معاد / آخرت / رستاخیز/قیامت
انذار از روز حسرت برای کسانی که غافل هستند
این آیهی سورهی مریم است که جزو آیات تکاندهندهی قرآن است که واقعاً هر وقت انسان این آیه را یادش میآید، انسان را تکان میدهد. میفرماید: وَ اَنذِرهُم یَومَ الحَسرَةِ اِذ قُضِیَ الاَمرُ وَ هُم فی غَفلَة؛(1) یعنی پیغمبر ما! به این کسانی که در غفلت فرو رفتهاند، بگو و بیم بده اینها را از «روز حسرت»؛ روز حسرت، روز قیامت است که تعبیر شده به روز حسرت. «اِذ قُضِیَ الاَمر» یعنی هنگامی که کار از کار گذشته و هیچ کاری نمیشود کرد؛ «قُضِیَ الاَمر» یعنی این. [میفرماید] اینها را از آن روز بترسان، بیمناک کن. انسان در قیامت میبیند که گاهی میشد با یک کار کوچک، یک پاداش بزرگ را اینجا به دست بیاورد؛ یک حرکت کوچک در دنیا میتوانست اینجا آثار ماندگار عظیمِ پُرسود و پُرمنفعتی داشته باشد، و این کار را نکرده؛ انسان حسرت میخورد. [یا] در دنیا میتوانست با یک پرهیز، با اجتناب از یک حرکت، اجتناب از یک حرف و از یک فعل عذاب دردناکی را از خودش دور کند؛ نکرد، همّت نکرد. تصمیم بگیریم درست کار کنیم، تصمیم بگیریم درست عمل کنیم، درست حرف بزنیم، درست برنامه بریزیم؛ تصمیم بگیریم؛ روز حسرت، روز سختی است. و این کارها، این تصمیمگیریها در جوانی ممکن است؛ آسانتر از دوران عمر بنده و زندگی امثال بنده است. ما نمونههای آن حسرت عظیم را در دنیا گاهی میبینیم؛ یک چیزی از دست ما میرود، فُوت میشود، حسرت میخوریم که چرا این جوری کردیم، چرا این جوری نکردیم؛ البتّه این در مقابل آن حسرت قیامت خیلی کوچکتر است، هزاران هزار بار کوچکتر از آن حسرت است، لکن در عین حال حسرت است. خوشبختانه شماها امروز این حسرت را ندارید، چون جوانید؛ این مربوط به امثال ما است که جوانی و میانسالی را گذراندهایم، کارهایی باید میکردیم، نکردیم؛ کارهایی نباید میکردیم، کردیم.1401/02/06
لینک ثابت
عجز انسان در زلزله روز قیامت
زلزله از آیات الهی است؛ این زلزله و زلزلههای دنیایی که ماها در مقابل آن احساس عجز میکنیم، احساس ناتوانی میکنیم، در مقابل زلزلهی روز قیامت -زَلزَلَةَ السّاعَة- (۱) هیچ است. یَومَ تَرَونَها تَذهَلُ کُلُّ مُرضِعَةٍ عَمّآ اَرضَعَت؛ (۲) زلزلهی روز قیامت، زلزلهی عالم بعث، یک حادثهی فوقالعاده و عجیب و عظیمی است که قرآن از آن یاد میکند. این زلزله باید ما را به یاد آن زلزله بیندازد. این زلزله قابل مقایسهی با آن زلزله نیست از لحاظ اهمّیّت و عظمت و سنگینی بار مصیبت، درعینحال ما در مقابل این زلزله احساس عجز میکنیم، چه برسد به آن زلزله! اگر بخواهیم از هول روز قیامت و حالت دهشتی که همهی انسانها در قیامت بهخاطر حوادث عجیب آن روز دارند نجات پیدا بکنیم، یک راهش این است که اینجا به بندگان خدا رحم کنیم؛ هرکسی که به بندگان خدا رحم کند، خدا به او رحم خواهد کرد. معنای رحم کردن، به چشم حقارت نگریستن نیست که حالا مثلاً بگوییم شأن این مردم بالاتر است از این معانی؛ نه، شأن مردم خیلی بالا است، عزّت مردم کرمانشاه برای همهی کسانی که این استان را و این مردم را میشناسند آشکار است، [منتها] ما بایستی به وظایفمان عمل کنیم.1396/08/29
1 )
سوره مبارکه الحج آیه 1
بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا النّاسُ اتَّقوا رَبَّكُم ۚ إِنَّ زَلزَلَةَ السّاعَةِ شَيءٌ عَظيمٌ
ترجمه:
ای مردم! از (عذاب) پروردگارتان بترسید، که زلزله رستاخیز امر عظیمی است!
2 )
سوره مبارکه الحج آیه 2
يَومَ تَرَونَها تَذهَلُ كُلُّ مُرضِعَةٍ عَمّا أَرضَعَت وَتَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَملٍ حَملَها وَتَرَى النّاسَ سُكارىٰ وَما هُم بِسُكارىٰ وَلٰكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَديدٌ
ترجمه:
روزی که آن را میبینید، (آنچنان وحشت سراپای همه را فرامیگیرد که) هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را فراموش میکند؛ و هر بارداری جنین خود را بر زمین مینهد؛ و مردم را مست میبینی، در حالی که مست نیستند؛ ولی عذاب خدا شدید است!
لینک ثابت
توجّه دادن انسانها به عوالم بعد از دنیا،در ادعیهی ماه رمضان
یکی از مضامین تکرارشوندهی در ادعیهی ماه مبارک رمضان توجّه دادن انسانها به عوالم بعد از حیات دنیوی است؛ توجّه دادن به عالم مرگ، عالم قبر، عالم قیامت، گرفتاریهای انسان در دوران مواجههی با حساب و کتاب و سؤال الهی؛ این یکی از موضوعات مطرح در ادعیهی ماه مبارک رمضان است. برای ما که بر مسندهای مسئولیّت تکیه زدیم، توجّه به این معنا بسیار مهم است؛ عامل کنترلکننده و مراقب برای انسان از جمله عبارت است از توجّه به همین عوالم. اینکه بدانیم «لایَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّة»؛(1) یک حرکت کوچک، یک سکون کوچک، یک اقدام کوچک، یک حرف کوچک از دید محاسبهکنندهی دوران بعد از مرگ بیرون نیست و از ما سؤال خواهد شد؛ این خیلی تأثیر میگذارد در رفتار ما، در گفتار ما، در حرکات ما.
در دعای شریف ابیحمزه [میخوانیم]: اِرحَمنی صَریعاً عَلَی الفِراشِ تُقَلِّبُنی اَیدی اَحِبَّتی؛(2) این حالتی که برای همه پیش میآید و شاید خیلیها این حالت احتضار و لحظات نزدیکی مرگ را در دیگران دیدهاند؛ من و شما در آن لحظات از خودمان اختیاری نداریم؛ هیچکس در آنجا به ما نزدیکتر از خدا نیست. وَ نَحنُ اَقرَبُ اِلیهِ مِنکُم وَ لکِن لا تُبصرِون؛(3) هیچکس نمیتواند ما را در آن حالت، از آن ورطهای که در مقابل ما است نجات بدهد، مگر عمل صالح و فضل الهی. عرض میکنیم در این دعا که «اللّهُمَّ ارحَمنی»؛ در آنجا ما را رحم کن. وَ تَفَضَّل عَلَیَّ مَمدوداً عَلَی المُغتَسَلِ یُقَلِّبُنی صالحُ جیرَتی؛ در هنگامی که بعد از مرگ ما را غسل میدهند، خدای متعال در آن حالت، رحمت خود را، فضل خود را شامل حال ما کند و به ما ترحّم کند. بیاختیار در اختیار دستهای غسلدهنده هستیم؛ این مال یکایک من و شما است؛ هیچکداممان از این حالت دوری و فراغت نداریم؛ این برای همهی ما پیش میآید. به یاد آن لحظه باشید.
وَ تَحَنَّن عَلَیَّ مَحمولاً قَد تَناوَلَ الاَقرِباءُ اَطرافَ جِنازَتی؛ ما را بلند میکنند، سر دوش میگیرند، میبرند به سمت جایگاه همیشگی و ابدی ما. وَ جُد عَلَیَّ مَنقولاً قَد نَزَلتُ بِکَ وَحیداً فی حُفرَتی؛ ما را سرازیر قبر خواهند کرد. این یادآوری است؛ از این حالات نبایستی غافل بود؛ باید جلوی چشم ما باشد. اینکه سفارش میکنند به ما که به قبرستان بروید، به زیارت اموات بروید، یک علّت و وجه آن این است. بعضی بدشان میآید از اینکه کسی آنها را به یاد مرگ بیندازد؛ نه، این درمان است، این دارو است؛ علاج خودخواهیهای ما، علاج غفلتهای ما، علاج هوسرانیهای ما است. در جای دیگری از دعای شریف ابیحمزه [میخوانیم]: اِلهی اِرحَمنی اِذَا انقَطَعَت حُجَّتی وَ کَلَّ عَن جَوابِکَ لِسانی وَ طاشَ عِندَ سُؤالِکَ اِیّایَ لُبّی؛ آن وقتی که در مقابل سؤال الهی کم میآوریم و درمیمانیم، استدلال ما تمام میشود؛ مثل اینجا نیست که بتوانیم طرف مقابل را با استفادهی از جهلش، از غفلتش، از عواطفش از واقعیّت دور کنیم. آنجا همهچیز آشکار است برای آنکسی که از ما سؤال میکند. به یاد آن لحظه باید بود. در یک فِقرهی دیگر: اَبکی لِخُروجی مِن قَبری عُریاناً - این دعا را در سحرهای ماه رمضان با توجّه بخوانید - ذَلیلاً حامِلاً ثِقلی عَلَی ظَهری اَنظُرُ مَرَّةً عَن یَمینی وَ اُخری عَن شِمالی اِذِ الخَلائِقُ فی شَأنٍ غیرِ شَأنی؛ هرکسی به فکر خودش است؛ هیچکس از من آنجا دستگیری نمیکند.
لِکُلِّ امرِئٍ مِنهُم یَومَئِذٍ شَأنٌ یُغنیهِ، وُجوهٌ یَومَئِذ مُسفِرَةٌ، ضاحِکَةٌ مُستَبشِرَة؛ مؤمنین، متّقین، آن کسانی که مراقب خودشان بودند و از جادّهی حق و انصاف و ادای تکلیف الهی خارج نشدند، مصداق این جملهاند: وُجوهٌ یَومَئِذٍ مُسفِرَةٌ، ضاحِکَةٌ مُستَبشِرَة؛ چهرههای باز، خندان، درخشان، بعضی اینجوریاند. وَ وُجوهٌ یَومَئِذٍ عَلَیها غَبَرَةٌ، تَرهَقُها قَتَرَة. آیهی قرآن تا اینجا است؛(4) در دعا این کلمه هم اضافه شده: وَ ذِلَّة. البتّه فقط این مضمون نیست؛ دعاهای ماه رمضان مثل همهی دعاهای دیگر، ما را میکشانَد به سمت آن سرچشمهی لطیفِ مطبوعِ گوارای رحمت الهی.1394/04/02
1 )
سوره مبارکه سبإ آیه 3
وَقالَ الَّذينَ كَفَروا لا تَأتينَا السّاعَةُ ۖ قُل بَلىٰ وَرَبّي لَتَأتِيَنَّكُم عالِمِ الغَيبِ ۖ لا يَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَلا فِي الأَرضِ وَلا أَصغَرُ مِن ذٰلِكَ وَلا أَكبَرُ إِلّا في كِتابٍ مُبينٍ
ترجمه:
کافران گفتند: «قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد!» بگو: «آری به پروردگارم سوگند که به سراغ شما خواهد آمد، خداوندی که از غیب آگاه است و به اندازه سنگینی ذرّهای در آسمانها و زمین از علم او دور نخواهد ماند، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر اینکه در کتابی آشکار ثبت است!»
2 )
مصباح المتهجد ، شیخ طوسی، ص 583؛
اقبال الاعمال ، سید بن طاووس : ص 67 ؛
بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 95 ص 83 ؛
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی،دعای ابوحمزه ثمالی؛
... وَارْحَمْني صَريعاً عَلَي الْفِراشِ تُقَلِّبُني اَيدي اَحِبَّتي وَتَفَضَّلْ عَلَي مَمْدوُداً عَلَي الْمُغْتَسَلِ يقَلِّبُني صالِحُ جيرَتي وَتَحَنَّنْ عَلَي مَحْموُلاً قَدْ تَناوَلَ الاَْقْرِبآءُ اَطْرافَ جَِنازَتي وَجُدْ عَلَي مَنْقوُلاً قَدْ نَزَلْتُ بِكَ وَحيداً في حُفْرَتي ...اِلـهي ارْحَمْني اِذَاانْقَطَعَتْ حُجَّتي وَكَّلَّ عَنْ جَوابِكَ لِساني وَطاشَ عِنْدَ سُؤالِكَ اِياي لُبّي ... اَبْكي لِخُروُجي مِنْ قَبْري عُرْياناً ذَليلاً حامِلاً ثِقْلي عَلي ظَهْري اَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ يميني وَاُخْري عَنْ شِمالي اِذِ الْخَلائِقُ في شَاْن غَيرِ شَاْني لِكُلِّ امْرِئ مِنْهُمْ يوْمَئِذ شَاْنٌ يغْنيهِ وُجوُهٌ
يوْمَئِذ مُسْفِرَةٌ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ وَوُجوُهٌ يوْمَئِذ عَلَيها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ وَذِلَّه ...
ترجمه:
... پوشاندي و در آن حال كه در بستر مرگ افتاده و دستهاي ياران مرا به اين سو و آن سو كنند
بر من رحم كن و در آن حال كه روي سنگ غسالخانه دراز كشيدهام و همسايگان شايستهام به اينطرف و آنطرف ميگردانند بر من تفضل كن و هنگامي كه خويشان اطراف جنازهام را بر دوش گرفتهاند با من مهرباني فرما وهنگامي كه تك و تنها در ميان گودال قبر بر تو وارد شوم بر من بخشش كن ... به من رحم كن در آن هنگامي كه حجت و دليلم قطع شود و زبانم از پاسخ تو لال گردد و هوش در هنگام بازپرسيات از سرم بپرد... و منكر از من، گريه كنم براي بيرون آمدنم از قبر برهنه و خوار كه بار سنگينم را به پشتم بار كرده. يكبار از طرف راستم بنگرم و بار ديگر از طرف چپ و هريك از خلايق را در كاري غير از كار خود ببينم. براي هر يك از آنها در آن روز كاري است كه به خود مشغولش دارد چهرههايي در آن روز گشاده و خندان و شادمانند و چهرههايي در آن روز غبارآلود است و سياهي و خواري آنها رافراگرفته ...
3 )
سوره مبارکه الواقعة آیه 85
وَنَحنُ أَقرَبُ إِلَيهِ مِنكُم وَلٰكِن لا تُبصِرونَ
ترجمه:
و ما از شما به او نزدیکتریم ولی نمیبینید!
4 )
سوره مبارکه عبس آیه 37
لِكُلِّ امرِئٍ مِنهُم يَومَئِذٍ شَأنٌ يُغنيهِ
ترجمه:
در آن روز هر کدام از آنها وضعی دارد که او را کاملاً به خود مشغول میسازد!
لینک ثابت
لزوم قرار گرفتن اعتقاد به معاد و به امتداد نتائج اعمال در الگوی پیشرفت
مسئلهی دومی که [درباب محتوای اسلامی الگوی اسلامی - ایرانیِ پیشرفت] مسئلهی اساسی است، قضیهی معاد، قضیهی محاسبه، قضیهی تمام نشدن قضایا با زوال جسم - با مرگ - است؛ این خیلی مسئلهی مهمی است؛ این که حساب و کتابی در کار است؛ «فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره». ملتی که این اعتقاد را داشته باشد و در برنامهی عملیاش این معنا باشد که «فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره. و من یعمل مثقال ذرّة شرّا یره»،(1) در زندگیاش تحول اساسی به وجود خواهد آمد. اعتقاد به امتداد نتائج عمل، ایثار و جهاد را معنا میبخشد و منطقی میکند. یکی از ابزارهای مهم ادیان - که در اسلام به طور واضحی وجود دارد - مسئلهی جهاد است. جهاد باید همراه با ایثار باشد؛ والّا جهاد نخواهد شد. ایثار یعنی ازخودگذشتگی. در منطق عقل ابزاری، ازخودگذشتگی یک امر بیمنطقی است. خوب، چرا من از خودم بگذرم؟ این اعتقاد به معاد است که این را منطقی میکند، عقلانی میکند. وقتی ما معتقدیم که هیچ عملی از بین نخواهد رفت و همهی اعمال محفوظ است و ما در آن زندگی واقعی - که حَیَوان واقعی و زندگی واقعی است؛ «انّ الدّار الأخرة لهی الحیوان»(2) این اعمال را در مقابل چشممان خواهیم دید، آن وقت اینجا اگر برای تکلیف، برای وظیفه یک چیزی را از دست دادیم، احساس خسارت نمیکنیم؛ ولو آن چیز جانمان باشد، ولو آن چیز عزیزان و فرزندانمان باشد. باید اینها جزو الگوی پیشرفت بیاید و در پیشرفت یک جامعه معنا پیدا کند.1389/09/10
1 )
سوره مبارکه الزلزلة آیه 7
فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيرًا يَرَهُ
ترجمه:
پس هر کس هموزن ذرّهای کار خیر انجام دهد آن را میبیند!
1 )
سوره مبارکه الزلزلة آیه 8
وَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ
ترجمه:
و هر کس هموزن ذرّهای کار بد کرده آن را میبیند!
2 )
سوره مبارکه العنكبوت آیه 64
وَما هٰذِهِ الحَياةُ الدُّنيا إِلّا لَهوٌ وَلَعِبٌ ۚ وَإِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِيَ الحَيَوانُ ۚ لَو كانوا يَعلَمونَ
ترجمه:
این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست؛ و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر میدانستند!
لینک ثابت
تاثیر زیاد داشتن حیات پس از مرگ در تنظیم اعمال و رفتار
مسئلهی عالم پس از مرگ و حیات حقیقی - «و انّ الدّار الاخرة لهی الحیوان»(1). حیات واقعی، حیاتِ بعد از عبور از این مرحلهی زندگی است - تأثیر زیادی در تنظیم اعمال و رفتار و کارهای ما دارد. همین آیاتی که الان تلاوت شد؛ «قل انّ الخاسرین الّذین خسروا أنفسهم و أهلیهم یوم القیامة الّا ذلک هو الخسران المبین».(2) خسران واقعی این است.
از دست دادن مال، از دست دادن جان، از دست دادن عزیزان، از دست دادن لذات زندگی، خسارتهایی است که بر انسان در این دنیا وارد میشود، اما خسارتهای حقیقی اینها نیست. گاهی همین چیزها که به نظر ما خسارت و فقدان میآید، از دست دادن چیزی میآید، وسیلهای است که ما را از آن خسارت بزرگ، از آن خسارت حقیقی محفوظ نگه میدارد. لذاست که در دنیای مادی، در این زندگیای که ما مأمور به انجام کار و تلاش و مجاهدت در آن هستیم، مسئلهی بردن و باختن و جلو افتادن و عقب افتادن و وجهه پیدا کردن و وجهه پیدا نکردن و محبوب شدن و از چشمها افتادن و اینها، مسائل کاملاً درجهی دو و مسائل فرعی به حساب میآید؛ اصل قضیه آن امر حقیقی است، که آن هم با عمل به تکلیف الهی به وجود میآید.1387/03/21
1 )
سوره مبارکه العنكبوت آیه 64
وَما هٰذِهِ الحَياةُ الدُّنيا إِلّا لَهوٌ وَلَعِبٌ ۚ وَإِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِيَ الحَيَوانُ ۚ لَو كانوا يَعلَمونَ
ترجمه:
این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست؛ و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر میدانستند!
1 )
سوره مبارکه الزمر آیه 15
فَاعبُدوا ما شِئتُم مِن دونِهِ ۗ قُل إِنَّ الخاسِرينَ الَّذينَ خَسِروا أَنفُسَهُم وَأَهليهِم يَومَ القِيامَةِ ۗ أَلا ذٰلِكَ هُوَ الخُسرانُ المُبينُ
ترجمه:
شما هر چه را جز او میخواهید بپرستید!» بگو: «زیانکاران واقعی آنانند که سرمایه وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست دادهاند! آگاه باشید زیان آشکار همین است!»
لینک ثابت
اجر داشتن رنجها، محرومیتها و مشکلات زندگی
اگر جانبازی در دوران زندگیِ جانبازی حدود الهی را رعایت و تقوا و پاکدامنی را حفظ کند، آنچنان پاداشی دارد که خدای متعال از او تعبیر میکند به اجر عظیم؛ «للّذین احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظیم»(1) . چیزی را که خدای خالقِ عظمت از آن به عنوان عظیم یاد کند، پیداست که اجر خیلی بالا و بزرگ است. هر کدام از رنجهای بعد از جانبازی برای شما یک حسنه است و ثبت میشود. رنجها، محرومیتها و مشکلات زندگی هر کدام اجری دارد. ما که در مقابل حوادث گاهی بیصبری میکنیم، به خاطر این است که نمیدانیم این حوادث در سرنوشت نهایی ما پیش خدای متعال چه تأثیری دارد. هر کدام از این سختیها مابازائی از اجر و ثواب الهی دارد.
در روایتی دارد که در روز قیامت وقتی پاداش سختیکشیدههای دنیا را جلوی چشم همهی خلایق به آنها میدهند و خلایق میبینند خدای متعال چه پاداش عظیمی را برای رنجکشیدهها قرار داده، اهل محشر و حتّی خود اینها آرزو میکنند که ای کاش در دنیا گوشت بدنشان را با مقراض تکهتکه کرده بودند، برای اینکه اینجا به این رنجها میرسیدند.(2) این مطلب را برای این به من و شما گفتهاند که بفهمیم و لمس کنیم که هر کدام از رنجهای شما در دنیا پیش خدای متعال مابازاء و اجری دارد. لذا قدر این حالت را بدانید و از خدای متعال سپاسگزار و شاکر باشید.1384/08/04
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 172
الَّذينَ استَجابوا لِلَّهِ وَالرَّسولِ مِن بَعدِ ما أَصابَهُمُ القَرحُ ۚ لِلَّذينَ أَحسَنوا مِنهُم وَاتَّقَوا أَجرٌ عَظيمٌ
ترجمه:
آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتی که به ایشان رسید، اجابت کردند؛ (و هنوز زخمهای میدان احد التیام نیافته بود، به سوی میدان «حمرار الاسد» حرکت نمودند؛) برای کسانی از آنها، که نیکی کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگی است.
2 )
إرشاد القلوب إلى الصواب ،حسن بن ابى الحسن ديلمى ج 1 ص 42 ؛
مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار،علی بن حسن طبرسی ص 292 ؛
جامع الاخبار ، تاج الدین شعیری ص 114 ؛
بحارالانوار،علامه مجلسی ج 64ص 236 ،
يَوَدُّ أَهْلُ الْعَافِيَةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنَّ لُحُومَهُمْ قُرِضَتْ بِالْمَقَارِيضِ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ ثَوَابِ أَهْلِ الْبَلَا
ترجمه:
حضرت فرمود: در روز قيامت كسانى كه در دنيا با صحّت و عافيت به سر بردند دوست دارند كه گوشت بدن آنها را با مقراض در دنيا چيده بودند براى آنچه كه مىبينند از ثوابها كه به اهل بلا مىدهند.»
لینک ثابت
روزه ، مظهر صبر در مقابل گناه
برای اینکه از فضای ماه مبارک بهرهمند شویم، این حدیث را عرض میکنم و اندکی دربارهی آن صحبت میکنم. حدیث صحیح معتبر از پیغمبر اکرم (صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) این است: «الصّوم جنّة من النّار»(1) روزه، سپر آتش است. از طرق اهل سنت هم همین مضمون با الفاظ مختلف نقل شده است؛ از جمله این لفظ: «الصّیام جنّة العبد المؤمن یوم القیامة کما یقی احدکم سلاحه فی الدّنیا»؛(2) همچنانکه شما در دنیا با سلاح و وسیلهی دفاعیِ خودتان از خود دفاع میکنید، در آخرت هم بهوسیلهی روزه از خودتان در مقابل تعرض آتش دوزخ دفاع میکنید.
خصوصیت روزه چیست که تعبیر «جنّة من النّار» دربارهی آن بیان شده است؟ خصوصیت روزه عبارت است از کفّ نفس. روزه، مظهر کفّ نفس است؛ «و نهی النّفس عن الهوی».(3) مظهر صبر در مقابل گناه و غلبهی مشتهیات، روزه است. لذا در روایات، ذیل آیهی شریفهی «واستعینوا بالصّبر و الصّلاة»(4) صبر را به روزه تعبیر کردهاند(5). روزه، مظهر گذشت از خواستههاست. اگرچه زمانِ روزه محدود است - چند ساعت در روز، آن هم چند روز در سال - لیکن به صورت نمادین، یک حرکت اساسی برای انسان است. چرا؟ چون هواهای نفسانی و هوسها و مشتهیات و خواستهای نفس، همان مسیری است که انسان را به گناه میرساند. اینطور نیست که مشتهیات نفسانی با گناه ملازم و از یکدیگر اجتنابناپذیر باشند؛ نه، بعضی از مشتهیات نفسانی هم حلال است. اما اینکه انسان دهنهی نفس را بردارد، نفس خود را بیمهار و بیدهنه رها کند و اسیر مشتهیات آن شود، همان چیزی است که امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) در نهجالبلاغه فرمودند: «حمل علیها اهلها»؛(6) او را روی اسب سرکشی انداختهاند که دهنهی آن دست این شخص نیست و اسب سرکش هم او را میبرد به پرتگاه پرتاب میکند. هوای نفسانی انسان را به سمت گناهان میکِشد.1383/08/06
1 )
الكافی،ثقة الاسلام كلینی ج 2 ص 18 ح 5 ؛
تهذیب الاحكام ،شیخ طوسی: ج 4 ص 151 ح 1 ؛
من لایحضره الفقیه،شیخ صدوق : ج 2 ص 74 ح 1871 ؛
بحارالانوار،علامه مجلسی : ج65 ص 333 ح 10 ؛
كنزالعمال ،متقی هندی : ج 8 ص 454 ح23626 ؛
....وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ...
ترجمه:
... روزه سپرى است كه شما را از آتش حفظ مىكند...
2 )
الخصال ،شیخ صدوق ص 45 ح42 ؛
فضائل الاشهر ، شیخ صدوق : ص 134 ؛
بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 93 ص 249 ح 14 ؛
كُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ هُوَ لَهُ غَيْرَ الصِّيَامِ هُوَ لِی وَ أَنَا أَجْزِی [أُجْزَى] بِهِ وَ الصِّيَامُ جُنَّةُ الْعَبْدِ الْمُؤْمِنِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَمَا يَقِی أَحَدَكُمْ سِلَاحُهُ فِی الدُّنْيَا وَ لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْيَبُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ رِيحِ الْمِسْكِ وَ الصَّائِمُ يَفْرَحُ بِفَرْحَتَيْنِ حِينَ يُفْطِرُ فَيَطْعَمُ وَ يَشْرَبُ وَ حِينَ يَلْقَانِی فَأُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ
ترجمه:
رسول خدا (ص) فرمود: خداى بلند مرتبه فرمايد: آدمى هر عملى انجام دهد از آن خودش است جز روزه كه از آن من است و من خود پاداشش می دهم (پاداش آنم) و روزه نگهدار بنده مؤمن است در روز قيامت همان طور كه يكى از شما اسلحهاش در دنيا او را نگهدارى می كند و بوى دهان روزه دار خداى را خوشتر آيد از بوى مشك و روزه دار دو قسم شادى دارد يكى هنگام افطار كه می خورد و مىآشامد و ديگرى موقع ديدار من كه در بهشتش جاى خواهم داد
3 )
سوره مبارکه النازعات آیه 40
وَأَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفسَ عَنِ الهَوىٰ
ترجمه:
و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوی بازدارد،
4 )
سوره مبارکه البقرة آیه 45
وَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ ۚ وَإِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلّا عَلَى الخاشِعينَ
ترجمه:
از صبر و نماز یاری جوئید؛ (و با استقامت و مهار هوسهای درونی و توجه به پروردگار، نیرو بگیرید؛) و این کار، جز برای خاشعان، گران است.
5 )
من لایحضره الفقیه ،شیخ صدوق ج 2 ص 76 ح 1776 ؛
تفسیر عیاشی :ج1 ص 43 ح40
بحارالانوار،علامه مجلسی: ج93 ص 254 ح 30 ؛
فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ قَالَ يَعْنِی بِالصَّبْرِ الصَّوْمَ
ترجمه:
معصوم علیه السلام در مورد سخن خدای عزوجل كه فرموده است از صبر و نماز كمك بگیرید فرمود: منظور از صبر، روزه است
6 )
خطبه 16 : از خطبههاى آن حضرت است هنگامى كه در مدينه با او بيعت شد
ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ ( صلى الله عليه وآله ) وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا
وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ . و من هذه الخطبة و فيها يقسم الناس إلى ثلاثة أصناف
شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِيءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِي النَّارِ هَوَى الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَةِ هَلَكَ مَنِ ادَّعَى وَ خابَ مَنِ افْتَرى مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا يَعْرِفَ قَدْرَهُ لَا يَهْلِكُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ فَاسْتَتِرُوا فِي بُيُوتِكُمْ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِكُمْ وَ لَا يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ .
ترجمه:
عهدهام در گرو درستى سخنم قرار دارد، و نسبت به آن ضامن و پاى بندم. كسى كه عبرتهاى روزگار كيفرهاى پيش رويش را بر او آشكار كند تقوا او را از در افتادن در اشتباهات مانع گردد. هشيار باشيد كه روزگار آزمايش به همان شكل خود در روز بعثت پيامبر (ص) به شما
باز گشته. به خدايى كه او را به حق فرستاد هر آينه همه درهم ريخته مىشويد، و هر آينه غربال مىگرديد، و همچون محتواى ديگ جوشان درهم و برهم گشته تا آنجا كه ذليل شما گرامى و بالا نشينتان پست شود. واپس ماندهها كه كوتاهى كردند پيش افتند، و پيش افتادههاى گذشته پس مانند. به خدا قسم سخنى را مخفى ننموده، و دروغى بر زبان نياوردهام، و به اين اوضاع و چنين زمانى آگاهيم دادهاند.
گناه و تقوا
بدانيد خطاها اسبان سركشند كه افسار گسيخته سوارههاى خود را به پيش مىبرند تا به جهنم وارد كنند. آگاه باشيد كه تقوا مركبهاى راهوار است كه مهارشان به دست سوارههاى آنها سپرده شده، در نتيجه آنان را وارد بهشت مىنمايند. اين وضع حق و باطل است، كه هر يك را خريدارى است، اگر باطل بسيار باشد از گذشته چنين بوده، و اگر حق اندك باشد زياد شدنش را اميد هست. هر آينه كم است جريانى كه از دست رفته به جاى اصلى خود برگردد.
مىگويم: در اين سخن كوتاه جايگاهى از زيبايى است كه از هر گونه توصيف بيرون است، بهرهاى كه از شگفتى در اين كلام به انسان مىرسد بيش از درك حقايقى است كه در آن وجود دارد. در اين سخن علاوه بر آنچه گفتيم اضافاتى از فصاحت هست كه زبان از بيانش عاجز، و انديشه از رسيدن به ژرفايش ناتوان است. اين گفتار مرا نمىفهمد مگر كسى كه عمرش را در صنعت فصاحت صرف كرده، و انديشهاش به ريشههاى آن نفوذ كرده باشد، «و جز دانايان احدى قدرت تعقّل اين كلام را ندارد»
و از همين خطبه است اقسام مردمان
كسى كه بهشت و دوزخ را پيش رو دارد آسوده نيست. كوشنده با شتاب نجات يافت، و جوينده كند رو را اميد هست، و مقصّر در آتش سرنگون است. راست و چپ گمراهى است، و راه ميانه جاده اصلى است، كتاب ماندگار الهى و آثار نبوت بر اين راه است، و گذرگاه سنّت از اين راه است، و بازگشت كار همه به اين جايگاه است. مدّعى به ناحق هلاك شد،
و دروغ باف زيان ديد. آن كه در برابر حق بايستد به هلاكت رسد. و در جهالت انسان همين بس كه اندازه خود را نشناسد. ريشهاى كه بر تقوا روييده نابود نگردد، و زراعت قومى كه آب تقوا خورده تشنه نشود. پس (براى دورى از فتنه) در خانهها بمانيد، و امور بين خود را اصلاح كنيد، توبه پيش روى شماست. نبايد هيچ ستايشگرى جز خدا را بستايد، و هيچ ملامتگرى جز خود را ملامت نمايد
لینک ثابت
قیامت روز آشکار شدن حقایق و بطون
کسی که لذت حرامی را در اینجا[دنیا] آزمایش میکند، این لذت، صورت ظاهر قضیه است؛ باطن قضیه در آن حیات واقعی آشکار میشود؛ آن جایی که پردههای اوهام از جلوی چشم انسان فرو میافتد و حقایق در مقابل او آشکار میشود؛ «هنالک تبلو کل نفس ما اسلفت».(1) آن روز همین لذتِ اینجایی و دنیایی عبارت است از یک عذاب و شکنجهی دوزخی. آن روز، روزی است که واقعیات و حقایق، خود را آشکار میکنند - «هنالک تبلو کل نفس ما اسلفت» - و آنچه را که انسان انجام داده است، حقایق و بطون و ملکات آن در آنجا آشکار میشود. روح ما، ملکات ما و حقایق وجودی ما هم در آنجا خودش را نشان میدهد. مولوی میگوید:
ای دریده پوستین یوسفان
گرگ برخیزی از این خواب گران
پنجهی درندهیی که یوسفها را در اینجا میدرد و انسانهای مظلوم را زیر پا له میکند، باطنش گرگ است؛ انسان نیست. این باطن در آنجا خودش را نشان میدهد و ظاهر میشود. ما نباید قیامت را فراموش کنیم؛ قیامت واقعهی عظیمی است. ما باید همیشه یاد قیامت را در ذهن خود داشته باشیم و از قیامت بترسیم.1383/08/06
1 )
سوره مبارکه يونس آیه 30
هُنالِكَ تَبلو كُلُّ نَفسٍ ما أَسلَفَت ۚ وَرُدّوا إِلَى اللَّهِ مَولاهُمُ الحَقِّ ۖ وَضَلَّ عَنهُم ما كانوا يَفتَرونَ
ترجمه:
در آن جا، هر کس عملی را که قبلاً انجام داده است، میآزماید. و همگی بسوی «اللّه» -مولا و سرپرستِ حقیقی خود- بازگردانده میشوند؛ و چیزهایی را که بدروغ همتای خدا قرار داده بودند، گم و نابود میشوند!
لینک ثابت
از یاد نبردن بیمناکی قیامت، عامل حفاظت انسان از گناه
آیهی شریفه دربارهی قیامت میفرماید: «یستعجل بها الّذین لا یؤمنون بها والّذین امنوا مشفقون منها و یعلمون انّها الحقّ».(1) کفار قریش به پیغمبر میگفتند قیامت و جهنمی که ما را از آن میترسانی، کجاست؟ قرآن میفرماید: «والّذین امنوا مشفقون منها»؛ کسانیکه ایمان دارند، از قیامت بیمناکند. قیامت حقیقتاً اینگونه است. باید از قیامت ترسناک بود، باید قیامت را از یاد نبرد؛ این ضامن حفظ ماست.1383/08/06
1 )
سوره مبارکه الشورى آیه 18
يَستَعجِلُ بِهَا الَّذينَ لا يُؤمِنونَ بِها ۖ وَالَّذينَ آمَنوا مُشفِقونَ مِنها وَيَعلَمونَ أَنَّهَا الحَقُّ ۗ أَلا إِنَّ الَّذينَ يُمارونَ فِي السّاعَةِ لَفي ضَلالٍ بَعيدٍ
ترجمه:
کسانی که به قیامت ایمان ندارند درباره آن شتاب میکنند؛ ولی آنها که ایمان آوردهاند پیوسته از آن هراسانند، و میدانند آن حق است؛ آگاه باشید کسانی که در قیامت تردید میکنند، در گمراهی عمیقی هستند.
لینک ثابت
قیامت، روز آشکار شدن انسان در مقابل خدا با باطن قلب خود
قیامت، روز عرضه شدن بر خداست؛ «و عرضوا علی ربّک صفّا». (1) انسان با حقیقت خود، با باطن قلب خود، با ملکات راسخهی نفس خود، در مقابل خدای متعال آشکار میشود. اینجا هم خدای متعال باطن ما را میبیند، اما آنجا دیگر هیچ پردهپوشییی وجود ندارد؛ خود ما هم میفهمیم و میبینیم؛ خود ما هم خود را محکوم میکنیم. روز جزا، روز پاسخگویی است؛ پاسخگویی به معنای واقعی کلمه؛ پاسخگویی بدون امکان رفع و رجوع بیمورد؛ اصلاً نمیشود انسان عذر دروغین و بیخودی بیاورد. انسان در مقابل خدای متعال است؛ او گریبان انسان را میگیرد.1383/08/06
1 )
سوره مبارکه الكهف آیه 48
وَعُرِضوا عَلىٰ رَبِّكَ صَفًّا لَقَد جِئتُمونا كَما خَلَقناكُم أَوَّلَ مَرَّةٍ ۚ بَل زَعَمتُم أَلَّن نَجعَلَ لَكُم مَوعِدًا
ترجمه:
آنها همه در یک صف به (پیشگاه) پروردگارت عرضه میشوند؛ (و به آنان گفته میشود:) همگی نزد ما آمدید، همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم! اما شما گمان میکردید ما هرگز موعدی برایتان قرار نخواهیم داد!
لینک ثابت
قیامت ، روز آشکار شدن حقایق از زبان، اعضا و جوارح
قیامت، روز محاسبهی بیاغماض است؛ همهی ما محاسبه میشویم. قیامت، روز بسته شدن زبان است. زبانبازیهایی که اینجا میتوان کرد، آنجا دیگر نیست؛ «هذا یوم لا ینطقون و لا یؤذن لهم فیعتذرون»(1). زبان، بسته میشود؛ آنگاه باطن و ملکات و اعضا و جوارح انسان حرف میزنند. اگر در دلمان حقد، حسد، بدبینی، بدخواهی، امراض گوناگون قلبی، کینورزی نسبت به صالحان و شوق و عشق نسبت به گناهان پنهان کرده باشیم، آنجا همه آشکار میشود. قیامت، واقعهی عجیبی است؛ «الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون».(2)1383/08/06
2 )
سوره مبارکه يس آیه 65
اليَومَ نَختِمُ عَلىٰ أَفواهِهِم وَتُكَلِّمُنا أَيديهِم وَتَشهَدُ أَرجُلُهُم بِما كانوا يَكسِبونَ
ترجمه:
امروز بر دهانشان مُهر مینهیم، و دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان کارهایی را که انجام میدادند شهادت میدهند!
لینک ثابت
فدا کردن فرزند برای نجات از عذاب الهی ، آرزوی مجرمین در قیامت
آیات مربوط به قیامت خیلی تکاندهنده است. من پیشنهاد میکنم هر کدام به تنهایی آیات قیامت را مرور کنیم؛ چون به آن احتیاج داریم. این دیگر از چیزهایی نیست که انسان بتواند آن را ثبت کند و آمار بدهد. صدها آیه در قرآن دربارهی قیامت وجود دارد؛ هم بشارتهای قیامت هست، هم تهدیدهای آن؛ هر دو تکاندهنده است. بشارتهای قرآن هم تکاندهنده و جذاب و شوقآفرین است؛ تهدیدهای قرآنی هم تکاندهنده است و دل انسان را آب میکند. «یبصّرونهم یودّ المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذ ببنیه و صاحبته و اخیه و فصیلته الّتی تؤویه و من فی الأرض جمیعا ثمّ ینجیه»؛(1) مجرم از شدت عذاب الهی آرزو میکند که بتواند فرزند خودش را فدا کند تا نجات پیدا کند؛ عزیزان خودش و همهی انسانهای روی زمین را قربانی کند تا از عذاب نجات پیدا کند؛ اما نمیتواند. عذاب الهی است، شوخی که نیست؛ «کلّا انّها لظی. نزّاعة للشوی. تدعوا من ادبر و تولّی. و جمع فاوعی».(2)1383/08/06
1 )
سوره مبارکه المعارج آیه 11
يُبَصَّرونَهُم ۚ يَوَدُّ المُجرِمُ لَو يَفتَدي مِن عَذابِ يَومِئِذٍ بِبَنيهِ
ترجمه:
آنها را نشانشان میدهند (ولی هر کس گرفتار کار خویشتن است)، چنان است که گنهکار دوست میدارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند،
2 )
سوره مبارکه المعارج آیه 15
كَلّا ۖ إِنَّها لَظىٰ
ترجمه:
امّا هرگز چنین نیست (که با اینها بتوان نجات یافت، آری) شعلههای سوزان آتش است،
لینک ثابت
عبور کردن بی لغزش از پل عبودیت و تقوا در دنیا، عامل گذر آسان از پل صراط
امام سجاد (سلاماللَّهعلیه) در دعای ابوحمزه - که دعای خیلی با حال و خوبی است - ترس از قیامت را تشریح میکنند: «ابکی لخروجی عن قبری عریانا ذلیلا حاملا ثقلی علی ظهری»؛ امروز میگریم برای وقتی که عریان و ذلیل و بار سنگین عمل بر دوشم از قبر بیرون میآیم. «انظر مرّة عن یمینی و اخری عن شمالی اذ الخلائق فی شأن غیر شأنی لکلّ امرء منهم یومئذ شأن یغنیه وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة»؛ (1)یک عده چهرههاشان خندان است و خوشنود و خوشحال و سربلندند. اینها چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که در دنیا از پل صراطی که حقیقت و باطناش در آنجاست و مثال آن در اینجاست، توانستهاند رد شوند. این پل صراط، پل عبودیت، پل تقوا و پل پرهیزگاری است؛ «و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم»؛(2) صراط این دنیا، همان صراط روی جهنم است. «انّک علی صراط مستقیم(3)»ی که به پیغمبر میفرماید، یا «ان اعبدونی هذا صراط مستقیم»، همان صراط روی جهنم است. اگر اینجا ما توانستیم از این صراط، درست، با دقت و بدون لغزش عبور کنیم، گذر از آن صراط آسانترین کار است؛ مثل مؤمنین که مانند برق عبور میکنند. «انّ الّذین سبقت لهم منّا الحسنی اولئک عنها مبعدون لا یسمعون حسیسها»؛(6) اصلاً اینها همهمهی جهنم را هم نمیشنوند؛ «و هم فی ما اشتهت انفسهم خالدون لا یحزنهم الفزع الاکبر»(7). فزع اکبر، یعنی دشوارترین ترسی که ممکن است برای انسان پیش بیاید. مؤمنین با همین ابعاد جسمانی و روحانی و نفسانی، فزع عظیمی که در آنجاست، «لا یحزنهم الفزع الاکبر»؛ اینها را محزون و اندوهگین نمیکند؛ اینها از این صراط عبور کردهاند.
برادران و خواهران عزیز! این صراط برای من و شما خیلی حساس است. ما مسؤولیم. ما با آدمهای معمولیِ کوچه و بازار فرق داریم. ما چه نمایندهی مجلس باشیم، چه عضو دولت باشیم، چه مدیر فلان بخش نظامی باشیم، چه بخش قضایی باشیم، همین که شما آقایان و خانمها مسؤولان بخشهای مختلف هستید، کار من و شما سخت است. ما اگر تخطی و لغزش پیدا کنیم و اشکالی در کارمان پیدا شود، ضررش فقط به خود ما نمیرسد؛ ضررش به جمع وسیعی میرسد. ما اگر کمکاری و کوتاهی کنیم، کشور ضرر میکند. ما اگر خدای نکرده از هوای نفس خود در تصمیمگیریها پیروی کنیم، از رفیقبازی و خطبازی و عدم ملاحظهی ارزشهای حقیقی تبعیت کنیم، کشور صدمه میبیند. کار ما سخت است. ما بیشتر از دیگران باید به فکر جهنم و عبور از این صراط دشوار باشیم. این چند سال مسؤولیت، ابدی نیست. نمایندهی مجلس هستید، عضو دولت هستید، وزیرید، مدیرید؛ این سه سال، چهار سال، پنج سال، ده سال میگذرد. اگر این چند سال را دندان روی جگر بگذارید و دنبال کسب پول، دنبال درآمدهای نامشروع، دنبال رانتخواری، دنبال استفادهی از امکانات دولتی و دنبال تعرض به بیتالمال نباشید - اینکه خیلی دشوار نیست - آن وقت «انّ الّذین سبقت لهم منّا الحسنی اولئک عنها مبعدون»(8). «هذا یومکم الّذی کنتم توعدون»؛(9) فرشتگان الهی پیش متقین و مؤمنین میآیند و میگویند این همان روز شماست؛ همان روزی است که وعده و مژدهی آن را انبیا در طول تاریخ به مؤمنین دادهاند. لذت ببرید؛ «ادخلوا الجنّة»(10). ما بیشتر از دیگران باید مراقب باشیم و بیشتر از دیگران از جهنم بترسیم. آتش دوزخ کسانی را که مسؤولیت مضاعف دارند، بیشتر تهدید میکند تا آدمهای معمولی که خودشان هستند و بار مسؤولیت خودشان در دایرهی خیلی محدود و کوچکی. وضع ما سختتر است.1383/08/06
1 )
مصباح المتهجد ، شیخ طوسی : ص 590
اقبال الاعمال ، سید بن طاووس : ص 72 ؛
بلد الامین ، ابراهیم بن علی عاملی كفعمی : ص 210 ؛
بحارالانوار ، علامه مجلسی : ج 95 ص 89 ؛
... أَبْكِی لِخُرُوجِ نَفْسِی أَبْكِی لِظُلْمَةِ قَبْرِی أَبْكِی لِضِيقِ لَحْدِی أَبْكِی لِسُؤَالِ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ إِيَّايَ أَبْكِی لِخُرُوجِی عَنْ قَبْرِی عُرْيَاناً ذَلِيلًا حَامِلًا ثِقْلِی عَلَى ظَهْرِی أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ يَمِينِی وَ أُخْرَى عَنْ شِمَالِی إِذِ الْخَلَائِقُ فِی شَأْنٍ غَيْرِ شَأْنِی لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرةٌَ»
ترجمه:
« برای جان دادنم گريه می كنم، برای تاريكی قبرم می گریم، برای تنگی لحدم گريه كنم، برای سوال نكيرو منكر از من گريه می كنم، برای بیرون آمدن از قبرم می گریم درحالیكه لخت و عریان و خوار و بار گناه را بر پشت می كشم یكبار به راستم بنگرم و یكبار به چپم زمانی كه مردم در كاری غیر از كار من باشند برای هر كسی در آن روز كار خاصی است كه او را به خود مشغول ساخته است. در آن روز چهره هایی باز و خندان و شادمان و چهره هایی كه بر آنها غبار [غم] نشسته و تیرگی و سیاهی و خواری آنها را پوشانده است.
2 )
سوره مبارکه يس آیه 61
وَأَنِ اعبُدوني ۚ هٰذا صِراطٌ مُستَقيمٌ
ترجمه:
و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟!
3 )
سوره مبارکه الزخرف آیه 43
فَاستَمسِك بِالَّذي أوحِيَ إِلَيكَ ۖ إِنَّكَ عَلىٰ صِراطٍ مُستَقيمٍ
ترجمه:
آنچه را بر تو وحی شده محکم بگیر که تو بر صراط مستقیمی.
4 )
سوره مبارکه يس آیه 61
وَأَنِ اعبُدوني ۚ هٰذا صِراطٌ مُستَقيمٌ
ترجمه:
و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟!
5 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 101
إِنَّ الَّذينَ سَبَقَت لَهُم مِنَّا الحُسنىٰ أُولٰئِكَ عَنها مُبعَدونَ
ترجمه:
(امّا) کسانی که از قبل، وعده نیک از سوی ما به آنها داده شده [= مؤمنان صالح] از آن دور نگاهداشته میشوند.
5 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 102
لا يَسمَعونَ حَسيسَها ۖ وَهُم في مَا اشتَهَت أَنفُسُهُم خالِدونَ
ترجمه:
آنها صدای آتش دوزخ را نمیشوند؛ و در آنچه دلشان بخواهد، جاودانه متنعّم هستند.
6 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 103
لا يَحزُنُهُمُ الفَزَعُ الأَكبَرُ وَتَتَلَقّاهُمُ المَلائِكَةُ هٰذا يَومُكُمُ الَّذي كُنتُم توعَدونَ
ترجمه:
وحشت بزرگ، آنها را اندوهگین نمیکند؛ و فرشتگان به استقبالشان میآیند، (و میگویند:) این همان روزی است که به شما وعده داده میشد!
6 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 102
لا يَسمَعونَ حَسيسَها ۖ وَهُم في مَا اشتَهَت أَنفُسُهُم خالِدونَ
ترجمه:
آنها صدای آتش دوزخ را نمیشوند؛ و در آنچه دلشان بخواهد، جاودانه متنعّم هستند.
7 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 101
إِنَّ الَّذينَ سَبَقَت لَهُم مِنَّا الحُسنىٰ أُولٰئِكَ عَنها مُبعَدونَ
ترجمه:
(امّا) کسانی که از قبل، وعده نیک از سوی ما به آنها داده شده [= مؤمنان صالح] از آن دور نگاهداشته میشوند.
8 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 103
لا يَحزُنُهُمُ الفَزَعُ الأَكبَرُ وَتَتَلَقّاهُمُ المَلائِكَةُ هٰذا يَومُكُمُ الَّذي كُنتُم توعَدونَ
ترجمه:
وحشت بزرگ، آنها را اندوهگین نمیکند؛ و فرشتگان به استقبالشان میآیند، (و میگویند:) این همان روزی است که به شما وعده داده میشد!
9 )
سوره مبارکه النحل آیه 41
وَالَّذينَ هاجَروا فِي اللَّهِ مِن بَعدِ ما ظُلِموا لَنُبَوِّئَنَّهُم فِي الدُّنيا حَسَنَةً ۖ وَلَأَجرُ الآخِرَةِ أَكبَرُ ۚ لَو كانوا يَعلَمونَ
ترجمه:
آنها که پس از ستم دیدن در راه خدا، هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و مقام) خوبی به آنها میدهیم؛ و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر میدانستند!
10 )
سوره مبارکه الأعراف آیه 49
أَهٰؤُلاءِ الَّذينَ أَقسَمتُم لا يَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحمَةٍ ۚ ادخُلُوا الجَنَّةَ لا خَوفٌ عَلَيكُم وَلا أَنتُم تَحزَنونَ
ترجمه:
آیا اینها [= این واماندگان بر اعراف] همانان نیستند که سوگند یاد کردید رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! (ولی خداوند بخاطر ایمان و بعضی اعمال خیرشان، آنها را بخشید؛ هم اکنون به آنها گفته میشود:) داخل بهشت شوید، که نه ترسی دارید و نه غمناک میشوید!
10 )
سوره مبارکه النحل آیه 32
الَّذينَ تَتَوَفّاهُمُ المَلائِكَةُ طَيِّبينَ ۙ يَقولونَ سَلامٌ عَلَيكُمُ ادخُلُوا الجَنَّةَ بِما كُنتُم تَعمَلونَ
ترجمه:
همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را میگیرند در حالی که پاک و پاکیزهاند؛ به آنها میگویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام میدادید!»
10 )
سوره مبارکه الزخرف آیه 70
ادخُلُوا الجَنَّةَ أَنتُم وَأَزواجُكُم تُحبَرونَ
ترجمه:
(به آنها خطاب میشود:) شما و همسرانتان در نهایت شادمانی وارد بهشت شوید!
لینک ثابت
اعمال صالح، عامل شادی انسان در قیامت
یکجا پول خوبی سر راه شما قرار میگیرد؛ یک رشوه، هدیه، چشمروشنی - اینها اسمهای مختلفی دارد - و شما میتوانید بدون اینکه هیچ برگه و اثر انگشتی جا بگذارید، امضایی بدهید و گرفتاری برای خودتان درست کنید، این پول را بگیرید و بگذارید توی جیبتان؛ اما محض رضای خدا نمیگیرید؛ هیچکس هم نمیفهمد، پول هم از کیسهی شما میرود؛ اما ثبت میشود و آن وقتی به کار شما میآید که «یوم یفرّ المرء من اخیه و امّه و ابیه و صاحبته و بنیه لکلّ امرء منهم یومئذ شأن یغنیه»(1) است؛ روزی که انسان از برادر خودش بهخاطر کثرت التهاب، شدت، اضطراب و آشفتگی حاکم بر روز قیامت و حساب و جزای الهی و مو از ماست کشیدن الهی میگریزد؛ آن روز چنان سنگین و سخت است که «یوم یجعل الولدان شیبا»(2)؛ جوان را پیر میکند؛ انسان در آن روز از پدر و مادر خودش و از بچهی دُردانهی خودش و از همسر خودش میگریزد. چرا؟ چون «لکلّ منهم یومئذ شأن یغنیه»(3)؛ هر کسی به قدر خودش گرفتارییی دارد که همان گرفتاری خودش برایش بس است و مجال این نیست که به فکر کس دیگری باشد؛ اما در آن روز و در آن جا، «وجوه یومئذ ناضرة»(4)؛ چهرههایی شادند؛ چهرههایی درهمند و گرفته. آن چهرهی شاد، همان چهرههای شماست. چرا؟ برای خاطر اینکه آن چک، آن پول نقد، آن دلار و آن ارز خارجی که بیسروصدا دادند به شما و شما میتوانستید بگیرید و نگرفتید، آن یک ساعتی که در اداره بیشتر کار کردید، آن کارهای خلاف شهوانی که میتوانستید مرتکب بشوید و نشدید، آن گزارش خلاف واقعی که میتوانستید بدهید و ندادید - که تأثیراتی در وضع شما یا دوستتان و دشمنتان میگذاشت - آنجا این اعمال صالح میآید به کمک شما و شما را از آن گرفتاری نجات میدهد؛ آنجاست که آن اعمال به درد شما میخورد؛ آن، خیلی مهمتر از پول اینجاست.1383/07/13
1 )
سوره مبارکه عبس آیه 37
لِكُلِّ امرِئٍ مِنهُم يَومَئِذٍ شَأنٌ يُغنيهِ
ترجمه:
در آن روز هر کدام از آنها وضعی دارد که او را کاملاً به خود مشغول میسازد!
2 )
سوره مبارکه المزمل آیه 17
فَكَيفَ تَتَّقونَ إِن كَفَرتُم يَومًا يَجعَلُ الوِلدانَ شيبًا
ترجمه:
شما (نیز) اگر کافر شوید، چگونه خود را (از عذاب الهی) بر کنار میدارید؟! در آن روز که کودکان را پیر میکند،
لینک ثابت
فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ(۱)
پس بر حذر باشید از آتشی که آتش گیره ی آن آدمی و سنگ است یعنی بر حذر باشید از غضب خدا و آتش دوزخ خدا وتسلیم بشوید در مقابل سخن الهی.
حاصل این جمله در حقیقت انذار و ترساندن است که من در پایان بحث امروز راجع به انذار و تبشیر بحث کوتاهی را عرض خواهم کرد حالا پیرامون همین جمله مقداری توضیح میدهم:
اما « وقود » به معنای آتشگیره است و قاعدتاً آتش قائم به یک جسمی است، یعنی شما یک جسمی را میسوزانید شعله و حرارت آتش بر اثر سوختن آن جسم بوجود میآید. حالا آن جسم یا غلیظ است مثل هیزم و یا جسم رقیقتری مثل گاز فرض کنید، به هر حال یک جسمی در شرایط خاصی احتراق پیدا میکند. و این احتراق همان آتش است که سوزندگی و روشنایی و اشتعال و این چیزها را با خودش دارد. «وقود» یعنی همان ماده و همان جسمی که مایه سوزاندن آتش است و بعضی همین را با آتش زنه اشتباه کردند! یعنی آن چیزی مثل تراشه یا پوشالی که آنرا روشن میکنند تا اجسام حول و حوش او آتش بگیرد و این اشتباه، یک اشتباه در فهم مراد قرآن را پشت سر خود دارد که من حالا نمیخواهم آن اشتباه را بگویم، ولذا شما درستش را بدانید که «وقود» یعنی به معنای «ما یتقد فی النار» است، یعنی آنچه که در آتش مشتعل میشود و میسوزد. بنابراین: آن آتشی که در قیامت هست و آن چیزی که در آن آتش میسوزد چیست؟ میفرماید: او جسم آدمی و سنگ است و در رابطه با آدمی آیات بسیاری از قرآن به این معنا تصریح دارد که جسم آدمی در دوزخ میسوزد و تأویل بردار هم نیست. کلما نزجت جلودهم بدلناهم جلوداً غیرها لیذوقوا العذاب (۲).
یعنی وقتی که پوستهای اینها بر اثر آتش میسوزد، ما پوست دیگر به جسم آنها میرویانیم تا حرارت آتش و شکنجه را بچشند. یا در دعای کمیل هست که امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
وهذا ما لا تقوم له السموات و الارض یا سیدی فکیف بی: آتش دوزخ تو چیزی است که آسمان و زمین طاقت آنرا ندارند تا چه رسد بمن، یعنی تعبیرات روشنی است که پایان بحث پیرامون آن توضیح خواهم داد.
بهرحال انسان گناهکار و انسان کافر و انسانی که از زحمت خدا محروم شده با اعمال خودش برای خود دوزخی فراهم آورده و در آن آتش میسوزد. پس: وقودها الناس آدمی است و بعد از آن: والحجاره یعنی سنگ است که در معنای سنگ حرفهای گوناگونی گفته شده:
بعضی گفتهاند، منظور از سنگ در اینجا، همان بتهای سنگی است دکه کفار آنها را عبادت میکردند که همچنان در طول تاریخ این بتهای سنگی وجود داشته و امروز هم هست. بعضی هم این طور حدس زدهاند که منظور از این سنگ در آیه قرآن، سنگهای قیمتی و جواهراتی است که انسانها آنها را در دنیا زینت گمان میکند و مایه تفاخر خودش به حساب میآورد، ولذا چون همهی اینها مغضوب خدا هستند خداوند آنها را میسوزاند که البته دلیلی نیست که مراد از والحجاره اینها باشد.
بعضی هم گفتهاند منظور از سنگ، آن دلهای آدمیانی هستند که یاد خدا را در دلهایشان راه نمیدهند و در مقابل خدای متعال خضوع نمیکنند، یعنی مثل سنگ هیچ موعظه و هیچ سخن حقی در آنها اثر نمیگذارد و آن کسانی که قائل به هر یک از این سه معنا هستند برای تعبیر و تفسیر خودشان یک معنای رمزی را در نظر دارند و یک شاهدی هم از قرآن برای این سخنشان ذکر میکنند. اما اینکه گفتیم دلیلی ندارد، یعنی دلیلی نداریم که مراد از سنگ در اینجا همان چیزی باشد که آنها میگویند، والاّ مثلاً آن معنای اول که گفتند مراد از سنگ همان بتهاست آیهای در قرآن داریم که:
انکم و ماتعبدون من دونالله حصب جهنم (۳): این خطاب به کفار است، یعنی شما و آن چیزهایی که غیر از خدا میپرستید همهی شما با هم در جهنم خواهید سوخت و این را دلیل گرفتند برای اینکه منظور از حجاره همان بتهای سنگی است، در حالی که میدانیم همهی چیزهایی که میپرستیدند از جنس سنگ نبودند، بلکه از جنس چوب و چیزهای دیگر هم ممکن بود باشد. ولذا این آیه در قرآن هست، اما این آیه دلالت بر این ندارد که مراد از حجاره در اینجا همان بتهای سنگی باشد، یا آن کسانی که میگویند مراد سنگهای قیمتی است، یک معنای رمزی در نظر دارند و آن همان چیزی است که اشاره شد. این سنگهای قیمتی برای اشراف و مترفین و پولدارهای دنیا در طول زمان، همواره یک وسیلهی تفاخری نسبت به دیگران بوده که به آنها علاقهی وافری داشتند و همانطور که شنیدید و میدانید الماسهای گران قیمت، یا برلیانها و زمردهای آنچنانی را به سر و روی خودشان میآویختند برای اینکه تفاخر کنند به انسانهای دیگر، یعنی صرف یک چیز زیباییآور مورد نظر نیست، زیرا ای بسا یک چیز دیگری مثل گل شخص را زیباتر از همراه داشتن یک زمرد میکند، اما زمرد از حیث گرانبها بودن مورد نظر است، یعنی برای پولدارها و برای برخورداران از ثروت مایه تفاخر است، ولذا آن کسانی که گفتند این سنگها در آتش دوزخ سوخته خواهد شد. در واقع برای نفی این بعد و این جنبهی حجاره یک چنین معنای رمزی و سمبلیکی را از قرآن درآوردند. حالا با توجه به اینکه ما این معنای سمبلیک را قبول داریم و میپذیریم که وقتی این وسایل قیمتی مایه تفاخر انسانی برا انسان دیگر شد و انسانها را در مقابل آنها به تحقیر کشاند این چیز بدی است اما دلیل بر این نمیشود که معنای حجاره در این آیه شریفه مثلاً همان جواهرات باشد. یا آن کسانی که گفتهاند منظور دلهای سخت است در این رابطه هم آیاتی در قرآن هست که میگویند: ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره اواشد قسوه و ان من الحجاره لما یتفجر منه الانهار (۴).
دلهای اینها مثل سنگ است. یا سختتر از سنگ، از سنگ گاهی آبی میجوشد، اما از دلهای اینها هیچ خیری نمیجوشد انسانهایی در دنیا هستند که دلهایشان واقعاً مثل سنگ است، هیچ حرف حقی و هیچ سخن معقول و منطقی و هیچ انگیزهی انسانی در دلهای اینها وجود ندارد و مشاهده نمیشود، مثل این قساوتمندان معروف عالم که انسان تعجب میکند چگونه اینها در حقایق اینقدر سنگدل هستند؟! اما اینکه مراد از حجاره در این آیه همین دلهای سخت و سنگ باشد، برای این هم انصافاً هیچ دلیلی نداریم. وقودها الناس و الحجاره آتشگیرهی دوزخ خداوند، در قیامت انسانها هستند و سنگها. بهرحال اینکه بگوییم این سنگ، یعنی دلهای سخت همان انسانهاست، با قرآن نمیشود اینگونه روبرو شد که انسان از ذوق و سلیقهی خودش یک معنایی را تصور کند و آن را به حساب قرآن بگذارد و بگوید مراد این است! نمیشود اینطور معنا کرد. البته باید عرض کنم: که ایبسا همین الفاظ و عبارات قرآنی، معنایی بسیار و دقیقی داشته باشد و الان که من دارم برای شما بیان میکنم در آن حدی که مطالعه دارم و دقت کردم، چیزی را از آن نمیفهمم، یعنی همان ظاهرش را حس میکنم، اما یک انسان با معرفت بالا در یک توجه و تدبری، ناگهان ممکن است یک معنای بسیار ظریف و پرمغز و عمیقی را از همین جمله پیدا کند این چیزی است که نمیشود آنرا نفی کرد، این عبارت و این جمله که در کتابها هست تا آن جایی که بنده فهمیدم، گنجایش و تحمل این معنا را که برای شما بیان کردم ندارد و این معانی را نمیشود بر این کلمات بار کرد، اما ممکن است یک معنای ظریف و پرعمق دیگری داشته باشد.
بنده در تأمّلات قرآنی بارها اتفاق افتاده، بعد از آنکه یک آیه را بیشتر از صد مرتبه خواندم و یک معنای لطیفی را از آن نفهمیده بودم، وقتی برای صدویکمین بار میخوانم و دقت میکنم آن معنا را درک میکنم و حال اینکه آیه همان آیه است و من هم همان آدمی هستم که آیه را صدبار با دقت خواندم و نفهمیدم! آنوقت انسان تعجب میکند که چگونه این معنا را از آیه نمیفهمید، ولذا شما با انس به قرآن به این سلسله تأمّلات قرآنیی خودتان ادامه بدهید و با تدبر به قرآن مراجعه کنید، شاید بتوانید یک معنای لطیفی پیدا کنید. البته توجه داشته باشید که هر چیزی به ذهن انسان آمد فوراً نباید بگود این معنای قرآنی است، بلکه باید ازلحاظ ترکیب زبانی، سازگار و قابل قبول باشد، نه اینکه اگر یک معنای دوری به ذهن کسی برسد فوراً بگوید مراد این است! چه دلیلی دارد که مراد آیه این است؟ باید انسان اهل زبان باشد تا بتواند معنا را از این جمله بیرون بیاورد و تا آنجایی که من میفهمم اینطور است که وقود آتش دوزخ سنگ است. چوب را دیده بودیم که در آتش بسوزد، اما آن آتش مشتعل و سوزندهای که سنگ را میگدازد طبعاً آتش بسیار سختی است. این برای ترساندن ما و برای توجهدادن به ما است که بدانیم این حقیقت دارد. یعنی این شکنجه برای انسانهای ناسپاس و برای کسانی است که در این نشأه دنیوی ناسپاسی کردند و این چیزی است که امروز اینها با دست خودشان برای آنجا فراهم میکنند.
پس اگر امروز ما خدای نکرده دچار وادی کفر به خدا شویم و از نعمت بزرگ هدایت الهی روی برگردانیم ناسپاسیی آن نعمت بزرگ است که یک چنین شکنجهای برای ما آماه شده: اعدت للکافرین: و اینکه میفرماید: این شکنجه برای کافران آماده شده است، کافر یعنی چه؟ و ناسپاسیی کدام نعمت الهی کفر است؟ آیا ناسپاسی نعمت نان و آبی که خدا بما داده؟ که البته ناسپاسیی اینها هم بد است، اما ناسپاسیی بزرگتر، ناسپاسیی هدایت خداست. خدا راه را و وسیله شناختن راه را در مقابل ما قرار داده و آن، خرد واندیشه و قدرت تأمّل و عقلی است که در وجود ماست. لذا اگر ما این عقل را با جهالتها و تعصبها و خودخواهیها و با کوتاهی کردن در تأمّل و اندیشه پوشاندیم، از راه هدایت منحرف شدیم و این ناسپاسی و کفران نعمت الهی است و کافر یعنی ناسپاس این نعمت، البته ممکن است کسانی در جهالت بمانند به خاطر اینکه دستشان نرسد، مثل اینکه انسان متوسط معمولی در یک گوشهی دنیا که نور هدایت به او نرسیده است و او هم دارد برای خودش به یک شکلی زندگی میکند، او را ما به این معنا کافر نمیگوئیم، یعنی این بیدین هست، اما کافر نیست بلکه کافر آن کسی است که با راه هدایت مقابله میکند و ناسپاسی یعنی مقابله کردن، والاّ اگر کسی نعمت را نشناخته باشد به او نمیگویند، کفران نعمت کرد. پس باید نعمت را شناخته باشد و فکر را و اندیشه را و چشم بصیرتی را که خدا بما داده بر روی حقایق عالم ببندد و حقایق وجود را نادیده بگیرد، لذاست که در قرآن میفرماید: الم نجعل له عینین (۵) آیا ما برای او دو چشم قرار ندادیم که را مقابل خودش را ببیند؟ یا در جای دیگری از قرآن میفرماید: انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفوراًً، انا اعتدناللکافرین سلاسل و اغلالاً و سعیراً (۶) آن کسانی که کفران نعمت الهی را بکنند برای آنها آفریدیم و قرار دادیم آتش دوزخ را. اسلام و تمام ادیان برای این آمدند که انسانها با اندیشه و فکر و آگاهی خود و با تبعیت از این فکر و آگاهی را کمال را پیدا کنند (نه اینکه چیزی را بفهمند و از آن تبعیت نکنند) و در این نشأهی دنیوی، یعنی در این فاصلهی بین ولادت و مرگ که یک نشأهای از زندگی ماست و یک بخشی از نوار طولانیی زندگی ما را تشکیل میدهد (و نشأهی مهمتر آن بعد از مرگ است) راه هدایت را پیدا کنیم و با پیمودن راه کمال، خودمان را هر چه بیشتر به خدا نزدیک کنیم تا به مقامات عالیهای که خدا برای انسانها معین کرده برسیم و گر چنانچه ما این کار را نکنیم و این نعمت الهی را ناسپاسی کردیم، به مصیبتها و شکنجهها که خدا آماده کرده دچار خواهیم شد اعدت للکافرین: پس خدای متعال با این سخن: وقودها الناس و الحجاره: میخواهد دل این انسانی را که مخاطب آیه هست به این عظمت شکنجهی الهی متوجه کند. این معنای مختصری پیرامون این آیه بود. اما اینکه گفتم یک بخشی دربارهی انذار و تبشیر (یعنی ترساندن و بشارت) عرض میکنم: در آیات زیادی از قرآن وظیفهی پیغمبران اینگونه بیان شده است که بیایند به انسانها بشارت بدهند و انذار کنند. مبشراً و نذیراً: یا در بعضی از آیات آمده است نذیراً للعالمین تو را فرستادیم برای ترساندن و این تعبیر در قرآن، هم در مورد پیغمبر ما و هم در مورد پیغمبران گذشته زیاد تکرار شده، (بشارت دادن و ترساندن که البته انذار و تبشیر بکار رفته) حالا به چه چیزی بشارت و از چه چیزی ترساندن است؟ که از عنوان بشارت دادن و انذار در یک جمله میتوان گفت: بشارت یعنی نیک روزی، انذار یعنی ترساندن از تیره روزی و این حرفی است درست. پس پیغمبران آمدهاند تا انسانها را بشارت بدهند به نیکروزیهایی که در صورت تبعیت از آئین الهی در انتظار آنهاست و این نیکروزی، هم شامل نیکروزی دنیوی و هم شامل نیکروزی بعد از مرگ است. یعنی کسانی که از راه انبیاء تبعیت بکنند دنیای خوبی هم خواهند داشت و کسانی که از راه انبیاء تبعیت نکنند دنیایشان هم دنیای بدی خواهد بود: و من اعرض عن ذکری فانّ له معیشتاً ضنکاً (۷) زندگی هم برای آنها زندگیی سخت و تنگی خواهد شد، البته اولین چیزی که به ذهن یک کسی که تدبر در اطراف این آیات و مفهوم قرآنی نکرده باشد مطرح میشود، این است که: پس چگونه است که ما میبینیم برخی دین خدا را مورد توجه قرار ندادهاند و آئین خدا را رد کردهاند، اما در عین حال زندگیهای خوبی دارند؟ فرضاً مترفین تاریخ که با خوشگذرانی و عیش و نوش زندگی کردند و بعد مردند، خدا را هم نمیشناختند، بنابراین کجای معیشت اینها ضنک است؟ یا امروز مثلاً شما در میان ملتها و دولتها میبینید انسانهایی هستند که از زندگی راحتی برخوردارند، معیشت ضنک اینها کجاست؟ و متقابلاً مسلمانهایی را میبینید که زندگیی بدی دارند؟ اولاً آن معیشت ضنک و سختی و تنگیی زندگی فقط این نیست که انسان غذا برای خوردن پیدا نکند، یا فقط این نیست که انسان اگر خواست پول خرج بکند پول در جیب خودش نداشته باشد تا خرج کند، یا اینکه اگر کسی پول در جیب داشته باشد و زندگیی آسودهای، بگوئیم این دیگر معیشت ضنک ندارد. انسان علاوه بر این نیازها یک نیاز فطری دیگری هم دارد که آن نیاز فطری با این چیزها برآورده نمیشود. یعنی ممکن است در حال غفلت به سر ببرد، اما آن نیاز به حال خودش باقی باشد و آن نیاز آرامش قلب و طمأنینه است که جز با توجه بخدا و جز با کار برای خدا تأمین نخواهد شد. آن کسی که از نعمت و عیش دنیوی برخوردار است. این، آن اطمینان و آرامش و سکینهی روحی را ندارد، لذا هر لحظه برای او از دست دادن این نعمت یک دلهره است و هر لحظهای از عمر خود را که از دست میدهد. یک خسارت و یک حسرت است، چون این چیزی را که دارد از دست میدهد به جای آن هیچ چیزی در دست او نخواهد بود. این انسانی که از زندگی خوش و عیش و نوش و راحتی برخوردار است بطور دائم یک حزنی گریبانگیر اوست. ممکن است غافل و مست باشد، اما لحظات زیادی در زندگی او هست که متوجه میشود یک چیز قیمتی را که همهی هستی اوست دارد بسرعت از دست میدهد و آن لحظات خوش زندگی است که هیچ چیز جای آنها را پر نخواهد کرد.1371/02/23
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 24
فَإِن لَم تَفعَلوا وَلَن تَفعَلوا فَاتَّقُوا النّارَ الَّتي وَقودُهَا النّاسُ وَالحِجارَةُ ۖ أُعِدَّت لِلكافِرينَ
ترجمه:
پس اگر چنین نکنید - که هرگز نخواهید کرد - از آتشی بترسید که هیزم آن، بدنهای مردم (گنهکار) و سنگها [= بتها] است، و برای کافران، آماده شده است!
2 )
سوره مبارکه النساء آیه 56
إِنَّ الَّذينَ كَفَروا بِآياتِنا سَوفَ نُصليهِم نارًا كُلَّما نَضِجَت جُلودُهُم بَدَّلناهُم جُلودًا غَيرَها لِيَذوقُوا العَذابَ ۗ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزيزًا حَكيمًا
ترجمه:
کسانی که به آیات ما کافر شدند، بزودی آنها را در آتشی وارد میکنیم که هرگاه پوستهای تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوستهای دیگری به جای آن قرار میدهیم، تا کیفر (الهی) را بچشند. خداوند، توانا و حکیم است (و روی حساب، کیفر میدهد).
3 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 95
وَحَرامٌ عَلىٰ قَريَةٍ أَهلَكناها أَنَّهُم لا يَرجِعونَ
ترجمه:
و حرام است بر شهرها و آبادیهایی که (بر اثر گناه) نابودشان کردیم (که به دنیا بازگردند؛) آنها هرگز باز نخواهند گشت!
4 )
سوره مبارکه البقرة آیه 73
فَقُلنَا اضرِبوهُ بِبَعضِها ۚ كَذٰلِكَ يُحيِي اللَّهُ المَوتىٰ وَيُريكُم آياتِهِ لَعَلَّكُم تَعقِلونَ
ترجمه:
سپس گفتیم: «قسمتی از گاو را به مقتول بزنید! (تا زنده شود، و قاتل را معرفی کند.) خداوند اینگونه مردگان را زنده میکند؛ و آیات خود را به شما نشان میدهد؛ شاید اندیشه کنید!»
6 )
سوره مبارکه الانسان آیه 3
إِنّا هَدَيناهُ السَّبيلَ إِمّا شاكِرًا وَإِمّا كَفورًا
ترجمه:
ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!
6 )
سوره مبارکه الانسان آیه 4
إِنّا أَعتَدنا لِلكافِرينَ سَلاسِلَ وَأَغلالًا وَسَعيرًا
ترجمه:
ما برای کافران، زنجیرها و غلها و شعلههای سوزان آتش آماده کردهایم!
7 )
سوره مبارکه طه آیه 124
وَمَن أَعرَضَ عَن ذِكري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكًا وَنَحشُرُهُ يَومَ القِيامَةِ أَعمىٰ
ترجمه:
و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور میکنیم!»
لینک ثابت
قابل فهم نبودن زندگی بعد از دنیا
مرحلهی بعدی زندگیی ما از مرحلهی فعلیی زندگیمان کاملتر است. امروز ما اسیر و محدود به چهار دیوار جسم هستیم. گرچه عقلمان پرواز میکند و بینش ما همهجا را سیر میکند و ارادهی ما بر بسیاری از چیزها فائق میآید، اما محدودیتهای جسمی برایمان هست، لکن در آن نشأه این محدودیت جسمی وجود ندارد و انسان به معنای بسیار وسیعتری بینهایت میشود (اگر چه در دنیا هم یک بینهایتهایی مجازی در وجود بشر هست، چون بینهایت به معنای حقیقی فقط خدای متعال است) یعنی انسان در نشأهی بعد از مرگ و عمدتاً در قیامت و بهشت و دوزخ یک سعهی وجودی پیدا میکند، این چیزی است که ادیان نسبت به او اتفاق نظر دارند و در آن نشأه دو قسم زندگی هست: یکی زندگیی خوش و راحت و از همه جهت کامل، و دیگری زندگیی تلخ و سخت و در حد اعلای شکنجه و سختی است. آن اولی اسمش بهشت است و آن دومی اسمش جهنم است، که ما امروز با مقیاسها و پارمترهای این دنیا نمیتوانیم بهشت و جهنم را بشناسیم، درست است که در آنجا گفتهاند جنات تجری من تحتها الانهار (1) باغستانهایی هست که جویبارها در آنها روان هستند و این یک چیزی است که آن حقیقت دور از دسترس را تا حدودی به ذهن ما نزدیک میکند، اما این، همهی آن حقیقت نیست. خطاست اگر کسی خیال کند بهشت یک باغ باصفائی است و جویها و درختهای خوبی دارد! اگر این بود دیگر وجود آن نشأه لزومی نداشت، چون در این نشأه هم باغ و جوی و جویبار هست، ما مسائل بعد از مرگ را با مقیاسهای این دنیا نمیتوانیم بسنجیم. همچنانکه اگر جنین در رحم مادر فرضاً شعور و هوش پیدا میکرد و میخواستند با او راجع به مسائل نشأهی خارج از رحم مادر حرف بزنند برایش قابل درک نبود و مثلاً نمیتوانست درک کند که حرکت کردن، جست و خیز کردن، اینجا و آنجا رفتن و چیز خوردن از دهان چگونه است؟ یعنی او که فقط از طریق بند ناف خودش تغذیه میکند مسائل نشأهی دنیوی برایش تصور نیست. البته جنین در رحم مادر، هوشمندی و درک ندارد و این فقط یک مرض است که چنین چیزی را او نمیتوانست بفهمد.1371/02/23
1 )
سوره مبارکه الفتح آیه 5
لِيُدخِلَ المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ جَنّاتٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدينَ فيها وَيُكَفِّرَ عَنهُم سَيِّئَاتِهِم ۚ وَكانَ ذٰلِكَ عِندَ اللَّهِ فَوزًا عَظيمًا
ترجمه:
هدف (دیگر از آن فتح مبین) این بود که مردان و زنان با ایمان را در باغهایی (از بهشت) وارد کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، در حالی که جاودانه در آن میمانند، و گناهانشان را میبخشد، و این نزد خدا رستگاری بزرگی است!
لینک ثابت