امروز بحث «آزادی» در مطبوعات کشور و در بین افراد صاحبنظر، بحث رایجی است. این پدیده مبارکی است. این که مباحث اصولی و اساسی انقلاب مورد تبادل نظر قرار گیرد و کسانی وادار شوند درباره آنها فکر کنند و بگویند، چیزی است که همیشه انتظار آن را داشتهایم و کم و بیش درباره مقولات مختلف هم بوده است. امروز هم این مسأله مطرح است؛ بنده هم کم و بیش آنچه را که نوشته میشود و گفته میشود، نگاه میکنم، مطالعه میکنم و بعضاً از آنچه که مینویسند و میگویند، استفاده میکنم. آراء هم متضارب است؛ یعنی همه در یک جهت نمینویسند. نظرات متخالفی هست؛ در هر دو طرفِ تخالف هم حرفهای درست و حق مشاهده میشود. ادامه این بحثها هم خوب است. ای کاش صاحبنظران ما برای طرح بحثهای اصولی در مطبوعات برانگیخته شوند؛ مطبوعات را از حالت کممحتوا خارج کنند و به بحثهای تأمّل برانگیز و ارشادکننده برای مردم بکشانند. همیشه ما توصیه میکنیم که فرهنگ انقلاب را تعمیق کنید. عمق بخشیدن، لازمهاش همین بحثهاست.1377/06/12
لینک ثابت
عزیزان! پیدایش انجمنهای اسلامی در دانشگاهها محصول احساس صادقانهیی بود که همهی دلسوزان انقلاب در آن شریک بودند و آن نیاز محیط دانشجویی به کوششی پیگیر و جوانانه برای گسترش و تعمیق درک اسلامی و روحیهی ایمانی جوانان و دانشجویان بود. با گذشت این سالها، هر چند محیط دانشگاه و همهی کشور از برکات فکر و عمل اسلامی برخوردار بوده است، با این حال نیاز به همان تلاش جوانانه و پر شور برای گسترش ایمان اسلامی و عمق بخشیدن به روحیهی انقلابی، همچنان پا بر جاست. شرط اول در صلاحیت هر مجموعهی اسلامی در دانشگاه و غیر آن، برخورداری از ایمانی عمیق و صادقانه به اسلام و انقلاب است. امروز تلاش تبلیغی و فرهنگی گستردهیی از سوی دشمنان ایران و اسلام به کار میرود تا مایهی اصلی استقلال و سربلندی و پیشرفت کشور را که همان ایمان و تعهد به اصول انقلاب است، از ذهن و عمل جوانان بزدایند. همه در جهان دانستهاند که شکست تاریخی جبههی استکبار در مقابل انقلاب اسلامی، بیش از همه از ایمان صادقانهی جوانان نشأت گرفته است و دشمن با هزار زبان و هزار وسیله، به تهاجم بر این سنگر استوار دست زده است.1377/05/10
لینک ثابت
حضرت آیتالله خامنهای پایداری بر اصول و ارزشهای اسلامی و انقلابی را از اصول و ستونهای مهم حفظ انقلاب دانستند و فرمودند: استقامت یعنی بر طریق مستقیم پافشردن، بنا بر این اگر اعضاء این نهاد در همان طریق صراط مستقیم پافشاری کنند، جهتگیری و راه خودشان را عوض نکنند و تحت تأثیر شرایط قرار نگیرند، نتایج دنیوی و ثواب اخروی بران مترتب خواهد شد.
مقام معظم رهبری با مقایسه استقامت حضرت امام حسین (ع) و استقامت امام راحل (رض) از بدو شروع انقلاب اسلامی تا پس از جنگ تحمیلی فرمودند: امام راحل عظیمالشأن بر اهداف و اصول مورد نظر خود ایستادگی کردند، از اینرو ایشان به عنوان یک ارزش مجسم و ده سال اداره نظام توسط آن بزرگوار، به صورت یک نوار و مسیر روشن باقی است.1376/10/08
لینک ثابت
یک مرکز دیگر که دشمن روی آن کار میکند، ارزشها و پایهها و اساس انقلاب است. دشمن میخواهد ایمان مردم به آن عاملی که توانست این حرکت عظیم و معجزآسا را تقریباً نوزده سال قبل به وجود آورد و آن را تا امروز نگه بدارد و جنگ را به نفع اسلام و مسلمین به پیروزی برساند، در دلها و ذهنها از بین ببرد. خیلی باید مراقب باشید. میخواهند مردم را به پایهها و به اصول انقلاب و به این حرکت و نهضت عظیم و به پایههای جمهوری اسلامی بیاعتقاد و آنها را متزلزل کنند. دشمنی آنها با اشخاص نیست. دشمنی آنها با فلان عنوان مخصوص نیست. دشمنی با اصل این حرکت عظیم است؛ دشمنی با انقلاباست. کسی که این را نفهمد، چقدر غافل است!1376/10/03
لینک ثابت
رهبر معظم انقلاب اسلامی از عمق بخشیدن به ایمان مردم و شفاف کردن بینش سیاسی جوانان به عنوان نمونههای دیگری از کارایی نظام و انقلاب اسلامی یاد کردند و فرمودند: امروز کسانی که انقلاب اسلامی ایران را از نقاط مختلف دنیا مورد توجه قرار میدهند، در برابر بسیاری از مسایل این انقلاب دچار اعجاب و شگفتی میشوند زیرا در انقلاب اسلامی بر خلاف سایر انقلابها، هر چه از مبداء آن فاصله میگیریم، مفاهیم انقلابی پررنگتر و جذابتر میشوند و جوانان به اصول اسلامی و مسائل اساسی انقلاب، تعبد، تدین و پایبندی بیشتری را نشان میدهند و این خود یکی از شگفتیهای انقلاب اسلامی در ایران است.1376/07/25
لینک ثابت
بعد از انقلاب تا امروز، شاید بیشترین حملهای که به اصول فکرىِ سیاسىِ نظام جمهوری اسلامی شده است، حمله به همین «عدم انفکاک دین از سیاست» است. همه جای دنیا به این حمله کردند؛ امروز هم حمله میکنند. امروز کسانی در اطراف دنیا نشستهاند، کتاب مینویسند، مقاله مینویسند، به زبانهای مختلف و در محیطهای دور از ایران و در همه جای جهان، گفتار تلویزیونی ارائه میکنند؛ برای این که ثابت کنند دین از سیاست جداست. سبحاناللَّه! این قضیه «عدم انفکاک دین از سیاست»، در شکستن هیمنه قدرتهای ظالم و ناحق، چقدر نقش عظیمی دارد که رهایش نمیکنند! روز به روز علیه قضیه «عدم انفکاک دین از سیاست» حرف گفته میشود،مطلب نوشته میشود. البته عدّهای هم در داخل، گاهی مثل طوطی - که بیتوجّه، چیزهایی را تکرار میکند - مانند همان حرفها را تکرار میکنند. البته بعضی هم اصلاً دلشان با بیگانگان است و دین را با کلیّت خودش قبول ندارند!1376/02/13
لینک ثابت
در دنیا ما رابه عنوان اصولگرا مورد تهاجم قرار میدهند. البته مراد از اصولگرا که در تعبیرات فرهنگی به کار میرود، آن چیزی که ما از کلمهی اصولگرا میفهمیم، نیست. اصولگرا یعنی متحجّر، عقب مانده، نافهم و خشک مغز! این معنای اصولگرا در تعبیرات آنهاست. ما بدون اینکه به جنبهی دشنام بودن این قضیه توجّه کنیم، معنایی از اصولگرایی در ذهن داریم که به آن تفاخر میکنیم. درست هم هست. میگوییم ما به اصولِ ارزشی خودمان پایبند هستیم. واقعاً اصول اسلامی و اصول انقلاب را قبول داریم. بله اصولگرا هستیم. به این معنا اصولگرا هستیم؛ نه به آن معنایی که دشمن بخواهد ما را دشنام دهد.
من به بعضی از دوستان در بعضی از مسؤولیتها میگویم که نظام ما مبتنی بر اصولی است و افتخار هم میکند که این اصول را دارد و اصرار هم دارد که این اصول را حفظ کند. بنا نیست که با این حرفها و فحشهای جهانی هم از میدان در برود. پس به این معنا کلّ نظامْ اصولگراست؛ اما بعضی از دستگاهها به طور ویژه باید اصولگراتر باشند که اگر دستگاههای دیگر - دستگاههای غیر خودشان - انحرافی در زمینهی اصولی پیدا کردند، این دستگاه به آنها توجّه بدهد.
من میخواهم بگویم که این مرکز باید اصولگراترین جاها باشد. اگر بخواهیم یک تعریف و به اصطلاح تحدیدی نسبت به وضع این کار و این تشکیلات و آیندهی آن بکنیم، به نظر من همین کلمهی اصولگرا را باید بگوییم.
البته من در طول مدّت این پانزده سال، به طور مستمر در کار اجرایی بودهام و دور از مسألهی اجرایی نیستم. ضرورتهایی که انسان را گاهی وادار میکند تصمیمی بگیرد، میدانم. اگر انسانی اهل عمل نبود و به تعبیر جناب آقای هاشمی گاهی عمل میکرد و همیشه دنبال عمل نبود، شاید واقعاً در عالم خیالات پرواز میکرد و متوجّه این واقعیّتها نمیشد. من آن را توجّه دارم. در جاهایی ضرورتها بر انسان تحمیل میشود؛ بحثی نیست؛ اما کُلاًّ بایستی مبنای کار این تشکیلات، تکیه بر اصول و ارزشها باشد. این نه تعصّب است، نه تحجّر، نه زیادهروی و نه قابل تشبیه است به کارهایی که مثلاً ممکن است بعضی آدمهای بیرویّه در گوشهای انجام دهند. این کار بر فکر و اندیشه متّکی است.
شما که اعضای این شورا هستید، همه صاحبان فکر، همه اندیشمند، دانشمند و صاحب تخصّصید. همهی شما مؤمن به اسلام و معتقد به این اصول هستید و باید این مجموعه بر این اصول پافشاری کند. اساس کار ما در آیندهی این شورا این است و این خواهد بود. البته این نیست که بگوییم در گذشته این طور بوده است. من نمیخواهم به هیچ وجه این را بگویم؛ لیکن خطّ مشی آینده این است. یعنی تأکید بر همین مطلبی که در باب مسألهی فرهنگ، مورد قبول مجموعهی حاضر هم هست1375/09/20
لینک ثابت
امروز امریکا جلو ما سینه سپر کرده است؟ کرده باشد! اسرائیل در صحنه بینالمللی سگدو میزند؟ خوب؛ بزند. برای ما اهمیتی ندارد. یا فرض کنید اجناس و کالاها گران شده است؟ خوب؛ شده باشد. یک وقت هم ارزان خواهد شد. منظور این است که اگر در هر زمینهای، وضع نابسامانی به وجود میآید، نباید مجوّز شود که ما فروغ امید را در دلها بمیرانیم. این، نمیشود. این، جایز نیست. اصل و اصول انقلاب را زیر سؤال نبرید. اسلام را زیر سؤال نبرید. نگذارید مسائلی که پایههای اصلی انقلاب است، با نوشتههای ناشیانه یا نوشتههایی که بعضی اشخاص، زیرکانه در مطبوعات شما وارد میکنند، زیر سؤال برود. مراقب این موارد باشید. البته عرض کردیم که سلایق مختلف است و ما هم با سلایق مختلف کاری نداریم. علیاىّ حال، توصیه ما این است.1375/02/13
لینک ثابت
محور دومی که امروز دشمنان در زمینهی تبلیغات به دنبال آن هستند، تشکیک در اصول مسلّم انقلاب، مثل اصل مسأله دین و دولت است. سالیان متمادی بر اثر برداشتهای غلط، جمعی ترویج کردند، عدّهای معتقد و جمعی قانع شدند که دین از سیاست جداست و این گونه عمل کردند. در گذشته علمای بزرگ دینی اصولاً در مسائل مربوط به امور سیاسی دخالتی نمیکردند. البته بعضی افراد نمیخواستند دخالت کنند. بعضی میخواستند و اهل این معنا بودند؛ ولی سیاستمداران و قدرتمداران و قلدران مانع میشدند. آن قدر تبلیغات صحیح و کار پیگیر و مجاهدت خستگی ناپذیر انجام گرفت، تا این ملّت قانع شد که دین از سیاست جدا نیست.
مرکز و سرچشمهی اصلی این دین، یعنی وجود مبارک حضرت خاتم پیغمبران محمّد مصطفی صلی اللهعلیه وآله و سلّم که دین، دین اوست، خود در رأس حکومت و در رأس سیاست بود. برای تشکیل حکومت هجرت کرد و مسأله خلافت و جانشینی و حکومت و سیاست، جزو مسلّماتِ اسلام بوده است. حتی در دوران حکومتهای بنیامیّه و بنیعبّاس که خلافت به صورت سلطنت درآمده بود، از نظر حاکم و محکوم، این معنا جزو مسلّمات بود که حکومت جزئی از اجزای دین است و ادارهی سیاست، یکی از تکالیف دینی است.
مگر ممکن است سیاست از دین جدا باشد!؟ دین برای ادارهی زندگی مردم آمده است. البته دستهایی در طول سالیان متمادی، با کمال خباثت و موذیگری زحمت کشیدند که دین را به گوشهی محرابها و مساجد و کنج خانهها برانند و حدّاکثر به احوال شخصیّه مربوط باشد. لکن اسلام و قرآن این چنین نیست.
پیغمبران آمدند برای اینکه مردم در امور دین و دنیا از آنان اطاعت کنند. انقلاب و حکومت اسلامی هم بر این اساس به وجود آمد. حکومت اسلامی این همه برکات به وجود آورد و دنیای اسلام را بیدار کرد. کسانی که به اسلام پشت کرده بودند و شخصیتهای معروف و مبارز گفتند ما اسلامی که خود را از مسائل زندگی مردم کنار نمیکشد قبول داریم و به اسلام گرویدند. ولی حالا دشمنان انقلاب، تشکیک در اصل این قضیه را شروع کردهاند که: آقا اصولاً دین و روحانیّت و اسلام به چه مناسبت برای ادارهی روح مردم است؟ اینها به زندگی و سیاست مردم کاری ندارد. سیاست امر بد و کثیفی است! سیاست دردسر و ابتلاء دارد! آقایان علما باید پاک بمانند. برای علما دلسوزی هم میکنند و میگویند علما تشریف ببرند کناری بنشینند و کاری به کار مردم نداشته باشند!
بله؛ نتیجهی کار معلوم است. آقایان بروند کناری بنشینند تا قلدرها، رضاخانها، محمدرضاها، قاجارها، حکّام وابسته، مزدوران اجنبی و بندگان کسانی که بردهی شهوات خود بودند، بیایند و امور بندگان خدا را به دست گیرند! به آنها ستم و ظلم کنند و همان بلایی را بر سر ملتها بیاورند که در طول قرنهای متمادی آوردند. آنها این را میخواهند. این مسأله امروز یکی از مصاریع بلند تبلیغات دشمن است.
توجّه داشته باشید. بر مبنای تشکیک در این مسأله، در اصل ولایت فقیه؛ یعنی حاکمیّت دین شناس نیز تشکیک خواهد شد. چیزی که در عالمِ اعتبار و در جستجوی ذهنی و عقلانی، با صبر و تقسیم، هیچ چیزی بهتر از آن برای بشریّت نیست. البته یک روز خیال و خوابی بود؛ ولی امروز به فضل پروردگار در جامعهی اسلامی ما یک واقعیّت است. الان در حال تشکیک در این مسألهاند. تشکیک در این معنا که آیا جایی که پایبندی به اصول اسلامی، موجب از دست دادن بعضی از منافع شود، باز هم باید پایبند بمانیم؟
فرض بفرمایید که روابط ما با فلان کشور، یک مقدار منافع اقتصادی برای ما دارد، اگر چنانچه پایبند به فلان اصل اسلامی باشیم، این روابط به خطر میافتد و از دست میرود. آیا جایز است مصالح این مردم مسلمان را به خاطر پایبندی به یک مسألهای از دست بدهیم؟
این نوع مسائل را مطرح میکنند؛ یعنی تشکیک در پافشاری بر اصول و مبانی اسلامی به خاطر منافع. در حالی که مسلّم است منافع بلند مدّت جامعهی اسلامی، جز در سایهی اسلام و قرآن، به هیچ نحو دیگری تأمین نخواهد شد. فقط اسلام و قرآن میتواند جوامع بشری را به معنای واقعی تأمین و عدالت را بر قرار کند و پاسخگوی نیازهای واقعی آنها باشد. هیچ مکتب و روش دیگری نمیتواند. جز راه و حاکمیّت خدا و ارزشهای الهی، هیچ چیز جوابگوی زندگی بشر نیست.
تشکیک کنندگان، به مصالح کوچک؛ مثلاً منافعی در فلان معامله و فلان ارتباط گیری با یک کشور میچسبند، مینویسند و میگویند که آیا باز هم بر اصول پافشاری کنیم!؟
الان هستند کسانی که از میرزای شیرازی، صاحب حماسهی بزرگ شکستن پیمان مزدورانهی استعماری «رژی» انتقاد میکنند. کار میرزای شیرازی یک حماسه است. عدّهای امروز در آن تشکیک میکنند و میگویند این کار مصلحت بود، مصلحت نبود. میرزای شیرازی این کار را کرد، بعداً دولت ایران چند کرور به کمپانی بدهکار شد. پول داده، چه و چه و چه ...، همین الان عدّهای این مطالب را مینویسند و ترویج میکنند.
امام فرمودند روزی ممکن است کسانی بگویند که آیا اصولاً قضیّهی تصرّف لانهی جاسوسی مصلحت بود؟ امروز دشمن و ایادی او میخواهند آن روز را نزدیک کنند. در اساسیترین مسائل اسلامی که از واضحات و بیّنات انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است، تشکیک میکنند. خوب؛ این هم محور دوم که تشکیک در اصولِ مسلّم است.1374/06/20
لینک ثابت
حاج احمد آقا در برههی بعد از رحلت امام، یکی از بهترین مواضعی را که ممکن است کسی مثل ایشان داشته باشد، در دفاع از اصول و موازین انقلاب و آن چهرهی حقیقی خطّ امام اتّخاذ کرده بودند. ایشان واقعاً از جان و دل از آن مواضع و از جمله از رهبری، دفاع میکردند. دفاع بسیار جانانهای که ایشان چه از اساس و اصل رهبری و چه از شخص حقیر میکردند، در بعضی از روحیههایی که ممکن بود به گونهی دیگری فکر کنند یا احساس دیگری داشته باشند، تأثیرات زیادی داشت. بههرحال، موضع بعد از رحلت امام که ایشان اتّخاذ کرده بودند، بسیار موضع ارزشمندی بود. من معتقدم یکی از بهترین فصول زندگی ایشان، عنداللَّه، همین فصل اخیر است که ایشان واقعاً راه خدا، راه حق و راه صحیح را متقرّباً الیاللَّه برگزیده بودند. با اینکه یقیناً توقّعات گوناگونی از ایشان بود؛ همانگونه که وسوسههایی هم بود. آدم میبیند در اطراف بعضی از افراد، وسوسههایی میشود. یقیناً در اطراف ایشان هم وسوسههایی وجود داشت. در این شکّی نیست. لکن ایشان قرص و محکم ایستاده بودند و همان اصولی را که مورد نظر شریف امام رضواناللَّهعلیه بود، با قاطعیت تمام ابراز میکردند.1374/03/11
لینک ثابت
کسانی که تصوّر میکنند دشمن به خواب رفته است، خیال نکنند با خیال خوش میشود زندگی کرد! امیرالمؤمنین فرمود: «من نام لم ینم عنه.» یعنی چشمهای کسانی که هدف بزرگ و طبعاً دشمنان بزرگی دارند، به خواب نرود! همه فریاد امام بزرگوارِ ما در طول این مدّت برای این بود که ملت ایران نسبت به حوادث عالم، حساسیّت خود را از دست ندهد. امروز هم این حسّاسیت باید باشد و بحمداللَّه هست. در سرتاسر این کشور، جوانان مؤمن و حزباللّهی؛ خانوادههای بهشدّت پایبند به اصول انقلاب؛ زنان مؤمن؛ مردان مؤمن؛ دلهای قوی و روحیههای بالا، در همه صحنهها آنقدر هستند که به فضل پروردگار میتوانند از اسلامشان، از جمهوری اسلامیشان، از حیثیّتشان و از استقلال کشورشان در مقابلِ هر دشمنی دفاع کنند.1373/07/20
لینک ثابت
همانطور که میدانید، تاکنون کتابهای بسیاری راجع به انقلاب اکتبر نوشته شده است. اما بنده، دو رمان از رمانهای معروف و درجهی یک در این خصوص را خواندم و با هم مقایسه کردم؛ اگرچه بیش از دو کتاب و تقریباً میشود گفت تعداد زیادی کتاب راجع به انقلاب اکتبر خواندهام. یکی از این دو رمان «دُنِ آرام» اثر شولوخف است که معروف است. خودِ شولوخف هم، بلاتشبیه مثل شما آقایان است. یعنی اصلاً پدید آمدهی انقلاب است؛ مربوط به طبقهی انقلاب است؛ نویسندهی انقلاب است. او که در دوران انقلاب اکتبر در جوانی به سر میبرده است، «دُن آرام» را تحت تأثیر حوادث و وقایع انقلاب نوشته است. دومین رمان هم «گذر از رنجها» ی آلکسی تولستوی است که گفتیم ابتدا ضدّانقلاب بود. رمان «گذر از رنجها» نه فقط از لحاظ داستانی، که از لحاظ گرایش به اصول انقلاب و مجذوب بودن در مقابل حوادث و پدیدههای انقلاب و ترسیم زیبای حوادث آن، بهتر از رمان «دُنِ آرام» است. «گذر از رنجها» در واقع چهرهی انقلاب را زیبا ترسیم کرده و زیبا نشان داده است.1373/04/22
لینک ثابت
اکنون که به فضل الهی ملت ایران پانزدهمین سالگرد فرخندهی انقلاب را با سربلندی و احساس پیروزی به سر برده و دولت و ملت هماهنگ و استوار، راهی طولانی، پرماجرا و مشحون از توفیقها و نیز دشواریها را پشت سرنهادهاند و دولت خدمتگزار با مجاهدتی عظیم و ابتکارآمیز، موانع عمدهی پیشرفت اقتصادی و رشد و توسعهی ملی را از میان برداشته و راه به سوی سازندگی و رفاه عمومی را با شتابی متناسب با شرائط انقلاب طی میکند، شرائط عام کشور نیازمند آن است که دستگاه تبلیغاتی صداوسیما نیز سیاستی نوین و متناسب با پیشرفتهای همه جانبهی کشور در پیش گیرد و فضای فرهنگی جامعه را از یکسو همگام با سیر شتابندهی سازندگی و رشد و توسعهی عمومی و از سوی دیگر همخوان با اصول انقلاب و مبانی اساسی اسلام تجهیز کند و نیز به اقتضای مقابله با تهاجم تبلیغاتی و فرهنگی استکبار و ایادیاش، میدان پیکار رسانهها را هم در جبههی تبیین و تعمیق و تکریم اصول شورانگیز انقلاب اسلامی و هم در جبههی توزیع تلاش فداکارانه ی مسئولان کشور و قوای سه گانه بخصوص قوهی مجریهی سختکوش و خستگینشناس، با روشهای نوین و پیشرفته و خردمندانه، با جهادی بزرگ و هوشیارانه بیاراید.1372/11/24
لینک ثابت
کیهان از جملهی مطبوعاتی است که بحمدالله در طریق رشد و صلاح پیشرفته و به آن آلودگیها دچار نشده است. با این حال انتظار از آن مؤسسه آن است که نقش مثبت خود را هرچه برجستهتر و عمیقتر سازد و همهی نشریات وابسته به خود را به سمت برترین حد ممکن پیش ببرد. در این مأموریت بزرگ، هدایت و توفیق و کمک پروردگار را متضرعانه درخواست نمائید و از کمک همکاران شایسته و مشاوران و مجریان متعهد و کارآمد بهره بگیرید. با حسن عمل و صدق گفتار و شجاعت ادبی و به کارگیری زبان استوار فارسی و اتقان مطالب و روح این همه، حفظ جهتگیری اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآله و اصول انقلاب اسلامی، اعتماد مردم را جلب کنید و تلاش خود را در معرض تعداد هر چه بیشتری از اذهان این ملت با استعداد و برجسته و با عظمت بگذارید.1372/10/01
لینک ثابت
اینجانب ضمن تبریک به ملت عزیزمان برای این حُسنِ انتخاب و با معرفت به مقام و مرتبت والای شخصیّت برجسته و چهره منوّر نظام جمهوری اسلامی و رکن رکین انقلاب و بازوی توانا و زبان گویای آن، جناب آقای هاشمی رفسنجانی دامعُلاه، رأی ملّت را تنفیذ و ایشان را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم. بدیهی است که تنفیذ اینجانب نیز، مانند رأی ملّت، تا زمانی است که ایشان در همان صراط مستقیم و منهاج قویمی قدم برمیدارند که سالهای عمر بابرکت خود را در طی مراحل نورانی آن گذرانیدهاند؛ یعنی راه دفاع از اسلام ناب محمّدی صلّیاللَّهعلیهوآله و مجاهدت برای تحقّق حاکمیت کامل قرآن و عمل به شریعت و حمایت از محرومان و مستضعفان و کوشش برای ریشهکن کردن فقر و تبعیض و استقرار عدالت اجتماعی و تمسّک به اصول پایدار انقلاب اسلامی، که البته همواره چنین خواهد بود.1372/05/12
لینک ثابت
یک اشتباه بزرگ بر بعضى از ذهنها حاکم است و بنده گاهى که به یاد آن مىافتم، بسیار متعجّب و متأسّف مىشوم. بعد از رحلت امام رضواناللهعلیه رسانههاى خارجى و تبلیغات بیگانگان، شروع کردند به انتشار اینکه «مسؤولین ایران، دولت ایران، ملت ایران و حتّى رهبرى ایران، کم کم از آرمانهاى اوّلِ انقلاب زده شدهاند و از آنها کناره مىگیرند!» از آن ساعتِ اوّل که هنوز هیچ چیز معلوم نبود؛ هیچکس هیچ تصمیمى نگرفته بود و هیچ حرفى هم کسى نزده بود، اینها شروع به گفتن چنین مطالبى کردند و تا امروز هم مىگویند. صد بار هم مسؤولین کشور، این حرفها را تخطئه و تکذیب کردهاند و عملاً خلاف این را نشان دادهاند؛ درعینحال، آنها کارِ خودشان را مىکنند. یک عدّه هم متأسّفانه در داخل، از روى غفلت، از روى تنگنظریها و از روى گرایشهاى محدود سلیقهاى و فکرى و خطّى، مرتّب این حرف را تکرار کردهاند و مىکنند که «ارزشهاى زمان امام، کمرنگ شده است!» اینها خطاست. دشمن هم گفت، غلط کرد؛ دوست هم گفت، اشتباه کرد. در مقابل این حرفها، مسؤولین، گویندگان و صاحبنظران کشور کسانى که در مسائل سیاسى کشور مطّلعند و حقّ اظهار نظر و تصمیمگیرى دارند بارها و بارها اعلام کردهاند که اصول این نظام، اصول انقلاب است. اصولِ تعیین شده به وسیلهى امام است. آن اصولى است که نظام جمهورى اسلامى را به عنوان «نظام اسلامى» در دنیا مشخّص کرد و نشان داد.
ما در صدد همرنگ شدن با نظامهاى دیگر نیستیم. ما از اینکه ارزشهاى نظامهاى گوناگون دنیا را قبول نداریم و در عمل پیاده نمىکنیم، احساس کمبود نمىکنیم. بنده یک وقت در نماز جمعهى چند سال قبل گفتم که در قضیهى زن و حقوق زن، ما نیستیم که باید به دنیا جواب بدهیم؛ دنیا باید به ما جواب بدهد. ما در قضیهى زن، دفاع نداریم؛ بلکه هجوم داریم. ما از دنیا سؤال مىکنیم که شما چرا با زن این گونه رفتار مىکنید؟ ما به دنیا مىگوییم شما حقوق زن را تضییع مىکنید. در همهى قضایا این است. ما در ارزشهاى نظام جمهورى اسلامى، تابع اسلام و انقلابیم. آن ارزشهایى که صدها سال است مستکبرین و در این یکى دو قرن اخیر، مستعمرین و حکّام اروپایى خواستهاند آنها را از چشمها بیندازند. ما بر اساس همان ارزشهایى که آنها با آن مخالفت کردند، یک نظام تشکیل دادهایم و مىخواهیم این ارزشها زنده بماند. این را هم بارها و بارها و بارها، افراد مختلف گفتهاند. اما نکتهاى که من مىخواهم عرض کنم این است که متأسفانه عدّهاى از خودیها از کسانى که جزو مجموعهى نظام جمهورى اسلامى هستند گویى باورشان آمده است که ارزشهاى اوّل انقلاب ضعیف شده است و باید هم بنا را بر همین گذاشت! تا مطلبى گفته مىشود، مىگویند: «آقا؛ حالا که دیگر سال ۶۰ نیست؛ حالا که سال ۶۲ نیست!» این یعنى چه!؟ این چه حرفى است!؟ چرا ما باید بنا را بر این بگذاریم که ارزشهاى انقلاب روزبهروز باید ضعیف شود!؟ نخیر؛ چنین چیزى پیش نیامده است. ارزشهاى انقلاب ضعیف نشده است. همهى آن چیزهایى که شما امروز به عنوان نابسامانى در سطح جامعه مىبینید، در سال ۶۳ هم بود، در سال ۶۵ هم بود، در سال ۶۸ هم بود، در طول زمان امام هم بود و همیشه نظام جمهورى اسلامى با آن مقابله کرده است. البته آن روز که اوایل مقابله بود، کمتر پیش مىرفتیم، و حال که چند سال است مقابله کردهایم، بهتر پیش مىرویم. امروز ما در مقابل آنها قویتر حرکت مىکنیم و بیشتر روى آنها اثر مىگذاریم. طبیعتِ قضیه نیز همین است.
ما در زمینهى مسائل انقلابى، پسرفت نداریم. چرا بعضى خیال مىکنند نسبت به ارزشهاى انقلابى، پسرفتْ طبیعتِ کار است و باید آن را قبول کرد و در مقابل آن تسلیم شد!؟ این چه حرفى است!؟ البته انسان از مبدأ انقلاب که فاصله مىگیرد، طبیعى است که تظاهرات انقلابى و آن چیزهایى که در آغاز قضیه وجود داشت کم مىشود. مانعى هم ندارد. در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲، هزاران نفر به خیابانهاى تهران ریختند و جنجال کردند. انقلاب به این حالت بود که یک شعلهى عظیم را مشتعل کرد؛ کسانى که در مسائل انقلاب بودند و اطّلاع دارند، یا دقیقاً مطالعه کردهاند و یا از اهلش شنیدهاند، متوجّه مىشوند بنده چه عرض مىکنم. اما شما اگر سال ۴۹ را نگاه کنید، در صحنهى انقلاب، در خیابانها احدى نبود. کسى شعارهاى روز ۱۵ خرداد سال ۴۲ را در خیابانهاى تهران نمىداد. اما مایهى انقلابى، صد برابر سال ۴۲ بود. عناصر انقلابى، صد درجه جلوتر از سال ۴۲ بودند. آگاهى انقلابى در میان کسانى که مخاطبین انقلاب بودند، صد درجه بیشتر از روز دوازدهم محرّمِ ۴۲ بود. آن اشتعال هم نبود، آن شعار هم نبود. طبیعتِ قضیه نیز همین است. اوّل یک اشتعال است. شعله که فرو نشست، تازه نوبتِ سرخ شدن و آتش گرفتنِ هیزمهاىِ پرحجمِ دیر پاست که آتشش بیشتر مىماند و بیشتر گرم مىکند. الان هم وضع اینگونه است. ما در سالهاى ۵۷ و ۵۸ در خیابانها حرکت مىکردیم و شعار مىدادیم؛ ولى امروز در مجلس شوراى اسلامى هستیم؛ در قالب رئیس جمهور انقلابىِ آگاه به مسائل جهان و کشور هستیم؛ در جاهاى گوناگون هستیم.
مسؤولین مشغولِ انجام دادن کار خودشان هستند. این به معناى عقبماندن از ارزشهاى انقلاب نیست و نباید اینگونه تلقّى شود که ما در زمینههاى انقلابْ پسرفت داریم. بعضى باورشان آمده است. بعضى این را در عملِ خودشان هم، کانّه یک کار طبیعى تصوّر کردهاند: «این کار را ما آن سالها نمىکردیم. اما حالا دیگر چارهاى نیست. چند سالى گذشته است و مىتوانیم انجام دهیم.» خیر! اینطور نیست!
ارزشهاى انقلاب، همیشه زنده است و باید مورد توجّه باشد. با این ارزشهاست که مىشود در مقابل تهاجم وحشیانهى استکبار ایستادگى کرد. چه کسى در این شک دارد که اردوگاه استکبار جهانى با نهضت اسلامى مخالف است!؟ چه کسى در این شک دارد!؟ چه کسى مىتواند شک کند؛ مگر یک انسان غافل و سطحى! چه کسى تردید دارد که نظام استکبارى و رژیم امریکا، با اینکه یک نظامْ اسلامى باشد، یک نظام بر پایهى ارزشهاى دینى باشد و روزبهروز هم ثروت و قدرتش بیشتر شود، مخالف است!؟ کسى مىتواند در این تردید کند!؟ مگر کسى که از مسائل جهانى آگاه نباشد؛ و الّا یک ذهنِ قادر به تحلیل و آگاه از مسائل جهانى، یک سرِ سوزن شک ندارد که آنها با چنین نظامى مخالفند.
هر کارى که آنها مىکنند، بر اساس تضعیف این نظام است؛ بر اساس مقابله با این نظام است. این را باید توجّه داشت. هر تصمیمى که گرفته مىشود باید بر این اساس باشد. آنها حاضر نیستند ارزشهاى اسلامى را تحمّل کنند. ممکن است بگویند: «بیایید مذاکره کنید.» امّا این مذاکره بر اساس چیست؟ بر اساس این است که آنها ارزشهاى الهى و اسلامى را بپذیرند؟ حاشا و کلّا! مذاکره بر این اساس مورد قبول طرف استکبارى است که شما را وادار کنند از این ارزشها عقبنشینى کنید! چنین مذاکرهاى به چه درد ما مىخورد!؟ از این مذاکره چه سودى خواهیم برد!؟
کسى که در مسائل جهانى مىخواهد فکر کند، حرف بزند و تصمیم بگیرد، باید آگاه باشد. در این روزگار، ما دیگر حقّ اشتباه کردن نداریم. امروز نظام جمهورى اسلامى باید نشان دهد که به اصول و ارزشهاى اسلامى، به شدّت پایبند است. نترسید از اینکه به شما بگویند «متعصبّید.» خودشان از شما متعصّبترند. همین غربیهایى که اینقدر دم از آزادگى و آزاد فکرى مىزنند، در عمل جزو متعصّبترین آدمهایند. اگر لباس آنها را نپوشید، قبولتان ندارند! اگر کراوات آنها را نزنید، قبولتان ندارند! اگر مثل آنها میخوارگى نکنید، قبولتان ندارند! اگر مثل آنها در مسائل مربوط به زن و مرد بىبندوبار نباشید، قبولتان ندارند! هر که باشید و هر چه باشید، از هر ارزشى برخوردار باشید؛ اما فرهنگ آنها را نداشته باشید، قبولتان ندارند! اما هر که باشند و هر چه باشند و در هر پایهاى از پستى باشند و اینها را قبول داشته باشند، تحمّلشان مىکنند!1372/03/08
لینک ثابت