news/content
پیوندهای مرتبطخبرخبر
نسخه قابل چاپ
۱۳۶۹/۰۵/۰۱

بیانات در دیدار وزیر، مدیران وزارت امور خارجه و رؤساى نمایندگى‌هاى سیاسى جمهورى اسلامى ایران در خارج از کشور

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

به برادران عزیز خوشامد عرض میکنم و امیدوارم که این سمینار با الهام از خطّ انقلابىِ ترسیمشدهى به وسیلهى امام راحل بزرگوارمان (رضوان الله تعالى علیه) و با مددگیرى از روح شهداى بزرگوار این انقلاب و با تکیه به ایمان و خلوصى که در شما همواره سراغ داشتهایم و داریم، و بحمدالله وزارت خارجه و دستگاههاى آن برخوردار از این روح اخلاص و ارادت به مبانى اسلامى بوده، و با اتّکاء به این روحیه، همواره عملکرد شما و حرکات شما و تلاش شما، تلاش مبارکى باشد و خداى متعال را و خاطر خطیر حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) را راضى و خشنود کند.

جمع گرامى شما برادران، جمع آشنایى است براى بنده؛ جلسات زیادى و جلسات طولانىای دربارهى مسائل مختلف سیاست خارجى و انقلاب با شما همیشه داشتهایم؛ چه بحثها کردیم با هم، چه حرفها شما گفتید، ما گفتیم، تبادل نظرها کردیم. بنده در زمان حیات مبارک حضرت امام (رضوان الله تعالى علیه) با هیچ دستگاهى از دستگاههاى دولتى این همکارى و اُنسى را که با شماها داشتم نداشتم؛ علّت هم بارها به وسیلهى خود من به شما عرض شده: اهمّیّت کار سیاست خارجى و مسئلهى دیپلماسى جمهورى اسلامى است. من بارها گفتهام ادارهى کشور به دو بخش تقسیم میشود: بخش داخل کشور و بخش خارج کشور؛ خیلى منطقى است دیگر؛ البتّه بخش داخل کشور خصوصیّاتى و پیچیدگىهایى دارد؛ بخش خارج کشور هم خصوصیّات و پیچیدگىهایى ویژهى خود دارد. این بخش دوّم در دستان فعّال مأموران وزارت خارجه است و بخش اوّل دست بقیّهى دستگاهها است. خب، مىبینید که انصافاً کار وزارت خارجه خیلى مهم است.

امروز هم حرفهایى که بنده بخواهم به شما عرض بکنم، همان حرفهایى است که همیشه عرض کردهام. جز عدّهى معدودى از شما برادران که تازه مأموریّتهاى سفارت را گرفتهاید، بقیّه بارها در جلسات خصوصى دونفره یا جلسات عمومىِ مذکور، عرایضى را که بنده در باب مسئلهى تلاش دیپلماسى ما در خارج دارم، از من شنیدهاید. الان هم همان حرفها است؛ چیز جدیدى نداریم؛ فقط یکى دو نکته هست که آنها را عرض میکنم.

یک نکته این است که این تحوّلاتى که در دنیا وجود دارد و آقاى دکتر [ولایتى] به آنها اشاره کردند، اگر چه در یک مناطق دیگرى دارد انجام میگیرد لکن به ما مرتبط است. این تحوّلات از اروپا شروع شد؛ امروز هم شاید بارزترین صحنهى این تحوّلات، اروپا است ــ البتّه از اروپاى شرقى شروع شد، لکن امروز صحنهى اروپا کلّاً آغشتهى به آثار و تبعات و نتایج این تحوّلات است ــ مسئلهی وحدت دو آلمان(۲)، مسئلهى اروپاى متّحد(۳) و ابعادى که حالا دیگر با این وضع پیدا میکند، مسائل مربوط به کشور شوروى؛(۴) اینها خیلى مسائل عظیمى است. خب، بعد هم سرریز شده این مسائل از اروپا به کشورهاى آسیایى و اوّلاً کشورهاى سوسیالیستى دنیا و بعد دیگر کشورها و هر جایى به نحوى آثار خودش را دارد نشان میدهد.

مهمترین مسئله این است که ما بفهمیم در کجاى این تحوّلات قرار داریم. جواب این، یک کلمه نیست، ساده هم نیست. یک وقت هست جنگى در دنیا پیش مىآید مثل جنگ بینالملل دوّم؛ خب، ایران در آن روز مطمئنّاً نمیتوانست از این جنگ و آثار آن و تبعات آن برکنار باشد. حق بود که مسئولان کشور بنشینند و بگویند خب، حالا یک جنگى است، ما کجا قرار میگیریم در نقشهى جغرافیایى عالم و تکلیفمان چیست بر اساس موضعى که داریم. آن یک جور بود، این یک جور دیگر است؛ این از آن قبیل نیست. این احتمال مطرح است که ما نه به عنوان یک عنصر بیرون از این تحوّلات و بیگانهى از آن ــ منتها جزو خانوادهى جهانى که قهراً تحت تأثیر حوادث قرار میگیرد ــ بلکه به عنوان عنصرى که در ایجاد این تحوّلات نقش داشته و امروز هم نتایج این تحوّلات با توجّه به او دارد دستهبندى میشود و برنامهریزى میشود و به وجود مىآید، امروز در دنیا مطرح باشیم.

خیلى سادهلوحى است اگر ما تغییر وضع شوروى را از شوروى برژنف به شوروى گورباچف فقط نتیجهى مشکلات اقتصادى بدانیم. مشکلات اقتصادى براى شوروى که مال این یک سال و دو سال نیست، مال این پنج سال و ده سال نیست؛ این مشکلات قبل از آنکه برژنف بیاید در رأس حکومت قرار بگیرد، گریبانگیر شوروى بوده؛ حکومت چندسالهى مطلقهى برژنف با آن خصوصیّات و بعد جانشینانش(۵) در همین شرایط اقتصادى تحقّق پیدا کرد. چه عاملى است در این دهه که از جمعبندى آن، حقایق اقتصادى و اجتماعى به این نتیجه میرسد؟ این عامل را احتمالاً میشود در جاى دیگرى غیر از خود شوروى جستجو کرد. مطرح شدن حضور مردمى و قوّت ارادهى ملّتها به حدّ ایجاد یک قطب جدید در معادلات جهانى ــ این کارى که ایران اسلامى کرد ــ از کجا [معلوم که] در این تصمیمگیرىها مؤثّر نبوده؟ چه کسى میتواند این را بهآسانى نفى کند؟ در اروپاى شرقى حوادث از یک خاستگاه مذهبى آغاز شد؛ میدانید، اصلاً جنبش همبستگى در لهستان(۶) که مادر همهى این قضایاى اروپاى شرقى(۷) است، شعارشان عبارت بود از درخواست انجام عملیّات دینى؛ یعنى تشریفات مذهبى در کلیسا؛ در سال دوّم انقلاب ما، یعنى همان سال ۵۸ خبرهاى آن براى ما مىآمد که براى ما خیلى جالب بود. آن روز ما در شوراى انقلاب بودیم؛ تحلیل ما آن روز این بود که گرایش به مذهب در این نقطهى از دنیا بىارتباط نیست با روى کار آمدن یک حکومت مذهبى بر اساس یک انقلاب مذهبى که دنیا را تکان داد و متوجّه به خودش کرد؛ اینها را دستِکم نباید گرفت.

اینها را من به عنوان نظر نمیگویم؛ به عنوان طرح یک احتمال که در خور پیگیرى است [میگویم]. امروز ایران اسلامى نمیتواند تحوّلات را با این دید نگاه کند که خیلى خب، در دنیا تحوّلاتى هست، بالاخره خانوادهى جهانى از تحوّلات مجموعهى این خانواده متأثّر است و ما هم که ایرانیم، یک عضوى از این مجموعه هستیم، بالاخره ما هم متأثّر میشویم؛ [لذا] فکر خودمان را برداریم؛(۸) قضیّه این نیست؛ قضیّه بالاتر از این است؛ قضیّه اى بسا این است که ما در آینده آماج کدام یک از استنتاجها و تبعات این حوادث و این تحوّلات قرار خواهیم گرفت. یعنى اروپا و غرب و مجموعهى کشورهاى منتفع و متضرّر از این وضع نسبت به ایران اسلامى و نسبت به اسلام چه فکرى دارند و چه تصمیمى خواهند گرفت. این یک واقعیّتى است که امروز تحلیلگران بزرگ غربى، مسئولین درجهى یک کشورهاى اروپایى تصریح میکنند. وزیر خارجهى یکى از این کشورهایى که من نمیخواهم اسم بیاورم، مصاحبه کرده بود ــ البتّه در مطبوعات ما منتشر نشد؛ این مصاحبه را از جایى دیگر براى من آوردند ــ گفته بود «امروز مسئله، دیگر مسئلهى شرق و غرب نیست؛ امروز اقتصاد غربى تنها با یک نقطه مواجه و روبهرو است و آن دنیاى اسلام است». او حالا گفته بود با دنیاى اسلام روبهرو هستند، خب [این] دنیاى اسلام یعنى عربستان سعودى؟ که یک زائدهاى از همان اقتصادها و کاریکاتور اقتصاد غرب را در کشورشان پیاده کردند؟ مراد از عالم اسلام که آن نیست؛ معلوم است عالم اسلام یعنى چه، یعنى کجا. این‌‌جور دنیا روى ما که اسلامیم دارد فکر میکند؛ ما ببینیم کجا قرار داریم. این یک نکته که مخصوص این روزها است؛ یعنى همهى این حوادث هم در همین یک سال اخیر اتّفاق افتاده. خب، این یک نکته [که] مال حالا است. بنده پارسال اگر با شما همین روزها مىنشستیم که صحبت بکنیم، این مسئله وجود نداشت؛ یعنى ما توجّه به این تحوّلات نداشتیم؛ این تحوّلات پیش نیامده بود؛ هنوز یک سال نمیگذرد که دنیا شروع کرده به این تحوّلات؛ خیلى چیز عظیمى است.

نکتهى دوّم که ما از زمان حضرت امام هم این را فهمیده بودیم و امروز واضحتر میفهمیم، این است که یکى از مقاصد و اهداف استکبار جهانى در مقابلهى با جمهورى اسلامى و با حکومت انقلابى و قرآنىِ ما عبارت است از اینکه در سطح ملّتهاى عالم، بخصوص ملّتهاى مسلمان وانمود کنند که ایران اسلامى از شعارهاى خودش دست کشیده. حتّى بنده بسیارى از تقرّبها و علىالظّاهر منّتکشىهاى غرب و بعضى از اقطاب آنها به خودمان را با این دید تحلیل میکنم. ممکن است [این تحلیل] صددرصد مورد قبول همه قرار نگیرد؛ [امّا] به هر حال یک مسئلهاى است. یعنى این‌‌جور نیست که ــ در بعضى از موارد ــ حالا فرض کنیم فلان کشور غربى یا فلان قطب غربى، تشنه و مردهى رابطهى با جمهورى اسلامى است، براى اینکه اگر نباشد آسمانش به زمین خواهد آمد! و دیگر احتیاج مبرمى [به او] دارد؛ معلوم نیست همه جا این‌‌جورى باشد. در موارد متعدّدى این تقرّبها، این نزدیک شدنها به جمهورى اسلامى و آنچه در این روال از تبلیغاتشان مشاهده میشود، براى این است که این طرف قضیّه را خراب کنند؛ یعنى به دنیا وانمود بشود که جمهورى اسلامى دیگر آن جمهورى اسلامىِ انقلابىِ پرخاشگرِ ده سال قبل نیست؛ تمام شد؛ از این قضیّه استکبار جهانى و جناح دشمن ما در دنیا منتفع است؛ دلیل آن هم خیلى واضح است. دلیل آن این است که اگر معلوم شد اینجا که پایگاه حرکتهاى مردمى بر اساس اسلام در سراسر دنیا بوده و مادر این حرکتها بوده، دچار تجدید نظر در منش و روش انقلابى خودش شد، آن حرکتها به خودى خود خشک خواهد شد و از بین خواهد رفت. لذا اینها این را تبلیغ میکنند. تندرَوىها را ــ آنچه بهاصطلاح آنها و در تعبیرات آنها اسم آن تندروى است ــ به صورت یک جریانى منعزل و جدا از روال کلّى جامعه در جمهورى اسلامى معرّفى میکنند و سعىشان این است که [وانمود کنند] آن جریانى که آنها میخواهند بگویند بازماندهى دوران امام است، یک جریان کوچکِ محدودى است.

اینها ترفندهاى عجیبى است و تعجّب این است که در داخل جمهورى اسلامى هم بعضى باورشان مىآید! وقتى که رادیوهاى استکبارى در اظهاراتشان میگویند که میراث امام و راه امام در ایران بر روى دوش چند نفر ــ اسم مىآورند ــ قرار دارد و دستگاه و روش کلّى از این جدا شده، آن چند نفر اگر چند نفر فرضى نباشند و واقعیّتى در جمهورى اسلامى داشته باشند، خود آنها باورشان مىآید و خیال میکنند که این‌‌جورى است. این خیلى سادهلوحى است.

آنچه امروز متن جامعهی ما است، همان خطّ امام و راه امام است. آنچه ما آن را به صلاح دین و دنیاى خودمان میدانیم، همان چیزى است که با انگشت اشارهى امام در مقابل ما باز شده و قدم در آن گذاشتیم و یازده سال با قدرت در آن حرکت کردیم، باز هم تا جان در بدن داریم، آن راه را ادامه خواهیم داد. از هیچ یک از آرمانهایى که به وسیلهى امام (رضوان الله تعالی علیه) ترسیم شده، چه در زمینهى مسائل داخلى: در زمینهى عدالت اجتماعى؛ در زمینهى ترجیح پابرهنگان و منافع و خواستها و انگیزهها و احساسات آنها بر مرفّهین و به تعبیر امام «مرفّهین بىدرد» در نظام اسلامى و در کشور ما؛ در زمینهى حمایت مردم از مسئولین و این را فریضه دانستن؛ در زمینهى تکیهى مردم بر نیروهاى خودشان و حرکت به سمت جوشاندن سرچشمههاى استعداد در درون کشور و خودکفائى؛ و چه در زمینهى مسائل خارجى: مقابلهی با استکبار؛ خطّ جدایى از ابرقدرتها و قدرتهاى دخالتکننده؛ آن چیزى که با عنوان افتخارآمیز «نه شرقى و نه غربى» معرّفى میشد، آن روزى که دنیا واقعاً بلوکبندى شرق و غرب داشت؛ مبارزهى با قدرتهاى ظالم و ستمگر عالم؛ مقابله و معارضهى حتمى با هر آن نشانهاى که از سلطهگرى در دنیا مشهود باشد، در هر جاى دنیا ــ فرقى نمیکند؛ تسلّط چنگالهاى نظام سلطه از نظر ما مردود است نسبت به هر ملّتى، نسبت به هر کشورى و هر جایى ــ در زمینهى بزرگ و اصلى شمردن مسئلهى فلسطین؛ و بقیّهى خطوط روشنى که امام ترسیم کردند [برنمیگردیم]. پس خطّ جمهورى اسلامى این است و ما غیر از این راهى نداریم، غیر از این راه صراط و نجاتى نمیشناسیم، غیر از این هیچ تکلیف شرعى بر دوش خودمان احساس نمیکنیم؛ تکلیف شرعى ما این است. استکبار و تبلیغاتش و رادیوهایش و مغزهاى فعّالش در درست کردن شکلهاى تبلیغاتى و جملههاى تبلیغاتى دارند تلاش میکنند که عکس این را در دنیا معرّفى کنند؛ [یعنی وجود یک] دو جریانى: یک جریان اصلىِ وسیع معتقد به تجدید نظر در مفاهیم زمان حضرت امام؛ و یک جریان کوچک بیخودى هم آن گوشه، متّکى به مثلاً چند نفر آدم [معتقد] به اصول حضرت امام؛ چنین چیزى وجود ندارد.

عرض ما این است که شما در دنیا باید این ترفند را باطل کنید؛ شما نباید بگذارید چهرهى انقلابىِ جمهورى اسلامى در آن کشورى که شما در آنجا هستید، اندکى مخدوش بشود. انقلاب یک ارزش است و آن کسانى که تلاش میکنند انقلاب و انقلابىگرى را ضدّارزش [معرّفی] کنند، همان کسانى هستند که از انقلاب بیشترین ضربه را خوردهاند. تردید در مفاهیم انقلابى، ضدّارزش است؛ تردید در مبارزهى با قدرتهاى ستمگر و سلطهگر و ظالم، ضدّارزش است. راه نجات ملّتها در استقلال ملّتها از قدرتهاى ستمگر است. همیشه سعی قدرتهاى ستمگر این بوده تا به ملّتها ثابت کنند که بیخود تکان میخورید، اشتباه میکنید، راه نجاتتان این است که بیایید زیر بال ما؛ پلّکان دیگرى بشوید از پلّههاى عروج ما در امور مادّى و سلطهى نابهحق؛ این را دارند تفهیم میکنند؛ [امّا] ما باور نمیکنیم، و نمیخواهیم بگذاریم ملّتهاى دیگر هم باور کنند.

دروغ میگویند اگر کسانى خیال میکنند راه نجات این کشور و این ملّت در این است که ما بالاخره جلوى این قدرتهاى گردنکلفت عالم، دم از عدم تعرّض و پشیمانى از بعضى کارهایى که آنها اسم آن را تندروى گذاشتند [بزنیم]؛ نخیر، این راهِ ذلّت ما است؛ این راهِ اسارت ما است. اسارت جمهورى اسلامى در این است که با آمریکا بسازد؛ اسارت جمهورى اسلامى و ملّت ایران در این است که غرب احساس تسلیم و طوع(۹) در جمهورى اسلامى بکند. محال است که جمهورى اسلامى در مقابل دشمنان خدا یک چنین حالت طوع و تسلیمى پیدا کند! [آن] دیگر جمهورى اسلامى نخواهد بود. آن نظامى که به نام اسلام و به نام قرآن است و در مقابل دشمنان خدا تسلیم میشود، دیگر جمهورى اسلامى نیست؛ جمهورى اسلامىِ آمریکایى است، مکتب قرآن نیست، راه انبیا نیست؛ دیگر آن چیزى که در راه آن جوانىها از بین رفت، جانهاى طیّب و طاهر از تنها خارج شد، خونها ریخته شد، براى آن زحمتها کشیده شد، نخواهد بود. چهرهى جمهورى اسلامى نسبت به دشمنان خدا چهرهى متعرّض است، چهرهى عدم تسلیم است؛ نسبت به متعرّضین به حریم ملّتها و شرف انسانیّت و استقلال ملّتها، ما بىاعتماد و مخالف و معارض بودیم و هستیم و خواهیم بود؛ این سیاست جمهورى اسلامى است و دیپلماسى ما بر این پایه است.

بارها در جمعى که شماها با من داشتهاید، نشستهایم و صحبت کردهایم، سؤال شده که آیا این دفاع از ملّتها و نهضتها و مانند اینها با روابط با دولتها منافاتى ندارد؟ جواب هم داده شده نخیر، منافاتى ندارد. دیپلماسىِ پختهى بهبلوغرسیدهاى وجود دارد که شعارهاى انقلابىاش را سر دست میگیرد در همه جاى دنیا، با همهى کشورها هم از موضع عزّت، روابط صحیح و سالمى برقرار میکند؛ نمونهاش را مشاهده کردید.(۱۰) بحمدالله دیپلماسى ما در طول این چند سال اخیر همین‌‌جور هم بوده ــ البتّه آن اوایل خیلى ثبات درستى نداشت ــ چرا نشود؟ خیلى هم خوب میشود. البتّه دشمنان میخواهند بگویند نمیشود، غرب میخواهد بگوید نمیشود؛ اگر میخواهید ارتباطات سالم و همکارى اقتصادى و مانند اینها برقرار کنید، باید از شعارهاى انقلابى بگذرید؛ ما هم در چشمشان نگاه میکنیم و میگوییم اگر نمیشود، ما آن را ترجیح میدهیم؛ ما شعارهاى انقلاب، منش انقلاب، راه انقلاب را ترجیح میدهیم بر هر چیز دیگر؛ امّا عقیدهى ما این است که در این دنیاى مادّى از این بالاترش هم میشود. در این دنیاى مادّى آن کسى که فکرى و ایدهاى دارد، برنده است. ما کشور بزرگى هستیم؛ ما ملّت بزرگى هستیم؛ ما در نقطهى مهمّى از دنیا قرار داریم؛ ما بر روى ملّتهاى جهان تأثیر داریم؛ ما یک ملّت کنارافتادهاى نیستیم ــ مثل بعضى از ملّتها ــ که سرنوشتش با خودش، خیر و شرّش با خودش وابسته است و بس؛ نخیر، امروز بودن ما، حرف ما، راه ما، شعار ما، پرچمى که به دست میگیریم، روى بخش عظیمى خارج از محدودهى مرزهاى خودمان اثر میگذارد؛ ما این‌‌جورى هستیم. با یک چنین کشورى خیلىها دلشان میخواهد ارتباط داشته باشند؛ خیلىها به مصلحتشان است که با او خوب باشند. ارتباط داشتن با برخى از کشورها یا بسیارى از کشورها هیچ هم مستلزم این نیست که از شعارهاى انقلابمان برگردیم. این هم نکتهى دوّم.

البتّه توصیهى برادرانه که زیاد است، و شما هم در طول این روزهاى سمینار، دیگر قاعدتاً زیاد گفتهاید و شنیدهاید و بارها بنده هم در جمعهاى شما آقایان تکرار کردهام؛ شاید دیگر تکرار آن لازم نباشد. توجّه داشته باشید آقایان سفرا! در کشورهایى که تشریف دارید، چهرهى شما چهرهى انقلابی و چهرهى یادآور امام با همان خصوصیّاتى که دنیا از امام میشناسد باشد؛ محیط سفارت محیط تدیّن باید باشد؛ متدیّن. این تعبیرات غیر متدیّن را بگذارید کنار که بله، بچّهها بچّههاى متعهّدى هستند، بچّههاى مثلاً خوبى هستند؛ بله خیلى خب، متعهّد، انقلابى، مبارز، امّا متدیّن باید باشند. متدیّن یعنى آن کسى که گناه نمیکند؛ سعىاش بر این است که گناه نکند، سعىاش بر این است که وظایف شرعىاش را با دقّت و موبهمو انجام بدهد؛ زن یک جور، مرد یک جور؛ این [وظیفهی یک] متدیّن است؛ یعنى ملاحظهکنندهى جمیع وظایف شرعىِ رسالهاى؛ باید رعایت کنید در محیط سفارت؛ یعنى سفارت باید یک محیط کاملاً اسلامى باشد، مثل محیط داخل ایران و محیطهاى تدیّن. هر کس وارد آنجا میشود، از نماز و نیاز و دعا و ذکر و صدق و خوشاخلاقى و محبّت و احترام و همکارى و کارراهاندازى، خوب کار کردن، پُر کار کردن، صمیمانه کار کردن، با چهرهى بشّاش کار کردن، با مردم، با مراجعین، بخصوص با محتاجین از مراجعین، منصفانه برخورد کردن، عادلانه برخورد کردن، مسائل شخصى را مطرح نکردن، خداى ناکرده دچار هیچ نوع طمع مادّى و پولى نشدن و از این چیزها، این قدر باید ببیند که باور کند شما مسلمانید. جاذبهى تدیّن، بزرگترین جاذبهها است. شما در یک کشورى همین قدر که متدیّن باشید، اهل آن کشور، ایرانیان ساکن آن کشور، مراجعین به شما، اینهایى که از اینجا مىآیند، آنهایى که از آنجا میخواهند بیایند، دولتىها، مردم، هر کدام به شما مراجعه کردند در دلشان میگویند: بهبه! آدم حظ میکند وقتى در محیط سفارت وارد میشود؛ این‌‌جورى باید باشید؛ مردتان این‌‌جور باید باشد، زنتان این‌‌جور باشد، کارمندتان این‌‌جور باشد، آشپزتان این‌‌جور باشد، معاونتان این‌‌جور باشد؛ محیط، محیط اسلامى [باشد]. یاد نگیریم چیزهاى غیر اسلامى را از غیر مسلمین؛ چیزهایى که اسلام با آنها مخالف است، یادگرفتنى نیست؛ شما بالاتر از این هستید و باید باشید که خداى ناکرده تحت تأثیر این چیزها قرار بگیرید.

باید اوّل یک خداقوّتىِ درست و حسابى هم به شما عرض میکردیم. واقعاً وزارت خارجه و شما سفرا و برادرانى که اینجا هستند و خود آقاى دکتر [ولایتى] و کسانى که با ایشان کار میکنند، حقّاً و انصافاً یک خداقوّتى نه از طرف ما، از طرف سکّان ملأ اعلیٰ، از طرف ملائکه، از طرف ارواح طیّبهى اولیا لازم دارید. کار میکنید؛ در این دنیاى متلاطم، در رابطهی با طرفهاى بد، بداخلاق، مادّى، پَست ــ مىبینید دیگر، ما هم دیدهایم مثل شما اینها را که چقدر آن طرفِ خطّ انسانیّت هستند بعضى از این سردمدارهاى دنیا؛ بعضىشان البتّه یک چیزکى از معنویّت و انسانیّت درونشان هست امّا اغلبشان واقعاً آنطرفِ خطّ قرمز انسانیّت و آدمیّتند؛ مادّى، اهل خور و خواب، لذّت، شهوت؛ اصلاً برایشان این است زندگى؛ مسئولیّتش را هم که انجام میدهد باز هدفِ غایى و به قول ما طلبهها داعى بر داعىاش آن است که لذّت ببرد و خوش بگذراند؛ بىهدفها، بىغرضها، بىمقصودهاى معنوى اینجور هستند ــ واقعاً خیلى آقایى به خرج میدهید، خیلى شجاعت به خرج میدهید، قدرت به خرج میدهید که صبر میکنید، کار میکنید. بحمدالله روزبهروز هم دیپلماسى ما در دنیا حقّاً و انصافاً بهتر شده؛ الان به این ده سال که شما نگاه کنید، هر سالى را نسبت به سال قبلش اگر نگاه کنید، مىبینید که ما قدمهاى زیادى پیش رفتهایم و کارهاى خوبى انجام گرفته؛ خداوند انشاءالله توفیقتان بدهد. ما هم وظیفه داریم که شماها را دعا کنیم و از خداوند کمک به شما و توفیق شما را مسئلت کنیم.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته

 
در ابتدای این دیدار ــ که در پایان سمینار سهروزهی رؤسای نمایندگیهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور برگزار شد ــ آقای على‌اکبر ولایتى (وزیر امور خارجه) مطالبی بیان کرد.
کشور آلمان پس از جنگ جهانی دوّم (۱۹۴۵ میلادی) به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد و جمهوریهای دموکراتیک آلمان (شرقی) و فدرال آلمان (غربی) شکل گرفتند. امّا پس از ۴۵ سال و با فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی و فرو ریختن دیوار برلین، مجدّداً این دو بخش در سال ۱۹۹۰ میلادی با یکدیگر متّحد شدند.
جنگ جهانی دوّم در اروپا و همکاریهای نظامی و اقتصادی در طول این جنگ، احساس خطر مشترک در محیط بینالمللی جنگ سرد، سیاستمداران و رهبران خواهانِ وحدت و نهضتهای وحدتطلبانهی مردمی، از عوامل مهمّ روند همگرایی و اتّحاد در اروپا محسوب میشود. در دههی ۱۹۷۰ میلادی، نظرخواهی عمومی از مردم برای تشکیل «کشورهای متّحد اروپا» با استقبال روبهرو گردید؛ و در اوّلین انتخابات مستقیم پارلمانی اروپا در اواخر سال ۱۹۷۹ میلادی، ۱۱۰ میلیون اروپایی برای انتخاب نمایندگان «پارلمان اروپا» به پای صندوقهای رأی رفتند. سرانجام در دههی ۱۹۹۰ میلادی ایجاد اروپای واحد که فراتر از اتّحاد یکپارچگی اقتصادی بود، به مرحلهی قطعی رسید.
اشاره به روند افول و فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی. گورباچف پس از رسیدن به قدرت در ۱۹۸۵ برای غلبه بر مشکلات عدیدهی شوروی، بمرور از همهی سنگرهای ایدئولوژیک حزب کمونیست عقبنشینی کرد. که میتوان به استقراض از کشورهای غربی، عقبنشینی از سیاست صدور انقلاب، توقّف حمایت مادّی و معنوی از کشورهای اردوگاه شرق اشاره کرد، امّا کارشکنی فنسالاران حزبی (آپاراتچیکها) در اجرای برنامههای گورباچف، فاجعهی اتمی چرنوبیل و کمبود موادّ غذائی و کسری بودجه و وقوع انقلاب اسلامی در ایران (که قطب سوّم قدرت را در جهان ایجاد کرد) و ... همهوهمه دست به دست هم داد تا زمینهی فروپاشی شوروی فراهم گردد.
یورى آندروپف (۱۹۸۲ ـ ۱۹۸۴)، کنستانتین چرنینکو (۱۹۸۴ ـ ۱۹۸۵)، میخائیل گورباچف (۱۹۸۵ به بعد)
پس از سرکوب شدید اعتصابهاى کارگرى در دهه‌ى ۷٠ میلادى در کشور لهستان و به‌دنبال توسعه‌ى اعتصاب کارگران در اردیبهشت‌ ماه ۱۳۵۹ (آگوست ۱۹۸٠ میلادی) سرانِ این جریانهاى اعتراضى، نام «جنبش همبستگى لهستان» را بر خود نهادند و اقدامات آنان مورد حمایت کلیساى کاتولیک قرار گرفت. این حرکت در سال ۱۹۸۹ به سقوط رژیم کمونیست حاکم بر لهستان انجامید. سقوط رژیم کمونیست در لهستان، روند فروپاشى بلوک شرق را سرعت بخشید.
ر.ک: بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری (۱۳۶۹/۴/۲۵)، پی‌‌نوشت شمارهی ۷
به فکر خودمان باشیم. (در گویش مشهدی)
فرمانبُردارى
(۱۰ از مهمترین نمونههای موفّق دیپلماسی انقلابی ایران، پافشاری بر سر مطالبات و اهداف قانونی خود، پس از پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ بود. جمهوری اسلامی ایران در ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷، قطعنامهی ۵۹۸ شورای امنیّت سازمان ملل و آتشبس را پذیرفت و مذاکرات ایران و عراق پس از پذیرش آتشبس، از تابستان ۱۳۶۷ آغاز گردید امّا با سرسختی و کارشکنی دولت بعثی عراق و صدّامحسین روبرو بود. در بهار ۱۳۶۹ تغییری غیر قابل پیشبینی در رفتار این رژیم پیدا شد؛ نخستین ظهور این رفتار، ارسال نامهای از طرف صدّام خطاب به رهبر انقلاب و رئیسجمهور در اوایل اردیبهشتماه ۱۳۶۹ بود. این نامه، سرمنشأ مبادلهی دوازده نامهی مهم و تاریخی میان دولتهای ایران و عراق بود که نهایتاً صدّام مجبور شد به خواستههای ایران تن دهد؛ از جمله اینکه از اراضی ایران عقبنشینی کرد و در مردادماه سال ۱۳۶۹ نخستین گروه از اسرای ایرانی را به ایران بازگرداند.
 

جمله‌های برگزیده این دیدار
آخرین‌ها
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
ایران همدل

شرکت در پویش ایران همدل

ورود به صفحه پرداخت