![]()
1372/05/05
بیانات در جمع ایثارگران، خانوادههاى شهدا، جانبازان، مفقودان و آزادگان استان آذربایجان شرقی در «مصلاى تبریز»
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
خداى بزرگ را سپاسگزارم که این توفیق را به بنده داد که در اوّلین ساعات ورود به این شهر قهرمانپرور و تبریز دلاور، با شما ایثارگران و خانوادههاى محترم شهداى عزیزمان و همچنین جانبازان عزیز و آزادگان عزیز این دیدار را داشته باشیم. در همهى کشورها و میان همهى ملّتها وقتى یک آرمان بزرگى مطرح میشود، کسانى پیدا میشوند که به عنوان پیشقراول و به عنوان فداکاران، جان خودشان را در راه آن آرمان هدیه میکنند. و همهى ملّتها کسانى را که سینه سپر کردند و در راه آرمانهاى بزرگ آن ملّت خودشان را فدا کردند، گرامى میدارند و آنها را شهید به حساب مىآورند. اگر شما مراجعه کنید به تاریخ کشورهاى دیگر، حتّى کسانى که از ایمان و دین درستى هم برخوردار نیستند، یک جمعى را به عنوان شهداى خودشان و پیشمرگان خودشان معرّفى مىکنند. امّا یک مسئلهى مهمّى اینجا وجود دارد، و آن، این است که شهداى انقلاب اسلامى، با همهى شهداى دیگر در کشورهاى دیگر تفاوت دارند و بازماندگان شهدا هم با کسان کشتهشدگان ملّتهاى دیگر و کشورهاى دیگر تفاوت اساسى دارند. کسانى که قضایاى جنگ تحمیلى هشتساله را و همینطور دنبالههاى آن جنگ را تا امروز ــ چون میدانید جنگ تمام شد امّا دنبالههاى جنگ در گوشه و کنار هنوز وجود دارد؛ هنوز هم سرانگشتان استکبار، هر وقت بتوانند و هر جا بتوانند، یک شعلهى کوچک یا بزرگ درگیرى و جنگى را درست میکنند ــ از نزدیک دنبال کردهاند، میدانند که شهداى ما با شهادت، مثل عاشقى که به معشوق برسد روبهرو شدند. مسئله، مسئلهى رسیدن به یک هدف والا و یک مطلوب عزیز بود؛ قضیّه این نبود که یک کسى یک جایى گیر بکند و تسلیم مرگ بشود. در موارد متعدّد این جوانهاى فداکار ما، این دلهاى عاشق، این انسانهاى سرازپانشناخته به سوى شهادت پرواز میکردند. خداى متعال نور خود را در وجود کسانى که در معرض این امتحان الهى قرار داد، قبل از شهادت تابانید. من خودم دیدم کسانى را که قبل از شهادت، انسان وقتى به چهرهى اینها نگاه میکرد، آشکارا میدید کأنّه چهرهى آنها میدرخشد؛ و هر که در جنگ بوده است ــ آنهایى که درست در میدان این امتحان وارد شدند ــ این را دیدهاند. خداى متعال پاداش میدهد. وقتى کسى در راه خدا آماده شد که عزیزترین سرمایهى خود را، یعنى جان را، تسلیم بکند و آماده شد که این فداکارى بزرگ را انجام بدهد، خداى متعال به مجرّد همین آمادگى به او اجر میدهد، پاداش میدهد، و این پاداش این است که دل او را روشن میکند؛ حتّى این روشنایى در چهرهى او نمایان میشود. جوانها در جبهه میگفتند ــ شنیدهاید؛ کسانى که بودند، دیدهاند ــ که فلانى نزدیک پرواز است، چون صورتش میدرخشد. این دروغ نیست، این گزاف نیست؛ این حقیقت است؛ این، آن مفهوم والاى شهادت است. حتّى آن کسانى هم که نزدیک رفتند ولى به فیض شهادت نرسیدند، همینجور [هستند]. لذاست که من این جانبازان عزیز را در حکم شهدا مىشناسم و میدانم. این کسى که رفته و خود را به آغوش خطر انداخته، خود را تقدیم کرده، این گلوله یا ترکش خمپارهاى که به پاى این جوان یا به چشم او یا به دست او خورد و او را جانباز کرد، میتوانست به قلب او بخورد. این رفت به میدان، این داد آنچه را باید بدهد؛ لذا او هم در معنا، در معرض شهادت قرار گرفته و در حکم شهید است. رزمندگان ما هم همینجور؛ رزمندگان ما هم، آنهایى که رفتند در دل خطرهاى بزرگ امّا سالم برگشتند، در حکم شهیدند. خب، این خصوصیّت رزمندگان ما و شهداى ما است که شهادت را با آغوش باز استقبال کردند؛ مثل شهداى صدر اسلام، مثل شهداى کربلا که دربارهى آنها گفتند:
لبسوا القلوب على الدّروع و اقبلوا
یتهافتون على ذهاب الانفس(۲) دلهایشان را در معرض تیرهاى دشمن گذاشتند. یک جملهاى من بعداً راجع به جانبازها عرض خواهم کرد که باید توجّه کنند؛ این راجع به شهدا و راجع به خود این دلاوران. خانوادههاى شهدا هم در نظام اسلامى و در انقلاب اسلامى با خانوادههاى کشتهشدگان ملّتهاى دیگر و کشورهاى دیگر یک فرق اساسى دارند؛ این خانوادهها این مصیبت را با خداى متعال حساب کردند؛ آن را مثل نعمتى از خداى متعال دریافت کردند و پاى این مصیبت صبر کردند؛ این خیلى مهم است. خداى متعال به بنده توفیق داده است که با خانوادههاى شهدا مراوده و نشست و برخاست داشته باشم؛ به خانهى آنها و روى فرش آنها و زیر سقف آنها بروم. هر جا من مصیبت را بزرگتر یافتم، صبر آن خانواده را هم عظیمتر و باشکوهتر دیدم. من مىبینم آن خانوادهاى که یک پسر داشته است و همان یکى شهید شده است، آن خانوادهاى که فقط دو پسر داشته است و همان دو پسر در راه خدا به شهادت رسیدهاند، آن خانوادهاى که سه شهید یا چهار شهید در راه خدا داده است، صبرشان هم از خانوادههاى دیگر بیشتر است؛ عزیزان من! این به معناى چیست؟ صبر مادرها از پدرها در بسیارى از موارد بیشتر است؛ این براى چیست؟ این، آن جلوهى محبّت الهى است که خدا در دل مؤمنین مىاندازد، آنها را به خودشان جلب میکند، آنها را با حکمت آشنا میکند و به صبر آنها میدهد. برادران و خواهران! یک ماجراى عظیمى واقع شد و آن، همین انقلاب بزرگ بود و این جنگ و این حوادث و تهاجم دشمن و ایستادگى جانانهى ملّت دلاور ما و تقدیم اینهمه شهید و جانباز و دادن دهها هزار اسیر و مفقود. یک حادثهى بزرگى بود که در تاریخ اسلام بىسابقه بود. بنده وقتى مطالعه میکنم و مقایسه میکنم، میبینم که غیر از شهداى کربلا ــ شهداى کربلا یک حساب دیگرى دارند، ماجراى آنها یک ماجراى مخصوص به خودشان است، هیچکس شبیه آنها نیست ــ همهى شهداى صدر اسلام، در جنگهاى گوناگون پیغمبر و امیرالمؤمنین و امام مجتبىٰ (علیهم الصّلاة و السّلام)، کمّاً و کیفاً از شهداى دوران ما و انقلاب اسلامى پایینترند و شهداى ما از آنها جلوترند؛ خانوادهها هم همانجور. این یک حادثهى عظیمى بود. حالا آنچه را من به شما عرض میکنم، این است که آن چیزى که محصول این فداکارى بزرگ است، باید قدر دانسته بشود؛ قضیّه این است. درست است که همه باید به خانوادههاى شهدا احترام کنند، همه باید به جانبازان احترام کنند، ما باید در مقابل شما خانوادههاى فداکار، شما جانبازها، شما که جوانتان را دادید، شما که سلامتىتان را دادید، شما که چندین سال جوانىتان را در زندانهاى دشمن گذرانیدید یا فرزندانتان مفقود شدند، سر تعظیم خم کنیم؛ ما باید شما را مثل چشممان عزیز بداریم. شما امتحان بزرگى را از سر گذراندید؛ این یک مطلب مسلّمى است لکن آنچه از این مهمتر است، این است که این شهادتها، این جانبازىها، این ایثارگرىها، آن لحظهلحظهى رنج و محنت در زندانهاى بعث دشمن براى چه بود؟ براى چیست؟ در راه چیست؟ آن را باید ما گرامىتر بداریم. همهى اینها براى این بود که نظام اسلامى بر سر پا بماند؛ همهى اینها براى این است که حکومت الهى، حاکمیّت قرآن بر جامعهى بشرى استقرار پیدا کند؛ همهى اینها براى این بود که ظلم و کفر و استکبار از زندگى بشر بیرون برود؛ همهى اینها براى این بود که این نظام جمهورى اسلامى که یکتنه در مقابل دنیاى کفر و استکبار ایستاده است، استحکام پیدا کند؛ همهى اینها براى این بود که ایران عزیز، ایران اسلامى، ملّت عزیز ایران بتوانند در مقابل دشمنان خبیث و پلید مقاومت کنند، حرمت این ملّت حفظ بشود، عظمت اسلام در ایران حفظ بشود؛ همهى این فداکارىها براى این بود. این هدف بزرگ، آنقدر بزرگ است که جان حسینبنعلى (علیه السّلام) هم در راه آن قربانى میشود. پیغمبر هم خود را سرباز قرآن و اسلام میداند؛ امیرالمؤمنین هم خود را در معرض شهادت قرار میدهد تا حکومت قرآن و اسلام زنده بماند. چهارده قرن مسلمانان غیور و رهبران بزرگ و ائمّهى معصومین (علیهم السّلام) مبارزه کردند تا چنین حکومتى بر سر پا بشود. چهارده قرن علماى بزرگ گفتند و نوشتند و تدریس کردند و تعلیم کردند تا شاید قرآن حکومت پیدا کند؛ و این توفیق را هیچ بزرگى مگر آن بزرگ باعظمت، آن امام بىنظیر، آن انسان والاى زمان ما، امام بزرگوار و راحل ما، امام خمینى (رضوان الله علیه)، و هیچ ملّتى جز ملّت ایران نیافت. آقایان، خواهران! مسلمانهاى باوجدان در همهجاى دنیا دارند تلاش میکنند. الان ببینید در دنیاى اسلام چه خبر است؛ اینکه مىبینید آمریکا عصبانى است، اینکه مىبینید سردمداران استکبار از خشم و غضب زنجیر میجوند، بىخود نیست؛ مىبینند که حرکت شما ملّت در دنیا چه اثرى گذاشته است. رهبران این کشورهاى مختلف، رهبران اسلامى مىآیند پیش ما میگویند که براى ملّت ایران چه احترامى قائلند. این ملّت فداکارى کرده است، [لذا] شایستهى احترام شدند. عرض من این است که همه باید سعى کنیم این احترام را، این عزّت را حفظ کنیم. دربارهى جانبازان در قرآن کریم میفرماید: اَلَّذینَ استَجابوا لِله وَالرَّسولِ مِن بَعدِ ما اَصابَهُمُ القَرحُ للذینَ اَحسَنوا مِنهُم وَاتَّقَوا اَجرٌ عَظیم؛(۳) آن کسانى که در میدان جنگ، این افتخار را پیدا میکنند که آسیبدیدهى جنگ بشوند ــ که شما جانبازها مصداق آن هستید ــ شرط اجر بزرگ براى اینها همین است که باید همان روحیه را، همان ایمان را، همان تلاش را، همان عشق و ایمان را حفظ کنند؛ و در این صورت است که عزیزان ما جزو برجستهترین انسانها به حساب مىآیند. ملّت ایران باید روح شهادت را حفظ کند. امروز دنیاى استکبارى پول دارد، اسلحهى مدرن دارد، امکانات تبلیغاتى بىنظیر دارد، اتّحاد نامبارکى با یکدیگر دارند امّا در عین حال از حرکت اسلامى و از انقلاب اسلامى و از روحیهى شهادتطلبى شما مردم با همهى وجود میترسند؛ این به خاطر این است که قدرت این روحیه، از همهى آنچه آنها دارند، بیشتر است؛ از همهى آنچه آنها دارند، قدرت این روحیهى ایمان، بیشتر و بالاتر است؛ باید این را حفظ کنیم. ما باید این کشور را از عقبماندگىهاى علمى و صنعتى نجات بدهیم؛ ما باید این کشور را از فشارى که در دوران ستمشاهى بر او آمده است نجات بدهیم؛ ما باید به فضل الهى امکاناتى را که خدا به این کشور داده است، در معرض استفادهى این ملّت بزرگ قرار بدهیم. وظیفهى دولت و ملّت است که این کارها را انجام بدهند، و این با ایمان شما، با روحیهى شما، با احترامى که ملّت ما براى شهادتطلبى قائل است، عملى خواهد شد. به فضل پروردگار جمهورى اسلامى بر همهى این دشمنان پلید و قسىّالقلب و خشن پیروز خواهد شد. پروردگارا! به خاطر مجاهدتى که این شهداى عزیز ما و جانبازان ما و مفقودین ما و آزادگان ما و خانوادههاى آنها انجام دادهاند، و این مجاهدتها موجب عزّت اسلام و مسلمین شد، اجر دنیا و آخرت به آنها عنایت کن. پروردگارا! شهداى عزیز ما را با شهداى صدر اسلام و با پیغمبر محشور کن. پروردگارا! قلب مقدّس ولىّعصر (ارواحنا فداه) را از همهى این جمع و از همهى خانوادههاى عزیز ایثارگران ما راضى و خشنود کن. پروردگارا! روزبهروز این اتّحاد و یگانگى و وحدت کلمه را در میان ملّت ما قوىتر کن. پروردگارا! لذّت پیروزى بر دشمنان جهانى را به این ملّت بزرگوار بچشان. پروردگارا! روح مقدّس امام را از ما شاد کن؛ ما را قدردان روح شهادت قرار ده. والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ این دیدار در چهارچوب سفر چهارروزهی معظّمٌله به استان آذربایجان شرقی صورت گرفت.
(۲ لهوف، ص ۱۴۷؛ «دلها را بر روی زرهها پوشیدهاند و در تسلیم جان بر یکدیگر پیشتازند.»
(۳ سورهى آلعمران، آیهى ۱۷۲
برچسبها: فرهنگ شهادت؛ دیدار با خانواده شهدا؛
لطفاً نظر خود را بنویسید:
کدامنیتی : *
![]()
*
![]() جملههای برگزیده این دیدار
برگزیدهها
آخرینها
|








