه ذیل: «در چشمان مردم عشق شهوت به زنان، فرزندان و گنجهای جمعآوری شده از طلا و نقره ... زینت شده است»(آلعمران(3)، 14). دربارهی کفار است که حب دنیا آنان را از یاد آخرت بازمیدارد(ر.ک: طباطبایی، 417: 3، 100ـ 95).
ب. برخی از آیهها دربارهی صفتهای فطری انسان است که خداوند وی را با این صفتها آفریده است. بهطور نمونه، به آیههای کریمهی ذیل توجه کنید: «بخل در نفوس بشر غلبه دارد»(نساء(4)، 128). «انسان حریص آفریده شده است»(معارج(70)، 19). این اوصاف درباره طبیعت انسان است. بخل در وجود انسان نهاده شده است تا از منافع خود محافظت کند(طباطبایی، 1411: 5، 103). حرص بر آنچه که برای انسان خیر است در ذات انسان وجود دارد. گرچه همه انسانها چنین ذات و فطرتی دارند و این وصفها جهانشمولند؛ اما مادامی که با بینشها و ارزشها نیامیختهاند در رفتارها تبلور نمییابند و انسانها با بینشها و ارزشهایی متفاوت رفتارهای متفاوتی خواهند داشت. بهطور مثال، اگر انسان مادیگرا باشد و خیر را به منافع مادی خود تفسیر کند حرص وی بر خیر، در کوشش برای پیشینه کردن منافع مادیاش تبلور مییابد در حالی که اگر جهانبینی اسلامی داشته باشد و خیر را براساس ارزشهای اسلامی تعریف کند همین حرص در کوشش برای بیشینه کردن مصالح آخرتی و دنیوی تبلور مییابد.
بنابراین تردیدی نیست که انسانها فطرت و طبیعت واحد دارند و صفتهای ذاتی آنها مشترک است ولی اینها نمیتوانند سرچشمه پدید آمدن علم اقتصاد جهانشمول باشند. زیرا طبیعت اولیهی انسان همراه با بینشها و ارزشها سر منشأ رفتارها هستند و چون بینشها و ارزشها متفاوت است رفتارها و قانونهای حاکم بر آنها نیز متفاوت خواهد بود. از اینرو در اثبات وجود علمی که مشتمل بر مجموعهای از قانونهای جهانشمول برای تحلیل رفتارهای اقتصادی همهی انسانها با بینشها و ارزشهای متفاوت است، استناد به این آیهها صحیح نیست و اثبات وجود این قانونهای نیازمند ادلهی دیگری است. در آیهها و روایت نوع سومی از گزارههای وصفی وجود دارند که مورد غفلت صاحبان این نظریه قرار گرفته است. و آن گزارههایی است که به وصف سنتهای الهی میپردازند. سنتهای الهی قانونهای غیرقابل تبدیل و تغییر الهی است که در جامعهها جریان دارد. این سنتها گزارههای وصفیاند که رابطهی علی و معمولی بین دو پدیده یا رفتار را بیان میکنند. مانند: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم»(رعد(13)، 11). «خداوند وضع هیچ ملتی را دگرگون نمیکند تا خودشان در خود تغییر پدید آورند». «وَ لو أن أهل القری امنوا و تقوا لفتحنا علیهم برکات مِن السماء و الارضِ و لکن کذبوا فأخذناهم بما کانوا یَکسبون»(اعراف(7)، 96). «اگر مردم شهرها و آبادیها ایمان میآورند و تقوا پیشه میکردند، بهطور قطع برکاتی از آسمان و زمین بر آنها میگشودیم؛ اما آنان(به جای ایمان) تکذیب کردند(و کفر ورزیدند) پس ما هم، به علت کردارشان، آنان را(با قهر خود) گرفتیم». «لَئن شکرتم لأزیدَنکم و لئن کفرتم إن عذابی لشدیدُ»(ابراهیم(4)،7). «اگر سپاسگزار نعمتهای الهی باشید، آن نعمتها را میافزاییم و اگر کفران نعمت کنید، البته عذاب من شدید است». «وَ من یتقالله یجعل له مخرجاً و یَرزقه مِن حَیث لا یَحتسب» (طلاق،(65)،2 ـ 3). «هر کس تقوا پیشه کند خداوند راه نجاتی برایش قرار دهد و وی را از جایی که گمان ندارد، روزی دهد».
امام علی(ع) فرمود:(محمدیری شهری، بیتا: 1، 256 ـ 257). «بالُعدلِ تتضاعفُ البرکاتُ». «به وسیله حاکمیت عدل برکات و نعمتهای خداوند دو چندان میشود». «اذا ظهرت الجنایات ارتفعت البرکات»(همان). «وقتی در جامعه جنایتها و ظلمها آشکار شود، برکات و نعمتهای الهی رخت برمیبندد». در وجود چنین قانونها و سنتهای الهی در سطح رفتارهای فردی و اجتماعی تردیدی وجود ندارد. اما این قانونها علل و انگیزهی رفتارها را بیان نمیکند. بلکه نتیجه و اثرهای آنها را بیان میکند. از اینرو برای تبیین رفتارها کاربردی ندارد و فقط برای پیشبینی اثرهای رفتارها به کار میرود. نتیجه آنکه، اگر مقصود از علم جهانشمول آن است که اسلام مجموعهای از قانونهای علمی جهانشمولی را ارائه کرده است که با آنها میتوان رفتارهای افراد و جامعههای مسلمان و کافر را تبیین کرد، ادلهی پیشگفته آن را اثبات نمیکند.
نظریهی مختار
چنانکه گذشت ما در این مقاله دربارهی علم اقتصاد به مفهوم خاص آن یعنی علمی که به وصف، تبیین و پیشبینی رفتارهای اقتصادی میپردازد سخن میگوییم. از بحثهای پیشین روشن شد که علم اقتصاد اسلامی جهانشمول که موضوع آن انسان و جامعهی انسانی باشد و قانونهای علمی جهانشمولی برای تبیین رفتارهای اقتصادی انسانها با هر مکتب و مرامی را ارائه کند، وجود ندارد و با برهان عقلی اثبات کردیم که وجود چنین علمی محال است. اما بر این باوریم که علم اقتصاد بدین مفهوم را به دو وجه میتوان به اسلام منتسب کرد:
1. از راه موضوع؛
2. از راه مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی.
در ادامه هر یک از این دو را بررسی میکنیم.
انتساب علم اقتصاد به اسلام از راه موضوع
اگر موضوع این علم رفتارهای انسانهای مسلمان در جامعهی اسلامی باشد، حتی اگر روش وصف، تبیین و پیشبینی یکسان باشد، نیز نتیجهها فرق میکند؛ زیرا اصول مذهب اقتصادی اسلام با اصول مذهب سرمایهداری متفاوت است. همچنین انگیزههای انسان مسلمان در مصرف، تولید، توزیع و قاعدههای رفتاریاش در این سه حوزه با انسان مکتب سرمایهداری متفاوت است. حقوق و اخلاق اسلامی در امور اقتصادی با سرمایهداری متفاوت است. بر این اساس انتظار آن است که نتیجهها نیز متفاوت باشد. در این صورت اگر روش علم اقتصاد متعارف را در وصف، تبیین و پیشبینی بپذیریم، اشکال شهید صدر وارد است. زیرا با این روش فقط وقتی میتوان از علم اقتصادی سخن گفت که ظرف بررسیهای علمی رفتارهای انسانهای مسلمان در جامعهای باشد که اصول مذهب اقتصادی اسلام کافی نیست و باید اخلاق و حقوق اقتصادی اسلام نیز در جامعه نهادینه شود. اما اگر روش استنتاجی ـ فرضیهای را در علوم اجتماعی صحیح ندانیم و بتوانیم روشی بدیل براساس مبانی اسلامی ارائه دهیم در این صورت اشکال شهید صدر را باید براساس روش جدید ارزیابی کنیم.
انتساب از راه مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی
مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی اسلام با مکتب سرمایهداری متفاوت است. بیان مشروح این اختلافها نیازمند چندین جلد کتاب است. در این مختصر فقط عنوانهای برخی اختلافهای مهم را در قالب جدولهای ذیل بیان میکنیم و علاقهمندان را به کتابی که در اینباره نگاشته شده است ارجاع میدهیم:[8]
نتیجهگیری
روش فرضیهای ـ استنتاجی محصول مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی سرمایهداری است. ما باور داریم این روش در کشف حقیقت و تبیین رفتارهای اقتصادی با اشکالهای جدی روبهرو است و براساس مبانی اسلامی میتوان به روش جدیدی برای تبیین و پیشبینی رسید. در صورتی که چنین روشی ابداع و ارائه شود میتوان مدعی وجود علم اقتصاد اسلامی جهانشمول بود. در این صورت انتساب علم اقتصاد به اسلام به علت آن است که روش بررسیهای علمی بر مبانی بینشی اسلامی مبتنی است نه به این علت که موضوع بررسیهای علمی رفتارهای اقتصادی مسلمانها در جامعهی اسلامی است و جهانشمول بودن به این معنا است که با این روش میتوان جامعهی غیراسلامی را نیز مورد بررسیهای علمی قرار داد و به معنای وجود قانونهای جهانشمولی که با آنها بتوان رفتارهای اقتصادی مسلمانان و غیرمسلمان را در جامعههای گوناگون اسلامی و غیراسلامی تبیین کرد، نیست. نتیجه آنکه علم اقتصاد اسلامی با روشی مبتنی بر مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی اسلام میتواند به وصف، تبیین و پیشبینی در جامعههای اسلامی و غیراسلامی بپردازد. اما این به معنای قانونهای علمی جهانشمول برای تبیین رفتارهای انسانهای مسلمان و غیرمسلمان در جامعههای اسلامی و غیراسلامی نیست. بلکه چنین چیزی امکان عقلی ندارد. علم اقتصاد اسلامی با بهکارگیری این روش در جامعههای اسلامی به نتیجههای متفاوت با جوامع غیراسلامی خواهد رسید.
منابع و مآخذ
قرآن کریم
أ. فارسی و عربی
1. ابنخلدون، عبدالرحمن، 1375 ش، مقدمهی ابنخلدون، ترجمهی محمد پروین کنابادی، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، اول.
2. اچمای، لودویک، بیتا، علم اقتصاد، ترجمهی علیاصغر هدایتی، بیجا: جامعه و اقتصاد.
3. آل سعود، محمد فیصل، بیتا، تعریفالاصطلاحی للعلم الاقتصاد الاسلامی، بیجا: بینا.
4. بار، ریمون، 1375 ش، اقتصاد سیاسی، ترجمه منوچهر فرهنگ، تهران: انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی.
5. بعلی، عبدالحمید محمود، 1421 ق، اصول الاقتصاد الاسلامی، ریاض: دارالراوی.
6. ترمذی، بیتا، ریاضالصالحین، بیجا: بینا.
7. تفضلی، فریدون، 1376 ش، اقتصاد کلان، تهران: نشر نی.
8. جندیل، احمدبن عبدالرحمن، 1406 ق، مناهجالباحثین فیالاقتصاد الاسلامی 1، بیجا: شرکهالعبیکان.
9. زرقا، أنس محمد، 1383 ش، «اسلامی کردن علم اقتصاد: مفهوم و روش»، فصلنامهی تخصصی اقتصاد اسلامی، ترجمهی منصور زراءنژاد، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ش15.
10 ـــــ، 1380ش، «روششناسی علم اقتصاد اسلامی»، فصلنامهی تخصصی اقتصاد اسلامی، ترجمهی ناصر جهانیان و علیاصغر هادوینیا، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ش10.
11. ساروخانی، باقر، 1378 ش، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
12. شوقیدنیا، احمد، 1382 ش، «نظریهپردازی در اقتصاد اسلامی»، فصلنامهی تخصصی اقتصاد اسلامی، ترجمهی خداد جلالی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ش 12.
13. شوقی فنجری، محمد، 1997 م، المذهب الاقتصادی فیالاسلام، بیجا: الهیئه المصریه العامه للکتاب، سوم.
14. صدر، سیّدمحمد باقر، 1408 ق، اقتصادنا، بیجا: المجمع العلمی للشهید الصدر، دوم.
15. طباطبایی، سیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، اول.
16. طریقی، عبدالله عبدالمحسن، 1417 ق، بیجا: «اسس و مبادی و اهداف»، الاقتصاد الاسلامی، موسسه الجریسی للتوزیع.
17. عوده، ریاض صالح، 1426 ق، مقدمه فی الاقتصاد الاسلامی، بیروت: دارالهادی، اول.
18. فتحی احمد، عبدالکریم و العسال، احمد محمد، 1413 ق، النظام الاقتصادی فی الاسلام، مبادئه و اهدافه، قاهره: مکتبه الوهبه، هفتم.
19. فرگوسن، 1366 ش، نظریهی اقتصاد خرد، ترجمهی محمود روزبهان، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، اول.
20. قحف، منذر، 1385ش، «علم اقتصاد اسلامی، تعریف و روش»، فصلنامهی تخصصی اقتصاد اسلامی، ترجمهی سیدحسین میرمعزی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ش23.
21. قری، محمدبنعلی، 1423ق، مقدمه فیاصول الاقتصاد الاسلامی، جده: دارحافظ، چهارم.
22. قزوینی، محمدبن یزید، 1423 ق، سنن ابنماجه، بیروت: دارلکتبالعلمیه.
23. کامران، فریدون و نیکخلق، علیاکبر، 1384 ش، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، تهران: نشر استادیار وابسته به مؤسسهی تحقیقاتی دانشیار.
24. لیپی، ریچارد جی و هاربری، کالین، 1378ش، اصول علم اقتصاد 1، اقتصاد خرد، دانیلا، 1373 ش، تبیین در علوم اجتماعی، ترجمهی عبدالکریم سروش، تهران: مؤسسهی فرهنگی صراط.
26. محمدریشهری، محمد، بیتا، میزانالحکمه، قم، دارالحدیث، اول.
27. مهلهل، د. متوکلبن عباسبن محمد، 1423 ق، سمات الاقتصاد الاسلامی، المدینهالمنوره: مکتبه دارالایمان، اول.
28. نجار، مصلح عبدالحی، 1424ق، تأصیل الاقتصاد الاسلامی، الریاض: مکتبهالرشد، اول.
29. همتی، عبدالناصر، 1374 ش، اقتصاد کلان، مقدمهای بر سیاستهای پولی و مالی، تهران: مؤسسه بانکداری ایران.
30. هندرسن، جیمز. م وکوانت، ریچارد 1، بیتا، تئوری اقتصاد خرد، ترجمه مرتضی قرهباغیان و جمشید پژویان، بیجا: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
31. یسریاحمد، عبدالرحمن، 203م، دراسات فی علم الاقتصاد الاسلامی، بیجا: الدار الجامعیه.
ب. انگلیسی
1.Awan, Kazim REZA, 1992, Lectures on Islamic economics, Ausaf ahmad Islamic research training, Islamic development bank
پاورقی
[1]. بهطور نمونه مارشال در تعریف علم اقتصاد میگوید: «اقتصاد بررسی آن بخش از فعالیت فردی و اجتماعی است که اساساً برای رسیدن به وضع مادی رفاه و استفاده از آن اختصاص مییابد»(به نقل از: بار، 1375: 1،19). همچنین هندرسن و کوانت علم اقتصاد را چنین تعریف میکنند: «علم اقتصاد یکی از علوم اجتماعی است که به بررسی فعالیتهای فردی و جمعی مربوط به تولید، مبادله و مصرف کالاها و خدمات میپردازد»(جیمز. م. هندرسن و ریچارد ا. کوانت، بیتا 9). لودویک اچمای نیز میگوید: «اقتصاد علمی است که رفتار و رابطهی انسان را با اشیای مادی مورد احتیاج و خواست او که به رایگان به وسیله طبیعت تأمین نمیشود، مورد مطالعه قرار میدهد»(اچمای، بیتا: 11)(ر.ک. فرگوسن، 1366: 1، 7ـ5 لیپسی و هاربری، 1378: 20؛ تفضلی، 1376: 4).
[2]. بهطور نمونه، محمد فیصل آلسعود میگوید: «الاقتصاد الاسلامی هو علم وسایل استخدام الانسان لما استخلف فیه لسد حاجات الفرد و المجتمع الدنیویه طبقا لمنهج شرعی محدد». آلسعود، بیتا: 27؛ به نقل از طریقی، 1417: 40). همچنین بعلی میگوید: «الاقتصاد الاسلامی هو العلم الذی ینظم علاقه الاشخاص بالمال فی کسبه و فی انفاقه وفق مقاصد الشریعه و احکامها(بعلی، 1421: 29 ـ 22). این تعریفها نشان میدهد که موضوع علم اقتصاد در نزد این افراد، انسان مسلمان و جامعهی اسلامی است زیرا قیدهایی همچون «بر طبق روش شرع اسلام» و «موافق با مقاصد شریعت اسلام» در تعریف آمده است.
[3]. متن انگلیسی این مقاله در کتاب(Awan,1992,Lectures on Islamic economics) به چاپ رسیده است.
[4]. این مقاله از سایت منذر قحف گرفته شده است.
[5]. این حدیث را ترمذی روایت کرده و در مورد آن گفته است که حدیث حسن است، و در ریاضالصالحین نیز آن را نقل کرده است(ر.ک: ترمذی، بیتا: 115).
[6]. این حدیث را ابنماجه در سنن خود روایت کرده است.(قزوینی، 1423: 2، 435، ح4289).
[7]. درباره تفسیر این آیه ر.ک: طباطبایی، 1417: 20، 16ـ 13.
[8]. ر.ک: میرمعزی، نظام اقتصادی اسلام(مبانی و اهداف)، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، در دست چاپ.