سرنوشت دنیای اسلام, حوادث دنیای اسلام, عملکرد استعمارگران در دنیای اسلام, سیاستهای استعمارگران در خاورمیانه, دستاوردهای امام خمینی(ره), نهضت امام خمینی, خدمات امام خمینی مطمئنّاً اگر جمهوری اسلامی نبود، اگر امام بزرگوار و آن فریاد ملکوتی متّکی به سنّتهای الهی در این کشور نبود، این حوادث در دنیای اسلام نبود و استکبار بدون هیچگونه مانعی کار خودش را دنبال میکرد و هیچ احتیاجی به اینهمه چالش هم نداشت.1395/04/24
اسرائیل؛ زائده بوجود آمده بر اثر جنگهای بین المللی قدرتهای مستکبر ملتهای مسلمان در طول دهها سال تحت سلطه و ستم مستكبران عالم قرار داشتند. جنگهای بینالمللی كه بین قدرتهای مستكبر عالم واقع شد، از اروپا شروع شد؛ استعمارگران عالم به جان هم افتادند، اما ملتهای مسلمان را، ملتهای این منطقه را درگیر تبعات و مشكلات این جنگها قرار دادند. دنبالهی همین جنگها بود كه زائدهی خطرناكِ مهلكِ صهیونیستی در منطقهی حساس ما، میان كشورهای اسلامی و در قلب دنیای اسلام به وجود آمد. به دنبال همین جنگها بود كه بنای غلط و هندسهی معیوب سازمان ملل و شورای امنیت و دولتهای دارای حق وتو شكل گرفت. یعنی همان دستها و سرپنجههای خونینی كه آن جنگهای مهلك را به راه انداختند، به دنبال آن خواستند اختیار دنیا را به دست بگیرند و این منطقهی حساس و مهم و سرشار از نعمت و مركز اتحاد بالقوهی دنیای اسلام را تحت سیطرهی خود درآورند؛ و همین كار را كردند. ما غافل بودیم؛ ملتهای مسلمان در خواب بودند؛ به آنها هجوم آورده شد؛ سرنوشت آنها با مشكلات پیچیده و عظیمی كه هنوز درگیر آن مشكلاتند، در آمیخته شد. ما غفلت كردیم. سران كشورهای اسلامی در یك روزگاری غفلت كردند و فریب بازی قدرتها را خوردند. امروز احساس میشود، دیده میشود كه این پردهی غفلت از روی ذهنهای كشورهای منطقه و ملتهای مسلمان دارد برچیده میشود؛ این را باید مغتنم شمرد.1391/05/29
استعمار, امت بزرگ اسلامی, عملکرد استعمارگران, عملکرد استعمارگران در دنیای اسلام, عقب ماندگی, فقر ملّت های مسلمان از سلطهی دویست سالهی بیگانگان و استعمارگران به ستوه آمده و از فقر و ذلت و عقبماندگی تحمیلی خسته شدهاند.1385/01/25
استعمار, دینزدایی, عملکرد استعمارگران, عملکرد استعمارگران در دنیای اسلام از وقتی استعمار در كشورهای اسلامی شروع شد، این را تكرار كردهاند و گفتهاند و خواستهاند دین و اسلام را منزوی كنند و از زندگی انسان بیرون برانند.1376/11/09
اسلام؛مانع عمده استعمار انگلیس وقتی استعمارگران، نقشههای فتوحات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خود را طراحی میکردند، به یک مانع عمده برخورد کردند و آن، اعتقادات دینی ملتها بود. البته اعتقادات دینی، همهجا مزاحم تجاوزطلبی استعمارگران نیست. آن دین تحریفشده، دینی که ساختهی دست قدرتها باشد، بهطور طبیعی با قدرتها معارضهیی ندارد. اسلام مصداق تام و تمام آن دینی بود که با حمله و یورش همهجانبه و متجاوزانهی دول استعماری به مناطق اسلامی، حقیقتاً معارضه میکرد. استعمارگران در مطالعات خودشان، این را فهمیدند. زیاد شنیدید، نمیخواهم تکرار کنم. در هند، این را تجربه کردند و در کشورهای عربی، این را تجربه کردند. در ایران، این را تجربه کردند. هرجا که احساس وجدان دینی در مردم بیدار بود، نقشههای استعمار با مانع مواجه میشد. یک نمونه، ماجرای تنباکو در ایران بود. یک نمونه، نهضت مشروطیت در آغاز کار در ایران بود. یک نمونه، حوادث خونینی بود که در هند، در مقابل انگلیسیها اتفاق افتاد. یک نمونه، برخورد افغانیهای مسلمان با انگلیسیها در اواسط قرن نوزدهم بود. یک نمونه، حرکت سیّد جمال در مصر بود که انگلیسیها را لرزاند. از این قبیل نمونهها، فراوانند. لردهای سیاسی و انگلیسیهای عالیرتبهی دولتی در آن زمان، تقریباً انگشت آنها نقشهی سیاسی دنیا را رقم میزد. درحقیقت، آنها با همهی دنیا کار داشتند؛ از استرالیا بگیرید، تا مناطق مرکزی آسیا، تا شبهقارهی هند، تا ایران، تا خاورمیانه، تا شمال آفریقا و تا امریکا. این جزیرهی کوچک، در تمام مناطق دنیا اعمال نفوذ میکرد. آنها، به این نتیجه رسیدند که در این منطقهی حساس دنیا - که نفت و گاز دارد و میباید انرژی آیندهی دنیای آن روز را تأمین بکند و از لحاظ سوقالجیشی، آن وقتیکه هواپیماها و این وسایل ارتباطیِ سریع نبود، نقطهی حیاتی بین شرق و غرب محسوب میشد - اگر بخواهند خودشان را تثبیت بکنند، مجبورند فکر اسلام را بکنند و بهگونهیی وجود وجدان دینی اسلام را در این منطقه علاج کنند؛ والّا با بیدار بودن وجدان دینی و ایمان اسلامی مردم، ادامهی نقشههای آنها ممکن نخواهد بود. این تشخیصشان، تشخیص درستی بود و واقعاً درست فهمیده بودند. مانع عمده برای آنها، عبارت از اسلام بود. حالا ما که انگلیسیها را گفتیم، نه اینکه بقیهی دولتهای اروپایی مؤثر نبودند؛ خیر، فرانسه و ایتالیا و پرتغال و بلژیک هم بودند. در همهی کارهایی که آن روز در نقاط مختلف میکردند، محور عمده انگلیسیها بودند. در صحنهی زندگی سیاستها و اجتماعات، هر ملتی نوبتی دارد. آن روز هم نوبت آنها بود؛ میتاختند و بیرحمانه تصرف میکردند. وقتی که نوبت به کشورهای اسلامی رسید، به این فکر افتادند که باید کاری کرد که نسلهای روبهرشد این کشورها، از دین جدا بشوند.1369/10/11
حساسیت خاص استعمار انگلیس نسبت به مسلمین و قرآن امروز تهاجم فرهنگی عظیمی علیه اسلام هست که ارتباط مستقیمی با انقلاب ندارد. این تهاجم، وسیعتر از انقلاب و علیه اسلام است. چیز عجیب و فوقالعادهیی است که با تمام ابعاد فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، علیه اسلام - و حتّی اسلامی که در تودهی مردم الجزایر نفوذ دارد - وارد کارزار شده است. فقط یک استثنا دارد و آن اسلامِ وابسته به دستگاههای استعماری و فهدگونه است؛ والّا حتّی اسلامهای به معنای اعتقاد عوامانهی مردم هم مورد تهاجم است؛ چه برسد به اسلام ناب و انقلابی - و به تعبیر آنها اسلام ایران - که دیگر وضعش روشن است.
تهاجم عجیبی وجود دارد. چیزهایی که شما میشنوید - مثل حجاب در فرانسه و مبارزه با دختران محجبه در این کشور - اینها جرقههایی است که نشان از آتشهای زیر خاکستر میباشد و از کار عظیمی در پشت پرده خبر میدهد. قضیه فقط این نیست که یک دولتِ مثلاً لاییکی بگوید که ما نمیخواهیم محجبهیی باشد؛ نه، اینها اصلاً از اسلام به شدت احساس خطر کردهاند. البته، این موضوع تازگی هم ندارد؛ از سابق نیز اینطور بوده است.
من در کتاب «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان» این نکته را یادآور شدهام که یکی از نایبالسلطنههای هند قبل از استقلال این کشور در سال 1947 گفته بود که اوایلی که انگلیسیها وارد هند شده بودند - یعنی بعد از دوران کمپانی هند شرقی - و میخواستند حکومت هند را به دست بگیرند، گفته بودند که مسألهی ما در هند، مسلمانها هستند و بزرگترین هدف ما بایستی قلع و قمع و سرکوب آنها باشد! سخن معروف «گلادستون» را هم که حتماً شنیدهاید که گفته بود: این قرآن را باید برداشت. استعمارگران، از قدیم نسبت به اسلام همین احساس را میکردند که آن هم ناشی از چیزهایی بود که از اسلام دیده بودند.
مدتی از قضیهی تنباکو و قضایای مختلفی که در همان هند و افغانستان و ایران و مصر و سایر کشورها اتفاق افتاده بود، گذشته بود و استکبار و استعمار جهانی، از قدرت اسلام غافل شده بودند و دیگر آن حساسیت را نسبت به اسلام خیلی نشان نمیدادند. علتش هم این بود که از این طرف، اسلام چیزی از خودش نشان نداده بود و آنها قدری دچار غفلت شده بودند. چند دههیی که گذشت، انقلاب ما پیروز شد و تمام معلومات و معارف استعماری آنها - که در طول سالهای متمادی اندوخته بودند - بههم ریخت و ناگهان احساس کردند که همان اسلام قدیمی - که از او میترسیدند - با قدرت فراوان به میدان آمده است.
اینها، راجع به اسلام کارشناس و متفکر دارند که مینشینند بررسی میکنند و دربارهی ملتها و اندیشهها و روحیات و مذاهب گوناگون، پروندههایی درست میکنند و در مراکز تحقیقاتی و فرهنگی و جاسوسی و سیاسی خود، تمام آن پروندههای آرشیو شده را دو مرتبه مطرح میکنند و کارهای تحقیقاتی جدید انجام میدهند. این که میشنویم در اسرائیل، سمیناری تحت عنوان «شناخت اسلام و تشیع در ایران» برگزار میشود، به همین معنا و در همین جهت است. در بسیاری از جاهای دنیا، سمینارها و جلساتِ تحقیقاتییی توسط دنیای غرب و سرمایهداری و استکبار تشکیل میشود و تزهای گوناگونی برای بازنگری به اسلام مطرح میگردد.
استکبار، همهی وجودش را اندیشمندانه در جهت ادارهی مطلوب خودش به کار میگیرد و کاملاً با فکر حرکت میکند و جریانات جهانی را هدایت مینماید تا محفوظ بماند؛ چون میداند که اگر فکر و پیشبینی و آیندهنگری نکرد و اگر آمار نداشت، ضربه خواهد خورد.1368/09/07