در طول تاریخ اسلام - بعد از حکومت صدر اوّل تا زمان ما - این کار انجام نشده بود؛ نه در اینجا و نه در هیچ جای دیگر. آن، چه بود؟ آن، حاکمیت قرآن، حاکمیت فقه اسلامی و احکام دینی بود. این که قوانین و اداره امور کشور، بر اساس اسلام شود. این، سابقه نداشت؛ هیچجا سابقه ندارد.۱۳۷۵/۱۰/۱۹
لینک ثابت
امروز اگر روحانیت در قبال حکومت، بیاعتنا و بیمبالات باشد، هم خودش ضایع خواهد شد و هم حکومت اسلامی تضعیف میشود. حکومت اسلامی، حکومت قرآن و حکومت فقه و فقیه و حکومت علم و عدل است. حکومت برای گسترش آرمانهای اسلامی است. تشکیل حکومت اسلامی، آرزوی همه اولیاءاللَّه در طول تاریخ بودهاست. هر فرد مؤمنی وظیفه دارد از آن دستگاه سیاسی که اسلام را ترویج و احکام آن را پیاده میکند، حمایت کند. مگر عالِم دین میتواند نسبت به حکومت اسلامی بیاعتنا بماند؟! افراد کافر به اسلام، در مقابل حکومت طاغوتی بیاعتنا میمانند.۱۳۷۴/۰۹/۱۶
لینک ثابت
علت فعّالیت حوزههای علمیّه که امروز اهمّ و اشرف آنها حوزه علمیّه قم و بعضی دیگر از حوزههای علمیه بزرگ ایران مثل حوزه علمیّه مشهد و جاهای دیگر و انشاءاللَّه حوزه علمیه نجف (هنگامی که از زیر پنجهی نامیمون اشرار و ستمگران خارج شود) است؛ اولاً نیاز حکومت اسلامی است که در طول تاریخ بعد از حکومت امیرالمؤمنین و امام مجتبی علیهماالصّلاة والسلام، دیگر حکومتی با این خصوصیّات، متکّی بر احکام و مقرّرات دینی تا امروز تشکیل نشده است. این اوّلین بار است که حکومتی بر اساس قرآن تشکیل میشود و جامعهای اسلامی - با همه مشکلات و زحماتی که این کار داشته و دارد - به وجود آمده است. این نظام و حکومت الهی، برای عمل، اوّلاً به معارف و مقرّرات اسلامی احتیاج دارد. ثانیاً در برخی از جاهابه اشخاصی برای اداره بعضی از امور این نظام نیاز است که بایستی این دو نیاز را حوزهها تأمین کنند. البته منظور این نیست که بایستی همه امور یا امور مهم را علما به دست گیرند؛ خیر. همه مؤمنین و صلحا و اهل فکر و اهل تحقیق در جای خودشان قرار دارند. برای کارهای گوناگون در کشور متخصّصینی وجود دارد که آنها را انجام میدهند. بعضی از کارها هم وجود دارد که بایستی علمای دین آنها را متصدّی شوند؛ این اشخاص را هم باید حوزه علمیّه تربیت کند. پس اگر نیاز جامعه و حکومت اسلامی و اقامه آن مطرح است، میبایست حوزه علمیّه آن را تأمین کند. چنانچه جامعهای بیدین شد، طبیعتاً احساس نیاز به علما نمیکند؛ اما وقتی جامعه متدّین است، به علما و معلّمین اخلاق و دین و معارف احساس نیاز میکند.۱۳۷۴/۰۶/۱۴
لینک ثابت
جمهوری اسلامی، بخصوص برای ولادت نبىّ اکرم و بعثت این بزرگوار و هر چه مربوط به ایشان است، اهتمام ویژهای قائل است. چرا؟ چون امروز در سطح عالم و در زیر این آسمان، تنها نقطه جهان که در آن بهطور رسمی احکام اسلامی، اجرا و قوانین و مقرّرات بر طبق قرآن و سنّت پیغمبر تنظیم و عمل میشود و به عبارت دیگر، مهمترین نقطه دنیا که چنین حرکت عظیمی در آن انجام میگیرد، ایران اسلامی است. دولتی به نام اسلام حاکم است و این موضوع، در حقیقت تکلیفی را بر دوش همه مسلمانان عالم میگذارد. چون اگر حکومتی براساس اسلام بود، به این معناست که اسلام مورد عمل قرار گرفته است. اما اگر اسلام به معنای اعتقاد و عمل افراد در جامعه وجود داشته باشد و حاکمیت دین برقرار نباشد، در چنین جامعهای قرآن و اسلام مهجور است. مصداق آن در قرآن کریم و در سوره فرقان چنین آمده است: «وَ قالَ الَّرسولُ یا ربِّ اِنَّ قَومی اْتَّخذُوا هذَا القُرانَ مَهجوراً» پیغمبر اکرم نزد پروردگار عالم عرض میکند: «یا رَبِّ اِنَّ قَومی اْتَّخَذوا هذَا القُرانَ مَهجوراً». هَجر قرآن به چه معناست؟ بیشک به این معنا نیست که قرآن و اسم قرآن و اسم مسلمانی را بهطور کلّی از خود دفع کردند. این اتخّاذ نیست. «اتّخذوا هذا القُرانَ مَهجورا»؛ یعنی قرآن را دارند، اما همراه با هَجر. قرآن هست، اما مهجور است. به این معنا که قرآن در یک جامعه تلاوت شده و احترام ظاهری میشود، اما به احکام آن عمل نمیکنند و به بهانه جدایی دین از سیاست، حکومت را از قرآن سلب مینمایند. اگر قرار بود که اسلام و قرآن حکومت نکنند، پس مبارزات پیغمبر برای چه بود؟ اگر پیغمبر اسلام بر این باور بود که نباید در حکومت و اداره زندگىِ مردم و قدرت سیاسی جامعه دخالت شود و همین قدر کافی است که مردم عقاید اسلامی داشته باشند و در خانه خودشان این اعمال دینی را انجام دهند، معلوم نیست که چنین مبارزاتی بر پیغمبر تحمیل میشد. دعوای پیغمبر بر سر قدرت سیاسی و قبضه کردن قدرت به وسیله قرآن است. هَجر قرآن به این معناست که اسم قرآن وجود دارد و حاکمیت قرآن نیست. در عالم اسلام، هرجا که قرآن حاکم نیست، این خطاب نبىّ اکرم «یا رَبِّ اِنَّ قَومی اْتَّخَذوا هذَا القُرانَ مَهجوراً» صادق است.
در جمهوری اسلامی این هجران وجود ندارد. اینجا قرآن برای اجرای احکام عمومی جامعه، محور قرار گرفته است. یعنی هر آنچه که از شؤونِ اداره یک جامعه است، رسماً از قرآن گرفته میشود، نه اسماً. قوانین از قرآن اتّخاذ میشود. هر آنچه مخالف با قرآن باشد، طرد میشود. حکومت و قدرت سیاسی بر طبق معیارهای قرآنی تشکیل میشود. ارزشهای حاکم بر جامعه، ارزشهای قرآنی است. هر انسان متعهّد و خدومی در جامعه اسلامی مورد قبول و پذیرش است. امروز اگر ملت ایران، مسؤولین کشور را عاشقانه دوست دارند، به خاطر عمل آنها به قرآن و اعتقاد و تدیّن و پایبندی آنها به دین است. این جامعه، جامعهای است که قرآن در آن زنده و برقرار است و مهجور نیست. این، جمهوری اسلامی است. بنابراین هر مسلمانی در هر نقطه دنیا، به حکم این که به قرآن و به نبىّ اکرم صلّیاللَّهعلیهوآلهوسلّم عشق میورزد، نسبت به جمهوری اسلامی که پرچم قرآن و اسلام را در دست دارد، احساس تعهّد میکند. این همان چیزی است که دشمنان اسلام را با ایران اسلامی به برخورد خصمانه وحشیانهای میکشاند و کشانده است. عامل دشمنیها همین است. هر کس در دنیا مخالف قرآن و اسلام است، مخالفت و خصومت و عناد وی با جمهوری اسلامی، خودش را به شکل بارزی نشان میدهد. در دنیا نگاه کنید! این مخالف و عناد، بهصورت یک معیار کلّی است. دشمنان اسلام، در هر جای دنیا با جمهوری اسلامی در حال معارضه و مخاصمت و دشمنیاند. هر میزان که با اسلام و حاکمیت و پایبندی ملتها به آن مخالفند، دشمنیشان با ایران اسلامی هم به همان میزان است. شما این دشمنی ناکام و ناموفّق را در سرتاسر دنیا مشاهده میکنید.۱۳۷۳/۰۶/۰۴
لینک ثابت
امروز، اسلام در دنیا، زاینده است. امروز اسلام در دنیا، ملتها را به عنوان روشنترین و پرفروغترین امید، به سمت خود متوجّه کرده است. اینها همه از برکت همان حادثه کربلا و جانفشانی حسینبنعلی علیهالسّلام، است. حال خدای متعال خواسته است که اوّلین تجربه حاکمیت قرآن بعد از دوران حسینبنعلی، یعنی نظام جمهوری اسلامی، پا به عرصه بگذارد. یعنی بعد از آن حادثه، هر کار شده، مقدمهای برای امروز شما بوده است. کوشش همه علما، همه متفکّرین، همه فلاسفه، همه متکلّمین، همه زحمتها و تلاشها و این همه جنگها، اسلام را نگهداشت و اوضاع و احوال آماده شد، تا امروز حکومتی براساس حاکمیت ارزشهای الهی و قرآنی به وجود آید. بخت و اقبال با شما و با ملت ایران بود که خدای متعال، این بار را، اوّل بار روی دوش اینها گذاشت. البته «بخت» که میگوییم، به معنای اتّفاق نیست. این اقبال بلند را خدای متعال، مفت و بیهوده به کسی نمیدهد. ملت ایران خیلی کارها کرد؛ و خدای متعال، این را بالاخره به او داد. البته این فداکاریها، تلاشها، اخلاصها و زحمات، تمام شدنی هم نیست. خیال نکنید که اگر چهار نفر یاوهگوىِ سادهدلِ بیچاره خوش خیال بنشینند آن گوشه دنیا و بگویند «امروز و فردا کار جمهوری اسلامی تمام میشود» این به انجام میرسد! خیر! این اساس، تمام شدنی نیست.۱۳۷۲/۱۰/۲۶
لینک ثابت
در کشور ما یک ماجرای عظیم واقع شد و آن، همین انقلابِ بزرگ بود. این جنگ و این حوادث و تهاجم دشمن و ایستادگی جانانهی ملتِ دلاور ما و تقدیم این همه شهید و جانباز و دادن دهها هزار اسیر و مفقود، یک حادثه بزرگ و بیسابقه در تاریخ اسلام بود. …. این شهادتها، این جانبازیها، این ایثارگریها، آن لحظهلحظهی رنج و محنت در زندانهای دشمن، برای چه بود؟ برای چیست؟ در راه چیست؟ آن را ما باید گرامی تر بداریم.همه اینها برای این بود که نظام اسلامی بر سرِ پا بماند. همهی اینها برای این است که حکومت الهی و حاکمیت قرآن بر جامعهی بشری استقرار پیدا کند. همهی اینها برای این بود که ظلم و کفر و استکبار، از زندگی بشر بیرون برود. همهی اینها برای این بود که نظام جمهوری اسلامی که یک تنه در مقابل دنیای کفر و استکبار ایستاده است، استحکام پیدا کند. همهی اینها برای این بود که ایران عزیز، ایران اسلامی و ملت عزیز ایران، بتوانند در مقابل دشمنان خبیث و پلید، مقاومت کنند؛ حرمت این ملت حفظ شود و عظمت اسلام در ایران برقرار بماند. همهی این فداکاریها، برای این بود.این هدفِ مقدّس، آن قدر بزرگ است که جان حسینبنعلی علیهالسّلام هم در راه آن قربانی میشود. پیغمبر هم خود را سرباز قرآن و اسلام میداند. امیرالمؤمنین هم خود را در معرض شهادت قرار میدهد تا حکومت قرآن و اسلام زنده بماند. مسلمانان غیور و رهبران بزرگ و ائمّهی معصومین، چهارده قرن مبارزه کردند تا چنین حکومتی سرِپا شود. علمای بزرگ، چهارده قرن، گفتند و نوشتند و تدریس و تعلیم کردند تا شاید قرآن حکومت پیدا کند. این توفیق را، هیچ بزرگی نیافت؛ مگر آن بزرگِ باعظمت، آن امامِ بینظیر، آن انسانِ والای زمان ما، امام بزرگوار و راحل ما، امام خمینی رضواناللهعلیه؛ و هیچ ملتی نیافت، جز ملت ایران.۱۳۷۲/۰۵/۰۵
لینک ثابت
شهرِ باعظمتِ تبریز، با آن جمعیت زیاد و آن فضای وسیع که شاید در ایران آن زمان اوّلین شهر بوده و از تهران هم شاید بزرگتر بوده است …محدودهی کار عالِمِ طراز اوّلِ تبریز، عبارت بود از یک مسجد… امروز چه؟ این است آنچه که ما باید از آن درس بگیریم! گذشتگان را خدای متعال برای آیندگان عبرت قرار داده است. امروز دامنهی نفوذ و شعاع وجود روحانیت، فراتر از این چیزهاست. کاری به آحاد روحانی نداریم؛ مجموعهی دستگاه روحانیت، امروز داستان دیگری است. امروز به پایمردی و همّت یک مرجع تقلید و عالم بزرگ، در طول چند سال البته با کمک دیگران؛ لکن با محوریّت آن یک نفر یک نظام اسلامی به وجود آمده است. من گاهی این شک در ذهنم به وجود میآید که نکند بعضی از ما معمّمین، درست چیز بسیار عظیمی است. انسان وقتی در عمق ماجرایی قرار دارد، عظمت آن را احساس و درک نمیکند.شما ملاحظه بفرمایید که بعد از سال ۴۱ هجری، یعنی سال صلح امام مجتبی علیهالصّلاةوالسّلام تا دوران تشکیل نظام جمهوری اسلامی، یک روز حکومتی بر پایهی قرآن، در حالی که یک شخص عادل هم در رأس آن حکومت باشد، تشکیل نشده بود. این شوخی است!؟ یعنی امام باقر، امام صادق، امام موسیبن جعفر و ائمّهی بعد از حادثهی عاشورا، علیهمسلامالله، بر طبق آنچه که انسان از مجموع حالات آنان به دست میآورد، همتشان این بوده است که یک نظام اسلامی به وجود آورندعمق و عظمت این مسأله را متوجّه نشده باشیم! تشکیل یک حکومت براساس اسلام، یعنی حکومت قرآن و احکام اسلامی، حکومت فقه آل محمّد علیهمافضلصلواتالله،. براساس روایاتی که در این زمینه داریم، بعضی بالمباشره و بعضی بالتسبیب، برای دورانهای نزدیک به زمان خودشان.روایتی از امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام است که خدای متعال، این امر امر خلافت و ولایت الهی را برای سال ۷۰ معیّن کرده بود. «فلمّا قتل الحسین اشتدَّ غضب الله علی اهل الارض.» این، عبارت حدیث است. بعد خدا در این تأخیر انداخت تا سال ۱۶۰؛ و ما به شما گفتیم و شما آن را افشا کردید و خدای متعال آن را به تأخیر انداخت. سال ۱۶۰، اگر بر همین روالی که عمر مبارک ائمّه علیهمالسّلام طی شده، طی گردد، میشود دوران امام موسیبنجعفر علیهالصّلاةوالسّلام. امام صادق علیهالسّلام در سال ۱۴۸ رحلت فرمود.
این گونه کار میکردند. برای این، کار میکردند. حرکت برای تشکیل نظامی بود که براساس قرآن به وجود آید.
از ائمّه علیهمالسّلام که بگذرید، امامزادهها، جناب زیدبنعلی، جناب حسینبنعلی «شهید فخّ»، جناب محمّدبنعبدالله «صاحب نفس زکیّه»، ابراهیمبنعبدالله و دیگران و دیگران، بزرگانی بودند که برای تشکیل یک حکومت عدل حکومت علوی تلاش میکردند. بعد از دوران آنها نیز همینطور. حالا به مبارزات توأم با خودپرستی و سیاستبازی و هوای نفس کار ندارم. خلفای فاطمی، خلفای عبّاسی، سلاطین سلسلههای مختلف در ایران و عراق و شامات و بقیه جاها، را نمیگویم. اینها دنبال دنیای خودشان بودند؛ ولو در دنیای اسلام زندگی میکردند. اما نهضتهای صحیحی که به وجود آمد، برای این به وجود میآمد که بلکه بتوانند حکومتی تشکیل دهند که بر پایهی قرآن باشد. برپایهی قرآن، یعنی چه؟ یعنی قوانین و مقرّرات و عمل نظام عمومی و جمعی در آن جامعه، براساس حکم دینی باشد. این یک. کسی هم که در رأس حکومت قرار میگیرد، با معیارهای دینی برای حکومت منطبق باشد. این دو.این، معنای حکومت اسلامی و قرآنی است. البته مراتب دارد. یک وقت کسی که در رأس حکومت قرار میگیرد، شخصیتی در حدّ معصوم یا دون معصوم است. یک وقت هم نوبت به روسیاهانی امثال بنده میرسد. بههرحال، نظام و ترکیب و قوارهی کلّی، همان است. اشخاص، البته کم و زیاد دارند، کوچک و بزرگ دارند. اما برای این تلاش میکردند.۱۳۷۲/۰۵/۰۵
لینک ثابت
برادران عزیز؛ خواهران عزیز و همه ملت ایران! تا وقتی شما پایبند به ارزشهای دینتان هستید؛ تا وقتی به کشورتان - ایران عزیز - علاقهمندید؛ تا وقتی به ایرانی علاقهمندید؛ تا وقتی که برای اسلام و قرآن احترام قائلید و به پیروی از حرف قرآن، دستتان در دست یکدیگر است؛ تا وقتی که مسؤولین کشور را دوست میدارید و با چشم باز آنها را انتخاب میکنید و تا آخر پشتِ سرشان میایستید - همچنانی که الان، بحمداللَّه، همینطور هست - تا وقتیکه جوانان شما نگذارند شور و احساس دینی و انقلابیشان کم شود؛ تا وقتی که روحانیون در صحنهاند؛ تا وقتی که در این کشور، دین منشأ زندگی است و تا وقتی که حکومت قرآنی - به فضلالهی - بر ایران پرتو افکنده است و این کشور در سایه قرآن زندگی میکند، امریکا که هیچ، اگر بزرگتر از امریکا و حتی همه قدرتهای شیطانی با هم شوند، نخواهند توانست علیه این کشور هیچ غلطی انجام دهند.۱۳۷۲/۰۲/۱۸
لینک ثابت
ما آن وقتی میتوانیم حقیقتاً منتظر به حساب بیاییم که زمینه را آماده کنیم. برای ظهور مهدی موعود(ارواحنافداه) زمینه باید آماده بشود؛ و آن عبارت از عمل کردن به احکام اسلامی و حاکمیت قرآن و اسلام است. .. فرمودهاند: «واللَّه لتمحّصنّ» و «واللَّه لتغربلنّ»؛ این تمحیص و این امتحان بزرگ که مریدان و شیعیان ولىّعصر(ارواحنافداه) با آن مواجه هستند، همان امتحان تلاش برای حاکمیت اسلام است. برای حاکمیت اسلام باید کوشش کنید؛ ملت بزرگ ما این یک قدم را برداشتند.۱۳۷۰/۱۱/۳۰
لینک ثابت
من در این شهر قم که خاستگاه مبارزه و انقلاب است، و در این ساحت مقدس که شاهد مجاهدتها و تلاشهای مخلصانهی دیرین طولانی دوران نهضت در قبل و بعد از پیروزی انقلاب بوده است، باید این مطلب را عرض کنم که اولین قدم برای حاکمیت اسلام و برای نزدیک شدن ملتهای مسلمان به عهد ظهور مهدی موعود (ارواحنافداه و عجّلاللَّهفرجه)، بهوسیلهی ملت ایران برداشته شده است؛ و آن، ایجاد حاکمیت قرآن است؛ این، آن چیزی است که دنیای مادّی نمیخواست آن را باور بکند. بعد از قرنها تلاشی که کرده بودند تا دین - و بخصوص دین مقدس اسلام - را از صحنه خارج کنند، نمیخواستند ببینند که حالا این دین با یک حاکمیت و بر سریر قدرت یک حکومت، در صحنهی عالم ظاهر شده است و ملتها را به خود جلب و جذب میکند؛ لذا مبارزات استکبار و دشمنان دین و جبههی کفر و عناد و استکبار با جمهوری اسلامی شروع شد.۱۳۷۰/۱۱/۳۰
لینک ثابت
من در این شهر قم که خاستگاه مبارزه و انقلاب است، و در این ساحت مقدس که شاهد مجاهدتها و تلاشهای مخلصانهی دیرین طولانی دوران نهضت در قبل و بعد از پیروزی انقلاب بوده است، باید این مطلب را عرض کنم که اولین قدم برای حاکمیت اسلام و برای نزدیک شدن ملتهای مسلمان به عهد ظهور مهدی موعود (ارواحنافداه و عجّلاللَّهفرجه)، بهوسیلهی ملت ایران برداشته شده است؛ و آن، ایجاد حاکمیت قرآن است۱۳۷۰/۱۱/۳۰
لینک ثابت
امروز کار دشمنان اسلام و حاکمیت قرآن به جایی رسیده است که پوشیده نمیدارند که با اسلام و حاکمیت اسلام مخالف و دشمنند؛ یک روز این را مخفی میکردند؛ یک روز ادعا میکردند که هرچه ملتها بخواهند؛ یک روز میگفتند که ما با ادیان، با مذاهب و با افکار و عقاید مردم مخالفتی نداریم؛ اما گذشت زمان موجب شد که سنتهای الهی عمل کند. امروز بیداری مردم، اسلامخواهی مردم، حضور مردم در صحنهها، فعالیتهای تلاشگرانهی ملتهای مسلمان، استکبار را در موضع ضعف و انفعال قرار داده است؛ مجبورند صریحاً بگویند که ما با حکومت اسلامی و با حاکمیت اسلام مخالفیم؛ ناگزیرند این را اعتراف کنند؛ این یکی از تناقضهایی است که در زندگی آنها وجود دارد؛ این یکی از چیزهایی است که سنتهای الهی بر آنها تحمیل میکند.۱۳۷۰/۱۱/۳۰
لینک ثابت
ما آن وقتی میتوانیم حقیقتاً منتظر [ظهور] به حساب بیاییم که زمینه را آماده کنیم. برای ظهور مهدی موعود(ارواحنافداه) زمینه باید آماده بشود؛ و آن عبارت از عمل کردن به احکام اسلامی و حاکمیت قرآن و اسلام است. ... فرمودهاند: «واللَّه لتمحّصنّ» و «واللَّه لتغربلنّ»؛ این تمحیص و این امتحان بزرگ که مریدان و شیعیان ولىّعصر(ارواحنافداه) با آن مواجه هستند، همان امتحان تلاش برای حاکمیت اسلام است. برای حاکمیت اسلام باید کوشش کنید؛ ملت بزرگ ما این یک قدم را برداشتند...اولین قدم برای حاکمیت اسلام و برای نزدیک شدن ملتهای مسلمان به عهد ظهور مهدی موعود (ارواحنافداه و عجّلاللَّهفرجه)، بهوسیلهی ملت ایران برداشته شده است؛ و آن، ایجاد حاکمیت قرآن است؛ این، آن چیزی است که دنیای مادّی نمیخواست آن را باور بکند. بعد از قرنها تلاشی که کرده بودند تا دین - و بخصوص دین مقدس اسلام - را از صحنه خارج کنند، نمیخواستند ببینند که حالا این دین با یک حاکمیت و بر سریر قدرت یک حکومت، در صحنهی عالم ظاهر شده است و ملتها را به خود جلب و جذب میکند؛ لذا مبارزات استکبار و دشمنان دین و جبههی کفر و عناد و استکبار با جمهوری اسلامی شروع شد. ... کار دشمنان اسلام و حاکمیت قرآن به جایی رسیده است که پوشیده نمیدارند که با اسلام و حاکمیت اسلام مخالف و دشمنند؛ یک روز این را مخفی میکردند؛ یک روز ادعا میکردند که هرچه ملتها بخواهند؛ یک روز میگفتند که ما با ادیان، با مذاهب و با افکار و عقاید مردم مخالفتی نداریم؛ اما گذشت زمان موجب شد که سنتهای الهی عمل کند. امروز بیداری مردم، اسلامخواهی مردم، حضور مردم در صحنهها، فعالیتهای تلاشگرانهی ملتهای مسلمان، استکبار را در موضع ضعف و انفعال قرار داده است؛ مجبورند صریحاً بگویند که ما با حکومت اسلامی و با حاکمیت اسلام مخالفیم؛ ناگزیرند این را اعتراف کنند؛ این یکی از تناقضهایی است که در زندگی آنها وجود دارد؛ این یکی از چیزهایی است که سنتهای الهی بر آنها تحمیل میکند.۱۳۷۰/۱۱/۳۰
لینک ثابت
اندیشهی حاکمیت اسلام و حاکمیت قرآن و الله امروز در یک جامعهای مطرح بشود، اولین کسی که با او مخالفت خواهد کرد آن کسی است که حاکمیت او بر یک اساس ضد خدایی بنا گذاشته شده و این طبیعی است که او قبل از اینکه ستیزهگری بکند، با این ایمان جدید مقابله میکند و به خاطر آن انگیزهها در دل آنرا پس میزند.۱۳۷۰/۰۸/۰۸
لینک ثابت
شما[دانشجویان] متوجه باشید که یکی از بزرگترین وظایف شما، خودسازی اخلاقی است. اخلاق خود را تکمیل کنید؛ شما جوانان این فرصت را دارید. دوران، دوران شماست؛ شما در دوران خوبی زندگی میکنید؛ در سایهی حکومت قرآنی و فرهنگ اسلامی زندگی میکنید.۱۳۷۰/۰۸/۰۱
لینک ثابت
چرا شما عمار را «سلاماللَّهعلیه» میگویید، ولی نسبت به یکی دیگر از صحابی - رفیق عمار - که او هم از مکه بوده و در مکه کتک خورده است، «سلاماللَّهعلیه» نمیگویید؟ چون عمار در وقت حساس اشتباه نکرد و فهمید؛ ولی او اشتباه کرد.
ببینید، خط عمار را خط مستقیم میگویند. به نظر من، عمار هنوز هم ناشناخته است. عمار یاسر را خود ماها هم درست نمیشناسیم. عمار یاسر، یک حجت قاطعهی الهی است. من در زندگی امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) که نگاه کردم، دیدم هیچکس مثل عمار یاسر نیست؛ یعنی از صحابهی رسولاللَّه، هیچکس نقش عمار یاسر را در طول این مدت نداشت. آنان زنده نماندند، ولی ایشان حیات بابرکتش ادامه پیداکرد. هر وقت برای امیرالمؤمنین یک مشکل ذهنی در مورد اصحاب پیش آمد - یعنی در یک گوشه شبههیی پیدا شد - زبان این مرد، مثل سیف قاطع جلو رفت و قضیه را حل کرد. در اول خلافت حضرت همینطور، در قضایای جمل و صفین هم همینطور، تا در صفین به شهادت رسید. باید مثل عمار هوشیار بود و فهمید که وظیفه چیست. نمیشود گفت به من ربطی ندارد. امروز هر روحانی و هر عمامهبهسر، به مقتضای تلبس به این لباس، موظف است از حکومت اسلام و حاکمیت قرآن دفاع کند؛ هر کس هرطور میتواند. یکی شمشیر به دست میگیرد و به جبهه میرود؛ یکی زبان گویایی دارد، به منبر میرود؛ یکی پست قضاوتی یا غیر قضاوتی از عهدهاش برمیآید، آن را انجام میدهد؛ یکی این کارها را نمیتواند بکند، اما اهل مسجد و اهل محراب است - اشکالی ندارد - همه بدانند که این روحانی، خود را خادم این انقلاب میداند. این، افتخار است. خدمت به این انقلاب، افتخار است.۱۳۷۰/۰۵/۳۰
لینک ثابت