[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی - 1396/11/29
عنوان فیش :تبدیل نظام طاغوت‌سالار به نظام مردم‌سالار؛ مهم‌ترین کار انقلاب
کلیدواژه(ها) : دستاوردهای انقلاب اسلامی, دستاوردهای جمهوری اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
مهم‌ترین کار اصولی‌ای که انقلاب کرده است، تبدیل نظام طاغوت‌سالار به نظام مردم‌سالار است؛ این مهم‌ترین کاری است که انقلاب کرده است؛ آن هم با الهام از تعالیم اسلامی، نه با مکتبهای این نظریه‌پرداز و آن نظریه‌پرداز و نقصها و معارضاتی که در حرفهایشان هست؛ نه، با الهام از اسلام، با الهام از قرآن. اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوت؛(1) نظام الهی در مقابل نظام طاغوتی است و جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، نظام الهی را معنا کرد به نظام مردم‌سالاری دینی؛ جمهوری اسلامی یعنی این؛ تبدیل کرد نظام طاغوتی را به نظام مردم‌سالار؛ این مهم‌ترین کار است.
1 ) سوره مبارکه النساء آیه 76
الَّذينَ آمَنوا يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذينَ كَفَروا يُقاتِلونَ في سَبيلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا أَولِياءَ الشَّيطانِ ۖ إِنَّ كَيدَ الشَّيطانِ كانَ ضَعيفًا
ترجمه :
کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار می‌کنند؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت [= بت و افراد طغیانگر]. پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است.


مربوط به :بیانات در دیدار نخبگان علمی جوان - 1395/07/28
عنوان فیش : اثرات انقلاب اسلامی, اثرات فرهنگی انقلاب اسلامی, اعتماد به نفس
کلیدواژه(ها) : اثرات انقلاب اسلامی, اثرات فرهنگی انقلاب اسلامی, اعتماد به نفس
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
انقلاب اسلامی یک تحوّل عظیم ایجاد کرد. در انقلاب، خودباوری و اعتماد به نفس، به جنگِ وابستگی رفت؛ خدا هم کمک کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در نهمین همایش ملی «نخبگان فردا» - 1394/07/22
عنوان فیش :رشد علمی ایران به برکت انقلاب
کلیدواژه(ها) : تاریخ دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, اثرات انقلاب اسلامی, پیشرفت‏ علمی و فناوری, پیشرفت علمی ایران, کمبود امکانات در دفاع مقدس
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
شما[نخبگان] موجودیِ خودتان را، یعنی این نخبگی را، از خدا بدانید؛ این نعمت خدا است، این موهبت الهی است، این یک نعمتی است که خدا به شما داده؛ شکر کنید خدا را، ارتباطتان را با خدا زیاد کنید، از خدای متعال متشکّر باشید و این تشکّر را بین خودتان و خدا، به زبان بیاورید. این بر توفیقات شما می‌افزاید، بر نعمت الهی که به شما داده می‌افزاید؛ از خدا بدانید. و از انقلاب بدانید؛ این هم یک نگاه و یک لایه‌ی تفکّر درباره‌ی این موجودی است که این حرکت عظیم عمومی کشور در راه علم، از برکات انقلاب است. اگر انقلاب نبود، این چیزها نبود. حالا آقای ستّاری یک خاطره‌ای را از قول بنده خواندند،(1) دنباله‌اش این است که همان هواپیماهایی که به ما میگفتند تا ۳۰ روز، ۳۱ روز، همه بکلّی زمین‌گیر خواهد شد، تا امروز دارند کار میکنند؛ امروز سی‌وچند سال از آن روز دارد میگذرد جوانهای ما در نیروی هوایی، نیروهای فنّی‌مان، همّت کردند، وارد شدند؛ -که پدر خود ایشان یکی از همان جوانهای آن روز بود-(2) دستهای معجزه‌گر خودشان را به کار انداختند، ذهنشان و فکرشان را به کار انداختند و همان هواپیماهایی که به ما گفته میشد اینها زمین‌گیر خواهند شد، تا آخر جنگ کار کردند، و تا امروز هم همانها دارند کار میکنند؛ همان سی‌صدوسی‌ها، همان اف‌چهارده‌ها، همان اف‌چهارها، همان اف‌پنج‌ها، الان هستند و مشغول کارند. معجزه‌ی دستها را انقلاب به‌وجود آورد. آن برادرانی که به من میگفتند کار تمام شد، مردمان خوبی بودند -چند نفرشان هم شهید شدند- لکن تفکّرشان تفکّر انقلاب نبود، تفکّر مربوط به قبل از انقلاب بود و با آن دید نگاه میکردند. قطعات این هواپیماها را وقتی میخواستند تعمیر کنند، قطعه‌های دربسته را -یعنی یک قطعه‌ی بزرگ که متشکّل است در درون خودش از مثلاً چهل پنجاه قطعه- حق نداشتند باز بکنند؛ این قطعه‌ی دربسته را در هواپیما میگذاشتند میبردند آمریکا، آنجا عوض میکردند و برمیگرداندند. یعنی هُمافر ایرانی، افسر فنّی ایرانی حق نداشت دست بزند به این قطعه تا ببیند چه هست و چه‌جوری باید عمل کند؛ تفکّر قبل از انقلاب این‌جوری بود. انقلاب آمد ورق را برگرداند؛ به ایرانی شخصیّت داد، هویّت داد، جرئت داد، او را تشویق کرد به اینکه نیروی درونی خودش را به کار بیندازد. نتیجه این شده که ما در بین این‌همه کشور دنیا در رتبه‌ی پانزدهم علمی قرار بگیریم؛ این خیلی حرف بزرگی است. در بین دویست کشور دنیا که در این دویست کشور کشورهایی هستند که دویست سال، سیصد سال سابقه‌ی صنعت و سابقه‌ی کار علمی دارند، ایران بعد از انقلاب -قبل از انقلاب که هیچ؛ هیچ‌چیز نبود- با فشار جنگ، با تحریم، با این‌همه مشکلات بتواند خودش را برساند به این سطح؛ این را انقلاب به ما داد.

این توانایی‌ها را، [این‌] «هر کاری میتوانید بکنید» را از انقلاب و نیز از تأمین‌کنندگان امنیّت کشور بدانید.
1) اشاره‌ی رئیس بنیاد ملّی نخبگان به خاطره‌ای که معظّمٌ‌له در دیدار ۱۳۸۸/۵/۵ نقل کرده بودند.
2) تیمسار سرلشکر شهید منصور ستّاری (فرمانده نیروی هوایی ارتش)

مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان - 1394/04/20
عنوان فیش :نفوذ گسترده‌ی جمهوری اسلامی درمنطقه
کلیدواژه(ها) : اثرات انقلاب اسلامی, مسئله‌ یمن, تشکل‌های دانشجویی, خشم دشمن
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
یکی از چیزهایی که برای تشکّلها به نظر من خیلی لازم است و خوب است، فهم وضع کنونی کشور است. وضع کشور، منظور فقط وضع داخلی و مشکلات موجود و همین مطالبی که گفتند - مسائل مربوط به روستاها، عدالت‌خواهی، اقتصاد مقاومتی، مشکلاتی که هست، مشکلات مدیریّتی، مدیریّت جهادی و مانند اینها - نیست؛ اینها البتّه جزئی از واقعیّتها است. چند واقعیّت مهم دیگر وجود دارد: برادرها، خواهرها، عزیزان من، توجّه کنید! ... یکی از واقعیّتها این است: نفوذ گسترده‌ی جمهوری اسلامی. من به این رؤسای جمهور محترممان، هم به رئیس جمهور محترم فعلی، هم به قبلی‌ها - که به همه‌ی آنها هم احترام میگذارم، به همه‌ی آنها هم کمک میکنم، و از همه‌ی آنها و از هر رئیس جمهوری که مردم انتخاب کنند و بیاید سر کار، پشتیبانی میکنم - همیشه گفته‌ام؛ گفته‌ام: شما امروز به هر کشور اسلامی بروید، مردم آن منطقه اگر آزاد باشند و اجازه داده بشود و شماها بخواهید بروید بینشان، از شما استقبالی خواهند کرد که از سران کشور خودشان چنین استقبالی نمیکنند. نفوذ یعنی این دیگر؛ نفوذ یعنی این.

از لجِ این نفوذ، صد روز است دارند یمن را میکوبند؛ چون میگویند شما در یمن نفوذ دارید. خب ما در یمن چه کار کردیم؟ اسلحه بردیم یمن؟ لشکرکشی کردیم به یمن؟ آنها از کشورهای دیگر مزدور انتخاب میکنند، دلار نفتی بهشان میدهند، لباس ارتشیِ سعودی را بهشان میپوشانند، می‌آورند میدهند دمِ چَکِ انصارالله! آنها دارند دخالت میکنند، ما چه دخالتی در [یمن داریم].

خب، نفوذ، نفوذ خدادادی است. مگر میشود [این را کاری کرد]؟ فرض کنید امام بزرگوار ما اینجا می‌نشست حرف میزد، حرفش را همین‌طور دهن‌به‌دهن میبردند مثلاً در اقصای آفریقا یا در اقصای آسیا؛ آنچنان نفوذ میکرد که آدمِ ساکنِ فلان کشور دوردست آفریقایی یا آسیایی، اسم بچّه‌اش را میگذاشت روح‌الله. نفوذ یعنی این؛ بدون اینکه یک صفحه کاغذ برای این معنا مایه گذاشته شده باشد. خب، وقتی حرف نفوذ پیدا کرد، وقتی حرف حرف درستی بود، از دل برآمد بر دلها نشست، خب با آن کاری نمیشود کرد؛ قُل موتوا بِغَیظِکُم؛ (1) خب، تو نمیتوانی، به قول مرحوم شهید بهشتی - که از قول ایشان نقل کردند که گفت - از عصبانیّت بمیر! خب، چه کار کنیم؛ این یکی از واقعیّتها است. این یکی از واقعیّتهای جمهوری اسلامی است؛ اینها را توجّه داشته باشید؛ یعنی همه‌اش با نگاه منفی نگاه نکنید.
1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 119
ها أَنتُم أُولاءِ تُحِبّونَهُم وَلا يُحِبّونَكُم وَتُؤمِنونَ بِالكِتابِ كُلِّهِ وَإِذا لَقوكُم قالوا آمَنّا وَإِذا خَلَوا عَضّوا عَلَيكُمُ الأَنامِلَ مِنَ الغَيظِ ۚ قُل موتوا بِغَيظِكُم ۗ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدورِ
ترجمه :
شما کسانی هستید که آنها را دوست می‌دارید؛ امّا آنها شما را دوست ندارند! در حالی که شما به همه کتابهای آسمانی ایمان دارید (و آنها به کتاب آسمانی شما ایمان ندارند). هنگامی که شما را ملاقات می‌کنند، (به دروغ) می‌گویند: «ایمان آورده‌ایم!» امّا هنگامی که تنها می‌شوند، از شدّت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان می‌گزند! بگو: «با همین خشمی که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینه‌ها آگاه است.»


مربوط به :بیانات در دیدار خانواده‌های شهدای هفتم تیر و جمعی از خانواده‌های شهدای استان تهران - 1394/04/06
عنوان فیش :شهیدان در نشئه‌ی پس از مرگ اندوه و بیمی ندارد
کلیدواژه(ها) : اثرات انقلاب اسلامی, شهید, شهادت
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
یکی از برکات انقلاب اسلامی، بازتولید معارف اساسی اسلامی در این زمان است. خیلی از این معارف بزرگ را ما در کتابها و در ذهنها داشتیم لکن انقلاب اسلامی این معارف را مجسّم کرد و تحقّق عینی داد. یکی از بخشهای بسیار مهمّ این معارف، عبارت است از منظومه‌ی معارف مربوط به شهادت، همین چیزی که در این آیه‌ی شریفه‌ای که تلاوت کردند، به صراحت از آن یاد شده است: وَ لا تَحَسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتًا بَل اَحیآءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون * فَرِحینَ بِمآ ءاتهُمُ اللهُ مِن فَضلِه‌ وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛(1) این یک معرفت است، یکی از معارف بزرگ اسلامی است؛ [یعنی‌] نقش برانگیزاننده و زنده‌کننده‌ی شهادت در نظام اجتماعی مسلِم. شهیدان بشارت میدهند به کسانی که به آنها ملحق نشدند - مثل من و شما - که در این راه نه بیم هست، نه اندوه هست؛ هرچه هست بهجت است، ابتهاج است، نشاط است، روحیّه است، امید است؛ این درس است. این درس در مجموعه‌ی تاریخ جمهوری اسلامی تکرار شد؛ شهدای ما با انگیزه و با نشاط وارد این میدان شدند، تلاش کردند، و این تلاش آنها که صادقانه بود، با پاداش الهی همراه شد و به شهادت رسیدند که این شهادت بی‌شک یک نعمت بزرگ و یک پاداش بزرگی است که خدا آن را به این بندگان مخلصِ پاک‌دستِ پاک‌نهاد داد و به آنها ارزانی داشت. [شهدا] وارد این میدان شدند با نشاط، خدا را ملاقات کردند با رضایت الهی، و در نشئه‌ی پس از مرگ، نه اندوهی به آنها رسید نه بیمی در دل آنها پدید آمد؛ این را منعکس میکنند به جامعه، این را سرریز میکنند به مردمی که به آنها ملحق نشده‌اند. کمااینکه در این سالهای متمادی همین را مشاهده کردیم: هرجا شهادتی اتّفاق افتاد، پشت سرِ آن، افتخار خانواده‌ی شهید بود، احساس عزّت بازماندگان شهید بود، هیجان و ابتهاج معنوی و روحیّه‌ی مضاعف در مردم بود و تأثیرات اجتماعی فراوان؛ ازجمله‌ی آنها و جزو بارزترین آنها حادثه‌ی هفتم‌تیر [است‌].
1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 169
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ
ترجمه :
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 170
فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَيَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ
ترجمه :
آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و بخاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده‌اند [= مجاهدان و شهیدان آینده]، خوشوقتند؛ (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان می‌بینند؛ و می‌دانند) که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از فرماندهان و کارکنان نیروى هوایى - 1393/11/19
عنوان فیش :یادگیری زبان فارسی توسط عرب زبانان به علت جاذبه انقلاب
کلیدواژه(ها) : تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
انقلاب[اسلامی]، این توانایی را داشت که به تمام زوایای کشور نفوذ کند و حضور پیدا کند، یعنی مثلا فرض کنید نه فقط در شهرها، در روستاها هم مردم بلند میشدند و از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر میرفتند و شعار میدادند؛ شعار به نفع امام و انقلاب، و علیه رژیم مستبد و دیکتاتور؛ این‌جور همه‌ی ملّت به پا خاستند. علاوه‌ی بر این، در سطح جهان هم همین اتّفاق افتاد - البتّه با نوعی تدریج - یعنی در همه‌جای دنیا؛ در آسیا، در اعماق آفریقا، حتّی در آمریکای لاتین ملّتها از اینکه یک ملّتی پیدا شده است که این شجاعت را، این دلیری را دارد که در مقابل آمریکا بِایستد و زورگویی آمریکا را علنا رد بکند، به هیجان می‌آمدند. خیلی‌ها با زحمت رادیوهای ایران را میگرفتند. من دیدم کسانی را که در کشورهای عربی بودند، و از بس رادیوی فارسی ایران را گوش کرده بودند، فارسی یاد گرفته بودند. این جاذبه است؛ جاذبه‌ی انقلاب است که دلها را - توده‌های مردم را، روشنفکران را، جوانان را، دانشگاهیان را - در همه‌جای دنیایی که تحت تأثیر شدید تبلیغات دشمن قرار نداشت، توانست به خودش جذب کند؛ این اتّفاق در همه‌جا افتاد.

مربوط به :بیانات در دیدار نیروهای مسلح منطقه‌ی شمال کشور و خانواده‌های آنان - 1391/06/28
عنوان فیش :نقش‌آفرینی توده‌های مردم ایران در پیروزی انقلاب اسلامی با تکیه بر ایمان
کلیدواژه(ها) : تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, نقش مردم در انقلاب اسلامی, حضور مردم در انقلاب اسلامی, حضور مردم در صحنه, بیداری اسلامی, ایمان مردم, تحلیل کلان انقلاب اسلامی, پیروزی انقلاب اسلامی 57, اثرات انقلاب اسلامی, اتکای نظام اسلامی به مردم, استقلال جمهوری اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
امروز در تعدادی از كشورهای دنیای اسلام، بیداری اسلامی دارد خودش را نشان میدهد و خیلی هم چیز مباركی است و ما هم از اول از آن استقبال كردیم؛ اما فرقها زیاد است. در انقلاب ما، در حركت عمومی ملت ما، در سرتاسر این كشور بزرگ شاید روستائی نبود، شهر كوچكی نبود كه در او شعبه‌ای از این شعله‌ی مقدس چشمها را خیره نكند. همه جا، سرتاسر كشور یك شعار، یك مطالبه، یك همت بر همه‌ی دلها و ذهنها حاكم بود. مردم به معنای واقعی كلمه این بار سنگین را با جسمهای خودشان، با روحهای خودشان، با دلهای خودشان بلند كردند. توی خیابانها مردم با جسم خودشان در مقابله‌ی با طاغوت حاضر شدند؛ در دنیا هم چنین چیزی سابقه نداشت.
یكی از رهبران معروف دنیا كه نمیخواهم اسم بیاورم، آمد ایران. من برای او تشریح كردم كه چگونه انقلاب اسلامی پیروز شد؛ نه كودتای نظامی شد، نه افسران جوانی آن طور كه در دنیا معمول بود آمدند میدان كه رژیم طاغوت را سرنگون كنند، نه احزاب سیاسی فعالیتی میتوانستند بكنند یا كردند، نه نخبگان نقش مهمی داشتند، نقش مال توده‌ی مردم بود، آن هم نه با سلاح. شما امروز نگاه كنید توی بعضی از این كشورها، توده‌ی مردم برای پیشبرد كارهاشان سلاح دستشان است؛ دست ملت ایران سلاح نبود. با دست خالی، با جسم خودشان آمدند وسط میدان. دل خودشان را، قلب خودشان را، خون خودشان را كف دست گرفتند آمدند میدان. خب این بدون ایمان نمیشود؛ این بدون یك ایمان عمیق امكان ندارد. این ایمان عمیق در بین مردم گسترده شد، آمدند وسط میدان، و خون بر شمشیر پیروز شد و این طبیعتِ همه جاست؛ همه جا همین جور است. هرجا ملتها حاضر به فداكاری باشند، جانشان را كف دست بگیرند، بیایند، هیچ قدرتی در مقابل آنها یارای مقاومت ندارد. همیشه خون بر شمشیر پیروز میشود، وقتی ملتها بیایند وسط. من وقتی برای آن رهبر آفریقائی پیروزی انقلاب اسلامی را تشریح كردم، براش خیلی جالب بود، خیلی تازه بود. رفت، بعد از اندكی دیدم در داخل كشور خودش همین حركت مردمی راه افتاد، احساس كردم الهام گرفته‌ی از رفتار امام بزرگوار ماست، رفتار ملت ایران است و پیروز هم شد. او بر یكی از قدرتهای بزرگ زورگوی مسلط خبیث عالم توانست پیروز بشود و كشورش را نجات داد.
این وضعیت ملت ایران بود؛ همه آمدند توی میدان. برای همین هم از روز اول مسئولین كشور احساس نكردند كه مجبورند حرف زیادی و توقع زیادی قدرتهای بزرگ را قبول بكنند. شما خیال نكنید اینی كه حالا فلان كشوری كه تازه انقلاب كرده، آمریكائی‌ها فشار می‌آورند، غربیها فشار می‌آورند، مسئولینشان را وادار به یك موضعگیریهائی میكنند، این در ایران نبود؛ چرا، این‌جا هم بود. این‌جا هم همین فشارها وجود داشت، كسی به این فشارها اعتنا نمیكرد، احتیاج نداشت. مسئولین كشور متكی بودند به اراده‌ی مردم، به ایمان مردم، خاطرشان جمع بود كه این میدان پر از انسانهای با عزم و اراده و همراه با شعور كامل است. این بود، احتیاجی نبود. تا امروز هم همین است. امروز هم نظام جمهوری اسلامی به حول و قوّه‌ی الهی، خودش را مجبور نمی‌بیند كه حرف هیچ ابرقدرتی را، خواست هیچ قدرت سلطه‌گر و مداخله‌گری را قبول بكند. هرچه كه به صلاحش بود، آن را میپذیرد و عمل میكند، هرچه به صلاحش نبود، آن را به یك كناری می‌اندازد، ولو همه‌ی قدرتهای عالم عصبانی بشوند، خشمگین بشوند؛ سیاست این است. این، به خاطر اتكا به ایمان مردم است.

مربوط به :بیانات در دیدار دانشمندان هسته‌ای - 1390/12/03
عنوان فیش :برتری یک دانشمند از چندین میلیارد تومان پول
کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, اثرات انقلاب اسلامی, منافع انرژی هسته ای, جهان‌بینی مادی, مسئله هسته‌ای ایران
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
انقلاب به ملت ما، به کشور ما عزت نفس داد. بارها و بارها سعی کردند توی سر فکر و روحیه‌ی این ملت بزنند، بگویند شماها نمیتوانید؛ بله، انقلاب کردید، اما نمیتوانید خودتان را اداره کنید؛ نمیتوانید پیش بروید؛ نمیتوانید پا به پای دنیا حرکت کنید. هر پیشرفت علمی‌ای، یک حرکت بزرگ و یک بشارت بزرگ به این ملت است که میتواند؛ و این کار شماها - مسئله‌ی هسته‌ای - توانست به این ملت عزت نفس بدهد. این یکی از ابعاد اهمیت کار شماست.

این ارزشها را نمیشود با محاسبه‌ی مادی سنجید. البته دنیای مادی همه‌ی این چیزها را با پول میسنجد؛ همه ارزشهای بشری هم در نهایت منتهی میشود به پول؛ گرفتاری دنیای مادی هم این است، و همین است که قطعاً اینها را زمین خواهد زد. لیکن حقیقت قضیه این است که یک چیزهائی اصلاً با پول قابل سنجش نیست. حالا ممکن است انسان در مقام مقایسه، مسامحتاً اسم پول را هم بیاورد. من رفته بودم به یکی از این استانهای کشور. جزو دیدارهائی که داشتیم، دیدار با دانشگاهی‌ها و دانشجوها و اساتید و اینها بود؛ دیدار خیلی پرشورِ قشنگی بود. یکی از اساتید آنجا که دانشمندی است - من او را میشناختم و هست - سخنرانی کرد. چند نفر سخنرانی کردند؛ از جمله این مرد دانشمند سخنرانی کرد. برای اینکه توجه این بنده‌ی حقیر و مجموعه‌ی دستگاه را به این استان جلب کند، امتیازات این استان را میگفت؛ که مثلاً این امتیاز را دارد، این امتیاز را دارد، اینها مثلاً اینقدر میلیارد می‌ارزد و جا دارد که اینقدر خرج بشود. مضمون حرفی که آن وقت زدم - حالا الفاظش را دقیق نمیتوانم به یاد بیاورم - این بود که گفتم شما این چیزهائی را که ذکر کردید، مادی است؛ خود شما چند میلیارد بیشتر از اینها می‌ارزید. یک دانشمند و استادی توی یک شهری، توی یک مرکز استانی، مگر قابل مقایسه است با امتیازات مادی یک استان؟ فکر این است، انسان این است، شخصیت این است. باید بدانید کاری که میکنید، مهم است.

مربوط به :خطبه‌های نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی - 1390/11/14
عنوان فیش : نقاط قوت جمهوری اسلامی, نقاط قوت و ضعف انقلاب اسلامی, تاثیر ایران, اثرات انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : نقاط قوت جمهوری اسلامی, نقاط قوت و ضعف انقلاب اسلامی, تاثیر ایران, اثرات انقلاب اسلامی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
از نقاط مثبت ما، ارتقا جهش‌وار در اثرگذاری در مسائل عمده‌ی منطقه و مسائل جهان است.

مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز ۱۹ دی - 1390/10/19
عنوان فیش :حادثه نوزده دی؛ مبدا تاریخ تحولات جدید دنیا
کلیدواژه(ها) : استکبارستیزی, حماسه نوزدهم دی, حماسه نوزدهم دی, حمایت مردم قم از نهضت امام خمینی(ره), مردم قم, ثبات انقلاب اسلامی, بیداری اسلامی, بیداری ملت‌ها, اثرات انقلاب اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, ایستادگی ملت ایران, دستاوردهای انقلاب اسلامی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
یقیناً آگاهی و بیداری و بصیرت مردم عزیز قم و پاسخی که آنها با همه‌ی وجود خودشان به حوزه‌ی علمیه و به مرجع تقلیدشان دادند، یک حادثه‌ی ماندگار در طول تاریخ است و خواهد ماند.
اگر ما حادثه‌ی نوزدهم دی را مبدأ تاریخ تحولات جدید دنیا بدانیم، شگفت‌آور نیست و سخنی به گزاف گفته نشده است. حوادث جامعه‌ی بشری و این عالم بزرگ، متأثر از قانون تأثیر متقابل است. حوادث بر روی هم تأثیر میگذارد و زنجیره‌ی حوادث تاریخی، وقایع بزرگ را به وجود می‌آورد. اگر اینجور تصویر کنیم صورت مسئله را، که حرکت مردم قم در روز نوزدهم دی در سال 56 یک جرقه‌ای بود در فضای ظلمانیِ عجیبِ خفقانِ آن روز - که شرح اختناقی که آن روز در کشور وجود داشت و همه دنیای به‌اصطلاح طرفدار آزادی، پشتیبان آن خفقان بودند و از حکمرانان و سلطه‌گران مستبد و دیکتاتور با همه‌ی وجودشان دفاع میکردند، کتابهای زیادی لازم دارد - در یک چنین فضائی، این خونهای پاکی که در چهارمردان قم ریخته شد و حرکت عظیم مردم قم را در روز نوزدهم دی پدید آورد، جرقه‌ای بود که در حقیقت اصابت کرد به انبار و آذوقه‌ی ذخیره‌ی عظیم ایمانیِ این مردم، و ناگهان فضا را منقلب کرد.
اگر حادثه‌ی نوزده دی قم نمیبود، آن حوادث گوناگون شهرستانها و سلسله‌ی اربعین‌ها که مردم را به میدان مبارزه کشاند، به وجود نمی‌آمد. اگر آن تحولات و آن حوادث نبود، 22 بهمن به وجود نمی‌آمد، انقلاب اسلامی به پیروزی نمیرسید. انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، چالش با استکبار شروع شد، هیبت استکبار شکست، هیبت آمریکا و صهیونیسم شکست. اگر این شکسته شدن هیبت پوشالی ابرقدرتها - که با هیبتِ خودشان بیش از واقعیت وجود خودشان در دنیای انسانها تصرف میکنند - مسلمانها را در کشورهای مختلف به فکر انداخت و بیدار کرد، ایستادگی مردم ایران، مظلومیت ملت ایران در حوادث مختلف، در جنگ تحمیلی، در دوران سختِ توأمان دفاع مقدس و تحریم - اینکه ملت ایران اینجور محکم ایستادند، با ثبات پیش رفتند - ملتها را تکان داد. اگر این ثبات نبود، اگر این ایستادگی نبود، اگر این به چالش کشیدن هیبت دروغین ابرقدرتها نبود، ملتها وارد میدان نمیشدند؛ بیداری اسلامی به وجود نمی‌آمد.

مربوط به :بیانات در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه‌ - 1390/07/20
عنوان فیش :ایجاد سه موج اسلام‌خواهی در دنیا تحت تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : التقاط, اسلام‏ خواهی, اثرات انقلاب اسلامی, اثرات فرهنگی انقلاب اسلامی, شکست مارکسیسم, شکست مارکسیسم, جنبش 99 درصدی, وال‌استریت, فروپاشی شوروی, امواج اسلام‌خواهی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, نظام سرمایه‌داری غرب, تاریخ آسیا و آفریقا, تاریخ انقلابهای چپ و مارکسیستی, تاریخ آسیا و آفریقا, اثرات انقلاب اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, اثرات فرهنگی انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
انقلاب اسلامی که پیروز شد، اسلام در دنیا یک رونق تازه‌ای پیدا کرد. خیلی‌ها در دنیا به فکر افتادند که این چه بود؟ این کدام موتور پرقدرت بود که توانست یک چنین حادثه‌ی عظیمی را به وجود بیاورد که غرب را تکان داد؟ پیروزی انقلاب اسلامی و عظمت امام، غرب را تکان داد، نظام سلطه را تکان داد. خیلی‌ها به فکر افتادند بروند ببینند این چیست. به قرآن مراجعه کردند، حقایقی از اسلام دستشان آمد؛ لذا مشتاق اسلام شدند، گرایش به اسلام پیدا کردند. در آن برهه، یک فصل، یک حمله، یک موج به سمت اسلام به وجود آمد، که ادامه هم پیدا کرد.
موج دوم، آن وقتی شد که نظام مارکسیستی شکست خورد. حتّی در کشورهای اسلامی، جوانهای زیاد و مردمان بااخلاصِ زیادی بودند که امید خودشان را به نظام مارکسیستی بسته بودند؛ فکر میکردند با تشکیل دولت سوسیالیستی خواهند توانست فقر و بی‌عدالتی و چه و چه و چه را از کشورهاشان دور کنند؛ بعضی‌هاشان هم واقعاً مردمان صادقی بودند؛ بنده بعضی از اینها را دیده بودم؛ چه از مسلمانهاشان، چه از غیر مسلمانهاشان؛ مردمان صادقی بودند، اما به اسلام هیچ اعتقادی نداشتند؛ مارکسیست شده بودند برای خاطر اینکه خیال میکردند در مارکسیسم امیدی برای مردم هست؛ بعد که مارکسیسم شکست خورد، اینها دیدند نه، فایده‌ای ندارد؛ لذا به سمت اسلام آمدند.
همه‌ی این گروه‌های جوانی که شما دیدید در مصر و تونس و لیبی و یمن و جاهای دیگر، شعار اسلام میدادند، اینها در دهه‌های 60 و 70 میلادی - یعنی حدود چهل سال پیش، سی سال پیش - همه‌شان شعارهای چپ میدادند، شعارهای کمونیستی میدادند؛ اگر هم کسی از اسلام چیزی میگفت، لابه‌لایش حرفهای مارکسیستی بود. حتّی در کشور خود ما هم مواردی از این قبیل بود؛ من نمیخواهم اسم بیاورم. بودند کسانی که از اسلام میگفتند، اما لابه‌لای حرف اسلامی، در واقع تفکرات مارکسیستی بود که داشت تبلیغ و ترویج میشد. خب، اینها یک جائی اثر خودش را میبخشد. بعد از آنکه مارکسیسم شکست خورد، همه‌ی این گروه‌ها که از مارکسیسم مأیوس شدند، به اسلام برگشتند؛ به اسلام نگاه کردند، به قرآن نگاه کردند، به احکام اسلامی نگاه گردند، به جمهوری اسلامی نگاه کردند؛ دیدند عجب، یک نظامی بر پایه‌ی اسلام سر پا آمده، همه‌ی شعارهای مدرن و مترقی را سر دست گرفته، همه‌ی قدرتهای ظالم و ستمگر و مکندگان خون ملتها با او دارند مبارزه میکند، این هم مثل کوه ایستاده و نمیلرزد. به شگفت آمدند؛ گفتند عجب، خب بیائیم ببینیم این چیست. همانهائی را که میخواستند و در مارکسیزم دنبالش میگشتند و نتوانسته بودند آنها را پیدا کنند، بعد هم که بکلی شکست خورد، میدیدند حالا در اسلام هست. این هم یک مقطع بود که گرایش به اسلام پیدا شد. یک مقطع هم حالا به وجود آمده است؛ مأیوس شدن از لیبرالیزم غربی، لیبرال دموکراسی غرب، اقتصاد کاپیتالیستی. می‌بینید چه خبر است؟
میخواهند این مسئله را در تبلیغات کوچک کنند. واقع قضیه که کوچک نمیشود. در مرکز مالی آمریکا، در پایتخت اقتصادی آمریکا، یعنی در نیویورک، آن هم در خیابان «وال استریت» که کانون اصلی سرمایه‌داری دنیاست، هزاران نفر جمعیت جمع بشوند، بگویند ما سرمایه‌داری را نمیخواهیم. اینها نه مهاجرند، نه همه سیاه‌پوستند، نه از طبقات پائین جامعه‌اند؛ در میانشان استاد دانشگاه هست، سیاستمدار هست، گروه‌های دانشجوئی به اینها پیوسته‌اند؛ میگویند ما نظام کاپیتالیستی را نمیخواهیم. خب، این همین حرف ماست؛ ما هم که از اول گفتیم «نه شرقی، نه غربی»، یعنی نه نظام کاپیتالیستی، نه نظام سوسیالیستی؛ آن سوسیالیستی‌اش بود که به جهنم رفت، این هم دارد یواش یواش سرازیر میشود. بعد از این حادثه، اقبال به اسلام بیشتر خواهد شد. این هم یک موج دیگر است؛ موج سوم است.

مربوط به :بیانات در کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین‌ - 1390/07/09
عنوان فیش :مروری بر سرگذشت فاجعه‌بار غصب فلسطین
کلیدواژه(ها) : تاریخ آسیا و آفریقا, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, مقاومت اسلامی فلسطین, کمپ دیوید, مقاومت اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی, جبهه مقاومت فلسطین, نصرت الهی, نصرت الهی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
بیش از شش دهه از فاجعه‌ى غصب فلسطین میگذرد. عوامل اصلى این فاجعه‌ى خونین، همه شناخته‌شده‌اند و دولت استعمارگر انگلیس در رأس آنهاست، که سیاست و سلاح و نیروى نظامى و امنیتى و اقتصادى و فرهنگى آن و سپس دیگر دولتهاى مستکبر غربى و شرقى، در خدمت این ظلم بزرگ به کار افتاد. ملت بى‌پناه فلسطین در زیر چنگال بى‌رحم اشغالگران، قتل‌عام و از خانه و کاشانه‌ى خود رانده شد. تا امروز هنوز یک‌صدم فاجعه‌ى انسانى و مدنى‌اى که به دست مدعیان تمدن و اخلاق، در آن روزگار اتفاق افتاد، به تصویر کشیده نشده و بهره‌اى از هنرهاى رسانه‌اى و تصویرى نیافته است. اربابان عمده‌ى هنرهاى تصویرى و سینما و تلویزیون و مافیاهاى فیلمسازىِ غربى این را نخواسته و اجازه‌ى آن را نداده‌اند. یک ملت در سکوت، قتل‌عام و آواره و بى‌خانمان شد.
مقاومتهائى در آغاز کار پدید آمد که با شدت و قساوت سرکوب شد. از بیرون مرزهاى فلسطین و عمدتاً از مصر، مردانى با انگیزه‌ى اسلامى تلاشهائى کردند که از حمایت لازم برخوردار نشد و نتوانست تأثیرى در صحنه بگذارد.
پس از آن، نوبت به جنگهاى رسمى و کلاسیک میان چند کشور عرب با ارتش صهیونیست رسید. مصر و سوریه و اردن نیروهاى نظامى خود را وارد صحنه کردند، ولى کمک بى‌دریغ و انبوه و روزافزون نظامى و تدارکاتى و مالى از سوى آمریکا و انگلیس و فرانسه به رژیم غاصب، ارتشهاى عربى را ناکام کرد. آنها نه فقط نتوانستند به ملت فلسطین کمک کنند، که بخشهاى مهمى از سرزمینهاى خود را هم در این جنگها از دست دادند.
با آشکار شدن ناتوانى دولتهاى عرب همسایه با فلسطین، بتدریج هسته‌هاى مقاومتِ سازمان‌یافته در قالب گروه‌هاى مسلح فلسطینى شکل گرفت و پس از چندى از گرد آمدن آنها، «سازمان آزادیبخش فلسطین» تشکیل یافت. این برق امیدى بود که خوش درخشید، ولى طولى نکشید که خاموش شد. این ناکامى را میتوان به علل متعددى منسوب کرد، ولى علت اساسى، دورى آنان از مردم و از عقیده و ایمان اسلامى آنان بود. ایدئولوژى چپ و یا صرفاً احساسات ناسیونالیستى، آن چیزى نبود که مسئله‌ى پیچیده و دشوار فلسطین به آن نیاز داشت. آنچه میتوانست ملتى را به میدان مقاومت وارد کند و نیروئى شکست‌ناپذیر از آنان فراهم آورد، اسلام و جهاد و شهادت بود. آنها این را بدرستى درک نکردند. من در ماه‌هاى اول انقلاب کبیر اسلامى که سران سازمان آزادیبخش روحیه‌ى تازه‌اى یافته و به تهران مکرراً آمد و شد میکردند، از یکى از ارکان آن سازمان پرسیدم: چرا پرچم اسلام را در مبارزه‌ى بحق خود بلند نمیکنید؟ پاسخ او این بود که در میان ما، بعضى هم مسیحى‌اند. این شخص بعدها در یک کشور عربى به دست صهیونیستها ترور و کشته شد و ان‌شاءالله مشمول مغفرت الهى قرار گرفته باشد؛ ولى این استدلال او ناقص و نارسا بود. به گمان من، یک مبارز مسیحىِ مؤمن در کنار یک جمع مجاهد فداکارى که خالصانه، با ایمان به خدا و قیامت و با امید به کمک الهى میجنگد و از حمایت مادى و معنوى مردمش برخوردار است، انگیزه‌ى بیشترى براى مبارزه مى‌یابد تا در کنار گروه بى‌ایمان و متکى به احساسات ناپایدار و دور از پشتیبانىِ وفادارانه‌ى مردمى.
نبود ایمان راسخ دینى و انقطاع از مردم، بتدریج آنان را خنثى و بى‌تأثیر کرد. البته در میان آنان، مردان شریف و پرانگیزه و غیور بودند، ولى مجموعه و سازمان به راه دیگرى رفت. انحراف آنان، به مسئله‌ى فلسطین ضربه زد و هنوز هم میزند. آنها هم مانند برخى دولتهاى خائن عربى، به آرمان مقاومت - که تنها راه نجات فلسطین بوده و هست - پشت کردند؛ و البته نه فقط به فلسطین، که به خود هم ضربه‌ى سختى وارد کردند. به قول شاعر مسیحى عرب:
لئن اضعتم فلسطیناً فعیشکم‌
طول الحیاة مضاضات و ءالام‌
سى و دو سال از عمر نکبت، بدین ترتیب سپرى شد؛ ولى ناگهان دست قدرت خداوند ورق را برگردانید. پیروزى انقلاب اسلامى در ایران در سال 1979 - 1357 هجرى شمسى - اوضاع این منطقه را زیر و رو کرد و صفحه‌ى جدیدى را گشود. در میان تأثیرات شگرف جهانىِ این انقلاب و ضربه‌هاى شدید و عمیقى که بر سیاستهاى استکبارى وارد ساخت، از همه سریع‌تر و آشکارتر، ضربه به دولت صهیونیست بود. اظهارات سران آن رژیم در آن روزها، خواندنى و حاکى از حال و روز سیاه و پر اضطراب آنهاست. در اولین هفته‌هاى پیروزى، سفارت دولت جعلى اسرائیل در تهران تعطیل و کارکنان آن اخراج شدند و محل آن رسماً به نمایندگى سازمان آزادیبخش فلسطین داده شد؛ که تا امروز هم در آنجا مستقرند. امام بزرگوار ما اعلام کردند که یکى از هدفهاى این انقلاب، آزادى سرزمین فلسطین و قطع غده‌ى سرطانى اسرائیل است. امواج پرقدرت این انقلاب، که آن روز همه‌ى دنیا را فرا گرفت، هر جا رفت - با این پیام رفت که «فلسطین باید آزاد شود». گرفتارى‌هاى پیاپى و بزرگى که دشمنان انقلاب بر نظام جمهورى اسلامى ایران تحمیل کردند - که یک قلم آن، جنگ هشت ساله‌ى رژیم صدام حسین به تحریک آمریکا و انگلیس و پشتیبانى رژیمهاى مرتجع عرب بود - نیز نتوانست انگیزه‌ى دفاع از فلسطین را از جمهورى اسلامى بگیرد.
بدینگونه خون تازه‌اى در رگهاى فلسطین دمیده شد. گروه‌هاى مجاهد فلسطینىِ مسلمان سر برآوردند. مقاومت لبنان، جبهه‌ى نیرومند و تازه‌اى در برابر دشمن و حامیانش گشود. فلسطین به جاى تکیه به دولتهاى عربى و بدون دست دراز کردن به سوى مجامع جهانى، از قبیل سازمان ملل - که شریک جرم دولتهاى استکبارى بودند - به خود، به جوانان خود، به ایمان عمیق اسلامى خود و به مردان و زنان فداکار خود تکیه کرد. این، کلید همه‌ى فتوحات و موفقیتهاست.
در سه دهه‌ى گذشته، این روند روزبه‌روز پیشرفت و افزایش داشته است. شکست ذلتبار رژیم صهیونیستى در لبنان در سال 2006 - 1385 هجرى شمسى - ناکامى فضاحتبار آن ارتش پر مدعا در غزه در سال 2008 - 1387 هجرى شمسى - فرار از جنوب لبنان و عقب‌نشینى از غزه، تشکیل دولت مقاومت در غزه، و در یک جمله، تبدیل ملت فلسطین از مجموعه‌اى از انسانهاى درمانده و ناامید، به ملت امیدوار و مقاوم و داراى اعتماد به نفس، مشخصه‌هاى بارز سى سال اخیر است.
این تصویر کلى و اجمالى آنگاه کامل خواهد شد که تحرکات سازشکارانه و خیانتبارى که هدف از آن، خاموش کردن مقاومت و اعتراف‌گیرى از گروههاى فلسطینى و دولتهاى عرب به مشروعیت اسرائیل بود، نیز بدرستى دیده شود. این تحرکات که آغاز آن به دست جانشین خائن و ناخلف جمال عبدالناصر در پیمان ننگین «کمپ دیوید» اتفاق افتاد، همواره خواسته است نقش سوهان را در عزم پولادین مقاومت ایفاء کند. در قرارداد کمپ دیوید، براى نخستین بار، یک دولت عرب، رسماً به صهیونیستى بودن سرزمین اسلامى فلسطین اعتراف کرد و پاى نوشته‌اى را که در آن، اسرائیل خانه‌ى ملى یهودیان شناخته شده است، امضاى خود را گذاشت.
از آن پس تا قرارداد «اسلو» در سال 1993 - 1372 هجرى شمسى - و پس از آن در طرحهاى تکمیلى که با میداندارى آمریکا و همراهى کشورهاى استعمارگر اروپائى، پى‌درپى بر دوش گروه‌هاى سازشکار و بى‌همتى از فلسطینیان گذاشته شد، همه‌ى سعى دشمن بر آن بود که با وعده‌هاى پوچ و فریب‌آمیز، ملت و گروه‌هاى فلسطینى را از گزینه‌ى «مقاومت» منصرف کنند و به بازى ناشیانه در میدان سیاست سرگرم سازند. بى‌اعتبارى همه‌ى این معاهدات، بسیار زود آشکار شد و صهیونیستها و حامیان آنها بارها نشان دادند که به آنچه نوشته شده است، به چشم ورق پاره‌هاى بى‌ارزشى مینگرند. هدف از این طرحها، پدید آوردن دودلى در فلسطینیان، و به طمع انداختن افراد بى‌ایمان و دنیاطلبِ آنان، و زمینگیر نمودن حرکت مقاومت اسلامى بوده است و بس.
پادزهر همه‌ى این بازى‌هاى خیانت‌آمیز تاکنون، روحیه‌ى مقاومت در گروه‌هاى اسلامى و ملت فلسطین بوده است. آنها به اذن خدا در برابر دشمن ایستادند و همان طور که خداوند وعده داده است که: «و لینصرنّ الله من ینصره انّ الله لقوىّ عزیز»، از کمک و نصرت الهى برخوردار شدند. ایستادگى غزه با وجود محاصره‌ى کامل، نصرت الهى بود. سقوط رژیم خائن و فاسد حسنى مبارک، نصرت الهى بود. پدید آمدن موج پرقدرت بیدارى اسلامى در منطقه، نصرت الهى است. برافتادن پرده‌ى نفاق و تزویر از چهره‌ى آمریکا و انگلیس و فرانسه و تنفر روزافزون ملتهاى منطقه از آنان، نصرت الهى است. گرفتارى‌هاى پى‌درپى و بیشمار رژیم صهیونیست، از مشکلات سیاسى و اقتصادى و اجتماعى داخلى‌اش گرفته تا انزواى جهانى و انزجار عمومى و حتّى دانشگاه‌هاى اروپائى از آن، همه و همه مظاهر نصرت الهى است. امروز رژیم صهیونیستى از همیشه منفورتر و ضعیف‌تر و منزوى‌تر، و حامى اصلى‌اش آمریکا از همیشه گرفتارتر و سردرگم‌تر است.
اکنون صفحه‌ى کلى و اجمالى فلسطین در شصت و چند سال گذشته، پیش روى ماست. آینده را باید با نگاه به آن و درس‌گیرى از آن تنظیم کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران - 1390/04/13
عنوان فیش :غلبه حزب و تشکیلات در انقلابهای چپ دهه 60 میلادی
کلیدواژه(ها) : بیداری اسلامی, انقلاب اسلامی, تاریخ انقلابهای چپ و مارکسیستی, انقلابهای مارکسیستی, تاریخ آسیا و آفریقا, اثرات انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
حرکت نظام جمهوری اسلامی اثر خودش را در دنیا بخشیده است، تأثیرات عمیقی گذاشته است، قدرتهای استکباری و شیطانی را تضعیف کرده است، راه‌های تازه‌ای در مقابل ملتها باز کرده است. یک فصل تازه‌ای در دنیا شروع شده است، یعنی هرچه انسان نگاه میکند، دیگر نظیری برای آن نیست. البته بنده، هم در عمر خودم در دوره‌ی جوانی، هم در تاریخ، تحولات گوناگونی را که در جاهای گوناگون دنیا از جمله در منطقه‌ی ما اتفاق افتاده است، یا دیده‌ام یا خوانده‌ام. این انقلابهائی که در کشورهای آفریقائی، آمریکای لاتین، انقلابهای چپ در دهه‌ی 60 میلادی ـ یعنی پنجاه سال قبل مثلاً ـ اتفاق افتاد، اینها را دیدیم؛ نه این‌که ندانیم که سابقه‌ی تاریخی این تحولات چیست و چه جوری است؛ نه، اینها را دیده‌ایم. اما این که امروز دارد اتفاق می‌افتد، بیسابقه است؛ این دیگر نظیر ندارد. در آن حوادثی که در دهه‌ی 60 میلادی پیش می‌آمد ـ چه در آفریقا، چه در آمریکای لاتین، چه در برخی از کشورهای آسیا ـ آنچه که اتفاق می‌افتاد، غلبه‌ی یک حزب و یک تشکیلات بود بر سرنوشت یک ملت؛ با یک گرایش مادی و مارکسیستی، که معنویت و خدا در آن وجود نداشت. میگفتند مردمی؛ اما مردمی بودنش به این بود که یک حزبی غالباً هم با کودتا می‌آمد سر کار. همین احزاب و رژیمهای به اصطلاح انقلابی که در شمال آفریقا سر کار آمدند، همه‌شان با کودتا سر کار آمدند؛ مثل جمال عبدالناصر، مثل همین قذافی و دیگران. حرکتِ مردمی و انقلاب به معنای حقیقی نبود. آنچه امروز دارد اتفاق می‌افتد، حضور مردم است با تنشان، با جانشان؛ اینها مردمند. ممکن است احزاب هم به معنائی حضور داشته باشند یا تأثیر هم داشته باشند؛ اما آن که توی میدان است، یک مجموعه‌ی نظامی نیست، یک مجموعه‌ی کودتاگر نیست؛ مجموعه‌های مردمی‌اند، توده‌های مردمی‌اند، آن هم با گرایش توحیدی و خدائی و الهی؛ با الله اکبر، با نماز جماعت. حالا تبلیغات آمریکائی و صهیونیستی بگذار انکار کنند ؛ خب بکنند، واقعیت که با انکار آنها عوض نمیشود. واقعیت این است. این اصلاً سابقه ندارد. تا آنجائی که ما در دورانهای انقلابها دیده‌ایم و شنیده‌ایم و خوانده‌ایم، یک چنین چیزی با این فراگیری اصلاً سابقه ندارد. این یک چیز جدید است. یعنی واقعاً تاریخ منطقه و به تبع آن تاریخ دنیا ورق خورده است؛ یک فصل جدیدی آغاز شده. ما اینجا چه کاره‌ایم؟ من هیچ نمیخواهم ادعا کنم و بگویم انقلاب اسلامی همه‌کاره بود ـ حالا بعضی هم حساسند از این‌که گفته بشود منشأ این انقلابها، انقلاب اسلامی است ـ نه، اصلاً چنین ادعائی هم نمیکنیم، لازم هم نیست چنین ادعائی بکنیم؛ اما مسئله این است که امروز همان حرکتی که ما ملت ایران سی سال قبل، سی و دو سال قبل شروع کردیم، عیناً همان حرکت را با یک تفاوتهای منطقه‌ای و بومی و جغرافیائی و تاریخی، در دنیای اسلام در چندین کشور داریم مشاهده میکنیم. و من عرض کردم موج بعدی این کار در مناطق خیلی دوردست‌تر هم وجود دارد و چنین چیزی پیش خواهد آمد، که این برای ما تشویق‌آمیز است، این برای ما مبشّر است، مژده‌بخش است؛ نشان میدهد که ما امیدمان به آینده باید بیشتر باشد.

مربوط به :بیانات در دیدار وزیر علوم و استادان دانشگاه تهران‌ - 1388/11/13
عنوان فیش :همراهی دیکتاتوری و پیشرفت در دوران ناپلئون
کلیدواژه(ها) : فرانسه, تاریخ انقلابهای فرانسه, ناپلئون بناپارت, اثرات انقلاب اسلامی, تاریخ قاجاریه, عملکرد حکومت قاجاریه, وابستگی سلسله پهلوی به مستکبرین
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
[پیشرفتهای بسیار مهم علمی]در سایه‌ی آزادی و آزادفکرىِ ناشی از انقلاب اسلامی هم به وجود آمده؛ والّا اگر در نظام دیکتاتورىِ وابسته‌ی دوران طاغوت زندگی میکردیم، قطعاً این برای ما پیش نمیآمد؛ یعنی گذشت زمان این پیشرفت را به ما نمیداد. دیکتاتوری بود و وابستگی هم بود. حالا یک وقت دیکتاتوری هست، پیشرفت هم هست؛ مثلاً در رأس، یکی مثل ناپلئون است، که در دوره‌ی خودش دیکتاتور است، اما فرهنگستان درست میکند. پیشرفتهای بزرگ علمیای در همان چهارده پانزده سال حکومت ناپلئون در فرانسه به وجود آمد که شاید تا هفتاد هشتاد سال بعد از ناپلئون هم این مقدار پیشرفت برای آنها پیش نیامد. این پیشرفتها هنوز هم مایه‌ی افتخار فرانسویهاست. ناپلئون بالاخره یک آدم هوشمندی بود، علاقه‌مند بود، پرکار بود، فهمیده بود و آدمهای فهمیده‌ای هم همراهش بودند. لیکن یک وقت همان دیکتاتوری هست، همراه با وابستگی، همراه با نوکرصفتی؛ این چیزی بود که ما در سالهای متمادی دچارش بودیم؛ در دوران پهلویها یک جور، در دوران قاجار یک جور دیگر. در دوران قاجار هم ما به نحو دیگری وابسته بودیم. یعنی قبل از دوران شکوفائی استعمار که امثال ناصرالدین شاه حکومت میکردند، در همان وقت هم متأسفانه ما زیر سلطه بودیم. خوب، این حالت استبداد و دیکتاتوری که آزادی را از مردم میگیرد؛ بعد آن وقت وابستگی است که سیاستهای بیگانه را بر کشور تحمیل میکند. اگر آن استبداد و وابستگی بود، ما پیشرفت نمیکردیم؛ پیشرفت کنونی که آغاز شده، ناشی از انقلاب اسلامی است. اگر ما بخواهیم این پیشرفت ادامه پیدا کند، کار لازم است، تلاش لازم است؛ لذا خیلی باید تلاش کرد. دانشگاه در این زمینه نقش عمده‌ای دارد.

مربوط به :بیانات در مراسم بیستمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) - 1388/03/14
عنوان فیش :احیاء اسلام و دمیدن روح خودباوری در ملت؛ دستاوردهای بزرگ امام خمینی(ره)
کلیدواژه(ها) : آرمان‌های امام خمینی, اهداف امام خمینی, احیاء اسلام, عزت ملی, دستاوردهای امام خمینی(ره), عزت ملت ایران, اثرات انقلاب اسلامی, از خود بیگانگی, احساس حقارت ملت ایران, انحطاط ایران در دوره قاجار و پهلوی, وضعیت فرهنگی در رژیم پهلوی, عملکرد روشنفکران غربزده در ایران, تقلیدگرایی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, اعتماد به نفس ملی, عملکرد حکومت پهلوی, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, روحیه خوداتکایی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
یك مطلب درباره‌ی ممشای امام و راه آن بزرگوار و هدفهای ایشان عرض میكنم. و آن این است كه در جمع‌بندیِ توصیه‌های امام و شعارهای امام و مطالباتی كه ایشان از مردم، از مسئولان، از آحاد مسلمانان جهان داشته‌اند، دو پرچم برافراشته را در دست امام ملاحظه میكنیم. در حقیقت امام بزرگوارِ ما در این نهضت عظیمی كه در كشورمان و در جهان اسلام به وجود آوردند، دو پرچم را بلند كردند و برافراشته نگاه داشتند: یك پرچم عبارت است از پرچم احیاء اسلام؛ به عرصه آوردن این قدرت عظیم و لایتناهی‌. پرچم دوم، پرچم عزت و سربلندی ایران و ایرانی. این دو تا پرچم برافراشته‌ی به دست قدرتمند امام بزرگوار ماست. پرچم اول كه در حقیقت یك بعد از دعوت امام و نهضت امام است، مربوط به امت بزرگ اسلامی است. پرچم دوم هم اگرچه كه مربوط به ملت ایران است، مربوط به ایران و ایرانی است، اما چون یك تجربه‌ی عملی از تحرك حیات‌بخش اسلام است، برای امت اسلامی امیدآفرین و حركت‌ساز است. چون این نهضت بزرگ در ایران تجربه‌ی عملیِ بیداری اسلام و تحقق اسلام بود، بنابراین اگرچه كه به طور مستقیم مربوط به ایران و ایرانی است، اما نتیجه‌ی آن باز برای امت اسلام دارای ارزش و اهمیت است. من درباره‌ی هر دو بعد، مطالب كوتاهی را عرض میكنم ... وجه دوم مربوط به عزت ایران و ایرانی است. اولین كار و مهمترین كاری كه امام بزرگوار ما در این بخش دوم انجام داد، این بود كه احساس حقارت را از ملت ایران گرفت و از روح آنها زدود؛ این خیلی مسئله‌ی مهمی است. ملت ما از صد و پنجاه سال پیش، صد سال پیش، بر اثر عوامل گوناگون، در خود احساس حقارت میكرد؛ خودكم‌بینی احساس میكرد؛ از جنگهای دوران قاجار بگیرید و آن شكستهای سخت و از دست دادن شهرهای مختلف در زمان قاجار، تا بعد در دوران پهلوی، زمان رضاخان، آن دیكتاتوری و سركوب سخت ملت، كه مجال نفس كشیدن به كسی داده نمیشد؛ بعد در دوران بعد از پهلوی اول، زمان محمدرضا، با حضور آمریكائیها، با ایجاد سازمان امنیت و ساواك، با آن رفتار خشنی كه با مردم میكردند، مردم احساس میكردند كه هیچ توانی دیگر برایشان نمانده است. در چند مسئله‌ی مهم ملت ایران احساس شكست كرد؛ از قضیه‌ی مشروطه كه ملت ایران شكست خورد بعد از اینكه پیروز شده بود، تا قضیه‌ی نهضت ملی كه باز ملت ایران با آنكه یك حركت عظیمی را كرد، متصدیان و مسئولان نتوانستند این حركت را نگه دارند و ملت ایران شكست خورد؛ بعد از آن یك دیكتاتوری سخت از سال 33 تا سال 57 - در طول بیست و چهار سال - بر مردم حاكم بود، كه مردم واقعاً روحیه‌ای دیگر نداشتند. از طرفی روشنفكران غرب‌زده كه خیلی از آنها در دستگاه‌های حكومت ظالم حضور داشتند، با حرف خودشان و با عمل خودشان به مردم اینجور تفهیم كرده بودند كه شما عرضه ندارید؛ عرضه‌ی هیچ كاری را ندارید؛ باید تقلید كنید. در علم تقلید كنید، در صنعت تقلید كنید، در فرهنگ تقلید كنید، در لباس تقلید كنید، در خوراك تقلید كنید، در حرف زدن تقلید كنید. حتّی كار را به جائی رساندند كه یك وقتی گفتند: باید خط فارسی را تغییر بدهیم! ببینید چقدر یك ملت باید از استقلال و عزت نفس دور شده باشد كه جرأت كنند كسانی بگویند خطّت را تغییر باید بدهید. خط فارسی كه هزار سال میراث علمی ما با آن نوشته شده است، این را عوض كنیم، تغییر بدهیم، خط اروپائی‌ها را بیاوریم و از آنها تقلید بكنیم؛ كار را به این جا رسانده بودند. امام آمد این روح حقارت را گرفت و در طول پانزده سال نهضت امام تا پیروزی انقلاب و از روز پیروزی انقلاب به نحو دیگری تا ده سال عمر بابركت آن بزرگوار، دائم روح خودباوری را در این ملت دمید: شما میتوانید، ما میتوانیم، شما قادرید، شما بزرگید، شما قدرتمندید.

مربوط به :بیانات در دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان‌ - 1388/02/23
عنوان فیش :یادگیری زبان فارسی توسط عرب زبانان به خاطرعشق به انقلاب
کلیدواژه(ها) : اثرات انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, جنگ شیعه و سنی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
عزیزان من! مسئله‌ی دعوای شیعه و سنی که شما میبینید در یک دوره‌ای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی داغتر از قبل شد، ناشی از این[تاثیر شگرف و عمیق انقلاب اسلامی ] است. در دوره‌ی حکومت اسلامی، ناگهان دیدیم دعوای شیعه و سنی در ایران، در عراق و در کشورهای دیگر داغتر شده. الان کس‌هائی را در بعضی از کشورها به اتهام اینکه دارند شیعه را ترویج میکنند، میگیرند! حرف بیمحتوا و غلط و دروغ. آن هم در کشورهائی که مردمشان محب اهل بیتند؛ اهل سنتند، لیکن اهل سنتِ محب اهل بیت، عاشق اهل بیت. این را ما میبینیم و دیدیم.
کار به جائی رسید که خیلی از عربها که از روی علاقه و محبت به رادیوهای ایران در آن اوائل انقلاب گوش میکردند، زبان فارسی را یاد گرفتند. افراد متعددی در آن سالهای اول با بنده ملاقات میکردند، میگفتند ما فارسی را از روی عشق و علاقه‌ی به انقلاب یاد گرفتیم. همین طور دائم به رادیوی فارسی که نمیفهمیدیم چه میگوید، گوش دادیم، بتدریج فارسی را یاد گرفتیم. فارسی حرف میزدند؛ بلد بودند. نفوذ انقلاب این است. سید قطب درست گفت. از هزاران کتاب، اثر این - نظامی که بر اساس اسلام به وجود آمده - بیشتر است.

مربوط به :بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی - 1387/01/01
عنوان فیش :دخالت آمریکا درتعیین وزراء و فرماندهان ارتش درزمان پهلوی
کلیدواژه(ها) : اثرات انقلاب اسلامی, دخالت آمریکا در ارتش رژیم پهلوی, نفوذ آمریکا در رژیم پهلوی, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, نظام سلطه, سلطه‌پذیری
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
انقلاب اسلامی خود یك نوآوری بزرگِ تاریخی بود كه ملت ایران آن را در تاریخ خودش و تاریخ بشریت به ثبت رساند. انقلاب نوآوری بود؛ جمهوری اسلامی نوآوری بود. از بعد از دوران شروع استعمار، دنیا به دو بخش تقسیم شد: یك بخش سلطه‌گر، یك بخش سلطه‌پذیر؛ دولتها و قدرتهایی با تكیه به دانش، با تكیه به سلاح، با تكیه به فریب‌گری، توانستند كشورهای دیگری را زیر سلطه بگیرند؛ آن‌ها شدند سلطه‌گر، این ملتها و این كشورها- خواه و ناخواه- شدند سلطه‌پذیر. دنیا عادت كرد به تقسیم میان سلطه‌گر و سلطه‌پذیر؛ به طور سنتی، جمعی از ملتها باید زیر فرمان و یوغ استثمار و استكبار دولتها و ملتهای دیگری قرار می‌گرفتند. انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی آمد و این خطكشی باطل و این نظام غلط را در هم شكست. جمهوری اسلامی اعلام كرد با سلطه‌گری مخالف است و خود هم اگر بتواند و قدرت داشته باشد، هرگز سلطه‌گری نخواهد كرد؛ نه ملت دیگری را و نه مسئولان كشور، ملت خود را زیر سلطه‌ی ناخواسته‌ی خود نخواهند كشید. با سلطه‌گری مخالف است؛ اما با سلطه‌پذیری بیشتر مخالف است.
سلطه‌پذیری به معنای تسلیم شدن و تشویق كردن سلطه‌گران است. آن ملتی كه می‌نشیند تا بیایند و منابع او را غارت كنند و بر سرنوشت او مسلط بشوند، دارد سلطه‌گران را تشویق می‌كند و به دست خود گور خود را می‌كند. از لحاظ اخلاقی، سلطه‌گری و استثمار یك كشور و تسلط ظالمانه‌ی بر یك كشور، تحقیر ملتها و سلب هویت آن‌هاست. ملتها وقتی زیر سلطه قرار گرفتند، فرهنگ خود و هویت خود و شخصیت خود را بتدریج از دست می‌دهند و آن عزت ملی و غیرت عمومی و مردمی و ملی از آن‌ها گرفته می‌شود. از لحاظ سیاسی، سلطه‌گری یعنی سرنوشت یك ملت را در دست گرفتن. همچنانی كه در دوران طاغوت، امریكائیها و رژیم امریكا بر كشور ما سلطه داشتند و ملت هم هیچ‌كاره بود؛ یك مستبدی را بر سر كار گذاشته بودند و با فرمان او و پشت سر او این ملت را تحت سلطه قرار داده بودند و در امور داخلی این ملت دخالت می‌كردند: نصب می‌كردند، عزل می‌كردند، خط مشی برای دولت تنظیم و تعیین می‌كردند، نخست‌وزیر می‌آوردند، نخست‌وزیر می‌بردند، حتی در تعیین وزراء و در تعیین فرماندهان ارتش دخالت می‌كردند. از لحاظ اقتصادی هم سلطه‌گری یعنی غارت منابع یك كشور یا معطل گذاشتن منابع یك كشور. این نتائج سلطه‌گری است. انقلاب اسلامی آمد و خط بطلانی بر همه‌ی این‌ها كشید.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران‌ - 1386/06/23
عنوان فیش :اعمال فشار آمریکا و شوروی سابق بر جمهوری اسلامی در جنگ با صدام
کلیدواژه(ها) : پشتیبانی آمریکا از رژیم بعثی عراق در جنگ, حمایت استکبار از عراق در جنگ تحمیلی, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی, ایستادگی مقابل استکبار, ایستادگی در مقابل انقلاب, تاریخ دفاع مقدس, اثرات انقلاب اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, دستاوردهای جمهوری اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
جنگی كه در سال 1359 علیه جمهوری اسلامی شروع شد، اگرچه از طرف صدام بدبخت و روسیاه بود، اما پشت سر این قضیه یك پروژه‌ی بین‌المللیِ استكباری بود برای زمین زدن نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی. تحلیلگران غربی تحلیل كردند و فهمیدند و درست هم فهمیدند كه این انقلاب فقط این نیست كه یك رژیم دست‌نشانده را در ایران از بین برده است و این كشور عظیم و پربركت را از سیطره‌ی استكبار خارج كرده؛ بلكه این حركت الهام‌بخش خواهد شد، دنیای اسلام را تكان خواهد داد، ملتها را به فكر خواهد انداخت. همین هم شد: فلسطین به فكر افتاد، كشورهای شمال آفریقا به فكر افتادند، در تمام دنیای اسلام حركت و جنب و جوش هویت‌یابیِ اسلامی شروع شد كه تا امروز هم همچنان رو به توسعه و گسترش است. چون فهمیدند كه اینجا كانون الهام‌بخش دنیای اسلام خواهد شد، گفتند جمهوری اسلامی را باید ما به هر كیفیتی هست، از بین ببریم. لذا بااینكه منطقه، منطقه‌ی خطیری است، منطقه‌ی نفت است و غربی‌ها خیلی به مسأله‌ی نفت و خلیج فارس اهمیت می‌دهند و امنیتِ اینجا برایشان حیاتی است، لیكن درعین‌حال وارد میدان شدند، صدام را تقویت كردند، بلكه او را تشجیع كردند كه این جنگ را شروع كند؛ او هم چون آدم نادانِ كله‌شقِ قدرت‌طلبِ خامی بود، خیال می‌كرد كه حالا می‌آید دو سه روزه یا چند هفته‌ای مسئله را تمام می‌كند و با قدرت برمی‌گردد سر جای خود. لذا وارد این جنگ شدند و هشت سال تمام ایران اسلامی فشارهای همه‌جانبه‌ای را كه از سوی همه‌ی قدرتهای بزرگ دنیا بر ایران از كانال جنگ وارد شد، تحمل كرد؛ این خیلی مهم است. شورویِ سابق از این كانال به ایران فشار آورد، امریكا فشار آورد، پیمان ناتو- اروپائی‌ها- فشار آوردند، مرتجعین منطقه با انواع و اقسام طرق از این كانال علیه جمهوری اسلامی فشار آوردند. یكی از این فشارها هر انقلابی را، هر دولتی را به زانو درمی‌آورد و از پا می‌انداخت؛ اما مجموع این فشارها نه فقط جمهوری اسلامی را از پا درنیاورد، بلكه ملت ایران را قوی‌تر و آگاه‌تر، و عزم و اراده‌ی آن‌ها را راسخ‌تر كرد و جمهوری اسلامی را روز به روز به سمت قوت اسلامی و الهی پیشتر برد. ایستادگی در میدان دفاع، چنین اثری را به وجود آورد.
ضربات فراوانی هم به جبهه‌ی مقابل زده شد. یعنی صدام و رژیم بعثی ضربه‌ی اصلی را اینجا خوردند. امریكا به فكر افتاد كه می‌تواند دست و پای آن‌ها را جمع كند. یعنی دیدند رژیمی است توخالی كه متكی به مردمش نیست؛ این را فهمیدند. در واقع ضربه‌ی اصلی را ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی به این متجاوز زد، كه آخرش به این جاها منتهی شد كه ملاحظه می‌كنید. اما جمهوری اسلامی روز به روز قوی‌تر شد.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان‌ رهبری - 1383/12/27
عنوان فیش :استقبال مردم دنیا از مسئولان جمهوری اسلامی ایران
کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای, اثرات انقلاب اسلامی, انزوای آمریکا, بوسنی و هرزگوین
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
ما مایل نیستیم در دنیاى اسلام منزوى باشیم، و منزوى هم نیستیم و نخواهیم شد. انزوا به معناى دیپلماتیک و رایج آن در دنیا، آن‌چنان مضر نیست که انزواى از ملتها مضر است. امروز امریکا به حسب ظاهر منزوى نیست؛ حضور سیاسى و حتى حضور نظامى او در همه جاى این منطقه محسوس است؛ اما در حقیقت منزوى است؛ چرا؟ چون ملتها که تعیین‌کننده و تصمیم‌گیرنده‌اند، همه از حضور امریکا و سیاستهاى امریکا متنفر و بیزارند؛ این انزوا مضر است. جمهورى اسلامى در دنیاى اسلام این انزوا را ندارد.
شما الان هر جاى دنیاى اسلام بروید، خواهید دید که مردم دلهایشان براى جمهورى اسلامى مى‌تپد؛ این واقعیت است. سفر اخیر رئیس جمهور محترم ما به بوسنى، یک نمونه است. مگر ما با بوسنى چقدر ارتباط مردمى داریم؟ مگر مردم بوسنى چقدر به این‌جا آمده‌اند؟ بعد از قرارداد دیتون و خاتمه‌ى جنگهاى بالکان، آن همه علیه ایران در آن‌جا تبلیغات و فعالیت شده بود؛ عوامل جمهورى اسلامى را از آن‌جا بیرون کردند، به آنها توهین کردند، در تبلیغاتشان آنها را متهم کردند و همه چیز راجع به آنها گفتند؛ درعین‌حال مردم بوسنى از رئیس جمهور ما آن‌گونه استقبال کردند. ایشان مى‌گفتند در برف سنگین سارایوو - که شاید تا نزدیک زانوى انسان برف باریده بود - مردم در خیابانهاى شهر اجتماع متراکمى کرده بودند تا رئیس جمهورى اسلامى ایران را ببینند. ایشان مى‌گفتند به کتابخانه‌ى قاضى خسروبیک رفتیم - که بنده هم زمان ریاست‌جمهورى به آن‌جا رفته بودم - تقریباً 45 دقیقه بازدید ما طول کشید؛ اما وقتى برگشتیم، دیدیم مردم هنوز آن‌جا ایستاده‌اند. در مسجدِ آن‌جا مردم اجتماع متراکمى کرده بودند و براى خوش‌آمدگویى به رئیس جمهورى اسلامى ایران، به زبان فارسى سرود مى‌خواندند! این استقبال مربوط به اشخاص نیست.
من از سفر الجزایر برگشته بودم و منظره‌یى را که در آن کشور دیده بودم، براى امام تشریح کردم و گفتم این استقبال مربوط به شخص من نبود؛ تکریم شما بود. الان هم نه شخص من، نه شخص آقاى خاتمى، نه هیچکدام از مسؤولان کشور که به دیگر کشورها مى‌روند و این‌گونه مورد استقبال قرار مى‌گیرند، مورد نظر نیستند؛ مردم اشخاصِ ماها را نمى‌شناسند؛ شاید اسم ما را بدانند، اما انقلاب و امام را مى‌شناسند؛ همان شخصیتى که مثل خورشید در آسمان دنیاى اسلام مى‌درخشید و همه - چه دشمنها مى‌خواستند، چه نمى‌خواستند - آن را لمس مى‌کردند. الان هم نمودار و برگه‌یى از آن شخصیتِ ممتاز را مشاهده مى‌کنند. شما هرجا بروید، وضعیت همین‌گونه است.
یکى از مسؤولان ما - یادم نیست آقاى رئیس جمهور بود یا کس دیگرى - به یکى از کشورهاى عربى رفته بود و از او استقبال خوبى کرده بودند. من گفتم شما به هر کدام از کشورهاى عربى بروید، قضیه همین است؛ اگر به مصر بروید، اجتماع مردم از همه‌جا بیشتر خواهد بود؛ به سودان بروید، همین‌طور است، به دیگر کشورها بروید، همین‌طور است؛ البته مشروط بر این‌که دولتها مانع نشوند. امروز در سرتاسر دنیاى اسلام، جمهورى اسلامى مطرح است؛ علت هم این است که بر سر حرف و شعار اصلى خود - که اسلام است - ایستاده است.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان - 1383/08/10
عنوان فیش : انقلاب اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی, حرکت علمی ایران, پیشرفت‏ علمی و فناوری, پیشرفت علمی ایران
کلیدواژه(ها) : انقلاب اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی, حرکت علمی ایران, پیشرفت‏ علمی و فناوری, پیشرفت علمی ایران
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
یکی از کارهای مهم انقلاب این بود که علم را در داخل کشور ترویج کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان - 1383/08/10
عنوان فیش :تشکیل اتاق جنگ توسط گروهکها در دانشگاه تهران
کلیدواژه(ها) : اثرات انقلاب اسلامی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, فعالیتهای گروهکها علیه نظام اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
علم باید در کشور ترویج شود. یکی از کارهای مهم انقلاب همین بود؛ علم را در داخل کشور ترویج کرد. اول انقلاب در برهه‌ی کوتاهی ما ناگزیر شدیم دانشگاه نداشته باشیم. دانشگاه به مناسبت انقلاب فرهنگی و مسائلی که در دانشگاه بود، تعطیل شد. دانشگاه‌ها به اصرار دانشجوها تعطیل شد. در همین دانشگاه تهران گروهکها اتاق جنگ درست کردند؛ یعنی از دانشگاه به‌عنوان وسیله‌یی برای آشوب، فتنه، جنگ با انقلاب، جنگ با نظام و جنگ با اسلام استفاده کردند! دانشگاه در برهه‌ی کوتاهی تعطیل شد؛ لیکن بعد از این برهه‌ی کوتاه، فعالیت علمی و دانشگاه و دانشجو به شکل معجزه‌آسایی پیشرفت کرد.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1382/11/24
عنوان فیش :طرد سلطه بر ایران و ایجاد امیدواری در دنیای اسلام ؛ علت دشمنی با انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, امیدآفرینی, امیدواری مسلمین, راه حل مسئله فلسطین, لبنان, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, شهید چمران, اثرات انقلاب اسلامی, اثرات فرهنگی انقلاب اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, تاریخ آسیا و آفریقا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
دشمنیها[برعلیه انقلاب به خاطر] چیست؟ عدّه‌ای خیال می‌کنند مسئولان انقلاب یا امام رضوان اللّه علیه دشمن‌تراشی کرده‌اند؛ نه، قضیه این نیست. اگر شما خانه‌ای داشته باشید که گردن‌کلفت و ظالمی سالها آن را غصب کرده باشد، بعد شما با اسناد و مدارک به مراکز قانونی مراجعه کنید و ایستادگی کنید تا خانه را پس بگیرید، طبیعی است که آن غاصب با شما دشمن خواهد شد. نمی‌شود شما را ملامت کرد که دشمن‌تراشی کرده‌اید؛ شما خواسته‌اید حقّ خود را بگیرید؛ این دشمن‌تراشی نیست. سفره‌ای در مقابل بیگانگان پهن بود و بر سر این خوان یغما هر کاری می‌خواستند، می‌کردند. انقلاب این سفره را جمع کرده؛ معلوم است دشمن می‌شوند و کینه بر دل می‌گیرند و غیظ پیدا می‌کنند. این انقلاب در دنیای اسلام و دنیای عرب امیدها را زنده کرد. وقتی انقلاب ما پیروز شد، به‌طور کلّی دنیای عرب و دنیای اسلام در یک حال رکود و سکوت و نومیدی به‌سرمی‌برد؛ صهیونیستها کار خودشان را پیش برده و همه را ترسانده بودند و هیچ ملتی گمان نمی‌کرد درِ امیدی برایش باز باشد. ناگهان دروازه‌ی عظیم فَرَج گشوده شد و ملتها امید پیدا کردند. صهیونیستها خیال می‌کردند فلسطین را خورده‌اند و تمام شده است. شما ببینید امروز ملت فلسطین با همه‌ی وجود و با همه‌ی توان وسط میدان آمده است و بااینکه فشار زیادی هم روی او وارد می‌کنند، بازایستاده است. این فقط شکست اسرائیل نیست؛ این شکستِ امریکاست؛ این شکستِ همه‌ی قدرتهای صهیونیستی است که بر دنیا مسلّطند. یک ملت بی‌سلاحِ محصور در اراضی فلسطین، همه‌ی این‌ها را عاجز و بیچاره کرده است. این روح امیدواری بود که ملت لبنان را بیدار کرد. همان ایام انقلاب ما، لبنان غوغایی بود؛ صهیونیستها هر کاری می‌خواستند، با لبنان می‌کردند: حمله می‌کردند، می‌کشتند، تجاوز می‌کردند و هواپیماهایشان در آسمان لبنان می‌آمدند و می‌رفتند؛ مثل اینکه آسمان کشور خودشان است! در عوض، گروههای لبنانی به جان هم افتاده بودند. نزدیک پیروزی انقلاب، یک‌نوار دوساعته از مرحوم دکتر «چمران» آورده بودند؛ بنده در مشهد آن را گوش می‌کردم. خودش در لبنان بود و جزئیات مصیبتهای مردم لبنان را در آنجا شرح می‌داد. الآن کار مردم لبنان به جایی رسیده است که به اسرائیل ضربه‌ای می‌زنند که از اوّل حضور صهیونیستها در این منطقه، هیچ دولت عربی چنین ضربه‌ای به آن‌ها نزده است. دو سال قبل، آن‌ها را وادار به عقب‌نشینی کردند؛ چند هفته‌ی پیش هم علی‌رغم صهیونیستها چند صد زندانیِ خود را آزاد کردند و قدرت‌مندانه جشن گرفتند. اگر در دل ملتی امید نباشد، این چیزها پیش نمی‌آید؛ این امید را شما دادید. امروز این امیدآفرینی در همه‌ی دنیای اسلام و عرب به چشم می‌خورد، که مجال نیست جزئیات نمونه‌ها را به شما عرض کنم. انقلاب ایران دنیای اسلام را امیدوار و زنده کرد. معلوم است وقتی انقلاب با این خصوصیات وارد میدان می‌شود، کسانی که از رکود و ضعف دنیای اسلام بهره‌مند بودند، با آن دشمن می‌شوند؛ یک موجود زنده هم که ما باشیم، از خود دفاع می‌کنیم. یک ملت وقتی زنده است و با او دشمنی کرده‌اند، طبیعی است که عکس‌العمل نشان می‌دهد. نمی‌شود ما دست بسته بنشینیم، با ما دشمنی کنند- دشمنیِ سیاسی، دشمنیِ اقتصادی- ما هم بگوییم چون نمی‌خواهیم دشمن‌تراشی کنیم، ساکت بمانیم و از خود دفاع نکنیم! اینکه منطق عقلایی نیست. مسأله‌ی دشمنیها این است.

مربوط به :بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان‌ - 1380/08/12
عنوان فیش :مستعمره شدن قطعات دولت عثمانی توسط دولتهای اروپایی
کلیدواژه(ها) : تاریخ حکومت عثمانی, عملکرد استعمار انگلیس در عراق, اثرات انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
نظام اسلامى در سرتاسر دنیاى اسلام و هرجا که مسلمانى وجود داشت، هویّت اسلامى و احساس شخصیت را هم در افراد و هم در ملتها زنده کرد. اقلیتهاى مسلمان که در دنیا متفرّق بودند، احساس شخصیّت کردند. ملتهاى مسلمان، بخصوص در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا - یعنى در واقع اجزاى امپراتورىِ متلاشى شده قدیمى عثمانى که سالهاى سال رنج استعمار را تحمّل کرده بودند - احساس کردند مجدّداً نسیمى وزیده است. البته ما امپراتورى عثمانى را اصلاً تأیید نمى‌کنیم؛ یک حکومت سلطنتى بود مثل بقیه حکومتهاى سلطنتى، با همان مشکلات و گرفتاریها؛ اما اروپاییها - فاتحان جنگ بین‌الملل اوّل - وقتى این حکومت بزرگ را که از منطقه بالکان تا تمام آسیاى صغیر و خاورمیانه و شمال آفریقا گسترش داشت - از بوسنى و هرزگوین تا مصر و ترکیه کنونى و عراق و سوریه و فلسطین - متلاشى نمودند، به این اکتفا نکردند که حکومت را زایل کنند؛ از ملتها انتقام کشیدند و آنها را تحقیر کردند! قطعه قطعه بخشهاى این حکومت به دست یکى از دولتهاى اروپایى افتاد و همان داستان غمبار استعمار تکرار شد؛ داستانى که هرگز از یاد این ملتها نخواهد رفت و از تاریخ آنها زایل نخواهد شد. در یک کشور، بیگانه‌اى بیاید حکومت کند و تمام امکانات آن کشور در خدمت شخص بیگانه و دستگاه بیگانه و نظام بیگانه باشد و مردم آن کشور مجبور باشند از بیگانه‌اى که بر آنها حکومت مى‌کند، اطاعت کنند و جرأت نکنند اندکى برخلاف مصالح او حرف بزنند یا حرکت کنند. واقعیت استعمار این بود.
آن‌جاهایى که استعمارِ مستقیم نکردند - مثل عراق - حکومت پادشاهى درست کردند و آدم غیر عراقى را (خانواده فیصل، خانواده سلطنتىِ عراقى نبودند) آوردند و بر مردم حاکم کردند؛ اما در واقع انگلیسیها حکومت مى‌کردند. سیاست، سیاست انگلیسیها بود؛ خواست، خواست انگلیسیها بود و مردم عراق تسلیم و مقهور سرپنجه یک حکومت بیگانه بودند. شما ببینید براى یک ملت، کدام تحقیر از این بالاتر است؟ همه چیزشان را تحقیر کردند و دین و دنیا و شخصیت و ادب و فرهنگ و استقلالشان را به‌کلّى از بین بردند.
آن روزى هم که به اصطلاح موج مدرنیته را وارد این منطقه کردند، در واقع باید گفت فاضلابهاى مدرنیته را به این منطقه فرستادند! علم و ابتکار و اختراعات جدید و پیشرفت فکرى و دانشگاههاى پیشرو را که به کشورهاى الجزایر و مصر و عراق و بقیه مناطق تحت استعمار نیاوردند. اوّل چیزى که آوردند، ابتذال فرهنگى، کشف حجاب و کالاهاى مصرفى پس‌مانده بود؛ یا حدّاکثر نظامهاى نسخ‌شده درجه دو و سه آموزش و پرورش خود را آوردند؛ یعنى مردم را از همه جهت تحقیر کردند.
وقتى موج چپ در دنیا بلند شد، بسیارى از روشنفکران در دنیاى اسلام، شعارهاى چپ - شعارهاى سوسیالیستى و مارکسیستى - مى‌دادند و در واقع مى‌خواستند از غرب انتقام بگیرند؛ اما وقتى نظام اسلامى و انقلاب اسلامى پدید آمد، غوغا به پا شد و تمام کشورهاى اسلامى از این‌که دیدند یک ملت آمده و پرچم اسلام را بلند کرده و در مقابل سخت‌ترین تهدیدها ایستاده است؛ نه فقط در مقابل غرب، بلکه در مقابل شرق و غرب، شعار «نه شرقى، نه غربى» مى‌دهد و در مقابل جذّابترین تطمیعها، بى‌اعتنایى نشان مى‌دهد، یکپارچه هیجان شدند.

مربوط به :بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان‌ - 1380/08/12
عنوان فیش :تاثیرگذاری انقلاب اسلامی در ابعاد جهانی
کلیدواژه(ها) : اثرات انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای, ژان پل سارتر, راسل، برتراند, جنگ ویتنام, تاریخ آسیا و آفریقا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در ابعاد جهانى - حتّى در دنیاى غیر اسلام - هم انقلاب اسلامى تأثیر گذاشت و توجّه به قدرت مذهب در بسیج انسانها را در دنیا مطرح کرد. مذهب - که یک پدیده منزوى و تشریفاتىِ محض بود - ناگهان آن‌چنان یک ملت را بسیج کرد که توانست یک نظام متّکى به حمایتهاى بین‌المللى را به‌کلّى به خاک سیاه بنشاند و اجازه ندهد بر روى ویرانه‌هاى آن، خلأ به وجود آید؛ بلکه نظامى با حرفهاى نو بر سر پا کند. قائلین همه حرفهایى که براى بشریّت ایده‌آل بود - مسأله عدالت، انسانیّت و تکریم انسان، برابرى انسانها، برابرى نژادها، لزوم مبارزه و مقابله با زورگوییهاى بین‌المللى - و کسانى که در دلهایشان حرفهایى بود، ولى جرأت نمى‌کردند آنها را ابراز کنند و یا میدانى براى ابراز نمى‌یافتند، دیدند نظام سیاسىِ مستقرّىِ در یک گوشه از دنیا به وجود آمده، این حرفها را روى پلاکارد نوشته و در مقابل چشم جهانیان بلند کرده است. این براى آنها، بسیار فوق‌العاده بود.
در زمان جنگ ویتنام که علیه امریکا تبلیغات زیاد بود، اما کسى گوشش بدهکار نبود و اعتنا نمى‌کرد، ژان پل سارتر نویسنده و فیلسوف فرانسوى و برتراندراسل فیلسوف و نویسنده انگلیسى و چند نفر دیگر دور هم جمع شدند و گفتند بیاییم علیه امریکا دادگاهى تشکیل دهیم و جنایات این رژیم در ویتنام را در این دادگاه محاکمه کنیم. آن‌طور که به ذهنم مى‌آید، برتراندراسل به عنوان دادستان، ژان پل سارتر به عنوان رئیس دادگاه، و چند نفر دیگر هم از متفکران سیاسى دنیاى غرب بودند. آنها در دنیا هیچ نقطه‌اى را پیدا نکردند که این دادگاه را در آن‌جا تشکیل دهند! کشورهاى غربى - از جمله فرانسه و انگلیس - کشورهاى خودِ اینها بود و شریک جرم امریکا بودند؛ بنابراین معنا نداشت چنین دادگاهى در این کشورها تشکیل شود. در کشورهاى کمونیستى هم اگر این دادگاه تشکیل مى‌شد، صبغه کمونیستى پیدا مى‌کرد و چون اینها ضدّ مارکسیسم بودند، نمى‌خواستند در این کشورها برگزار شود. بنابراین هیچ نقطه آزادى در دنیا وجود نداشت که اینها دادگاه را در آن‌جا تشکیل دهند. راه حلّى که به نظرشان رسید، این بود که رفتند یک کشتى اجاره کردند و در آبهاى آزاد اقیانوسها این دادگاه نمایشى را تشکیل دادند! بنابراین وقتى عدّه‌اى متفکّر مى‌خواستند به جنایات آشکار امریکا در ویتنام اعتراض کنند، یا باید به اعتراضات خیابانى متوسّل مى‌شدند - مثل همین کارهایى که امروز در دنیا علیه جهانى‌گرى مى‌شود. هرجا کنفرانس جهانى‌سازى (گلوبالیسم تحت رهبرى امریکا) تشکیل مى‌شود، تظاهرات خیابانى شکل مى‌گیرد و عدّه‌اى شعار مى‌دهند و چهار نفر پلیس هم با باتوم مى‌آیند؛ ولى این تظاهرات چندان اهمیتى ندارد و تأثیرگذار نیست؛ صرف یک ابراز اعتراض است - یا اگر مى‌خواستند کارى بکنند که بتواند در افکار عمومى دنیا اثر بگذارد، هیچ نقطه‌اى در دنیا وجود نداشت که آنها بتوانند به آن متّکى باشند؛ لذا یک کشتى انتخاب کردند و وسط آبها رفتند و بدون اتّصال به هیچ مردمى و بدون داشتن امتداد ملّى‌اى، این کار را کردند. در چنین دنیایى؛ در قحط یک فضا و محیط مناسب براى زدن یک حرف حساب، ناگهان بر روى خاک، روى همین زمین، آن هم نه در یک زمین اجاره‌اى یا میدان فوتبال؛ بلکه در یک کشور، آن هم نه در یک نقطه دورافتاده دنیا؛ بلکه در خاورمیانه و حسّاسترین منطقه جغرافیاى سیاسى دنیا، یک ملت چند ده میلیونى، با یک انگیزه تمام نشدنى، ناگهان وسط میدان آمد و نه فقط به امریکا و پشتیبانان او اعتراض کرد و به همه انگیزه‌هاى استکبارى امریکا «نه» گفت که حتّى به شوروى هم که قطب مقابل امریکا بود، اعتراض مى‌کرد!
من در زمان ریاست جمهورى، در کنفرانس غیر متعهّدها در زیمباوه شرکت کردم. کنفرانس غیر متعهّدها عمدتاً در اختیار چپ‌ها بود. البته دولتهاى متمایل به غرب و امریکا هم در آن‌جا بودند؛ اما کارگردان عمده، یکى رابرت موگابه و یدیگرى فیدل کاسترو بود - که اینها چپ بودند - بقیه رؤساى جمهورِ چپ دنیا هم که طرفدار شوروى بودند، حضور داشتند و عمده کارگردانى در دست اینها بود. من رفتم در آن‌جا سخنرانى کردم. سخنرانى من صددرصد ضدّ امریکایى و ضدّ استکبارى بود. حقایق انقلاب، حقایق کشور، جرایم امریکا، جرایم علیه ملت ایران، مسائل مربوط به جنگ تحمیلى و امثال اینها را گفتم. بعد با همان صراحت و شدّت، به تجاوز شوروى به افغانستان حمله کردم. اینها مبهوت مانده بودند! یکى از همان رؤساى جمهور چپ به من گفت، تنها غیر متعهّد در این کنفرانس، ایران است. ببینید؛ نظام اسلامى در ابعاد جهانى، این‌طور اهمیت و جلوه پیدا مى‌کند و حتّى دشمنانش مجبور مى‌شوند به آن احترام کنند.

مربوط به :بیانات در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلّای رشت‌ - 1380/02/12
عنوان فیش :الگوگیری نلسون ماندلا و انقلاب آفریقای جنوبی از تجربه انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : نلسون ماندلا (xoliɬaˈɬa manˈdɛla), جوانان ایران اسلامی, تجربیات انقلاب اسلامی, الگوگیری از انقلاب اسلامی, تاثیر انقلاب اسلامی بر انقلاب آفریقای جنوبی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, تاریخ آسیا و آفریقا, اثرات انقلاب اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
جوان این مملكت در دهه‌های پنجاه و شصت معجزه آفرید؛ جوان این مملكت كاری كرد كه تا آن روز هیچ ملتی نتوانسته بود چنین كاری بكند؛ جوان این مملكت با تن و جسم خود به خیابانهای این كشور آمد - در همین شهر رشتِ شما، در شهرهای دیگر استان، در شهرهای دیگر كشور - و چنان این حضور را با همین جسم خود برجسته كرد كه آن نظامِ تا دندان مسلّحِ متّكی به پشتیبانی همه‌ی سیاستهای استعماری دنیا، دید دیگر جای نفس كشیدن ندارد؛ لذا مجبور شد فرار كند و برود. این تجربه، بعد از ما تكرار شد؛ قبل از ما هیچ جای دیگر نبود. انقلابهایی كه در جاهای دیگر رخ می‌داد، نتیجه‌ی كارهای چریكی و پارتیزانی و پرتاب ترّقه و شلیك گلوله بود؛ اما این تجربه، تجربه‌ی ملت ایران بود كه به وسیله‌ی جوانان ایجاد شد.
«نلسون ماندلا» قبل از آنكه در آفریقای جنوبی به پیروزی برسد- زمانی كه تازه از زندان آزاد شده بود- به ایران آمد و با من ملاقات كرد. راجع به اوضاع آفریقای جنوبی از او سؤال كردم، چیزهایی گفت. من به او گفتم، ما تجربه‌ای داریم كه گمان می‌كنم در كشور شما هم قابل عمل باشد؛ و آن تجربه عبارت است از اینكه انسانهای داوطلب- كه اكثریت جمعیت كشور ما را تشكیل می‌دادند- زن و مرد، با جسمِ خودشان به خیابانها آمدند، نه با مشتشان، نه با سلاحشان، نه با نارنجكشان، نه با خانه‌ی تیمی‌شان، بلكه با تنِ خودشان آمدند؛ روی خود را هم نبستند، با صورتِ باز آمدند؛ لذا نظام را منفعل كردند و او هم دید نمی‌تواند بایستد. واقعاً بر چه كسی می‌خواست حكومت كند؟ گفتم به نظر من این الگو در آفریقای جنوبی قابل عمل است. او سری تكان داد. بعد از رفتن او، یكی دو ماه طول نكشید كه خبرهای تظاهرات عظیم مردمی در آفریقای جنوبی را در روزنامه‌ها خواندیم! من فهمیدم كه این بذر، سبز شد؛ عین همان وضعیت ایران. تمام خیابانهای شهرهای بزرگ آفریقای جنوبی از سیاهان پُر شد و یك عدّه از سفیدپوستها هم آمدند و همراه با آن‌ها راه‌پیمایی كردند و گفتند ما هم با حكومت تبعیض نژادی مخالفیم! نتیجه نیز همان شد؛ یعنی كسی كه در رأس بود، دید اصلًا نمی‌تواند كاری بكند. اوّل رفت و كس دیگری را جای خودش گذاشت؛ او هم دید نمی‌تواند؛ لذا در یك انتقال قدرت آرام، حكومت را به دست سیاه‌پوستان دادند و خود «ماندلا» هم رئیس‌جمهور شد! این حادثه‌ی تقلیدشدنی و این الگوی ملتها برای آزادی‌خواهی، به وسیله‌ی جوان ایرانی در دهه‌های پنجاه و شصت اتّفاق افتاد.
معجزه‌ی انقلاب اسلامی در دهه‌ی پنجاه، و معجزه‌ی جنگ هشت ساله در دهه‌ی شصت اتّفاق افتاد.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان بسیجی - 1377/09/25
عنوان فیش :تاثیری پذیری جوانان کشورهای عربی از جوانان حزب‌اللّهی ایران
کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, اثرات انقلاب اسلامی, اثرات فرهنگی انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در کشورهایی که اسمشان اسلامی بود، اما از گرایش و میل و عزّت اسلامی، هیچ خبری در آنها نبود، دختران و پسران بدون این‌که ایران و ایرانی و امام ایران و جوانان ایرانی را دیده باشند، با امواج نورانیای که جوانان ایرانی فرستادند، منقلب شدند.
در سالهای اواسطِ دهه‌ی شصت در سفر به یکی از کشورهای عربی که به‌شدّت تحت تأثیر فرهنگ منحطّ غرب قرار داشت، من در خیابانها به چشم خود دیدم که سبک لباس پوشیدن دختران و پسران، سبک جوانهای حزب‌اللّهی ماست؛ در حالی که آنها به ایران نیامده بودند و از تلویزیونها و از بعضی خبرها توانسته بودند جوان ایرانی را از دور ببینند و تحت تأثیر عظمت او قرار گیرند.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان بسیجی - 1377/09/25
عنوان فیش :منقلب شدن مصعب بن عمیر به برکت اسلام
کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, اثرات انقلاب اسلامی, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
من یک وقت بر سرِ بحثی در قضیه‌ی انقلاب فرهنگی و مسائل دانشگاهها، به دوستان آن روزِ ستاد انقلاب فرهنگی گفتم: به داخل خانه‌های همین چهره‌های منوّر شهدای حزب‌اللَّه بروید و بگویید آلبوم عکسهای چهار، پنج سال پیشِ آنها را بیاورند و به شما نشان دهند! بنده خودم این کار را نسبت به بعضیها کرده بودم؛ دارای چهره‌های عجیب و غریب، موها و آرایشهای گوناگون! گفتم: این جوانی که امروز اسوه‌ی دین و تقوا و معنویت است، همانی است که عکسش را در آن آلبوم میبینید! چهار، پنج سال پیش، آرایشش، نگاه کردن و مدگراییاش، مثل یک مقلّد محض نسبت به فرهنگ منحط و فاسد غربی بود و مثل یک موجود پوک، هیچ چیز از درخششهای انسانی را که آدم دوست میدارد در یک جوان ببیند، در او نبود!
گفتم: اینها همانها هستند که انقلاب مثل کیمیا، مثل اکسیر و ماده‌ای که با زحمت به دست میآید - اما به دست میآید - مس وجودشان را تبدیل به طلا کرد. این انقلاب، آن اکسیر بود؛ مسها را طلا و فلزها و ظرفیتها را عوض نمود. جوانِ انقلاب، این‌گونه بود.
درست مثل همان کاری که پیامبر در صدر اسلام کرد. وقتی «مصعب‌بن‌عمیر» در جنگ اُحد شهید شد، پیامبر بالای سر او آمد و گریه کرد - طبق آنچه که در روایت و تاریخ هست - و به اصحابش گفت: این جوان در مکه - البته قبل از مسلمان شدنش - بهترین و زیباترین و فاخرترین لباسها را میپوشید و با زیباترین آرایشها میخرامید (به تعبیر من) و همه‌ی مرد و زن مکه به او نگاه میکردند. جوانی طبق ارزشهای جاهلی و غرق در همان ارزشها که همه‌ی همّتش در آن روز این بود که لباس زیباتر و فاخرتری بپوشد و چهره‌ی جذّابتری داشته باشد. اسلام، این جوان را منقلب و تبدیل به یک قهرمان و یک آدم معنادار کرد. مدتها قبل از آن هم که پیامبر از مکه به مدینه هجرت کند، برای این‌که یثربیهای آن روز، قرآن یاد بگیرند، این جوان را فرستاد. پیرمرد هم دور و برِ خود داشت، ولی این جوان را فرستاد و او معلّم قرآن اهل یثرب شد! در جنگ اُحد هم به شهادت رسید. روی خاکهای داغ بیابان افتاده بود؛ پیامبر ایستاد، به جسد مطهّر او نگریست و بنا کرد گریه کردن! این انقلاب است؛ انقلابِ ارزشها یعنی این؛ یعنی آن چیزهایی را که برای یک جوان، مهمّ است تغییر میدهد.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان - 1376/09/05
عنوان فیش : انقلاب, دستاوردهای انقلاب اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی, قدرت تحلیل سیاسی
کلیدواژه(ها) : انقلاب, دستاوردهای انقلاب اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی, قدرت تحلیل سیاسی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
از بزرگترین خدماتی که انقلاب به ملت ایران کرد، این بود که ذهنها را باز کرد، ذهنها را سیاسی کرد، چشمها را باز کرد، و همه را با مسائل کشور آشنا کرد.

مربوط به :بیانات در مراسم ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) - 1374/03/14
عنوان فیش : معنویت‎گرایی, امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه), اثرات انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : معنویت‎گرایی, امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه), اثرات انقلاب اسلامی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
ردّ پای انقلاب بزرگ اسلامی ما معنویّت است و این معنویّت، اوّلین پیام این انقلاب و امام معنوی است.

مربوط به :بیانات در مراسم ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) - 1374/03/14
عنوان فیش : معنویت‎گرایی, بیداری اسلامی, انقلاب اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : معنویت‎گرایی, بیداری اسلامی, انقلاب اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
بيدارى اسلامى در كشورهاى گوناگون و بيدارى روح معنويت در سرتاسر جهان، مرهون انقلاب اسلامى است.

مربوط به :بیانات در مراسم ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) - 1374/03/14
عنوان فیش : عدالت, عدالت‏خواهی, اثرات انقلاب اسلامی, دفاع از مظلوم, انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : عدالت, عدالت‏خواهی, اثرات انقلاب اسلامی, دفاع از مظلوم, انقلاب اسلامی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
در دنیا هرجا که نداى عدالتخواهى بلند شده است، این انقلاب آن‌جا را با خود و از خود و متناسب با خود یافته است و با حق جویان و عدالتخواهان عالم، همراهى کرده است.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1373/11/14
عنوان فیش :استقبال گرم مردم سارایوو از حضرت آیت الله خامنه ای
کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سفر آیت الله خامنه ای به یوگسلاوی, اثرات انقلاب اسلامی, الگوگیری از انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در آن سه، چهار سال اوّل انقلاب، وقتی رهبران مسلمان و شخصیتهای اسلامی - از روشنفکر و شاعر و هنرمند گرفته تا سیاستمدار و عالِم دینی - به ایران میآمدند، به مجرّد این‌که چشمشان به امام، یا به آن حسینیّه، یا به ما، یا به مسؤولین کشور و یا به نماز جمعه میافتاد، از شوق، هایهای میگریستند و میگفتند: «شما با دنیای اسلام چه کردید!» احساس عزّت میکردند. البته هنوز هم وقتی شخصیّتهای مذکور به ایران میآیند، همین حرفها را میزنند و احساسشان همان احساس است. منتها گذشت زمان، حقایق دیگری را به وجود آورده است که بعد عرض میکنم.

باری؛ همین احساس عزّتها بود که بعدها منتهی به پدید آوردن حوادث شورانگیزی از طرف مسلمانان در افریقا و آسیا شد؛ همان حوادثی که امروز دلمشغولی عمده امریکاییها و مستکبرین دنیاست. آری؛ آنها دغدغه دارند. این‌که میگویند «ایران خطرناک است»؛ این‌که میگویند «جمهوری اسلامی، منافع ما را به خطر میاندازد»؛ همه ناشی از همین دغدغه‌هاست. الجزایر را نگاه کنید! مصر را نگاه کنید! فلسطین اشغالی را که خیال میکردند همه چیز در آن تمام شده است، نگاه کنید و ببینید اکنون مسلمانانِ آن‌جا چه هیجانی دارند و چه مبارزه‌ای میکنند! در داخل اروپا، بوسنی هرزگوین را نگاه کنید و ببینید یک عدّه مسلمان، با این‌که از مسلمانی چیز زیادی هم نمیدانند، چطور با انگیزه و احساس مسلمانی - همان احساسی که انقلاب ایران به آنها داد - در مقابل دشمنانشان قیام کردند!

به یاد میآورم که سالها پیش - در زمان ریاست جمهوری خود - به یوگسلاوی رفته بودیم. من ضمن بازدید از آن کشور، گفتم: «میخواهیم از بوسنی هرزگوین هم دیدن کنیم.» مقدّمات سفر به آن‌جا مهیّا شد و به سارایوو رفتیم. یک روز به خیابانهای سارایوو رفتم و مردم که شنیده بودند رئیس جمهور اسلامی آمده است - چون رسانه‌های گروهی یوگسلاوی که ما مهمانشان بودیم، عکس و گزارش و تفصیلات ما را در بلگراد منتشر کرده بودند - گروه گروه جمع شده بودند و زن و مرد، تحت تأثیر شوق و روحیه اسلامی، اشک میریختند و کف میزدند.

مقصود این است که با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اعتزاز و افتخار و مباهات به اسلام، در مسلمانان زنده شد. اسلام، عزیز شد و مسلمان احساس کرد که اسلام مایه سربلندی اوست. این هم از برکات انقلاب اسلامی بود.

مربوط به :بیانات در دیدار مهمانان خارجی شرکت‌کننده در مراسم بزرگداشت دهه فجر - 1371/11/18
عنوان فیش :تأثير انقلاب اسلامي در تغيير منش ماركسيستي در مبارزه به هويت مذهبي
کلیدواژه(ها) : اثرات انقلاب اسلامی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, مبارزات ضد استعماری قرن بیستم, ایدئولوژی مبارزه
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، وقتی جوانان و غیرتمندان یك ملت می‌خواستند مبارزه‌ای را علیه ظلمی كه بر آن ملت و در منطقه‌ی خودشان حاكم بود، آغاز كنند، به دنبال تفكرات چپ می‌رفتند. از چپیها الهام می‌گرفتند و از آنها جزوه و نوشته و دستورالعمل دریافت می‌كردند. هر جای دنیا كه نهضت یا مبارزه‌ای علیه ظلم وجود داشت، شما می‌دیدید یك صبغه‌ی چپ در آن هست، یا سعی می‌شد این صبغه‌ی چپ به نحوی به آن داده شود. چنین تصور می‌شد كه بدون ارتباط و اتصال با یك تفكر یا با یك مكتب - كه آن هم مثلاً مكتب ماركسیزم بود نمی‌شود مبارزه‌ای را سازماندهی و هدایت كرد و به پیروزی رساند! اما بعد از آن‌كه انقلاب اسلامی پیروز شد، دیدیم در هر نقطه‌ی عالم كه یك حركت انقلابی و یا حركت غیورانه‌ای در مقابل ظلم و جور انجام می‌شود، صبغه‌ی مذهب پیدا می‌كند. حركتهای مذكور در كشورهای اسلامی، صبغه‌ی اسلام به خود می‌گرفت و در كشورهای غیراسلامی، گرایش به یك مذهب دیگر را در خود داشت. ما حتی در اوایل پیروزی انقلاب، مبارزاتی را مشاهده كردیم كه قبل از آن، گرایشهایشان ماركسیستی بود؛ اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نه این‌كه آن گرایش ماركسیستی به كلی از بین برود، ولی یك رگه‌ی مذهبی هم در آن به وجود آمد و یا یك عنصر مذهبی هم در آن وارد شد. این همه، از تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی بود.

مربوط به :بیانات در دیدار مهمانان خارجی شرکت‌کننده در مراسم بزرگداشت دهه فجر - 1371/11/18
عنوان فیش : دستاوردهای انقلاب اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی, انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : دستاوردهای انقلاب اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی, انقلاب اسلامی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
انقلاب اسلامى ایران، پس از پیروزى خود، از یک طرف به مبارزان دنیا امید داد و دلهاى غیرتمندانى را که مى‌خواستند با ظلم و جور و نامردمى در هر نقطه‌ى عالم مبارزه کنند زنده کرد و از طرف دیگر، هویت اسلامى را به ملتهاى مسلمان برگرداند.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگزاران فرهنگی - 1371/05/21
عنوان فیش :سیر رویارویی انقلاب اسلامی ایران با تهاجم فرهنگی
کلیدواژه(ها) : اثرات انقلاب اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, تهاجم فرهنگی, آغاز تهاجم فرهنگی غرب علیه ایران, اثرات فرهنگی انقلاب اسلامی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
انقلاب اسلامی که آمد، مثل مشتی به سینه‌ی مهاجم خورد؛ او را عقب انداخت و تهاجم[فرهنگی] را متوقف کرد. در دوران اول انقلاب، شما ناگهان دیدید که مردم ما در ظرف مدت کوتاهی، تغییرات اساسی در خلقیات خودشان احساس کردند: گذشت در بین مردم زیاد شد؛ آز و طمع کم شد؛ همکاری زیاد شد؛ گرایش به دین زیاد شد؛ اسراف کم شد؛ قناعت زیاد شد - فرهنگ اینهاست؛ فرهنگ اسلامی اینهاست - جوان به فکر فعالیت و کار افتاد، دنبال تلاش رفت؛ خیلیها که به شهرنشینی عادت کرده بودند، به روستاها رفتند؛ گفتند: «بگذار کار کنیم. بگذار تولید کنیم.»؛ شبه کارهایی که به صورت گیاه هرزی در زندگی اقتصادی مردم رشد پیدا کرده بود کم شد. این، مربوط به یکی دو سال اول انقلاب بود. این، مربوط به همان زمانی است که تلاش روزبه‌روز دشمن برای پاشیدن بذر اخلاقیات منفی متوقف شده بود و یک گرایش و یک توجه به اسلام پیش آمده بود. مجدداً آن فرهنگ و اخلاق و آداب و خلقیات اسلامی که در خمیره‌ی مردم ما بود، در آنان زنده شد. البته عمیق نبود. عمق، آن زمانی پیدا می‌کند که روی موضوع، چند سالی کار شود. این فرصت پیش نیامد و آن تهاجم، بتدریج و به مرور، از سرگرفته شد. تهاجم، در اواسط دوران جنگ به وسیله‌ی ابزارهای تبلیغی و گفتارهای غلط و کج‌اندیشانه شروع شد و آن ته‌نشین‌ها و رسوبهای ذهنی و روحی خود ما مردم هم در تأثیرگذاری‌اش مؤثر بود. اما باز حرارت جنگ، مانع بود، تا جنگ تمام شد. بعد از جنگ، این جبهه‌ی جدید، به شکل جدی مشغول کار شد. دشمن با یک محاسبه فهمید که جمهوری اسلامی را با تهاجم نظامی نمی‌شود از بین برد. محاسبه‌ی قبلی، غلط از آب درآمده بود.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1370/12/01
عنوان فیش :تاثیر پیروزی انقلاب اسلامی بر رونق دین و دینداری در سطح دنیا
کلیدواژه(ها) : اثرات انقلاب اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, پیروزی انقلاب اسلامی 57, بیداری اسلامی, انروای دین, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, تاریخ نهضت امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
بلاشک دنیا، دنیای دیگری شده است. آن روزی که این انقلاب به پیروزی رسید، وضع اسلام در دنیا این نبود که امروز هست؛ خیلی متفاوت بود. آن روزی که این نهضت شروع شد، وضع اسلام و دین و دین‌‌‌داری در داخل همین کشور هم این نبود که شما امروز مشاهده می‌‌‌کنید؛ دین، غریب و مظلوم و منزوی بود؛ از دین برائت می‌‌‌جستند؛ حتّی دین‌‌‌دارها از دین‌‌‌داری خجالت می‌‌‌کشیدند! وضع فرهنگ غیر دینی بلکه ضد دینی به جایی رسیده بود که بزرگترین تعریف دینی از یک جوان این بود که بگویند فلان جوان نمازخوان است! همه چیز به سمت دوری از اسلام و دوری از خدا بود. در و دیوار این کشور را به گناه آلوده کرده بودند. بعضی از ظواهر محفوظ بود؛ اما از بواطن دین، از روح دین، از حرکت عمومی به سمت هدفهای دین خبری نبود؛ و این در ایران بود که مردمش یکی از متدین‌‌‌ترین مردمان مسلمان در کشورهای گوناگون بودند. در بعضی کشورهای دیگر اسلامی، وضع مثل اینجا بود؛ در بعضی جاها هم وضع بدتر بود. سران کشورهای اسلامی یادشان نمی‌‌‌آمد که مسلمانند! در مجامع سیاسی و رسمیِ اسلامی، چیزی که مطلقاً به یاد کسی نمی‌‌‌آمد، این بود که یک حرکت و یک تظاهر اسلامی انجام بگیرد، یا از یک تظاهر ضد اسلامی جلوگیری بشود؛ اصلًا چیزی به عنوان اسلام مطرح نبود! امروز کار به جایی رسیده است که دشمنان اسلام و دین منظور، دشمنان فردی و شخصی و اعتقادی نیست؛ دشمنان سیاسی است؛ آن‌‌‌هایی که دین‌‌‌داری مردم را سدی در مقابل اطماع و هوسها و شهوات خود می‌‌‌بینند از گسترش دین در سطح عالم، به عنوان یک‌‌‌ پدیده‌‌‌ی خطرناک یاد می‌‌‌کنند! ما باید به این واقعیت خیلی توجه کنیم

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه دانش صدای جمهوری اسلامی ایران‌ - 1370/11/15
عنوان فیش :گمنامی دانشمندان کشور قبل از انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : اثرات انقلاب اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, تکریم نخبگان, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, مقایسه عملکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
انقلاب اینها[دانشمندان گمنام کشور] را یک‌خرده رو می‌آورد؛ اما اینها قبل از انقلاب گمنام‌تر بودند. آن کس که می‌خواست یک‌خرده برای خودش و برای علمش زندگی کند، گمِ گم بود؛ مگر آن کسی که می‌خواست یک کار مثلاً تملق‌آمیزی بکند و یک چیزی بگوید، او جلو می‌آمد؛ والّا کسی که واقعاً می‌خواست در زندگی علمی خودش باشد، اصلاً کسی به او کمترین اعتنایی نمی‌کرد.
من یک وقت در زمان ریاست جمهوری به مرکز سرم‌سازی کرج رفتم، دیدم یک عده از این دانشمندان پیرمرد در آن‌جا هستند؛ که یکی از آنها هم به گمانم جزو همین کسانی بود که از طریق رادیو با او صحبت شد. من از لهجه‌اش فهمیدم که نجف‌آبادی است. پیرمرد از کار افتاده‌یی بود؛ گریه‌اش گرفت! دید که رئیس جمهور آمده با او دست می‌دهد و می‌گوید: آقا ! احوال شما چه‌طور است؟ اصلاً چنین چیزی در زندگی او سابقه نداشت که یک مقام کشوری جلو بیاید و با تواضع با او حرف بزند و قدر علم او را بداند. می‌دید که من قدر علم او را می‌دانم و به او به عنوان یک عالم، حقیقتاً و قلباً - نه تصنعاً - احترام می‌کنم؛ این واقعاً برایش چیز عجیبی بود. اصلاً این چیزها در گذشته مطرح نبود.

مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان فرهنگی ایران در خارج از کشور - 1370/02/03
عنوان فیش :استقبال مردم هند از رهبری در اوایل انقلاب
کلیدواژه(ها) : صدور انقلاب اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در فضایی که به طور کلی همه‌ی عوامل علیه گرایش ایمانی و دینی، و به طور ویژه علیه گرایش اسلامی بوده، ملتها علیرغم این عوامل مخالف، تشنه و مشتاق شنیدن سخن معنوی و روحانی بوده‌اند. در همین حال، یک غریو پُرطنین صادقانه‌ی قوی بلند شده و به خاطر صدقش و اخلاص گوینده و پشتوانه‌های عملیش - که نشان داده است فقط حرف نیست - و به خاطر دشمنی چهره‌های زشت دنیا با آن - یعنی چهره‌ی استکبار، چهره‌ی ارتجاع، چهره‌ی زراندوزان - و به خاطر عوامل گوناگونی از این جمله، در دلهای ملتها، بخصوص ملتهای مسلمان، یک جایگاه و تأثیر حقیقی و نسبتاً عمیق به وجود آورده است؛ به طوری که از اول انقلاب تا الان، هرجا که ایادی و عوامل انقلاب - از قبیل من و شما - پاگذاشتند، دیدند که آن غریو و صاحب آن غریو، پیش از آنها به آن‌جا رفته است.

در اوایل انقلاب، من خودم به هند رفتم و تقریباً به عمده‌ی مراکز فرهنگی، سیاسی این کشور سر زدم. هرجا که پا گذاشتم، دیدم که انقلاب و امام پیش از ما آن‌جاست! ما که رفتیم، مردم ما را تحویل گرفتند؛ چون نماینده‌ی این کانون بودیم؛ نه این‌که ما به آن‌جا برویم و مردمی بیخبر باشند، آن وقت ما بگوییم چنین حادثه‌یی اتفاق افتاده است.

هنوز هم همین‌طور است. شما در این کشورهایی که نمایندگی نداریم، برای بار اول که وارد میشوید، اگر توفیق پیدا کنید که خودتان را به محافل مردمىِ متوقع برسانید - حالا آن گروههایی را که از این مسایل دورند، نمیگوییم - اگر به محافل دانشجویی و روشنفکری و محافل انسانهای متعهد و دلسوز و مخلص بروید، میبینید که این پیام قبل از شما به آن‌جا رفته است. من در سفرهایی که در دوره‌های مختلف به جاهای گوناگون داشتم، بلااستثنا در همه‌ی کشورها - اعم از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، حتّی کشورهای کمونیستی - این را دیدم.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران - 1369/05/01
عنوان فیش :افزایش گرایش به مذهب؛اثر جهانی حضور مردمی در انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : فروپاشی شوروی, تاریخ عملکرد اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی آن, اثرات انقلاب اسلامی, تاریخ غرب, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ انقلاب روسیه و شکل‌گیری اتحاد جماهیر شوروی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
خیلی ساده‌لوحی است، اگر ما تغییر وضع شوروی از «شوروی برژنف» به «شوروی گورباچف» را فقط نتیجه‌ی مشکلات اقتصادی بدانیم. مشکلات اقتصادی شوروی که مربوط به این یک سال و دو سال و پنج سال و ده سال نیست. این مشکلات، قبل از آن‌که برژنف بیاید در رأس حکومت قرار بگیرد، گریبانگیر شوروی بوده است. حکومت چندساله‌ی مطلقه‌ی برژنف با آن خصوصیات، در همین شرایط اقتصادی تحقق پیدا کرد. حکومت جانشینانش هم همین‌طور بود.
در این دهه، چه عاملی است که از جمع‌بندی آن حقایق اقتصادی و اجتماعی، به این نتیجه می‌رسد؟ این عامل را احتمالاً می‌شود در جای دیگری - غیر از خود شوروی - جستجو کرد. مطرح شدن حضور مردمی و قوّت اراده‌ی ملتها به حد ایجاد یک قطب جدید در معادلات جهانی - کاری که ایران اسلامی کرد - از کجا معلوم که در آن تصمیم‌گیریها مؤثر نبوده است؟ چه کسی می‌تواند این را به آسانی نفی کند؟
در اروپای شرقی، حوادث از یک خاستگاه مذهبی آغاز شد. اصلاً شعار جنبش همبستگی در لهستان - که مادر همه‌ی قضایای اروپای شرقی است - عبارت از درخواست انجام عملیات دینی و تشریفات مذهبی در کلیسا بود. در سال دوم انقلاب ما - یعنی همان سال 58 - خبرهایش برای ما می‌آمد که برایمان خیلی جالب بود. آن روز، ما در شورای انقلاب بودیم. تحلیل ما در آن روز، این بود که گرایش به مذهب در این نقطه‌ی از دنیا، با روی‌کارآمدن یک حکومت مذهبی بر اساس یک انقلاب مذهبی - که دنیا را تکان داد و متوجه به خودش کرد - بی‌ارتباط نیست. اینها رانباید دست کم گرفت. من اینها را به عنوان نظر نمی‌گویم؛ به عنوان یک احتمال که در خور پیگیری است، مطرح می‌کنم.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مردم خراسان - 1369/03/15
عنوان فیش :ممانعت استعمار از حضور دسته ‌جمعی مسلمین در صحنه ‌ی سیاست عالم
کلیدواژه(ها) : امت بزرگ اسلامی, اسلام, استعمار, رضا شاه پهلوی, انقلاب اسلامی, مسلمان, تاریخ استعمار و عملکرد استعمارگران, تاریخ جنگ جهانی دوم, نقشه دشمن, ظرفیت‌های جهان اسلام, تاریخ جنگ جهانی اول, اثرات انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
از روز اول پیروزی انقلاب، در کنار هدفهای موذیانه‌یی که دشمنان نسبت به انقلاب و ملت ایران و رهبر عظیم‌الشأنش داشتند، برای آنها یک هدف در اولویت قرار داشت و آن هدف این بود که نگذارند این انقلاب، روحیه‌ی مسلمانان را در دنیا تقویت کند. این، چیز خیلی مهمی است و برای امریکا و ارتجاع و سردمداران سیاستهای خبیث استعماری، خطر بسیار بزرگی می‌باشد. یک ملت و یک جمعیت، آن وقتی از میدان خارج می‌شود و شکست می‌خورد، که روحیه‌ی خود را ببازد. رزمندگانی که در میدان جنگ بودند، این مطلب را خوب تجربه کردند. تأثیر روحیه در پیروزی و شکست، از بقیه‌ی عوامل بیشتر است.
ملت اسلام، بیش از یک میلیارد نفوس در دنیا دارد. کشورهایی در آسیا، در خاورمیانه، در آفریقا، با عنوان اسلامی وجود دارد. شخصیتهای برجسته، دانشمندان، متفکران و فیلسوفان در میان مسلمانانِ همه جای دنیا هستند. این جمعیتِ بیش از یک میلیاردی - که بیش از یک‌پنجم نفوس دنیا را دارند - اگر بخواهند به قدر نفوس خودشان، در حوادث دنیا اثر بگذارند، معنایش این است که یک‌پنجم همه‌ی حوادث عالم، با اراده‌ی مسلمین انجام بگیرد. چیز خیلی مهم و عظیمی است. دین اسلام هم برخلاف بعضی از ادیان دیگر، مردم را به تصمیم‌گیری، حضور در صحنه، کار داشتن به کار سیاست و ملکداری و اداره و این‌طور امور تشویق می‌کند. این دین، دین زندگی و حکومت و سیاست است. مثل ادیان دیگر نیست که دوری از سیاست و صحنه‌ی زندگی و فعالیتهای گوناگون و امثال اینها را، جزو اصول خودشان بدانند.
درست توجه کنید. جمعیتی با این عظمت و با این اعتقاد دینی که باید در امور دنیا و امور زندگی دخالت بکنند، اگر یکپارچه و بانشاط باشند، اگر برای خودشان حق قایل باشند، اگر وارد صحنه باشند، چه‌قدر برای ابرقدرتها سنگین تمام خواهد شد؛ چه‌قدر برای نیروهای استعماری که در کشور همین مسلمانان، نفت و ثروتهای طبیعی و پول و بازار و هرچه را که بوده و نبوده، غارت کرده‌اند، خسارتبار تمام خواهد شد. درست است؟ برای این‌که چنین روزی پیش نیاید و مسلمانان یک روز به عنوان مزاحمی برای غارتگران عالم به حساب نیایند، حداقل صدوپنجاه سال - و شاید بیشتر - است که استعمار کار می‌کند و نقشه می‌کشد و پول خرج می‌کند و کار نظامی و سیاسی و فرهنگی می‌کند، تا از حادثه‌ی حضور عظیم مسلمین درصحنه‌ی عالم جلوگیری کند.
این‌که شما می‌بینید در ایران مظلوم ما، سلاطین فاسد و نوکران حلقه‌به‌گوش انگلیس و امریکا، از طرف قدرتها تأیید شدند و سالیان درازی بر این مملکت حکومت کردند، علت همین است. چون کسی مثل رضاخان، راحت حاضر بود که به سهم خودش، همین هدف و برنامه را در ایران اجرا کند. این‌که می‌بینید استعمار - یعنی انگلیس و فرانسه - بعد از جنگ بین‌الملل اول، به جان این کشورهای عربی افتادند و مرتب ذرع و پیمانه کردند و بریدند و تقسیم نمودند و گفتند: این برای تو، این برای او، و در هرجا هم مهره‌ی دست‌نشانده‌ی تسلیمی را از طرف خودشان سر کار گذاشتند و اختیار ملتهای این کشورها را به دست آدمهای فاسد و مفسد دادند، علت همین است. آنها دنبال این هدف بودند.
وظیفه‌ی بزرگ امثال رضاخان در ایران، و ابن‌السعود در عربستان، و فاروق در مصر، و دیگران در جاهای دیگر، این بود که نگذارند مسلمانان با هم متحد بشوند و به صورت یک نیروی فعال دربیایند و روحیه پیدا کنند و به وسط میدان سیاست عالم بیایند. نقشه‌ی استعمار بر این اساس بود. حالا شما فکر کنید ببینید، عظمت را از این‌جا می‌شود فهمید. فکر کنید که امپراتوری انگلیس دهها سال، در کنار او دولتهای استعماری دیگر، آخر همه امریکا، با پول و اسلحه‌ی فراوان و با ابزار علم و دانشی که در اختیار داشتند، همه با وجود اختلافاتی که با هم داشتند، با یکدیگر همکاری کردند، تا این مقصود عملی بشود! کدام مقصود؟ مانع شدن از حضور دسته‌جمعی مسلمین در صحنه‌ی سیاست عالم و این‌که مسلمانان احساس کنند آنها هم حق دارند، آنها هم قدرت دارند، آنها هم می‌توانند حرف بزنند.
در جنگ بین‌الملل، اسم ایران را «چهارراه خاورمیانه» گذاشته بودند؛ چون در برهه‌یی طولانی از زمان، تنها راه ارتباطی بین شرق آسیا و اروپا بود. مزیت دیگر این کشور آن است که در کنار خلیج فارس، لب دریای عمان و در حساسترین مناطق قرار دارد. در بحبوحه‌ی تلاشهای استعمار - امریکا و غیر امریکا - و در اوج پیروزی استکبار، ناگهان در یک نقطه‌ی بسیار حساس، یک انقلاب عظیم همراه با رهبری فوق‌العاده و بی‌نظیر، در میان احساسات و عواطف و آگاهیها و نیروهای مخلصانه و صادقانه‌ی یک ملت قهرمان - که اسلام بکلی آنها را منقلب کرده و ترس را از وجودشان ریخته - سر می‌کشد. تمام نقشه‌هایشان به هم ریخت. اول باور نکردند و نتوانستند بفهمند چه شد. شما مشهدیها، خودتان می‌توانید دقیقاً مشخص کنید که اوج و سرفرازی انقلاب و تغییر درونی مردم مشهد و یا مردم خراسان، از چه لحظه و زمانی بود؟ هیچ‌کس نمی‌تواند معین کند. ناگهان نظر لطفِ «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»، عنایت الهی، توجهات غیبی، فیوضات ولیّ‌امر و بقیةاللَّه الاعظم(ارواحنا لتراب‌مقدمه‌الفداء) ملت را منقلب کرد. انقلاب پشت سر آن رهبری که بزرگترین عطیه‌ی الهی برای مسلمین بود، با سرعت به حرکت درآمد و هر قدمی که این ملت پیش رفت، به قدر ده قدم رشد کرد.
آیا ما مردم، همان مردمِ پانزده سال قبلیم؟ پانزده سال قبل، در ایران چه خبر بود؟ در مشهدِ ما و شما چه خبر بود؟ جوانان چه‌طوری بودند؟ دانشگاه چه‌طوری بود؟ حوزه‌ی علمیه چه‌طوری بود؟ حالا چگونه است؟ آیا این تغییر، تغییر قابل تحقق در ظرف پانزده سال است؟ این، غیر از معجزه‌ی الهی و توجه معنوی و برقی که از عالم غیب زده شد، چیز دیگری است؟
این انقلاب سر کشید و رشد کرد. اولین اثری که این انقلاب گذاشت، این بود که بنای صدوپنجاه‌ساله‌ی استعمار در سطح عالم را با خاک یکسان کرد. کدام بنا را؟ استعمار صدوپنجاه سال زحمت کشیده بود، تا روحیه‌ی مسلمانان را خُرد کند. مسلمان در دنیا، از قِبَل مسلمان بودن خودش، احساس شخصیتی نمی‌کرد. کدامیک از شماها دیدید یا شنیدید که در دوران طاغوت، کسی در نقطه‌یی از عالم - در اروپا، در امریکا، در نقاط دوردست - گردنش را بالا بگیرد و با افتخار بگوید: «من مسلمانم»؟ آن روز هم مسلمانی افتخار بود، اما کسی این را احساس نمی‌کرد. روحیه‌ها را خُرد کرده بودند. انقلاب آمد، این واقعیت را دگرگون کرد. مسلمانان در همه جای دنیا، احساس هویت اسلامی کردند و روحیه گرفتند. برای همین است که ما می‌گوییم این حرکت انقلابی، ضربه‌ی خودش را به ابرقدرتها زده است و کاری از آنها بر نمی‌آید.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مردم خراسان - 1369/03/15
عنوان فیش : استعمار, اثرات انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : استعمار, اثرات انقلاب اسلامی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اولین اثری كه این انقلاب گذاشت، این بود كه بنای صدوپنجاه ساله‌ی استعمار در سطح عالم را با خاك یكسان كرد.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران - 1368/11/09
عنوان فیش :تشکیل اتحادیه‌ی همبستگی در لهستان مارکسیسمی در پرتو تاثیر انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : تاریخ انقلابهای چپ و مارکسیستی, لهستان, اثرات انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, کمونیسم
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
اگر انقلاب اسلامى پیروز نشده بود و ایران، جمهورى اسلامى نمیشد، درست است که یک روز مارکسیسم و نظامهاى مارکسیستى شکست میخوردند، امّا آن روز حالا نبود؛ ممکن بود سى سال دیگر، چهل سال دیگر، شصت سال دیگر باشد. این تحوّل عظیمى که در دنیا به وجود آمد، ناشى از اسلام بود، ناشى از انقلاب اسلامى بود، ناشى از رو آمدن معنویّت بود. این ادّعا نیست؛ این تحلیل است، من به این اعتقاد دارم.

ریشه و ابتدا و شروع تمام این مسائلى که در دنیاى اروپاى شرقى و بلوک شرق به وجود آمد ‌-که خیال میکنم از سال ۸٠ [میلادى] یا اواخر سال ۷۹ [میلادى] بود؛ یعنى چند ماه بعد از پیروزى انقلاب ما- در لهستان بود. آنجا دعواى اتّحادیّه‌ی همبستگى ‌-که هنوز به این شکل و به این صورت هم اعلان نشده بود، یک چیز زیرزمینى مبهمى بود- با دولت لهستان این بود که [آنها] میخواستند مراسم مذهبی‌شان را انجام بدهند و دولت کمونیست نمیگذاشت!(۱۲) مذهب، معنویّت. یادم می‌آید آن‌وقت ما در شوراى انقلاب همین قضیّه را با دوستان مطرح کردیم. گفتیم عجیب است! چه کسى خیال میکرد اینها این‌قدر توخالى است؟ در یک کشور کمونیستى، در یک نظام محکمِ ضدّدینى، مستحکم، با حاکمیّت قدرت فکرى تشکیلاتى حزبى و قوی‌ترین حاکمیّتها بر یک نظام، بعد از اینکه در کشور لهستان شاید مثلاً سى و چند سال، چهل سال، در کشورهاى دیگر پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال علیه دین حرف زده شده بود و موزه‌ی آتئیسم درست کرده بودند ‌-میدانید، در این کشورهاى کمونیستى، در شوروى، در جاهاى دیگر، موزه‌هایى است [به نام] موزه‌ی آتئیسم که تمام چیزهایى که نشانه‌ی ضدّیّت با خدا است و به معناى نفى خدا است، یک جا جمع کرده‌اند که جلوى چشم مردم باشد، مردم بروند نگاه کنند و ببینند- ناگهان از درون اینها یک حرکت کارگرى ‌-چون اتّحادیّه‌ی همبستگى مال کارگرها بود- در کارخانه‌ها به وجود بیاید و شعارش عبارت باشد از اینکه میخواهد برود کلیسا، چرا نمیگذارید؟ اتّحادیّه‌ی همبستگى در لهستان چند سال براى این مبارزه کرد.

حالا شما همین رشته را بگیرید، ببینید این خشت از کجاى خَرَند بیرون آمده بود. ما مشهدی‌ها تعبیر میکنیم به «خشت از خَرَند [بیرون آوردن]». مجموعه‌اى خشت که محکم بغل هم چیده‌اند، خیلى سفت است؛ گاهى ممکن است استحکام آن بتواند یک بنائى را روى خودش نگه دارد؛ امّا استحکام این تا جایى است که این خشتها همین‌طور ردیفِ هم ایستاده؛ یکى دو خشت را که بکنید و از این خَرَند بیرون بیاورید، دیگر چیزى باقى نمیماند، اصلاً استحکامش از بین میرود. قضیّه این است. من میگویم آنچه امروز ما داریم در دنیا نگاه میکنیم ‌-این به هم ریختنِ نظم بلوک‌بندى دنیا- این معجزه‌ی انقلاب اسلامى است، معجزه‌ی امام است و معجزه‌ی «اَن تَقوموا لِله» است.