ایثار و شهادتطلبی در دفاع مقدس / صفحه دفاع مقدس
تقدیم عزیزترین سرمایه در راه خدا
استاد دانشگاه میرود شهید میشود، هنرمند میرود شهید میشود، دانشجو میرود شهید میشود. بسیاری از این نامآوران عرصهی دفاع مقدّس ما - که نامهایشان زینتبخش خیابانهای ما و مراکز ما و عکسهایشان زینتبخش محیطهای زندگی ما است - یا اغلبشان، دانشجویانی بودند؛ بعضی از اینها حقیقتاً نوابغ بودند؛ هنرمندانی بودند، معلّمانی بودند، اساتیدی بودند؛ رفتند و جان خودشان و عمر خودشان را - ارزشمندترین چیزی که انسان از امور مادّی در اختیار دارد یعنی زندگی خودشان را - در راه خدا، در راه اهداف، هدیه کردند، تقدیم کردند؛ این بسیار مهم است.1393/11/27
لینک ثابت
این سختیهائی است که خانوادههای رزمندگان تحمل کردند
برادر یک اسیر مفقودالاثری به من گفت: شما دیدید که خانوادههائی که یک جوانی در جبهه دارند، شب عملیات چه حالی دارند؟ راست میگفت دیگر؛ شب عملیات که میشد و همه میفهمیدند امشب عملیات است، آن خانوادههائی که یک جوانی در جبهه داشتند، دلشان متلاطم بود. این برادرِ آن مفقودالاثر به من گفت که برای ما هر شب، شب عملیات است؛ هر شب دلمان متلاطم است که او در چه حالی است، در چه وضعی است و امروز چه خواهد شد. این سختیهائی است که خانوادهها تحمل کردند؛ لذا اجر آنها هم خیلی والا و بلند است.1391/05/25
لینک ثابت
زمانشناسی و عمل بههنگام رزمندگان در دفاع مقدس
در مسئلهی ایثار، عظمتی نهفته است که هیچ جامعهای بدون دارا بودن یک چنین نقطهی مهم و تعیینکنندهای نخواهد توانست به عزت و عظمت دست پیدا کند. ما در قضیهی شهادت شهیدان و مجاهدت ایثارگران و جانبازان معمولاً جوانب محدودی را میبینیم و مشاهده میکنیم؛ در حالی که خود عمل و حرکت ایثار در جامعه که منجر به شهادت یا جانبازی میشود، معانی متعددی دارد؛ جهات مختلفی دارد که هر کدام از اینها درخور بررسی است. یکی از این جهات، فرصتشناسی و پاسخگوئی به نیاز لحظههاست. ممکن است احساس مسئولیت در کسانی باشد، اما در لحظهی نیاز، این مسئولیت را نه تشخیص بدهند و نه عمل کنند؛ این خیلی تفاوت دارد با آن حرکت و اقدامی که درست در لحظهی نیاز اتفاق میافتد و انجام میگیرد. جوانان شجاع و باغیرت و مؤمن و فداکاری که نیاز کشور را احساس کردند و به سراغ خطر رفتند و به استقبال خطر شتافتند، اینها این امتیاز برجسته را دارند که نیاز را در زمان خود فهمیدند و به آن پاسخ گفتند. این یک بعد بسیار مهمی است، این برای ما درس است... این زود فهمیدن، بوقت فهمیدن، بهنگام عمل کردن و پاسخ به نیاز دادن، آن نقطهی برجستهای است که نباید مغفول بماند.1390/07/21
لینک ثابت
خانواده های شهدا، نماد صبر و بصیرت
مردمسالاری باید معنائی داشته باشد؛ معنای واقعی دارد، تعارف نیست. شهدا، جانبازان، آزادگان و خانوادههای آنها در این راه، بهترین آزمایش را دادند. این صبر عظیمی که خانوادههای شهیدان نشان دادند، خیلی ارزش دارد. اگر خانوادهها بیصبری نشان میدادند، بیمعرفتی نشان میدادند، بیبصیرتی نشان میدادند، فضای مجاهدت سرد میشد؛ دلها مشتاق فداکاری و ایثارگری باقی نمیماند. خانوادهها صبر نشان دادند. سالهای متمادی از آن دوران دفاع مقدس گذشته است، اما باب شهادت بسته نشده؛ باز هم مشاهده میکنیم خانوادههائی داغدار عزیزانی میشوند که به مناسبتهای گوناگون وادی شهادت بر روی آنها در باز میکند، آنها پر میگشایند و میروند. اگر این بصیرت و این صبر در ملتی باشد، بدون تردید این ملت قلهها را درخواهد نوردید.1390/07/21
لینک ثابت
شهدا ره صد ساله را یکشبه پیمودند
اگر چه در حوادث انقلاب، شگفتیهای بینظیر کم نیست و از آغاز نهضت بزرگ ملت ایران - که به انقلاب اسلامی منتهی شد - تا پیروزی انقلاب و از پیروزی انقلاب تا امروز، در طول دوران مبارزه و انقلاب، حوادث شگفتانگیز و بینظیر یکی پس از دیگری چشم و دل را به خود متوجه میکند؛ اما در میان این حوادث شگفتانگیز، مسئلهی شهید یک ویژگی استثنائی دارد.
هر آنچه که مربوط به وجود نورانی شهید است، شگفتی است. انگیزهی او برای حرکت به سمت جهاد - که در دنیای مادی و در میان این همه انگیزهی رنگارنگ جذاب، یک جوانی برخیزد، قیامِ للَّه کند و به سمت میدان مجاهدت حرکت بکند - این خود یک شگفتی است؛ پس از آن، تلاش او، در معرض خطر قرار دادن خود در میدانهای نبرد، کارهای برجستهی او در میدانها، شجاعتها و شهامتهائی که هر سطری از آن میتواند یک سرمشق ماندگار و نورانی باشد هم یک شگفتی است؛ و پس از آن رسیدن به شوق وافر و کنار رفتن پردهها و حجابهای مادی و دیدن چهرهی معشوق و محبوب - که در حرکات شهدا، در حرفهای شهدا و در روزهای نزدیک به شهادت، همیشه جلوهگر بود و نقلهای فراوانی در این زمینه هست - این هم یکی از شگفتیهاست. در میان همین شهدای عزیز شما [شیرازیها و فارسیها]، در یک وصیتنامهای خواندم که شهید میگوید: من بیقرارم، بیقرارم! آتشی در دل من است که مرا بیتاب کرده است؛ به هیچ چیز دیگر آرامش پیدا نمیکنم مگر به لقاء تو؛ ای خدای محبوبِ عزیز! این سخن یک جوان است! این همان چیزی است که یک سالک و یک عارف، بعد از سالها مجاهدت و سالها ریاضت ممکن است به آنجا برسد؛ اما یک جوان نوخاسته، در میدان نبرد و در میدان جهاد آنچنان مشمول تفضل الهی قرار میگیرد که این ره صد ساله را یکشبه میپیماید و این احساس بیقراری و شوق، از سوی پروردگار پاسخ مناسب مییابد. خود این شوق هم لطف خدا و جاذبهی حضرت حق متعال است. این شگفتی بزرگی است.1387/02/13
لینک ثابت
ایثارِ ارزشمندِ همسران جانبازان
یکی از چیزهائی که من همیشه احساس میکنم، احترام به همسران جانبازان است. بعضی از این بانوان عزیز، این جانباز را با همین جانبازیش قبول کردند و پذیرفتند؛ آفرین! بعضیشان جوان رعنائی را که با او ازدواج کردند، ناگهان دیدند به یک ازپاافتاده و به یک جانباز تبدیل شد؛ پذیرفتند و استقبال کردند؛ آفرین! همسران جانبازان خیلی باارزشند.1387/02/13
لینک ثابت
تربیت فرزندان از مجاهدتهای همسران شهدا است
همسران شهدا - که جوانان عزیز را تربیت کردند - خیلی باارزشند. من در شرح حال شهدای شیراز، دیدم که تعدادی از فرزندان شهدای شیراز و استان فارس، رتبههای علمىِ بالا و رتبههای تحقیقىِ بالا به دست آوردهاند. این چه جور به دست میآید!؟ با مجاهدت آن مادر، آن همسر شهید، آن شیرزن و آن مجاهدهی فیاللَّه؛ جهاد او این است: «حسن التّبعل»؛ حسن التّبعل یعنی این؛ یعنی آبروی شوهر را حفظ کردن؛ شخصیت شوهر را حفظ کردن؛ این حسنالتّبعل است؛ یک نمونهاش همین است که شوهر رفت در راه خدا؛ بچههایش و جوجههایش را در آغوش رعایت خودشان و با تربیت خودشان آنچنان بزرگ کنند که اینها احساس افتخار کنند و راه شهید را ادامه بدهند.1387/02/13
لینک ثابت
دو اجر بزرگ شهدا و رزمندگان دفاع مقدس
خدای متعال دو اجر بزرگ به شهدا داد: یکی شهادت - که متعلق به خود آنهاست - یکی هم نجات این کشور، حفظ آبروی ملت ایران و حفظ آبروی امام. مگر شوخی است؟ در دوران تسلط مادیگری در دنیا، یک مرد معنوی بلند میشود؛ یک ملت مؤمن و مخلص و پُرشور زیر پرچم او حرکت میکنند؛ میلیونها دل، میلیونها انسان و میلیونها اراده در هم تنیده میشوند و نظام جمهوری اسلامی را بهوجود میآوردند - که به تنهایی در مقابل دنیای استکبار ایستاده است - آنوقت دشمن حقیر و حکومت خودکامهی خونریزِ جلادی مثل حکومت بعثىِ صدام بیاید و امریکا و شوروی و اروپای آن روز و مرتجعان منطقه هم به او کمک کنند تا بر این نظام و این ملت و این کشور غلبه پیدا کند؛ مرزهای او را بشکند؛ خاکش را بگیرد و آبروی این ملت را بریزد؛ این چیز کمی بود؟ خدای متعال نگذاشت. دست نصرت خدا از آستین بچههای شما بیرون آمد و اسلام یاری شد. هزاران هزار نفر رفتند در جبههها جنگیدند؛ از جان مایه گذاشتند؛ از خواب و خوراک گذشتند؛ از گرمای روزهای سرد زمستان در کنار پدر و مادرشان گذشتند؛ از پای کولر و آب خنکِ یخچال در گرمای تابستان گذشتند؛ سختیها را به خودشان خریدند؛ عدهیی از آنها جانشان را دادند؛ عدهیی از آنها سلامتشان را دادند، که الان دارید میبینید و جلوی چشم ما هستند - این جانبازان عزیز - عدهیی در دست دشمن اسیر شدند. خدای متعال به این تلاشِ جانانه و مخلصانه برکت داد؛ «و اخری تحبّونها نصر من اللَّه و فتح قریب و بشّر المؤمنین»؛ خدا نصرت خودش را بر این ملت نازل کرد.1384/02/12
لینک ثابت
شهادت، نعمت و هدیهی خداست؛ این هدیه را آسان به کسی نمیدهند. چرا هدیهی خداست؟ چون مرگِ ناگزیرِ همگانىِ همهی انسانها را به یک پدیدهی افتخارآمیزِ در دنیا و آخرت تبدیل میکند؛ این هدیه نیست؟ آیا ممکن است کسی از مرگ بگریزد؟ وقتی انسان به لحظهی مرگ رسید، آیا فرق میکند که پشت سرِ خودش ۹۰ سال را گذرانده باشد یا ۲۰ سال؟ آیا بزرگترین دغدغهی هر انسانی از مرگ به خاطر این نیست که از بعد از آغاز سفر مرگ بیخبر است و نمیداند چه بر سر او خواهد آمد؟ اینها را در کنار هم بگذارید و ببینید انسانی همین مرگ و همین حادثهی قطعی و ناگزیر و همین آیندهی مبهم و نگرانیآور را تبدیل کند به یک حادثهی پُرافتخار، به یک واقعهی نامدارِ در دنیا و آخرت، به یک وسیلهی عزتِ پیش خدا و پیش کروبیانِ ملأ اعلی، به یک اطمینان و یک سکینهی قلبی و یک آرامش؛ «و یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الاّ خوف علیهم و لا هم یحزنون»؛ هیچ خوف و اندوهی برای آنها نیست. آیا این هدیهی الهی نیست؟ اینکه آدم روغنِ ریختهی جانِ خودش را نذر امامزاده کند و قبول شود، نعمت خدا نیست؟ این روغن که ریخته شده است، این عمر که از دست رفته است، این مرگ که ناگزیر است؛ آنگاهانسان باید همین مرگ ناگزیر را به خدا بفروشد، به قیمت بهشت و سعادت ابدی؛ «انّ اللَّه اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنّة یقاتلون فی سبیل اللَّه فیقتلون و یقتلون»؛ این، وعدهی الهی است. این جانِ رفتنی را - که انسان بناچار باید از دست بدهد - خدا از شما میخرد و در مقابلش به شما بهشت میدهد. این فقط مخصوص ما مسلمانها نیست؛ در ادیان قبل از اسلام هم بوده؛ «وعدا علیه حقّا فیالتوراة والانجیل والقرآن»؛ این وعده را خدا در تورات و انجیل و قرآن هم داده است. پس شهادت یک هدیهی الهی است. بنده قبل از انقلاب در مسجدی در مشهد نماز میخواندم و برای مردم صحبت میکردم؛ جوانها هم جمع میشدند. آن وقت شهادت مثل دوران بعد از انقلاب، اینطور ارزان نبود؛ اما شهدایی داشتیم. به آنها میگفتم: جوانها! برادرها! شهادت، مرگ تاجرانه و مرگ آدمهای زرنگ است. این هدیه را خدا به چه کسی میدهد؟ خدا این هدیه را ارزان نمیدهد؛ به کسانی میدهد که در راه او مجاهدت کنند. جوانهای شما، شهیدان شما، همسران شهدا! همسران شما؛ پدر و مادرها! فرزندان شماها؛ بچههای شهدا! پدران عزیز شما، این هدیهی الهی را آسان و رایگان بهدست نیاوردند؛ به قیمت مجاهدت بهدست آوردند؛ در راه خدا جهاد کردند، از خودشان گذشتند و خدا این هدیه را به آنها داد.1384/02/12
لینک ثابت
پیروزیهای ما در جنگ ناشی از شهادتطلبی و فداکاری بود
اگر کشوری مورد تهدید قرار گرفت، برای اینکه هدف سیلی ماجراجویانهی امریکا و استکبار قرار نگیرد، باید چه کار کند؟ یک راه بیشتر ندارد و آن این است که وضع خود را طوری سازماندهی کند که دشمن یقین کند یا احتمال زیاد بدهد که اگر وارد شد، پیروز بیرون نخواهد آمد. این تنها راه جلوگیری از حملهی دشمن است. یعنی چهکار کند؟ وحدتش را حفظ کند؛ مردمش را راضی نگه دارد؛ وضع معیشت مردم را روبهراه کند و ارزشهایی را که موجب میشود مردم در مقابل متجاوز بایستند، تقویت کند. خرمشهر و فتح عملیات بیتالمقدّس و فتح عملیات فتحالمبین و فاو و بقیهی فتوحات بزرگ را رزمندگان ما به ضرب سلاح به دست نیاوردند - ما تا آخر جنگ از لحاظ سلاح، یک چندمِ عراق بودیم - به ضرب شهادتطلبی، فداکاری و مزد و عوض نخواستن از فداکاری به دست آوردند. اینها را باید در مردم تقویت کرد.1382/03/03
لینک ثابت
سربلندی ملت ها با اتکا به پدیده شهادت
این پدیده [شهادت]، چقدر عظیم است! هرچه انسان نزدیکتر میشود، عظمت آن بیشتر میگردد. مثل کوههای بلند؛ انسان از دور هم میبیند کوه است، اما وقتی نزدیک میشود، میبیند عظمت این پدیده، قابل احاطه فکری نیست. بُعدِ تأثیر این پدیده در پیشرفتهای عظیم هر ملتی است. هر ملتی که متّکی به شهادت شد - یعنی شهادت را بلد بود و هنر شهادت را یاد گرفت - برای همیشه سربلند است و هیچ قدرتی بر این ملت پیروز نخواهد شد.قدرتهای دنیا، برای تحمیل افکار خودشان بر ملتها، بر دولتها، بر کشورها و بر زبدهها، از چه وسایلی استفاده میکنند؟ از تهدید استفاده میکنند. از تطمیع استفاده میکنند. از رشوه استفاده میکنند. از فشارهای گوناگون استفاده میکنند؛ فشار تبلیغاتی، فشار نظامی و امثال آن. چه کسی این فشارها را تحمّل نمیکند؟ آن کسی که دل به چرب و شیرین زندگی سپرده و چشمش خیره رنگآمیزیهای ظاهری زندگی شده است! اینگونه آدمها از مرگ میترسند. اینها هستند که قدرتمندان میتوانند لگامشان بزنند و سوارشان شوند! اینها هستند که اگر در رأس حکومتها باشند، ملتهای خودشان را بدبخت میکنند و اگر در آحاد ملتها باشند، دولتهایشان را تنها میگذارند. این کسانی که به صورتهای ظاهرىِ رنگ و روغن شده زندگی دل سپردهاند، از باطن زندگی، از عزّت زندگی، از سعادت انسان و از فلاح حقیقی، هیچ خبری ندارند. نقطه ضعف زندگی ملتها اینها هستند. نقطه ضعف بشریت اینجاست.خوب؛ حالا ملتی که اهل شهادت است، مسأله شهادت در راه خدا برایش حل شده است. نه اینکه همهاش بخواهند مردم بروند و کشته شوند؛ نه، بلکه به این معنا که اگر یک وقت لازم شد و کشور و تاریخ آن کشور و عزّت و منافع آن ملت، احتیاج داشت که عدّهای بروند و جانفشانی کنند، عدّهای در این ملت حاضر باشند جانفشانی کنند. این معنای حل شدنِ معنای «شهادت» است؛ شهادت برایشان حل شده است. ملتی که اینگونه باشد، ملتی که شهیدپرور باشد، ملتی که توانسته باشد برای جوانان خود، برای مردان و زنان خود، قضیه کشته شدن در راه خدا را حل کند، آیا تحت تأثیر تهدید قرار میگیرد!؟ آیا رشوه میگیرد!؟ آیا تسلیم قدرتمندان میشود!؟ آیا به استکبار بار میدهد!؟ ابداً. لذا امروز نگاه کنید؛ عزّت و عظمت کشورِ شما به برکت خون همین عزیزان شماست. دولتش، ملتش، مسؤولینش و آحاد طبقات مختلفش، هیچ کدام حاضر نیستند خدشهای به عزّت اسلامی این ملت وارد شود و مثل کوه ایستادهاند. حالا استکبار جهانی فشار میآورد؛ بیاورد. او خسته خواهد شد؛ کمااینکه بیست سال است - از اوّل انقلاب تا بهحال - فشارهای استکبار ادامه دارد: همسایهای را تحریک کنند، جنگی را راه بیندازند، محاصره اقتصادی کنند، تبلیغات مخرّب کنند و تهمت بزنند، حرفهای گوناگون بگویند و سعی کنند بین ملت اختلاف ایجاد نمایند و باورهای ملت را بگیرند!استکبار در همه این هجمهها و یورشهای وحشیانه، شکست خورده است و باز هم شکست خواهد خورد. به خاطر اینکه این ملت به برکت خون همین شهدای شما، ملتی است دارای شهامت؛ ملتی است شهیدپرور. ببیند تأثیر شهادت برای سیادت و سعادت یک ملت، چقدر والاست!؟ اینهاست که ارزش دارد. وجود چنین مردان و زنان و چنین جوانانی است که دنیا و آخرت یک ملت را تأمین میکند؛ هم دنیایشان را آباد میکند، هم آخرتشان را. به فضل پروردگار، ملت بزرگ ایران به برکت خون شهیدان و به خاطر برکات عظیم شهادت، خواهد توانست همه مشکلات را از سر راه خود بردارد. همه این دشمنیها، همه این کینهورزیها و کمین گرفتنهای دشمنان در مقابل عزم و اراده این ملت، طاقت نخواهد آورد و از بین خواهد رفت و رنگ خواهد باخت. چرا؟ چون ملت بیدار است. شما خانوادههای شهدا به این نکته توجّه کنید.1377/07/05
لینک ثابت
صبر خانواده شهدا مجاهدت است
شهادت یک پدیده فوقالعاده است؛ چون همه خیرات و کارهای نیکی که انسان میکند - هر انسانی - کار خود اوست؛ ولی شهادت محصولی از تلاش دستجمعی یک مجموعه انسان است که یک نفر شهید میشود.این جوانی که جبهه رفت و شهید شد، فقط خودش نبود که مجاهدت کرد؛ شما هم که پدر او هستید، مجاهدت کردید که او رفت. شما هم که مادر او هستید، مجاهدت کردید که او رفت. رفتن یک جوان به سمت محلّ خطر - جایی که جان او در خطر است - این فقط مجاهدت او نیست؛ پدر او هم با رفتن او مجاهدت میکند، مادر او هم با رفتن او مجاهدت میکند، همسر او هم مجاهدت میکند، فرزندان او هم مجاهدت میکنند، هر کسی هم که به او علاقه دارد، مجاهدت میکند. و شگفتا که این مجاهدتها تمام هم نمیشود! خود او به جبهه میرود، مدّتی ایستادگی میکند، صبر میکند، جهاد میکند و به شهادت میرسد. مجاهدت او تمام شد؛ اما مجاهدت این مادر، ادامه دارد. مجاهدت این پدر، ادامه دارد. صبر اینها مجاهدت اینهاست. مجاهدت این فرزندان، ادامه دارد؛ مجاهدت آن همسر جوان، ادامه دارد. اینها که صبر میکنند، اینها که شکایت نمیکنند، اینها که این را پای خدا محاسبه میکنند، اینها که این خون را مایه افتخار خودشان میدانند، اینها که با این صبر و شکر خودشان گردونه مجاهدت را در بین بقیه مردم ادامه میدهند، اینها که مایه تشویق دیگران به جهاد میشوند، اینها که با بیانات حکایتکننده از استواری آنها مایه آبروی یک ملت میشوند، اینها که موجب میشوند ملت و کشور در عرصه افکار عالم، به صورت یک الگو درآید - که ملت ایران در آمده است - اینها مجاهدت میکنند.اگر پدران، مادران و همسران شهدا بیصبری و شکایت میکردند؛ منّت میگذاشتند و آه و ناله میکردند، مگر چهره این ملت اینقدر درخشان میشد!؟ این شما بودید که به این ملت آبرو دادید. این شما بودید که با حرفهایتان، با بیاناتتان، با منش و رفتارتان، با بالا گرفتن سرتان به خاطر شهادت این فرزند، چهره این ملت را اینطور نورانی کردید! این مجاهدت، هنوز هم ادامه دارد. سالهاست که این شهید، به رضوان الهی پیوسته است - مجاهدت او تمام شد - ولی مجاهدت شما ادامه دارد. کدام ارزشی و کدام کار بزرگی اینطور ترکیب پیچیدهای از مجاهدتهای گوناگون - آن هم برای مدّتهای طولانی - است!؟ هر کار خوبی را یک بار انجام میدهند، تمام میشود. صدقه در راه خدا، پولی است میدهند، تمام میشود و میرود؛ اما شهادت، اینگونه نیست. ببینید چقدر والاست!1377/07/05
لینک ثابت
شهید در قبال خدا ایثار کرده است
شهید در قبال خدا، گذشت و ایثار کرده است. ایثار، یعنی ندیدن و به حساب نیاوردن خود. این، اوّلین موضعگیرىِ شهید است. اگر او خود را به حساب میآورد و در معرض نابودی و خطر قرار نمیداد، به این مقام نمیرسید. این جوانانی که در جبهههای جنگ، در گرمای خوزستان، در زیر آفتاب شصت و پنج درجه حرارت و یا در سرمای کردستان، بر روی کوههای پر از برف، رفتند و جان را فدا کردند، همهشان خانه داشتند، زندگی داشتند، پدر و مادر مهربان داشتند، بعضی همسر عزیز و نازنین داشتند، بعضی فرزندان و جگر گوشگان داشتند، آسایش داشتند، آرزو داشتند؛ اما همه را گذاشتند و رفتند.1376/02/17
لینک ثابت
شهید در قبال خدا ایثار کرده است
شهید در قبال خدا، گذشت و ایثار کرده است. ایثار، یعنی ندیدن و به حساب نیاوردن خود. این، اوّلین موضعگیرىِ شهید است. اگر او خود را به حساب میآورد و در معرض نابودی و خطر قرار نمیداد، به این مقام نمیرسید. این جوانانی که در جبهههای جنگ، در گرمای خوزستان، در زیر آفتاب شصت و پنج درجه حرارت و یا در سرمای کردستان، بر روی کوههای پر از برف، رفتند و جان را فدا کردند، همهشان خانه داشتند، زندگی داشتند، پدر و مادر مهربان داشتند، بعضی همسر عزیز و نازنین داشتند، بعضی فرزندان و جگر گوشگان داشتند، آسایش داشتند، آرزو داشتند؛ اما همه را گذاشتند و رفتند.1376/02/17
لینک ثابت
ستارگان درخشانی که میتوانند عالمی را روشن کنند
شهید، چیز عظیم و حقیقت شگفتآوری است. ما چون به مشاهده شهدا عادت کردهایم و گذشتها و ایثارها و عظمتها و وصایا و راهی که آنها را به شهادت رساند، زیاد دیدهایم، عظمت این حقیقت نورانی و بهشتی برایمان مخفی میماند؛ مثل عظمت خورشید و آفتاب که از شدّت ظهور، برای کسانی که دائم در آفتابند، مخفی میماند.در دوران گذشته، وقتی که یک نمونه از این نمونههای شهدای امروز ما، از تاریخ صدر اسلام انتخاب و معرفی میشد و شرح حال او بیان میگردید، تغییر واضح و شگفتآوری در دلها و جانها و حتی در همها و نیّتها به وجود میآورد. هر یک از این ستارگان درخشان، میتواند عالمی را روشن کند.1376/02/17
لینک ثابت
پیام شهیدان؛ نادیده گرفتن خود در برابر اهداف الهی است
ما که میخواهیم پیام آنها [شهدا]را بگیریم، پیامشان چیست؟ پیام این است که اگر میخواهید خدا را از خودتان راضی کنید و وجودتان در راه خدا مفید واقع شود و مقاصد و اهداف عالی ربوبی و الهی درباره عالم آفرینش تحقّق پیدا کند، باید خودتان را در مقابل اهداف الهی ندیده بگیرید. تکلیف ما لایطاق هم نیست؛ تا آن جایی که میشود. هر جایی که گروهی از انسانهای مؤمن این کار را کردند، کلمه خدا پیروز شد. هر جایی هم که بندگان مؤمن خدا پایشان لرزید ، بدون برو برگرد، کلمه باطل پیروز شد.
در انقلاب، بندگان مؤمن خدا که این ایثار و گذشت را کردند، انقلاب پیروز شد. کاری شد که هیچ تحلیلگری پیشبینی نمیکرد که بشود؛ یعنی اقامه حکومت اسلام، حکومت دین؛ آن هم در این نقطه عالم. چه کسی فکر میکرد؟ چه کسی باور میکرد؟ اما به برکت این حرکت شهیدان و مؤمنان و ایثارگران، این کارِ نشدنی انجام شد؛ چون جمع برگزیده و گروه قابل توجّهی از مؤمنان، - نمیگوییم همه - خود را نادیده گرفتند. همه باید سعی کنند که جزو این گروه باشند، تا این افتخار متعلّق به آنها باشد.
هر جایی که این گذشت نبود - مثل آن جاهایی که نیست؛ مثل در طول تاریخ که نیست؛ مثل دوران امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام که اکثریت قاطع زبدگان و خواص و مؤمنان شانه خالی کردند و ترسیدند و عقب رفتند - کلمه باطل پیروز شد، حکومت یزید سرِ کار آمد، حکومت بنیامیّه نود سال سرِ کار آمد، حکومت بنیعبّاس پنج، شش قرن سرکار آمد و ماند. به خاطر آن که این گذشت انجام نشد، مردم چه کشیدند! جوامع اسلامی چه کشیدند! مؤمنین چه کشیدند!1376/02/17
لینک ثابت