مقاومت مردم قزوین در مقابل نیروهای اشرف افغان
آنجایی كه ملتها بخواهند و بایستند، هیچ دشمنی نمیتواند در مقابل آنها پایداری كند و به تعرّض، تجاوز و افزونطلبیِ خود ادامه دهد. ضربهای میزند، ضربهای هم میخورد.
وقتی پادشاهانِ آخر دورهی صفوی و بخصوص آخرین پادشاه آنها بر اثر بیعرضگی و جمع شدن دولتمردان شكمباره در اطراف او، كه مستِ شهوت و غرور و فریفته به طعمهی دنیا بودند، از مهاجمان «اشرف افغان» شكست خوردند، یكی از شاهزادههای صفوی كه خواست خودی نشان دهد، نتوانست؛ آمد قزوین. آنها پیغام دادند به مردم قزوین كه اگر این شاهزادهی صفوی بین شما باشد، میآییم همه را قتل عام میكنیم. شاهزادهی صفوی نتوانست در قزوین بماند و رفت. وقتی مهاجمان آمدند، قزوینیها گفتند حالا كه او نیست، وارد شهر شوید. وقتی مهاجمان وارد شهر شدند، قزوینیهای غیور در خفا باهم قرار گذاشتند و در یك شب همهی این مهاجمان متجاوز را به قتل رساندند! اگر میترسیدند، اگر دستشان میلرزید، اگر میگفتند بعدش چه، مطمئن باشید كه تا ابد برای قزوین ننگ باقی میماند. از این قبیل نمونهها ملت ایران خیلی دارد كه به مناسبت قزوین این ماجرا یادم آمد و به شما كه اكثرتان هم قزوینی هستید، گفتم. این افتخار برای مردم قزوین ماند؛ چرا؟ چون در مقابل تحمیل، تحقیر و اهانت دشمن نه تحمّل كردند و نه به آن شاهزادهی مفلوكِ فراری تكیه كردند. اگر مردم قزوین میگفتند هرچه كه شازدهی فراریِ صفوی گفت، همان را عمل كنیم، باز ننگ برایشان میماند. هرجا مردم هستند و همّت و اراده و عزم و خواست آنها هست، آنجا اراده و رحمت و توجّه و كمك الهی هم هست.1382/09/26
لینک ثابت
پیروزی شاه سلطان حسین در صورت ایستادگی در مقابل مهاجمان
به نظر من در امكانات و اقتدار دشمن مبالغه میشود. نه اینكه بنده خبر ندارم؛ نه، من از اغلب شما از امكاناتی كه دارند و وسایلی كه میسازند، بیشتر اطّلاع دارم، چون اینجا مركز سیل اطّلاعات گوناگون از جاهای دیگر است و ما میدانیم در دنیا چه خبر است. سلاح و تجهیزات و ابزارهای جاسوسی و ابزارهای اطّلاعاتی و ... برای ایجاد سیطرهی یك قدرت بر ملتی كه بخواهد بایستد، كافی نیست. لذا میبینید كه امروز در حرفهایشان میگویند كه بایستی از درون با ایران برخورد كرد؛ باید ارادهها؛ ارادهی بر ایستادگی را سُست كرد. اگر ارادهی یك ملت - كه در ارادهی مسؤولینش تجسّم و تجسّد پیدا میكند - سُست نشود، هیچ كاری نمیتوانند بكنند.
دشمنان فشار میآورند؛ سختی هست. برای استقلال و حفظ هویّت یك ملت و شرمنده نشدن در مقابل تاریخ، تحمّل این سختیها لازم است. شما تصوّر كنید اگر شاه سلطان حسین صفوی بهجای اینكه دروازههای اصفهان را بر روی مهاجمان میگشود - بعد از ورود مهاجمان هم خودش به دست خودش تاج شاهی را روی سرشان میگذاشت - فكر میكرد كه اگر به فكر خودم هستم، یك جان بیشتر ندارم و این قدر هم عمر كردهام، مگر دیگر چقدر عمر خواهم كرد؟ اگر به فكر مردم هستم، كه در صورت تسلیم كردن شهر اصفهان، بلایی بر سر مردم خواهد آمد كه از بلایی كه در صورت جنگیدنِ با مهاجمان بر سرشان میآید، كمتر نیست، هرگز شهر را تسلیم نمیكرد. تاریخ اصفهان را نگاه كنید و ببینید بعد از آنكه مهاجمان وارد اصفهان، كاشان، مناطق مركزی ایران، فارس و مناطق دیگر شدند، چه بلایی بر سر این مردم آوردند و چه كشتاری بعد از تسلیم شدن مردم كردند! مهاجمان نگفتند كه چون خودتان تسلیم شدید، پاداشتان این است كه همهتان در امن و امان زندگی كنید. امروز هم همینطور است. امروز هم شما ببینیددر عراق با مردم چه میكنند! هرجایی كه اینها سیطره پیدا كنند، كارشان همین است. اگر شاه سلطان حسین این گونه فكر كرده بود كه یك جان كه ارزشی ندارد، هزار جان را انسان برای حاكمیت اسلام، رضای خدا و سربلندی مردم فدا میكند و آن بلایی كه قرار است در صورت تسلیم من بر سر مردم بیاید، سختتر و توأم با ذلّت است، اما آن بلایی كه در صورت مقاومت پیش میآید، دستكم بدون ذلّت است، وارد میدان جنگ میشد و میجنگید. بنده به دلیل ارادهی ایستادگی در مردم، احتمال قویام این است كه اصفهان به دست مهاجمان نمیافتاد. البته خیلی از سرداران و مسؤولان خائن و ضعیف بودند؛ اما مردم آماده. او باید به میان مردم میرفت و مبارزه میكرد. مسألهی تاریخ و مسؤولیت مسؤولان حكومتی و دولتی، اعم از قوّهی مقننّه، قضاییّه و قوّهی مجریّه كه همه جزو این مجموعه هستند و این بار سنگین بر دوش آنهاست، این است.1382/03/07
لینک ثابت
فشار عدّهای بر امام و مسؤولان برای قبول آتشبس در جنگ تحمیلی
آن روزی كه كشور به كودتای امریكایی 28 مرداد تهدید شد، اگر حضور مردم در صحنه تأمین میشد و مردم به صحنه میآمدند، بیستوپنج سال آن دیكتاتوری سیاه و از دست رفتن آن دوران بسیار حسّاس و مهم و هدر رفتن آن همه ثروت مادّی و معنوی را تجربه نمیكردند. مردمی كه نقطهی مقابل این را هم تجربه كردند؛ یعنی در انقلاب اسلامی به صحنه آمدند، حضور پیدا كردند و دیدند چطور میتوان با حضور در صحنه بدون سلاح، مستحكمترین دژ استكبار را در منطقه تصرّف كرد؛ میتوان امریكا را از یك نقطهی بسیار مهم و اساسی اخراج كرد؛ میتوان امریكا را از ایران بیرون راند؛ پایگاه قدرت و نفوذ امریكا علیه تمام منطقه را تبدیل كرد به پایگاهی علیه منافع و سلطهگری امریكا. این را مردم امتحان كردند و دیدند.
در جنگ نیز همینطور بود. در جنگ هم عدّهای تردید میكردند كه چطور میخواهیم دفاع كنیم. آن وقتی كه هزاران كیلومتر مربع از خاك ما زیر چكمهی دشمن بود و دشمن در آن شرایط به ما پیشنهاد آتشبس و گفتگو و مذاكره میداد، عدّهای بر امام و مسؤولان دیگر فشار میآوردند كه آتشبس را قبول كنند. امام ایستاد؛ مردم ایستادند؛ مسؤولان ایستادند و نتایج شیرین این ایستادگی را دیدند. بله، هرگونه عزّت و عظمتی، از راه فداكاری، شجاعت و اقدام میگذرد. با تسلیم شدن، با تنپروری، با تن ندادن به مشكل، هیچ قلّهای به دست نمیآید. همینهایی كه امروز شما میبینید در دنیا دانش و ثروت را جمع كرده و در اختیار مطامع خودشان قرار دادهاند، اینها هم روزهای سختی را پشت سر گذاشتند؛ راههای دشواری را طی كردند. بزرگترین جرم حكومتهای خودكامه و مستبد در طول تاریخ ما این است كه نگذاشتند ملت در آن وقتی كه باید با حضور خود، با شجاعت خود، منافع خود را تأمین كند، در میدان حاضر شود. اشرف افغان و محمود افغان و لشكریانشان اطراف اصفهان را گرفته بودند. مردم دلشان وَل وَل میزد برای اینكه بروند دفاع كنند؛ اما حاكمان تنپرورِ خودباختهی ترسیده، نگذاشتند مردم از خودشان دفاع كنند. آنها تسلیم شدند و در واقع مردم را هم تسلیم كردند. نتیجه این شد كه بعد از سالهای سخت و سیاه، وقتی كه مهاجمان مجبور شدند از ایران خارج شوند، صدها و شاید دویستهزار نفر از زنان و دختران و نوجوانان ایرانی را با خودشان به اسارت بردند؛ یعنی حتی وقتی كه میرفتند نیز اینگونه با مردم رفتار كردند.
مردم، مردمی آمادهاند. مهمترین كاری كه امام بزرگوار ما كرد، این بود كه به انگیزهها و احساسات مردم میدان داد؛ حضور مردم را ممكن كرد. امام در جنگ هیچ وقت الزام و اجبار نكرد كه بروند، جوانان میآمدند التماس میكردند كه بروند. نتیجهاش را ملت ایران دید؛ سربلندی خودش را مشاهده كرد؛ خفّت و ذلّت دشمن را به چشم خود دید؛ اقرار دنیا را به حقانیّت و مظلومیّت خودش - البته بعد از گذشت چند سال - به گوش خود شنید. ملتی مجرّب، متّكی به فرهنگی غنی، سرشار از سرچشمههای معنویّت اسلام، با مسؤولانی بحمداللَّه آگاه، مستحكم و قوی. بنابراین یك عنصر، «ایرانِ» با آن خصوصیات است؛ یك عنصر، این نظام و این مردمند با این خصوصیات، كه به دام انداختن اینها، تسلیم كردن و به دنبال خود كشیدن اینها، كار آسانی نیست. تطمیع كردن و فریفتن اینها، انداختن یك گروه دستنشانده به جان این مردم - همچنان كه در خیلی از كشورها این كار را میكنند - كار آسانی نیست.1380/12/27
بیانات در دیدار کارگزاران نظام
حضور مردم در صحنه, حضور مردم در انقلاب اسلامی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, ایستادگی امام خمینی(ره), ایستادگی ملت ایران, حمله اشرف افغان به ایران, دستاوردهای امام خمینی(ره), رهبری امام خمینی, تاریخ صفویه, رهبری امام خمینی, دوران رهبری امام خمینی, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, تاریخ دفاع مقدس
روایت تاریخی
لینک ثابت