مقایسه انقلاب اسلامی با دیگر نهضت ها ملّت ایران از هفتخوانی عبور کرد که ملّتهای دیگر از یک خوانَش هم نمیتوانستند عبور کنند؛ مقایسه کنید. بیداری اسلامی یادتان هست؟ در کشورهایی حرکتهایی شروع شد، عظمتهایی [دیده شد]، ملّتهایی ایستادند، حرکت کردند، سرنوشتش چه شد؟ به کجا رسید؟ چهکار توانستند بکنند؟ حرکت بیداری اسلامی در کشورهای عربی -در شمال آفریقا و در منطقهی غرب آسیا- منتهی شد به جنگ داخلی، به فتنهی داخلی، به برادرکشی، به اختلافات مذهبی، به اختلافات قومی، و هنوز هم گرفتارند؛ این خوان اوّل بود. از خوان اوّل هم نتوانستند عبور کنند، [امّا] ملّت ایران با قدرت، با سربلندی از این مراحل عبور کرد.
از پا انداختن و ریشهکن کردنِ سلطنت، کار کوچکی نبود که در این کشور انجام گرفت. این کشور قرنهای متمادی با سلطنت بار آمده بود؛ قدرت مطلقهی بیاعتنای به مردم، بدون اتّکای به افکار عمومی، فعّالِ مایشاء، حاکمِ مایُرید؛ ما قرنها اینجور زندگی کرده بودیم. جمهوری اسلامی، امام امّت، ملّت پشت سر امام، توانستند این ریشه را قلع کنند؛ کار بسیار بزرگی بود؛ امّا بعضی از کارهایی که بعد از قلع ریشهی سلطنت اتّفاق افتاد، بزرگتر از اصل آن کار بود. حفظ نظام اسلامی در طول این چهل سال، میدانید چه فشار عظیمی را بر این کشور و بر این ملّت وارد میکند؟ و این ملّت توانست تحمّل کند، توانست ایستادگی بکند. این مقایسهی بین انقلاب اسلامی و این جنجالها و شورشها و قیامها و انقلابهایی که در کشورهای عربی اتّفاق افتاد، مقایسهی عبرتآموزی است. آنهایی هم که موفّق شدند -مثلاً فرض کنید مثل بعضی از کشورهای شمال آفریقا که در مبارزهی با فرانسه و مانند اینها توانستند استقلال به دست بیاورند- بعد از اندکمدّتی در فرهنگ همان گروه استعمارگر هضم شدند. نخستوزیر یکی از همین کشورها -که حالا نمیخواهم اسم بیاورم- آمد؛ اینجا با بنده ملاقات داشت در زمان ریاستجمهوری ما؛ شروع کرد با من صحبت کردن، عربی حرف میزد؛ یک مطلبی را میخواست بگوید که کلمهی عربی آن مطلب را بلد نبود، رو کرد به آن مشاور و همراهش که پهلویش بود، کلمهی فرانسوی آن را گفت که این چه میشود به عربی، بعد او به این [نخست وزیر] گفت که بله معنای این کلمه به عربی این است! یعنی آنچنان فرهنگ فرانسوی بر آن کشور تسلّط پیدا کرده بود که آنکسی که نخستوزیر آن کشور بود، زبان خودش را که زبان عربی بود درست بلد نبود؛ باید فرانسه را برایش به عربی ترجمه میکردند تا میفهمید که معنای این کلمه چیست. اینجوری این کشورها گیر کردند؛ اینجوری وسط راه ماندند؛ راهی که چهلسال است جمهوری اسلامی با قدرت دارد حرکت میکند و میآید. خب، این دشمنیها بوده، امروز هم هست.1396/10/06
نظامسازی نکردن؛ ضعف انقلابهای اواسط قرن بيستم در شمال آفریقا [بیداری اسلامی را باید] آسیبشناسی كنید. در كنار آسیبشناسیها، تبیین هدفهاست. اگر هدفها تبیین نشد، سردرگمی به وجود میآید، آشفتگی به وجود میآید. باید هدفها تبیین شود. یكی از مهمترین هدفهای این بیداری، رهائی از شرّ سلطهی استكبار جهانی است؛ این را باید صریح گفت ... یكی دیگر از هدفها، نظامسازی است. اگر در این كشورهائی كه انقلاب كردند، نظامسازی نشود، آنها را خطر تهدید میكند. در همین كشورهای شمال آفریقا ما یك تجربهای داریم مربوط به شصت هفتاد سال پیش؛ اواسط قرن بیستم. در همین تونس انقلاب شد، نهضت شد، كسانی آمدند سر كار؛ در همین مصر انقلاب شد، كودتا شد، نهضت شد، كسانی آمدند سر كار - در جاهای دیگر هم همین طور - اما نتوانستند نظامسازی كنند؛ نظامسازی كه نكردند، این موجب شد كه نه فقط آن انقلابها از بین رفت، بلكه حتّی آن كسانی كه به نام آن انقلابها سر كار آمده بودند، خودشان از این رو به آن رو شدند، صد و هشتاد درجه جایشان را عوض كردند؛ خودشان هم خراب شدند. هم در تونس این اتفاق افتاد، هم در مصر این اتفاق افتاد، هم در سودان آن روز این اتفاق افتاد. حدوداً در سالهای 1343 یا 1344 یا 1345، من و چند نفر از دوستان در مشهد رادیوی صوتالعرب را گرفته بودیم و گوش میكردیم - كه صوتالعرب مصر از قاهره پخش میشد - آنجا سخنرانی جمال عبدالناصر و معمر قذافی و جعفر نُمیری را كه هر سه در یك جا جمع شده بودند، با هم پخش میكرد. ما در مشهد زیر فشار استبداد و دیكتاتوری له میشدیم، اما از این حرفهای تند و آتشین به هیجان میآمدیم و لذت میبردیم. خب، عبدالناصر كه از دنیا رفت، دیدید جانشینهایش چه كردند؛ قذافی هم دیدید چه جوری شد؛ نُمیری هم كه وضعش معلوم بود چه جوری شد. خود آن انقلابها هم عوض شدند؛ هم فكر نداشتند، هم نتوانستند نظامسازی كنند. باید در این كشورهائی كه انقلاب كردند، نظامسازی شود؛ باید یك قاعدهی مستحكمی به وجود بیاید. این هم یكی از مسائل مهم است.1391/09/21
نقشآفرینی تودههای مردم ایران در پیروزی انقلاب اسلامی با تکیه بر ایمان امروز در تعدادی از كشورهای دنیای اسلام، بیداری اسلامی دارد خودش را نشان میدهد و خیلی هم چیز مباركی است و ما هم از اول از آن استقبال كردیم؛ اما فرقها زیاد است. در انقلاب ما، در حركت عمومی ملت ما، در سرتاسر این كشور بزرگ شاید روستائی نبود، شهر كوچكی نبود كه در او شعبهای از این شعلهی مقدس چشمها را خیره نكند. همه جا، سرتاسر كشور یك شعار، یك مطالبه، یك همت بر همهی دلها و ذهنها حاكم بود. مردم به معنای واقعی كلمه این بار سنگین را با جسمهای خودشان، با روحهای خودشان، با دلهای خودشان بلند كردند. توی خیابانها مردم با جسم خودشان در مقابلهی با طاغوت حاضر شدند؛ در دنیا هم چنین چیزی سابقه نداشت. یكی از رهبران معروف دنیا كه نمیخواهم اسم بیاورم، آمد ایران. من برای او تشریح كردم كه چگونه انقلاب اسلامی پیروز شد؛ نه كودتای نظامی شد، نه افسران جوانی آن طور كه در دنیا معمول بود آمدند میدان كه رژیم طاغوت را سرنگون كنند، نه احزاب سیاسی فعالیتی میتوانستند بكنند یا كردند، نه نخبگان نقش مهمی داشتند، نقش مال تودهی مردم بود، آن هم نه با سلاح. شما امروز نگاه كنید توی بعضی از این كشورها، تودهی مردم برای پیشبرد كارهاشان سلاح دستشان است؛ دست ملت ایران سلاح نبود. با دست خالی، با جسم خودشان آمدند وسط میدان. دل خودشان را، قلب خودشان را، خون خودشان را كف دست گرفتند آمدند میدان. خب این بدون ایمان نمیشود؛ این بدون یك ایمان عمیق امكان ندارد. این ایمان عمیق در بین مردم گسترده شد، آمدند وسط میدان، و خون بر شمشیر پیروز شد و این طبیعتِ همه جاست؛ همه جا همین جور است. هرجا ملتها حاضر به فداكاری باشند، جانشان را كف دست بگیرند، بیایند، هیچ قدرتی در مقابل آنها یارای مقاومت ندارد. همیشه خون بر شمشیر پیروز میشود، وقتی ملتها بیایند وسط. من وقتی برای آن رهبر آفریقائی پیروزی انقلاب اسلامی را تشریح كردم، براش خیلی جالب بود، خیلی تازه بود. رفت، بعد از اندكی دیدم در داخل كشور خودش همین حركت مردمی راه افتاد، احساس كردم الهام گرفتهی از رفتار امام بزرگوار ماست، رفتار ملت ایران است و پیروز هم شد. او بر یكی از قدرتهای بزرگ زورگوی مسلط خبیث عالم توانست پیروز بشود و كشورش را نجات داد. این وضعیت ملت ایران بود؛ همه آمدند توی میدان. برای همین هم از روز اول مسئولین كشور احساس نكردند كه مجبورند حرف زیادی و توقع زیادی قدرتهای بزرگ را قبول بكنند. شما خیال نكنید اینی كه حالا فلان كشوری كه تازه انقلاب كرده، آمریكائیها فشار میآورند، غربیها فشار میآورند، مسئولینشان را وادار به یك موضعگیریهائی میكنند، این در ایران نبود؛ چرا، اینجا هم بود. اینجا هم همین فشارها وجود داشت، كسی به این فشارها اعتنا نمیكرد، احتیاج نداشت. مسئولین كشور متكی بودند به ارادهی مردم، به ایمان مردم، خاطرشان جمع بود كه این میدان پر از انسانهای با عزم و اراده و همراه با شعور كامل است. این بود، احتیاجی نبود. تا امروز هم همین است. امروز هم نظام جمهوری اسلامی به حول و قوّهی الهی، خودش را مجبور نمیبیند كه حرف هیچ ابرقدرتی را، خواست هیچ قدرت سلطهگر و مداخلهگری را قبول بكند. هرچه كه به صلاحش بود، آن را میپذیرد و عمل میكند، هرچه به صلاحش نبود، آن را به یك كناری میاندازد، ولو همهی قدرتهای عالم عصبانی بشوند، خشمگین بشوند؛ سیاست این است. این، به خاطر اتكا به ایمان مردم است.1391/06/28
حادثه نوزده دی؛ مبدا تاریخ تحولات جدید دنیا یقیناً آگاهی و بیداری و بصیرت مردم عزیز قم و پاسخی که آنها با همهی وجود خودشان به حوزهی علمیه و به مرجع تقلیدشان دادند، یک حادثهی ماندگار در طول تاریخ است و خواهد ماند. اگر ما حادثهی نوزدهم دی را مبدأ تاریخ تحولات جدید دنیا بدانیم، شگفتآور نیست و سخنی به گزاف گفته نشده است. حوادث جامعهی بشری و این عالم بزرگ، متأثر از قانون تأثیر متقابل است. حوادث بر روی هم تأثیر میگذارد و زنجیرهی حوادث تاریخی، وقایع بزرگ را به وجود میآورد. اگر اینجور تصویر کنیم صورت مسئله را، که حرکت مردم قم در روز نوزدهم دی در سال 56 یک جرقهای بود در فضای ظلمانیِ عجیبِ خفقانِ آن روز - که شرح اختناقی که آن روز در کشور وجود داشت و همه دنیای بهاصطلاح طرفدار آزادی، پشتیبان آن خفقان بودند و از حکمرانان و سلطهگران مستبد و دیکتاتور با همهی وجودشان دفاع میکردند، کتابهای زیادی لازم دارد - در یک چنین فضائی، این خونهای پاکی که در چهارمردان قم ریخته شد و حرکت عظیم مردم قم را در روز نوزدهم دی پدید آورد، جرقهای بود که در حقیقت اصابت کرد به انبار و آذوقهی ذخیرهی عظیم ایمانیِ این مردم، و ناگهان فضا را منقلب کرد. اگر حادثهی نوزده دی قم نمیبود، آن حوادث گوناگون شهرستانها و سلسلهی اربعینها که مردم را به میدان مبارزه کشاند، به وجود نمیآمد. اگر آن تحولات و آن حوادث نبود، 22 بهمن به وجود نمیآمد، انقلاب اسلامی به پیروزی نمیرسید. انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، چالش با استکبار شروع شد، هیبت استکبار شکست، هیبت آمریکا و صهیونیسم شکست. اگر این شکسته شدن هیبت پوشالی ابرقدرتها - که با هیبتِ خودشان بیش از واقعیت وجود خودشان در دنیای انسانها تصرف میکنند - مسلمانها را در کشورهای مختلف به فکر انداخت و بیدار کرد، ایستادگی مردم ایران، مظلومیت ملت ایران در حوادث مختلف، در جنگ تحمیلی، در دوران سختِ توأمان دفاع مقدس و تحریم - اینکه ملت ایران اینجور محکم ایستادند، با ثبات پیش رفتند - ملتها را تکان داد. اگر این ثبات نبود، اگر این ایستادگی نبود، اگر این به چالش کشیدن هیبت دروغین ابرقدرتها نبود، ملتها وارد میدان نمیشدند؛ بیداری اسلامی به وجود نمیآمد.1390/10/19
شباهتها و تفاوتهای بیداری اسلامی با انقلابهای گذشته وضع آرایش سیاسی دنیا در حال یک تغییر اساسی است. یک کار بزرگی دارد در دنیا انجام میگیرد. من الان نمیتوانم این را درست تعریف کنم؛ شاید هیچ کس نتواند درست تعریف کند. یک حادثهای در دنیا دارد اتفاق میافتد. بخشی از این حادثه مربوط است به همین کشورهای اسلامی و عمدتاً عربی و این انقلابهائی که در این کشورها اتفاق افتاد. اینها واقعاً انقلاب است. با یک تفسیر و تحلیل درست، اینها همهاش به معنای حقیقی کلمه انقلاب است؛ البته در قد و اندازهها و قوارههای مختلف. این یک بخش از قضیه است، یک بخش از قضیه هم این حوادث عجیبی است که در دنیا دارد اتفاق میافتد و من برایش شبیهی سراغ ندارم. حالا شما به حافظهی تاریخىِ خودتان مراجعه کنید، ببینید شبیهی برای اینها میشناسید؟
البته در قضایای بیداری اسلامی، چرا؛ در مواردی شباهتها و نیز تفاوتهای اساسیای با انقلابهای گذشتهی این منطقه وجود دارد؛ هرچند نه به این عظمت و نه به این عمق. مثلاً فرض بفرمائید در اواخر دههی ۵۰ و اوائل دههی ۶۰ میلادی در همهی این کشورهائی که شما مشاهده میکنید، انقلاب رخ داد. در مصر انقلاب رخ داد، در تونس انقلاب رخ داد، در مغرب انقلاب رخ داد، در الجزائر انقلاب رخ داد؛ همهی اینها حرکت کردند، منتها با یک تفاوت اساسی. اولاً این انقلابها عمومی نبود - بیشتر مجموعهای و محدود بود - یک جاهائی فقط کودتا بود؛ مثل مصر که کودتا بود، یک گروه افسر جوان آمدند سر کار؛ یک جاهائی مثل الجزائر کودتا نبود، حرکت مردمی بود، منتها تحت اِشراف احزاب؛ احزاب بودند که مسلط بودند؛ کار در اختیار مردم به معنای خاص خودش نبود. بنابراین یک تفاوت اینجوری وجود دارد و الان بکل وضعیت جور دیگری است.
یا اگر بخواهیم شبیه دیگری برای این انقلابها فکر کنیم، میتوانیم به حوادث دههی ۹۰ اروپای شرقی اشاره کنیم، که نظام این کشورها یکی پس از دیگری فرو میریخت. البته تفاوت اساسیاش این است که در آن حوادث، رشتهی اصلی به دست آمریکا و غرب بود. مثلاً وقتی این حوادث در لهستان شروع شد، از یک عنصر دستپروردهی غربی - ولو حالا از طبقهی کارگر - استفاده کردند؛ که این بعدها روشن شد. اوائلی که حوادث اتفاق میافتاد، ماها نمیفهمیدیم چه دارد اتفاق میافتد؛ لیکن بعد معلوم شد که این، ساخته و پرداختهی غرب بوده؛ کمک کردهاند، چه کردهاند. تفاوت آن حوادث و این انقلابها این است که اینجا درست نقطهی مقابل آن قضایاست؛ یعنی اینجا آنچه که دارد اتفاق میافتد، علیرغم آمریکاست که دارد اتفاق میافتد. البته تفسیرهای وهمآلودی وجود دارد - شما هم میدانید، من هم میدانم - که تصور میکنند آنچه که در مصر یا در لیبی یا در تونس اتفاق افتاد، پشت سرش آمریکاست که دارد مدیریت میکند. اینجور نیست، اینها توهم است. بله، آمریکائیها بدشان نمیآمد که به جای عنصری مثل مبارک، یک عنصر دموکراتِ مردمیای داشته باشند که به قدر مبارک تابع آنها باشد - این برایشان بهتر بود - اما چنین چیزی امکان نداشت و ندارد. اگر یک عنصر دموکراتِ میهندوستی باشد، مثل مبارک امکانات کشور را در اختیار آمریکا نمیگذارد؛ موضعش در مقابل اسرائیل، موضع یک صهیونیست نمیشود. بنابراین، این عملی نبود.
این که ما تصور کنیم اینها برای آنکه وجههی خودشان را درست کنند، مبارک را کنار زدند تا یکی دیگر را سر جایش بیاورند، یک توهم محض است. آمریکائیها اگر مدیریت این حرکتها را به عهده داشتند، نمیگذاشتند مبارک به این وضع رقتبار دچار شود - این برای آنها خیلی ضرر داشت - نمیگذاشتند مردم بیایند توی میدان. مگر وقتی مردم آمدند توی خیابان، دیگر میشود آنها را برگرداند؟ حالا به تعبیر رایج - که اهانتآمیز است، نمیخواهم - مگر میشود این غول را دوباره به شیشه برگرداند؟ امکان ندارد. آنها اگر میتوانستند یک حرکت طبق میل خودشان انجام بدهند، جور دیگری انجام میدادند؛ شبیهاش را در بعضی از جاها داشتیم. مثلاً در ایران، اول کار، یک حکومت بظاهر دموکراتی را سر کار آوردند؛ یا مثلاً در زمان رژیم طاغوت، اصلاحات ارضی را راه انداختند. آنها اینجور کارهائی را میتوانند بکنند که تحت مدیریت خودشان باشد. یک کار عمقی و اساسی که مردم بیایند توی صحنه، وارد میدان بشوند، شعار بدهند، از طبقات پائین مردم، جوانها الهامبخش رهبران باشند - که شما در میدان تحریر دیدید رهبران فکری و سیاسی و روشنفکری خیلیهاشان بعد از مردم آمدند، دنبال مردم آمدند؛ آنها نبودند که مردم را آوردند، مردم بودند که آنها را آوردند - مگر چنین چیزی امکانپذیر است؟ نخیر. حرکت، حرکت مردمی بود. حالا چرا در این برهه ظاهر شد؟ این البته عوامل خودش را دارد. گاهی اوقات عوامل گوناگون متراکم میشوند، از یک جا بروز میکنند، که دیگر نمیشود جلویش را گرفت.
در انقلاب خود ما هم همین جور بود. بعضیها در انقلاب ما هم میگفتند که این انقلاب، آمریکائی است، انگلیسی است! نمیدانم شماها آن وقتها را یادتان هست یا نیست؛ انقلاب عظیم اسلامی را منسوب میکردند به این که اینها نشستند طراحی کردند، این انقلاب را به وجود آوردند! خب، معلوم بود که این درست نبود.
البته شکی نیست که دستگاههای دیپلماسی فعال دنیا، سیاستهای فعال دنیا، در رأسشان آمریکا - که در امر دیپلماسی، مثل بقیهی عرصههای دیگر، فعالیتش خیلی زیاد است - سعی میکنند بر این موج سوار بشوند، دارند تلاش میکنند؛ نباید گذاشت موفق شوند.1390/10/07
غلبه حزب و تشکیلات در انقلابهای چپ دهه 60 میلادی حرکت نظام جمهوری اسلامی اثر خودش را در دنیا بخشیده است، تأثیرات عمیقی گذاشته است، قدرتهای استکباری و شیطانی را تضعیف کرده است، راههای تازهای در مقابل ملتها باز کرده است. یک فصل تازهای در دنیا شروع شده است، یعنی هرچه انسان نگاه میکند، دیگر نظیری برای آن نیست. البته بنده، هم در عمر خودم در دورهی جوانی، هم در تاریخ، تحولات گوناگونی را که در جاهای گوناگون دنیا از جمله در منطقهی ما اتفاق افتاده است، یا دیدهام یا خواندهام. این انقلابهائی که در کشورهای آفریقائی، آمریکای لاتین، انقلابهای چپ در دههی 60 میلادی ـ یعنی پنجاه سال قبل مثلاً ـ اتفاق افتاد، اینها را دیدیم؛ نه اینکه ندانیم که سابقهی تاریخی این تحولات چیست و چه جوری است؛ نه، اینها را دیدهایم. اما این که امروز دارد اتفاق میافتد، بیسابقه است؛ این دیگر نظیر ندارد. در آن حوادثی که در دههی 60 میلادی پیش میآمد ـ چه در آفریقا، چه در آمریکای لاتین، چه در برخی از کشورهای آسیا ـ آنچه که اتفاق میافتاد، غلبهی یک حزب و یک تشکیلات بود بر سرنوشت یک ملت؛ با یک گرایش مادی و مارکسیستی، که معنویت و خدا در آن وجود نداشت. میگفتند مردمی؛ اما مردمی بودنش به این بود که یک حزبی غالباً هم با کودتا میآمد سر کار. همین احزاب و رژیمهای به اصطلاح انقلابی که در شمال آفریقا سر کار آمدند، همهشان با کودتا سر کار آمدند؛ مثل جمال عبدالناصر، مثل همین قذافی و دیگران. حرکتِ مردمی و انقلاب به معنای حقیقی نبود. آنچه امروز دارد اتفاق میافتد، حضور مردم است با تنشان، با جانشان؛ اینها مردمند. ممکن است احزاب هم به معنائی حضور داشته باشند یا تأثیر هم داشته باشند؛ اما آن که توی میدان است، یک مجموعهی نظامی نیست، یک مجموعهی کودتاگر نیست؛ مجموعههای مردمیاند، تودههای مردمیاند، آن هم با گرایش توحیدی و خدائی و الهی؛ با الله اکبر، با نماز جماعت. حالا تبلیغات آمریکائی و صهیونیستی بگذار انکار کنند ؛ خب بکنند، واقعیت که با انکار آنها عوض نمیشود. واقعیت این است. این اصلاً سابقه ندارد. تا آنجائی که ما در دورانهای انقلابها دیدهایم و شنیدهایم و خواندهایم، یک چنین چیزی با این فراگیری اصلاً سابقه ندارد. این یک چیز جدید است. یعنی واقعاً تاریخ منطقه و به تبع آن تاریخ دنیا ورق خورده است؛ یک فصل جدیدی آغاز شده. ما اینجا چه کارهایم؟ من هیچ نمیخواهم ادعا کنم و بگویم انقلاب اسلامی همهکاره بود ـ حالا بعضی هم حساسند از اینکه گفته بشود منشأ این انقلابها، انقلاب اسلامی است ـ نه، اصلاً چنین ادعائی هم نمیکنیم، لازم هم نیست چنین ادعائی بکنیم؛ اما مسئله این است که امروز همان حرکتی که ما ملت ایران سی سال قبل، سی و دو سال قبل شروع کردیم، عیناً همان حرکت را با یک تفاوتهای منطقهای و بومی و جغرافیائی و تاریخی، در دنیای اسلام در چندین کشور داریم مشاهده میکنیم. و من عرض کردم موج بعدی این کار در مناطق خیلی دوردستتر هم وجود دارد و چنین چیزی پیش خواهد آمد، که این برای ما تشویقآمیز است، این برای ما مبشّر است، مژدهبخش است؛ نشان میدهد که ما امیدمان به آینده باید بیشتر باشد.1390/04/13
بازگشت سلطنت به فرانسه بعد از انقلاب کبیر در آن کشور امروز دنیای اسلام در یك مقطع تاریخی قرار دارد؛ ما این مقطع را باید بشناسیم، ما از این مقطع نباید غفلت كنیم. در این سی سال گذشته - بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران - هرگز چنین وضعی در دنیای اسلام پیش نیامده است. اینكه میگوئیم یك مقطع است، معنایش این نیست كه در طول این سی سال دنیای اسلام آرام بوده، ساكت بوده، بیتفاوت بوده؛ نه. من اعتقادم این است و واقعیت قطعاً همین است؛ در طول سالهای متمادی، حركت بزرگان، حركت مصلحان، خون فداكاران، تعلیمات اصحاب فكر، و در نهایت انقلاب اسلامی ایران، در دنیای اسلام تأثیر گذاشته است؛ دلها را منقلب كرده، جهتها را نشان داده و بتدریج انگیزهها متراكم شده و در یك فرصتی حالا این انگیزهها دارد بروز میكند. این مقطع، مقطع مهمی است؛ هم میتواند به حل مشكلات دنیای اسلام منتهی شود، و هم اگر این مقطع را درست نشناسیم و از آن بهرهی صحیح را نبریم، ممكن است مشكلات دیگری را برای ما خلق كند. آنچه اتفاق افتاده، حركت میلیونی مردم در صحنه است؛ این بینظیر است. در جمهوری اسلامی این حركت بود كه توانست ایران را نجات دهد. اگر به جای میلیونها مردم، احزاب و گروهها و شخصیتها و اینها وارد میدان میشدند، این تأثیر اتفاق نمیافتاد. اثری در حضور میلیونی مردم هست كه در هیچ چیز دیگر آن اثر نیست. البته حضور میلیونی مردم جز با ایمان قلبی امكانپذیر نیست. اولاً بیایند، ثانیاً تا حصول نتیجه در صحنه بمانند، ثالثاً آن نتیجه را حفظ كنند؛ اینها ایمان اسلامی، ایمان مذهبی لازم دارد. اینجا از انقلاب كبیر فرانسه اسم آورده شد. انقلاب كبیر فرانسه یك حركت مردمی بود و به پیروزی رسید؛ اما آن پیروزی محفوظ نماند. در سال 1789 انقلاب كبیر فرانسه اتفاق افتاده؛ در سال 1800 - یعنی یازده سال بعد - حكومت سلطنت بار دیگر در فرانسه به وجود آمده؛ یعنی ناپلئون سر كار آمد؛ كأن لم یكن شیئاً مذكورا! بعد هم ناپلئون مُرد و همان خاندانی كه با انقلاب كبیر فرانسه رفته بودند، دوباره سر كار آمدند؛ یعنی بوربنها. و سالها طول كشید، تا سال 1860، و سلسلهی سلاطین در فرانسه همین طور دستبهدست شدند. پس انقلاب به وسیلهی مردم پیروز شد، اما مردم نتوانستند انقلاب را نگه دارند؛ این خیلی مطلب مهمی است. ما توانستیم انقلابمان را نگه داریم، به بركت ایمان، به بركت اسلام، به بركت دمیدن پیدرپی روح قرآن در كالبد این مردم و در دلهای این مردم. این است كه میتواند بقاء حركتها را و تداوم آنها را و پیروزی آنها را تضمین كند؛ این باید اتفاق بیفتد.1389/12/01
مصر؛ اولین کشور مقابله کننده با فرهنگ غربی ملت مصر اولین ملتی بود كه با فرهنگ غربی آشنا شد - ناپلئون فرهنگ غربی را به مصر آورد - و اولین ملتی بود كه عیوب این فرهنگ را فهمید و با آن مواجه شد. شیخ محمد عبده و سید جمال و دیگران پایگاهشان مصر بود و اینها اولین كسانی بودند كه با فرهنگ غربی سینه به سینه و مواجه شدند و با آن مبارزه كردند. بعد از آن هم بحمدللَّه مصر و خیلی از كشورهای عربی مركز جوشش افكار اسلامی بودند و برای همهی اسلام مفید بودند. امروز این مردم وارد میدان هستند؛ باید كوشش بشود دشمن نتواند حركت مردم مصر را مصادره كند، نتواند آن را منحرف كند، نتواند یك دنبالهای از رژیم طاغوت و رژیم فرعون را در مصر باقی بگذارد، بعد بتدریج همه جا را فرا بگیرد؛ باید اینها را مراقبت كرد. این، وظیفهی هم خود مصریها، هم همهی دنیای اسلام است.1389/12/01
نابودی منافع ملتها در خاورمیانه بر اثر زد و بند قدرتها امروز خاورمیانه بیدار شده است، دنیای اسلام بیدار شده است. سالهای سلطهی قدرتمندانِ دور از این منطقه - كه به خاطر وجود منابع عظیم این منطقه هجوم آوردند و دوران استعمار و استعمار نو و استعمار بالاتر از نو را تجربه كردند - دارد به پایان میرسد؛ این یك واقعیتی است. یك روزی در منطقهی ما این دو قدرت بزرگی كه آن روز بودند - یعنی آمریكا و شوروی سابق - بر همهی امور سیاسی این منطقه مسلط بودند. یك بخشی مربوط به چپ بود، یك بخشی مربوط به راست بود؛ با هم اختلاف و دعوا، بعد هم یك وقتی با هم میساختند - در رأس، قدرتهای پشت سر اینها، آمریكا و شوروی با هم میساختند - یكهو میدیدیم مصر را فروختند! كمااینكه در یك دورهای فروختند. در واقع جنگ بین دو اردوگاه بود. بعد در بالا با هم نشستند پشت پرده مذاكره كردند، ملتها، زمامدارانشان، منافعشان، همه زیر پا له میشد. امروز اینجوری نیست. امروز ملتهای منطقه افول تدریجی قدرتها را میبینند. و در این زمینه، پیشرو، ایران اسلامی است با پشتوانه و عقبهی عظیم فرهنگی و امكاناتی كه در این كشور هست؛ آن هم ایران متكی به اسلام، كه اسلام آمیخته است با جان و روح و فكر این ملت و این مجموعه. این را بایستی نگه داشت؛ این خیلی باارزش است.1389/11/19
مصر؛ اولین کشور مقابله کننده با تهاجم فرهنگ غرب در دنیای اسلام مسالهی [قیام مردم] مصر یك نمونه بینظیر است، زیرا مصر در دنیای عرب یك كشور بینظیر است. مصر اولین كشور دنیای اسلام است كه با فرهنگ اروپائی آشنا شد، و اولین كشور دنیای اسلام است كه خطر تهاجم این فرهنگ را شناخت و در برابر آن موضع گرفت. اولین كشور عربی است كه پس از جنگ جهانی دوم یك دولت مستقل تشكیل داد و از منافع ملی خود در ملی كردن كانال سوئز دفاع كرد، اولین كشوری است كه با همهی توان به كمك فلسطین رفت و در دنیای اسلام ملجأ فلسطینیان شناخته شد. سیدجمالالدین، مصری نبود ولی جز در مصر هم نمیتوانست امیدی به فهم دغدغهی بزرگ خود از سوی یك ملت مسلمان داشته باشد. ملت مصر، در صحنهی مبارزات دینی و سیاسی، لیاقت خود را به اثبات رسانید و در تاریخ ثبت كرد. محمد عبده و شاگردانش و سعد زغلول و هوادارانش مردمی مرتجع و دنیانشناس نبودند. آنها نوابغ بزرگ و شجاع و بیداری بودند كه هر ملتی با پرورش یك نفر مانند آنان میتواند به لیاقت خود فخر بفروشد. مصر با این عمق فرهنگی و دینی و سیاسی، به حق، در جایگاه رهبری دنیای عرب قرار گرفت.1389/11/15
ایجاد شکاف بین ملت و دولت مصر به علت پیمان کمپ دیوید فلسطین از دهها سال پیش، محوریترین مساله این منطقه است و درهمتنیدگی مسائل این منطقه چنان است كه هیچ كشوری و هیچ ملتی در آن، نمیتواند سرنوشت خود را جدا از مساله فلسطین تصور كند. دو جبهه بیشتر هم وجود ندارد: یا حمایت از فلسطین و از مبارزات عادلانه آن، و یا قرار گرفتن در جبهه مقابل. ملتهای منطقه از ابتدا موضع خود را روشن كردهاند، لذا وقتی دولتی به حمایت از فلسطین میپردازد از حمایت ملت خود و ملتهای عرب و مسلمان برخوردار میشود. این را مصر در سالهائی از دهه 60 و 70 آزموده است اما وقتی خود را در جبهه دیگری تعریف كند، ملت از او روی برمیگرداند. در مصر از پیمان ننگین كمپ دیوید این شكاف میان دولت و ملت مصر پدیدار شد. ملت مصر كه در 67 و 73 با جان و مال خود به كمك فلسطین رفته بود، بتدریج دید كه حاكمان چنان در سرسپردگی و اطاعت از آمریكا افراط كردهاند كه مصر به همپیمان وفادار دشمن صهیونیستی و غاصب تبدیل شده است. سیطرهی آمریكا بر حاكمان مصر همهی زحمات گذشتهی آنان در حمایت از فلسطین را بر باد داد و مصر به بزرگترین دشمن فلسطین و بزرگترین حامی صهیونیستها تبدیل شد. و این در حالی بود كه سوریه شریك مصر در جنگ 67 و 73 با وجود فشارهای شدید آمریكا توانست مواضع مستقل خود را حفظ كند. كار نظام سرسپردهی مصر به جائی رسید كه مردم مصر برای نخستین بار در تاریخ دیدند كه در جنگ اسرائیل علیه برادرانشان در غزه دولتشان در جبههی اسرائیل قرار گرفته است و نه تنها كمك نمیكند بلكه در جبههی دشمن بشدت فعال است. تاریخ هرگز فراموش نخواهد كرد كه حسنیمبارك همان كسی است كه در محاصرهی وحشتناك مردم غزه و در 22 روز كشتار زن و مرد و كودك غزه، همكار و امین و شریك اسرائیل و آمریكا بود. مردم مصر در آن روزها چه كشیدند؟ تلویزیون صحنههائی از احساسات شدید مردم مصر را نشان داد كه با گریه از وضعیت خود و از این كه اجازه نمییابند به برادران فلسطینی خود یاری برسانند، سخن میگفتند. ملت مسلمان مصر دیگر چقدر میتوانست تحمل كند؟ آنچه امروز در قاهره و دیگر شهرهای مصر مشاهده میشود، انفجار خشم مقدس و فوران عقدههائی است كه در طول سالیان متمادی رژیم نامسلمان و خائن و دستنشانده با رفتار خود در دل مردان و زنان آزادهی مصری متراكم ساخته است.1389/11/15
سازماندهی طالبان توسط آمریکایی ها برای مقابله با ایران دنیای اسلام در حال بیدار شدن است. شما به تبلیغات دروغین رادیوهایی که به دست خودِ استکبار و صهیونیستها امواج رادیویی پخش میکنند و دروغ به گوش مردم دنیا میرسانند، توجّه نکنید. واقعیتها این نیست. ادبیّات و فرهنگ انقلاب اسلامی در فضای عمومی زندگی ملتهای مسلمان و عرب بهطور کامل رسوخ و نفوذ کرده و به خورد ذهنها و فکرها رفته است.
در شرق کشور ما، طالبان توسط خودِ امریکاییها سازماندهی شده بودند. آنها از لحاظ فکری، اعتقادات سلفی داشتند و با شیعه، ایران، انقلاب اسلامی و امام هم سخت دشمن بودند. ما این موضوع را میدانستیم و مشهود بود و گزارشهای فراوانی در مورد آن داشتیم. چند سال قبل در زمان ریاستجمهوری من، آن زمانکه وضع در افغانستان طور دیگری بود، یک شخصیت عربِ متّصل به محافل بالای عربی، همینجا در آستان قدس به من گفت: «تهدید بعدی شما از طرف افغانستان است. کسانی را از طرف افغانستان علیه شما تحریک میکنند». نتیجه آن شد که طالبان را خودِ امریکاییها سازماندهی و تغذیه کردند؛ موشکهای پیشرفته ضدّهوایی در اختیارشان گذاشتند و تا مدّتها به حمایت از آنها میپرداختند. خود امریکاییها، «صدّام حسین» را تقویت و تجهیز کردند؛ اما این توطئهها به سمت طرّاحان توطئه کمانه کرد و متوجّه خودِ آنها شد.
علّت چه بود؟ علّت این بود که فرهنگ و ادبیّات انقلاب در دنیای اسلام مفاهیمی را زنده کرد. درست است که سازماندهی و تأسیس از طرف خود امریکاییها و دستنشاندههای آنها بود؛ اما فرهنگ ضدّ استکباری، ضدّیت با تسلّط دنیای کفر بر اسلام، ضدّیت با وابستگی سیاسی و اقتصادی بتدریج همه توطئههای آنها را علیه خودشان تربیت کرد. این فرهنگها به وسیله انقلاب و با تعالیم امام راحل گسترش پیدا کرده است.1382/01/01
تاثیر پیروزی انقلاب اسلامی بر رونق دین و دینداری در سطح دنیا بلاشک دنیا، دنیای دیگری شده است. آن روزی که این انقلاب به پیروزی رسید، وضع اسلام در دنیا این نبود که امروز هست؛ خیلی متفاوت بود. آن روزی که این نهضت شروع شد، وضع اسلام و دین و دینداری در داخل همین کشور هم این نبود که شما امروز مشاهده میکنید؛ دین، غریب و مظلوم و منزوی بود؛ از دین برائت میجستند؛ حتّی دیندارها از دینداری خجالت میکشیدند! وضع فرهنگ غیر دینی بلکه ضد دینی به جایی رسیده بود که بزرگترین تعریف دینی از یک جوان این بود که بگویند فلان جوان نمازخوان است! همه چیز به سمت دوری از اسلام و دوری از خدا بود. در و دیوار این کشور را به گناه آلوده کرده بودند. بعضی از ظواهر محفوظ بود؛ اما از بواطن دین، از روح دین، از حرکت عمومی به سمت هدفهای دین خبری نبود؛ و این در ایران بود که مردمش یکی از متدینترین مردمان مسلمان در کشورهای گوناگون بودند. در بعضی کشورهای دیگر اسلامی، وضع مثل اینجا بود؛ در بعضی جاها هم وضع بدتر بود. سران کشورهای اسلامی یادشان نمیآمد که مسلمانند! در مجامع سیاسی و رسمیِ اسلامی، چیزی که مطلقاً به یاد کسی نمیآمد، این بود که یک حرکت و یک تظاهر اسلامی انجام بگیرد، یا از یک تظاهر ضد اسلامی جلوگیری بشود؛ اصلًا چیزی به عنوان اسلام مطرح نبود! امروز کار به جایی رسیده است که دشمنان اسلام و دین منظور، دشمنان فردی و شخصی و اعتقادی نیست؛ دشمنان سیاسی است؛ آنهایی که دینداری مردم را سدی در مقابل اطماع و هوسها و شهوات خود میبینند از گسترش دین در سطح عالم، به عنوان یک پدیدهی خطرناک یاد میکنند! ما باید به این واقعیت خیلی توجه کنیم1370/12/01
قرن سیزدهم هجری؛ قرن فریادگری فریادگرانی چون میرزای شیرازی قرن سیزدهم هجری قرن فریادگری فریادگران اسلام بود. از اوایل قرن که میرزای شیرازی مرجع تقلید بزرگ اسلام در برخورد با کمپانی انگلیسی، آن فتوای قاطع را داد و یک ملت را به حرکت درآورد، تا واقعهی مشروطیت در ایران، تا حرکتهای اسلامی در هند، تا بیداری اسلامی در غرب دنیای اسلام در خاورمیانه و در منطقهی شمال آفریقا و بزرگانی که سخن گفتند و سیّد جمالالدینها و دیگران و دیگران، تقریباً قرن فریاد و قرن مبارزات بود، و قرن بعد، قرن تجربه است. این قرنی که ما امروز در آن قرار داریم، قرن تجربه است. قرن چهاردهم هجری، قرن فریاد و بیدارگری و اعلام بود، و این قرن پانزدهم از آغاز و از افتتاح آن قرن تجربه و عملکرد است. میبینیم که ملتهای اسلامی مجرب شدهاند و دارند عمل میکنند؛ یک نمونه، جمهوری اسلامی بود؛ و این نمونهی اول بود. ما به خاطر اینکه اولین نمونه بودیم، مشکلات بسیاری را گذراندیم. مسلمانان باید از این نمونه، تجربه بیندوزند. آن ملتهایی که امروز بخواهند در کشورهای خودشان حرکت اسلامی را تحقق ببخشند، میتوانند کار جامعتری از ملت ایران نشان بدهند و به منصهی ظهور بیاورند؛ اگر خدا کمک کند و اگر آنها همت کنند.1370/11/13