سیدحسین بروجردی / حوزه علمیه قم/علمای شیعه/ / آیت الله العظمی بروجردی / آیتالله طباطبایی بروجردی
تعطیلی درس اسفار علامه طباطبایی در قم
در گذشته در حوزهی قم با فلسفه و وجود مرحوم آقای «طباطبایی» مخالفت میشد. میدانید درس اسفار ایشان به دستور تعطیل گردید و ایشان مجبور شد شفا تدریس کند. در دورهی اخیر، قم مرکز حوزهی فلسفی ما بوده است؛ آقای طباطبایی هم انسان کاملاً متشرّع، مواظب، دائمالذّکر، متعبّد، اهل تفسیر و اهل حدیث بوده؛ از آن قلندرمآبهای آنطوری نبوده است - البته جلسات خصوصی را کاری نداریم - مراتب علمی و فقه و اصولش هم طوری نبوده که کسی بتواند آنها را انکار کند؛ درعینحال کسی مثل آقای طباطبایی که جرأت کرد و فلسفه را ادامه داد و عقب نزد، اینطور مورد تهاجم قرار گرفت. نتیجه چیست؟ نتیجه این است که امروز سطح تفکّرات و معرفت فلسفی ما در جامعه و بین علمای دین محدود است. با بودنِ استادی مثل آقای طباطبایی، جا داشت امروز تعداد زیادی استاد درجهی یک از تلامذهی ایشان در قم و دیگر شهرستانها داشته باشیم. آقای طباطبایی فرد فعّالی بود؛ بنابراین جریان فلسفیای که به وسیلهی ایشان پایهگذاری شد، باید به شکل وسیعی گسترش پیدا میکرد، که نکرده است. البته ما همان وقت مقلّد آقای «بروجردی» بودیم و الان هم با چشم تجلیل و تعظیم به ایشان نگاه میکنیم؛ اما بالاخره هرچه بود، نتیجهاش این شد. این نباید تکرار شود.1382/10/29
لینک ثابت
مقاطع تکامل فقاهت شیعه در طول تاریخ
فقاهت، در دورههاى متعدّدى تکامل پیدا کرده است. انسان، همینطور که به تاریخ فقاهت نگاه مىکند، مقاطعى را مىیابد. البته نظرات، مختلف است. من تصوّرم این است که زمانِ «شیخ»، یک مقطع است و زمان «علاّمه»، مقطع دیگرى است. «علّامه» مىگوییم، «محقّق» نمىگوییم؛ در حالى که قاعدتاً اینها یکى هستند؛ براى اینکه بحث استدلالى در بساط «علاّمه» زیادتر است و انسان بیشتر مىتواند بفهمد که با مسأله چگونه برخورد مىکرده است؛ ولى در مورد «محقّق» به این روشنى نمىشود فهمید.
بعد، یک دورهى تقریباً 250 ساله مىگذرد. زمان «محقّق کرکى» باز یک مقطع دیگر است و به طور واضح انسان مىفهمد که کیفیت استنباط «محقّق کرکى» با کیفیت استنباط «علاّمه» فرق دارد. همان فقاهت است؛ ولى کامل شده است. بعد به مقطع بعدى مىرسد که مقطع تلامذهى «وحید بهبهانى» است که آن، شکوفایى فقاهت اصولى است. صاحبِ«ریاض» و صاحبِ «قوانین» و «شیخ جعفر» و «سید بحرالعلوم» و ... در این مقطع هستند. بعد به زمان «شیخ انصارى» و صاحبِ «جواهر» مىرسد که البته این مقطع و تحول در شیوهى فقاهت، در کار «شیخ» نسبت به کار صاحب «جواهر»، بیشتر آشکار است. هر چند کار صاحب «جواهر» هم کار نو و جدیدى است؛ اما بعد از «شیخ انصارى» - به گمان قاصر این حقیر - اگر بخواهیم از مقطعى اسم بیاوریم و بگوییم که تحّولى در فقاهت انجام شده است، آن مقطع، مقطعِ مرحوم «آیةاللَّه بروجردى» است که یک مقطع و باب جدیدى است که آن بزرگوار در کار فقاهت باز کرد.1374/09/13
لینک ثابت
توجه آیتالله بروجردی(ره) به حدیث ثقلین در تقریب مذاهب مختلف اسلامی
در صدر فعالیتهای مرحوم آیتاللّه بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) برای تقریب - آنطور که من شنیدم و تا حدودی اطلاع دارم - توجه به «حدیث ثقلین» بود که بین مذاهب مختلف اسلامی مورد اتفاق است و متواتراً آن را نقل کردهاند. به همان شکلی که شیعه آن را نقل کرده، کتب برادران اهل سنت هم پُر است؛ اگرچه به شکل دیگری هم نقل کردهاند. بههرحال، مسألهی اهل بیت و نظیر آن را که مورد قبول همهی مسلمین است و همهی مسلمین به آنان ارادت دارند و آنان را دوست میدارند و هرکدام به نحوی به آنان عقیدهی دینی دارند، محور قرار بدهند. در خود اسلام میشود مواردی را از متون اسلامی پیدا کرد که پایههای تقریب باشد.
در صدر فعالیتهای مرحوم آیتاللّه بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) برای تقریب - آنطور که من شنیدم و تا حدودی اطلاع دارم - توجه به «حدیث ثقلین» بود که بین مذاهب مختلف اسلامی مورد اتفاق است و متواتراً آن را نقل کردهاند. به همان شکلی که شیعه آن را نقل کرده، کتب برادران اهل سنت هم پُر است؛ اگرچه به شکل دیگری هم نقل کردهاند. بههرحال، مسألهی اهل بیت و نظیر آن را که مورد قبول همهی مسلمین است و همهی مسلمین به آنان ارادت دارند و آنان را دوست میدارند و هرکدام به نحوی به آنان عقیدهی دینی دارند، محور قرار بدهند. در خود اسلام میشود مواردی را از متون اسلامی پیدا کرد که پایههای تقریب باشد.1370/07/01
لینک ثابت
برکات و آثار حیات پُربار آیةاللَّه العظمی بروجردی (قدّسسرّه)
برکات و آثار حیات پُربار او [مرحوم آیةاللَّه العظمی بروجردی (قدّسسرّه)]، به زمان خود او و به عرصهی فقاهت منحصر نماند و او چون خورشیدی درخشان، بر تعدادی از علوم اسلامی، بلکه بر روشها و شیوههای تحقیق در آنها و نیز بر فضای عام حیات مسلمین در زمان خود و پس از آن، پرتوافشانی کرد و هنوز علمای اسلام و جهان اسلام، از تأثیرات مبارک آن عمر پُرثمر و ریاست و مرجعیت تامهی پانزدهسالهی او متمتعند. این شخصیت عالیقدر و کمنظیر، مرجع عام شیعه در زمان خود و استاد فقیهان و مراجع معاصر، حضرت آیةاللَّه العظمی مرحوم حاج آقاحسین بروجردی است؛ (اعلیاللَّه مقامه و رفعاللَّه اعلامه).
علم و تقوا و اخلاص و روشنبینی و بزرگمنشی و کیاست و نوآوری و جامعنگری و خستگیناپذیری و بسی خصلتهای کمیاب و نفیس دیگر از این مرد بزرگ و ذخیرهی الهی، چنان شخصیت ذوابعاد و عظیمی فراهم آورده بود که نظیر آن را در فقهای صاحبنام و برخوردار از زعامت، بندرت میتوان یافت.
او در فقاهت، مبتکر شیوهیی جدید، و در رجال و حدیث، صاحب سبک بود و در تدریس و تربیت شاگرد و تعلیم کار دستهجمعی، بر زمان خود سبقت داشت. بینش وسیع او، از مرزهای حوزهی قم و حوزههای علمیه و چهارچوب کشور ایران و جهان تشیع فراتر میرفت و بر جهان اسلام و همهی مذاهب مسلمین پرتو میافکند. زعامت او، نه تنها به ادارهی امور درسی و معیشتی حوزهها، که به مسایل سیاسی و اخلاقی آن، و نه تنها به امور حوزه، که به امور دینی و شعایر اسلامی در سراسر کشور و در سطح بینالمللی شمول مییافت. حوزهی علمیهی تحت زعامت او، پرورشگاه و خاستگاه افکار نو و گوهرهای درخشانی شد که به برکت آن در سالهای بعد، نهضت روحانیت پی ریخته شد و حرکتی که در اوج آن، انقلاب عظیم و شکوهمند اسلامی به رهبری مجدد بزرگ اسلام حضرت امام خمینی(قدّساللَّه نفسهالزّکیّه) بود، سر برآورد. با این همه، در مجموع شخصیت آن بزرگمرد، آنچه بیش از همه درخشنده و چشمگیر بود، اخلاص و تقوایی بود که وی در همهی امور خود از آن بهره میگرفت.1370/02/08
لینک ثابت
تلاش آیت الله بروجردی و مرحوم شلتوت برای تقریب مذاهب
سالها پیش از انقلاب که با بعضی از برادران اهل سنت صحبت میکردم، به آنها میگفتم که اگر ما بخواهیم وحدت اسلامی تحقق پیدا بکند، باید خودمان را از گذشته جدا و قیچی کنیم. البته، وحدت یعنی همین که پیروان این دو مذهب با هم برادر باشند و احساس برادری کنند؛ نه این که شیعه، سنی و سنی، شیعه بشود. نه، مراد از وحدت این نیست؛ بلکه وحدت به معنای احساس برادری است و همین که هر طرفی احساس کند که دیگری هم مسلمان است و حق اسلامی او را بر گردن خود احساس کند و متقابلاً او هم به همین ترتیب عمل نماید. من میگفتم که اگر بخواهیم این کار را بکنیم، باید خودمان را از گذشته جدا کنیم. اگر به گذشته برگردیم، دعواست. این قدر بحث و تکذیب و تغلیط و درگیری و خونریزی و این طور چیزها اتفاق افتاده که اگر نگاهی به گذشته بکنیم، باز دعوا خواهد شد.
اگر کسی مخلصاًللَّه احساس میکند که باید امروز بین برادران، برادری واقعی و عملی باشد، باید کوشش کند که گذشته را به یادها نیاورد؛ والّا او میرود کتاب «احقاق الحق» را میآورد و به رخ این میکشد و این هم میرود کتاب «تحفهاثنی عشریه» را میآورد و به رخ آن میکشد! هر دو هم به قدر کافی کتابِ پُر از طعن و دفع علیه همدیگر نوشتهاند! اگر ما بخواهیم گذشته را مطرح کنیم، نمیشود به وحدت رسید. باید نگاه کنیم، بگوییم: گذشته، گذشته است. «رحماللَّه معشرالماضین». ما کاری به کار آنها نداریم. اگر آنها هر کاری کردهاند، ما امروز میخواهیم تکلیف خودمان را - بیننا و بیناللَّه - نگاه کنیم. بینناوبیناللَّه، امروز ما باید با همدیگر توحید کلمه و رفاقت و برادری داشته باشیم. اگر بخواهیم این را عمل بکنیم، باید از گذشته صرف نظر کنیم.
این دارالتّقریبی هم که ما مطرح کردیم، برای این است. دارالتّقریبی که در مصر بود، از نظر ما عزیز و بسیار محترم بود؛ الان هم محترم است. متأسفانه نمیگذارند و نگذاشتند کار کند. فقط در یک برهه از زمان که مجلات «رسالةالاسلام» منتشر میشد و مرحوم «شلتوت» و «شیخسلیم» و رؤسای شریف ازهر حیات داشتند، دارالتّقریب خوب حرکت میکرد. مرحوم «آیةاللَّه بروجردی» که مرجع تقلید ما بود، پشتیبان دارالتّقریب مصر بود. رئیس ازهر، اول «شیخسلیم» بود که پایهگذار و در حقیقت زمینهساز دارالتّقریب بود و بعد مرحوم «شیخ محمود شلتوت» رئیس ازهر شد که مفتی دیار مصریه بود. او هم خودش رئیس این دارالتّقریب بود.اینها پشتیبان تقریب بودند. اینها که از طرفین رفتند، نه در تشیع و نه در تسنن، دیگر آن عالمی که روی این مسأله خیلی پافشاری کند، دیده نشد.
البته، بعد از مرحوم «آیةاللَّه بروجردی» آقایان علمایی بودند. نه این که قبول نداشته باشند؛ همه معتقد بودند، لیکن آن انگیزهیی را که مرحوم «آیةاللَّه بروجردی» روی مسألهی تقریب داشت، آنها نداشتند. در بین تسنن هم همین طور بود. بعضی از آنها به مشهد آمده بودند و من بعضی از آقایان بعد از مرحوم «شلتوت» را دیده بودم. علمای ازهر به ایران میآمدند و با علمای شیعه هم تماس میگرفتند؛ لیکن آن انگیزهی فعال و جوشانی را که دنبال این قضیه بروند، نداشتند؛ لذا «دارالتّقریب»، اسم بی مسمایی شده بود.
ما که نمیتوانیم منتظر بنشینیم که در قاهره یا در فلان شهر دیگر دنیای اسلام، یک وقت یک نفر به فکر تقریب بیفتد. خودمان بایستی این دارالتّقریب را بهوجود آوریم؛ البته بر مبنای هماهنگی و همکاری فکری و فقهی با هر مرکزی که در دنیا برای تقریب وجود داشته باشد. یعنی در اینجا، بایستی کسانی از علمای ایران - چه اهل سنت و چه شیعه - پایههای اصلی این دارالتّقریب را تشکیل بدهند.1368/10/05
لینک ثابت