بیانات در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران
بسماللهالرّحمنالرّحیم
به برادران عزیز خوشآمد عرض میکنم و امیدوارم که این سمینار، با الهام از خط انقلابی ترسیم شده به وسیلهی امام راحل بزرگوارمان(رضواناللهتعالیعلیه) و با مددگیری از روح شهدای بزرگوار این انقلاب و با تکیه به ایمان و خلوصی که همواره در شما سراغ داشتیم و داریم و بحمدالله وزارت خارجه و دستگاههای آن، از روح اخلاص و ارادت به مبانی اسلامی برخوردار بوده، در کار خود موفق باشد و با اتکای به این روحیه، عملکرد و حرکات و تلاش شما همواره مبارک باشد و خدای متعال و خاطر خطیر حضرت بقیةالله(ارواحنافداه) را راضی و خشنود کند.
جمع گرامی شما برادران، برای من جمع آشنایی است. همیشه جلسات طولانی زیادی با شما داشتیم و دربارهی مسایل مختلف سیاست خارجی و انقلاب، چه بحثها با هم کردیم و چه حرفها شما گفتید و ما گفتیم و چه تبادل نظرها کردیم. من در زمان حیات مبارک حضرت امام (رضوانالله تعالی علیه)، با هیچ دستگاهی از دستگاههای دولتی، این همکاری و انسی را که با شماها داشتم، نداشتم. علت هم - که بارها به وسیلهی خود من به شما عرض شده - اهمیت کار سیاست خارجی و مسألهی دیپلماسی جمهوری اسلامی است.
من بارها گفتهام که ادارهی کشور، به دو بخش تقسیم میشود: بخش داخل کشور و بخش خارج کشور. این تقسیمبندی، خیلی منطقی است. البته بخش داخل کشور، خصوصیات و پیچیدگیهایی دارد؛ بخش خارج کشور هم خصوصیات و پیچیدگیهای ویژهی خود را دارد. این بخش دوم، در دستان فعال مأموران وزارت خارجه است و بخش اول، دست بقیهی دستگاهها میباشد. میبینید که انصافاً کار وزارت خارجه، خیلی مهم است.
امروز هم حرفهایی که بخواهم به شما عرض بکنم، همان حرفهایی است که همیشه عرض کردهام. جز عدهی معدودی از شما برادران که تازه مأموریتهای سفارت را گرفتهاید، بقیه بارها در جلسات خصوصی دو نفره یا جلسات عمومی مذکور، عرایضی را در باب مسألهی تلاش دیپلماسی ما در خارج، از من شنیدهاید. الان هم حرفها همان حرفهاست وچیز جدیدی نداریم. فقط یکی، دو نکته هست که آنها را عرض میکنم:
نکته اول این است که این تحولاتی که در دنیا وجود دارد و آقای دکتر ولایتی به آنها اشاره کردند، اگرچه در مناطق دیگری انجام میگیرد، لیکن به ما مرتبط است. این تحولات از اروپا شروع شد و امروز هم شاید بارزترین صحنهی این تحولات، اروپاست. البته از اروپای شرقی شروع شد، لیکن امروز صحنهی اروپا، کلاً به آثار و تبعات و نتایج این تحولات آغشته است. مسألهی وحدت دو آلمان، مسألهی اروپای متحد و ابعادی که با این وضع پیدا میکند، مسایل مربوط به کشور شوروی، مسایل عظیمی است. بعد هم سرریزشدهی این مسایل از اروپا به کشورهای سوسیالیستی دنیا - در درجهی اول - و به کشورهای آسیایی و دیگر کشورها - در درجهی بعد - که در هرجایی به نحوی آثار خودش را نشان میدهد.
مهمترین مسأله این است که ما بفهمیم درکجای این تحولات قرار داریم. جواب این سؤال، یک کلمه نیست، ساده هم نیست. یک وقت است که در دنیا جنگی مثل جنگ بینالملل دوم پیش میآید که ایران در آن روز مطمئناً نمیتوانست از این جنگ و آثار و تبعاتش برکنار باشد. حق بود که مسؤولان کشور بنشینند و بگویند حالا جنگی درگرفته است، ببینیم ما در نقشهی جغرافیایی عالم، کجا قرار میگیریم و بر اساس موضعی که داریم، تکلیفمان چیست. آن، یکطور بود و این، یکطور دیگر است.این، از آن قبیل نیست.
این احتمال وجود دارد که ما نه به عنوان یک عنصر بیرون از این تحولات و بیگانهی از آن - که خانوادهی جهانی قهراً تحت تأثیر حوادث قرار میگیرند - بلکه به عنوان عنصری که در ایجاد این تحولات نقش داشته است و امروز هم نتایج این تحولات، با توجه به او دستهبندی و برنامهریزی میشود و به وجود میآید، در دنیا مطرح باشیم.
خیلی سادهلوحی است، اگر ما تغییر وضع شوروی از «شوروی برژنف» به «شوروی گورباچف» را فقط نتیجهی مشکلات اقتصادی بدانیم. مشکلات اقتصادی شوروی که مربوط به این یک سال و دو سال و پنج سال و ده سال نیست. این مشکلات، قبل از آنکه برژنف بیاید در رأس حکومت قرار بگیرد، گریبانگیر شوروی بوده است. حکومت چندسالهی مطلقهی برژنف با آن خصوصیات، در همین شرایط اقتصادی تحقق پیدا کرد. حکومت جانشینانش هم همینطور بود.
در این دهه، چه عاملی است که از جمعبندی آن حقایق اقتصادی و اجتماعی، به این نتیجه میرسد؟ این عامل را احتمالاً میشود در جای دیگری - غیر از خود شوروی - جستجو کرد. مطرح شدن حضور مردمی و قوّت ارادهی ملتها به حد ایجاد یک قطب جدید در معادلات جهانی - کاری که ایران اسلامی کرد - از کجا معلوم که در آن تصمیمگیریها مؤثر نبوده است؟ چه کسی میتواند این را به آسانی نفی کند؟
در اروپای شرقی، حوادث از یک خاستگاه مذهبی آغاز شد. اصلاً شعار جنبش همبستگی در لهستان - که مادر همهی قضایای اروپای شرقی است - عبارت از درخواست انجام عملیات دینی و تشریفات مذهبی در کلیسا بود. در سال دوم انقلاب ما - یعنی همان سال 58 - خبرهایش برای ما میآمد که برایمان خیلی جالب بود. آن روز، ما در شورای انقلاب بودیم. تحلیل ما در آن روز، این بود که گرایش به مذهب در این نقطهی از دنیا، با رویکارآمدن یک حکومت مذهبی بر اساس یک انقلاب مذهبی - که دنیا را تکان داد و متوجه به خودش کرد - بیارتباط نیست. اینها رانباید دست کم گرفت. من اینها را به عنوان نظر نمیگویم؛ به عنوان یک احتمال که در خور پیگیری است، مطرح میکنم.
امروز، ایران اسلامی نمیتواند تحولات را با این دید نگاه کند که در دنیا تحولاتی هست، بالاخره خانوادهی جهانی از مجموعهی تحولات این خانواده متأثر است، ما هم ایرانی هستیم و یک عضو از این مجموعهایم و بالاخره ما هم متأثر میشویم، بنابراین فکر خودمان را برداریم. قضیه این نیست؛ قضیه بالاتر از این میباشد. ای بسا قضیه این است که ما ببینیم در آینده، آماج کدامیک از استنتاجها و تبعات این حوادث و این تحولات قرار خواهیم گرفت. یعنی اروپا و غرب و مجموعهی کشورهای متنفع و متضرر از این وضع، نسبت به ایران اسلامی و اسلام، چه فکری دارند و چه تصمیمی خواهند گرفت. این، واقعیتی است که امروز تحلیلگران بزرگ غربی و مسؤولان درجهی یک کشورهای اروپایی تصریح میکنند.
وزیر خارجهی یکی از همین کشورهایی که من نمیخواهم اسم بیاورم، مصاحبه کرده بود و البته در مطبوعات ما منتشر نشد و آن مصاحبه را از جایی دیگر برای من آوردند. وی گفته بود: امروز مسأله، دیگر مسألهی شرق و غرب نیست؛ امروز اقتصاد غربی، تنها با یک نقطه مواجه و روبهروست و آن، دنیای اسلام است. آیا دنیای اسلام، یعنی عربستان سعودی؟! کشوری که زایدهیی از همان اقتصادهاست و کاریکاتور اقتصاد غرب را پیاده کرده است. مراد از عالم اسلام، چنین کشوری نیست. معلوم است که عالم اسلام، یعنی چه و در کجا قرار دارد. اینطور دنیا روی ما که اسلامیم، فکر میکند. ما باید ببینیم در کجا قرار داریم. این، یک نکته است که مخصوص این روزهاست. یعنی همهی این حوادث، در این یک سال اخیر اتفاق افتاده است. من اگر پارسال در همین روزها با شما مینشستم صحبت بکنم، این مسأله وجود نداشت و ما به این تحولات توجه نداشتیم و هنوز این تحولات پیش نیامده بود. یک سال نمیگذرد که دنیا شروع به این تحولات کرده است. خیلی چیز عظیمی است.
نکتهی دوم - که ما از زمان حضرت امام(ره) هم آن را فهمیده بودیم و امروز واضحتر میفهمیم - این است که یکی از مقاصد و اهداف استکبار جهانی در مقابله با جمهوری اسلامی و حکومت انقلابىِ قرآنی ما، عبارت از این است که در سطح ملتهای عالم، بخصوص ملتهای مسلمان، وانمود کند که ایران اسلامی، از شعارهای خودش دست کشیده است! حتّی من بسیاری از تقربها و علیالظاهر منتکشیهای غرب و بعضی از اقطاب آنها از خودمان را با این دید تحلیل میکنم. ممکن است این تحلیل، صددرصد مورد قبول همه قرار نگیرد، اما بههرحال مسألهیی است. بنابراین، اینطور هم نیست که در بعضی از موارد فرض کنیم فلان کشور غربی یا فلان قطب غربی، دیگر تشنه و مردهی رابطهی با جمهوری اسلامی است و احتیاج مبرمی به آن دارد؛ برای اینکه اگر نباشد، آسمانش به زمین خواهد آمد! معلوم نیست همه جا اینطوری باشد. در موارد متعددی، این تقربها و این نزدیکشدنها به جمهوری اسلامی و آنچه که در این روال از تبلیغاتشان مشاهده میشود، برای این است که این طرف قضیه را خراب کنند؛ یعنی به دنیا وانمود بشود که جمهوری اسلامی، دیگر آن جمهوری اسلامىِ انقلابىِ پرخاشگرِ ده سال قبل نیست و همه چیز تمام شد.
استکبار جهانی و جناح دشمن ما در دنیا، از این قضیه منتفع است. دلیلش هم خیلی واضح است. دلیلش این است که اگر معلوم شد اینجا - که پایگاه و مادر حرکتهای مردمی بر اساس اسلام در سراسر دنیا بوده - دچار تجدیدنظر در منش و روش انقلابی خود شده، آن حرکتها به خودی خود خشک خواهد شد و از بین خواهد رفت. لذا اینها این موضوع را تبلیغ میکنند. آنچه را که به اصطلاح آنها و در تعبیراتشان «تندروی» نام دارد، به صورت جریانی منعزل و جدا از روال کلی جامعه در جمهوری اسلامی معرفی میکنند و سعیشان این است آن جریانی را که آنها میخواهند بگویند بازماندهی دوران امام است، یک جریان کوچک و محدود وانمود کنند.
اینها ترفندهای عجیبی است و تعجب این است که در جمهوری اسلامی هم، بعضی باورشان میآید. وقتی که رادیوهای استکباری، در اظهاراتشان میگویند و اسم میآورند که میراث و راه امام در ایران، روی دوش چند نفر قرار دارد و دستگاه و روش کلی از این جدا شده است، خود آن چند نفر - اگر چند نفر فرضی نباشند و واقعیتی در جمهوری اسلامی داشته باشند - باورشان میآید و خیال میکنند که اینطوری است. این، خیلی سادهلوحی است.
آنچه که امروز متن جامعهی ماست، همان خط و راه امام است. آنچه که ما آن را به صلاح دین و دنیای خودمان میدانیم، همان چیزی است که با انگشت اشارهی امام در مقابل ما باز شده و قدم در آن گذاشتیم و یازده سال باقدرت در آن حرکت کردیم و باز هم تا جان در بدن داریم، آن راه را ادامه خواهیم داد. از هیچیک از آرمانهایی که به وسیلهی امام(رضواناللهتعالیعلیه) ترسیم شده، چشم پوشی نخواهیم کرد؛ چه در زمینهی مسایل داخلی، چه در زمینهی عدالت اجتماعی، چه در زمینهی ترجیح پابرهنگان در نظام اسلامی و در کشور ما و نیز ترجیح منافع و خواستها و انگیزهها و احساسات آنها بر مرفهان - و به تعبیر امام، مرفهان بیدرد - چه در زمینهی حمایت مردم از مسؤولان و آن را فریضه دانستن، چه در زمینهی تکیهی مردم بر نیروهای خودشان و حرکت به سمت جوشاندن سرچشمههای استعداد در درون کشور و خودکفایی، چه در زمینهی مسایل خارجی، یعنی مقابله با استکبار، خط جدایی از ابرقدرتها و قدرتهای دخالتکننده؛ آن چیزی که با عنوان افتخارآمیز «نه شرقی، نه غربی» - در آن روزی که دنیا واقعاً بلوکبندی شرق و غرب داشت - معرفی میشد، مبارزهی با قدرتهای ظالم و ستمگر عالم، مقابله و معارضهی حتمی با هر نشانهیی از سلطهگری که در دنیا مشهود باشد - در هرجای دنیا فرقی نمیکند، از نظر ما تسلط چنگالهای نظام سلطه نسبت به هر ملت و هر کشوری و در هرجایی مردود است - و نیز در زمینهی بزرگ واصلی شمردن مسألهی فلسطین و بقیهی خطوط روشنی که امام ترسیم کردند.
پس، خط جمهوری اسلامی این است. غیر از این، ما راهی نداریم. غیر از این، ما راه نجاتی نمیشناسیم. غیر از این، هیچ تکلیف شرعییی بر دوش خودمان احساس نمیکنیم. تکلیف شرعی ما این است. استکبار و تبلیغات و رادیوها و مغزهای فعالش، در درست کردن شکلها و جملههای تبلیغاتی تلاش میکنند، تا عکس این را در دنیا معرفی کنند. میگویند دو جریان وجود دارد: یک جریانِ اصلىِ وسیعِ معتقد به تجدیدنظر در مفاهیم زمان حضرت امام، و یک جریان کوچکِ بیخودی در گوشهیی و متکی به مثلاً چند نفر که به اصول حضرت امام اعتقاد دارد!! چنین چیزی وجود ندارد.
عرض ما این است که شما در دنیا باید این ترفند را باطل کنید. نباید بگذارید چهرهی انقلابی جمهوری اسلامی، در آن کشوری که شما هستید، اندکی مخدوش بشود. انقلاب، یک ارزش است. آن کسانی که تلاش میکنند انقلاب و انقلابگری را ضد ارزش کنند، همان کسانی هستند که بیشترین ضربه را از انقلاب خوردهاند. تردید در مفاهیم انقلابی، ضد ارزش است. تردید در مبارزهی با قدرتهای ستمگر و سلطهگر و ظالم، ضد ارزش است. راه نجات ملتها، در استقلال آنها از قدرتهای ستمگر است. همیشه سعی قدرتهای ستمگر این بوده که به ملتها ثابت کنند بیخود تکان میخورند و اشتباه میکنند. راه نجاتشان این است که زیر بال ما بیایند و پلکان دیگری از پلکان عروج در امور مادّی و سلطهی نابحق بشوند! این را تفهیم میکنند. ما باور نمیکنیم و نمیخواهیم بگذاریم ملتهای دیگر هم باور کنند.
اگر کسانی خیال میکنند راه نجات این کشور و این ملت در این است که ما بالاخره جلوی این قدرتهای گردن کلفت عالم، دم از عدم تعرض و پشیمانی از بعضی از کارهایی که آنها اسمش را تندروی گذاشتند، بزنیم، دروغ میگویند. نخیر، این راه ذلت و اسارت ماست. اسارت جمهوری اسلامی در این است که با امریکا بسازد. اسارت جمهوری اسلامی و ملت ایران در این است که غرب احساس تسلیم و طوع در جمهوری اسلامی بکند. محال است که جمهوری اسلامی در مقابل دشمنان خدا، چنین حالت طوع و تسلیمی پیدا کند؛ آنگاه دیگر جمهوریاسلامی نخواهد بود.
آن نظامی که به نام اسلام و به نام قرآن است، ولی در مقابل دشمنان خدا تسلیم میشود، دیگر جمهوری اسلامی نیست؛ جمهوری اسلامىِ امریکایی است، مکتب قرآن و راه انبیا نیست. آن چیزی که در راهش، جوانیها از بین رفت، جانهای طیب و طاهر از تنها خارج گردید، خونها ریخته شد، برایش زحمتها کشیده شد، این دیگر آن نخواهد بود. چهرهی جمهوریاسلامی نسبت به دشمنان خدا و متعرضان به حریم ملتها و شرف انسانیت و استقلال ملتها، چهرهی متعرض و عدم تسلیم است. ما بیاعتماد و مخالف و معارض بودیم و هستیم و خواهیم بود. سیاست جمهوری اسلامی و دیپلماسی ما، بر این پایه است.
بارها در جمعی که شماها با من داشتید، نشستیم صحبت کردیم. سؤال شده که آیا دفاع از ملتها و نهضتها، با روابط با دولتها منافاتی ندارد؟ جوابش هم داده شده که نخیر، منافاتی ندارد. دیپلماسىِ پختهی بهبلوغرسیدهیی وجود دارد که شعارهای انقلابیش را در همه جای دنیا سر دست خود میگیرد و از موضع عزت، با همهی کشورها هم روابط صحیح و سالمی برقرار میکند. نمونهاش را هم مشاهده کردید. بحمدالله دیپلماسی ما در طول این چند سال اخیر، همینطور بوده است؛ هرچند آن اوایل، ثبات خیلی درستی نداشت.
چرا نمیشود روابط برقرار کرد؟ خیلی هم خوب میشود. البته دشمنان میخواهند بگویند نمیشود، غرب میخواهد بگوید نمیشود، اگر میخواهید ارتباطات سالم و همکاری اقتصادی برقرار کنید، باید از شعارهای انقلابی بگذرید. ما هم در چشمشان نگاه میکنیم و میگوییم که اگر نمیشود، ما آن را ترجیح میدهیم. ما شعارها و منش و راه انقلاب را بر هر چیز دیگر ترجیح میدهیم؛ اما عقیدهی ما این است که در این دنیای مادّی، از این بالاترش را هم میشود. در این دنیای مادّی، آن کسی که فکر و ایدهیی دارد، او برنده است.
ما کشور و ملت بزرگی هستیم. ما در نقطهی مهمی از دنیا قرار داریم. ما روی ملتهای جهان تأثیر داریم. ما ملت کنارافتادهیی - مثل بعضی از ملتها که سرنوشت و خیر و شرشان به خودشان وابسته است و بس - نیستیم. نخیر، امروز، بودنمان و حرف و راه و شعارمان و پرچمی که به دست میگیریم، روی بخش عظیمی در خارج از محدودهی مرزهای خودمان اثر میگذارد. ما اینطوری هستیم. خیلیها دلشان میخواهد با چنین کشوری ارتباط داشته باشند. خیلیها به مصلحتشان است که با چنین کشوری خوب باشند. ارتباط داشتن با برخی یا بسیاری از کشورها، هیچ هم مستلزم این نیست که از شعارهای انقلابمان برگردیم.
آقایان سفرا ! توجه داشته باشید، در کشورهایی که تشریف دارید، چهرهی شما، چهرهیی انقلابی و یادآور امام - با همان خصوصیاتی که دنیا از امام میشناسد - باشد. البته توصیهی برادرانه زیاد است. شما هم در طول این روزهای سمینار، قاعدتاً زیاد گفتید و شنیدید و من هم بارها در جمعهای شما آقایان تکرار کردهام و شاید دیگر تکرارش لازم نباشد. محیط سفارت، باید محیط تدین باشد. این تعبیرات غیر متدین را کنار بگذارید که بچهها، بچههای متعهد و خوبی هستند. متعهد، انقلابی، مبارز، در جای خود محفوظ؛ اما متدین باید باشند. متدین، یعنی آن کسی که سعیش بر این است که گناه نکند؛ سعیش بر این است که وظایف شرعیش را با دقت و موبهمو انجام بدهد؛ زن یکطور، مرد یکطور. این، متدین است؛ یعنی ملاحظهکنندهی جمیع وظایف شرعىِ رسالهیی.
باید در محیط سفارت رعایت کنید؛ یعنی سفارت باید یک محیط کاملاً اسلامی، مثل محیط داخل ایران و محیطهای تدین باشد که هر کس به آنجا وارد میشود، باید آنقدر از نماز و نیاز و دعا و ذکر و صدق و خوشاخلاقی و محبت و احترام و همکاری و کارراهاندازی و خوب کار کردن و پُر کار کردن و صمیمانه کار کردن و با چهرهی بشاش کار کردن و با مردم و مراجعان - بخصوص با محتاجان از مراجعان - منصفانه برخورد کردن و عادلانه برخورد کردن و مسایل شخصی را مطرح نکردن و دچار هیچ نوع - خدای نکرده - طمع مادّی و پولی نشدن ببیند، که باور کند شما مسلمانید.
جاذبهی تدین، بزرگترین جاذبههاست. شما در هر کشوری که هستید، همینقدر که متدین باشید، اهل آن کشور، ایرانیان ساکن آن کشور، مراجعان به شما، اینهایی که از اینجا میآیند، آنهایی که از آنجا میخواهند بیایند، دولتیها، مردم، هرکدام به شما مراجعه کردند، در دلشان میگویند: بهبه! آدم حظ میکند. وقتی در محیط سفارت وارد بشویم، باید اینگونه باشید. مردتان باید اینطوری باشد، زنتان باید اینطوری باشد، کارمندتان باید اینطوری باشد، آشپزتان باید اینطوری باشد، معاونتان باید اینطوری باشد. محیط، باید محیط اسلامی باشد. چیزهای غیراسلامی را از غیر مسلمین یاد نگیریم. چیزهایی که اسلام با آنها مخالف است، یادگرفتنی نیست. شما بالاتر از این هستید و باید باشید که خدای نکرده تحت تأثیر این چیزها قرار بگیرید.
یک خداقوّتِ درست و حسابی هم باید به شما عرض کنیم. واقعاً وزارت خارجه و شما سفرا و برادرانی که در اینجا هستید و خود آقای دکتر ولایتی و کسانی که با ایشان کار میکنند، حقاً و انصافاً خداقوّتی - نه از طرف ما - از طرف سکان ملأ اعلی و ملائکه و ارواح طیبهی اولیا لازم دارید. خیلی کار میکنید. در این دنیای متلاطم، بعضی از سردمداران دنیا هستند که بداخلاق و مادّی و پست هستند و آن طرفِ خط انسانیت قرار دارند. البته در بعضی از آنها، چیزکی از معنویت و انسانیت هست؛ اما اغلبشان واقعاً آن طرفِ خط قرمز انسانیت و آدمیتند؛ مادّی، اهل بخور، خوروخواب، لذت، شهوت. اصلاً برایشان زندگی این است. مسؤولیتش را هم که انجام میدهد، باز هدف غایی - به قول ما طلبهها، داعی بر داعیش - آن است که لذت ببرد و خوش بگذراند؛ بیهدفها، بیغرضها، بیمقصودهای معنوی! شما در رابطهی با اینها، واقعاً خیلی آقایی و شجاعت و قدرت بخرج میدهید که صبر میکنید و کار میکنید. حقاً و انصافاً، بحمدالله روزبهروز دیپلماسی ما در دنیا بهتر شده است. الان از این ده سالی که گذشت، اگر هر سالی را نسبت به سال قبلش نگاه کنید، میبینید که قدمهای زیادی پیش رفتهایم و کارهای خوبی انجام گرفته است.
خداوند انشاءالله توفیقتان بدهد. ما هم وظیفه داریم که شماها را دعا کنیم و کمک به شما و توفیقتان را از خداوند مسألت نماییم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته