newspart/index2
تشیع / اهل سنت/امامت و ولایت / شیعه/شیعیان/امامی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) محور وحدت مذاهب و فرق اسلامی

امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) شخصیتی است که همه‌ی فرق اسلامی درباره‌ی عظمت او، درباره‌ی خصوصیات او و درباره‌ی شأن و منزلت والای او در اسلام، با یکدیگر اتفاق نظر دارند.
لذا به جرأت میتوان گفت که علی‌بن‌ابیطالب (علیه الصّلاة و السّلام)، میتواند نقطه‌ی اشتراک و تلائم و همبستگی میان فِرق اسلامی قرار بگیرد. در همه‌ی زمانها و دوره‌ها، فرقه‌های اسلامی - به جز گروه ناچیز و اندک نواصب که خارج از فِرق اسلامی هستند - شأن امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) را همان شأن والا و برجسته و ممتازی میدانستند که شما در کتابهای فریقین - چه شیعه و چه سنی - ملاحظه میکنید. بنابراین امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) ملتقی و محل اشتراک فرقه‌های اسلامی است و میتواند منبعی برای وحدت بین مسلمین به حساب بیاید.
این امروز برای دنیای اسلام مورد نیاز است. امروز که دشمنان اسلام - که نه طرفدار این فرقه و نه طرفدار فرقه‌ی دیگر نیستند؛ گاهی از یک فرقه‌ای به ضرر فرقه‌ی دیگر حمایت می‌کنند، گاهی هم عکس آن عمل می‌کنند - دنبال ایجاد افتراق و شکاف بین مسلمانها هستند و در یک چنین دورانی که مسلمانها به وحدت و یکدلی احتیاج مبرمی دارند، امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) میتواند مظهر این وحدت باشد؛ نقطه‌ای باشد که همه‌ی مسلمانها در مقابل آن نقطه، مذعن و معترف و مقرّند. هیچ طرفی نمیتواند ادعا کند که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) متعلق به اوست. خب، ما شیعیان در زیارت جامعه میگوئیم: «معروفین بتصدیقنا ایّاکم» (1) ما معروفیم به ارادت و علاقه و عشق به امیرالمؤمنین و خاندان پیغمبر؛ لکن نمیتوانیم ادعا کنیم که امیرالمؤمنین فقط متعلق به ماست. نه، همه‌ی مسلمانهای عالَم - از فرقه‌های مختلف - درباره‌ی امیرالمؤمنین این را قائلند که این شخصیت عظیم، این انسان بی‌نظیر و این مظهر کامل اسلام، ذره‌ای و لحظه‌ای از متابعت پیغمبر اکرم سرپیچی نکرد؛ تخلف نکرد؛ کوتاهی نکرد؛ از دوران کودکی، تا دوران نوجوانی، تا دوران ریعان شباب و تا آخر عمر، یک لحظه در راه مجاهدت برای خدا و برای اسلام و برای قرآن فروگذار نکرد. پس این یک نکته است که ما - چه شیعه، چه سنی و چه مذاهب گوناگون بین این فرقه‌ها - بیائیم و امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) را ملاک و محور وحدت قرار بدهیم. امیرالمؤمنین مال همه است و خود آن بزرگوار هم شعارها و روشهائی را در زندگی مبارک خود دنبال کرده است که متعلق به همه‌ی انسانهاست.1387/04/26


1 )
تهذيب‏الأحكام ، شیخ طوسی ج  6 ص  95 
من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق ج2ص613 
عيون‏أخبارالرضا(ع) ، شیخ صدوق ج  2 ص  272 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج  99 ص  127

قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَلِّمْنِی يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِيغاً كَامِلًا إِذَا زُرْتُ‏وَاحِداً مِنْكُمْ فَقَالَ إِذَا صِرْتَ إِلَى الْبَابِ فَقِفْ وَ اشْهَدِ الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَنْتَ عَلَى غُسْلٍ فَإِذَا دَخَلْتَ فَقِفْ وَ قُلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ ثَلَاثِينَ مَرَّةً ثُمَّ امْشِ قَلِيلًا وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ وَ قَارِبْ بَيْنَ خُطَاكَ ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثِينَ مَرَّةً ثُمَّ ادْنُ مِنَ الْقَبْرِ وَ كَبِّرِ اللَّهَ أَرْبَعِينَ تَكْبِيرَةً تَمَامَ الْمِائَةِ تَكْبِيرَةٍ ثُمَّ قُلِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْم (...) جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا فَكُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِينَ بِفَضْلِكُمْ وَ مَعْرُوفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكْرَمِينَ.....
ترجمه:
عبدالله نخعی گوید به به امام محمد نقی(ع) گفتم به من سخنی بلیغ و كامل یاد ده كه هنگامی كه كسی از شما را زیارت كنم، بگویم. پس گفت هنگامی كه به طرف در رفتی بایست و در حالیكه غسل كرده ای شهادتین را بگو و زمانی كه داخل شدی و قبر را دیدی سی مرتبه«الله اكبر» بگو و سپس با آرامش اندكی حركت كن و گامهایت را كوتاه بردار سپس بایست و سی مرتبه تكبیر بگو سپس نزدیك قبر شو و چهل تكبیر بگو تا صد تكبیر تمام شود سپس بگو درود بر شما ای خاندان نبوت و جایگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و محل نزول وحی و سرچشمه رحمت و خزانه داران دانش و نهایت بردباری (...) درودهای ما و آنچه از ولایت شما مخصوص ما شده است، نیكویی آفرینشمان و پاكیزكی جانمان و پاكییمان و كفاره گناهانمان قرار داده است و ما در نزد او اقرار به فضل و بزرگی شما داریم و با باور و تصدیق شما شناخته شده ایم و خداوند شما را به والاترین مكان ارجمندان رسانید.
لینک ثابت
شناخته‌شدن شیعیان به پیروی از اهل بیت(علیهم السلام) در میان فرق اسلامی

جمع حاضر محور اجتماعشان، این عنوان فاخر و بسیار والا و باعظمت است. البته همه‌ی مسلمین به اهل‌بیت ارادت دارند، مگر جمع خیلی قلیلی که نواصب و امثال اینها باشند. فرقه‌های مسلمین، همه نسبت به اهل‌بیت پیغمبر ارادت دارند و جایگاه والای آنها را در علم و عمل قبول دارند؛ ولی شیعیان کسانی هستند که به تعبیر زیارت جامعه - «معروفین بتصدیقنا ایّاکم» - (1) شناخته شده‌اند به اینکه اینها پیرو ائمه و مصدِّق ائمه (علیهم‌السّلام) هستند و مقامات معنوی آنها را میشناسند و جایگاه آنها را در امت اسلامی و در جانشینی پیغمبر میپذیرند و قبول کرده‌اند.1386/05/28

1 )
تهذيب‏الأحكام ، شیخ طوسی ج  6 ص  95 
من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق ج2ص613 
عيون‏أخبارالرضا(ع) ، شیخ صدوق ج  2 ص  272 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج  99 ص  127

قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَلِّمْنِی يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِيغاً كَامِلًا إِذَا زُرْتُ‏وَاحِداً مِنْكُمْ فَقَالَ إِذَا صِرْتَ إِلَى الْبَابِ فَقِفْ وَ اشْهَدِ الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَنْتَ عَلَى غُسْلٍ فَإِذَا دَخَلْتَ فَقِفْ وَ قُلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ ثَلَاثِينَ مَرَّةً ثُمَّ امْشِ قَلِيلًا وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ وَ قَارِبْ بَيْنَ خُطَاكَ ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثِينَ مَرَّةً ثُمَّ ادْنُ مِنَ الْقَبْرِ وَ كَبِّرِ اللَّهَ أَرْبَعِينَ تَكْبِيرَةً تَمَامَ الْمِائَةِ تَكْبِيرَةٍ ثُمَّ قُلِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْم (...) جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا فَكُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِينَ بِفَضْلِكُمْ وَ مَعْرُوفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكْرَمِينَ.....
ترجمه:
عبدالله نخعی گوید به به امام محمد نقی(ع) گفتم به من سخنی بلیغ و كامل یاد ده كه هنگامی كه كسی از شما را زیارت كنم، بگویم. پس گفت هنگامی كه به طرف در رفتی بایست و در حالیكه غسل كرده ای شهادتین را بگو و زمانی كه داخل شدی و قبر را دیدی سی مرتبه«الله اكبر» بگو و سپس با آرامش اندكی حركت كن و گامهایت را كوتاه بردار سپس بایست و سی مرتبه تكبیر بگو سپس نزدیك قبر شو و چهل تكبیر بگو تا صد تكبیر تمام شود سپس بگو درود بر شما ای خاندان نبوت و جایگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و محل نزول وحی و سرچشمه رحمت و خزانه داران دانش و نهایت بردباری (...) درودهای ما و آنچه از ولایت شما مخصوص ما شده است، نیكویی آفرینشمان و پاكیزكی جانمان و پاكییمان و كفاره گناهانمان قرار داده است و ما در نزد او اقرار به فضل و بزرگی شما داریم و با باور و تصدیق شما شناخته شده ایم و خداوند شما را به والاترین مكان ارجمندان رسانید.
لینک ثابت
اختلاف‌افکنی بین شیعه و سنی عمده‌ترین راهِ شکستِ بیداری اسلامی

چند راه برای شکست وارد آوردنِ به بیداری اسلام - که منشأ آن هم، برافراشته شدن پرچمِ جمهوری اسلامی در ایران است - در مقابل آنها [استکبار جهانی] باقی مانده است. یک راهِ عمده‌ی آنها همین مسئله‌ی شیعه و سنی است که بگویند جمهوری اسلامی ایران، جمهوری شیعه است و آن را در مقابل جامعه‌ی بزرگ اهل تسنن قرار دهند؛ تعصبات و احساسات مذهبی را وارد میدان کنند. این، چیز بسیار خطرناک و مهمی است و دارند این کار را می‌کنند. دستهای سیاست بیکار نیستند. ما همه‌ی همتمان باید این باشد که این خواست استکباری را خنثی کنیم. همه باید هشیار باشند؛ ملت ما، زبدگان ما، مبلغان ما، روحانیون پُرتلاش و خدوم ما، همه و همه توجه بکنند که حرکتی و اظهاری که به این نقشه‌ی دشمن کمک بکند، از آنها نباید سر بزند.
ما دیدیم در داخل جامعه‌ی خودمان که کسانی از طرف دشمنان تحریک شدند - با نشانه، نه از روی حدس؛ حقیقتاً از طرف دشمنان تحریک شدند - تا به عنوان دفاع از تشیع، به عنوان زدنِ سنگِ تشیع به سینه، کارهایی بکنند و حرفهایی بزنند که طرف مقابل را، جامعه‌ی اهل سنت را، آشفته کند؛ دلهای آنها را منقلب بکند. دشمن با این وسیله وارد میدان شد؛ پول خرج کرد. این را ما دیدیم، اطلاع داریم.
جامعه‌ی شیعه باید با متانت راه خودش را ادامه دهد. ما «الحمدللَّه الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمؤمنین»(1) را رها نمی‌کنیم؛ ما تمسک به ولایت علی‌بن‌ابیطالب (علیه‌السّلام) - که نعمت بزرگ خداست - را محکم نگه می‌داریم؛ اما با کسی که به این حبل متین تمسک نکرده است، دعوا هم نمی‌کنیم. این وظیفه‌ی جامعه‌ی تشیع است. آنچه که دشمن می‌خواهد، این است که با هم اختلاف کنیم.
وظیفه‌ی جامعه‌ی تسنن هم همین‌طور است. برادران اهل تسنن هم بدانند که نقشه‌ی دشمن، ایجاد اختلاف است، ایجاد تعصب است، برادرکشی است؛ به کمتر از برادرکشی هم راضی نمی‌شوند.1385/10/18


1 )
اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ص 464؛
زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص 203.

«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ زُفَّتْ أَرْبَعَةُ أَيَّامٍ إِلَى اللَّهِ كَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَى خِدْرِهَا قِيلَ مَا هَذِهِ الْأَيَّامُ قَالَ يَوْمُ الْأَضْحَى وَ يَوْمُ الْفِطْرِ وَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ يَوْمُ الْغَدِيرِ وَ إِنَّ يَوْمَ الْغَدِيرِ بَيْنَ الْأَضْحَى وَ الْفِطْرِ وَ الْجُمُعَةِ كَالْقَمَرِ بَيْنَ الْكَوَاكِبِ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِی نَجَا فِيهِ إِبْرَاهِيمُ الْخَلِيلُ مِنَ النَّارِ فَصَامَهُ شُكْراً لِلَّهِ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِی أَكْمَلَ اللَّهُ بِهِ الدِّينَ فِی إِقَامَةِ النَّبِيِّ ع عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَماً وَ أَبَانَ فَضِيلَتَهُ وَ وِصَاءَتَهُ فَصَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ إِنَّهُ لَيَوْمُ الْكَمَالِ وَ يَوْمُ مَرْغَمَةِ الشَّيْطَانِ وَ يَوْمُ تُقْبَلُ أَعْمَالُ الشِّيعَةِ (...) وَ هُوَ يَوْمُ التَّهْنِيَةِ يُهَنِّی بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَإِذَا لَقِيَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ يَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ ع وَ هُوَ يَوْمُ التَّبَسُّمِ فِی وُجُوهِ النَّاسِ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ فَمَنْ تَبَسَّمَ فِی وَجْهِ أَخِيهِ يَوْمَ الْغَدِيرِ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالرَّحْمَةِ وَ قَضَى لَهُ أَلْفَ حَاجَةٍ وَ بَنَى لَهُ قَصْراً فِی الْجَنَّةِ مِنْ دُرَّةٍ بَيْضَاءَ وَ نَضَّرَ وَجْهَهُ وَ هُوَ يَوْمُ الزِّينَةِ فَمَنْ تَزَيَّنَ لِيَوْمِ الْغَدِيرِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ كُلَّ خَطِيئَةٍ عَمِلَهَا صَغِيرَةً أَوْ كَبِيرَةً وَ بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَائِكَةً يَكْتُبُونَ لَهُ الْحَسَنَاتِ وَ يَرْفَعُونَ لَهُ الدَّرَجَاتِ إِلَى قَابِلِ مِثْلِ ذَلِكَ الْيَوْم‏ ...»
ترجمه:
«امام رضا (ع) فرمود هنگامی كه روز قیامت می شود چهار روز به سوی خدا می روند چنانكه عروس به حجله خود می رود. گفته شد این روز ها كدامنند؟ گفت روز قربان و روز فطر و روز جمعه و روز غدیر، و براستی كه روز غدیر میان قربان و فطر و جمعه مانند ماه میان ستاره هاست و آن روزی است كه ابراهیم خلیل از آتش نجات پیدا كرد پس آن روز را به خاطر سپاس از خدا روزه گرفت و آن روزی است كه خداوند دین خود را بدان كامل كرد [زمانی كه]پیامبر (ص) علی را به عنوان امام مومنان و پیشوا انتصاب كرد و برتری و صفات نیكویش و سرپرستیش را نمایان كرد پس آن روز را روزه گرفت و همانا كه آن روز روز كمال و روز به خاك مالیده شدن بینی شیطان و روز قبولی اعمال شیعه است (...) آن، روز تبریك است گروهی از شما گروه دیگر را تبریك می گویند پس هنگامی مومن برادرش را دیدار كند می گوید سپاس مخصوص خدایی است كه ما را متمسك به ولایت امیر مومنان علی و امامان علیهم السلام قرار داد و آن، روز لبخند بر روی چهره های مردم با ایمان است پس كسی كه در روز غدیر بر روی برادرش لبخند زند خداوند روز قیامت با لطف و مهربانی به او می نگرد و هزار حاجت و نیاز او را برآورده می كند و از مروارید سفید كاخی در بهشت برای او خواهد ساخت و چهره اش را تازه و شاداب می كند و آن روز، روز عید است پس كسی كه برای روز غدیر زینت كند خداوند تمام گناهان صغیره و كبیره(كوچك و بزرگ) او را می بخشد و فرشتگان را می فرستد كه برای او نیكی ها بنویسند و مقامات او را بالا می برد تا جاییكه با آن روز(غدیر) برابری كند.»
لینک ثابت
نشانه دوستان و شیعیان اهل بیت(علیهم السلام)، پیروی عملی از ایشان

ما معمولاً وقتی شخصیتها یا خصوصیّات را به صورت جمعبندی شده از دور می‌نگریم، آنها را ستایش می‌کنیم؛ اما وقتی نزدیک می‌شویم و پای عمل و پای پیروی به میان می‌آید، دچار مشکل می‌شویم. عیب کار آحاد بشر این است. اگر همان قدری که مردم دنیا به عدالت و به انصاف و به شجاعت امیرالمؤمنین، به طرفداری از مظلوم که در او بود، به طرفداری از حقیقت که در او بود، به ظلم ستیزی که در او بود، علاقه و محبّت دارند، چنانچه در مقام عمل، خود را به این خصوصیّات نزدیک می‌کردند - ولو یک قدم - دنیا گلستان می‌شد؛ اما ما آدمها - یعنی همین ما، همین امثال بنده؛ آدمهایی که این‌طور از دور امیرالمؤمنین را ستایش می‌کنیم - در جایی در زندگی و در قضاوت معمولی خودمان، به یکی از همین کارهایی که از امیرالمؤمنین ستایش می‌کنیم؛ یا از کسی که می‌خواهد راه امیرالمؤمنین را برود، برخورد کنیم، معلوم نیست که دیگر آن قدر ستایش کنیم؛ در دل برمی‌آشوبیم و با او به مقابله برمی‌خیزیم. اگر خدای نکرده شقاوت بر ما غلبه داشته باشد، به روی او شمشیر هم می‌کشیم! عیب کار این‌جاست. لذا جا دارد که ما همان قدری که از جمعبندی شده‌ی خصال امیرالمؤمنین سخن می‌گوییم، از ریز خصوصیّات آن بزرگوار هم مطّلع شویم. این امیرالمؤمنین که عادل بود، عدل او چگونه بود؟ این عدلی که این قدر تعریف دارد، در مقام عمل چگونه بود؟ در قدم بعد سعی کنیم که در مقام عمل، خودمان را به او نزدیک کنیم. این درست است؛ این مایه‌ی تکامل است. شما شنیده‌اید که در بعضی از روایات آمده است کسانی به ائمه علیهم‌السّلام عرض می‌کردند ما شیعیان شما هستیم - کمااین‌که طبق روایتی، کسانی آمدند و به خود امیرالمؤمنین هم این را گفتند - اما ائمّه بنابر این روایات، در جواب اینها استنکار می‌کردند: کجای شما به دوستان و پیروان ما شبیه است؟ شما این خصلت و این خصوصیت و این رفتار و این گفتار را دارید.(1) به عبارت دیگر، اینها از ما مطالبه‌ی عمل می‌کنند؛ عمل هم تابع اعتقاد است. انسان باید به چیزی معتقد باشد.
البته امروز ملت ایران باید خدا را خیلی شکر کند که زمینه‌ی پیروی از امیرالمؤمنین و از اسلام در این کشور فراهم است. غالب جمعیت این کشور، دل به سمت حقیقت دارند. اکثریت عظیمِ نزدیک به اتّفاقی در این کشور این‌طورند. ولو حالا در میان آنها کسانی هم عامل به بعضی از فروع نباشند؛ اما دلها، روحها، اعتقادها و ایمانها به همان سمتی گرایش دارد که انگشت اشاره‌ی امیرالمؤمنین به آن سمت مردم را هدایت می‌کرد.1378/10/10


1 )
الكافی،ثقة الإسلام كلينى‏    ج‏8  ص 228  ؛ 
بحارالأنوار ،مجلسی،ج  65 ص 157 ؛ نحوه

لَوْ مَيَّزْتُ شِيعَتِی لَمْ أَجِدْهُمْ إِلَّا وَاصِفَةً وَ لَوِ امْتَحَنْتُهُمْ لَمَا وَجَدْتُهُمْ إِلَّا مُرْتَدِّينَ وَ لَوْ تَمَحَّصْتُهُمْ لَمَا خَلَصَ مِنَ الْأَلْفِ وَاحِدٌ وَ لَوْ غَرْبَلْتُهُمْ غَرْبَلَةً لَمْ يَبْقَ مِنْهُمْ إِلَّا مَا كَانَ لِی إِنَّهُمْ طَالَ مَا اتَّكَوْا عَلَى الْأَرَائِكِ فَقَالُوا نَحْنُ شِيعَةُ عَلِيٍّ إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ مَنْ صَدَّقَ قَوْلَهُ فِعْلُ
ترجمه:
موسى بن بكر واسطى مى‏گويد: ابو الحسن عليه السّلام به من فرمود: اگر من شيعيان خود را بررسى كنم مردمى نخواهم يافت مگر زبان آور، و چون بيازمايمشان آنها را نخواهم يافت مگر از دين برگشته، و اگر در بوته آزمايششان گذارم از هزار نفر يك نفر هم سالم بيرون نيايد، و اگر غربالشان كنم چيزى جز آنچه از من است در غربال نماند. اينها دير زمانى است كه بر بالشها تكيه زده‏اند و گفته‏اند: ما شيعه على هستيم و حال آنكه شيعه على تنها آن كسى است كه كردارش گفتارش را تصديق كند
لینک ثابت
استقلال مکتب اهل بیت در عقاید و تبعیت معتزله از آن

البته تعیین مرزهای عقیدتی میان شیعه و معتزله، به کتاب اوائل المقالات منحصر نمیگردد. و شیخ بزرگوار [مفید] در کتب دیگر نیز با بیانهای گوناگون - و گاه از لحاظ انتخاب قالب، بس شیوا و مؤثر - به این مهم پرداخته است. ولی در «اوایل...» این خصوصیت بس کامل و همه جانبه مشاهده میشود: در این کتاب به مواردی میرسیم که در آن میان شیعه و معتزله اشتراک در عقیده است. وی در این موارد بیان مطلب را جوری انتخاب میکند که استقلال مکتب اهل بیت در گرایش به آن عقیده آشکار میشود و گمان تبعیت از معتزله منتفی میگردد. مثلاً در باب نفی رویت حق تعالی چنین میگوید:«من گویم: همانا دیدن خدای سبحان به چشم، ممکن نمیگردد و بدین سخن، عقل گواهی میدهد و قرآن بدان گویا و روایات از ائمه‌ی هدی در این باب، متواتر است. و جمهور اهل امامت و همه‌ی متکلمان آنان بر این سخن متفق اند، مگر یکی از آنان که در این باب از راه راست کناره گرفته، زیرا که در تأویل روایات او را شبهه‌یی عارض گشته است. و معتزله همگی در این باب با اهل امامت، موافق اند و نیز مرجئه و بسیاری از خوارج و زیدیه و گروه‌هایی از اهل حدیث» (ص ۱۶۲ اوائل المقالات).
در این سخن، شیعه متکی به ادله‌ی معتبره‌ی خود یعنی کتاب و سنت متواتر است علاوه بر این‌که دلیل عقلی نیز بر آن دلالت میکند پس نیازی به این ندارد که این سخن را از معتزله یا دیگری اخذ کند، بلکه این معتزله‌اند که با اهل امامت در این مسأله توافق کرده‌اند، و این بیان بر میتابد آن را که معتزله در این مسأله وام دار شیعه باشند.1372/01/28


1 )
التوحيد (للصدوق)، ص: 108؛
الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 278؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏4، ص: 26، باب نفي الرؤية و تأويل الآيات فيها

ٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: حَضَرْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ أَيَّ شَيْ‏ءٍ تَعْبُدُ قَالَ اللَّهَ قَالَ رَأَيْتَهُ قَالَ لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ لَا يُعْرَفُ بِالْقِيَاسِ وَ لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُشَبَّهُ بِالنَّاسِ مَوْصُوفٌ بِالْآيَاتِ مَعْرُوفٌ بِالْعَلَامَاتِ لَا يَجُورُ فِي حُكْمِهِ ذَلِكَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ قَالَ فَخَرَجَ الرَّجُلُ وَ هُوَ يَقُولُ- اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ.
ترجمه:
عبد اللّٰه بن سنان از پدرش كه گفت در نزد حضرت باقر(عليه السّلام)حضور داشتم كه مردى از خوارج بر آن حضرت داخل شد و عرض كرد كه يا ابا جعفر چه چيز را مى‌پرستى فرمود كه خدا را مى‌پرستم عرض كرد كه او را ديدۀ فرمود كه چشمها او را نديده بوضعى كه ديدها او را مشاهده نمايد يا مشاهدۀ كه ديدن باشد و ليكن دلها او را بحقائق و اركان ايمان ديده و خدا بقياس شناخته نميشود و بحواس او را در نميتوان يافت و بمردم شباهت ندارد بلكه او را بآيات وصف ميكنند و بعلامات او را مى‌شناسند و در حكم خويش ستم نميكند اينست خدا كه خدائى نيست مگر او سنان گفت كه آن مرد خارجى بيرون رفت و ميگفت كه« اَللّٰهُ‌ أَعْلَمُ‌ حَيْثُ‌ يَجْعَلُ‌ رِسٰالَتَهُ‌ »يعنى خدا داناتر است بموضعى كه پيغام يا پيغام‌هاى خود را در آن قرار ميدهد يعنى آن جناب از همه كس داناتر است و بهتر ميداند كه كى قابليت و صلاحيت دارد كه محل رسالت و شاهد نبوت باشد پس او را برميگزيند و بآن مخصوص ميسازد
1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 143
وَلَمّا جاءَ موسىٰ لِميقاتِنا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني أَنظُر إِلَيكَ ۚ قالَ لَن تَراني وَلٰكِنِ انظُر إِلَى الجَبَلِ فَإِنِ استَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوفَ تَراني ۚ فَلَمّا تَجَلّىٰ رَبُّهُ لِلجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمّا أَفاقَ قالَ سُبحانَكَ تُبتُ إِلَيكَ وَأَنا أَوَّلُ المُؤمِنينَ
ترجمه:
و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!» گفت: «هرگز مرا نخواهی دید! ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود ثابت ماند، مرا خواهی دید!» اما هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسی مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد: «خداوندا! منزهی تو (از اینکه با چشم تو را ببینم)! من به سوی تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!»
2 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 103
لا تُدرِكُهُ الأَبصارُ وَهُوَ يُدرِكُ الأَبصارَ ۖ وَهُوَ اللَّطيفُ الخَبيرُ
ترجمه:
چشمها او را نمی‌بینند؛ ولی او همه چشمها را می‌بیند؛ و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقایق موجودات،) و آگاه (از همه) چیز است.
لینک ثابت
علم خدای تعالی به اشیاء پیش از وجود آن

و باز در باب «علم خدای تعالی به اشیاء پیش از وجود آن» چنین میگوید:
«من میگویم که خدای تعالی به هر آنچه که وجود مییابد، پیش از آن‌که وجود یابد عالم است، و هیچ حادثی نیست مگر آن‌که پیش از حدوثش بدان عالم است. و هیچ معلومی یا چیزی که بتواند معلوم باشد نیست مگر آن‌که او به حقیقت آن عالم است، و بر او - سبحانه - هیچ چیز در زمین و آسمان، پنهان نیست. و به این سخن دلائل خرد و کتاب مسطور و روایات متواتر از آل رسول (ص) دلالت دارد، و این مذهب همه‌ی امامیه است. و آنچه معتزله از هشام‌بن‌الحکم آورده‌اند که وی بر خلاف این سخن گفته است، ما از آن خبری نداریم، و عقیده‌ی ما آن است که این نقل، تهمتی است بدو از سوی ایشان و اشتباهی است از سوی کسانی که در این نقل از آنان تقلید کرده و آن را به شیعه نسبت داده‌اند.... و در این عقیده همه‌ی منسوبین به توحید با ما همراه‌اند مگر جهم ابن صفوان از مجبره و هشام بن عمرو الفوطی از معتزله...» (ص ۶۰ - ۶۱) در این‌جا نیز لحن سخن و استناد به حدیث متواتر و قرآن و عقل، چنان است که استقلال شیعه در منشأ استناد، کاملاً واضح میگردد. گو این‌که معتزله همچون فرقه‌های دیگری نیز آن را پذیرفته‌اند.1372/01/28


1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 107؛
التوحيد (للصدوق)، ص: 145؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏4، ص: 88؛

عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع يَسْأَلُهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ كَانَ يَعْلَمُ الْأَشْيَاءَ قَبْلَ أَنْ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ وَ كَوَّنَهَا أَوْ لَمْ يَعْلَمْ ذَلِكَ حَتَّى خَلَقَهَا وَ أَرَادَ خَلْقَهَا وَ تَكْوِينَهَا فَعَلِمَ مَا خَلَقَ عِنْدَ مَا خَلَقَ وَ مَا كَوَّنَ عِنْدَ مَا كَوَّنَ فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَالِماً بِالْأَشْيَاءِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْأَشْيَاءَ كَعِلْمِهِ بِالْأَشْيَاءِ بَعْدَ مَا خَلَقَ الْأَشْيَاءَ.
ترجمه:
ايّوب بن نوح به ابو الحسن(امام موسى كاظم عليه السّلام)نامه‌اى نوشت و از آن حضرت دربارۀ خداوند پرسيد كه آيا قبل از آفرينش اشياء،نسبت به آنها آگاهى داشت‌؟يا تا زمانى كه آنها را آفريد،نمى‌دانست و(سپس)آفرينش آنها را اراده نمود و آن موقع فهميد كه چه آفريده و به وجود آورده است‌؟حضرت به خط‍‌(مبارك)خود نوشتند:خداوند همان‌طورى كه بعد از خلقت اشياء، نسبت به آنها آگاه است،قبل از آفرينش آنها نيز آگاهى داشت.
1 ) سوره مبارکه الحجر آیه 21
وَإِن مِن شَيءٍ إِلّا عِندَنا خَزائِنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ إِلّا بِقَدَرٍ مَعلومٍ
ترجمه:
و خزائن همه چیز، تنها نزد ماست؛ ولی ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمی‌کنیم!
2 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 107؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏54، ص: 162؛

ٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا شَيْ‏ءَ غَيْرُهُ وَ لَمْ يَزَلْ عَالِماً بِمَا يَكُونُ فَعِلْمُهُ بِهِ قَبْلَ كَوْنِهِ كَعِلْمِهِ بِهِ بَعْدَ كَوْنِهِ.
ترجمه:
از محمّد بن مسلم از امام پنجم عليه السّلام گويد: شنيدمش ميفرمود:خدا بود و جز او نبود،هميشه دانا بود،دانش او بهر چه پيش از بودنش چون دانش او بود بدان پس از بودنش.
لینک ثابت
زیارت اربعین تعیین میعاد شیعیان در سرزمین کربلا است

می‌دانید یکى از علائم ایمان زیارت اربعین(1) است؟ بنده نمی‌دانم این روایت چقدر صحیح است، اصرارى هم ندارم که بگویم معناى این روایت همین است که من گمان کرده‌ام، واقعش هم این است که احتمال میدهم معنایش یکى از شقوق و احتمالات دیگرى باشد که در این زمینه بیان می‌شود؛ امّا اگر این احتمال هم که من می‌گویم باشد، مؤیّد فراوانى دارد؛ «زیارة الاربعین».
شیعه یک جمع متفرّقى بود؛ یک جامعه‌اى بود که در یک جا و در یک مکان زندگى نمیکرد؛ در مدینه بودند، در کوفه بودند، در بصره بودند، در اهواز بودند، در قم بودند، در خراسان بودند -اطراف و اکناف بلاد- امّا یک روح در این کالبدِ متفرّق و در این اجزای متشتّت در جریان است؛ مثل دانه‌هاى تسبیح، یک رشته و یک نخ، همه‌ى اینها را به هم وصل میکرد. آن رشته چه بود؟ رشته‌ى اطاعت و فرمان‌بَرى از مرکزیّت تشیّع، از رهبرى عالى تشیّع یعنى امام؛ همه‌ى این رشته‌ها به آنجا متّصل میشد؛ قلبى بود که به همه‌ى اعضا فرمان میداد؛ و به این ترتیب، تشیّع یک سازمان و یک تشکیلات بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند، امّا بودند کسانى که از حال همه باخبر بودند. اطاعت و فرمان‌بَرى آنها به‌حساب، فریاد زدنشان از روى دستور، سکوتشان برطبق نقشه، همه چیزشان با حساب. فقط یک عیبى کار آنها داشت و آن اینکه همدیگر را کمتر میدیدند. اهل یک شهر و شیعیان یک منطقه، البتّه یکدیگر را میدیدند، امّا یک کنگره‌ى جهانى لازم بود براى شیعیانِ روزگار ائمّه (علیهم‌السّلام). این کنگره‌ى جهانى را معیّن کردند، وقتش را هم معیّن کردند؛ گفتند در این موعدِ معیّن، در آن کنگره هرکس بتواند شرکت کند. آن موعد، روز اربعین است؛ و جاى شرکت، سرزمین کربلا است؛ چون روح شیعه روح کربلائى است، روح عاشورائى است؛ در کالبد شیعه تپش روز عاشورا مشهود است؛ شیعه هرجا که هست دنباله‌روِ عاشوراى حسین است. این است که مى‌بینیم همه جا این تپش‌هایى که در شیعه مکشوف شده، از آن مرقد پاک ناشى است؛ اینها شعله‌هایى بوده که از آن روح مقدّس و پاک و از آن تربت عالى‌مقدار سرکشیده؛ به جانها و روحها زده؛ انسانها را به گلوله‌هاى داغى تبدیل کرده و آنها را به قلب دشمن فرو برده.1352/12/24


1 )
تهذيب الأحكام، شیخ طوسی، ج‏6، ص52.

وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ ع أَنَّهُ قَالَ: عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ.
ترجمه:
از امام حسن عسكرى عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «نشانه‏هاى مؤمن، پنج چيز است: پنجاه و يك ركعت نماز [گزاردن در شبانه‏روز]، زيارت اربعين، انگشتر به دست راست كردن، پيشانى بر خاك نهادن، و بلند گفتنِ بسم اللّه الرحمن الرحيم».
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی