news/content
پیوندهای مرتبطخبرخبرنقشه راهنقشه راهعکس پوستریعکس پوستری
نسخه قابل چاپ
1370/12/01

بیانات در اجتماع مدرّسین، فضلا و طلّاب حوزه‌ى علمیّه‌ى قم در مدرسه‌ى فیضیّه

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على اهل بیته الاطهرین الاطیبین المنتجبین شجرة النّبوّة و موضع الرّسالة و مختلف الملائکة و مهبط العلم و الکهف الحصین و غیاث المضطرّ المستکین و ملجأ الهاربین و عصمة المعتصمین لا سیّما بقیّة الله فى الارضین. قال الله الحکیم فى کتابه: اَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماٰءِ * تُؤتیِّ اُکـُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّهـا وَ یَضرِبُ اللهُ الاَمثال.(۲)

بسیار محفل دلنشین و شیرینى است مجمع شما طلّاب و فضلاى حوزهى علمیّهى قم، شاگردان مکتب اهلبیت و رهپویان همان راه؛ آن هم در این مدرسه که خاستگاه انقلاب و مرکز مقاومت و ایثار و جهاد و شهادت بوده است؛ این مدرسه که در هر گوشهى آن یادگار ارزندهاى است از ستارگان درخشان علم و معنویّت و معرفت؛ مدرسهى مرحوم آیتالله حائرى،(۳) مدرسهى مرحوم آیتالله خوانسارى،(۴) مدرسهى مرحوم حاج میرزا جواد آقا،(۵) مدرسهى دوّم فروردین،(۶) مدرسهى پانزدهم خرداد،(۷) مدرسهى شجاعت و ایثار، مجمع افکار و احساسات و انگیزههایى که توانست نه فقط حوزهى علمیّه را در مقابل طوفانهاى حوادث حفظ کند و بالنده نگه دارد بلکه توانست نور معنویّت و معرفت را به سراسر کشور بلکه سراسر آفاق اسلامى منتشر سازد و آن هم در مثل امروزى که روز شهداى روحانیّت است. روزى است که به نام خونهاى بناحقریخته از طلّاب بسیجى و فضلاى معروف و غیر معروف، آن نفوس طیّبه، آن دلهاى پاک، آن انگیزههاى نورانى نام‌گذارى شده است. زمان و مکان و مجموعهى شما عزیزان ــ همه چیز ــ خاطرهانگیز و به‌یادماندنى و پُرجاذبه و دلنشین است.

من قبل از آنکه وارد صحبتى که فکر کردم اینجا عرض بکنم بشوم، تشکّر بکنم از مردم عزیز قم که دیروز در هنگام ورود و بعد از ورود و در مراسم سخنرانى و در طول این ساعات پُربرکتى که ما در این شهر مقدّس داشتیم، مانند همیشه آن روح جوشان و انگیزههاى پُرفوران دینى و انقلابى خودشان را نشان دادند و از شما طلّاب عزیز و فضلاى محترم و اساتید و مدرّسان. خداوند به همهى شما، به همهى مردمِ این شهر قیام و جهاد و اجتهاد و شهادت، توفیقات و تفضّلات خود را به طور متواصل و متواتر نازل بفرماید.

آنچه محور عرایض امروز ما است، حوزهى علمیّه است. البتّه امروز حوزهى علمیّه مثل گذشته جدا از مسائل و حوادث عالم نیست. امروز حوزهى علمیّه یک حقیقتى است که با همهى دنیا مرتبط است؛ مستقیم و غیر مستقیم. بنابراین سخن از حوزهى علمیّه با مسائل جارى جهان اسلام هم بىشک مرتبط است؛ همچنان که با مسائل کشور و مسائل دولت داراى ارتباط تام است. عرض کردهایم که نظام جمهورى اسلامى، نظامى نیست که مجموعهاى از علماى دین، ممکن باشد که از آن جدا باشند؛ آن هم مجموعهى عظیم حوزه‌ی علمیّهى قم که خود پدیدآورنده‌ی این انقلاب و زمینهساز پیروزى آن و پشتیبان و پشتوانهى معنوى آن در تمام طول سالهاى گذشته بوده است و انشاءالله همواره خواهد بود.

آنچه امروز ما مشاهده میکنیم در مسائل جهان اسلام، براى کسانى که به انگیزهى انقلاب و فکر انقلاب آشنا هستند، چیزهاى جدید و  نامنتظَرى نیست. انقلاب اسلامى یک انقلابى نبود که هدف بگیرد فقط تغییر یک رژیم حکومتى را به یک رژیم دیگر، همچنان که بالاتر از آن بود که هدف بگیرد فقط مسائل مجموعهاى از مسلمانها را که در چهارچوب جغرافیایى یک کشور زندگى میکنند. از روز اوّلى که انقلاب پیروز شد بلکه پیش از آن ــ امروز که حرفهاى پیش از انقلاب را مىشنویم، به یاد مىآوریم که حتّى پیش از پیروزى انقلاب ــ براى مجموعهى انقلابیّون و دستاندرکاران این نهضت عظیم، مسائل مسلمین مطرح بود نه‌فقط مسائل ملّت ایران.

شکّى نیست که در سازندگى، مسائل ملّت ایران به دلایل مختلف، تقدّم و ارجحیّت دارد. این نظام و این دولت باید بتواند یک الگو درست کند تا فعل او قول او را تأیید کند؛ باید بتواند در این کشور، اسلام را تحقّق ببخشد تا نهضت اسلامى، صادق شناخته شود؛ باید شعارها را به واقعیّت بدل کند تا آن شعارها، دل شعاردهندگان سایر کشورها را گرم کند. پس مسائل کشور ایران البتّه تقدّم و اولویّت دارد امّا بلاشک در هدفهاى اصلى حرکت اسلامى و نظام اسلامى، مسائل مسلمین مطرح است. اگر در یک گوشهاى از جهان، جمعى از مسلمین حرکتى میکنند، تصمیمى میگیرند، سودى میبرند یا زیانى مىبینند، ملّت ایران و انقلاب ما و نظام ما نمیتواند موضع منفى و بىتفاوت بگیرد، لذا از روز اوّل انقلاب که انقلاب ما تبدیل به یک دولت و یک نظام شد، این نظام در زبان امامش و معلّم و معمارش و در زبان مسئولینش و در زبان گویندگانش، همواره مسائل ملّتهاى مسلمان را مطرح کرده است و به آن اعتنا کرده است. لذا شما امروز وقتى مىبینید که در آفریقا مثلاً ملّتها کارى کردهاند که حواس استکبار جهانى را بکلّى پریشان کرده است، اگر مىبینید که سیاستگذاران استکبارى دارند فکر میکنند که اگر مسائل الجزایر(۸) به  فلان کشور و فلان کشور سرایت کرد، ما چه کنیم، اگر مىبینید که ملّتهاى مسلمانِ مربوط به جمهورىهاى آسیاى میانه احساسات اسلامى خود را ابراز میکنند و اسلام را میخواهند ــ تا آنجا که رهبران آنها و مسئولان و زمامدارانشان هم چارهاى جز این ندارند که دَم از گرایش به انگیزههاى اسلامى بزنند ــ و همین‌طور و همین‌طور، اینها را به عنوان آن جرقّههایى که از این کانون آتش منتشر شد، باید ملاحظه کنید.

بلاشک دنیا، دنیاى دیگرى شد. آن روزى که این انقلاب به پیروزى میرسید، وضع اسلام در دنیا این نبود که امروز هست؛ خیلى متفاوت بود. آن روزى که این نهضت شروع شد، وضع اسلام و دین و دیندارى در داخل همین کشور هم این نبود که شما امروز مشاهده میکنید؛ دین، غریب بود؛ دین، مظلوم بود؛ دین، منزوى بود؛ از دین برائت میجستند؛ از دیندارى خجالت میکشیدند؛ حتّى دیندارها. وضع فرهنگ غیر دینى بلکه ضدّدینى به جایى رسیده بود که بزرگ‌ترین تعریف دینى از یک جوان این بود که بگویند فلان جوان نمازخوان است. نمازخوانى یک چیز برجستهاى بود. همه‌چیز به سمت دورى از اسلام و دورى از خدا بود. در و دیوار این کشور را به گناه آلوده بودند. بعضى از ظواهر، محفوظ بود امّا از بواطن دین، از روح دین، از حرکت عمومى به سمت هدفهاى دین خبرى نبود و این [وضع] ایران بود که مردمش یکى از متدیّنترینِ مردمهاى مسلمان در کشورهاى گوناگون بودند. در کشورهاى دیگر اسلامى، در بعضى جاها وضع مثل اینجا بود، در بعضى جاها بدتر بود؛ سران کشورهاى اسلامى یادشان نمىآمد که مسلمانند؛ در مجامع سیاسى و رسمى اسلامى، چیزى که مطلقاً به یاد کسى نمىآمد، این بود که یک حرکت اسلامى و یک تظاهر اسلامى انجام بگیرد یا از یک تظاهر ضدّاسلامى منع بشود؛ اصلاً اسلامى مطرح نبود.

امروز شما دنیا را که نگاه میکنید، کار به جایى رسیده است که دشمنان اسلام و دشمنان دین ــ منظور دشمنان فردى و شخصى و اعتقادى نیست؛ دشمنان سیاسى، آنهایى که دیندارى مردم را سدّى در مقابل اطماع و هوسها و شهوات خود مىبینند ــ از گسترش دین در سطح عالم به عنوان یک پدیدهى خطرناک یاد میکنند. به این واقعیّت ما باید خیلى توجّه کنیم. این کارِ کیست؟ این کارِ شما است. این کارِ ملّت ایران است. این کارِ این جهاد عظیمى است که ملّت ما انجام داد.

از سخن بدون عمل، کسى درس حقیقى و ماندگار نمیگیرد. ملّت ایران کارى کردند که عملشان، قولشان را تأیید کرد و بر آن صحّه گذاشت. لذا این قول، برکت پیدا کرد. آن امام خالص و مخلص، آن انسان باصفا که در تمام وجود خود و در حرکات و سکنات خود، خدا را در نظر میگرفت، آن مَنش الهى کار خود را کرد. برادران عزیز، جوانان عزیز! اینها براى ما درس است؛ اینها راه آیندهى ما را روشن میکند؛ ما که هنوز به اهداف خودمان نرسیده‌ایم؛ ما که هنوز با آن صحنهى عظیمى از گسترش تفکّر اسلامى که «لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه؛ وَ لَوکَرِهَ المُشرِکون»(۹) که خداى متعال در آیات قرآنى ترسیم کرده است، خیلى فاصله داریم. راه، همین راه است: راه جهاد، راه تلاش، راه علم و عمل، راه اخلاص، راه صفا، راه ذکر و توجّه به خدا، راه توسّل به اهلبیت، راه زنده نگه داشتن یادگارها و ارزشهاى اسلامى، نه‌فقط در دل و ذهن بلکه حتّى در عمل؛ اینها است که ما را به نتایج خواهد رساند.

پس امروز حوزهى علمیّه وقتى نگاه میکند، باید احساس کند که حرکت این چند ده سال گذشتهى او یک حرکت مثمر بوده است و اساساً حوزهى علمیّه یک وجود مثمر و داراى برگوبار بوده است: کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماٰءِ * تُؤتیِّ اُکـُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّهـا ؛ تا امروز این[طور] بوده. آن روزى که مرحوم آیتالله حائرى (رضوان الله تعالى علیه) وارد این شهر شد در سال ۱۳۴۰ قمرى ــ یعنى ۷۲ سال قبل از این ــ از این‌همه برکات خبرى نبود؛ نه در این شهر، نه در این کشور و نه در سراسر عالم؛ این حوزه را او پایهگذارى کرد. چهل سال بعد از آن تاریخ تقریباً، یعنى در سال ۱۳۸۱ و ۸۲ [۱۳ قمری]، این نهضت آغاز شد. ببینید چقدر این ثمره به اصل نزدیک است. چطور آن اخلاصى که نشانندهى این نهال ــ نهال حوزهى علمیّه ــ در وجود خود داشت به ثمر نشست، تا این نهضت پدید آمد و نشانندهى نهال نهضت یعنى آن معلّم نسل کنونى و نسلهاى آیندهى بشر، آن مرد خدا، آن بندهى صالح، آن رهرو راه پیغمبران، با اخلاص خود چه کرد که این نهال تا امروز اینهمه ثمرات بخشیده است که در سراسر عالم، شما ثمرات آن را مىبینید و در کشور ایران، یکى از ثمرات آن تلاش، تشکیل جمهورى اسلامى است با همهى برکاتش، و در جاهاى دیگر، بیدارى مسلمین؛ و بقیّهى قضایا که میدانید. امروز هم من و شما باید با اخلاص، با تلاش، با جهاد حرکت کنیم تا این درخت، ثمربخش بماند و ثمربخشتر بشود. این بارى است که ما دستبهدست میگردانیم. پس حوزهى علمیّه یک وجود مثمر بوده است؛ بعد از این هم باید مثمر باشد؛ این یک نکته و یک اصل که ما باید در نظر داشته باشیم تا حرفهاى بعد خودمان را بر این مترتّب کنیم؛ وَالّا حوزهى بىثمر فایدهاى ندارد؛ به دردسرِ نگه داشتنش نمىارزد. حوزه باید مثمر باشد. هیچ درختى اگر ثمرى نداشته باشد یا لااقل سایهاى بر سر کسى نیفکند، هیچ باغبانى زحمت نگهدارى از آن را بر خود هموار نمیکند.

 
حوزهى علمیّه یک موجود زنده است؛ این کل، زنده است. افراد در این حوزه مىآیند و میروند. یک روز شما اینجا را پُر کردید، قبل از شما جمع دیگرى این فضا و صحن را پُر میکردند. آنها رفتند و شما آمدید؛ من و شما هم خواهیم رفت، دیگرانى خواهند آمد و انشاءالله اینجا را متلألئ‌تر و پُرشکوهتر از زمان ما پُر خواهند کرد. ماها میرویم و مىآییم؛ ماها عوض میشویم و آنچه میماند حوزهى علمیّه است؛ یک موجود همیشه زنده؛ امّا حیات او به دست ما است، به دست هر نسل است. اگر من و شما زندگى را و جوهر حیات را در حوزه تزریق نکنیم، حیات حوزه ضعیف خواهد شد و به نسلهاى بعد نخواهد رسید. حوزه مربوط به افراد نیست؛ افراد میروند، حوزه میماند؛ امّا حیات مستمر و تاریخى حوزه، وابسته به جهاد و تلاش افراد است. ما میتوانیم العیاذ بالله بد عمل کنیم، نتیجهى بد بگیریم یا خوب عمل کنیم، نتیجهى درخشان بگیریم. پس این هم یک اصل، که عمل ما است که تأمینکننده و تعیینکنندهى آینده‌ی حوزه و آثار حوزه و ثمرات حوزه است.

 
خب، حالا چه بکنیم که این حوزه مثمر بماند؟ یک مسئله این است که طلّاب علوم دینیّه و فضلاى جوان، آیا در حوزه نقشى براى سازندگى حوزه و براى آیندهى حوزه دارند یا نه؟ جواب این است که بلى دارند؛ هر کسى نقش خودش را دارد. در یک مجموعه، همهى افراد داراى نقشند. در یک بدن سالم، هر سلّولى مشغول کار است. ما اگر هر کدام در آنجایى که هستیم، کار خودمان را خوب انجام بدهیم، به سلامت مجموعه کمک کردهایم. اگر هر کدامى کار خودمان را خوب انجام ندهیم، به قدر شعاع وجودى خود، به سلامت مجموعه ضربه زده‌ایم. رَحِمَ اللهُ اِمرَاً عَمِلَ عَمَلاً فَاَتقَنَه؛(۱۰) کار را باید متقن انجام داد؛ کار را باید خوب انجام داد؛ درس را باید خوب خواند؛ اخلاق را باید رعایت کرد؛ تدیّن را باید در زندگى خود اصل دانست؛ ممشاى(۱۱) بزرگان را در آداب زندگى، در خلقیّات عبادى و عملى باید اسوه قرار داد، الگو قرار داد. یک چیزهایى هم البتّه به تطوّر(۱۲) زمان، متطوّر میشود، آنها را هم باید متطوّر کرد، باید متحوّل کرد. پس افراد حوزه از بزرگ و کوچک تا طلبهى تازه به حوزه آمده، در عمل شخصى خود نقشى میتوانند ایفا کنند که آن نقش در سلامت حال و آیندهى حوزه اثر خواهد گذاشت.

[اینکه] طلبهى امروز ما به درس خواندن بىاعتنائى کند یا به دیانت خود و تعبّد خود و تلاش فردىِ اخلاقىِ خود بىاعتنا بماند یا استعداد خود را به کار نیندازد یا هدف خود را گم کند ــ مثل کسى که به طرف یک مقصدى در حال حرکت است، وسط راه به یک قهوهخانهى خوش آب و هوایى که رسید، همان جا پیاده بشود و لنگر بیندازد، همان جا بماند و هدف را فراموش کند ــ یا در اثناى راه از آن سمت یا آن سمت [دیگر]، منظرهاى به چشم رسید، نشناخته و ندانسته به سمت آن راه بیفتد و از هدف غافل بشود، همهى اینها آفات ما است؛ آفات راه ما است.

طلبه باید راه را با معرفت و علم و یقین انتخاب کند و با معرفت و علم و یقین، این راه را بایستى ادامه بدهد. آنچه مربوط به فرد طلبه است اینها است. البتّه مسئولیّتهاى دیگرى هم هست که به طور طبیعى کار کسان دیگرى است؛ کار مدیران است، کار استادان است، کار بزرگان است، کار طلبهها نیست؛ [امّا] کارهایى هم هست که مربوط به آنها است که آن هم یک داستان دیگرى دارد.

در بخش آنچه باید دچار تحوّل و تطوّر بشود در حوزهى علمیّه ــ که بخش بسیار مهمّى است ــ من اگر بخواهم مطلبى به طور اجمال و خلاصه اینجا عرض بکنم ــ که البتّه تفصیل آن را در مجموعهى فضلا و علما و اعاظم حوزه با جزئیّات و ریز مسائل عرض کردهام(۱۳) ــ این است که این مجموعهى عظیمى که امروز امید نظام جمهورىاسلامى است، امید آیندهى کشور است، به منزلهى راهنمایى است براى حرکت کلّى کشور؛ نه‌فقط امروز، براى فردا و فرداها که هر کدام از شما در یک بخشى باید این راهنمایى را انجام بدهید و در میان شما کسانى باید راهنمایى کلّ مجموعه را در دوران خودش و زمان خودش انشاءالله انجام بدهند. این مجموعهاى که امروز چشم امید جهانى به او است به یک معنا، و مایهى اتّکا و امید آیندهى کشور و امروز کشور است، باید خودش را با شرایط زمان، با امکانات زمان، با پیشرفتهاى زمان هماهنگ کند. همین درس را بخواند، همین علم را بیاموزد، همین سلوک اخلاقى و معنوى را داشته باشد امّا از ابزارهاى جهان استفاده کند. این نمیشود که در دنیا کامپیوتر باشد، در دنیا سرعت، از ساعت و دقیقه به ثانیه رسیده باشد، در دنیا براى ذرّهذرّههاى وقت و انرژى حساب باز بشود، دانشگاهها و مراکز پژوهشى عالم براى دانشجویان و محقّقین و خردهمحقّقهاى خودشان امکانات تحقیق را فراهم کنند، [امّا] ما با همان شیوههاى قدیمى که یک روز بزرگان ما (قدّس الله اسرارهم الشّریفة) عمل میکردند ــ چون دستشان خالى بود ــ عمل بکنیم. مگر ممکن است چنین چیزى؟ مگر روا است؟ اصلاً جایز نیست. اینها چیزهایى است که باید تطوّر پیدا کند.

نمیشود شما امروز که میخواهید از اینجا به تهران بروید، یک الاغى پیدا کنید، سوار آن الاغ بشوید و آهستهآهسته، قدمبهقدم از اینجا به کوشک نصرت، از آنجا به علىآباد، از آنجا به کجا، تا بعد از چهار پنج روز برسید به تهران! امکان ندارد چنین چیزى؛ یک ماشین پیدا میکنید سوار میشوید یک ساعت، دو ساعت [بعد] میرسید تهران. خب این یک وسیلهاى است در اختیار ما. ما فقه هم میخوانیم، از وسیلهى سریعالسّیر هم استفاده میکنیم، مگر مانعى دارد؟ مگر منافاتى دارد؟ ما فقه هم میخوانیم، از کامپیوتر هم براى فقه استفاده میکنیم؛ ما فقه هم میخوانیم، از شیوههاى جدید تحقیق هم که در دنیا روشهاى ویژه و بسیار جدیدى براى تحقیق علوم غیر تجربى وجود دارد ــ فقه از علوم تجربى که نیست ــ استفاده میکنیم؛ ما فقه هم میخوانیم، از ابزارهاى کار دستهجمعى هم استفاده میکنیم.

 
کارهاى ما دستهجمعى نیست؛ من یک وقتى عرض کردم. از این جهت مثل جناب ابوذر (سلام الله علیه) هستیم که «یَعیشُ وَحدَه وَ یَموتُ وَحدَه»؛(۱۴) همهى کارمان تنها است. تنها از استاد درس را میگیریم، تنها مطالعه میکنیم، تنها مباحثه میکنیم ــ مباحثهمان هم تنها است؛ کار دو  نفرى است، امّا تنها است ــ یعنى اشتراک فکرى نیست. یک روز زید میخواند، عمرو میشود شاگرد او، گوش میکند؛ فردا عمرو میخواند، زید میشود شاگرد او، گوش میکند؛ کار فردى. کار دستهجمعى، اشتراک مساعى، ابزارهاى مناسب را جمع کردن و آوردن، اینها کارهاى جدید دنیا است. جدید که عرض میکنیم، این بخش آن خیلى هم جدید نیست، تقریباً قدیمى است امّا در عین حال ما هنوز با آن چندان آشنا نیستیم.

 
استعدادهاى درخشان در میان حوزه را جمعآورى کنیم. استعدادها را طبقهبندى کنیم؛ این از کارهایى است که امروز در دنیا رایج است. نمیشود ما بگوییم «این درس است، هر کسى میخواهد بیاید، بیاید و هر کس هم نمیخواهد نیاید! ما این‌جورى درس میدهیم. ما ملاحظهى اضعف مأمومین را میکنیم.» مگر میشود چنین چیزى؟ خب باید براى اقواى مأمومین هم یک درس ویژهاى گذاشت. استعدادها باید شناسایى بشود، طبقهبندى بشود، آن استعداد درخشان برکشیده شود و از او استفاده شود و به او آموخته شود. اینها کارهایى است که در سِلک کارهاى جدید، در جملهى کارهاى جدید قرار میگیرد. اینها باید در حوزه انجام بگیرد؛ تخصّصى شدن از همین قبیل است؛ رشته‌رشته کردن از همین قبیل است؛ امتحان از همین قبیل است؛ و کارهاى گوناگون این‌جورى. نیایند بگویند که آقا! بزرگان ما همان‌جور درس خواندند، به آنجاها هم رسیدند. خب بزرگان ما ابزار و وسیلهاى نداشتند. اگر کسى مثل ابنسینا در دنیاى امروز با امکانات امروز درس میخواند، کارى میکرد که تا هزار سال دیگر دنیا مدیون او باشد؛ همچنان که در آن دوران ــ به حسب آن دوران ــ کارى کرد که هزار سال دنیا مدیون او شد. آنها امکانات نداشتند، همانجور زندگى کردند؛ امروز امکانات هست، امروز پیشرفتها هست، ما از پیشرفت که نباید فقط لامپ مهتابىاش را در اتاقمان بیاوریم؛ بایستی دنبال ابزار کار باشیم و این چیز بسیار حائز اهمّیّتى است. نمیشود از اینها گذشت. غرض، اینها چیزهایى است که مربوط به بزرگان حوزه است. اینها را انشاءالله بایستى انجام بدهند.

 
حوزه احتیاج به یک مدیریّت متمرکز دارد که مورد حمایت باشد از طرف بزرگان حوزه، از طرف مراجع معظّم حوزه، از طرف فضلاى حوزه، از طرف جامعهى مدرّسین حوزه، و طلّاب، آن مدیریّت را به عنوان یک مدیریّت شامل بپذیرند. جمعى آدمهاى کارآمد بنشینند، دامنها را به کمر بزنند و از این مجموعهى عظیم که چشم جهانى به او است، آنچنان که میشود و باید و شاید، استفاده کنند. این از جملهى کارهایى است که در حوزه باید انجام بگیرد، آن وقت حوزه مثمر خواهد شد.

 
یک مسئله، مسئلهى ارزشها در حوزه است. ارزشهایى را طلّاب باید به عنوان ارزشهاى ثابت و زوالناپذیر همواره به یاد داشته باشند: از جملهى آنها ارزش علم است، از جملهى آنها ارزش جهاد است؛ ارزش جهاد. ارزش جهاد را دستکم نگیرید. طلبهى جهادگر، طلبهى تلاشگر، طلبهى بسیجى، طلبهاى که آماده است براى اینکه در میدانهاى خطر حضور پیدا کند، این طلبه است که اگر با ابزار علم مجهّز شد، آن وقت دنیایى در مقابل او دیگر تاب نمىآورد.

این کتابى را که درباره‌ی خاطرات بسیجىهاى تیپّ ۸۳ است که اخیراً چاپ شده،(۱۵) من میخواندم؛ چقدر لذّتبخش است، چقدر زیبا است. طلبهى امام صادق در دفاع از حریم امام صادق یعنى نظام جمهورى اسلامى ــ جنگ ما این بود دیگر؛ جنگ، دفاع از حریم امام صادق و از حریم اسلام و قرآن بود ــ در میدانهاى خطر بىمحابا پیش میرود و داستانهایى خلق میکند که گویى افسانه است؛ اینقدر از ذهن مردمِ امروز دور است. اینها ارزشهاى تمامنشدنى است؛ هیچ چیزى با اینها معادل نیست. نظام حوزه این ارزشها را بایستى رشد بدهد و پیش بیاورد. ارزش تدیّن و تعبّد و ذکر، ارزش بسیار بزرگى است. ما همیشه افتخار میکردیم که حوزههاى علمیّه آنچنان است که وقتى کسى وارد میشود، اگر بار معنوى و دینى و اعتقادى و عملى زیادى هم نداشته باشد، وقتى خارج میشود پُربار است؛ متدیّنساز است. و توقّع کردیم همواره از دانشگاههاى کشور ــ دانشگاههاى سبک جدید ــ که اینجور باشند که جوانها اگر وارد که میشوند متدیّن نیستند، وقتى خارج میشوند متدیّن خارج بشوند. این باید در حوزه‌ی علمیّه به حدّ اعلى برسد.

 
طلبهها باید با دعا، با ذکر، با مناجات اُنس پیدا کنند. طلبهها باید زندگى خود را یک زندگى دینىِ محض بکنند. طلبه باید دل خود را پاک کند، صاف کند تا وقتى در مقابل انوار معرفت الهى و توفیقات الهى قرار گرفت، تلألؤ پیدا کند. برادران! بدون اینها نمیشود. داشتیم کسانى را که از لحاظ علمى، مراتب بالایى هم داشتند، مغزشان قوى بود امّا دلشان و روحشان ضعیف، آسیبپذیر. وقتى اینجا آن بنیهى معنوى و دینى ساخته نشود، آنجایى که پاى مقام در میان مىآید، انسان میلرزد؛ آنجایى که پاى امکانات مادّى در میان مىآید، انسان میلرزد؛ آنجایى که پاى فداکارى در میان مىآید، انسان میلرزد؛ نمیتواند جلو برود. آن وقت چطور میشود هدایت کرد یک ملّت را، یک مجموعه را؟

 
باید عمل کنیم تا بتوانیم اثر بگذاریم. امام را دیدید؟ امام در این شهر، مردى بود که فقط طلّاب او را مىشناختند. یک مدرّس عالىمقامى بود در زمان مرحوم آیتالله بروجردى که طلّاب، ایشان را مىشناختند. طلّاب جوان و فضلا به ایشان علاقه داشتند؛ درس ایشان درس شلوغى بود همان وقت. امّا از بیرونِ حوزهى علمیّه کسى در شهر قم هم ایشان را درست نمىشناخت؛ چه برسد در سطح کشور؛ مگر یک عدّه خواصّ کمیابى که گوشهوکنار با اخلاق و درس اخلاق ایشان یا آشنا بودند یا شنیده بودند؛ بسیار معدود و نادر. همین انسان که در گوشهى حوزهى علمیّه یک زندگى شبهمنزوى را و یک زندگى علمىِ محض را دنبال میکرد، آن وقتى که پاى عمل به میان آمد، آنچنان قرص و محکم وارد شد که حقیقتاً قدرتهاى پولادین دنیا را متزلزل کرد و متلاشى کرد. این صاحبان قدرتهاى مادّى دنیا با آن‌همه بادوبروت، با آن‌همه تظاهر و تشریفات، با پیشروها و پسروها، هیچ کدامشان نتوانستند در مقابل آن نفَس سوزان، آن پاى استوار، آن انسان ثابتقدم و محکم مقاومت کنند. درشتهایشان سینه سپر کردند و همه یکى پس از دیگرى مجبور به عقبنشینى شدند. این استقامت را آن مرد از چه به دست آورد؟ از ایمانش، از تقوایش، از اخلاصش، از پاکىاش؛ پاک بود، بااخلاص بود، دنیا برایش اهمّیّتى نداشت، حفظ این مقام برایش ارزش نبود، هدف نبود؛ به تکلیف الهى فکر میکرد.

 
برادران عزیز، عزیزان من، طلّاب جوان، فضلاى جوان! این بنیه در جوانى شکل میگیرد؛ در جوانى خودتان را بسازید. شما روزگارهاى مهم و حسّاسى را در پیش خواهید داشت. این کشور، این نظام، نهضت عظیم اسلامى در سطح عالم به شماها احتیاج خواهد داشت، باید خودتان را بسازید؛ ساختن معنوى. راه آن هم آسان است، یعنى نقشه، نقشهى آسانى است؛ پیمودن آن البتّه اراده میخواهد. نقشه یعنى تقوا، تقوا یعنى پرهیز از گناه، یعنى اتیان(۱۶) واجبات، ترک محرّمات، کار را با اخلاص انجام دادن، از ریا و فریب دور بودن. و در دوران جوانى این کارها بسیار آسانتر است، برخلاف آنچه تصوّر میشود. به سنّ ماها که برسید، کار مشکلتر خواهد شد. این هم یکى از آن ارزشها است؛ ارزش تدیّن. نماز شب خواندن، نافله خواندن، دعا خواندن، ذکر گفتن، متوجّه خدا بودن، زیارت رفتن، توسّل کردن، مسجد جمکران رفتن ــ این توسّلات، این توجّهات ــ اینها سازنده است؛ اینها شما را پولادین خواهد کرد. نمیشود یک حوزهى ایدئال داشته باشیم در حالى که این چیزها در طلّابش نباشد. این یکى از ارزشها است. این ارزش بایستى رعایت بشود.

 
یکى [دیگر] از ارزشها، پیشرفت دادن به دانش است در این حوزه، [توسّط] آن کسانى که در سطوحى هستند که میتوانند پیشرفت بدهند به علم. علم را باید پیش برد، فقه را باید پیش برد. فقه ما یک اسلوب بسیار متقن و محکمى دارد. آن اسلوب همان چیزى است که به آن میگوییم فقاهت؛ اسلوب فقاهت. فقاهت یک شیوه است براى استنباط و درک احکام الهى و اسلامى؛ یک شیوهى فهم معارف و احکام که چگونه از کتاب و سنّت بفهمیم مطلب را و با چه ابزارى بفهمیم؛ اسم این شیوه فقاهت است؛ شیوهى فقاهت. این شیوه، شیوهى بسیار رسایى است و این منبع عظیمى که در اختیار ما است یعنى کتاب و سنّت و دستاوردهاى فکرى گذشتگان، آن موادّ اوّلیّه است؛ با این شیوه و در این قالبها میشود تمام نیازهاى بشر را استخراج کرد و درآورد و در اختیار بشریّتِ گمراه گذاشت.

امروز ما خیلى احتیاج داریم که از این شیوه استفاده کنیم و استفادهى بهینه کنیم. البتّه کسانى که از فضل و مراتب بالاى علمى برخوردار هستند، خود این شیوه را هم باید تکمیل کنند. هیچ چیزى نیست که تکمیلپذیر نباشد. همهچیز در این عالم به سمت تکامل پیش میرود؛ حتّى ذوات مقدّسهى معصومین روزبهروز کاملتر میشدند، روزبهروز تکامل پیدا میکردند. یعنى آن وجود با آن عظمت ــ وجود مقدّس معصوم با آن عظمتى که براى ما حتّى قابل تصوّر هم نیست که امروز شما نگاه میکنید مىبینید از لحاظ عظمت یک خورشیدى است که اصلاً ابعادش را هم ما نمیتوانیم بفهمیم، درست هم نگاه بکنیم، چشممان را خواهد زد ــ فرداى او از امروزش کاملتر است. پس مىبینید که حتّى در آن مراحل، تکامل هست. در همه‌چیز تکامل هست، در همهى شیوهها تکامل هست. خب، تکامل باید بدهیم. ما شیوهى فقاهت را هم باید تکامل بدهیم. بعد این شیوه که در دست قرار گرفت، آن وقت وارد بشویم، کتاب و سنّت را باز کنیم، از آن استفاده کنیم.

 
برادران عزیز! امروز خیلى کارهاى نشده هست؛ خیلى سؤالهاى بىجواب هست. از اوّلى که این انقلاب پیروز شد، هر جا رفتیم، هر کسى آمد، دیدیم به ما میگوید: آقا! شما چه میگویید؟ آن حرفتان چیست؟ ما باید پایههاى تفکّر اسلامى را توضیح بدهیم، جهانبینى اسلامى را توضیح بدهیم، مبانى نظام اسلامى را توضیح بدهیم، ارکان و خطوط اصلى انقلاب اسلامى را ــ یعنى این تحوّل را، از شکلى به شکلى ــ باید توضیح بدهیم؛ بعد ارکان نظام جمهورى اسلامى را توضیح بدهیم؛ اقتصادش را، سیاستش را، روابط جمعىاش را، روابط فردىاش را، اخلاقش را، فرهنگش را، جایگاه علم را در آن باید توضیح بدهیم. خب اینها همه کار لازم دارد. جاى بسیارى از این کارها خالى است. اینها از حوزهى علمیّه باید بجوشد و سرریز بشود.

امروز در دنیا افکارى ارائه میشود، فلسفههایى داده میشود در زمینههاى گوناگون ــ در ذهنیّات، در مسائل اجتماعى، در تاریخ، در اقتصاد ــ که پاسخهایى براى مباحث گوناگونى در این زمینه دارند. هر چند صباحى یک نفرى در دنیا سر بلند میکند، کتابی مینویسد، چهار تا از کتابهایش را ترجمه میکنند به زبانهاى دیگر، چهار نفر مروّجش میشوند. خب، ما چه کار کنیم؟ ما اینجا بنشینیم در مدرسهى فیضیّه یا در حوزهى قم یا در مسجدمان در فلان شهر کشور تا ببینیم چه حرفى از خارج آمد که فلان نقطهاش یک اشارهاى یا تعریضى(۱۷) به مسائل دینى دارد، بنا کنیم همان نقطه را رد کردن؛ این درست است؟ بعد از آنکه کسانى آن را خواندهاند، دانستهاند، تدریس کردهاند، تفهیم کردهاند، یکى هم پیدا شده ترجمه کرده، مدّتها هم بگذرد آن ترجمه برسد به دست بندهى روحانى، تازه حالا بفهمم که بله، در ده سال پیش، بیست سال پیش، چهل سال پیش، در اروپا یک دانشمندى یا یک متفکّرى یا یک فیلسوفى یا یک فیلسوفنمایى ــ هر چه ــ آمده به فلان نقطهى اعتقادات من تعرّض کرده، من به او جواب بدهم؛ این روش درستى است؟ یا نه، حوزه باید در متن حوادث علمى عالم باشد.

 
امروز شما باید بدانید که در مقولهى جامعهشناسى مثلاً، در دنیا چه نظراتى و چه ایدههایى هست، چه فکرهایى دارد میجوشد؛ در جریان آن باشید. عناصر مطلوبى گاهى در این فکرها هست، آن را جذب کنید؛ عناصر نامطلوبى هست، دفاع مناسب آن را آماده کنید قبل از آنکه بیاید؛ واکسینه کنید ذهنیّت جامعه را. نه بعد از آنکه آمد و یک عدّهاى رفتند و خواندند و طرفدار شدند، حالا ما بنا کنیم که بله فلان کس در فلان قضیّه این‌جور گفته و این به این دلیل و این دلیل و این دلیل، درست نیست؛ اینکه راه برخورد نیست. همهى اینها همان چیزهایى است که لازم است. پس تحقیق و پژوهش و اطّلاع و آگاهى از حقایق عالم و معارف عالم و وضع علمى دنیا، یکى از چیزهایى است که براى حوزهى علمیّه لازم است.

 
حوزهى علمیّه نباید منزوى باشد از مسائل علمى و جریانات علمى دنیا؛ باید در متن جریانات علمى باشد. البتّه این حرف به معناى آن نیست که حالا فردا تک‌تک طلّاب قم بگویند خیلى خب، ما میخواهیم حالا در متن جریانات علمى قرار بگیریم و فلان کار را کنیم، پس درسهایمان را بگذاریم زمین، اوّل یک خُرده زبان یاد بگیریم و بعد بیاییم سراغ این کارها؛ نه، [مجموعه‌ی] حوزه باید باشد، نه تکتک طلّاب؛ مجموعهى حوزه باید مثل یک استخرِ جداافتادهى از جریانات علمى و فکرى جهان نباشد؛ دریاى عظیمى باشد که جریانهایى به آن وارد بشوند، جریانهایى هم از آن خارج بشوند؛ فکرهایى در آن وارد بشود، فکرهایى هم از آن خارج بشود. دنیایى را باید شما سیراب کنید. حوزه نمیتواند کنار بماند. اینها چیزهایى است که هموم ما است در مورد حوزهى علمیّهى قم.

 
بنده گاهى راجع به مسائل حوزهى علمیّه وقتى فکر میکنم، حقیقتاً یک حال سراسیمگى پیدا میکنم. حوزه خیلى مهم است. البتّه خوشبختانه در قم اوّلاً مراجع معظّم تقلید هستند، بزرگانى هستند امروز در حوزهى علمیّه. این دو مرجع بزرگى که امروز در حوزهى علمیّه هستند،(۱۸) این استخوانهاى قدیمى حوزه، این کسانى که هر کدام، شصت سال، هفتاد سال به این حوزه خدمت کردهاند، وجود اینها خیلى بابرکت است. غیر از آنها، فضلا هستند، مدرّسین هستند، شخصیّتها هستند، آدمهاى دلسوز هستند، گاهى انسان اینها را که مىبیند، میگوید خب دیگر، بالاخره ما هم به کارهاى خودمان مشغول باشیم، این کارها بالاخره انجام میگیرد، ولى از طرفى انسان میبیند حوزهى علمیّه است؛ شوخى نیست. واقعیّتهایى که در حوزهى علمیّه هست، خلأهایى که هست، جاهاى خالىاى که انسان احساس میکند، چیزهایى نیست که انسان بتواند اینها را ببیند و نسبت به آنها دچار فکر نشود و همّ انسان متوجّه این امور نشود. خیلى باید تلاش سریعى در قم انجام بگیرد. خیلى باید کار وسیع و همهجانبه و پُرمغز وپُرمحتوا و پخته ــ نه عجولانه و سرسرى ــ انجام بگیرد. طلّاب هم باید کمک کنند، فضلا هم باید کمک کنند و اساتید و مدرّسان باید پیشقدم بشوند انشاءالله و این کارها باید انجام بگیرد.

 
یکى از چیزهایى که امام بزرگوار روى آن تأکید میکردند، ارتباط حوزه و دانشگاه است. خب حوزهى علمیّه در این مورد چه کار میخواهد بکند؟ چه جورى ارتباط حوزه و دانشگاه تشکیل خواهد شد؟ صِرف اینکه ما یک دفتر همکارى داریم ــ که البتّه کارهاى باارزشى هم کردند دفتر همکارى حوزه و دانشگاه که بسیار باارزش است، خیلى خوب است امّا نسبت به آن کار عظیم، فقط بخش کوچکى را اشغال کرده ــ تحقیقات مشترک، پژوهشهاى مشترک، کارهاى مشترک، میتواند وجود داشته باشد. من دیگر عرایضم را باید تمام کنم. فقط این را عرض کنم: طلّاب باید با معارف روزگار خودشان آشنا بشوند، معارف روزگار را باید بشناسند، علوم روز را باید بشناسند. این به معناى این نباشد که درسهاى خودشان را رها کنند، [بلکه] برنامههاى حوزه باید فراگیر باشد، و به قدر لازم و کافى آنها را آشنا کند.

 
البتّه نکتهى آخر هم اینکه طلّاب همواره بسیجىهاى نظام بوده‌اند در میدان تبلیغ. کمک به نظام، کمک به مسئولین، کمک به دولت، کمک به این کسانى که با همهى وجود دارند تلاش میکنند، جزو چیزهایى بوده که بحمدالله طلّاب همیشه [در این میدان] بودهاند، الان هم باید باشند. مراقب باشید که دستهبندىهاى سیاسى و جناحبندىهاى سیاسى در حوزه رشد نکند و نفوذ نکند. جهت سیاسى طلّاب، همان جهت سیاسى نظام و انقلاب است. همان جهت انقلاب را باید انشاءالله در تبلیغات، در برخورد با مردم، قولاً و عملاً پى بگیرید. انشاءالله بایستى تصویر خوبى را از انقلاب و تلاش مسئولین و خدماتى که امروز دولتمردان ما بحمدالله دارند انجام میدهند، در اختیار مردم بگذارید؛ خداوند هم به شما کمک خواهد کرد.

امیدواریم که قلب مقدّس ولىّعصر (ارواحنا فداه) از شما راضى و خشنود باشد و سربازان همیشگى و واقعى آن بزرگوار باشید.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
 

 
 این دیدار در چهارچوب سفر سه‌‌روزه‌‌ى معظّمٌ‌‌له به قم برگزار شد.
 سوره‌‌ى ابراهیم، آیه‌‌ى ۲۴ و بخشى از آیه‌‌ى ۲۵؛ «آیا ندیدى خدا چگونه مَثَل زده: سخنى پاک که مانند درختى پاک است، که ریشه‌‌اش استوار و شاخه‌‌اش در آسمان است؟ میوه‌‌اش را هر دم به اذن پروردگارش میدهد. و خدا مَثَلها را میزند. ...»
 آیت‌‌الله عبدالکریم حائری‌‌یزدی (از مراجع تقلید شیعه و بنیان‌‌گذار حوزه‌‌ی علمیّه‌‌ی قم)
 آیت‌‌الله سیّداحمد خوانساری (از مراجع تقلید شیعه)
 آیت‌‌الله میرزا جواد ملکی‌‌تبریزی
 ر.ک: بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران امور حج (۱۳۷۰/۴/۲۳)، پی‌‌نوشت شماره‌‌ی ۱۲
 ر.ک: بیانات در دیدار اعضاى دفتر «هنر و ادبیّات مقاومت» حوزه‌‌ى هنرى سازمان تبلیغات اسلامى (۱۳۷۰/۴/۲۵)، پی‌‌نوشت شماره‌‌ی ۱۲
 پیروزى اسلام‌‌گرایان در نخستین دُور انتخابات پارلمانى؛ ر.ک: بیانات در دیدار وزیر، معاونین و مدیران کلّ وزارت آموزش‌‌ و پرورش (۱۳۷۰/۱۰/۲۵)، پی‌‌نوشت شماره‌‌ی ۴
 سوره‌‌ى توبه، بخشی از آیه‌‌ى ۳۳؛ «... تا آن را بر هر چه دین است، پیروز گرداند؛ هر چند مشرکان خوش نداشته باشند.»
(۱۰ مقدّمه‌‌ی مسائل علیّ‌‌بن‌‌جعفر و مستدرکاتها، ص ۹۳؛ «خداوند رحمت کند کسى را که عمل نیک انجام دهد و نیکو و استوار انجامش دهد.»
(۱۱ رفتار، مشی
(۱۲ دگرگونی
(۱۳ بیانات در جمع مدرّسین و فضلاى حوزه‌‌ى علمیّه‌‌ى قم (۱۳۷۰/۱۱/۳۰)
(۱۴ رجال کشّى، ص ۲۴؛ «تنها زندگى میکند و تنها میمیرد.»
(۱۵ تیپّ ۸۳ (خاطرات روحانیّون رزمنده)، نوشته‌‌ی سیّدمحمّدعلى دیباجى
(۱۶ انجام دادن
(۱۷ کنایه، نقد
(۱۸ آیت‌‌الله‌‌العظمی سیّد‌‌محمّدرضا گلپایگانى و آیت‌‌الله‌‌العظمی محمّدعلى اراکى
 

جمله‌های برگزیده این دیدار
آخرین‌ها
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی