تلاش عناصری از ارتش برای نابودی آن در اوائل انقلاب بدون شک یکی از برجستهترین و مفیدترین اقدامات و ابتکارات امام بزرگوار، اعلام «روز ارتش» بود. اگر یک نگاهی بکنیم به انگیزههایی که آن روز در سطح کشور و نسبت به همهی زوایای کشور در ذهن دشمنان ایران و انقلاب وجود داشت، میفهمیم که اعلان یک روز به عنوان روز ارتش کار بزرگی بود، کار مفیدی بود، کار ضروری و لازمی بود. بعضی از شما جوانها یادتان نیست آن روزها را، بعضی هم اصلاً در آن ایّام در دنیا نبودید؛ انگیزهی بسیار قوی و خطرناکی وجود داشت حتّی از درون خود ارتش برای نابود کردن ارتش ایران؛ تلاش میکردند؛ برای این کار، منطق و فلسفه ارائه میکردند. در داخل خود ارتش عناصری وجود داشتند که بهعنوان ارتش مکتبی و ارتش توحیدی، میخواستند ارتش را از بین ببرند و نابود کنند؛ چنین انگیزههایی وجود داشت، امام در مقابل این انگیزهها ایستاد؛ امام تشخیص دادند که ارتش باید با قوّت و قدرت بماند و نقش ایفا کند و عوارضی را که توانسته بود در دوران طاغوت، ارتش را از مردم جدا بکند، بایستی زائل کرد؛ و زائل کردند. ارتش بهعنوان یک مجموعهی انقلابی و نه فقط انقلابیِ به زبان و ادّعا، بلکه انقلابیِ در عمل، در عرصهها باقی ماند، در وسط میدان باقی ماند و نقش ایفا کرد.1394/01/30
تبعید امام خمینی(ره) به دلیل اعتراض به طرح کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکائیها یکی از این عبرتها در همین سیزدهم آبان است. قدرت الهی از یک طرف - که همهچیز در همین جملهی «قدرت الهی» مندرج است - و بعد ارادهی مبارزه و ایستادگی در راه مبارزه، که متکی به قدرت الهی و توفیق الهی است، از طرف دیگر، سیزدهم آبان را یک برجستگی بخشیده است. امام عزیز ما، آن مرد یگانهی تاریخ ما، در مقابل طرح کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکائیها - که آن روز در ایران همهکاره بودند - ایستاد و به خاطر این اعتراض، روز 13 آبان با حال غربت و تنهائی، به وسیلهی مزدوران آمریکا از ایران تبعید شد. در آن روز و در این تبعید، هیچ کس در کنار امام نبود. البته دلهای مردم با امام بود؛ اما امام را از خانهاش ربودند و در غربت کامل، او را در روز 13 آبان سال 43 از ایران تبعید کردند. پانزده سال بعد - پانزده سال، زمان زیادی نیست؛ مثل برق میگذرد - فرزندان امام، یعنی جوانان انقلابی دانشجو، در روز 13 آبان رفتند لانهی جاسوسی آمریکا در تهران را تسخیر کردند؛ آمریکا را از ایران تبعید کردند. ببینید فعل و انفعال حرکت مردمیِ متکی به ارادهی الهی و قدرت الهی، چه کار میکند. امام در آن غربت در تبعید ایستاد، با کمال استقامت راه را دنبال کرد و مردم را کمکم و بمرور آورد وارد صحنه کرد. امام مردم را بیدار کرد؛ احساس استقلال و آرمانخواهیِ همراه با مجاهدتی که در آن هیچ خوف و ترسی وجود ندارد، در مردم زنده کرد. مردم به میدان آمدند و انقلاب پیروز شد. مردم در انقلاب، شاه را از ایران راندند؛ در 13 آبان، آمریکا را از ایران راندند. لذا امام فرمود: انقلابی بزرگتر از انقلاب اول. این یک عبرت است. یعنی یک ملت وقتی در راه درست، با هدایت صحیح و با بصیرت، ایستادگی و استقامت میکند، هیچ قدرتی در مقابل او تاب مقاومت ندارد. همهی مانعها برداشته شد. این مسئله، محال به نظر میآمد. حکومت سلطنتیِ دو هزار و پانصد ساله، آن هم با پشتیبانی همهی قدرتهای مادی دنیا، از ایران برچیده شود؟ باورکردنی بود؟ اما ارادهی اسلامی و ایمانی ملت ایران به رهبری امام، این امر محال را ممکن کرد؛ این امر نشدنی، واقع شد. همه در مقابل چشمشان این را بوضوح دیدند و آن را لمس کردند. و از این بالاتر، پرچم تسلطِ ظالمانهی متکبرانهی آمریکا از بام ایران پائین کشیده شد؛ زیر پای جوانهای مؤمن ما لگدمال شد. این هم نشدنی به نظر میرسید. این هم یک کار ناممکن به نظر میرسید. تحلیل میکردند، میگفتند، مینوشتند که ایران اسلامی چون در مقابل آمریکا ایستاده است، پس قطعاً شکست میخورد و مجبور به عقبنشینی میشود. تحلیلهای مادی این را میگفت، این را نشان میداد. خیلی از روشنفکرنمایان ما که خود را اهل تحلیل سیاسی و زیر و رو کردن حوادث و استنتاج از حوادث میدانستند، اینجور تحلیل میکردند. اما بعکس شد؛ اسلام پیروز شد، جمهوری اسلامی پیروز شد، آمریکا مجبور به عقبنشینی شد.1390/08/11
احیاء اسلام و دمیدن روح خودباوری در ملت؛ دستاوردهای بزرگ امام خمینی(ره) یك مطلب دربارهی ممشای امام و راه آن بزرگوار و هدفهای ایشان عرض میكنم. و آن این است كه در جمعبندیِ توصیههای امام و شعارهای امام و مطالباتی كه ایشان از مردم، از مسئولان، از آحاد مسلمانان جهان داشتهاند، دو پرچم برافراشته را در دست امام ملاحظه میكنیم. در حقیقت امام بزرگوارِ ما در این نهضت عظیمی كه در كشورمان و در جهان اسلام به وجود آوردند، دو پرچم را بلند كردند و برافراشته نگاه داشتند: یك پرچم عبارت است از پرچم احیاء اسلام؛ به عرصه آوردن این قدرت عظیم و لایتناهی. پرچم دوم، پرچم عزت و سربلندی ایران و ایرانی. این دو تا پرچم برافراشتهی به دست قدرتمند امام بزرگوار ماست. پرچم اول كه در حقیقت یك بعد از دعوت امام و نهضت امام است، مربوط به امت بزرگ اسلامی است. پرچم دوم هم اگرچه كه مربوط به ملت ایران است، مربوط به ایران و ایرانی است، اما چون یك تجربهی عملی از تحرك حیاتبخش اسلام است، برای امت اسلامی امیدآفرین و حركتساز است. چون این نهضت بزرگ در ایران تجربهی عملیِ بیداری اسلام و تحقق اسلام بود، بنابراین اگرچه كه به طور مستقیم مربوط به ایران و ایرانی است، اما نتیجهی آن باز برای امت اسلام دارای ارزش و اهمیت است. من دربارهی هر دو بعد، مطالب كوتاهی را عرض میكنم ... وجه دوم مربوط به عزت ایران و ایرانی است. اولین كار و مهمترین كاری كه امام بزرگوار ما در این بخش دوم انجام داد، این بود كه احساس حقارت را از ملت ایران گرفت و از روح آنها زدود؛ این خیلی مسئلهی مهمی است. ملت ما از صد و پنجاه سال پیش، صد سال پیش، بر اثر عوامل گوناگون، در خود احساس حقارت میكرد؛ خودكمبینی احساس میكرد؛ از جنگهای دوران قاجار بگیرید و آن شكستهای سخت و از دست دادن شهرهای مختلف در زمان قاجار، تا بعد در دوران پهلوی، زمان رضاخان، آن دیكتاتوری و سركوب سخت ملت، كه مجال نفس كشیدن به كسی داده نمیشد؛ بعد در دوران بعد از پهلوی اول، زمان محمدرضا، با حضور آمریكائیها، با ایجاد سازمان امنیت و ساواك، با آن رفتار خشنی كه با مردم میكردند، مردم احساس میكردند كه هیچ توانی دیگر برایشان نمانده است. در چند مسئلهی مهم ملت ایران احساس شكست كرد؛ از قضیهی مشروطه كه ملت ایران شكست خورد بعد از اینكه پیروز شده بود، تا قضیهی نهضت ملی كه باز ملت ایران با آنكه یك حركت عظیمی را كرد، متصدیان و مسئولان نتوانستند این حركت را نگه دارند و ملت ایران شكست خورد؛ بعد از آن یك دیكتاتوری سخت از سال 33 تا سال 57 - در طول بیست و چهار سال - بر مردم حاكم بود، كه مردم واقعاً روحیهای دیگر نداشتند. از طرفی روشنفكران غربزده كه خیلی از آنها در دستگاههای حكومت ظالم حضور داشتند، با حرف خودشان و با عمل خودشان به مردم اینجور تفهیم كرده بودند كه شما عرضه ندارید؛ عرضهی هیچ كاری را ندارید؛ باید تقلید كنید. در علم تقلید كنید، در صنعت تقلید كنید، در فرهنگ تقلید كنید، در لباس تقلید كنید، در خوراك تقلید كنید، در حرف زدن تقلید كنید. حتّی كار را به جائی رساندند كه یك وقتی گفتند: باید خط فارسی را تغییر بدهیم! ببینید چقدر یك ملت باید از استقلال و عزت نفس دور شده باشد كه جرأت كنند كسانی بگویند خطّت را تغییر باید بدهید. خط فارسی كه هزار سال میراث علمی ما با آن نوشته شده است، این را عوض كنیم، تغییر بدهیم، خط اروپائیها را بیاوریم و از آنها تقلید بكنیم؛ كار را به این جا رسانده بودند. امام آمد این روح حقارت را گرفت و در طول پانزده سال نهضت امام تا پیروزی انقلاب و از روز پیروزی انقلاب به نحو دیگری تا ده سال عمر بابركت آن بزرگوار، دائم روح خودباوری را در این ملت دمید: شما میتوانید، ما میتوانیم، شما قادرید، شما بزرگید، شما قدرتمندید.1388/03/14
نابودی نظام استبدادی و مقابله با وابستگی؛ نتیجه حضور مردم و رهبری امام خمینی(ره) [یك نكته در باب شناخت]تاریخچهی پرماجرای انقلاب ما این است كه توجه كنیم كه كشور ما بعد از اینكه سالهای متمادی دچار استبداد سلطنتی بود تا دورهی مشروطه، مشروطیت یك فرصتی بود برای تنفس؛ یعنی انتظار این بود كه حادثهی نهضت مشروطیت یك مجال تنفسی برای این ملت به وجود بیاورد، به آنها آزادی بدهد؛ اما اینجور نشد. مشروطیت از همان اول به وسیلهی بیگانگان، به وسیلهی قدرت مسلط آن روزِ دنیا یا یكی از قدرتهای مسلط آن روزِ دنیا كه دولت انگلیس بود، مصادره شد. بعد از هرج و مرجی كه در اوائل مشروطه به وجود آمد، به فاصلهی چند سال، همان دولت بیگانهی سلطهگر خارجی - یعنی انگلیس - یك دیكتاتور خشن و بیرحم و بسیار خطرناكتر از سلاطین قبل از مشروطه - یعنی مظفرالدین شاه و ناصرالدین شاه - را بر سر كار آورد كه او رضا خان بود. دیكتاتوریِ رضا خان بمراتب از دیكتاتوری ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه برای كشور و ملت ما بدتر و خشنتر بود كه انگلیسها او را سر كار آوردند. در واقع ما از دوران استبداد، وارد دوران آزادی نشدیم، بلكه وارد دوران استبداد دیگری همراه با وابستگی شدیم؛ یعنی ملت طعم آزادی را نچشید. لذا وقتی نهضت اسلامی در ایران شروع شد و امام هدف از این نهضت را ریشهكن كردنِ حكومت استبدادی و حكومت سلطه و قطع نفوذ بیگانگان اعلام كرد، خیلی از مبارزین قدیمی و افرادی كه دستشان تو كار مبارزه بود، زیاد باورشان نمیآمد؛ نمیتوانستند درست تصور كنند كه چطور ممكن است چنین چیزی! سلطنت را در این كشور انسان از بین ببرد؟! من یادم است در همان سالهای آخر مبارزه - كه امام بحثهای اساسی مربوط به حكومت را كرده بودند و این بحثها در بین مردم پخش شده بود و ایشان اعلام كرده بودند كه شاه خائن است و شاه باید برود - بعضی از عناصر مبارز، فعال و خوب - كه بعد هم در انقلاب فعالیتهای زیادی داشتند - حتّی آنها، میگفتند: مگر ممكن است؟! چطور امام مسئلهی سلطنت را مطرح میكند؟ مگر میشود با سلطنت درافتاد؟! باورشان نمیآمد. علت این بود كه دوران طولانی اختناق و استبداد در این كشور همراه شده بود با نفوذ بیگانه، سلطهی بیگانه و حمایت بیگانگان از نظام سلطنت. ولی این اتفاق افتاد. نهضت عظیم اسلامی، همت مردم، رهبریِ شخصیت بینظیری مثل امام - كه حقاً و انصافاً شخصیت بینظیری بود - كار خودش را كرد. «صبر» و «بصیرت». بنده بارها از كلام امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) این را نقل كردهام: «لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر»؛ بصیرت - آگاهی - و صبر؛ یعنی استقامت، پافشاری، خسته نشدن. این دو خصوصیت در ملت ایران پیدا شد و كار خودش را كرد و انقلاب پیروز شد. در واقع تشكیل نظام جمهوری اسلامی، پاسخی بود به نیاز بلندمدتِ تاریخیِ ملت ایران. ملت ایران از دل آرزوهای تاریخی خودشان، جمهوری اسلامی را عَلم كردند و سر پا كردند. خوب، بدیهی است وقتی كه یك نظامی اینجور در آرزوهای دیرین مردم ریشه دارد، این نظام ماندنی است؛ این نظام قابلیت بقاء دارد، قابلیت رشد دارد، ریشه میدواند و دشمنی با این نظام آسان نیست. و این اتفاق افتاد. یقیناً هیچ جریان مبارز دیگری نمیتوانست در كشور ما نظام سلطنتی را از بین ببرد - جوانهای عزیز! این را بدانید و مطمئن باشید - جز جریان اسلامی و دینیای كه پیش آمد. هیچ جریان دیگری، هیچ حزبی، هیچ مجموعهی مبارزی امكان نداشت بتواند نظام استبدادی وابستهی به قدرت آمریكا را در این كشور سرنگون كند؛ كمااینكه جریانهای مبارز قدیمی در این كشور، همه از كار افتاده بودند؛ چه جریانهای چپ، چه جریانهای راست، چه گروههای مسلح. در سالهای 54 و 55 همهی این گروهها به وسیلهی آن دستگاه قلع و قمع شده بودند. تنها چیزی كه میتوانست آن رژیم باطل را ساقط كند، موج عظیم ملی بود؛ حضور یكپارچهی مردم، كه این هم جز با انگیزهی دین و با پیشوائی روحانیت مبارز و مرجعی مثل امام بزرگوار امكانپذیر نبود. بعد هم كه آن رژیم فاسد سرنگون شد، هر نظام دیگری غیر از نظام جمهوری اسلامی - چه نظام چپ، چه نظام راست - اگر سر كار میآمد، امكان نداشت بتواند در مقابل نفوذ دشمن، در مقابل دخالتهای گوناگون دشمن مقاومت كند. ما دیدیم كه چطور انقلابهائی كه سر كار آمدند، چند سالی هم بودند؛ چه از نوع چپ، چه از نوع میانه، اما نفوذ و دخالت آمریكا - دخالت سیاسیاش، دخالت نظامیاش، محاصرهی اقتصادیاش - اینها را نابود كرد؛ از بین برد. شما امروز نگاه كنید به اروپای شرقی - كه یك مركز عمدهی حكومتهای سوسیالیستی و چپ بود - و ببینید كه كارشان به آنجا رسیده كه پایگاههای نظامی و موشكی آمریكا در همان كشورهای چپِ سابقِ اروپای شرقی گذاشته میشود و آمریكائیها آنجا حضور پیدا میكنند! بنابراین، هیچ نظامی جز جمهوری اسلامی نمیتوانست در مقابل نفوذ و فشار آمریكا مقاومت كند.1387/09/24
فشار عدّهای بر امام و مسؤولان برای قبول آتشبس در جنگ تحمیلی آن روزی كه كشور به كودتای امریكایی 28 مرداد تهدید شد، اگر حضور مردم در صحنه تأمین میشد و مردم به صحنه میآمدند، بیستوپنج سال آن دیكتاتوری سیاه و از دست رفتن آن دوران بسیار حسّاس و مهم و هدر رفتن آن همه ثروت مادّی و معنوی را تجربه نمیكردند. مردمی كه نقطهی مقابل این را هم تجربه كردند؛ یعنی در انقلاب اسلامی به صحنه آمدند، حضور پیدا كردند و دیدند چطور میتوان با حضور در صحنه بدون سلاح، مستحكمترین دژ استكبار را در منطقه تصرّف كرد؛ میتوان امریكا را از یك نقطهی بسیار مهم و اساسی اخراج كرد؛ میتوان امریكا را از ایران بیرون راند؛ پایگاه قدرت و نفوذ امریكا علیه تمام منطقه را تبدیل كرد به پایگاهی علیه منافع و سلطهگری امریكا. این را مردم امتحان كردند و دیدند. در جنگ نیز همینطور بود. در جنگ هم عدّهای تردید میكردند كه چطور میخواهیم دفاع كنیم. آن وقتی كه هزاران كیلومتر مربع از خاك ما زیر چكمهی دشمن بود و دشمن در آن شرایط به ما پیشنهاد آتشبس و گفتگو و مذاكره میداد، عدّهای بر امام و مسؤولان دیگر فشار میآوردند كه آتشبس را قبول كنند. امام ایستاد؛ مردم ایستادند؛ مسؤولان ایستادند و نتایج شیرین این ایستادگی را دیدند. بله، هرگونه عزّت و عظمتی، از راه فداكاری، شجاعت و اقدام میگذرد. با تسلیم شدن، با تنپروری، با تن ندادن به مشكل، هیچ قلّهای به دست نمیآید. همینهایی كه امروز شما میبینید در دنیا دانش و ثروت را جمع كرده و در اختیار مطامع خودشان قرار دادهاند، اینها هم روزهای سختی را پشت سر گذاشتند؛ راههای دشواری را طی كردند. بزرگترین جرم حكومتهای خودكامه و مستبد در طول تاریخ ما این است كه نگذاشتند ملت در آن وقتی كه باید با حضور خود، با شجاعت خود، منافع خود را تأمین كند، در میدان حاضر شود. اشرف افغان و محمود افغان و لشكریانشان اطراف اصفهان را گرفته بودند. مردم دلشان وَل وَل میزد برای اینكه بروند دفاع كنند؛ اما حاكمان تنپرورِ خودباختهی ترسیده، نگذاشتند مردم از خودشان دفاع كنند. آنها تسلیم شدند و در واقع مردم را هم تسلیم كردند. نتیجه این شد كه بعد از سالهای سخت و سیاه، وقتی كه مهاجمان مجبور شدند از ایران خارج شوند، صدها و شاید دویستهزار نفر از زنان و دختران و نوجوانان ایرانی را با خودشان به اسارت بردند؛ یعنی حتی وقتی كه میرفتند نیز اینگونه با مردم رفتار كردند. مردم، مردمی آمادهاند. مهمترین كاری كه امام بزرگوار ما كرد، این بود كه به انگیزهها و احساسات مردم میدان داد؛ حضور مردم را ممكن كرد. امام در جنگ هیچ وقت الزام و اجبار نكرد كه بروند، جوانان میآمدند التماس میكردند كه بروند. نتیجهاش را ملت ایران دید؛ سربلندی خودش را مشاهده كرد؛ خفّت و ذلّت دشمن را به چشم خود دید؛ اقرار دنیا را به حقانیّت و مظلومیّت خودش - البته بعد از گذشت چند سال - به گوش خود شنید. ملتی مجرّب، متّكی به فرهنگی غنی، سرشار از سرچشمههای معنویّت اسلام، با مسؤولانی بحمداللَّه آگاه، مستحكم و قوی. بنابراین یك عنصر، «ایرانِ» با آن خصوصیات است؛ یك عنصر، این نظام و این مردمند با این خصوصیات، كه به دام انداختن اینها، تسلیم كردن و به دنبال خود كشیدن اینها، كار آسانی نیست. تطمیع كردن و فریفتن اینها، انداختن یك گروه دستنشانده به جان این مردم - همچنان كه در خیلی از كشورها این كار را میكنند - كار آسانی نیست.1380/12/27